بحث:حفصه بنت عمر در تاریخ اسلامی
مقدمه
دختر عمر بن خطاب، همسر رسول خدا (ص) و ام المؤمنین است[۱]. مادر حفصه و عبدالله، زینب، دختر مظعون و خواهر عثمان بن مظعون است. حفصه قبل از ازدواج با پیامبر (ص)، همسر خنیس بن حذافه سهمی بود[۲].
خنیس از اصحاب بدر بود و در سال سوم هجری در مدینه درگذشت[۳]؛ پس از گذشت زمان عده حفصه، عمر پیش ابوبکر آمد و ازدواج با حفصه را به وی پیشنهاد کرد، ولی ابوبکر جوابی نداد. عمر خشمگین شده و نزد عثمان بن عفان رفت و این ازدواج را به او پیشنهاد کرد و این هنگامی بود که رقیه، دختر رسول اکرم (ص) که همسر عثمان بود، از دنیا رفته بود، اما عثمان گفت: "فعلا قصد ازدواج ندارم".
عمر ناراحت شد و برای شکایت، نزد رسول خدا (ص) رفت و مخصوصاً از عثمان شکایت کرد؛ آنگاه پیامبر (ص) با حفصه ازدواج کرد. این ازدواج در سال سوم هجری واقع شد[۴]. حفصه در این زمان ۲۱ ساله بود؛ زیرا ولادت وی را پنج سال قبل از مبعث نبی اسلام نقل کردهاند[۵].[۶]
حفصه و آزار رسول خدا (ص)
رسول اکرم (ص) از بعضی همسران خود، از جمله حفصه و عایشه اذیت و آزار بسیاری دید؛ چنان که قرآن بیان میکند و بخاری هم نقل کرده، آیه ذیل درباره آزار این دو نفر نازل شده است[۷]: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۸].
بعضی از مفسران در ذیل این آیه بیان میکنند: پیامبر (ص) هر روز صبح بعد از نماز به خانه یک یک زنهای خود میرفت و از آنان دیدار میفرمود. برای زینب دختر جحش، ظرف عسلی آورده بودند؛ هنگامی که پیامبر به اطاق او میرفت، حضرت را مینشانید و از آن عسل به او میخورانید. طولانی شدن توقف حضرت در خانه زینب، بر عایشه و حفصه گران آمد، با هم قرار گذاشتند هنگامی که پیامبر (ص) نزد ایشان میرود، اظهار نگرانی کنند و بگویند مگر مغافیر خوردهاید که بوی دهن شما ناخوش است. حضرت در جواب آن دو فرمود: "نه، بلکه زینب به من عسل خورانیده است". عایشه گفت: "پس باید زنبور عسل روی درخت مغافیر نشسته باشد که عسل چنین بد بوست". پیامبر (ص) برای خشنودی ایشان خوردن آن عسل را بر خود حرام کرد[۹].
بعضی از مفسران درباره نزول این آیه گفتهاند: روزی که نوبت پذیرایی رسول خدا (ص) با حفصه بود، پیامبر (ص) به اطاق وی رفت. حفصه به پیامبر (ص) گفت: "با پدرم کاری دارم، اجازه دهید به خانه او بروم". حضرت هم اجازه فرمود. حفصه که از خانه پدر بازگشت، در را بسته دید، پشت در نشست تا اینکه در باز شد و رسول خدا (ص) از اطاق بیرون آمد. در این حال حفصه، ماریه را در اطاق خود دید.
پس شروع به پرخاش کرد و به پیامبر (ص) گفت: "آری، برای چنین منظوری به من اجازه دادی وگرنه اجازه نمیدادی؛ کنیز خود را به خانه آوردی و احترام مرا نگه نداشتی". پیامبر (ص) فرمود: "خاموش باش! برای خشنودی تو کنیزی را که خدا بر من حلال کرده است، بر خود حرام گردانیدم، ولی این مطلب نزد تو امانت باشد و به سایر زنان چیزی مگو"[۱۰].
