تفسیر طبری (کتاب)
تفسیر طبری | |
---|---|
زبان | عربی |
نویسنده | محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب طبری مشهور به "طبری" |
ناشر | انتشارات دار المعرفة |
محل نشر | بیروت، لبنان |
سال نشر | ۱۴۱۲ق، ۱۳۷۱ش ش |
تفسیر طبری کتابی است به زبان عربی که مشتمل بر تأویل و تفسیر قرآن کریم میباشد. این کتاب اثر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب طبری مشهور به "طبری" است و انتشارات دار المعرفة انتشار آن را به عهده داشته است.[۱]
دربارهٔ کتاب
یکی از تفسیرهای تألیف شده در عصر غیبت صغرا که باقی مانده و به چاپ رسیده و اکنون موجود است، جامع البیان عن تأویل آی القرآن - معروف به تفسیر طبری - است. این تفسیر تألیف ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید طبری - یکی از دانشمندان معروف اهل تسنن - است. و از تفسیرهای مهم آنان به شمار میآید. ابن ندیم با عنوان کتاب تفسیر ابی جعفر الطبری از این تفسیر یاد کرده و آن را در شمار کتابهایی که در تفسیر قرآن تألیف شده، به شمار آورده است[۲] خطیب بغدادی در شمار تألیفات طبری از این تفسیر با عبارت "كتاب في التفسير لم يصنفاحى مثله"؛ «کتابی در تفسیر که هیچکس مانند آن تألیف نکرده» خبر داده است و از ابو حامد احمد بن ابی طاهر. فقیه اسفراینی نقل کرده که گفته است: اگر شخصی برای بهدست آوردن کتاب تفسیر محمد بن جریر به چین سفر کند جا دارد و آن سفر زیاد نیست[۳].
سیوطی در وصف آن گفته است: این، برترین تفسیرها است و همانگونه که همۀ دانشمندان گفتهاند، مانند آن تألیف نشده است؛ زیرا در آن بین روایت و درایت جمع شده و هیچکس نه پیش از آن و نه بعد از آن در این ویژگی با آن مشارکت نکرده است[۴] و در پاسخ به این سؤال که برای مطالعه به کدام یک از تفسیرها ارشاد و نگاه کننده در آن را وادار میکنی که به آن اعتماد کند؟ گفته است: تفسیر امام ابی جعفر طبری که همه عالمان معتبر بر بینظیر بودن آن در تفسیر اتفاقنظر دارند[۵]. گفتهاند: ابن تیمیه آن را صحیحترین تفسیرهای موجود میدانسته؛ زیرا گفتههای سلف را با سندهای ثابت آورده و در آن بدعتی نیست و از متهمان مانند مقاتل بن بکیر و کلبی نقل نمیکند[۶].
حاج خلیفه با عنوان تفسیر ابن جریر از این تفسیر یاد کرده و بعد از نقل سخن سیوطی درباره آن، از «نووی» نقل کرده که گفته است: «امت اجماع دارند که تفسیری مانند تفسیر طبری تألیف نشده است» و به روایتی از ابن جریر اشاره کرده که به اصحابش گفت: آیا برای «تفسیر القرآن» که نوشتهام نشاط حال و حوصلۀ مطالعۀ آن را دارید؟ گفتند: چه مقدار است؟ گفت: سی هزار برگ. گفتند: این مقدار قبل از اینکه به پایان رسد، عمرها را از بین میبرد! پس طبری آن را در سه هزار برگ خلاصه کرد[۷].
طبری در کتاب تاریخ خود از این تفسیر با نام «جامع البیان عن تأویل آی القرآن» یاد کرده است[۸]. یاقوت حموی نیز از اجازهنامهای نوشته شده در سال ۳۳۶ ه. ق به خط عبدالله بن احمد فرغانی، خبر داده است که در آن به برخی تألیفات طبری اشاره و از این تفسیر با نام جامع البیان عن تأویل آی القرآن یاد شده[۹] و خود نیز در معرفی طبری، این تفسیر را با همین نام از کتابهای وی به شمار آورده است[۱۰].
برخی خبر دادهاند که کتاب طبری در تفسیر را محمد بن احمد بن عبدالله نحوی - معروف به ابن لجاش - مختصر کرده است[۱۱]، ولی دربارۀ این مختصر اطلاعی در دست نیست.
