بدعت در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«بدعت» اسم مصدر از "بدع" به معنای چیز نو و بی‌سابقه، آیین نو و رسم تازه است[۱] و در اصطلاح فقه سیاسی، بدعت‌گزار، به افرادی اطلاق می‌گردد که بر اثر برداشت نادرست در استنتاج از منابع دینی، دچار گمراهی شده و احکام باطل و غیر دینی را به عنوان احکام دین ارایه نموده و با فراخواندن مردم به افکار منحرف خویش و گمراه کردن آنها، فتنه‌ای در جامعه اسلامی بر پا کنند؛ ولی خود ظاهراً به موازین دولت اسلامی پای‌بند بوده و مردم را به طور علنی، بر قیام علیه امام وقت دعوت نمی‌کنند[۲]. گروه یاد شده، هرگاه افساد نکنند، دولت اسلامی نخست، با آنها از در منطق و استدلال، ارشاد و پاسخ به شبهات وارد می‌شود؛ اگر مؤثر نیفتاد به شیوه سیاسی و افشاگرانه به منظور خنثی‌سازی آثار منفی اعمالشان، بر اساس سلسله مراتب امر به معروف و نهی از منکر عمل خواهد نمود؛ چنانکه امام علی (ع) در برابر خوارج چنین کرد[۳].[۴]

بدعت

بنیان نهادن عقیده یا عملی از پیش خود به نام دین.

بدعت عبارت است از نوآوری عقیده یا عملی در حوزه دین بدون استناد به منابع پذیرفته شده در استنباط احکام، همچون قرآن و سنت معصومان(ع) که از آن به تشریع در دین نیز تعبیر می‌شود. مقابل بدعت «سنت» قرار دارد که عبارت است از مجموعه عقاید، اخلاقیات و احکام عملی که رسول خدا(ص) و امامان(ع) پایه‌گذاری کرده‌اند[۵] از این عنوان در باب‌هایی مانند طهارت، صلات، صوم، حج، امر به معروف و نهی از منکر، تجارت و طلاق سخن رفته است.[۶]

حکم

حرمت بدعت از مسلمات شریعت مقدس اسلام و ضروری دین است؛ بلکه بدعت در حوزه عقاید گاه موجب کفر و شرک می‌شود، مانند قول به تجسم ذات خداوند متعال یا حلول او در کسی[۷]. روایات بسیاری در نکوهش بدعت وارد شده است. مضمون برخی از آن‎ها این است که: «هر بدعتی گمراهی، و فرجام هر گمراهی آتش است»[۸] «هیچ بدعتی نهاده نشده مگر آنکه در کنار آن سنتی ترک شده است»[۹]. کتاب دربردارنده بدعت از کتاب‌های ضاله است، که هر گونه کسب با آن به فروختن، اجاره یا عاریه دادن و جز آنها، حرام و از بین بردن آن واجب است[۱۰].[۱۱]

مصادیق

بعضی مصادیق روشن بدعت عبارت است از: اذان دوم یا سوم در روز جمعه[۱۲] گفتن جمله «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌»[۱۳] در اذان صبح خواندن نوافل شب‌های ماه رمضان به جماعت[۱۴] تقدم خطبه‌ها بر نماز در نماز عید فطر و قربان[۱۵] و نیز بنیان نهادن قیاس، استحسان و مصالح مرسله به عنوان ادله استنباط احکام شرعی. وجوب مبارزه با بدعت: مقابله با بدعت به اظهار علم، بر عالمان دینی، واجب و کتمان علم، جز در موارد تقیه و خوف حرام است. در روایات آمده است: «اگر عالم، به رویارویی با بدعت‌ها برنخیزد و دانش خود را - به منظور روشن کردن افکار عمومی - عرضه نکند، دچار نفرین خداوند می‌شود»[۱۶]. بیزاری جستن از بدعت‌گذاران و ترک تعظیم آنان و نیز بر حذر داشتن مردم از نزدیک شدن و ارتباط با ایشان، واجب است. از رسول خدا(ص) نقل شده است که «چنانچه پس از من با بدعت‌گذاران برخورد کردید، از آنان بیزاری بجویید و آنان را بسیار دشنام دهید و به بدی یاد کنید تا در اسلام طمع فسادانگیز نورزند و نیز مردم را از ایشان بر حذر دارید که تحت تأثیر بدعت‎های آنان قرار نگیرند» در حدیثی دیگر آمده است: «هر کس نزد بدعت‌گذاری برود و او را تعظیم نماید، سعی در نابودی اسلام کرده است»[۱۷].

