بحث:گستره عصمت در کلام اسلامی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

قلمرو عصمت با رویکرد نص‌گرایی (صدوق)

مهم‌ترین شخصیتی که رویکرد نص‌گرایان مدرسه قم را نمایندگی می‌کند و درباره عصمت و قلمروهای آن اظهار نظر نموده، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق است. گفته شده، با توجه به کثرت آثار، نقل روایات متفاوت درباره عصمت و قلمروهای آن و تفاوت اظهار نظرهای او نتیجه‌گیری صریح از آرا و آثار او مقداری مشکل مینماید[۱]، اما به نظر می‌رسد مباحث پیش‌رو این مشکل را تا حدودی مرتفع نماید.

بحث قلمرو عصمت را در دو بخش دنبال می‌کنیم: بخش اول مربوط به گناه می‌شود ـ اعم از کبیره و صغیره ـ و بخش دوم مربوط به سهو و نسیان ـ یعنی مواردی که در گناه بودن آنها اختلاف نظر وجود دارد ـ هر کدام از این دو بخش باید قلمرو زمانی‌شان، چه قبل از مقام نبوت و امامت و چه بعد از آن، از نگاه هریک از علمای مورد نظر مشخص شود[۲].

عصمت از گناهان کبیره و صغیره

شیخ صدوق در این‌باره، همانند دیگر متکلمان، عصمت را پس از مقام نبوت و امامت مطلقاً پذیرفته است[۳]. اما درباره عصمت، قبل از مقام نبوت و امامت، موضع‌گیری‌های متفاوت دارد، از طرفی روایاتی که مثبت عصمت است، بیان کرده است[۴] و از سویی دیگر، روایاتی که نافی عصمت است[۵]، همچنین اظهارنظرهای او نیز صراحتی در نفی و اثبات ندارد. در هر صورت باید تکلیف عصمت در این مقطع زمانی ـ قبل از مقام نبوت و امامت ـ از نگاه صدوق روشن شود.

شیخ صدوق گاه، تنها به نقل روایت بسنده کرده است و گاه نیز در ذیل روایتی اظهار نظر نموده است. بنابراین اگر او را یک محدث نص‌گرا بدانیم که می‌دانیم، باید علاوه بر نظرات او، مضمون روایات ناقله او را به‌منزله نظر او بدانیم و بین نظر او و روایات به یک جمع‌بندی نهایی برسیم. او روایتی را از امام رضا(ع) نقل می‌کند که آن حضرت درباره گناه توسط حضرت آدم فرمودند: "بعضی گناهان صغیره، قبل از مقام نبوت، جایز است"[۶]. و در جای دیگری می‌گوید: اعتقاد ما این است که آنها در همه احوال کامل‌اند و هیچ‌گاه متصف به نقص و گناه و جهل نمی‌شوند، در ذیل روایتی که درباره گناه صغیره، قبل از مقام امامت است، می‌گوید: از امام در کودکی و پیری گناهی سر نمی‌زند[۷]. طبق این روایت عصمت از گناه صغیره را قبل از مقام امامت پذیرفته است، همین مضمون در آثار دیگر او نیز آمده است[۸]. در عبارتی دیگر که ما را به هدف نزدیک‌تر می‌کند، می‌گوید: انبیا، رسولان، امامان و ملائکه، معصوم و از هر آلودگی پاک هستند، هرگز گناه نمی‌کنند ـ نه گناه صغیره و نه کبیره ـ هیچ‌گاه از اوامر خداوند سرپیچی نمی‌کنند و همه اوامرش را انجام می‌دهند، هرکس که عصمت را، حتی در یک امر کوچک، از آنها نفی کند، در واقع، مقام آنها را نشناخته است[۹] و سرانجام در کتاب من لا یحضره الفقیه با صراحت می‌گوید: امام در خردسالی و بزرگسالی که هنوز به مرحله امامت نرسیده است، پاک و معصوم است[۱۰]، بنابراین جمع این روایات و اظهار نظرها چنین می‌تواند باشد که بین نظر او درباره عصمت پیامبران قبل از نبوتشان و عصمت پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) قبل از نبوت و امامت‌شان تفاوت قائل نشویم. با توجه به این جمع‌بندی، از نظر صدوق، عصمت قبل از مقام نبوت و امامت برای پیامبر اسلام و امامان امری مسلم و پذیرفته شده است[۱۱].

