برائت از مشرکان
در سال نهم هجری با نزول آیات ابتدایی سوره برائت، رسول اکرم(ص) مأمور شدند آنها را برای مردم مکه قرائت کند؛ حضرت ابتدا آیات را به دست ابوبکر سپردند تا به مکه رفته و برای مشرکان بخواند، اما طولی نکشید که امر الهی نازل شد مبنی بر اینکه آیات باید توسط خود پیامبر یا کسی که از اوست ابلاغ شود و لذا حضرت، امیرمؤمنان(ع) را اعزام کرد تا آیات را از ابوبکر گرفته و آنها را در اجتماع حاجیان در منا ابلاغ نماید.
مقدمه
چون شهر مکه در سال نهم هجری در قلمرو حکومت اسلامی قرار گرفته بود، باید قوانین و مقررات اسلام بر آن حاکم میشد و آداب و رسوم دینی اعمال میگشت، اما هنوز شماری از مردمان مکه و اطراف آن بر شرک خود باقی بودند و برخی از آنان گاهی برهنه طواف میکردند. با نزول آغازین آیات سوره برائت که شامل قوانین جدیدی در خصوص روابط میان مسلمانان و مشرکان بود، پیامبر(ص) مأمور شد این آیات را در ایام حج به مشرکان ابلاغ کند. آن حضرت ابتدا، این آیات را برای ابلاغ، به ابوبکر سپرد، اما طولی نکشید که امر الهی مبنی بر اینکه این آیات باید توسط خود او یا کسی که از اوست ابلاغ شود، امیرمؤمنان علی(ع) را اعزام کرد و در منطقه ذی الحلیفه، آیات از ابوبکر گرفته و توسط آن حضرت در اجتماع حاجیان در منا ابلاغ شد[۱].[۲]
معناشناسی
برائت در لغت به معنای رهایی، وارستگی[۳] و سلامت از گناه و عیب، تخلص از شبهه، بیزاری از چیزی، دور شدن[۴] و... است. اعلام برائت، اعلام بیزاری از مشرکان است. هشداری است به آنها که باید با اسلام و آموزههای اسلامی کنار بیایند.
قبایل بسیاری خدمت رسول خدا(ص) رسیدند و اظهار اسلام کردند[۵]؛ اما هنوز عدهای متعصب و نادان وجود داشتند که حاضر نبودند از فرهنگ غلط جاهلی خویش دست بردارند. پذیرش آیین اسلام برای آنها دشوار بود. پس از غزوه تبوک در سال نهم هجری[۶] آیات سوره برائت نازل شد[۷] و بدین وسیله پیامبر اکرم(ص) مأمور شد از مشرکان، اعلام بیزاری کند[۸].
آیات برائت
بخشی از آیات آغاز سوره برائت که نیاز بود در جمع مشرکان قرائت شود به این شرح است: ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۹].[۱۰]
اعزام ابوبکر به مکه و نزول وحی
پیامبر به امر الهی مأمور شده بود شرک را از جزیرة العرب محو کند. بنابراین باید این آیات در مکه و زمان حج: ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ﴾[۱۱] که محل و موقعیت مناسبی بود در جمع حاجیان قرائت میشد. شکی نیست که پیامبر اکرم(ص) ابوبکر را همراه حاجیان به مکه فرستاد. اختلاف اهل سنت و شیعیان، این است که برخی از اهل سنت معتقدند رسول الله(ص) او را سرپرست حاجیان (امیر الحاج) قرار داده بود[۱۲]، و برخی نیز معتقدند ابوبکر وظیفه دیگری هم داشت و آن این بود که آیات آغاز سوره برائت را نیز در جمع مشرکان قرائت کند[۱۳]؛ اما پس از دستور رسول خدا(ص) (که به آن شاره میشود) قرار شد علی(ع) مسئله برائت را اعلام کند و مسئولیت حج بر عهده ابوبکر باقی بماند[۱۴].
