حسن بن صالح بن حی در تراجم و رجال
مقدمه
الحسن بن صالح بن حی[۱]، در یکی از اسناد تفسیر کنز الدقائق به گزارش از الأمالی شیخ طوسی واقع شده است:
«في أمالي شيخ الطائفة بإسناده إلی الْحَسَنَ بْنَ صَالِحِ بْنِ حَيٍّ، قَالَ: سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(ع) يَقُولُ: لَقَدْ عَظُمَتْ مَنْزِلَةُ الصَّدِيقِ حَتَّى إِنَّ أَهْلَ النَّارِ يَسْتَغِيثُونَ بِهِ وَ يَدْعُونَهُ قَبْلَ الْقَرِيبِ الْحَمِيمِ، قَالَ اللَّهُ (تَعَالَى) مُخْبِراً: ﴿فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ﴾[۲]»[۳].[۴]
شرح حال راوی
حسن بن صالح بن حی از راویانی است که در اسناد بسیاری از روایات قرار گرفته و در کتب رجالی شیعه و سنی نیز عنوان گردیده است.
رجال شیعه
از رجالیان قدمای شیعه، کشی، شیخ طوسی و نجاشی از ایشان یاد کردند. کشی در عنوان «البترية» نوشته است: والبترية هم أصحاب كثير النواء، والحسن بن صالح بن حي[۵].
شیخ طوسی در الفهرست از ایشان نام برده و او را صاحب اصل معرفی کرده که از سوی حسن بن محبوب روایت شده[۶] و در رجال الطوسی در چند موضع از وی یاد کرده؛ یکی در اصحاب امام باقر(ع)[۷]، دوم در اصحاب امام صادق(ع)[۸]، سوم در اصحاب امام کاظم(ع)[۹]، چهارم در عنوان صالح بن صالح [۱۰] و پنجم در عنوان علی بن صالح [۱۱] برادران حسن بن صالح.
نجاشی نیز از الحسن بن صالح الأحول یاد، و او را صاحب کتاب معرفی کرده است که از سوی عباس بن عامر روایت شده است[۱۲].
براین اساس، در کتب رجالی شیعه، عناوین الحسن بن صالح بن حی؛ الحسن بن صالح الأحول؛ الحسن بن صالح؛ الحسن صالح بن حی الهمدانی[۱۳] الثوری[۱۴] یاد شدهاند.
رجال سنّی
رجالیان سنی نیز متعرض حال وی شدند و از ایشان با عناوین مختلفی یاد کردند؛ نمونهها:
- الحسن بن صالح بن حي الكوفي[۱۵].
- الحسن بن صالح بن مسلم بن حیان هو ابن حي الكوفي[۱۶].
- الحسن بن صالح بن صالح بن حي، -وهو حيان بن شفي بن هني بن رافع- الهمداني الثوري، أبو عبدالله الكوفي.
- الحسن بن صالح بن صالح بن مسلم بن حيان، وهو ابن حي ويقال حي لقب[۱۷].[۱۸]
اسناد روایات
در اسناد روایات نیز ایشان با عناوین گوناگونی روایت کرده است:
- الحسن بن صالح بن حی [۱۹]: «حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ أَبِي يَعْلَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحِ بْنِ حَيٍّ وَ جَعْفَرُ بْنُ زِيَادِ بْنِ الْأَحْمَرِ عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ عَلِيٍّ(ع) قَالَ: يَهْلِكُ فِيَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ وَ مُبْغِضٌ مُفَرِّطٌ»[۲۰].
- الحسن بن صالح الثوری [۲۱]: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحٍ الثَّوْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ كَانَ عَلِيٌّ(ع) يَقُولُ مَنْ ضَرَبْنَاهُ حَدّاً مِنْ حُدُودِ اللَّهِ فَمَاتَ فَلَا دِيَةَ لَهُ عَلَيْنَا وَ مَنْ ضَرَبْنَاهُ حَدّاً فِي شَيْءٍ مِنْ حُقُوقِ النَّاسِ فَمَاتَ فَإِنَّ دِيَتَهُ عَلَيْنَا»[۲۲].
- الحسن بن صالح بن محمد الهمدانی: «وَ أَخْبَرَنِي الشَّيْخُ أَيَّدَهُ اللَّهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ هَارُونَ رَفَعَ الْحَدِيثَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِذَا أُدْخِلَ الْمَيِّتُ الْقَبْرَ إِنْ كَانَ رَجُلًا يُسَلُ سَلًّا وَ الْمَرْأَةُ تُؤْخَذُ عَرْضاً فَإِنَّهُ أَسْتَرُ»[۲۳].
