تبیین حقیقت قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مبانی نقلی امام؛ مبین حقیقت قرآن

در کلمات اهل‌بیت (ع)، نیاز امّت به امام در هدایت باطنی و معرفت به حقیقت دین، از وجوه مختلف مطرح شده است. برای نمونه، برخی از این روایات نقل می‌گردد:

گفتار اوّل: امام؛ نور هدایت

قرآن کریم آیات متعددی دارد که در آن سخن از نور الهی به همراه رسول خدا (ص) است. در روایات ما، مصداق آن "نور هدایت ائمّه هدی (ع)" بعد از رسول اکرم (ص) معیّن شده است چنان‌که ابوخالد کابلی نقل می‌کند که از امام باقر (ع) پیرامون معنای آیه فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا[۱] سؤال کردم، حضرت (ع) فرمود: «يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ- الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ»[۲].

این روایت با جامعیّتی که دارد، اشاره به همه مراتب مقام عصمت امام در تبیین قرآن می‌کند. ذیلاً فرازهایی از این روایت را مرور می‌کنیم:

اوّل آنکه: حضرت در قسمتی از روایت می‌فرمایند: «هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ»این بیان اشاره به مقام هدایت ظاهری امام دارد؛ در این جهت، امام ادامه دهنده راه هدایت ارشادی رسول خدا (ص) است. تبلیغ دین و ارشاد خلایقی که پیام توحید به آنها نرسیده، از طریق امام محقق می‌شود؛ چنان‌که در بیان اوّل این برهان ذکر شد و در قرآن نیز، خداوند از این مقام امام، تعبیر به نور می‌نماید: الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ... فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۳].

همین بیان، اشاره به مقام ظاهری امام در حفظ دین و تبیین آن و اتمام حجّت برای خلق دارد؛ که طیّ برهان‌های قبل، درباره آن بحث شد. بر این اساس، نور هدایت، موجب خروج افراد از تاریکی ظلمت کفر می‌گردد. انسان با تعالیم اسلام زنده می‌شود؛ ولی این حیات زمانی نورانیّت پیدا می‌کند که در تحت هدایت امام زمان خود قرار گیرد. علیّ بن ابراهیم قمی در تفسیر خود، همین مضمون را چنین بیان می‌کند: أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ[۴] قَالَ جَاهِلًا عَنِ الْحَقِ وَ الْوَلَايَةِ فَهَدَيْنَاهُ إِلَيْهَا وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ[۵] قَالَ النُّورُ الْوَلَايَةُ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا[۶] يَعْنِي فِي وَلَايَةِ غَيْرِ الْأَئِمَّةِ (ع)[۷].

هرچند به حسب ظاهر، "نور" در آیه شریفه اشاره به قرآن دارد که به همراه رسول خدا (ص) نازل شد – چنان‌که در تفاسیر عامّه و برخی از تفاسیر شیعه، حمل بر این معنا نموده‌اند- [۸] ولی براساس نکاتی که درباره مراتب باطنی قرآن، طیّ استدلال ذکرشد، مراد از نور، وجود مبارک امام است که قلوب مؤمنین را به تناسب مراتب ایمانشان نورانی می‌کند؛ زیرا ممکن است ظاهر قرآن دستاویز هر بیماردلی قرار گیرد و نه تنها نورانیّت نداشته باشد، بلکه باعث اضلال او شود:يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ[۹].

در کلمات اهل بیت (ع)، درباره برخی از حاملان ظاهر قرآن آمده است: «قَالَ النَّبِيُّ (ص) فِي وَصِيَّتِهِ يَا عَلِيُّ إِنَّ فِي جَهَنَّمَ رَحًى مِنْ حَدِيدٍ تُطْحَنُ بِهَا رُءُوسُ الْقُرَّاءِ وَ الْعُلَمَاءِ الْمُجْرِمِينَ: وَ قَالَ (ص): رُبَّ تَالٍ لِلْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُهُ»[۱۰].

چنان‌که در فرایند توصیف برهان بحث شد، خداوند در آیه ۳۰ سوره مبارکه روم، فطرت انسان را منطبق بر دین بیان می‌دارد و قرآن را نیز تبیان دین الهی برمی شمرد. در نتیجه، انسان با استمداد از وجود مبارک امام، می‌تواند استعدادهای فطری خود را شکوفا سازد و در نتیجه، از نورانیّت باطن قرآن برای فهم باطن دین بهره‌مند شود. در این زمینه، روایت‌های فراوانی وجود دارد که از چند جهت، وجود مبارک امام را "نور" نامیده است: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ[۱۱] قَالَ يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع)بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَى وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ[۱۲] قَالَ يَقُولُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ وَ الْإِمَامَةُ هِيَ النُّورُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا[۱۳] قَالَ النُّورُ هُوَ الْإِمَامُ»[۱۴].