شیخ مفید مینویسد: "رسول خدا(ص) سوره برائت را به دست ابوبکر داد که به مکه برود و با خواندن آن بر مشرکان، پیمان با آنان را بشکند (ابوبکر سوره را گرفت و به سوی مکه به راه افتاد). همین که قدری از مسیر را پیمود، جبرئیل بر پیغمبر(ص) نازل شد و این دستور الهی را گوشزد کرد که اینگونه ابلاغها را کسی جز شخص تو یا مردی که از تو باشد نرساند. پیامبر، علی(ع) را خواست و به او فرمود: حرکت کن و خود را به ابوبکر برسان؛ سوره برائت را از دستش بگیر و به مکه بیر و با آن، پیمان مشرکان را بشکن؛ ابوبکر را نیز به میل خود واگذار کن که اگر خواست با تو به مکه بیاید یا به سوی من بازگردد. امیرالمؤمنین(ع) در پی ابوبکر به راه افتاد.
وقتی ابوبکر علی(ع) را دید پریشان شد؛ جلو آمد و گفت: ای ابوالحسن! برای چه کاری آمدهای؟ امیر مؤمنان(ع) دستور رسول خدا(ص) را به ابوبکر اعلام کرد. ابوبکر خدمت پیامبر آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! شما مرا برای کاری انتخاب فرمودی که همگان حسد میبردند و چنین افتخاری را نصیب من کردی؛ اما چون در پی آن کار رفتم (در نیمه راه) مرا باز خواندی. آیا در نکوهش من آیهای نازل شده است؟ پیغمبر(ص) به او فرمود: نه؛ ولی جبرئیل امین از جانب خدای عزوجل نزد من آمد و گفت: این آیات را کسی جز خودت یا آنکه از تو باشد، ابلاغ نکند، و علی از من است و از جانب من. جز علی کسی نمیتواند (چنین دستورهایی را) ابلاغ کند"[۱۵].
درباره امیری حج در آن سالها گفته شده است: "در آن سالها هنوز چیزی به نام مسئولیت حج در کار نبوده است. این امر مربوط به پس از درگذشت رسول خداست. درباره ابوبکر نیز گویا برای اینکه صورت مسئله چندان نامطلوب نباشد، امیری حاج، مطرح شده است.... مناسک حج، برگرفته از حج رسول خدا(ص) در سال دهم هجری (یک سال بعد از اعلام برائت) است"[۱۶].[۱۷]
فضیلتی مهم برای امام علی(ع)
به هر حال، چه به سخن اهل سنت معتقد باشیم که میگویند: ابوبکر، هم "امیرالحاج" بود و هم "مأمور اعلام برائت" و چه گفته شیعیان را بپذیریم که معتقدند: ابوبکر تنها "مأمور ابلاغ آیات برائت" بود، باید اعتراف کنیم که اخذ این آیات از ابوبکر و سپردن آن به علی(ع)، برای او فضیلتی مهم شمرده میشود. شخصیتی که بنابر این نقلها «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِكَ»؛ "مردی از اهل بیت پیامبر" شمرده شده است، و ابوبکر این مقام و موقعیت را ندارد.
از خود علی(ع) نقل شده است که فرمود: "زمانی که ده آیه اول سوره برائت نازل شد، رسول خدا(ص) ابوبکر را برای خواندن آن در مکه مأمور کرد. سپس مرا فرستاد و من در جحفه نامه را از او گرفتم. ابوبکر از آنجا بازگشت و خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت: آیا آیهای درباره من نازل شده است؟ حضرت فرمود: نه؛ اما جبرئیل نزد من آمد و گفت: این ابلاغ ادا نمیشود؛ مگر آنکه خودت یا کسی که از خودت باشد آن را ابلاغ کند[۱۸].[۱۹]
موارد ابلاغی
در منابع آمده است: علی(ع) وارد مکه شد؛ به عرفات رفت؛ آنگاه به مزدلفه و از آنجا به منا رفت. سپس از کوهی که به شعب معروف بود بالا رفت و سه مرتبه با صدای بلند اعلام کرد: "ای مردم! آیا نمیشنوید که من فرستاده رسول خدا(ص) به سوی شما هستم؟ گوش فرا دهید". سپس آیات را قرائت کرد تا پایان آیه نهم؛ آنگاه بر شمشیرش تکیه زد و این آیات را چندین بار تکرار کرد تا همه مردم بشنوند[۲۰].
آن حضرت در روزهای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم (ایام تشریق) در میان مردم اعلام میکرد: "کسی حق ندارد به صورت برهنه طواف کند. پس از امسال هیچ مشرکی حق ندارد به مسجدالحرام نزدیک شود"[۲۱].
یکی از ثمرات اعلام برائت، این بود که مشرکان قدرت روزافزون اسلام را بهتر درک کردند و این امر، خود زمینهای برای اسلام آنها شد.