- الحسن بن صالح الهمدانی: «... عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ صَالِحٍ الْهَمْدَانِيُّ أَبُو عَلِيٍّ مِنْ كِتَابِهِ فِي رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ سَبْعِينَ... عَنْ مَالِكِ بْنِ أَوْسِ بْنِ الْحَدَثَانِ، قَالَ: لَمَّا وَلِيَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) أَسْرَعَ النَّاسُ إِلَى بَيْعَتِهِ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ وَ جَمَاعَةُ النَّاسِ، لَمْ يَتَخَلَّفْ عَنْهُ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ الْفَضْلِ إِلَّا نَفَرٌ يَسِيرُ خَذَلُوا وَ بَايَعَ النَّاسُ...»[۲۴].
- الحسن بن صالح[۲۵]: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) يُحَدِّثُ عَطَاءً قَالَ: كَانَ طُولُ سَفِينَةِ نُوحٍ أَلْفَ ذِرَاعٍ وَ مِائَتَيْ ذِرَاعٍ وَ عَرْضُهَا ثَمَانَمِائَةِ ذِرَاعٍ وَ طُولُهَا فِي السَّمَاءِ مِائَتَيْنِ ذِرَاعاً وَ...»[۲۶].
الحسن بن حی: «وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ حَيٍّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ رَجُلٍ وُجِدَ مَقْتُولًا فَجَاءَ رَجُلَانِ إِلَى وَلِيِّهِ فَقَالَ أَحَدُهُمَا أَنَا قَتَلْتُهُ عَمْداً وَ قَالَ الْآخَرُ أَنَا قَتَلْتُهُ خَطَأً فَقَالَ إِنْ هُوَ أَخَذَ بِقَوْلِ صَاحِبِ الْعَمْدِ فَلَيْسَ لَهُ عَلَى صَاحِبِ الْخَطَإِ شَيْءٌ وَ إِنْ هُوَ أَخَذَ بِقَوْلِ صَاحِبِ الْخَطَإِ فَلَيْسَ لَهُ عَلَى صَاحِبِ الْعَمْدِ شَيْءٌ»[۲۷].[۲۸]
اتحاد یا تعدد؟
سؤال: آیا عناوین متعدّد یادشده، اعم از عناوین رجالی و عناوین روایی، از یک شخص حکایت دارند یا متعدد هستند؟ به ویژه دو عنوان حسن بن صالح بن أحول و عنوان حسن بن صالح بن حی که اولی در رجال النجاشی و دومی در الفهرست شیخ طوسی ذکر شده است.
پاسخ: دیدگاههای متفاوت وجود دارند:
وحید بهبهانی در عنوان الحسن بن صالح که در رجال الطوسی از اصحاب امام کاظم(ع)[۲۹] شمرده شده نوشته است: في الصحيح، عن محمد بن أحمد بن يحيى، عن الحسن بن صالح[۳۰]... ولعله هو هذا الرجل[۳۱]، وكذا كونه الأحول المذكور عن جش وكون الكل واحدا، أما اتحاده مع الثوري، فبعيد، لبعد الطبقة[۳۲]، بل كونه أحد الأولين (الحسن بن صالح بن حي و الحسن بن صالح الأحول) أيضاً لا يخلو عن بعد؛ فتأمل[۳۳].
مامقانی: "وبالجملة؛ فاتحاد الحسن بن حي، والحسن بن صالح بن حي، والحسن الثوري، مما لا ينبغي الشبهة فيه"[۳۴] ولی الحسن بن صالح الأحول را در عنوان مستقل یاد کرده است[۳۵].