معنای سخن رسول خدا به این نیست که پیامبر (ص) امر حلالی را بر خود حرام کرده باشد، آن گونهای که بعضی به اشتباه افتادهاند، بلکه طبق روایات وارد شده از ائمه (ع)[۱۱] قسم رسول خدا (ص) برای ترک نزدیکی با ماریه بوده است. البته شاهد بر این مطلب آیه بعد است که خداوند فرموده است: ﴿قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ﴾[۱۲]. در واقع، قرآن نیز این سخن رسول خدا (ص) را قسم قلمداد کرده است[۱۳].[۱۴]
حفصه و افشای سر پیامبر (ص)
همین که رسول اکرم (ص) از خانه بیرون رفت، حفصه دیوار مشترک میان اطاق خود و اطاق عایشه را کوبید و به او گفت: "مژده که پیامبر ماریه قبطیه را بر خود حرام ساخت و از شر او ایمن شدیم و یکی از رقبایمان کم شد". در این وقت آیه نازل شد: ﴿وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ﴾[۱۵].[۱۶]
رسول خدا (ص) و طلاق دادن حفصه
بعد از اینکه حفصه راز پیامبر (ص) را افشا کرد، پیامبر (ص) او را طلاق داد و با بقیه همسرانش قهر کرد و در ایام عده به او رجوع کرد[۱۷].
نقل شده است، روزی عمر وارد منزل حفصه شد و دید گریه میکند. به او گفت: "چرا گریه میکنی؟ شاید رسول خدا (ص) تو را طلاق داده است؟ اگر این بار پیامبر (ص) تو را طلاق دهد، دیگر هرگز با تو سخن نخواهم گفت"[۱۸]. وقتی رسول خدا (ص) حفصه را طلاق داد، این آیه نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ﴾[۱۹].[۲۰]
آزار حفصه و حمایت خدا و مؤمنان صالح از پیامبر (ص)
بعد از اینکه حفصه سِرّ رسول خدا (ص) را افشا کرد، پس از پیش آمدن ماجرای نوشیدن شربت عسل و آزار حفصه و عایشه این آیه نازل شد: ﴿إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ﴾[۲۱].[۲۲]
بسیاری از مفسران فریقین، ذیل این آیه ماجرایی را نقل کردهاند که به شأن نزول آن مربوط است. ابن عباس میگوید: "حریص بودم تا از عمر درباره دو زن مورد نظر در آیه سؤال کنم تا اینکه فرصتی پیش آمد و از او پرسیدم. او گفت: "از تو تعجب میکنم (که نمیدانی) آن دو زن عایشه و حفصه هستند"[۲۳].
هم چنین روایات متعددی وجود دارد که پیامبر (ص) فرمودند: "مقصود از صالح المؤمنین" در آیه امیرالمؤمنین علی (ع) است که افضل مؤمنان است[۲۴].[۲۵]
حفصه و تجمل پرستی
گاهی زنان پیامبر عموماً و حفصه خصوصأ از ایشان چیزهایی درخواست میکردند و طالب زینتهای دنیایی بودند و گفتگو در این باره میان آن حضرت و زنان به درازا میکشید تا جایی که روزی میان پیامبر (ص) و حفصه نزاع درگرفت. پیامبر (ص) به او فرمود: "اگر میخواهی مردی را میان خود حاکم قرار دهیم". حفصه گفت: "آری، باید چنین کرد". پیامبر (ص) عمر را خواست. چون عمر وارد شد، رسول خدا (ص) به حفصه فرمود: حرف بزن و ادعای خود را بگو". گفت: "یا رسول الله! شما سخن بگویید ولی راست بگویید.
عمر با شنیدن این جمله سیلی محکمی به صورت دخترش نواخت و همین که سیلی دوم را زد، پیامبر (ص) فرمود: "عمر! دست نگهدار". سپس عمر به دخترش گفت: "دشمن خدا، رسول خدا جز راست نمیگوید: اگر در محضر پیامبر نبود، آنقدر تو را میزدم تا بمیری".
با همه اینها حفصه و همراهانش دست از خواستههای خود برنداشتند و پیامبر یک ماه تمام در یک اطاق کوچک تنها و دور از زنان به سر میبرد تا اینکه این آیه نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا * وَإِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۲۶].