حاصل اینکه با رویکرد نص‌گرای شیخ صدوق، عصمت در قلمرو زمانی قبل و بعد از مقام نبوت و امامت از گناه کبیره و صغیره برای نبی و امام به اثبات می‌رسد، بنابراین از نظر شیخ صدوق، پیامبر(ص) و امام، از ابتدا تا انتها، به گناه کبیره و صغیره آلوده نمی‌شوند[۱۲].

عصمت از سهو و نسیان

از نگاه شیخ صدوق قلمرو عصمت از سهو و نسیان، در دو قسمت مورد بحث قرار میگیرد. اول: سهو و نسیان در گناه (گناه سهوی)، دوم: سهو و نسیان در غیر گناه، که هر دو مورد در سه حوزه جداگانه (در تبیین دین، در عمل به دین، در امور شخصی) نسبت به قبل و بعد از مقام نبوت و امامت قابل بررسی است.

  1. عصمت از گناه سهوی در تبیین دین: شیخ صدوق عصمت از سهو و نسیان پیامبر(ص) و امام را در حوزه تبیین دین پذیرفته است، از سخنان او خلاف این نظر برداشت نمی‌شود.
  2. عصمت از سهو در غیر گناه در امور شخصی: شیخ صدوق که از پیشتازان بحث در قلمرو عصمت از جهت مرتبه گناهان شناخته شده است، در کتاب من لا یحضره الفقیه، دو روایت نقل می‌کند مبنی بر اینکه روزی پیامبر اکرم(ص) خواب ماندند و نماز صبحشان قضا شد و روایت دیگر مبنی بر اینکه پیامبر(ص) در نمازی چهار رکعتی، دچار سهو شدند و نماز را در رکعت دوم سلام دادند. شیخ صدوق این روایات را مبنا قرار داده و معتقد شده است که پیامبر(ص)، از سهو معصوم نیست؛ چون او انسان است و می‌تواند سهو داشته باشد، وی به شدت از این نظریه دفاع کرده و مخالفین نظریه سهو النبی را به غلو متهم می‌کند، تا جایی که قصد داشته در اثبات وقوع سهو از پیامبر(ص) در نماز، کتاب مجزایی هم بنگارد[۱۳]، البته با دقت در نظر وی، متوجه میشویم که شیخ صدوق به جای «سهو»، منظورش «اسهاء» است که در خلال تقریر این دیدگاه، تفاوت این دو عبارت را ذکر خواهیم کرد. شیخ کلینی نیز در کتاب کافی، در سه مورد روایات را آورده است[۱۴].

برای روشن شدن نظر صدوق و استدلال‌های او، به متن روایات و توضیحات وی اشاره می‌کنیم: «حسن بن محبوب از علی بن حسن بن رباط و او از سعید أعرج روایت کرده که گفت: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: همانا خداوند متعال، پیامبر(ص) خود را به خواب برد (یا خواب را بر او غالب کرد) و وقت نماز صبح گذشت تا اینکه آفتاب طلوع کرد، آنگاه پیامبر(ص) از خواب برخاست و ابتدا دو رکعت نافله صبح را که قبل از طلوع فجر باید بخواند، به جا آورد و پس از آن، نماز صبح را به صورت قضا خواند. بار دیگر خداوند متعال آن حضرت را در نماز چهار رکعتی، دچار فراموشی کرد و آن حضرت در رکعت دوم، نمازش را سلام داد؛ آنگاه امام صادق(ع) حکایت قضیه ذی‌الشّمالین را یادآوری کرد و فرمودند: «این دو مورد را نسبت به آن حضرت واقع نساخت؛ مگر به‌خاطر رحمت و شفقت بر امت، تا مبادا اگر مسلمانی را خواب در ربود و نمازش قضا شد، یا در نماز دچار فراموشی شد، او را سرزنش کنند، بلکه با خود بگویند این حادثه برای فخر کائنات، رسول خدا(ص) نیز واقع شد، پس دیگر وقوع سهو و خواب از ما چیز عجیبی نیست»[۱۵].