این تفسیر یک بار و شاید نخستین بار در سالهای ۱۳۲۳-۱۳۲۹ ه. ق در چاپخانۀ امیریّه بولاق مصر در دوازده جلد مشتمل بر سی جزء چاپ و منتشر[۱۲] و پس از آن چندین بار در مصر و بیروت تجدید چاپ شده است[۱۳]. دار المعارف مصر نیز این تفسیر را تا سوره ابراهیم در شانزده جلد با تحقیق محمود محمد شاکر چاپ و منتشر کرده و تاکنون ناتمام مانده است[۱۴].
در سال ۱۳۷۳ ه. ق با اشراف احمد سعد علی تمام تفسیر در دوازده جلد، و در سال ۱۴۰۸ با مقدمۀ کوتاهی از شیخ خلیل محی الدین المیس و فهرستهایی برای آیات، احادیث نبوی، قافیهها و موضوعها در پانزده جلد به چاپ رسیده است. دار الکتب العلمیه در سال ۱۴۱۲ ه. ق آن را در دوازده جلد و در سال ۱۴۲۰ ه. ق در دوازده جلد همراه با یک جلد فهارس که فهرست حدیثهای این تفسیر را دربر دارد، منتشر کرده است و در چاپ اخیر روایات و آثار شمارهگذاری و عناوین بحثها و آیات قرآن یا قلم قرمز نگارش شده است. این تفسیر با تلخیص در دو جلد و تقریب و تهذیب در هفت جلد نیز منتشر شده است[۱۵]. احمد شاکر و محمود شاکر رجال (راویان حدیثهای) این تفسیر را بررسی کرده و درباره وثاقت یا ضعف آنان سخن گفتهاند و محمد صبحی بن حسن خلاق بررسیهای آنان را به ترتیب الفبای نام راویان در یک جلد کتاب با عنوان رجال تفسیر الطبری گرد آورده است[۱۶].
مؤلف در مقدمه تفسیر بعد از بیان انگیزۀ خود از تفسیرنگاری و چگونگی آن[۱۷] درباره ده موضوع به ترتیب زیر سخن گفته است:
- هماهنگی معانی آیات قرآن با معانی کلام کسی که قرآن به زبان وی نازل شده (نزول قرآن به زبان پیامبر (ص) و زبان مردم عرب) و حکمت بالغه و معجزه بودن قرآن و برتری آن بر کلام عرب؛
- عربی بودن قرآن و منافات نداشتن آن با بهکارگیری برخی واژگان مشترک (میان زبان عربی و زبانهای دیگر)؛
- لغتی که قرآن بدان نازل شده (از میان لغات عرب) و مباحث مربوط به روایات سبعة احرف و قرائات؛
- بحثی دربارۀ روایات مربوط به نزول قرآن از درهای هفتگانه بهشت؛
- راههایی که از آنها میتوان به تفسیر قرآن دست یافت؛
- بحثی درباره روایات بازدارنده از تفسیر به رأی؛
- بحث درباره روایات وارد شده که در تحریض بر فراگیری تفسیر قرآن، و معرفی مفسران صحابی؛
- بررسی روایاتی که مخالفان جواز تفسیر به غلط بدانها استدلال کرده و آنها را بد فهمیدهاند؛
- بیان روایات بیانگر دیدگاه سلف درباره مفسران متقدّم (ستایش یا نکوهش شده) و داوری درباره شرایط بهترین مفسّر؛
- نامهای قرآن، سورهها و آیات[۱۸]
وی پس از بحث درباره ده موضوع یادشده، با عنوان "القول في تأويل اسماء فاتحة الكتاب" روایتی را از رسول خدا (ص) در بیان نامهای سوره حمد آورده و توضیح داده و در توضیح آن به برخی اشعار عرب و سخن برخی از تابعان در معنای "سبعاً من المثاني" استناد کرده است[۱۹]. پس از آن با عنوان "القول فی تأویل الاستعاذة" درباره معنای «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» و کلمات به کار رفته در آن مانند «أَعُوذُ»، «الشَّيْطَانِ»، «الرَّجِيمِ» بحث کرده[۲۰] و با عنوان "القول فی تأویل" ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ به شرح و تفسیر آن پرداخته است[۲۱]؛ سپس با عنوان "القول فی تأویل فاتحة الکتاب"[۲۲] سایر آیات سوره حمد را با استناد به روایات تفسیر کرده است[۲۳] و به همین صورت در تفسیر همه سورهها و آیات قرآن سخن گفته و هیچ سوره و حتی هیچ آیهای را بدون تفسیر وانگذاشته است.