آیة الله خویی اتحاد عناوین الحسن بن صالح الأحول[۳۶]، الحسن بن صالح بن حی[۳۷]، الحسن بن صالح الثوری، الحسن بن صالح بن حی الهمدانی الثوری از اصحاب امام باقر(ع)[۳۸]، أبوعبدالله الحسن بن صالح بن حی الثوری[۳۹] از اصحاب امام صادق(ع) و الحسن بن صالح از اصحاب امام کاظم(ع) را استظهار کرده و در ترجمه الحسن بن صالح بن حی نوشته است: أقول: الظاهر اتحاد هذا سابقه، و ذلك لبعد أن لا يتعرض النجاشي له، مع تعرض الشيخ له، واهتمام النجاشي بذكر أرباب الكتب، على أن الأحول لو كان غير ابن حي، وله كتاب لذكرت ولا أقل رواية واحدة عنه مع أنها غير موجودة. فبذلك يثبت أن الأحول هو ابن حي بعينه، ذكره الشيخ بنسبه، وذكره النجاشي بلقبه، وإن كان يبعده، أن العباس بن معروف الذي هو راو لكتاب لأحول مع كثرة روايته لم يرو عنه ولا رواية واحدة. ثم إن الظاهر اتحاد ابن حي مع ما ذكره الشيخ من أصحاب الكاظم(ع) أيضا، فإن موت ابن حي علي ما عن ابن النديم كان سنة ۱۶۸[۴۰].
تستری، حسن بن صالح بن حی را که شیخ طوسی در الفهرست او را صاحب اصل معرفی کرده، با حسن بن صالح الثوری الکوفی که از اصحاب امام باقر(ع) شمرده شده، و با أبو عبدالله حسن بن صالح الثوری الهمدانی که از اصحاب امام صادق(ع) به شمار آمده، و با حسن بن صالح که از اصحاب امام کاظم(ع) به شمار آمده و با حسن بن حی که در بعضی اسناد واقع گردیده، متحد دانسته است[۴۱]؛ ولی حسن بن صالح الأحول را که در رجال النجاشی عنوان گردیده، با عناوین مذکور مغایر دانسته است[۴۲].
علیاری نیز تغایر دو عنوان را ترجیح داده[۴۳] و نوه شهید ثانی در اتحاد و تغایر، تردید کرده است[۴۴].[۴۵]
تحقیق و بررسی
در اسناد روایات ابن محبوب از الحسن بن صالح بن حی، الحسن بن صالح الثوری، الحسن بن حی و الحسن بن صالح روایت، و شیخ طوسی هم در الفهرست از حسن بن صالح بن حی یاد کرده و نوشته که وی دارای اصل بوده که از سوی ابن محبوب روایت گردیده است براین اساس، اتحاد عناوین چهارگانه مذکور قطعی است؛ اما در اتحاد «حسن بن صالح بن حی» با عنوان «حسن بن صالح بن أحول» که در رجال النجاشی عنوان شده، تردید است؛ از سویی احتمال اتحاد وجود دارد، چون نجاشی موقع نگارش رجال خود، الفهرست شیخ طوسی را در اختیار داشته و بخشی از آرای او ناظر به دیدگاه شیخ طوسی در الفهرست هستند؛ با این حال، از حسن بن صالح بن حی که صاحب اصل بوده و با موضوع رجال النجاشی نیز تناسب دارد، یاد نشده؛ ولی از حسن بن صالح أحول یاد، و او را صاحب کتاب معرفی کرده است، در حالی که شیخ طوسی از او نام نبرده است. اگر این دو عنوان دو راوی مستقل بودند، لازم بود هر دو (نجاشی و شیخ طوسی) از این دو راوی یاد میکردند، چون هر دو دارای اثر علمی بودند و موضوع هر دو کتاب (رجال النجاشی و الفهرست شیخ طوسی) هم یادکرد از راویان صاحب اثر علمی است. براین اساس، از یادکرد حسن بن صالح بن حی در الفهرست شیخ طوسی و عدم یادکرد آن از سوی نجاشی و یادکرد حسن بن صالح احول در رجال النجاشی و عدم یادکرد آن در الفهرست شیخ طوسی اتحاد این دو عنوان استظهار میشود؛ با این تفاوت که شیخ طوسی نسب او را ذکر کرده و نجاشی لقبش را.
از طرف دیگر، ملاحظه چند امر، احتمال اتحاد را دچار تردید میکند:
- عنوان حسن بن صالح أحول در هیچ سند روایتی نیامده است، با اینکه وی صاحب کتاب بوده.
- ثانیاً عباس بن عامر که نجاشی او را راوی کتاب حسن بن صالح احول معرفی کرده، در هیچ سندی از حسن بن صالح روایت نکرده است.