شیخ صدوق در ذیل روایت می‌گوید: همانا غلات و مفوّضه که خدا آنها را از رحمت خود دور بدارد، سهو و فراموشی پیامبر خدا(ص) را قبول ندارند، می‌گویند: اگر جایز باشد که پیامبر خدا(ص) در نماز که جای حضور قلب است، سهو نماید، پس ممکن است در تبلیغ احکام الهی نیز دچار سهو شود؛ زیرا نماز بر آن حضرت همچنان واجب است که تبلیغ احکام الهی واجب است. دلیل مخالفین، ما را متقاعد نمی‌کند که لزوماً چنین باشد؛ زیرا شکی نیست که در همه احوال مشترکه، یعنی آنچه انبیا و امامان(ع) با سایر مردم در آن شریک هستند، مثل خوردن و آشامیدن و خوابیدن و امثال اینها، هر چه بر امت واقع می‌شود بر آن حضرت نیز واقع می‌شود و همچنین آن حضرت به نماز مأمور بود همان‌گونه که دیگران که پیامبر نیستند نیز مأمور بودند. سایر مردم مانند آن حضرت پیامبر نبودند و به همین دلیل، چون سهو از وقایعی است که غیر از آن حضرت، برای همه مردم پدید می‌آید، پس اگر بر آن حضرت نیز واقع شود، منافاتی با نبوت او ندارد، حالتی که مختص آن حضرت است همانا امور مربوط به رسالت است، تبلیغ از شرایط و لوازم نبوت و رسالت است، جایز نیست که در تبلیغ سهو واقع شود؛ زیرا آن عبادت (تبلیغ) مخصوص پیامبر(ص) و نماز عبادت مشترک است، به سبب نماز بندگی آن حضرت ظاهر می‌شود و با اثبات خواب که بر آن حضرت عارض می‌شود و بدون اراده و خواست خویش از خدمت خدای خود بازمیماند، بدین وسیله معلوم می‌شود که آن حضرت، خدا نیست؛ زیرا کسی که خواب یا چرت بر او غالب نمی‌شود، تنها خداوند حیّ و قیّوم است[۱۶].[۱۷]

سهو و اسهاء

شیخ صدوق در تبیین دیدگاه خود، به توضیح واژه سهو و اسهاء پرداخته و این‌گونه می‌گوید: سهو پیامبر خدا(ص) مانند سهو ما نیست؛ زیرا فراموشی آن حضرت، از جانب خداوند متعال است و جز این نیست که خداوند متعال، آن حضرت را دچار فراموشی می‌کند تا معلوم شود که اولاً: در آفرینش انسانی است مانند سایر مردم، ثانیاً: صفات خداوندی ندارد تا بشود او را پروردگار و معبود خویش قرار داد، ثالثاً: مردم بدانند که چنان‌چه دچار فراموشی شدند، حکم آن را بدانند. پس صدوق علاوه بر اینکه سهو پیامبر(ص) را از جانب خداوند می‌داند، سهو دیگر انسان‌ها را از طرف شیطان می‌داند و به این نکته متوجه میسازد که شیطان بر پیامبر خدا(ص) و امامان(ع) تسلطی ندارد: إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ[۱۸].[۱۹].[۲۰]

قلمرو عصمت با رویکرد عقل‌گرایی (مفید)