شیخ مفید مینویسد: "پس از اعلام برائت، اسلام، قوت گرفت و به سرحد کمال رسید و کار مسلمانان سر و سامانی یافت و کارها به خیر و خوبی برگزار شد"[۲۲].[۲۳]
برائت از مشرکان
برائت تعبیری قرآنی است به مفهوم بیزاری و اجتناب از مشرکان و دشمنان مسلمانان و قطع پیوند با آنها. در قرآن گذشته از نکوهش و مذمت شرک و مشرکان، بر ضرورت گسستن پیوند از مشرکان و توصیه جدی به مقابله با آنان در آیات مختلف[۲۴] تصریح شده و آیاتی در برائت انبیا از مشرکان و اعلام بیزاری آنها از شرک در سورههای[۲۵] متعدد آمده است. خداوند متعال در قرآن میفرماید: ﴿أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ﴾[۲۶]. در ترجمههای فارسی «برائت» به واژه «بیزاری» تعبیر شده است و شاید این واژه به خاطر بعد احساسی و عاطفی آن، برای بیان معنا و مفهوم اصل برائت رسا و کافی نباشد. برائت به معنای دوری جستن و کنارهگیری کردن و منزوی ساختن دشمن است و این در زمان صلح، به منظور بازداشتن دشمن از سوء استفاده از روابط صلحآمیز، بر ضد اسلام و امت اسلامی، به شیوهای مناسب و با مقتضای زمان، انجام میگیرد[۲۷].
و بالأخره برائت از مشرکین، تعبیری است قرآنی به مفهوم بیزاری و اجتناب از مشرکین و دشمنان مسلمانان و قطع پیوند با آنها. این تعریف، توسعاً به فعالیتهایی که در بعد سیاسی حج به صورت اجتماعی انجام میگیرد، نیز اطلاق میشود. برائت به این معنا، با معنای لغوی آن بیتناسب نیست و در واقع، مفهوم برائت، از بیزاری که یک امر قلبی و عاطفی باشد، فراتر رفته و مستلزم کنارهگیری، منزوی ساختن و طرد عمل مشرکان و توطئهگران است و همانگونه که مفسران گفتهاند: به معنای رفع امان و سلب مصونیت و عدم تعهد در برابر مشرکان و حتی جنگ با آنان میباشد، چه، آنان آغازگر توطئه بوده و نقض عهد کرده و مهلت و مدت پیمانشان به پایان رسیده است.[۲۸]
پیشینه تاریخی برائت
- در امتهای پیشین: به گواهی قرآن، برائت از مشرکان در امتهای پیشین نیز بوده و پیامبران آن امتها اعلام برائت نمودهاند، که نمونه بارز اعلام برائت از مشرکان در امتهای پیشین، طبق فرموده قرآن، آنجا است که میفرماید: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ...﴾[۲۹]. حضرت ابراهیم(ع) و یارانش بودند که قاطعانه برائت خود را از مشرکان و بتهای آنها اعلام داشتند.
- در دوره اسلامی: گرچه اعلام برائت از مشرکان، در امتهای پیشین بوده است ولی با ظهور اسلام و بعثت پیامبر، این امر در دین اسلام به اوج خود رسید؛ به طوری که اعلان عمومی «برائت از مشرکین» و احکام الحاقی آن، در تاریخ اسلام برای نخستین بار، پس از نقض عهد مشرکینی بود که پس از فتح مکه (۸ ه. ق) با پیامبر اسلام پیمان عدم تهاجم و دشمنی بسته بودند. در ابلاغ «برائت از مشرکین» حضرت علی(ع)، در بعد از ظهر دهم ذیحجه در منا، با شمشیر برهنه، به خطبه ایستاد و پس از تلاوت آیات نخست سوره برائت، چهار حکم الحاقی رسول خدا(ص) را ابلاغ کرد[۳۰].