پس از نزول این آیه، زنان پس از مشورت طولانی، گفتند: خدا و رسولش را انتخاب میکنیم و از خواستههای خود دست کشید[۲۷].[۲۸]
حفصه و زبان تند
عمر میگوید: "ما مردم مکه قبل از اسلام بر زنان مان تسلط داشتیم ولی زنان مدینه بر مردان تسلط داشتند. از زمانی که زنان مکه به زنان مدینه پیوستند، اخلاق آنان عوض شده و رو در روی مردان میایستادند. روزی نسبت به همسرم تندی کردم، او جوابم را داد. دست بالا بردم تا او را ادب کنم، گفت: "تو را چه میشود! زنان پیامبر (ص) جوابش را میدهند با اینکه از تو بهتر است". گفتم: ای وای که حفصه زیان کرد و بد عاقبت شد. سپس نزد حفصه رفتم و از او پرسیدم: آیا گاهی یکی از شما یک صبح تا به شب پیامبر (ص) را غضبناک میکند؟ گفت: "آری"[۲۹].[۳۰]
علاقه نداشتن رسول خدا (ص) به حفصه
با توجه به آزار و اذیتهای حفصه نسبت به رسول خدا (ص) و ازدواج پیامبر (ص) با او، بعد از پایان یافتن عده او و همچنین خودداری ابوبکر و عثمان از ازدواج با او و شکایت عمر نزد رسول خدا (ص)، روشن میشود که رسول خدا (ص) علاقه چندانی به حفصه نداشته است و این مطلب به گونهای بوده که عمر نیز از طلاق دوباره حفصه نگران بوده و رجوع پیامبر (ص) در طلاق اول را نیز به دلیل وساطت خود میدانسته است. روزی عمر به حفصه گفت: "ای حفصه! در شأن تو نیست که رسول خدا (ص) را بیازاری؛ به خدا قسم، من میدانم که رسول خدا تو را دوست ندارد و اگر من نبودم، رسول خدا (ص) تو را طلاق میداد. پس حفصه گریه شدیدی کرد[۳۱].[۳۲]
غیرت نابجای حفصه
از امام باقر (ع) نقل شده است که روزی زنی از انصار خدمت رسول خدا (ص) آمده و گفت: "هیچ گاه زن به خواستگاری شوهر نمیآید و من زنی هستم که هرگز شوهر و فرزندی نداشتهام آیا مرا به عنوان همسر میپذیرید؟ اگر مرا قبول کنید، من خود را به شما هدیه میکنم". رسول خدا (ص) فرمودند: "ای خواهر انصاری! خداوند به شما جزای خیر دهد".
حفصه به آن زن انصاری گفت: "چقدر بی حیا و پُر جرأت و حریص بر مردانی!" پیامبر (ص) فرمودند: "ای حفصه! او را رها کن که از تو بهتر ست؛ به رسول خدا اظهار تمایل کرده است و تو او را سرزنش میکنی و از او عیب میگیری؟" سپس به زن انصاری فرمود: "خدا تو را رحمت کند! بازگرد که خدا بهشت را به خاطر میل تو به من، بر تو واجب کرد و تو خود را در برابر محبت و شادی من قرار دادی و فرمان من به خواست خدا به زودی به تو خواهد رسید"[۳۳].[۳۴]
حفصه و عثمان
روزی عثمان به مسجد آمد و جلو رفت تا نماز بخواند. زمانی که تکبیرة الإحرام را گفت، عایشه فریاد زد: "ای مردم! امر خدا را رها کردید و با پیمان او مخالفت کردید". سپس ساکت شد و حفصه بلند شد و همان سخنان را تکرار کرد.
