بحث:منظور از غیبت شخص و غیبت شخصیت امام مهدی چیست؟ (پرسش)

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نویسنده: آقای واثق

پاسخ اجمالی

چگونگی غیبت

غیبت شخص

  1. نامرئی بودن جسم مانند فرشتگان: دلیلی وجود ندارد که بیانگر غیبت به معنای نامرئی بودن جسم حضرت باشد[۴].
  2. دیده نشدن جسم با تصرف در دیدگان مردم به قدرت الهی[۵]: در روایات متعددی به این موضوع اشاره شده است از جمله: امام صادق (ع) می‌فرماید: «شخص او از شما غائب می‌شود»[۶] و امام رضا (ع) فرمودند: «جسمش دیده نمی‌شود»[۷].[۸]

غیبت شخصیت

غیبت شخص و شخصیت به تناسب شرایط

پاسخ تفصیلی

چگونگی غیبت

غیبت شخص

  1. آن حضرت، بسان فرشتگان، ارواح و جن، جسمی نامرئی دارد و با وجود اینکه در میان جوامع بشری حضور دارد قابل دیدن نیست.
  2. آن بزرگوار، جسمی مرئی دارد؛ اما به قدرت الهی در دیدگان مردم تأثیر و تصرف نماید که آن حضرت را نبینند این کار از اولیای الهی که از سوی خدا دارای قدرت در جهان آفرینش هستند، بعید نیست. از قرآن کریم نیز می‌توان امکان استتار و اختفای انسان از دیدگان را ـ چه به صورت کوتاه‌مدت یا درازمدت ـ دریافت کرد[۲۶].
  • به نظر می‌رسد تفسیر نخست، غیر قابل پذیرش باشد؛ چراکه هیچ دلیلی وجود ندارد که آن حضرت دارای جسمی با ویژگی این چنینی باشد. بلکه برعکس، آن حضرت مانند تمام انسان‌ها دارای جسمی مادی است. آن‌گونه که پدران بزرگوارشان و رسول گرامی اسلام (ع) بودند. با این بیان، تفسیر دوم مورد پذیرش است[۲۷].
  • در یک بررسی جامع در سخنان معصومان (ع) برخی روایات که بیان‌کننده این دیدگاه کلی است، بدین قرار است:
  1. امام علی (ع) در روایتی طولانی فرمود: «... تا آن‌گاه که از فرزندان من از دیدگان مردمان پنهان شود... پس به پروردگار علی سوگند! حجت حق بر زمین استوار است. در جاده‌ها حرکت می‌کند، در خانه‌ها و قصرها وارد می‌شود و در شرق و غرب زمین به گردش می‌پردازد. سخن مردم را می‌شنود و بر گروه مردم سلام می‌کند. می‌بیند و دیده نمی‌شود، تا زمان ظهور وعده الهی و ندای آسمانی. هان! آن روز، روز شادی فرزندان علی و پیروان او است»‌[۲۸].
  2. امام صادق (ع) می‌فرماید: «مردم امام خویش را گم می‌کنند؛ پس آن امام در موسم حج حضور می‌یابد و مردم را می‌بیند؛ ولی مردم او را نمی‌بینند»[۲۹].
  3. هچنین فرمودند: «برای قائم دو غیبت است که در یکی از آن دو در موسم حج حاضر می‌شود مردم را می‌بیند؛ ولی مردم او را نمی‌بینند»[۳۰].