بنابراین بدعت عبارت از اثبات هر نوع نظر و عملی است که در نصوص دینی نفی شده و یا نفی نظر و عملی است که مورد تأیید دین قرار گرفته است و از این رو مصداق بدعت الزاماً هر امر نو نیست و ممکن است بدعت در واپس‌گرایی و بازگشت به فکر یا عملی صدق کند که با آمدن اسلام منسوخ شده و به جای آن، ایده نو جایگزین شده است. بازگشت به جاهلیت و آثار ضد توحیدی آن بدعت محسوب می‌شود. بدعت به اشکال مختلف و در قالب‌های متعدد تفسیر شده که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. بسیاری از فقها بدعت را مختص به تعبدیات دانسته و انجام اعمالی که در شریعت به آنها امر تعبدی نشده را اگر به قصد تعبد صورت گیرد، بدعت شمرده‌اند[۱۸]؛
  2. نسبت دادن هر نوع اعتقاد یا عملی که مورد تأیید دین نیست به دین و یا نفی کردن هر نوع اعتقاد و عملی که مورد تأیید دین است از قلمروی دین؛
  3. تثبیت باورها و یا اعمال خاص به منظور این که دیگران آنها را به عنوان جزیی از دین پذیرا و یا عامل باشند، بدون آنکه بر آنها دلیل شرعی وجود داشته باشد مانند بسیاری از بدعت‌های خلفای جور[۱۹]؛
  4. نهادینه کردن امور غیر دینی در دین و یا ایدئولوژیک کردن امور غیر دینی مانند ایدئولوژیک کردن مسائل عادی از قبیل لباس، غذا، درمان و احساسات و عواطف بشری مگر آنکه امکان ایدئولوژیک نمودن آن در شریعت پیش‌بینی شده باشد مانند این که می‌توان هر عمل سودمندی را به قصد تقرب به خدا به عنوان عبادت انجام داد[۲۰].[۲۱]

بدعت‌گذاران فتنه‌گر

گروهی هستند که به دلیل برداشت غلط و سوءفهم در استنتاج از منابع شناخت دین دچار گمراهی شده و مرام و مذهب جدیدی را بدعت گذارده‌اند و با فراخواندن مردم به مرام و مذهب خویش و گمراه کردن آنان فتنه‌ای را در جامعه اسلامی به پا می‌کنند، ولی خود به موازین دولت اسلامی پای‌بندند و مردم را نیز به قیام علیه امام دعوت نمی‌کنند. با چنین فرضی عنوان باغی بر آنها صدق نخواهد کرد. این گروه که عنوان مبتدع بر آنها اطلاق می‌شود، اگر افساد نکنند[۲۲] دولت اسلامی با آنان به دو روش مبارزه خواهد کرد: نخست از راه منطق و استدلال و ارشاد و توجیه و بحث و پاسخ به شبهات و اشتباهات؛ و دوم به شیوه سیاسی و افشاگرانه به منظور خنثی کردن آثار منفی دعوت آنان در میان مردم. و در صورت بی‌اثر ماندن مقابله با شیوه فرهنگی و شیوه سیاسی، بر اساس سلسله مراتبی که در امر به معروف و نهی از منکر مقرر شده عمل خواهد کرد. چنان که خوارج که کارشان بالا گرفت و از انتقاد به شعار دادن و تحریک مردم پرداختند، علی(ع) تنها به جواب منطقی و سیاست افشاگرانه بسنده کرد. هنگامی که امام مشغول خطابه بود یکی از آنان فریاد زد: لَا حُكْمَ إِلّا لِلّهِ لَا لَكَ يَا عَلِيّ (حکومت از آن خداست نه برای تو). امام با آرامی پاسخ داد: «كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» (سخن حقی است که گوینده از آن قصد باطل و فریب دارد)[۲۳].

