بحث:گستره عصمت پیامبران

گستره و قلمرو عصمت پیامبران را می‌توان به پنج مرتبه تقسیم کرد: پیراسته بودن از شرک در اعتقادات؛ مصونیت از سهو و خطا در دریافت و حفظ شریعت؛ عصمت از نسیان و عصیان در تبلیغ احکام و معارف شریعت؛ تنزه از گناهان در عمل به شریعت و عصمت و نزاهت از خطا و اشتباه در امور عادی زندگی است.

مقدمه

در پاسخ به این سؤال که انبیای خدا در چه زمینه‌هایی معصوم هستند، باید گفت: به‌حکم عقل، در همه زمینه‌هایی که به مأموریت الهی آنان ارتباط پیدا می‌کند، اعم از زندگی شخصی، دریافت وحی، حفظ، ابلاغ، تبیین و عمل به وحی معصوم هستند. در هیچ‌کدام از این قلمروها کاری که گناه یا خطا و اشتباه باشد، چه بزرگ و چه کوچک، از آنان سر نمی‌زند. حضرت باقر (ع) این اعتقاد ضروری را بدین گونه تبیین می‌فرمایند: «إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَا يُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَزِيغُونَ وَ لَا يَرْتَكِبُونَ ذَنْباً صَغِيراً وَ لَا كَبِيراً»[۱]انبیا گناه نمی‌کنند؛ زیر آنها پاک‌شدگان و معصومند، گناه نمی‌کنند و راه کج نمی‌روند و مرتکب هیچ گناهی، چه صغیره و چه کبیره نمی‌شوند.

با توجه به حکمت الهی، پیامبر باید از هرگونه خطا و گناه در امور مربوط به هدایت ـ دریافت راه هدایت، ابلاغ و تبیین آن ـ معصوم باشد و الا نقض غرض خواهد بود و به جای هدایت، گمراهی حاصل می‌شود. در ضرورت عصمت، فرقی میان معارفی که عین کلام الهی است و معارفی که کلام خود پیامبر است، وجود ندارد. آنچه بر اساس مبانی فلسفی، اهمیت دارد ضرورت رسیدن معارف فرابشری از راهی مطمئن به انسان است[۲].

عصمت مطلق پیامبر در قرآن

  1. ﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ[۳] انبیا (ع) در هدایتشان احتیاج به دیگران ندارند، بلکه سایر بشر هستند که احتیاج به پیروی از انبیا (ع) اسلام دارند. ﴿مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ[۴] در این آیه خداوند دسترسی گمراه‌کنندگان را به هدایت یافتگان نفی کرده است یعنی در این‌گونه افراد هیچ نوعی گمراهی راه ندارد حتی گناه.
  2. ﴿وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقًا[۵] این آیه با کمک آیات دیگر، دلالت بر عصمت مطلقه انبیا دارد؛ زیرا خداوند فرموده کسانی که از خدا و رسول او اطاعات کنند با کسانی همنشین خواهند شد که خداوند به آنها نعمت داده است و در سوره حمد فرموده کسانی را که ما به آنها نعمت داده‌ایم گمراه نیستند؛ بلکه در صراط مستقیم باشند. پس انبیا همیشه در صراط مستقیم هستند و هیچ نوع گمراهی در آنها وجود ندارد.
  3. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا[۶] معنای آیه مستلزم آن است که آنچه را رسول با گفتار و عمل ابزار تبلیغ خود از مردم می‌خواهد، در حقیقت خداوند متعال نیز همان را از مردم خواسته است؛ لذا اگر فرض شود که امکان خطای رسول در گفتار یا در عمل یا در فهم وحی وجود دارد لازم می‌آید که خداوند پیروی از آن خطا را از مردم خواسته باشد.
  4. ﴿رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۷] از ظاهر آیه استفاده می‌شود که خداوند متعال می‌خواهد با ارسال پیامبران عنصری برای بشر باقی نماند و تنها راه همین باشد.