از دیگر چهره‌های شاخص و تحول‌آفرین در تاریخ کلام امامیه که با رویکرد عقل‌گرای خود، این جریان را نمایندگی کرد و با این رویکرد بحث قلمرو عصمت را مورد توجه خاص قرار داد، محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید است. او از متکلمین برجسته مدرسه بغداد بود که ـ با توجه به شرایط زمانی و مدرسه‌اش که در تقابل فکری با پیروان مذاهب اسلامی و جریان‌های مختلف وضعیت استثنایی داشت ـ با حساسیت بیشتری بحث‌های کلامی از جمله عصمت را دنبال کرده است.

عصمت از گناه کبیره و صغیره

شیخ مفید همانند دیگر متکلمان درباره عصمت از گناهان کبیره و صغیره، پس از مقام نبوت و امامت، نظر صریح و قاطع دارد[۲۱]، اما درباره عصمت قبل از مقام نبوت و امامت او نیز مانند صدوق موضع‌گیری‌هایی متفاوت دارد، یک‌جا می‌گوید: روایاتی وجود دارد که حاکی از کمال پیامبر(ص) و امامان حتی قبل از مکلف شدن و در حالت کودکی آنهاست و وجهی برای انکار این روایات وجود ندارد و عقلاً داشتن کمال قبل از مقام نبوت و امامت نفی نمی‌شود، اما بهتر آن است که این روایات را حمل بر کمال آنها پس از مقام نبوت و امامت که عصمت ضرورت دارد کنیم و درباره عصمت قبل از مقام نبوت و امامت توقف نماییم[۲۲]، در جای دیگر درباره گناه قبل از مقام نبوت و امامت بین گناه کبیره و صغیره تفاوت قائل شده، عصمت از گناه کبیره را ـ چه قبل و چه بعد از مقام نبوت و امامت ـ ضروری دانسته اما گناه صغیره را هم بر انبیا و هم بر امامان با شرایطی جایز دانسته است[۲۳]، گفته به شرط اینکه گناه صغیره به وهن فاعل آن منجر نشود و از روی عمد هم نباشد، جایز است[۲۴]. بنابراین شیخ مفید قلمرو عصمت از گناه را به قبل از مقام نبوت و امامت نیز توسعه داده است، عصمت از کبیره را فرض دانسته و در عصمت از صغیره تردید کرده است، در یک جا گفته باید در این‌باره توقف کرد و در جای دیگر گفته انجام صغیره بلامانع است به شرط اینکه وهن و عمد در کار نباشد.

به نظر می‌رسد اظهار نظر اخیر شیخ مفید ناشی از رویکرد عقل‌گرایانه او باشد که همانند مواردی که تعارض بین عقل و نقل می‌‌دیده، چنان‌چه جانب نقل قوی بوده از نتیجه عقلی صرف‌نظر کرده و جانب نقل را گرفته است[۲۵] و چنان‌چه جانب نقل چندان قوتی نداشته باشد، جانب عقل را گرفته است، اما چنان‌چه نتواند از عقل و نقل، هر دو دست بردارد، راه سومی انتخاب می‌کند، به عبارتی، جمع بین عقل و نقل می‌کند. مورد اخیر از همین موارد است؛ لذا جانب نقل را گرفته، گفته نقلاً کمال قبل از مقام نبوت و امامت قابل انکار نیست و جانب عقل را گرفته، گفته کمال ضروری مقام نبوت و امامت است؛ لذا قبل از مقام نبوت و امامت ضرورتی ندارد. استفاده از این روش ـ انتخاب راه سوم ـ در آرای کلامی وی مکرر مشاهده شده، از باب نمونه درباره علم غیب امام از نگاه نقل، غیب‌دانی ائمه(ع) را پذیرفته، اما از نگاه عقل ضروری امامت نمی‌داند[۲۶]. بنابراین از نظر مفید قلمرو زمانی عصمت قبل از مقام نبوت و امامت و بعد از آن در گناه عقلاً پذیرفته است؛ اما نقلاً در گناه صغیره با شروطی بلامانع دانسته است و البته گویا او تمایل دارد درباره گناه صغیره هم سکوت نماید، اضافه اینکه گناهان صغیره را تقسیم کرده است، قسم اول را گناهانی دانسته که موجب سلب اعتبار پیامبران قبل از نبوت‌شان می‌شود. قسم دوم را گناهانی دانسته که ارتکاب آن، موجب سلب اعتبار نمی‌شود؛ بنابراین قسم دوم را جایز می‌داند.