در هر حال، اعلام برائت یکی از وقایع مهم تاریخ عصر رسالت، در اواخر عمر پیامبر بود که بدین وسیله دولت اسلامی تثبیت شد و دعوت جهانی اسلام نیز آغاز گردید و پیامها و پیکهای آن حضرت به سران دول و ملل گسیل شدند. پس، بدین ترتیب در دوره پس از اسلام، بنیانگذار اعلام برائت از مشرکین شخص رسول خداست. پیامبر(ص) با این عمل خود، راهی را به مسلمانان نشان دادند تا روی پای خود بایستند و سلطه کافران را بر خود نفی کنند، همانگونه که قرآن نفی کرده است: ﴿لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾[۳۱][۳۲]. از آنجایی که نخستین اعلام برائت توسط پیامبر نسبت به مشرکان، در ایام حج انجام گرفت و از آنجایی که سنت و سیره نبوی جاوید است؛ این سنت نبوی در ایام حج به اجرا در میآید. گرچه اعلام برائت از مشرکین مقطعی و موسمی نبوده که هر مسلمانی باید همواره در سراسر حیات خویش از مشرکان برائت جوید و تنفر خویش را نسبت به آنان اظهار کند. برخی از مفسران هدف از اعلام برائت را «رسیدن به توحید ناب» میدانند و از نظر آنان خاستگاه اصلی برائت، همان اصلی «تولی و تبری» است: «هدف نهایی ساختن بیت الله»، رسیدن به توحید است و نیل به توحید ناب، بدون تبری تام از هر مشرک و ملحد میسر نخواهد بود؛ لذا اعلام این هدف نهایی به صورت اعلام تبری خدا و رسول اکرم از مشرکان متبلور شده است و تا انسان در روی زمین زندگی میکند وظیفه حج و زیارت به عهده اوست و تا مشرک در جهان هست، اعلام تبری از او نیز جزو مهمترین وظیفه حج به شمار میرود و هیچ جایی برای تبری از ملحدان مناسبتر از حرم خدا نخواهد بود»[۳۳].
خاستگاه اصلی دیدگاه امام خمینی در برائت از مشرکان، همان «اصلی تولی و تبری» است و ایشان هم اعلام برائت از مشرکان را از «ارکان توحیدی» میدانند و میفرمایند: «مگر تحقق دیانت، جز اعلام محبت و وفاداری نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است؟ حاشا که خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر شود و کدام خانهای سزاوارتر از کعبه و خانه امن و طهارت و ناس که در آن هر چه تجاوز و ستم و استثمار و بردگی و یا دون صفتی و نامردمی است عملاً و قولاً پشت شود و در تجدید میثاق ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ﴾[۳۴] بت الههها و اربابان متفرقون شکسته شود و خاطره مهمترین و بزرگترین حرکت سیاسی پیامبر در ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ﴾[۳۵] زنده بماند و تکرار شود؛ چراکه سنت پیامبر و اعلام برائت، کهنه شدنی نیست»[۳۶].
امام با اعلان برائت در حج به عنوان «مرحله اول مبارزه» بیان میدارند: «اعلام برائت، به شعار خلاصه نمیشود بلکه همانطور که حاجی باید در حج هم دستورالعمل جهاد با نفس را بگیرد و هم برنامه مبارزه با کفر و شرک را و همانطور که امتها باید از احرام حج به احرام حرب و از طواف کعبه و حرم به طواف صاحب بیت و از توضُّؤ زمزم به غسل شهادت و خون رو آورند و به امتی شکست ناپذیر و بنیانی مرصوص مبدل گردند، همانگونه هم «اعلان برائت در حج» میثاق مبارزه و تمرین تشکل مجاهدان برای ادامه نبرد با کفر و شرک و بتپرستهاست و به شعار خلاصه نمیشود که سرآغاز علنی ساختن منشور مبارزه و سازماندهی جنود خدای تعالی در برابر جنود ابلیس و ابلیس صفتان است و از اصول اولیه توحید به شمار میرود... خلاصه، اعلام برائت مرحله اول مبارزه و ارائه آن، مراحل دیگر وظایف ماست»[۳۷].
و اما نقش برائت از مشرکین در جهان اسلام:
- نفی قدرتهای استکباری؛ نقش برائت از مشرکین در جهان اسلام، در صورت فراگیر شدن آن، نفی قدرتهای استکباری و سلطهجویی آنهاست. منشأ همه مصائبی که جهان اسلام امروز گرفتار آن است، سلطهطلبی قدرتهای استکباری و در رأس آنها آمریکای تبهکار است.