اگر انبیا مرتکب خطای عمدی یا سهوی در قول و فعل شوند مردم می‌توانند حجت بیاورند که ما تقصیر نداشتیم؛ زیرا پیامبرت را مشاهده کردیم که همین عمل را او نیز مرتکب می‌شد یا دستور می‌داد و این نقض غرض و مخالف حکمت الهی است[۸].

عمده‌ترین دیدگاه ها در حدود و ثغور عصمت انبیا

  1. ارتکاب گناهان کبیره از سوی پیامبران، قبل از بعثت آنان، ممکن است.
  2. ارتکاب گناهان صغیره‌ای که سبب نفرت مردم نشود از سوی پیامبران، ممکن است چه قبل و چه بعد بعثت.
  3. صدور گناه کبیره قبل از بعثت ممکن است و همچنین ارتکاب غیرعمدی گناه صغیره‌ای که نشانه پستی فاعل آن نباشد پس از بعثت.
  4. متکلمان امامیه به عصمت مطلق برای انبیا اعتقاد دارند. عصمت مطلق یعنی از ابتدای تولد تا پایان عمر از هر نوع گناهی معصومند و در ترک گناه هم، مجبور و بی‌اختیار نیستند؛ زیرا پیامبر نیز مکلف است و از شرایط تکلیف داشتن اختیار و قدرت انجام و ترک عمل است[۹]. عصمت مطلق یعنی اعم از کبیره و صغیره، عمدی و سهوی، چه قبل از نبوت یا امامت و چه بعد از آن[۱۰].