  4. همچنین زمانی که از امام صادق (ع) درباره حضرت مهدی (ع) از فرزندان آن حضرت پرسش شد که چه کسی است، فرمود: «پنجمین از فرزندان هفتمین» آن‌گاه در ادامه فرمودند: «شخص او از شما غائب می‌شود»[۳۱] شبیه به این روایت، روایت دیگری است که از امام هادی (ع) نقل شده، هنگامی که عبد العظیم حسنی باورهای دینی خود را بر امام هادی (ع) عرضه می‌کرد، آنگاه که به اعتقاد مربوط به امامان (ع) رسید، تا امام هادی (ع) را شمرده اقرار به امامت ایشان کرد. آن‌گاه امام هادی ادامه دادند: «و پس از من، پسرم حسن است. پس مردم چگونه خواهند بود با جانشین او؟ عرض کردم: چگونه خواهند بود؟ فرمود: «لِأَنَّهُ لاَ یُرَی شَخْصُهُ» به دلیل آنکه شخص او دیده نمی‌شود و روا نیست بر شما او را به نامش یاد کنید»[۳۲]
  5. داود بن قاسم می‌گوید از امام هادی (ع) شنیدم که فرمود: «جانشین پس از من حسن است. پس چگونه خواهید بود با جانشین پس از جانشین؟ عرض کردم: خدا مرا قربانت گرداند برای چه؟ فرمود: همانا شما شخص او را نمی‌بینید»[۳۳].
  6. و سرانجام در فرازی از دعای ندبه چنین آمده است: «عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری»[۳۴]
  1. تصرف در سیستم بینایی افراد؛ یعنی امام با تصرفات ولایی خویش، مانع از دیدن خود توسط افراد می‌شود.
  2. تصرف در مکان حضور؛ به این معنا که امام در فضا و مکانی که در آنجا حضور دارد تصرف می‌کند تا آن مکان در چشم افراد، خالی از حضور امام دیده شود و خطری متوجه وجود ایشان نگردد. مدعای اصلی در این تحلیل، ناپدید شدن جسم فیزیکی حضرت از راه تصرفات تکوینی است و منظور از غیبت، دیده نشدن و عدم رؤیت جسم امام توسط مردم است که مستلزم به‌کارگیری قدرت اعجاز و خروج از حالت طبیعی است. بر این اساس، آنچه در نهان‌زیستی و ناپدید شدن امام از دیده‌ها نقش دارد، استفاده از تصرفات تکوینی ولایی و به‌کارگیری قدرت اعجاز برای دوری حضرت از دید مردم و حفاظت از خطر دشمنان است. مستند این تحلیل، برخی روایاتی است که به حسب ظاهر، دلالت بر عدم امکان رؤیت امام (ع) از سوی مردم دارد؛ روایاتی که در آن تعابیری مانند: «لَا یُرَی جِسْمُهُ وَ لَا یُسَمَّی اسْمُهُ»[۳۸]، «إِنَّکُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ»[۳۹]، «یَفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ یَشْهَدُ الْمَوْسِمَ فَیَرَاهُمْ وَ لَا یَرَوْنَهُ»[۴۰]، «یَرَی النَّاسَ وَ لَا یَرَوْنَهُ»[۴۱] به کار رفته است. ظاهر این عبارات، گویای آن است که جسم حضرت دیده نمی‌شود و امکان مشاهده امام (ع) در زمان غیبت وجود ندارد؛ زیرا این دسته از روایات نشان می‌دهد حضور امام در جوامع، یک جانبه است؛ یعنی ایشان مردم را می‌بیند، ولی خود دیده نمی‌شود. تعابیر به کار رفته در این روایات به حسب ظاهر بیانگر آن است که عدم رؤیت امام، معلول تصرفات ولایی آن حضرت است؛ و الا اگر امام (ع) همانند دیگران حضور معمولی داشته باشد، طبیعتاً می‌بایست توسط حاضران رؤیت شود[۴۲].