- موضوع رجال النجاشی یادکرد راویان امامی صاحب اثر است، در حالی که حسن بن صالح بن حی از بتریه است. بنابراین چگونه میتواند با حسن بن صالح احول یکی باشد؟
شاید در جواب گفته شود که حسن بن محبوب راوی کتاب «حسن بن صالح بن حی» و «عباس بن عامر» راوی کتاب «حسن بن صالح الأحول» در یک طبقه قرار دارند؛ زیرا هر دو از ربیع بن محمد روایت کردند[۴۶]، از این رو در طریق نجاشی، عباس بن عامر راوی کتاب حسن بن صالح معرفی شده و در طریق شیخ طوسی، حسن بن محبوب و روایت یک کتاب حدیثی از سوی چند راوی، محذوری ندارد، همانگونه که بتریه بودن حسن بن صالح با موضوع کتاب رجال النجاشی منافات ندارد؛ زیرا نجاشی از راویان غیر امامی نیز که به سود فرهنگ اهل بیت(ع) کتاب نوشتند، یاد کرده است؛ مانند ابن عقده، محمد بن جریر طبری و حسن بن صالح الأحول گرچه از بتریه است؛ ولی کتابی با عنوان کتاب إمامة ولد علی من فاطمة نوشته است[۴۷]. افزون بر این، به احتمال قوی «الأحول» در رجال النجاشی مصحّف «حی» باشد؛ زیرا بعضی «حی» را لقب دانستهاند[۴۸]، از این رو اتحاد دو عنوان نجاشی و شیخ طوسی تقویت میشود.
براین پایه، مراد از حسن بن صالح بن حی در سند روایت مورد بحث، الحسن بن صالح بن صالح بن مسلم بن حیان الثوری الهمدانی الکوفی است که با عناوین مختلفی در کتب رجال و اسناد روایات از وی یاد شده است. ایشان از فقهاء، محدثان، متکلمان و از عابدان و زهاد دوره خود بوده و روایات فراوانی از ایشان در کتب حدیثی شیعه و سنی، به ویژه در کتب اربعه حدیثی شیعه، گزارش شده است و چند اثر علمی نیز از خودش به یادگار گذاشته است.
ابن ندیم: كان من كبار الشيعة الزيدية وعظمائهم وعلمائهم وكان فقيها متكلما وله من الكتب كتاب التوحيد، كتاب إمامة ولد علي من فاطمة، كتاب الجامع في الفقه[۴۹].
از سوی دیگر، حسن بن صالح با امام صادق(ع) در ارتباط بوده و پرسشهای متعدد او در حوزههای مختلف فقهی، کلامی و تفسیری از این امام بزرگوار، سبب رواج روایات وی در منابع حدیثی شیعه شدهاند [۵۰].
خروج و قیام با شمشیر بر ضد حاکم ظالم و شرکت نکردن در نماز جمعه حاکمان وقت از نظرهای مشهور حسن بن صالح است: ففي جملة رأيه ذلك أن لا يصلي خلف فاسق ولا يصحح ولاية الإمام الفاسق؛ عن أبي نعيم قال: ذكر الحسن بن صالح عند الثوري، فقال: ذاك رجل يري السيف علي أمة محمد(ص). يوسف بن أسباط: كان الحسن بن حي يري السيف. وقال الخريبي: شهدت حسن بن صالح وأخاه وشريك معهم، فاجتمعوا إليه إلی الصباح في السيف. بشر بن الحارث، وذكر له أبوبكر عبدالرحمن بن عفان الصوفي، فقال: سمعت حفص بن غياث يقول: هؤلاء يرون السيف، أحسبه عني ابن حي وأصحابه ثم قال: كان زائدة يجلس في المسجد يحذر الناس من ابن حي وأصحابه. قال: وكانوا يرون السيف[۵۱].[۵۲]
طبقه راوی
حسن بن صالح بن حی در سال ۱۰۰ هجری قمری متولد شده[۵۳]؛ ولی در تاریخ وفات وی اختلاف است: سال ۱۶۷ و در ۶۲ یا ۶۳ سالگی[۵۴]، سال ۱۶۹ در ۶۹ سالگی و سال ۱۶۸[۵۵].
آیة الله بروجردی راوی را از طبقه پنجم[۵۶] و ابن حجر عسقلانی از طبقه هفتم[۵۷] دانسته است.
با توجه به تاریخ ولادت و وفات راوی وی دوران چهار امام(ع) را ادراک؛ ولی در اسناد روایات از امام باقر و امام صادق(ع) روایت کرده است[۵۸].