عمده‌ترین دیدگاه ها در اقسام عصمت

  1. عصمت از شرک و کفر: دراین‌باره مذاهب و متکلمان اسلامی اختلافی ندارند اما ازارقه خوارج، ارتکاب گناه را بر پیامبران جایز دانسته‌اند و از طرفی، انجام گناه را موجب کفر انگاشته‌اند، ولی لازمه این عقیده، کفر اعتقادی نیست و چون "شیعیان" تقیه را جایز دانسته‌اند لذا به ایشان نسبت داده‌اند که معتقدند شرک انبیا هستند در صورتی که شیعه اظهار کفر انبیا را از روی تقیه باطل می‌داند، زیرا لازمه آن مخفی ماندن دین است[۱۱].
  2. عصمت از گناه: درباره عصمت از گناه کبیره و کذب و تحریف، به‌صورت عمدی، پس از نبوت، اختلافی وجود ندارد. اما عصمت پیامبران از گناهان کبیره به‌صورت سهوی، پس از نبوت مورد قبل متکلمان امامیه، معتزله از محققان اشعری است. و محققان از معتزله و اشاعره، عصمت از گناهان صغیره را حتی به‌صورت سهوی، پس از نبوت، لازم می‌دانند و چنین استدلال کرده‌اند: اولاً: در حقیقتِ گناه صغیره و کبیره اختلاف است. ثانیاً: سلف به تمام اعمال پیامبر احتجاج می‌نمودند. برخی از اشاعره و معتزله عصمت از گناه را قبل نبوت خواه عمدی باشد یا سهوی، کبیره باشد یا صغیره، لازم ندانسته‌اند. عده‌ای گفتند: پیامبران از هر چیزی که نفرت‌آور باشد، معصومند حتی اگر از افعال آنان نباشد مثل تبهکاری پدر و مادرشان. این دیدگاه با دیدگاه شیعه، در باب عصمت پیامبران الهی، هماهنگ است[۱۲]. اما برخی دیگر، عصمت را فقط در هنگام تبیین و ابلاغ وحی بر مردم منحصر کرده‌اند، یعنی در مقام دعوت مردم به رسالت، صادق باشد و چه به عمد و چه به سهو و چه از روی نسیان، دروغ نگوید، اما در سائر موارد احوال لازم نیست، معصوم باشد، بلکه صدور خطا و گناه بر او جایز است. پیامبران از سهو و نسیان نیز معصومند و حدیثی که می‌گوید پیامبر در نمازش سهو نموده و بعد دو سجده به جا آورد، اولاً ضعف سندی و اضطراب متنی دارد ثانیاً، این روایت با ظاهر قرآن و روایات متعددی که بر مصون بودن پیامبر از سهو و نسیان دلالت دارند، ناسازگار است. ثالثاً، این روایت با دلایل عقلی مبنی بر عصمت پیامبران، تعارض دارد[۱۳].
  3. عصمت در تلقی، حفظ و ابلاغ وحی: پیامبران در گرفتن وحی، دچار خطا نمی‌شوند چون دریافت وحی، حضوری است[۱۴]. این عصمت نیز مورد اتفاق مذاهب اسلامی است و این مرتبه از عصمت به گفته متکلمان مقتضای معجزه است زیرا مقتضای معجزه راستگو بودن پیامبر در این مدعاست که از جانب خداوند مأمور به ابلاغ احکام الهی است[۱۵]. خطای پیامبر در دریافت و یا ابلاغ وحی سبب ناتمام ماندن رسالت او می‌گردد غرض بعثت نقض می‌شود، همچنین نبی خدا، اعتبار خود را در سایر موارد از دست می‌دهد زیرا از آن پس مردم در هر چه که او به‌عنوان وحی عرضه می‌کند، احتمال خطا خواهند داد: ﴿وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏. از برخی آیات دیگر به دست می‌آید که خداوند نگهبانی را می‌گمارد تا از اصالت وحی حفاظت کنند: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا [۱۶]. از صدور وحی تا رسیدن آن به پیامبر ﴿وَمِنْ خَلْفِهِ و در مرحله ابلاغ وحی از سوی پیامبر به مردم ﴿مِن بَيْنِ يَدَيْهِ [۱۷].
  4. عصمت از سهو و خطا: مصونیت از خطا و سهو و نسیان در انجام تکالیف دینی و در تمام اعمال فردی و اجتماعی، نوع دیگری از عصمت است؛ زیرا وصول به اهداف بعثت مقتضی وثاقت کامل پیامبر در میان مردم است و از دست رفتن اعتبار او در یک حوزه، به سلب اعتبار در حوزه‌های دیگر می‌انجامد. برخی آیات قرآنی شواهدی بر وجود این نوع عصمت در پیامبران ارائه دهند: ﴿وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا [۱۸] [۱۹].
  5. عصمت در موارد دیگر:
    1. عصمت در تشخیص موضوعات احکام شرعی؛
    2. عصمت در تشخیص مصالح و مفاسد امور اجتماعی؛
    3. عصمت در مسائل مربوط به زندگی شخصی پیامبر[۲۰].

عصمت از خطا در دریافت وحی و ابلاغ آن

از مهم‌ترین براهین عقلی بر عصمت پیامبران در دریافت وحی و ابلاغ آن، این است که: اگر پیامبری در دریافت یا ابلاغ وحی مرتکب خطا شود، وثاقت و اعتبار خویش را در موارد دیگر از دست می‌دهد؛ زیرا از آن پس مردم در هر چه که او به عنوان وحی عرضه می‌کند، احتمال خطا خواهند داد و با این احتمال دیگر نمی‌توان بر سخنان و تعالیم او اعتماد ورزید. در نتیجه حجت بر مردم تمام نمی‌شود و غرض از بعثت حاصل نمی‌گردد. همچنین از آیات قرآن در تأیید برهان عقلی به دست می‌آید که خداوند حافظان و نگهبانانی را می‌گمارد تا از اصالت وحی حفاظت کنند و آن را تا زمان ابلاغ به مردم، از هرگونه تغییری مصون بدارند؛ آنجا که می‌فرماید: «خداوند دانای غیب است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد که [در این صورت] برای او از پیش رو و از پشت سرش نگهبانی برخواهد گماشت تا معلوم بدارد که پیام‌های پروردگار خویش را رسانیده‌اند و [[[خدا]]] به آنچه نزد ایشان است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد شماره کرده است»[۲۱]. بر اساس آیه فوق، خداوند پیامبران را از طریق وحی، بر علوم غیبی خود آگاه می‌سازد و برای مصونیت وحی از تغییر، فرشتگانی را می‌گمارد تا در دو مرحله از وحی نگهبانی کنند؛ مرحله اول از صدور وحی تا رسیدن آن به پیامبر است ﴿مِنْ خَلْفِهِ و مرحله دوم، مرحله ابلاغ وحی از سوی پیامبر به مردم است ﴿مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ[۲۲].[۲۳]