شایان ذکر اینکه، مفید این نظریه را قول همه علمای امامیه دانسته و در مورد عصمت پیامبر اکرم(ص)، می‌گوید: "پیامبر ما، محمد(ص)، از کسانی است که از ابتدای خلقتش تا آخر عمرش، نافرمانی خدا را نکرد و هیچ‌گاه به صورت عمدی با خداوند مخالفتی ننمود و هیچ گناه عمدی و یا از سر فراموشی هم نداشت، قرآن کریم و روایات متواتر به این نکته تصریح کرده‌اند و این نظر همه علمای امامیه و همه معتزلیان است، بدون هیچ دیدگاه مخالفی"[۲۷]. او در جای دیگر بر همین نظر تأکید می‌کند و می‌گوید: "همه انبیا و امامان بعد از او، در حال نبوت و امامتشان، از همه گناهان کبیره و صغیره، معصوم هستند و از نظر عقلی ترک واجب از آنها جایز نیست، اما ترک غیرعمدی مستحبات جایز است، در حالی که پیامبر(ص) و امامان(ع)، چه در زمان نبوت و امامت‌شان و چه قبل از آن، حتی مستحبات را نیز ترک نکرده‌اند[۲۸]. البته همان‌طور که قبلاً بیان شد، شیخ مفید با همان شیوه تفکیک بین داده‌های عقل و نقل در اینجا هم از نظر عقلی ممانعتی در انجام صغیره و ترک مستحبات قبل از مقام نبوت و امامت نمی‌بیند و به این نکته نیز توجه می‌دهد که عصمت انبیا و امامان منافی با اختیار آنها نیست، بلکه عصمت، آنها را وادار به انجام کارهای خوب هم نمی‌کند[۲۹]؛ اما از نظر نقلی پذیرفته است که پیامبر و امام حتی قبل از نبوت و امامت هم معصوم بوده‌اند؛ لذا نتیجه و جمع‌بندی نظر مفید چنین می‌شود که قبلاً بیان شد و آن اینکه به طور قطع، عقلاً عصمت ـ از سهو و نسیان در عمل به دین ـ ضرورت برای پس از مقام نبوت و امامت دارد، اما شرعاً شامل قبل از مقام نبوت و امامت هم می‌شود[۳۰].

عصمت از سهو و نسیان

شیخ مفید همانند دیگر متکلمان عصمت در سهو و نسیان را در دو قسمت مورد توجه قرار می‌دهد. اول: سهو و نسیان در گناه (گناه سهوی)، دوم: سهو و نسیان در غیر گناه، که هر دو مورد در سه حوزه جداگانه (در تبیین دین، در عمل به دین، در امور شخصی) نسبت به قبل و بعد از مقام نبوت و امامت قابل بررسی است[۳۱].

  1. عصمت از گناه سهوی در تبیین دین: شیخ مفید در این‌باره به طور مطلق قبل از مقام نبوت و امامت و بعد از آن، گناه سهوی را جایز نمی‌داند، درباره عمل به دستورات شرعی، درباره پیامبر اکرم(ص) می‌گوید: پیامبر اکرم(ص) از ابتدا تا آخر عمرش، از همه گناهان کبیره و صغیره و سهو و فراموشی، چه به صورت عمدی و چه به صورت سهوی، معصوم است[۳۲].
  2. عصمت از سهو و نسیان در امور شخصی: شیخ مفید در سهو و نسیان در امور شخصی و عادی که حتی ارتباط با دین و عمل به دین ندارد و خللی به مقام نبوت و امامت وارد نمی‌کند، نیز حساسیت نشان داده و در همین باره با شیخ صدوق مخالفت کرده است[۳۳].

