برخورد با یهود در معارف و سیره نبوی
مقدمه
دومین گروه از مخالفان دولت نبوی یهودیان بودند. پس از حضور پیامبر در مدینه و تشکیل دولت نبوی، این گروه از ساکنان مدینه با شرایط جدیدی روبهرو شدند. آنها باید یا به مثابه شهروندان دولت نبوی به همزیستی مسالمتآمیز تن در میدادند یا به کنارهگیری و مخالفت میپرداختند. پس از آنجا در ابتدا سود خود را در همزیستی مسالمت آمیز دیدند به پیمان سیاسی یا منشور مدینه پیوسته آن را امضا کردند و متعهد شدند با مسلمانان در قالب یک امت به همکاری بپردازند و در برابر کسانی که به مدینه حمله میکنند در کنار مسلمانان به دفاع برخاسته و روابط خیرخواهانه با مسلمانان داشته و از بدرفتاری و خیانت اجتناب ورزند[۱].
ولی علیرغم این تعهد دو سویه، به زودی آنها نشان دادند که سرسازگاری با دولت نبوی را ندارند، و با اشکالتراشیهای متعدد فکری، درصدد انحراف مسلمانان برآمده و در تخطئه آیین و ارزشهای پذیرفتهشده از سوی شهروندان مدینه سعی زیادی نمودند[۲].
قبیله بنی قینقاع به دلیل برخورداری از موقعیت و ثروت و تعصب بیش از حد، اولین گروه از یهودیان بودند که ناسازگاری با دولت نبوی را آغاز و پیمان خود با مسلمانان را زیر پا گذاشتند و به همکاری با دشمنان دولت نبوی از جمله قبایل بدوی و مشرکان مکه جهت تدارک اقدامات ضد امنیتی علیه دولت نبوی پرداختند[۳]. پیامبر پس از آگاهی از خیانت آنها و نقض پیمان مدینه به قلعه آنها رفته و آنها را به پند گرفتن از سرنوشت مشرکان در بدر فراخواندند و به رعایت پیمان خود توصیه فرمودند، ولی آنها به پشتوانه حمایت قریش پاسخ درشت به پیامبر دادند و خود را مرد میدان جنگ معرفی کردند[۴].
دومین گروه از یهودیان که به کارشکنی و دشمنی با دولت مدینه پرداختند قبیله بنی نضیر بود. آنها علیرغم دعوت پیامبر از این قبیله برای وحدت و پایبندی به پیمان مدینه، فعالیتهای تخریبی خود را پس از جنگ احد علیه دولت نبوی شدت بخشیدند و حتی با تشویق مشرکان مکه به فکر ترور پیامبر افتادند. آنها پس از ترک مدینه نیز در خیبر استقرار یافتند و درصدد براندازی دولت نبوی برآمدند. در این راستا به مکه رفتند و سران مشرک مکه را علیه دولت مدینه تحریک نمودند. آنها همچنین با وعده مالی به تحریک قبایل بدوی از جمله بنی سُلیم و بنی غطفان پرداخته و آنها را به کمک به مشرکان در حمله به مدینه ترغیب کردند[۵].
سومین گروه از یهودیان که پیمان سیاسی مدینه را نقض کرده و علیه دولت نبوی اقدام کردند قبیله بنی قریظه بود. آنان که پیش از حمله قریش به مدینه قول همکاری به مشرکان داده بودند، پس از حضور احزاب و محاصره دولت نبوی، آشکارا به همکاری با آنها پرداختند. گزارشهای متعدد تاریخی نشان میدهد آنها به اقدامات خرابکارانه در جریان جنگ احزاب پرداخته مترصد فرصتی بودند تا قریش وارد مدینه شود و آنها از درون شهر کارشان را شروع کنند[۶].
از اینرو پیامبر گروهی از یاران خود از جمله معاذ، سعد بن عباده و اسید بن حضیر را نزد آنان فرستاد و از آنها خواست به عهد خویش پایبند باشند[۷]. چهارمین گروه از یهودیان مخالف، کسانی بودند که از مدینه فرار کرده و در منطقه خیبر (در ۱۶۵ کیلومتری شمال مدینه) تجمع کرده بودند و به کمک قبایل بدوی از جمله بنی غطفان - که همچنان در اندیشه غارت و حمله به دولت مدینه بودند - به سازماندهی فعالیتهای نظامی علیه دولت نبوی میپرداختند[۸].