عصمت از مخالفت با احکام الهی در عمل[۲۴]

پرسشی که در آغاز این بخش به ذهن خطور می‌کند، این است که آیا اقتضای عصمت آن است که معصومین باید در همه مراحل زندگی، حتی پیش از نبوت، و از دوران کودکی معصوم باشند؟ درباره قلمرو زمانی وجوب عصمت، سه قول گفته شده است[۲۵]:

  1. از هنگام ولادت تا موقع. این رأی امامیه است[۲۶].
  2. از زمان بلوغ (پیش از نبوت) تا هنگام وفات. بسیاری از معتزله بر این قول‌اند[۲۷].
  3. مخصوص حالت نبوت است، نه پیش از آن. بیشتر اشاعره بر این عقیده‌اند[۲۸].

باید این نکته را گفت که همه فرق و مذاهب اسلامی اتفاق نظر دارند که پیامبران پس از بعثت و در امر رسالت و تبلیغ احکام، امین و معصوم‌اند، و در این رابطه کوچک‌ترین خطا و لغزشی از آنها سر نمی‌زند.

به باور شیعیان، تمامی پیامبران(ع) در این قلمرو - چه پیش از نبوت و چه پس از آن - به تأیید الهی دارای عصمت اعتقادی و عملی بوده‌اند، و صدور گناه کبیره و صغیره، در تمام عمر از ایشان ممتنع است و بر این مدعای خود، براهین عقلی و ادله نقلی از آیات و روایات اقامه کرده‌اند[۲۹]. ویژگی‌های عصمت در این دو مرحله، تفاوتی با یکدیگر ندارد. البته روشن است که برخی از مراتب عصمت - یعنی عصمت در دریافت وحی و نیز عصمت در ابلاغ و تبیین معارف وحیانی - پیش از نبوت، قابل طرح نیست، اما عصمت از گناه و خطا و نیز عصمت در اعتقادات، تمام دوران زندگی معصومین را پوشش می‌دهد. آنچه مسلم است این که پیامبران به دلیل آیه عهد: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۳۰] باید در همه احوال - چه پیش از بعثت و چه پس از آن - معصوم از گناه باشند و هرگز دست به گناه آلوده نکنند. با استدلال به این آیه اثبات می‌شود که پیامبر پیش از احراز مقام نبوت نیز باید از گناه معصوم باشد؛ زیرا در آن هنگام اگر دامنش آلوده باشد، مشمول خطاب این آیه می‌گردد.[۳۱]

عصمت از اشتباه در موضوعات و مصادیق احکام[۳۲]

مصونیت از خطا و سهو و نسیان در انجام تکالیف دینی و تطبیق شرع بر امور خاص و مصونیت از خطا در تمام اعمال فردی و اجتماعی، یکی دیگر از مراحل عصمت انبیا است. یکی از شبهه‌های مطرح شده در موضوع عصمت پیامبران این است که آیا پیامبران از ناخودآگاهی (سهو) و فراموشی (نسیان) به هنگام عمل به احکام شرعی و در امور عادی و زندگی شخصی به دور و در امان‌اند، یا همانند مردم دیگر به سهو و نسیان در این موارد گرفتار می‌شوند. منظور از اشتباه و سهو در اینجا، هم خطای در تطبیق امور شرعی است؛ مثل اینکه پیامبر در رکعات نماز سهو نماید[۳۳]، و هم خطای در امور عادی و مسائل شخصی روزمره، مثل اینکه پیامبر در مقدار بدهکاری خود به کسی اشتباه کند. بعضی از دانشمندان شیعه و در رأس آنها، شیخ صدوق[۳۴] و استادش ابن ولید (م ۳۴۳ق) و پس از ایشان شیخ طبرسی، صاحب مجمع البیان[۳۵] و در عصر حاضر نیز آیت‌الله شیخ محمد تقی شوشتری، صاحب قاموس الرجال[۳۶] به امکان سهو و نسیان پیامبران به هنگام عمل به احکام شرعی اعتقاد دارند[۳۷]. اصلی‌ترین دلیل این دسته از عالمان شیعه، روایاتی است که در منابع شیعه و اهل سنت درباره سهو و اشتباه پیامبر(ص) در نماز وارد شده است.