غیبت شخصی

غیبت شخص و شخصیت به تناسب شرایط

  • پنهان بودن جسم و عنوان به تناسب شرایط: اگرچه به راستی آگاهی به چگونگی غیبت حضرت فقط نزد پروردگار متعال است؛ اما از مجموع روایات می‌توان دیدگاه سومی ارائه نمود و آن عبارت است از اینکه: حضرت در مواردی که صلاح بداند از دیدگان مردم پنهان است و در مواردی که آن حضرت مصلحت بداند به صورت آشکار در جامعه حرکت می‌کند و مردم ایشان را می‌بینند ولی نمی‌شناسند. برخی از اندیشوران معاصر نیز با اشاره به این دیدگاه، نوشته‌اند: دربارۀ امام زمان (ع) غیبت به هر دو نحو ـ غیبت جسم، غیبت عنوان ـ تحقق دارد و فلسفه و فایدۀ غیبت به هر دو نحو حاصل می‌شود. از جمع بین روایات و حکایات تشرف افراد به خدمت آن حضرت و بهره‌برداری از تفسیر بعضی از آنها از برخی دیگر دانسته می‌شود غیبت آن حضرت به هر دو نحو وقوع پیدا کرده است[۵۲].
  • باید توجه داشت در برخی پیامبران پیشین نیز چنین پنهان‌زیستی ـ البته با ویژگی‌های خاص خود ـ سابقه داشته است. به گونه‌ای که شیخ صدوق اساس تألیف کتاب ارزشمند کمال الدین و تمام النعمه را بر این باور بنا نهاده است[۵۳]. بنابراین می‌توان گفت: برای امام مهدی (ع) هر دو نوع غیبت قابل تصور است و آن بزرگوار در مواردی دیده نمی‌شود و در مواردی شناخته نمی‌شود و هر دو دسته از روایات با توجه به دسته دیگر ناظر به یک گونه از غیبت حضرت هستند و نفی صورت دیگر نمی‌کند، هر چند اصل اولی در غیبت امام، غیبت شخصیت است و در مواردی که لازم باشد غیبت شخص خواهد بود[۵۴].
  • وجه اشتراک این دو دیدگاه، تأکید بر لزوم حضور فیزیکی امام (ع) در جامعه و نیز ضرورت حفظ جان حضرت از راه پنهان‌زیستی است. اما نقطه اختلاف آن دو در چگونگی و تحلیل نحوۀ غیبت ایشان است. برای تشخیص نحوۀ زندگی حضرت در دوران غیبت، می‌بایست به روایات مراجعه نمود؛ اما چنانکه اشاره شد، در روایات تعابیر به کار رفته در مورد وضعیت زندگی حضرت دو گونه است؛ برخی خفای شخص را می‌رساند و برخی دیگر دلالت بر خفای عنوان دارد؛ نظیر روایاتی که در آن با تعبیر «یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ» به دیدن حضرت توسط مردم تصریح شده است. اگرچه در نگاه اول، ظاهر این روایات، متعارض به نظر می‌رسد، اما با دقت و تأمل در مضمون و کلمات به کار رفته در آنها، معلوم می‌شود میان‌شان تعارض و تنافی وجود ندارد؛ زیرا تعابیر «لاترون و لایرونه» در روایات دسته اول، در صورتی می‌تواند نفی رؤیت را افاده کند که ماده "رأی" در هر دو مورد استعمال، دارای معنا و کاربرد واحدی باشد تا از نفی و اثبات آن چنین نتیجه‌ای به دست‌اید. در حالی که این ماده در روایات، کاربرد دوگانه دارد؛ یعنی هم به معنای دیدن و ندیدن با چشم سر استعمال می‌شود و هم تسامحاً به معنای کنایی و عرفی؛ یعنی نشناختن، تشخیص ندادن و عدم توجه و التفات. در روایات و برخی از آیات نیز این دو نوع کاربرد در ماده «یری» دیده می‌شود؛ چنان که امیر المؤمنین(ع) در توصیف نحوه حضور امام مهدی (ع) در زمان غیبت می‌فرماید: «به خدای علی سوگند، همانا