عثمان سلام نماز را داد و رو به مردم کرد و گفت: این دو زن، دو حیلهگر هستند که دشنام دادن به آنها برای من جایز است[۳۵].[۳۶]
حفصه و نامه عایشه
در جنگ جمل هنگامی که علی (ع) در محل ذی قار توقف کرد، عایشه نامهای به این مضمون به حفصه نوشت: "به تو خبر دهم که علی در ذی قار فرود آمده و از ترس در آنجا توقف کرده است؛ چون شنیده که جمعیت ما زیاد است، نه میتواند پیش برود و نه برگردد". حفصه کنیزان خود را خواست و دستور داد چنگ و ساز بنوازند و شعرهایی در سرزنش علی (ع) بخوانند که از جمله آنهاست: "چه خبر؟ چه خبر؟ علی در سفر، مانند اسب ابلق است که اگر جلو برود، گزیده میشود و اگر عقب بماند، کشته میشود"[۳۷].
دختران اهل مکه که آزادشدگان پیامبر (ص) بودند، بر حفصه وارد میشدند و این شعرها را گوش میدادند. ام کلثوم، دختر علی (ع) از داستان باخبر شد و در میان یک عده از زنان بنی هاشم به طور ناشناس وارد مجلس شد و پس از لحظهای نقاب را از صورت برگرفت. حفصه خجالت زده و شرمگین آیه استرجاع ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾[۳۸] را بر زبان راند. ام کلثوم فرمود: "هم دستی شما بر ضد امیر المؤمنین تازگی ندارد؛ تو و عایشه همان کسانی هستید که بر ضد برادرش، رسول خدا، نیز هم دستی کردید و بر ضد او قیام کردید، تا آنکه خدای متعال آیهای درباره شما نازل فرمود". حفصه گفت: "خدا تو را رحمت کند؛ بس است، از بدگویی من دست بردار که من توبه کردم" و شروع به استغفار کرد و دستور داد تا نامه عایشه را پاره کردند[۳۹].[۴۰]
سرانجام حفصه
حفصه در سال ۴۱ هجری در زمان معاویه در مدینه درگذشت[۴۱] و مروان بن حکم، والی مدینه، بر وی نماز خواند و در بقیع دفن شد[۴۲].[۴۳]
پانویس
- ↑ ام المؤمنین: مادر مؤمنان، لقبی است که از قرآن گرفته شده و به معنی تشبیه آنان به مادران در حرمت ازدواج با آنان است نه به عنوان مقام و سمتی، (یوسفی غروی).
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۸۱؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۲۲؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۱۸۱؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۴۲۵؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۲۲۷.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۶۵؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۲۲۷؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی ج۱، ص۲۲۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۶۶؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۲۳؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ج۱۱، ص۱۸۴؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۶۶-۶۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۸۱۷.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۸۶.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۰-۳۹۱.
- ↑ صحیح بخاری، بخاری، ج۶، ص۶۸ (کتاب التفسیر، سوره تحریم).
- ↑ "ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام میداری؟ و خداوند آمرزندهای بخشاینده است" سوره تحریم، آیه ۱.
- ↑ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۵۵؛ تفسیر آلوسی، آلوسی، ج۲۸، ص۱۴۶؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۶، ص۶۸؛ تفسیر البغوی، بغوی، ج۴، ص۳۶۲؛ تفسیر قرطبی، قرطبی، ج۱۸، ص۱۸۴.
- ↑ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۵۶؛ تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۵، ص۱۹۴.
- ↑ فروع کافی، کلینی، ج۶، ص۱۳۵؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۵۴۹؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۸، ص۴۱؛ وسائل الشیعه، حر عاملی، ج۲۲، ص۴۰؛ سنن الکبری، بیهقی، ج۷، ص۳۵۰.
- ↑ "خداوند، برای شما گشودن سوگندهایتان را (با دادن کفّاره) اجازه داده است و خداوند سرور شماست و او دانای فرزانه است" سوره تحریم، آیه ۲.
- ↑ تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۳۷۵؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۱-۳۹۳.
- ↑ "و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که (پیامبر) آن (همسر رازگشا) را از این؛ سوره تحریم، آیه ۳.جامع البیان، ابن جریر طبری، ج۲۸، ص۲۰۴؛ تفسیر ثعلبی، ثعلبی، ج۹، ص۳۴۴؛ الکشاف، زمخشری، ج۴، ص۱۲؛ التبیان، شیخ طوسی ج۱۰، ص۴۶؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۵۹.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۳.