وی در تفسیر آیات بیش از هرچیز به روایات و آثار نقل شده از صحابه و تابعین استناد میکند و تفسیر بدون توجه به آرای صحابه و تابعین را باطل میداند، ولی به نقل روایات و آثار تفسیری اکتفا نمیکند و دیدگاه خود را در معنای آیات، بیان و بر آن استدلال میکند در موارد اختلاف اقوال و آرا در معنای آیات در ترجیح برخی بر برخی دیگر سخن میگویند، در توضیح و تأیید معانی به بحثهای لغوی و ادبی نیز میپردازد و به اشعار عرب و گاهی به آیات قرآن استناد مینماید[۲۴] و ازاینرو، میتوان این تفسیر را تفسیر اجتهادی روایی نامید؛ و برای مثال، در تفسیر ﴿الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾[۲۵] در بیان اینکه منظور از نامهایی که خدا به حضرت آدم آموخته چیست، سه قول را همراه با ذکر آثار مربوط به هریک از آنها آورده و خود این قول را که منظور نامهای ذریۀ حضرت آدم و نامهای فرشتگان باشد نه نامهای سایر مخلوقات، نزدیکتر به درستی و شبیهتر به ظاهر آیه دانسته و در این ترجیح چنین استفاده کرده که در جملۀ ﴿ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ﴾[۲۶] ضمیر «هم» آمده نه ضمیر «هنّ» و «ها»[۲۷].
در تفسیر ﴿هُدًى﴾ در آیه ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ﴾[۲۸] پس از نقل دو اثر از شعبی و برخی صحابه، بیش از یک صفحه بحث ادبی مطرح کرده و احتمالاتی را در اعراب و معنای «هدی» بررسی کرده است[۲۹].
از ویژگیهای دیگر این تفسیر این است که روایات و آثار تفسیری را با سند نقل میکند و از این جهت، این تفسیر منبعی معتبر و دست اول برای دست یافتن به روایات و آثار تفسیری اهل تسنن همراه با سند است. در چاپ اخیر این تفسیر که روایات و آثار تفسیری شمارهگذاری شده است، رقم روایات و آثار نقل شده در آن به عدد ۳۸۳۹۷ رسیده است و این از گستردگی استناد به روایات و آثار در این تفسیر حکایت میکند، ولی از اهل بیت پیامبر (ع) روایات و آثار اندکی نقل شده است؛ بهعنوان شاهد، در تفسیر سوره فاتحه از ۷۴ روایت و اثر فقط سه مورد از امام علی (ع) (دو مورد به واسطه آن حضرت از رسول خدا (ص) و یک مورد از خود آن حضرت) روایت نقل شده است[۳۰] و از سایر اهل بیت هیچ روایتی نقل نشده است و طبق آنچه در فهرست احادیث این تفسیر آمده است، در تمام این تفسیر فقط یک حدیث از امام حسن مجتبی (ع)[۳۱] و دو حدیث از امام محمد باقر (ع)[۳۲] و چهار حدیث از امام علی بن الحسین (ع)[۳۳] نقل شده است.
همچنین ذکر روایات فضائل اهل بیت پیامبر (ع) در این تفسیر بسیار کمرنگ است. آقای رضا استادی در مقالهای با عنوان «اهل بیت رسالت در تفسیر طبری» با بررسی مطالب تفسیری طبری در مورد سی آیه از آیات مرتبط با فضائل اهل بیت (ع) به این نتیجه رسیده است که طبری از آن دسته از دانشمندان اهل تسنن است که از ذکر روایات فضائل اهل بیت خودداری میکنند و گرفتار خود سانسوری هستند؛ زیرا با اینکه در این تفسیر ذکر روایات بیش از حد مورد عنایت است و روایات مربوط به آیات به صورت گسترده نقل میشود، نویسنده در ذیل آن سی آیه، یا هیچ روایتی از روایات فضائل را نیاورده و یا بهگونهای تردیدآمیز آورده است[۳۴]؛ برای نمونه، در ذیل ﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ...﴾[۳۵] در چندین کتاب اهل تسنن و از جمله در کتاب الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور سیوطی روایت شده که از رسول خدا (ص) پرسیدند: مراد از کلماتی که آدم از پروردگارش تلقی کرد، چیست؟ حضرت فرمود: آدم خدای تعالی را سوگند داد به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین که توبهاش را بپذیرد، خداوند هم توبۀ او را پذیرفت[۳۶]، ولی در تفسیر طبری با اینکه درصدد ذکر اقوال و آثار مختلف دربارۀ این آیه بوده، به روایت یادشده اشارهای نکرده است[۳۷].