رفتار پیامبر اکرم در مواجهه با یهودیان براساس همان اصول و قواعد برخاسته از عدالت و مدارای اسلامی بود. از اینرو ایشان:
- اولاً، حاضر شدند آنها را به عنوان شهروند دولت خود در مدینه بپذیرند و همزیستی مسالمتآمیزی را برای ایشان در کنار مسلمانان فراهم سازند. پیامبر اکرم از ایشان به عنوان اهل کتاب و آشنا به توحید و آیین یکتاپرستی خواستند تا به همکاری با مسلمانان براساس اشتراکات دینی بپردازند و یهودیان نیز این دعوت پیامبر را لبیک گفتند و حتی گروهی از آنان به اسلام گرویدند. هر چند گروهی هم در عین اعتراف قلبی به دلیل تعصبات بیجا حقیقت را کتمان و انکار کردند[۹].
- ثانیاً، پیامبر همواره به پیمان سیاسی مدینه و تعهد دو سویه میان یهودیان و مسلمانان پایبند بوده و یهودیان کارشکن و عهدشکن را به بازگشت به آن پیمان فرا میخواندند. بنابراین زمانی که بنی قینقاع و بنی نضیر و بنی قریظه عهدشکنی کردند اولین کاری که پیامبر انجام داد مذاکره و گفتوگو با آنها و دعوت ایشان به رعایت پیمان سیاسی مدینه بود.
- ثالثاً، پیامبر تا زمانی که دلیل و شاهد قطعی درباره پیمانشکنی یهودیان نیافته بود، درباره آنها پیشداوری نکرده و علیه آنها اقدام نکردند؛ برای نمونه اگر چه گزارشها حاکی از تحرک یهودیان بنی نضیر و بنی قریظه پیش از جنگ احزاب بود، ولی پیامبر اکرم پیش از آنکه اقدامی علنی از سوی آنها علیه دولت نبوی شکل گرفته باشد با خویشتنداری تمام با ایشان برخورد میکردند[۱۰].
- رابعاً، پیامبر اکرم (ص) یهودیان را به ترک آیین یهودیت مجبور نکرده و تنها از آنها میخواست که پایبند به معاهده سیاسی - نظامی مدینه باشند و علیه مسلمانان با دشمنان ایشان متحد نشوند، ولی یهودیان علیرغم این رفتار عادلانه پیامبر به دشمنی با دولت نبوی اصرار میورزیدند[۱۱].
- خامساً، پیامبر پس از رعایت تمام موارد ذکر شده، از مقابله نظامی به عنوان آخرین ابزار در برخورد با یهودیان استفاده کردند؛ برای نمونه وقتی پیامبر با یهودیان بنی قینقاع مذاکره و آنها را به رعایت پیمان مدینه دعوت کردند آنها پیامبر را به جنگ فراخوانده و نقض عهد کرده و با مسلمانان درگیر شدند؛ لذا پیامبر قلعه آنها را محاصره کرده و آنها را با وساطت عبدالله بن ابی از مدینه اخراج کردند[۱۲]. یهودیان بنی نضیر نیز قصد ترور پیامبر را داشتند و چون پیامبر آگاهی یافت بلافاصله به جنگ با آنها نرفت، بلکه ابتدا محمد بن مشلحه را به سراغ آنها فرستاد و از آنان خواست یا به پیمان خود متعهد باشند یا مدینه را ترک کنند، اما آنها به دلگرمی حمایت عبدالله بن ابی پیشنهاد رسول خدا (ص) را رد کردند. از اینرو پیامبر قلعه آنها را به محاصره درآورد و آنها مجبور شدند مدینه را ترک کنند[۱۳]. این روش پیامبر درباره بنی قریظه نیز صادق است. پیامبر ابتدا با فرستادن یاران خود آنها را از همکاری با احزاب و دشمان مدینه بازداشت، ولی آنها پیشنهاد رسول خدا را رد کردند. حتی پیامبر پس از جنگ احزاب و همکاری علنی بنی قریظه با احزاب، از ایشان دعوت کرد تا نماینده خود را جهت اظهار ندامت و معذرتخواهی از مسلمانان به مدینه بفرستند و تجدید پیمان کنند، اما آنها خودداری کرده به پیامبر و مسلمانان دشنام و ناسزا گفتند؛ لذا پیامبر مجبور شدند قلعه آنها را به محاصره درآورده و آنها را مجبور به تسلیم سازند[۱۴].