در آن زمان حجت الهی در جاده‌ها راه می‌رود، وارد خانه‌ها و قصرهای مردم می‌شود، در شرق و غرب این زمین رفت وآمد می‌کند، سخنان مردم را گوش می‌دهد و بر آنان سلام می‌فرستد، مردم را می‌بیند و مردم او را نمی‌نگرند»[۵۵]. در این روایت، تعبیر «لا تری» به قرینه «تُسَلِّمَ عَلَی الْجَمَاعَة» به معنای نشناختن به کار رفته است، نه به معنای ندیدن؛ چنان که در آیه ﴿إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا وَنَرَاهُ قَرِيبًا[۵۶] منظور از ﴿يَرَوْنَهُ و ﴿نَرَاهُ قطعاً رؤیت و دیدن با چشم سر نیست، بلکه این واژه به معنای پنداشت و باور به کار رفته است. همچنان که در محاورات عرف نیز گاهی تسامحاً در مورد پیش‌بینی و اظهارنظر پیرامون یک موضوع، تعابیر «می‌بینم» یا «نمی‌بینم» به کار برده می‌شود. بنابراین، چون در لسان آیات و روایات و نیز در تفاهم عرف، کلمه «یری» گاهی به معنای کنایی استعمال شده و عدم التفات نسبت به چیزی، به منزله ندیدن آن تلقی می‌گردد، لذا تعبیر «لایری» در روایات دسته اول نیز تعین در معنای نفی رؤیت ندارد، یا دست کم، هر دو احتمال در مفاد آن مطرح است. از این‌رو، نه تنها میان این دو دسته از روایات، تعارضی دیده نمی‌شود، بلکه «لایری» و «لایرون» و «لایرونه» در روایات دسته اول نیز به معنای عدم شناخت حمل می‌شوند. قرینه این حمل نیز روایاتی است که وضعیت حضرت در زمان غیبت را به وضعیت یوسف پیامبر (ع) و رابطه او با برادرانش تشبه کرده، یا روایاتی که از زندگی طبیعی و معمولی حضرت و حضور ناشناس او در میان مردم و رفت و آمد او در شهرها خبر داده است[۵۷].
  • اینگونه روایات می‌تواند روایات دستۀ اول را تفسیر و ابهام مفاد آن را برطرف نماید. هم چنین صراحت کلام دومین نایب خاص حضرت، جناب محمد عثمان عمری، مؤید این دیدگاه است. وی سوگند یاد می‌کند: "به خدا سوگند، صاحب الامر(ع) هر ساله در مراسم حج شرکت می‌فرماید. او حاجیان را می‌بیند و می‌شناسد، آنان نیز حضرت را می‌بینند، اما نمی‌شناسند"[۵۸]. این سخن نیز قرینۀ روشنی بر خفای عنوان و ناشناس بودن حضرت است؛ زیرا اگر چه حدیث معصوم محسوب نمی‌شود و کلام نایب خاص حضرت است، اما در بردارنده مضمون روایاتی است که از عدم شناخت حضرت توسط مردم سخن به میان آورده‌اند[۵۹]. مضافاً بر اینکه خفای شخص، مستلزم خروج از حالت عادی و زندگی طبیعی است؛ چون خفای شخص صرفاً با استفاده از قدرت اعجاز ممکن است؛ در حالی که دلیلی برای استفاده از نیروی اعجاز، جز در موارد خاص، وجود ندارد. سنت الهی بر این است که در عالم طبیعت، جریان امور به صورت عادی صورت پذیرد و چون اعجاز برخلاف روند طبیعی و قانون جاری عالم است، استفاده از آن محدود به موارد خاصی است. بر این اساس می‌توان گفت: حضرت در زمان غیبت به طور عادی و با خفای عنوان زندگی می‌کند؛ مگر در موارد خاصی که استفاده از قدرت اعجاز برای خفای شخص و جسم ایشان ضرورت یابد. روایاتی که در آن تعبیر «لا ترونه» و امثال آن به کار رفته است نیز مبین ناشناس بودن حضرت است، نه نامرئی بودن جسم ایشان[۶۰].