از مطالب مسلّم تاریخ و مورد اتفاق شیعه و سنّی این است که پیامبر اکرم (ص) برای مباهله با مسیحیان نجران امام علی، فاطمۀ زهرا، امام حسن و امام حسین (ع) را با خود آوردند[۳۸]، ولی در تفسیر طبری ذیل آیه مباهله ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۳۹] حدیثی آمده که در ابتدای آن فقط همراه بودن حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (ع) ذکر شده است و در پایان آن از جریر نقل میشود که به مغیره گفتم مردم روایت میکنند که در حدیث اهل نجران علی (ع) نیز همراه بوده است. مغیره در جواب گفت: شعبی آن را ذکر نکرده است، نمیدانم به خاطر دیدگاه بد بنی امیه نسبت به علی (ع) بوده و یا اینکه وی در حدیث نبوده است[۴۰].
در این تفسیر روایات باطل و اسرائیلیات نیز فراوان دیده میشود؛ برای نمونه، در تفسیر آیه ﴿وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ﴾[۴۱] روایتی را آورده مشتمل بر اینکه شیطان به صورت حضرت سلیمان به نزد همسر وی میآید و انگشتر حضرت سلیمان را از وی میگیرد و به دست میکند و شیاطین و جن و انس رام فرمان وی میشوند و سلیمان انگشترش را از همسرش طلب میکند، همسرش میگوید: دروغ میگویی، تو سلیمان نیستی، و در آن ایام شیاطین کتابهایی را که در آن سحر و کفر بوده، مینویسند و در زیر تخت سلیمان دفن میکنند و...[۴۲].
داستان معصیتهای متعدد هاروت و ماروت در یک روز و مسخ شدن زنی که آنان را فریفته بود به ستارۀ زهره و یا فرود آمدن ستاره زهره به صورت زنی از اهل فارس به نام «بیدخت»[۴۳]، نسبت اموری نامناسب به حضرت یوسف مانند "حل الهيمان و جلس منها مجلس الخاتن"[۴۴] "استلقت له وجلس بین رجلیها ینزع ثیابه"[۴۵] و افسانۀ غرانیق[۴۶] از دیگر مطالب باطل راه یافته به این تفسیر است.
ترجمه تفسیر طبری
در زمان حکمرانی منصور بن نوح سامانی ترجمهای از قرآن به همراه قصههایی از تاریخ پیامبران الهی و حوادث صدر اسلام (که بخشهایی از آن ناظر به آیات قرآنی است) فراهم آمد که آن را ترجمه تفسیر طبری نامیدهاند[۴۷].
این کتاب به جهت آنکه کهنترین ترجمه قرآن به زبان فارسی در آن آمده، شایان توجه است. متن اصلی کتاب با مقدمهای به زبان عربی آغاز میشود و پس از آن نکاتی در باب جمع و تدوین قرآن، فضل قرآن، تعداد سورههای مکی و مدنی، تعداد سورهها، آیهها، کلمهها و حروف قرآن آمده است.
باتوجه به اینکه هیچیک از این مطالب (حتی مقدمه عربی) در تفسیر جامع البیان وجود ندارد و داستانها نیز از جای دیگر (تاریخ طبری) اقتباس شده و حداکثر ممکن است در برخی موارد از تفسیر طبری نیز استفاده شده باشد؛ ازاینرو، معلوم میشود که ترجمه یاد شده کتاب مستقلی است که مؤلف یا مؤلفان به جای تفسیر بزرگ طبری برای فارسیزبانان نگاشتهاند؛ بنابراین، کتاب یادشده ترجمه جامع البیان طبری نیست و سخن حاج خلیفه در معرفی آن پایهای ندارد[۴۸].
اخیراً آقای محمد باقر خالصی تفسیر سوره بقره از جامع البیان را ترجمه کرده و دار العلم قم آن را در دو جلد به ترتیب در سالهای ۱۳۶۴ و ۱۳۷۰ منتشر کرده است. برخی از ترجمه شدن این تفسیر به زبانهای فارسی، اردو، انگلیسی و فرانسوی خبر دادهاند [۴۹].
افرادی پیرامون این تفسیر بحث کردهاند که برای طولانی نشدن سخن به ذکر عنوان تعدادی از آنها در پاورقی اکتفا میشود[۵۰][۵۱]
فهرست کتاب
در این مورد اطلاعاتی در دست نیست.