سپس افزود شما بر عهده من (دولت اسلامی) سه حق دارید: نخست آنکه شما را از شرکت در مساجد و عبادت خدا بازنمی‌داریم. دوم آنکه با شما آغاز به جنگ نمی‌کنیم. سوم شما را از بیت‌المال محروم نمی‌نمائیم تا آنگاه که دستتان با ماست[۲۴]. خوارج به دنبال اعتراض به امام، از حکومت و همکاری با امام کناره گرفتند و در محلی به نام نهروان اجتماع کردند و از طرف امام مورد تعرض قرار نگرفتند. امام نماینده‌ای بر آنها گماشت که تا مدتی از وی پیروی می‌کردند و او نیز با آنان مدارا می‌کرد تا آنکه شوریدند و او را به قتل رسانیدند و امام در برابر این شورش واکنش نرم نشان داد و از آنان خواست قاتل نماینده‌اش را تحویل دهند، و آنها در پاسخ گفتند: ما همه قاتل وی هستیم[۲۵][۲۶].[۲۷]

بدعت

بدعت نوعی خروج از مرزهای پذیرفته یک سنت تاریخی بادوام است؛ سنتی ناظر به بنیان‌های معرفتی، ارزشی و آرمانی خاص که بر حفظ آنها پای می‌فشارد. از این منظر، نوعی گرایش به خروج از محدوده معرفتی یا هنجاری تثبیت شده یک سنت است. بدعت با توجه به منابع روایی شیعه، سه قید اساسی دارد: ۱. نوعی تصرف در احکام و عقاید دین است (تصرف به افزودن یا کاستن)؛ ۲. با اشاعه و تبلیغ و دعوت همراه است؛ ۳. در اسناد شرع، دلیلی عام یا خاص بر جواز آن موجود نیست. اتصاف به بدعت معمولاً در فضای منازعاتی ظهور می‌یابد که یک سوی آن مجادله بر مقوله‌های دینی است. معمولاً بدعت از سوی دو جریان متصور است: جریان دینداران منتقد و جریان غیر دیندار[۲۸].

بدعت در واقع نوآوری در دین است؛ به طوری که در عین حالی که در دین نیست، به عنوان یک طریق شرعی وانمود می‌شود. به طور خلاصه، بدعت عملی با دو ویژگی است: اول آنکه اصل و اساسی در شریعت ندارد؛ دوم آنکه یک طریق شرعی وانمود می‌شود. علامه مجلسی در روایتی از رسول اکرم(ص) در خصوص ضلالت بودن هر نوع بدعت می‌نویسد: «البدعة كل رأي أو دين أو حكم أو عبادة لم يرد من الشارع بخصوصها ولا في ضمن حكم عام و به يظهر بطلان ما ذكره بعض أصحابنا تبعا للعامة من انقسام البدعة بانقسام الأحكام الخمسة»[۲۹]: «بدعت هر رأی یا حکم یا عبادتی است که شارع آن را نفرموده، نه به صورت خاص و نه در ضمن حکم عام؛ بنابراین می‌توان سخن کسانی را که به تبعیت از عامه (اهل سنت) بدعت را همانند احکام خمسه، پنج قسمت کرده و دارای پنج حکم می‌دانند، سخنی باطل دانست». نکته شایان ذکر اینکه بدعت سه پیامد بسیاری منفی بر جامعه اسلامی دارد:

  1. موجب ترک سنت‌ها می‌شود: ما احدثت بدعة إلا ترك بها سنة فاتقوا البدع[۳۰].
  2. بدعت چهره‌ای مغشوش از دین ارائه می‌کند که گاهی در مخاطبان دافعه ایجاد می‌کند.
  3. موجب استحاله در دین می‌شود؛ به طوری که حتی متدینان نیز هم متوجه استحاله تدریجی دین نمی‌شوند؛ چراکه بدعت گاهی چنان به آرامی و بطیء در دین و دین‌داران نفوذ می‌کند که همچون حرکت مورچه در سیاهی شب بر روی سنگی سیاه است.