نقد مفید بر صدوق درباره سهو و نسیان در امور شخصی

شیخ مفید رساله‌ای در نقد نظر صدوق نوشته، ابتدا سخنان شیخ صدوق را آورده و سپس نقد کرده است، در بخشی از این رساله، روایت‌هایی را که شیخ صدوق از آنها بر اثبات سهوالنبی استفاده کرده از دشمنان اهل بیت(ع) و مقلدان شیعی آنان دانسته است؛ اختلاف در اینکه، آن نماز مورد بحث، نماز ظهر یا عصر بوده یا عشا، دلیل بر سستی این حدیث و سقوط آن از حجیت دانسته و گفته است ترک عمل به این حدیث، واجب است[۳۴]. وی در قسمت دیگری از رساله، می‌نویسد: «سستی این روایت (روایت ذوالیدین)، مانند سستی خبری است که می‌گوید: پیامبر(ص) در نماز صبح سهو کرد و در رکعت اول، سوره نجم را تا آیات أَفَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّی * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَی[۳۵]تلاوت فرمود؛ آنگاه شیطان جمله تِلْکَ الْغَرَانِیقُ الْعُلَی * وَ إِنَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجَی را بر زبانش جاری کرد، سپس پیامبر(ص) متوجه شد. از این‌رو، به سجده افتاد و مسلمانان نیز به پیروی او سجده کردند. مشرکان نیز از روی خوشحالی و شادمانی سجده کردند و پنداشتند پیامبر(ص) به دین آنان داخل شده است!

شیخ مفید می‌گوید: اگر ممکن باشد که پیامبر(ص) در نمازش سهو کند، (در حالی که امام جماعت است) و پیش از اتمام نماز، روی برگرداند و مردم ببینند و به او گوشزد کنند، باید ممکن باشد در روزه نیز سهو کند و در روز ماه مبارک رمضان، در میان مردم به خوردن و آشامیدن بپردازد و مردم نیز به او بنگرند و ماه رمضان بودن را به یاد او آورند، به او بگویند این چه خلافی است که انجام میدهی؟ دست از این خلاف بردار... و در هنگام مناسک حج و در احرام، مجامعت کند و سعی را قبل از طواف انجام دهد و نداند چگونه رمی جمرات کند؛ بلکه باید ممکن باشد در همه اعمال شریعت، سهو کند و عیب نباشد اگر از روی فراموشی شرب خمر کرده یا به نظرش آید که شرابی حلال است، بخورد و سپس امر بر او روشن شود، و... همه اینها، چیزهایی است که نه هیچ مسلمان و نه هیچ غالی و نه هیچ موحدی، آن را اجازه نمی‌دهد. بنابراین، کسی که سهو النبی را تجویز می‌کند، از حد اعتدال خارج شده، و.... علاوه بر نقدهای گذشته شیخ مفید می‌گوید: راوی این روایات شخصی به نام ذوالیدین است که شناخته‌شده نیست، در اصول و در جمع راویان، نه حدیثی از او یافته‌ایم و نه یادی از او به میان آمده است[۳۶].[۳۷]

جواز غلبه خواب بر پیامبر(ص) از نظر شیخ مفید

البته توجه به این نکته باید داشت که شیخ مفید اگر چه سهو النبی(ص) صدوق را در نماز به شدت مورد نقد قرار داده اما غلبه خواب و قضا شدن نماز صبح را، خلاف عصمت ندانسته و وقوع آن را جایز می‌داند[۳۸].