دربارهٔ پدیدآورنده
پانویس
- ↑ سامانه کتابخانههای ایران
- ↑ ابن ندیم، الفهرست، ص۳۷.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۲، ص۱۶۳.
- ↑ سیوطی، طبقات الحفاظ، ص۹۶.
- ↑ سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۲۳۷.
- ↑ ر. ک: شکوکانی، فهرس احادیث الطبری، ص۳. درخور ذکر است که در برخی سندهای روایات تفسیر طبری، کلبی - دیده میشود (برای نمونه ر. ک: طبری، جامع البیان، ط، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰ ه.ق، ج۱، ص۵۷، ح۷۲ و ص۱۲۵، ح۲۴۶).
- ↑ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۳۷.
- ↑ ر. ک: تاریخ الطبری المعروف بتاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص۸۹.
- ↑ ر. ک: حموی، معجم الادباء، ج۹، جزء ۱۸، ص۴۴.
- ↑ ر. ک: حموی، معجم الادباء، ج۹، جزء ۱۸، ص۶۱.
- ↑ ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۷۱ و ۷۲، رقم ۴۳۹.
- ↑ سرکیس در بیان این چاپ گفته است: و طبع علی نفقة الخشاب، صاحب المکتبة المشهورة بالمط الامیریّة ببولاق، سنة ۱۳۲۲ الی ۱۳۳۰ بثلاثین جزء بعد التصحیح علی الاصول الموجودة فی خزانة دار الکتب المصریّة؛ (معجم المطبوعات العربیة و المعرّبة، ج۲، ص۱۲۳۱).
- ↑ دار المعرفة بیروت آن را با در حاشیه آوردن تفسیر غرائب القرآن، یکبار در سال ۱۴۰۳ و بار دیگر در سال ۱۴۱۲ ه.ق چاپ کرده است.
- ↑ تاریخ این چاپ نامعلوم است، ولی تاریخ نگارش مقدمه آن به قلم محمود محمد شاکر ۱۳۷۴ ذکر شده است.
- ↑ نخست ابو یحیی محمد بن صمادح تجیبی (۴۱۹ ه.ق) و بار دیگر محمد علی صابونی و صالح احمد رضا آن را در دو جلد تلخیص و یکبار دکتر صلاح عبد الفتاح خالدی و بار دیگر دکتر بشار عواد معروف و عصام فارس آن را در هفت جلد تقریب و تهذیب کردهاند. مروان سوار نیز آن را در یک جلد مختصر کرده است.
- ↑ این کتاب در سال ۱۴۲۰ ه.ق توسط دار ابن حزم در بیروت منتشر شده است.
- ↑ وی انگیزه خود از نگارش این تفسیر را پدید آوردن تفسیری فراگیر که پاسخگوی نیاز علمی مردم و بینیازکننده آنان از تفسیرهای دیگر باشد، ذکر کرده و گفته است: در این تفسیر موارد اتفاق و اختلاف آرا و دلایل هریک با موجزترین بیان بررسی و دیدگاه صحیح با اختصار توضیح داده میشود (ر. ک: طبری، جامع البیان، ط دار الکتب العلمیّة، ۱۴۲۰ ه.ق، ج۱، ص۲۶ و ۲۷).
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱، ص۲۸-۷۳.
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱، ص۷۴، ۷۵.
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱، ص۷۶، ۷۷.
- ↑ در تفسیر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ حدود ده صفحه بحث کرده است (ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱، ص۷۸-۸۸).
- ↑ از این عنوان معلوم میشود که ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ را جزء سوره فاتحة الکتاب نمیدانسته است.
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ط، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰ ه. ق، ج۱، ص۸۹-۱۱۷.
- ↑ برای آگاهی از نمونه استناد به اشعار ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱، ص۹۱، ۹۲، ۹۴، ۹۷-۱۰۴ و ۱۰۷ و برای اطلاع از نمونه استناد به آیات، ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱، ص۹۵، ۹۶ ۹۸، ۱۰۳، ۱۰۶، ۱۱۰، ۱۱۱، ۱۱۳ و ۱۱۵.
- ↑ «و همه نامها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ «سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱، ص۲۵۳ و ۲۵۴.
- ↑ «این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.
- ↑ .ک: طبری، جامع البیان، ج۱، ص۱۰۴، ح۱۷۴، ۱۷۵ و ۱۷۶.
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱، ص۱۰۴، ح۱۷۴، ۱۷۵ و ۱۷۶.
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱۲، ص۶۵۳، ح۳۷۷۱۴.