- به هم پیوستن مسلمانان؛ امام راحل با فراخواندن عموم زائران و مسلمانان به اعلام برائت از مشرکان، در واقع، به آنان درس اتحاد و همبستگی میدهد و آنان را از تفرقه و اختلاف بر حذر میدارد و خطرات این تفرقه را متذکر میشود که به سود مسلمانان نیست و از مسلمانان میخواهد آنجا که پای مصالح عالی اسلام و مسلمین در میان است، اختلافات را کنار نهاده و به اتحاد و همبستگی با یکدیگر بیاندیشند تا با این اتحاد خود بتوانند کاخهای ستم را از میان بردارند. «یکی از بزرگترین و اساسیترین مشکلات، عدم اتحاد میان مسلمین است که بعضی از به اصطلاح سران کشورهای اسلامی منشأ آن میباشند که مع الأسف برای رفع آن تا کنون اقدام چشمگیری نشده است، بلکه جنایتکاران سودجو که از اختلافات ملتها و دولتها به سود خودشان بهرهبرداری میکنند، با دست عُمال از خدا بیخبر خود به اختلافات دامن میزنند و هرگاه شالوده وحدت بین مسلمانان ریخته میشود، با تمام نیرو بر میخیزند و بذر خلاف میافشانند»[۳۸].
- آگاهی و بیداری سادهدلان؛ «در پناه برائت از مشرکین است که سادهدلان هم میفهمند که نباید سر بر آستان قدرتهای استکباری نهاد و در برابرشان خاضع بود و در پناه همین برائت از مشرکین است که حتی سادهدلان میفهمند که نباید سر بر آستان شوروی و آمریکا نهاد»[۳۹].[۴۰]
منابع
پانویس
- ↑ طبری، المسترشد فی الامامه، ص۳۰۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج۲، ص۱۲۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۴۸.
- ↑ محمدی، داداشنژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص ۲۰۴.
- ↑ لویس معلوف، المنجد فی اللغه، ص۳۱.
- ↑ علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ج۳، ص۳۸۹۳؛ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۲۸۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۹، شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۰.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۰۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۵.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۲۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۴۳.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، اصل برائت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بستهاید چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمیتوانید آورد و خداوند رسواگر کافران است و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمیتوانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده! مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاستهاند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکردهاند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بیگمان خداوند پرهیزکاران را دوست میدارد و چون ماههای حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۱-۷.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، اصل برائت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۳۵.
- ↑ «و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند» سوره توبه، آیه ۳.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۶۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۳۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۳.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۲۳.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۲۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۷.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۶۵.
- ↑ رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص۶۵۸.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، اصل برائت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۳۶ ـ ۱۳۷.
- ↑ «أُمِرْتُ أَنْ أُبَلِّغَهَا أَنَا أَوْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي»ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۴۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۳.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، اصل برائت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۳۸-۱۳۹.
- ↑ سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ص۳۲۰.
- ↑ محمد بن مسعود بن عیاش عیاشی، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۷۵-۷۴.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۶۶.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، اصل برائت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۳۶ ـ ۱۴۰.
- ↑ نساء / ۴۸ و ۱۱۶؛ انعام / ۷۹ و ۱۰۶؛ یونس / ۱۰۵؛ حجر / ۹۴؛ قصص / ۸۷؛ روم / ۳۱؛ فصلت /۶۰؛ توبه / ۵ و ۳۶؛ بینه / ۶؛ احزاب / ۷۳؛ فتح / ۶.
- ↑ انعام / ۱۹ و ۷۸؛ توبه / ۳ و ۱۱۴؛ هود / ۳۵ و ۵۴؛ یونس / ۴۱؛ شعراء / ۲۷۶؛ زخرف / ۲۶.
- ↑ «خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند» سوره توبه، آیه ۳.
- ↑ در راه برپایی حج ابراهیمی، عمید زنجانی، ص۱۰۴.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۸۲.
- ↑ «بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم.».. سوره ممتحنه، آیه ۴.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج۲، ص۶۲۷.
- ↑ «و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج۲، ص۶۲۷.
- ↑ صهبای صفا، آیتالله جوادی آملی، ص۲۱۳.
- ↑ «آیا من پروردگارتان نیستم؟» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
- ↑ «و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است» سوره توبه، آیه ۳.
- ↑ صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۱۱.
- ↑ صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۱۲.
- ↑ صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۲۴ و ۱۲۳.
- ↑ فصلنامه میقات حج، ش۳۰، ص۲۱۶.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۸۳.