بدعت در معارف و سیره حسینی
بدعت به روش یا رفتاری گفته میشود که پیروان دین از پیش خود و بدون استناد به شریعت بنیاد نهاده باشند. بدعت دارای اقسامی است که نوع ضلالت آن مورد نهی قرار گرفته است. برخی از اهل سنت درصدد آن بودهاند که عزاداری برای سیدالشهداء(ع) را بدعت قلمداد کنند که علمای شیعی به آن جواب دادهاند.
معناشناسی
«بدعت» در لغت به معنای چیزی است که نمونه پیشین نداشته باشد و در اصطلاح به روش یا رفتاری با تعریف دینی گفته میشود که پیروان دین از پیش خود و بیاستناد به شریعت بنیاد نهاده باشند؛ چنانکه در قرآن، آیه ۲۷ سوره حدید به این معنی اشاره شده است. به عبارت دیگر هر کاری، خواه عبادی و خواه غیر آن، اگر با عنوان یا قصد دینگذاری صورت پذیرد، بدعت است و نیز هرگونه کم و زیاد کردن دین به نام دین. در تعبیرات شرعی، بدعت در مقابل «سنت» قرار دارد. محمدباقر مجلسی در تعریف بدعت مینویسد: «آنچه بعد از پیامبر (ص) به عنوان عقیده یا عمل دینی ارائه گردد، درحالی که در مورد آن بیان خاصی نرسیده باشد و مصداقی از یک حکم کلی نیز به شمار نرود یا آنکه آن عمل صریحاً نهی شده باشد»[۱].
نهی از بدعتگذاری
احادیث بسیاری از طریق فریقین در نکوهش بدعت و انتقاد سخت از بدعتگذار رسیده است. در حدیثی نبوی در سنن ابن ماجه آمده: «بدترین چیزها آنهایی است که [در دین] احداث میشود؛ اینگونه امور بدعت است و هر بدعتی گمراهی است». بنابراین احادیث، هیچ چیز مانند بدعت، دین را نابود نمیکند و بدعتگذاری نوعی شرک و کفر است. در این روایات، بدعتگذاران از بدترین و زیانکارترین آفریدگان و مغضوبترین آنان در پیشگاه خدا معرفی شدهاند که شیطان بر آنان چیره شده و در نتیجه به مخالفت با خدا، پیامبر (ص) و قرآن برخاستهاند. از سوی دیگر، مقابله با بدعتگذاران و برحذر داشتن مردم از ایشان نه تنها کاری دینی بلکه وظیفه عالمان دین شمرده شده است. از جمله در روایت مشهوری از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «هنگامی که بدعت ظاهر شد، وظیفه عالم است که در برابر آن بایستد و دانش خود را عرضه کند که اگر چنین نکند به لعنت خدا دچار میشود». با توجه به این روایات، بدعتگذاری را از گناهان کبیره و از شدیدترین محرمات دانستهاند و حتی برخی تصریح کردهاند که حرمت بدعت از ضروریات دین است[۲].
اقسام بدعت
درباره بدعت تقسیمبندیهای مختلفی از سوی عالمان ارائه شده که به دو نمونه از آنها اشاره میشود: مجدالدین ابناثیر بدعت را به دو نوع تقسیم میکند: یکی «بدعت هدایت» که به سوی هدایت پیش میبرد و مصداقی است از امور کلی که پیامبر (ص)، آنها را سفارش و تشویق کرده است؛ و دیگری «بدعت ضلالت» که به گمراهی سوق میدهد و امری است برخلاف فرمان خدا و رسول (ص) و سرزنش شده است. طبق این تعریف، کارهایی که سابقهای در دین ندارد، اما نیکو به شمار میرود، بدعت نیست. تقسیمبندی دیگر، تقسیم بدعت به «حقیقی» و «نسبی (اضافی)» است که ابراهیم بن موسی شاطبی در کتاب الاعتصام ارائه کرده است. شاطبی اصطلاح بدعت حقیقی را برای اموری به کار میبرد که سابقهای در دین ندارد و به آن افزوده شده است؛ در مقابل، بدعت اضافی کارهایی است که درباره اصل آنها در شریعت نکوهش و نهی نشده و چه بسا از امور استحبابی است، ولی به مرور زمان دگرگونیهایی در آنها روی داده یا پیرایههایی به آنها افزوده شده که صورت بدعت یافته است[۳].