شیخ مفید، در ادامه رساله به سخنی که صدوق از استادش (ابن‌ولید) نقل می‌کند، اشاره کرده که گفته است: هر کس قمی‌ها را به خاطر نظریه سهو النبی متهم به تقصیر کند، غالی است. آنگاه بر این سخن ابن‌ولید نیز خرده میگیرد، می‌گوید: وقتی در میان جماعت قمی‌ها، افرادی باشند که مقصر در حقّ امامان هستند، نسبت تقصیر دادن به این جماعت، نشانه غلو نیست، بلکه این نسبت، لایق افرادی است که چنین دیدگاهی نسبت به ائمه(ع) دارند[۳۹]، مفید در ادامه می‌گوید: با فرض صحت انتساب این دیدگاه به ابن‌ولید، ایشان نیز جزو مقصره است، هر چند که از علما و بزرگان قم باشد[۴۰].

با دقت نظر در برخی اشکالات شیخ مفید بر نظریه سهو النبی، شاید بتوان به نوعی همین اشکالات را بر نظریه شیخ مفید در جواز غلبه خواب بر پیامبر(ص) و قضا شدن نماز ایشان، نیز وارد دانست. شیخ مفید برخی از قمی‌ها را به خاطر قائل شدن به نظریه سهو النبی، مقصره می‌داند و معتقد است که ایشان، شأن ائمه(ع) را پایین آورده‌اند، اما از سویی شاید بتوان قائل شدن به نظریه جواز غلبه خواب بر پیامبر و امام را نیز تقصیر در حق ائمه و پایین آوردن جایگاه ایشان دانست، خصوصاً اینکه مفید، ارتکاب غیرعمدی برخی گناهان صغیره (گناهانی که موجب کسر شأن مرتکب آن نشود) را برای ائمه(ع) قبل از امامتشان جایز دانسته است[۴۱].

البته شیخ صدوق به اشکالات مخالفین نظریه سهو النبی پاسخ داده و درباره راوی حدیث (ذوالیدین) گفته: دیدگاه ایشان (مخالفین) درباره او خلاف واقع است؛ زیرا این مرد(ذوالیدین) معروف است و کنیه‌اش أبو محمد محمد و نامش عمیر بن عبدعمرو مشهور به ذی‌الیدین است، شیعه و سنی از او روایت کرده‌اند، من اخباری از او در رابطه با جنگ قاسطین در صفین ذکر کرده‌ام. صدوق با استناد به سخن استادش می‌گوید: شیخ ما محمدمحمد بن حسن بن احمد بن ولید، رحمه الله، میفرمود: نقطه شروع غلو، نفی فراموشی و سهو از پیامبر(ص) است و اگر جایز باشد که اخبار وارده در این‌باره را رد کنیم، جایز خواهد بود که همه اخبار را رد کنیم، و رد همه اخبار مستلزم ابطال دین و شریعت است. من گمان میکنم کار بی‌پاداش و ثوابی نباشد اگر اقدام به تصنیف کتاب مستقلی درباره اثبات سهو النبی و رد کسانی که منکر آن هستند، بشود[۴۲].

نتیجه‌گیری

آنچه قدر مسلم و مورد اتفاق دو شخصیت فوق با دو رویکرد متفاوت قرار گرفته، عصمت از گناه، اعم از کبیره و صغیره، پس از مقام نبوت و امامت است، اما در گناه ناشی از سهو و نسیان که دو بخش بود، در بخشی که مربوط به دین می‌‌شد، باز اتفاق‌نظر داشتند و در بخشی که مربوط به امور فردی و شخصی می‌‌شد اختلاف‌نظر داشتند. شیخ صدوق، هم ارتکاب سهو در نماز را برای پیامبر(ص) جایز می‌دانست، هم خواب ماندن پیامبر(ص) و قضا شدن نماز ایشان را و شیخ مفید به شدت ارتکاب سهو توسط پیامبر(ص) را در نماز رد میکرد و خواب ماندن و قضا شدن نماز را منافی عصمت نمی‌دانست.