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۲۹۱، ح۱۶۲۳۲ و ص۳۰۷، ح۱۶۳۹۱.
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۸، ص۱۳۳، ح۲۲۶۳۹ و ۲۲۶۴۰ و ج۱۰، ص۳۰۳، ح۲۸۵۲۱ و ج۱۲، ص۵۰۵، ح۳۶۷۲۵ ناگفته نماند که ح۳۶۷۲۵ و ۲۲۶۳۹ یک حدیث است که در دوجا آمده است.
- ↑ ر. ک: استادی، مقاله «اهل بیت رسالت در تفسیر طبری» در کتاب شناختنامه قرآن، گردآوری محمد جواد صاحبی، ج۲، ص۲۳۳-۲۵۹.
- ↑ «آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبهپذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.
- ↑ ر. ک: استادی، مقاله «اهل بیت رسالت در تفسیر طبری» در کتاب شناختنامه قرآن، گردآوری محمد جواد صاحبی، ج۲، ص۲۳۷؛ سیوطی، الدر المنثور، ط، دار الفکر، ج۱، ص۱۴۷ (ذیل آیه یادشده).
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۳ ذیل آیه فوق.
- ↑ ر. ک: وشنوی، قوام الدین، اهل البیت و آیة المباهله.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ط، دارالکتب، ج۳، ص۲۹۷، ح۷۱۷۶ (ذیل آیه ۶۲ و ۶۳، آل عمران).
- ↑ «و (یهودیان) از آنچه شیطانها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) میخواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطانها کافر شدند که به مردم جادو میآموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچکس آموزشی نمیدادند مگر که میگفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را میآموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی میافکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمیرساندند- چیزی را میآموختند که به آنان زیان میرسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب میدانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهرهای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر میدانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱، ص۴۹۴، ح۱۶۶۳.
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱، ص۵۰۱-۵۰۴، ح۱۶۸۴-۱۶۹۲.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۷، ص۱۸۱، ح۱۹۰۲۷.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۷، ص۱۸۲، ح۱۹۰۳۷ و نیز مشابه عبارتهای یادشده در طبری، جامع البیان، ج۷، ص۱۸۱، ۱۸۲، ۱۸۴، ح۱۹۰۲۳-۱۹۰۴۱ و ۱۹۰۴۶.
- ↑ ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۹، ص۱۷۴-۱۷۷، ح۲۵۳۲۷-۲۵۳۳۵.
- ↑ این ترجمه به سال ۱۳۳۹-۱۳۴۲ به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی در چهار جلد (هفت جزء) برای نخستین بار از سوی دانشگاه تهران منتشر شده و در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۶۷ از سوی انتشارات توس تجدید چاپ شده است. در مقدمه این کتاب آمده است: «و این کتاب تفسیر بزرگی است از روایت محمد بن جریر الطبری ترجمه کرده به زبان پارسی و دری راه راست، و این کتاب را بیاورند از بغداد چهل مصحف بود. این کتاب نبشته به زبان تازی و به اسنادهای دراز بود و بیاورند سوی امیر سید مظفر ابو صالح منصور بن نوح بن نصر بن احمد بن اسمعیل - رحمة الله علیهم اجمعین - پس دشخوار آمد بر وی خواندن این کتاب و عمارت کردن آن به زبان تازی و چنان خواست که مرین را ترجمه کند به زبان پارسی» (ر. ک: طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۱، ص۵).
- ↑ حاج خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۴۳۷، مگر گفته شود ترجمه تفسیر طبری وجود داشته و اکنون از میان رفته است.
- ↑ ایازی، المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۴۰۷؛ صاحبی، شناختنامۀ قرآن، ج۲، ص۹۰.
- ↑ الف) ابن جریر الطبری و منهجه فی التفسیر، نوشته محمد بکر اسماعیل، قاهره، دار المنار، ۱۴۱۱؛ ب) الامام الطبری، نوشته محمد زحیلی؛ ج) یادنامه طبری، شامل مقالاتی از آیتالله جوادی آملی، دکتر سید محمد باقر حجتی، علیرضا میرزا محمد، دکتر محمد فاضلی، و... ؛ د) کیهان اندیشه (ویژهنامه طبری)، شماره ۲۵، سال ۱۳۶۸؛ شناختنامه قرآن، ج۲، ص۲۳۱-۳۰۶، دو مقاله از استاد رضا استادی و محمد علوی مقدم.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۵۰۲-۵۰۹.
- ↑ وبگاه راسخون