بدعتانگاری عزاداری امام حسین
تعیین مصادیق بدعت از مسائل مورد اختلاف علمای اسلامی بوده است. برخی رفتارها و اعمال دینی اهل سنت، به نظر علمای شیعه بدعتاند و متقابلاً برخی رفتارهای دینی شیعیان را اهل سنت بدعت میدانند. عزاداری عاشورا نمونه مشهور این اختلاف است. از دیرباز تاکنون هرگونه عزاداری و گریستن برای امام حسین (ع) از جانب برخی جریانها و علمای اهل سنت مصداق بدعت دانسته شده است. برای نمونه در قرن ششم ابن جوزی حنبلی عزاداری عاشورا را بدعت دانسته و از آن تبری کرده است. ابن تیمیه (۶۶۱-۷۲۸ق) نیز از مخالفان جدی عزاداری عاشورا بوده و بر شیعه اشکال کرده که «برای کسی که سالها پیش به قتل رسیده، عزا و ماتم برقرار میکند؛ درحالی که اگر به تازگی هم این اتفاق افتاده بود کاری حرام و از اعظم منکرات بود». وی برای اثبات بدعت بودن عزاداری اینگونه استدلال میکند که کشته شدن امام حسین (ع) بزرگتر از کشته شدن انبیای الهی و غیر انبیا مانند علی بن ابی طالب و عثمان نیست؛ درحالی که کسی روز قتل آنان را روز مصیبت قرار نداد. محمد بن عبدالوهاب(۱۱۱۵ - ۱۲۰۶ق) هم به پیروی از ابن تیمیه از مخالفان سرسخت گریه و عزاداری برای امام حسین (ع) است و آن را بدعت میداند.
در مقابل، برخی علمای شیعه آثاری در رد بدعت بودن عزاداری و جواز گریه و عزاداری برای امام حسین (ع) نوشتهاند که از آن جمله "اقناع اللائم علی اقالة المآثم" اثر سید محسن امین، "قامعة اهل الباطل بدفع شبهات المجادل فی جواز البکاء والرثاء علی الشهداء الافاضل" اثر علی بن عبدالله بحرانی ستری (در رد نظر نورمحمد بن عبدالصمد حنفی نقشبندی مبنی بر حرمت عزاداری امام حسین) و "سیف حسینی" اثر باقر علی بیگ دهلوی (به زبان اردو) را میتوان نام برد.
اما علاوه بر بدعت دانستن عموم عزاداری مذهبی شیعیان توسط علمایی از اهل سنت، برخی رفتارها و آیینهای عزاداری نیز به ویژه در دوره معاصر توسط عدهای از علمای شیعه مصداق بدعت دانسته شده است. از جمله سیدمحسن امین در التنزیه رسومی مانند قمهزنی را بدعت و حرام دانسته است و محمدباقر بیرجندی در کبریت احمر روضهخوانی زنان را به عنوان مصداقی از «بدعتهای آخرالزمان» ذکر میکند. علی بن محمد تقی قزوینی نجفی ـ از علمای دوره قاجار نیز در "اسرار المصائب و نکات النوائب فی ذکر غایب الأطایب من آل ابی طالب" روضههای دروغ را بدعت دانسته و مینویسد: «من در روزگار خود میشنوم و میبینم که چه اندازه اخبار دروغ و ساختگی، که اسباب خرابی دین و شریعت سید المرسلین و سبب استهزای مخالفین است، رواج مییابد. رواج اینها از بزرگترین مصائب اهل بیت (ع) است و گرچه در مجلس عزا و رثا خوانده میشود، اما در اصل چیزی جز بدعت در دین نیست که داخل در مصائب سید الشهداء شده [است]». همچنین سید علی خامنهای در سخنرانی ۲۲ خرداد ۱۳۷۳ قمهزنی و سینهخیز رفتن هنگام زیارت اماکن متبرکه را مصداق بدعت دانست[۴].