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ ـ ۹۶.
  2. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  3. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۱۶۹-۱۷۲.
  4. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  5. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶.
  6. «یَغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ»؛ شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۲، ص ۳۳۳.
  7. «لَا یرَی جِسْمُهُ»؛ شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۳۳۳؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۷۰.
  8. ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۱۶۹-۱۷۲.
  9. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶.
  10. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۱۶۹-۱۷۲.
  11. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  12. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۱۶۹-۱۷۲؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  13. «وَ اَللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا اَلْأَمْرِ لَیَحْضُرُ اَلْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ یَرَی اَلنَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ وَ لاَ یَعْرِفُونَهُ»؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰.
  14. ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  15. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  16. ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶.
  17. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  18. ر.ک: صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص ۶۷.
  19. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۱۶۹-۱۷۲.
  20. ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶.
  21. منظور از «غیبت شخص» عدم رؤیت جسم و دیده نشدن وجود فیزیکی امام است؛ اما مراد از «غیبت عنوان» ناشناس بودن حضرت در میان مردم و عدم آگاهی آنان نسبت به هویت امام است.
  22. ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶.
  23. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  24. «لایری جسمه و لا یسمی باسمه»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۷۰؛ شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۲، ص ۳۳۳.
  25. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۱۶۹-۱۷۲؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  26. ر.ک: سوره یس، آیه ۹ و سوره اسراء، آیه ۴۵.
  27. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  28. «فَلَا یُرَی لَهُ أَثَرٌ وَ لَا یُعْرَفُ لَهُ خَبَرٌ وَ لَا خَلَفٌ فَعِنْدَ ذَلِکَ سُبَّتْ شِیعَةُ عَلِیٍّ سَبَّهَا أَعْدَاؤُهَا وَ ظَهَرَتْ عَلَیْهَا الْأَشْرَارُ وَ الْفُسَّاقُ بِاحْتِجَاجِهَا حَتَّی إِذَا بَقِیَتِ الْأُمَّةُ حَیَارَی وَ تَدَلَّهَتْ وَ أَکْثَرَتْ فِی قَوْلِهَا إِنَّ الْحُجَّةَ هَالِکَةٌ وَ الْإِمَامَةَ بَاطِلَةٌ فَوَ رَبِّ عَلِیٍّ إِنَّ حُجَّتَهَا عَلَیْهَا قَائِمَةٌ مَاشِیَةٌ فِی طُرُقِهَا دَاخِلَةٌ فِی دُورِهَا وَ قُصُورِهَا جَوَّالَةٌ فِی شَرْقِ هَذِهِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا تَسْمَعُ الْکَلَامَ وَ تُسَلِّمَ عَلَی الْجَمَاعَةِ تَرَی وَ لَا تُرَی إِلَی الْوَقْتِ وَ الْوَعْدِ وَ نِدَاءِ الْمُنَادِی مِنَ السَّمَاءِ أَلَا ذَلِکَ یَوْمٌ فِیهِ سُرُورُ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ شِیعَتِهِ»؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص ۱۴۴.
  29. «یَفْقِدُ اَلنَّاسُ إِمَامَهُمْ یَشْهَدُ اَلْمَوْسِمَ فَیَرَاهُمْ وَ لاَ یَرَوْنَهُ»؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱، ح ۱۱۹؛ شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱ ص ۳۳۷، ح ۶؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص ۱۷۵ ح ۱۴؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶.
  30. «لِلْقَائِمِ غیبتان یشهد فی إِحْدَاهُمَا الْمَوَاسِمَ یری النَّاسِ وَ لَا یرونه»؛ شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۳۳۹؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص ۱۷۵.
  31. ر.ک: شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱ ص ۳۳۳.
  32. «إنکم لا ترون شخصه و لا یحل لکم ذکره باسمه»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸ و ۳۳۲؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۳، ص ۳۷۹.