خلاصه این که پیامبر اکرم (ص) در برخورد با یهودیان هرگز از اصول انسانی خود تخطی نکرد و تا حد اعلا با آنها مدارا نمود و تنها از باب ضرورت و دفع توطئههای ضد امنیتی و براندازانه آنها دست به اقدام نظامی زد. ایشان همواره خود به پیمان با یهودیان پایبند بودند و آنها را نیز تنها به رعایت همان منشور مدینه دعوت کرده و بیش از آن انتظاری از ایشان نداشتند. پیامبر به صرف احتمال اقدام یهودیان علیه دولت نبوی، درباره ایشان پیشداوری نکرده و تا اقدام عملی از سوی ایشان علیه دولت مدینه صورت نمیگرفت همچنان با آنان به مثابه یک شهروند معمولی برخورد میکردند. پس از علنی شدن اعمال ضد تعهد اولیه نیز پیامبر در صورت تجدید عهد از سوی ایشان حاضر به پذیرش عذر آنها بودند، ولی معمولاً خود یهودیان حاضر به تجدید عهد نمیشدند.[۱۵]
پرسش مستقیم
سیره سیاسی پیامبر خاتم در برخورد با یهود چگونه بوده است؟ (پرسش)
منابع
پانویس
- ↑ محمد حمیدالله، اولین قانون اساسی مکتوب در جهان، ص۶۹-۶۵.
- ↑ ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ * هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ «ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم چون و چرا میکنید؟ با آنکه تورات و انجیل جز پس از وی فرو فرستاده نشده است؛ آیا خرد نمیورزید؟ * هان! شما همان کسانید که در آنچه بدان دانشی داشتید چون و چرا کردید؛ (دیگر) چرا در آنچه بدان دانشی ندارید چون و چرا میکنید؟ و خداوند میداند و شما نمیدانید * ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۵-۶۷؛ ﴿سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ * وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ * قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ﴾ «به زودی کمخردان از مردم خواهند گفت: چه چیز آنان را از قبلهای که بر آن بودند بازگردانید؟ بگو: خاور و باختر از آن خداوند است، هر که را بخواهد به راهی راست رهنمون خواهد شد * و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید، و بیگمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده * گرداندن رؤیت را به آسمان، میبینیم پس رؤیت را به قبلهای که میپسندی خواهیم گرداند؛ اکنون به سوی مسجد الحرام رو کن و (همه) هرجا هستید به سوی آن روی کنید، و اهل کتاب بیگمان میدانند که آن (حکم) از سوی پروردگارشان، راستین است و خداوند از آنچه انجام میدهند غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۲-۱۴۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۵۱؛ ج۱، ص۵۱۳؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۳۴۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۵۱ -۵۰؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۷؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۷۲.
- ↑ طبری، طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۷۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۵۲-۵۱.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۲۴-۲۲۳؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۹ - ۳۶۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۲۰۰-۱۹۹.
- ↑ رسول جعفریان، سیره رسول خدا (ص)، ج۱، ص۵۱۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ۲۴۴؛ صالح احمدالعلی، دولت رسول خدا (ص)، ص۱۸۸ - ۱۸۷.
- ↑ رسول جعفریان، سیره رسول خدا (ص)، ج۱، ص۵۶۹؛ صالح احمدالعلی، دولت رسول خدا (ص)، ص۲۵۹-۲۵۲؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۳۷۸-۳۷۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۴۴؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۴۴۵؛ صالح احمدالعلی، دولت رسول خدا (ص)، ص۱۷۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۷.
- ↑ غلامحسین زرگرینژاد، تاریخ صدر اسلام، ص۴۴۹-۴۴۶.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۲۰ - ۲۱۶.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۷۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۵۱.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۲۰۰-۱۹۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۲۴۴؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۹۹؛ رسول جعفریان، سیره رسول خدا (ص)، ج۱، ص۵۲۴؛ صالح احمد العلی، دولت رسول خدا (ص)، ص۱۸۸-۱۸۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۱۹۹ و ۲۳۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۸۵.
- ↑ خالقی، علی، مقاله «شیوه برخورد با مخالفان و منتقدان در دولت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۴۷۲.