دوم آنکه: حضرت کاظم (ع)، امام را نور الهی در آسمان‌ها و زمین بیان می‌دارند و می‌فرمایند: «هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ‌».

این بیان برگرفته از آیه نور: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۵] است و اینکه خداوند در قالب گستره نور، اشاره به مراتب انتشار نور خود در عالم تکوین و تشریع می‌نماید و نیز اینکه فیض هدایت امام، همه مراتب موجودات را در برگرفته است و در عالم تکوین، آنان را به اذن الهی، به کمال لایقشان هدایت می‌نماید و در نظام تشریع نیز، هدایت نفوس انسان‌ها را، به تناسب قبول ولایت و تولّی به فرامینشان، برعهده می‌گیرد.

سوّم آنکه: امام، بنا بر مقام ولایت و هدایت باطنی که دارد، هدایت ایصالی امّت و منوّر کردن قلوب شیعیان به معارف باطنی دین را انجام می‌دهد؛ چنان‌که بخش دوم روایت اشاره به آن دارد: «وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ»

بهره‌مندی از هدایت ایصالی امام شروطی دارد که در روایت با بیانی رمزگونه به آن اشاره شده؛ به این ترتیب که:

  1. بنده می‌بایست با حفظ ظاهر شریعت و امتثال دقیقه فرامین الهی و استغفار و انابه به درگاه خداوند، خود را منزّه از آلودگی‌های گناهان قرار دهد: «وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ»؛
  2. شرط چنین تطهیری و در نتیجه اقبال الهی، ابراز محبّت و توسّل دائمی به درگاه اهل بیت (ع) است: «وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا»؛
  3. ابراز ارادت به ساحت مقدّس امام، هنگامی مقبول است که مُحِبّ در ابراز محبّت خود صادق و خالص باشد؛ یعنی با امتثال دقیقه فرامین آنها و ابراز ارادت و مودّت دائمی به درگاه آنان، کم‌کم قلب او در سلم و صفا و یکرنگی با آنان قرار گیرد: «وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا».

واژه "سلم" در جایی به کار می‌رود که شخص در کمال یکرنگی در ظاهر و باطن با امر دیگر باشد[۱۶] و طبعاً با اضداد و دشمنان آن دشمن و ناهمرنگ باشد؛ چنان‌که هرجا سخن از تولّی است، تبرّی از دشمنان نیز در کنار آن مطرح است؛ این مطلب در مضامین متعدّد زیارت‌نامه‌ها و روایات باب تولّی و تبرّی مورد تأکید فراوان واقع شده است.

نکته چهارم آنکه: نورانیّت باطنی امام، نه تنها در مقام هدایت تشریعی و باطنی قلوب مؤمنین است، بلکه مقام نور افاضه تکوینی امام، گرداننده نظام تکوین است:«وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ». این مقام امام در سایر براهین شرح خواهد شد.

نکته پنجم آنکه: ولایت باطن رسالت است. به بیان روشن‌تر، ایمان باطن اسلام است. در نتیجه، اسلام ظاهری کسی که محروم از نور ایمان است، نجات‌بخش نخواهد بود؛ چنان‌که خداوند خطاب به اعراب جاهلی می‌فرماید: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ[۱۷].

لذا امام (ع) در پایان بیان خود می‌فرمایند: «وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ... فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ»[۱۸].

گفتار دوم: امام؛ قرآن ناطق

قبلاً اشاره شد که مراتب نفوس متّقین، به تناسب طهارتی که دارند، متّحد با مراتب حقیقت قرآن هستند. از آنجا که نفس امام در عالی‌ترین مرتبه تقوی و یقین و ایمان قرار دارد، با همه مراتب قرآن متّحد است؛ لذا می‌تواند خبر از همه حقایق کتاب الهی بدهد و ظاهر و باطن آن را تفسیر نماید. بدین ترتیب، امام، قرآن ناطقی است که هرآنچه بیان می‌دارد، تبیین آیات الهی است.

بند اوّل: قرآن؛ تبیان همه حقایق

امیرالمؤمنین علی (ع) درباره قرآن و رابطه مقام ولایت با آن می‌فرمایند: «ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ لَكُمْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا مَضَى وَ عِلْمَ مَا يَأْتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حُكْمَ مَا بَيْنَكُمْ وَ بَيَانَ مَا أَصْبَحْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ فَلَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْهُ لَعَلَّمْتُكُمْ»[۱۹].