ولی بیشتر متکلمان و علمای شیعه از جمله: شیخ مفید، شیخ طوسی، محقق حلی، علامه حلی، خواجه نصیرالدین طوسی، شهید اول، فاضل مقداد، شیخ حر عاملی و علامه مجلسی و برخی علمای اهل سنت، به جایز نبودن سهو النبی تصریح نموده و پیامبران را معصوم از سهو و نسیان می‌دانند و دلایلی همچون: تضاد با اعتماد به پیامبر، زیر سؤال رفتن اعمال و اقوال انبیا، ایجاد نفرت در مردم، و نیز مردود بودن روایات اندک حاکی از خطای پیامبر، استناد کرده‌اند[۳۸]. اهل سنت با اعتقاد به تفاوت لغزش و گناه، بین این دو تفاوت قائل شده‌اند. محمد قاسم نانوتوی درباره تفاوت لغزش با گناه می‌گوید: اگر مخالفت دستور الهی، بر اثر فراموشی یا از فرط محبت و احساس عظمت ذات خداوندی، صورت گیرد آن را «زلت» یا «لغزش» می‌نامند. اما «گناه» آن است که با آگاهی به حرمت آن و از روی قصد و به عمد انجام پذیرد؛ از این رو نباید لغزش پیامبران را که بر اثر عظمت وجود الهی در وجودشان پدید آمده، به «گناه» تعبیر کرد که چنین روشی کاملاً ناعادلانه است[۳۹].[۴۰]

عصمت از اشتباه در مسائل عادی زندگی (فردی و اجتماعی)

موضوع عصمت از خطا در مسائل عادی زندگی (فردی و اجتماعی) در میان شیعه و اهل سنت حساسیت ویژه‌ای دارد و برخی از دیر باوران را واداشته که از لابه لای صفحات تاریخ به جمع‌آوری لغزش‌های معصومان بپردازند و در پی اثبات این مسئله باشند که پیامبران در امور عادی زندگی فردی و اجتماعی خود لزوماً معصوم از خطا نیستند، اگرچه همه این افراد در اصل مسئله عصمت از گناه با هم اتفاق نظر دارند. البته مخفی نماند که شبهات برخاسته از نقل‌های تاریخی موجود، عمدتاً در منابع اهل سنت یافت می‌شوند، چنان‌که در بخش پیشین به برخی از مصادیق این شبهات اشاره شد.[۴۱]