بدعت و نقش ویرانگر آن را می‌توان در جای جای روایات مشاهده کرد که اهل بیت(ع) کوشیده‌اند با شناساندن بدعت و نقش پیدا و پنهان آن، دست کم شیعیان را از گزند آن دور نگه دارند: «ما هدم الدين مثل البدع»[۳۱]: «هیچ چیزی مانند بدعت موجب از بین رفتن دین نمی‌شود»؛ زیرا «مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلَّا تُرِكَ بِهَا سُنَّةٌ فَاتَّقُوا الْبِدَعَ»[۳۲]: «هیچ بدعتی ایجاد نمی‌شود؛ مگر آنکه سنت [حسنه‌ای] را استحاله می‌کند و آن سنت ترک می‌شود»، «أَمَّا أَهْلُ الْبِدْعَةِ فَالْمُخَالِفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ لِكِتَابِهِ وَ لِرَسُولِهِ الْعَامِلُونَ بِرَأْيِهِمْ وَ أَهْوَائِهِمْ»[۳۳]: «[بدانید] بدعت مخالفت با قانون خدا، کتاب خدا و رسول خداست و عمل به رأی خود و خواسته‌های خویش است» و «مَنْ أَتَى ذَا بِدْعَةٍ فَعَظَّمَهُ فَإِنَّمَا سَعَى فِي هَدْمِ الْإِسْلَامِ‌»[۳۴]: «کسی که نزد بدعتگذاری برود و او را بزرگ بدارد، به‌راستی که در استحاله فرهنگ اسلامی و منهدم کردنش کوشیده است». حضرت امیر(ع) در سخنانی بانیان بدعت‌ها را سردمداران ستمگری معرفی می‌کند که خود گمراهند و دیگران نیز به وسیله آنها گمراه می‌شوند؛ آنان احیاگران بدعت‌ها و میراندگان سنت‌ها هستند: {«إِنَّ الْبِدَعَ لَظَاهِرَةٌ لَهَا أَعْلَامٌ وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً»[۳۵].

رسول خدا(ص) مسئولیت مقابله با بدعت گذاران را بر دوش عالمان می‌گذارد و می‌‌فرماید: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ»[۳۶]: «زمانی که بدعت‌ها در امت من ظاهر شدند، عالم باید علمش را ظاهر کند؛ پس اگر چنین نکند، لعنت و نفرین خدا بر او باشد» آن حضرت در نکوهش بدعتگذاران، بدعت را موجب غش و فریب توده‌ها می‌داند که به دوریشان از رحمت الهی می‌انجامد: «من غش امتي فعليه لعنة الله والملائكة والناس أجمعين قالوا يا رسول الله و ما الغش قال أن يبتدع لهم بدعة فيعمل بها»[۳۷]. «از صادقین(ع) نیز روایت شده است: «كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ كُلُّ ضَلَالَةٍ سَبِيلُهَا إِلَى النَّارِ»[۳۸]: «هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی را به دوزخ می‌برد». نقش مخرب بدعت بر دین و آموزه‌ها و ارزش‌های آن چنان می‌تواند عمیق و گسترده باشد که ای‌بسا، اصل دین دچار چالش شود؛ چنان که در مورد دین مسیحیت چنین اتفاقی افتاده است. به همین علت، پیامبر اکرم(ص) وقتی از بدعت گذاران سخن می‌گوید، با شدت به تقبیح آنان می‌پردازد. امام صادق(ع) از قول پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِي فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلِ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةِ وَ بَاهِتُوهُمْ كَيْلَا يَطْمَعُوا فِي الْفَسَادِ فِي الْإِسْلَامِ- وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا يَتَعَلَّمُونَ مِنْ بِدَعِهِمْ»[۳۹]: «اگر اهل شک و بدعت را دیدید از آنان بیزاری بجویید، بسیار به آنان دشنام دهید، درباره آنان بدگویی کنید و طعن زنید، ایشان را خفه و وامانده سازید تا به فساد در اسلام طمع نکنند و مردم از آنها بر حذر شوند و از بدعت‌های آنان نیاموزند».