توضیح آنکه: امیرالمؤمنین (ع) در ابتدا به مراتب قرآن و اینکه همه حقایق و اخبار عالم (از ابتدا تا انتها) در قرآن منطوری است اشاره می‌نمایند. ایشان سپس می‌فرمایند: اگر از من بپرسید، آنها را به شما آموزش می‌دهم: با توجّه به آنکه آگاهی هرکس از قرآن به مقدارگستره روحی او است، امام (ع) با این بیان، مراتب عظمت روحی مقام ولایت را بیان می‌نمایند و اینکه علم امام، همه مراتب عالم، از ازل تا به ابد را در برگرفته است؛ به گونه‌ای که قادر است جزء به جزء آن را (در صورت تحمّل مخاطبین) برای آنان بیان نماید.

بند دوم: امام؛ جامع همه مراتب قرآن

دراین باره روایات فراوانی با تعابیر گوناگون وارد شده. در اینجا به سه مورد به اختصار اشاره می‌شود: «عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ أَنَا أَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ وَ فِيهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ أَعْلَمُ ذَلِكَ كَمَا أَنْظُرُ إِلَى كَفِّي إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ». توضیح: امام صادق (ع)، بعد از بیان عظمت قرآن و اینکه همه علوم و اخبار دنیا و آخرت، جزء به جزء، در قرآن وجود دارد، اشاره به شدّت احاطه خود بر قرآن می‌نمایند و اینکه علم امام بر قرآن، مانند احاطه فرد بر مطالبی است که بر کف دست او نگاشته شده است.

بند سوم: امام؛ محیط بر ظاهر و باطن قرآن

خداوند، قرآن را تبیان همه امور معرفی می‌نماید و می‌فرماید: وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ[۲۰].

با توجّه به آنکه مسائل دینی درگذر ایّام نامحدود است و عدد آیات قرآن محدود، پس چگونه ممکن است که اخبار و امور نامحدود از آن استخراج شود؟ مضافاً بر آنکه اهل‌بیت (ع) در بیانات گوناگون فرموده‌اند که همه امور گذشته و آینده را می‌توانند از قرآن بیان نمایند. مسلّماً کسی می‌تواند این همه مطالب را از قرآن استخراج کند که آگاه به باطن قرآن باشد: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ نَبَأُ مَا قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ فَصْلُ مَا بَيْنَكُمْ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ»، «عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى (ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (ص) أَوْ تَقُولُونَ فِيهِ قَالَ بَلْ كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (ص)» [۲۱].[۲۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید» سوره تغابن، آیه ۸.
  2. الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ﻫ.ق)، ج۱، ص۱۹۵: باب أن الأئمه علم نور الله عزّوجلّ.
  3. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند... پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  4. «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم» سوره انعام، آیه ۱۲۲.
  5. «و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود» سوره انعام، آیه ۱۲۲.
  6. «چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟» سوره انعام، آیه ۱۲۲.
  7. تفسیر القمی (ط. دارالکتاب، ۱۳۶۳ ه. ش.)، ج۱، ص۲۱۶.
  8. تبیان (ط. دار احیاء التراث العربی، بی‌تا)، ج۱۰، ص۲۱؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن (ط. ناصرخسرو، ۱۳۷۲ ه ش.)، ج۱۰، ص۴۵۰.
  9. «با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب می‌کند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمی‌گرداند» سوره بقره، آیه ۲۶.
  10. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل (ط. مؤسسه آل البیت (ع)، ۱۴۰۸ ﻫ.ق)، ج۴، ص۲۴۹، باب ۷.
  11. «بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند» سوره صف، آیه ۸.
  12. «و خداوند کامل‌کننده نور خویش است» سوره صف، آیه ۸.
  13. «پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید» سوره تغابن، آیه ۸.
  14. الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ﻫ.ق)، ج۱، ص۱۹۶: باب أن الأئمه (ع) نور الله عز و جل.
  15. «خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نور» سوره نور، آیه۳۵.
  16. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم (ط. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ ه. ش.)، ج۵، ص۱۸۷.
  17. «تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
  18. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۳۷۱-۳۷۵.
  19. الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ﻫ.ق)، ج۱، ص۶۱.
  20. «و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  21. هر سه روایت در الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ﻫ.ق)، ج۱، ص۶۱، باب فضل القرآن.
  22. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۳۷۵-۳۷۷.