شیخ صدوق، معتقد است که امام در خردسالی و بزرگسالی، معصوم از گناه است چه گناه کبیره باشد یا صغیره، اما شیخ مفید معتقد است که ارتکاب غیرعمدی گناهان صغیره‌ای، که موجب سلب اعتبار فاعلش نشود، قبل از امامت امام، جایز است.

در مجموع، در قلمروهای مختلف عصمت اختلاف دو رویکرد کلامی بسیار اندک است، اگر مختصر تفاوتی وجود دارد، به جهت نوع نگاه دو رویکرد به احادیث است، محدثین بر طبق مبانی خود به راحتی از روایات نمی‌توانند بگذرند، در حالی که متکلمین به سادگی خود را تسلیم هر روایتی نمی‌کنند[۴۳].

پانویس

  1. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام در تاریخ تفکر امامیه تا پایان قرن پنجم هجری، ص۲۳۷-۲۴۵.
  2. نادم، محمد حسن، رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید، ص۱۵۷-۱۷۶.
  3. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ج۲، ص۳۹۹؛ همو، الهدایة، ص۳۴؛ همو، المقنع، ص۴.
  4. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۹۶.
  5. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۱۹ و۲۵۲.
  6. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۹۶.
  7. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۱۹.
  8. شیخ صدوق، الهدایة، ص۳؛ همو، أمالی، ص۵۸۳.
  9. شیخ صدوق، الهدایة، ص۹۶؛ همو، أمالی، ص۵۸۳.
  10. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۱۹.
  11. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام در تاریخ تفکر امامیه تا پایان قرن پنجم هجری، ص۲۴۰.
  12. نادم، محمد حسن، رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید، ص۱۵۷-۱۷۶.
  13. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰.
  14. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ص۲۹۴ و ۳۵۵-۳۵۷.
  15. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۸.
  16. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۸.
  17. نادم، محمد حسن، رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید، ص۱۵۷-۱۷۶.
  18. «چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش می‌دارند و بر کسانی که به او شرک می‌ورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.
  19. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰.
  20. نادم، محمد حسن، رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید، ص۱۵۷-۱۷۶.
  21. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۲۹.
  22. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۳۰.
  23. شیخ مفید، أوائل المقالات، ص۶۵.
  24. شیخ مفید، أوائل المقالات، ص۶۲.
  25. شیخ مفید، أوائل المقالات، ص۲۷.
  26. شیخ مفید، أوائل المقالات، ص۶۷؛ همو، المسائل العکبریة، ص۶۹.
  27. شیخ مفید، أوائل المقالات، ص۶۲-۶۳.
  28. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۲۹.
  29. شیخ مفید، النکت الاعتقادیة، ص۷۳.
  30. نادم، محمد حسن، رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید، ص۱۵۷-۱۷۶.
  31. شیخ مفید، أوائل المقالات، ص۶۵.
  32. شیخ مفید، النکت الاعتقادیة، ص۳۷.
  33. نادم، محمد حسن، رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید، ص۱۵۷-۱۷۶.
  34. شیخ مفید، عدم سهو النبی(ص)، ص۲۰.
  35. «آیا بت‌های «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ * و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.
  36. شیخ مفید، عدم سهو النبی(ص)، ص۲۹.
  37. نادم، محمد حسن، رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید، ص۱۵۷-۱۷۶.
  38. شیخ مفید، عدم سهو النبی(ص)، ص۲۸.
  39. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۳۵.
  40. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۳۵.
  41. شیخ مفید، أوائل المقالات، ص۶۵.
  42. نادم، محمد حسن، رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید، ص۱۵۷-۱۷۶.
  43. نادم، محمد حسن، رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید، ص۱۵۷-۱۷۶.