رسول خدا(ص) و همچنین در تقبیح بدعت‌گذار - حتی اعمال عبادی و کار خیر او - می‌فرماید: «لا يقبل الله لصاحب بدعة صلاة ولا صوما ولا صدقة ولا عمرة ولا جهادا ولا صرفا ولا عدلا و...»[۴۰]: «خداوند نماز، روزه، صدقه، عمره، جهاد، انفاق و بخشش بدعتگذار را قبول نمی‌کند». فقها در برابر کتاب‌های بدعت‌آموز نیز به شدت موضع گرفته و به اجتناب از آنها فراخوانده‌اند. سیدجواد عاملی در مفتاح الکرامه می‌نویسد: اما كتب البدع في هذه الملة فهي أصناف منها كتب الجبر ونفي الغرض المفردة التي ليس معها غيرها... و كتب الخوارج أصولا و فروعا و الفتاوي المفردة لأحد فهذه حالها حال ما تقدمها[۴۱]: «اما کتب بدعت در دین بر چند نوع است: کتاب‌های جبر و نفی غرض در خلقت – آنهایی که اختصاصاً بر همین مورد نوشته شده‌اند -... کتب اصول و فروع خوارج و فتاوای مختص برای یکی از فقهای اربعه. حکم اینها حکم قبلی‌هاست [یعنی حرام است]». برای مقابله با بدعتگذاران، در روایات، شیوه‌هایی بیان شده است؛ از جمله مقاومت منفی در قبال تحرکات آنهاست تا نقاب از چهره آنان برداشته شود؛ چراکه تا خواهان و شیفتگانی برای بدعت نباشد، بدعتگذار هم به این سمت کشیده نمی‌شود. حضرت علی(ع) در نکوهش همراهی با بدعتگذاران می‌فرماید: «مَنْ مَشَى إِلَى صَاحِبِ بِدْعَةٍ فَوَقَّرَهُ فَقَدْ مَشَى فِي هَدْمِ الْإِسْلَامِ»[۴۲]: «هر کس با بدعتگذار همراهی کند و او را توقیر و بزرگ دارد، او را در نابودی اسلام همراهی کرده است»؛ همچنین می‌فرماید: «لَا تَصْحَبُوا أَهْلَ الْبِدَعِ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ فَتَصِيرُوا عِنْدَ النَّاسِ كَوَاحِدٍ مِنْهُمْ»[۴۳]: «با بدعتگذاران مصاحبت و مجالست نکنید که همانند آنان می‌شوید». در واقع اگر بدعتگذار هوادار و مؤیدی در میان مردم نداشته باشد و سخنش خریداری نیابد، دیگر برای چه کسی دین‌سازی خواهد کرد. پیامبر اکرم(ص) در این باره می‌فرماید: «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ صَاحِبِ بِدْعَةٍ بُغْضاً لَهُ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهُ يَقِيناً وَ إِیمَاناً»[۴۴]: «هر کس از بدعتگذاران اعراض کند و روی بگرداند، خداوند بزرگ قلبش را از امن و ایمان لبریز گرداند».

در روایتی، امام صادق(ع) از قول پیامبر خدا(ص) راهکارهای فیزیکی و روانی جلوگیری از بدعت در دین را نشان می‌دهد[۴۵] که در حقیقت این راهکارهای امام همان راه‌های دفع تهدیدات و تأمین امنیت فرهنگی در جامعه اسلامی است؛ از جمله تبری جستن از بدعتگذاران، سبّ بسیار آنان، بدگویی و طعنه زدن به آنها تا تأثیرگذاری بدعتشان کاهش یابد، جلوگیری از انتشار سخنان بدعت‌آمیز آنان و تحت فشار قرار دادنشان تا به فساد و بدعت در اسلام طمع نکند و آگاه کردن و هشدار دادن به مردم برای در امان ماندن از پیامدهای بدعت او[۴۶]. در این راستا امام علی(ع) پس از دستیابی به خلافت، در جهت دفع تهدیدات دو گروه بدعتگذار، یعنی حاکمان ستمگر و عالمان فاسد سعی کرد از دین و ارزش‌های متعالی آن پاسداری کند و با کج‌اندیشی‌ها و بدعت‌هایی که دو گروه پس از رحلت پیامبر(ص) در جامعه اسلامی ایجاد کرده بودند، مبارزه کند. آن حضرت این مهم را در شمار وظایف دولت نبوی قلمداد می‌کند و می‌فرماید: «أَظْهَرَ بِهِ الشَّرَائِعَ الْمَجْهُولَةَ وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ وَ بَيَّنَ بِهِ الْأَحْكَامَ الْمَفْصُولَةَ»[۴۷]: «بدو [[[رسول خدا]](ص)] حکم‌های نادانسته را آشکار کرد و بدعت‌ها را که در آن راه یافته بود، کوفت و برکنار کرد و حکم‌های گونه‌گون را پدیدار». همچنین آن حضرت در خطابی به خلیفه سوم، عثمان بن عفان، وظیفه پاسداری از دین را برای دولت اسلامی، برترین عبادت معرفی می‌کند: «فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ هُدِيَ وَ هَدَى فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً وَ أَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً»[۴۸]: «بدان که برترین بندگان خدا نزد او امامی است دادگر، هدایت شده و راهبر که سنتی را که شناخته است، بر پا دارد و بدعتی را که ناشناخته است، بمیراند».[۴۹]