- ↑ المجموع، نووی، ج۱۷، ص۶۱؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۱۳؛ تفسیر قرطبی، قرطبی، ج۱۴، ص۱۶۵؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۸۶؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۶، ص۴۸.
- ↑ جامع البیان، ابن جریر طبری، ج۲۸، ص۱۶۸؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۸۶.
- ↑ "ای پیامبر! چون زنان را طلاق میدهید، هنگام (آغاز) عدهشان طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید و از خداوند- پروردگارتان- پروا کنید؛ آنان را از خانههاشان بیرون نرانید- و خود نیز بیرون نروند- مگر کار ناشایسته آشکاری کرده باشند و اینها احکام خداوند است و هر" سوره طلاق، آیه ۱. الدر المنثور، سیوطی، ج۶، ص۲۲۹؛ تفسیر الوسی، آلوسی، ج۲۸، ص۱۳۲.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۳-۳۹۴.
- ↑ "اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بیگمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان ویاند" سوره تحریم، آیه ۴.
- ↑ التبیان، شیخ طوسی، ج۱۰، ص۴۷.
- ↑ صحیح البخاری، بخاری، ج۶، ص۷۰ (کتاب التفسیر، سوره تحریم)؛ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۴، ص۱۸۵ (کتاب الطلاق)؛ سنن ابی داوود، ابن اشعث سجستانی، ج۲، ص۱۹۱؛ تفسیر ثعلبی، ثعلبی، ج۹، ص۳۴۶؛ الکشاف، زمخشری، ج۴، ص۱۲۷، ذیل آیه ۴ تحریم.
- ↑ شواهد التنزیل، حسکانی، ج۲، ص۳۵۱؛ تفسیر ثعلبی، ثعلبی، ج۹، ص۳۴۸؛ التبیان، شیخ طوسی، ج۱۰، ص۴۸؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۵۹؛ تاریخ مدینة دمشق، این عساکر، ج۴۲، ص۳۶۲؛ تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۹، ص۳۳۱ (ذیل آیه).
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۴-۳۹۵.
- ↑ "ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایههای آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوهای نیکو رهایتان کنم * و اگر خدا و پیامبرش و سرای واپسین را میخواهید، بیگمان خداوند برای نیکوکاران شما پاداشی سترگ آماده کرده است" سوره احزاب، آیه ۲۸-۲۹.
- ↑ صحیح مسلم، مسلم، ج۴، ص۱۸۶ (کتاب الطلاق)؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۸، ص۱۵۱.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۵-۳۹۶.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۸۲؛ مسند احمد، احمد بن حنبل ج۶، ص۱۸۵؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۶، ص۲۳ (کتاب التفسیر، تفسیر سوره احزاب)؛ صحیح مسلم، مسلم، ج۴، ص۱۸۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۶، ص۳۸۴.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۶.
- ↑ صحیح مسلم، مسلم، ج۴، ص۱۸۸؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۲۵-۴۲۶؛ تفسیر قرطبی، قرطبی، ج۱۸، ص۱۹۰.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۷.
- ↑ فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۵۶۸.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۷.
- ↑ إِنَّ هَاتَيْنِ لَفَتَّانَتَانِ، يَحِلُّ لِي سَبُّهُمَا؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۴، ص۳۸۹؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۹، ص۸.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۸.
- ↑ اَلْخَبَرُ مَا اَلْخَبَرُ عَلِيٌّ فِي اَلسَّفَرِ كَالْفَرَسِ اَلْأَشْقَرِ إِنْ تَقَدَّمَ عُقِرَ وَ إِنْ تَأَخَّرَ نُحِرَ؛
- ↑ «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
- ↑ الکافئه، شیخ مفید، ج۱۷، ص۱۶؛ الجمل، شیخ مفید، ص۱۴۹-۱۵۰؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۳.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۸-۳۹۹.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۹۶؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۱۲؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۶۷.
- ↑ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۶، ص۵۱.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۹.