منابع

پانویس

  1. شیخ صدوق، خصال، ص۳۹۹.
  2. صفدر الهی راد، انسان‌شناسی، ص۱۲۹.
  3. آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست؛ سوره انعام، آیه۹۰.
  4. هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است؛ سوره کهف، آیه۱۷.
  5. و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند؛ سوره نساء، آیه۶۹.
  6. و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند؛ سوره نساء، آیه۶۴.
  7. و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند؛ سوره نساء، آیه۱۶۵.
  8. ر. ک. احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص۲۲۴-۲۲۵.
  9. محمد تقی مصباح یزدی، راه و راهنماشناسی، ص ۳۰۶.
  10. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۳۹.
  11. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص ۹۴.
  12. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص ۹۵-۹۷.
  13. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۲ و ۱۴۳.
  14. محمد تقی مصباح یزدی، راه و راهنماشناسی، ص ۳۰۶.
  15. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص ۹۵.
  16. سوره جن؛ آیات: ۲۶ تا ۲۸.
  17. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰.
  18. سوره نساء؛ آیه: ۱۱۳.
  19. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰.
  20. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص ۹۷ و ۹۸.
  21. ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد * تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.
  22. جعفر سبحانی، الإلهیات، ج۳، ص۱۵۸؛ علامه حلی، کشف المراد، ص۴۷۱؛ محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۲۴۳؛ سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج۲، ص۱۳۵، ۱۳۶؛ محمد سعیدی مهر، کلام اسلامی، ج۲، ص۷۷.
  23. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۹۲.
  24. مانند اینکه واجبی را ترک نماید یا کار حرامی را انجام دهد.
  25. محمدهادی معرفت، عصمت پیامبران، www.al_shia.Com؛ مفاتیح الغیب، ج۳، ص۷.
  26. ر.ک: اوائل المقالات، ص۲۹-۳۰؛ کشف المراد، ص۲۱۶؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۴۲.
  27. سید محسن الامین، اعیان الشیعه، ج۱، ص١٠٩.
  28. عصمة الانبیا، ص۸-۹؛ شرح الاسماء الحسنی، ج۲، ص۳۷.
  29. جعفر سبحانی، الإلهیات، ج۳، ص۱۵۸؛ علامه حلی، کشف المراد، ص۴۷۱؛ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۲۴۳؛ سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج۲، ص۱۳۵، ۱۳۶؛ محمد سعیدی مهر، کلام اسلامی، ج۲، ص۷۷.
  30. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  31. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۹۳.
  32. مانند اینکه در تشخیص وقت نماز یا جهت قبله یا تعداد رکعات نماز یا مقدار بدهی مالی به افراد اشتباه کند.
  33. منشأ اصلی این بحث از آنجاست که روایات محدودی نقل شده که در کتب روایی اصل تسنن و شیعه آمده؛ مانند این که پیامبر(ص) نماز ظهر یا عصر را اشتباهاً دو رکعت خواند و سپس با تذکّر مأمومین، متوجه شد و جبران کرد.
  34. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.
  35. مجمع البیان، ج۴، ص۸۴، ذیل آیه ﴿وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ «و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند» سوره انعام، آیه ۶۸.
  36. قاموس الرجال، ج۱۲، رساله «سهو النبی».
  37. دلیل عقلی: تحقق کامل اهداف بعثت پیامبران، در گرو اطمینان و وثوق کامل مردم به اوست. و خطای پیامبر در حوزه‌های خارج از حوزه دریافت و تبلیغ وحی، حتی اگر مستقیماً به ابلاغ رسالت او لطمه نزند، بر وثاقت او در نزد مردم خدشه‌ای شدید وارد می‌کند، به گونه‌ای که عموم مردم، با مشاهده خطا و سهو در تطبیق قوانین و احکام دینی یا در امور فردی و اجتماعی پیامبر، در عصمت او در ناحیه ابلاغ رسالت نیز تردید می‌کنند و این تردید با هدف بعثت پیامبران منافات دارد. دلیل نقلی: آیه ۱۱۳ سوره نساء و شأن نزول آن. (سبحانی، الإلهیات، ج۳، ص۱۵۸؛ علامه حلی، کشف المراد، ص۴۷۱؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۲۴۳؛ طباطبائی، المیزان، ج۲، ص۱۳۵، ۱۳۶؛ سعیدی مهر، کلام اسلامی، ج۲، ص۷۷. برای مطالعه بیشتر ر.ک به: الالهیات، حسن بن محمد مکی العاملی، ج۲، ص۱۹۰-۱۹۱.
  38. برای مطالعه بیشتر ر.ک: الالهیات، ج۲، ص۱۸۰-۱۹۶؛ منشور جاوید، ج۶، ص۱۲۹-۱۶۵.
  39. نانوتوی، مجموعه رسائل محمد قاسم نانوتوی، مباحثه شاهجهان پور، ص۳۹.
  40. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۹۵.
  41. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۹۷.
بازگشت به صفحهٔ «گستره عصمت پیامبران».