منابع

پانویس

  1. فرهنگ معین، ج۱، ص۴۸۴.
  2. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۳۲؛ المستدرک، باب ۲۴ من ابواب جهاد العدو، حدیث ۹.
  3. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۳۲؛ ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۵۴؛ نهج البلاغه، خطبه‌های ۳۵، ۳۶، ۵۸ و ۵۹.
  4. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۵۶.
  5. عوائدالایام، ص۳۲۵؛ دانشنامه جهان اسلام، ج۲، ص۵۱۳-۵۱۷.
  6. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۰۲.
  7. عوائدالایام، ص۳۱۹.
  8. وسائل‌الشیعه، ج۸، ص۳۳۵.
  9. وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۱۷۵.
  10. جواهرالکلام، ج۲۲، ص۵۶-۵۹.
  11. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۰۲.
  12. جواهرالکلام، ج۹، ص۳۰.
  13. جواهرالکلام، ج۹، ص۷۹ و ۱۱۲-۱۱۴.
  14. سئوال و جواب (یزدی)، ص۷۷.
  15. جواهرالکلام، ج۱۱، ص۳۹۷.
  16. وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۹.
  17. وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۷؛ فرهنگ فقه، ج۲، ص۷۵.
  18. عوائدالایام (نراقی)، ص۳۲۰.
  19. عوائدالایام (نراقی)، ص۳۲۵.
  20. فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۰۹-۲۱۱.
  21. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۰۲.
  22. وسائل‌الشیعه، ج۶، ص۹۵.
  23. نهج‌البلاغه، خ ۴۰.
  24. نهج‌البلاغه، خ ۴۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۵۵۴؛ جواهرالکلام، ج۲۱، ص۳۳۲؛ الاحکام‌السطانیه، ص۵۴.
  25. نهج‌البلاغه، خ ۴۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۵۵۴؛ جواهرالکلام، ج۲۱، ص۳۳۲؛ الاحکام‌السطانیه، ص۵۴.
  26. فقه سیاسی، ج۳، ص۳۱۳-۳۱۵.
  27. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۰۳.
  28. سیدرضا کلوری، «عاملیت بدعت و تحجر در عرفی شدن دین»، ص۴۹.
  29. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۲۶۴.
  30. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵.
  31. ابوالفتح کراچکی، کنز الفوائد، ص۱۶۳.
  32. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵.
  33. احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۴۶.
  34. احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۰۸.
  35. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۶۰ و ۱۶۳.
  36. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۹.
  37. صادق احسان بخش، آثار الصادقین، ج۲، ص۳۹.
  38. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۹۷.
  39. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۷.
  40. صادق احسان بخش، آثار الصادقین، ج۲، ص۳۹.
  41. سید جواد عاملی، مفتاح الکرامه، ج۴، ص۶۳.
  42. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۸.
  43. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۸۱، حدیث ۳.
  44. صادق احسان بخش، آثار الصادقین، ج۲، ص۳۸.
  45. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۷.
  46. صادق احسان بخش، آثار الصادقین، ج۲، ص۳۸.
  47. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۶۱.
  48. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳.
  49. نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت ص ۳۰۳.