  33. «اَلْخَلَفُ مِنْ بَعْدِی اَلْحَسَنُ فَکَیْفَ لَکُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ اَلْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِیَ اَللَّهُ فِدَاکَ قَالَ إِنَّکُمْ لاَ تَرَوْنَ شَخْصَهُ»؛ شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۲۸؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۰۲؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۸۱.
  34. ر.ک: سید بن طاووس، الاقبال، ص ۲۹۸.
  35. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  36. ر.ک: صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبرا، ص ۴۸.
  37. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  38. ر.ک: شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱ ص ۳۳۳؛ مسند الإمام الرضا (ع) ج ۱ ص ۲۱۸.
  39. ر.ک: شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج ۱، ص۲۴۵؛ روضه الواعظین، ج۲ ص۲۶۲.
  40. ر.ک: شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱ ص ۳۳۷، ح ۶؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص ۱۷۵
  41. ر.ک: نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص ۱۷۵
  42. ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶.
  43. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  44. «إن فی القائم شبه من یوسف. قلت: کأنک تذکر خبره أو غیبته؟ فقال: لی ما تنکر من ذلک هذه الأمّة أشباه الخنازیر، إن اخوة یوسف کانوا أسباطاً أولاد أنبیاء تاجروا یوسف وبایعوه وهم اخوته وهو أخوهم, فلم یعرفوه حتّی قال لهم أَنَا یُوسُفُ فما تنکر هذه الأمّة أنه یکون الله عز وجل فی وقت من الأوقات یرید أن یستر حجته... فما تنکر هذه الأمّة أن یکون الله عز وجل یفعل بحجته ما فعل بیوسف أن یکون یسیر فی أسواقهم ویطأ بسطهم وهم لا یعرفونه حتّی یأذن الله عز وجل أن یعرفهم بنفسه کما أذن لیوسف حتّی قال لهم «قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ قَالُواْ أَإِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَاْ یُوسُفُ وَهَذَا أَخِی»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ب ۳۳، ح ۲۱؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانی، ب ۱۰، فصل ۴.
  45. «إن فی صاحب هذا الأمر سنن من الأنبیاء... و أما سنته من یوسف فالستر یجعل الله بینه و بین الخلق حجابا یررونه و یایعرفونه» کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۵۰.
  46. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۱۶۹-۱۷۲.
  47. «وَ اَللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا اَلْأَمْرِ لَیَحْضُرُ اَلْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ یَرَی اَلنَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ وَ لاَ یَعْرِفُونَهُ»؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰.
  48. ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  49. صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص ۶۷.
  50. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  51. ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  52. صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص ۶۷.
  53. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۳۷ - ۴۱.
  54. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۱۶۹-۱۷۲.
  55. «فَوَ رَبِّ عَلِیٍّ إِنَّ حُجَّتَهَا عَلَیْهَا قَائِمَةٌ مَاشِیَةٌ فِی طُرُقِهَا دَاخِلَةٌ فِی دُورِهَا وَ قُصُورِهَا جَوَّالَةٌ فِی شَرْقِ هَذِهِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا تَسْمَعُ الْکَلَامَ وَ تُسَلِّمَ عَلَی الْجَمَاعَةِ تَرَی وَ لَا تُرَی»؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، نعمانی، ص۱۴۴.
  56. «آنان آن (روز) را دور می‌بینند و ما آن را نزدیک می‌بینیم» سوره معارج، آیه ۶ و ۷
  57. ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶.
  58. «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ فَیَرَی النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ» شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۴۴۰؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص۵۲۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص۳۵۰.
  59. نظیر آن چه از امام صادق(ع) نقل شده است: "و اما سنته من یوسف فالستر یجعل الله بینه و بین الخلق حجاباً یرونه و لا یعرفونه» شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۲۵۱.
  60. ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص۹۰ - ۹۶.