علامه سید محسن امین نوشته است: قد عاصر أربعة من الأئمة الباقر و الصادق و الکاظم و الرضا(ع) فقد کان عمره عند وفاة الباقر ۱۴ سنة علی الأقل و عند وفاة الصادق ۴۸ سنة و کان للکاظم عند وفاة المترجم ٣٩ سنة و للرضا عند وفاة المترجم ١٩ سنة[۵۹].[۶۰]
استادان و شاگردان راوی
حسن بن صالح از افرادی مانند شهاب بن عبد ربه، سعد بن سعید، اسماعیل بن عبدالرحمن بن أبی کریمة السدی، الفزر بن اوس بن الفزر المقری المصری، ابو ربیعة البصری، عاصم بن عبیدالله بن عاصم بن عمر بن الخطاب، ابو عبدالرحمن عبدالله بن داوود بن عامر بن الربیع الهمدانی، عبدالله بن دینار، موسی الجهنی، محمد بن سعید بن حسان، ابان بن أبی عیاش، ابراهیم بن مهاجر بن جابر البجلی، سلمة بن کهیل و سماک بن حرب [۶۱] روایت کرده که از استادانش به شمار میآیند و گروهی از راویان حدیث، مانند سلمة بن عبدالملک الحمصی، عثمان بن سعید المری الکوفی، ابو نعیم فضیل بن دکین، علی بن الجعد، محمد بن بشر، عمرو بن عبدالغفار، عبدالرحمن بن أبی حماد، احمد بن عبدالله بن یونس بن عبدالله بن قیس التمیمی الیربوعی، احمد بن المفضل القرشی الأموی، اسحاق بن منصور السلولی، الأسود بن عامر شاذان، یحیی بن آدم، حسن بن محبوب و عباس بن عامر [۶۲] از حسن بن صالح بن حی حدیث گزارش کردهاند که از شاگردانش شمرده میشوند.[۶۳]
مذهب راوی
بزرگان شیعه:
- کشی: والبترية هم أصحاب كثير النواء، و الحسن بن صالح بن حي[۶۴].
- سید علی خان: والصالحية: فرقة من الزيدية ينتحلون مذهب الحسن بن صالح بن حي أحد زهاد الكوفة وكان زيديا بتريا[۶۵].
- شیخ طوسی: زيدي بتري متروك بما يختص بروايته[۶۶].
- طبری شیعه: حسن بن صالح و برادرش علی را در فهرست کوفیانی آورده که به رافضی بودن معروف بودند[۶۷].
بزرگان سنّی:
- فضل بن دکین: كان حسن بن حي متشيعاً[۶۸].
- عجلی: وكان يتشیع[۶۹].
- ابن حبان: على تشيع فيه[۷۰].
- ذهبی: متشيع[۷۱].
- ابن قتیبه: الحسن بن صالح بن حي الكوفي يكنى أبا عبدالله وكان يتشيع[۷۲].
- ابن اثیر جزری: أما الصالحية ففرقة من الزيدية ينتمون إلى الحسن بن صالح بن حي الكوفي من أئمة الكوفة وزهاد أهلها[۷۳].
- ابو الفرج اصفهانی: الحسن بن صالح بن حي كان يذهب مذهب الزيدية البترية[۷۴].[۷۵]
بررسی
با توجه به اتحاد راوی با حسن بن صالح الأحول که در رجال النجاشی عنوان شده است، وی را باید از راویان امامی به شمار آورد؛ زیرا موضوع رجال النجاشی یادکرد راویان صاحب اثر امامی است و تقویت میکند آن را سخن طبری امامی در المسترشد که حسن بن صالح را از راویانی دانسته که در کوفه به رافضی بودن اشتهار داشتند؛ ولی قرائن و شواهد متعددی بر زیدی بودن وی دلالت دارند؛ نمونهها:
- تصریح کشی و شیخ طوسی از رجالیان شیعه و ابن اثیر و ابوالفرج اصفهانی از بزرگان سنی.
- اعتقاد به خروج و قیام به سیف که از اعتقادات فرقه زیدیه است: وقال أبو نعيم: ذكر ابن حي عند الثوري، فقال: ذاك يرى السيف على الأمة؛ يعني الخروج على الولاة الظلمة[۷۶].
- اعتقاد به خلافت خلیفه یکم و دوم: حسن بن صالح بن حی و همفکرانش بر پایه فکر و طرح جدید سیاسی خود، به امامت خلیفه یکم و دوم و امیرمؤمنان(ع) معتقد بوده و این مقام را برای آن دسته از فرزندان امیرمؤمنان(ع) که در مقابل حکام جور قیام کنند، محفوظ میدانستند. وی از جهت شخصیت اجتماعی و سیاسی به تدریج در شرایطی قرار گرفت که گروهی از مردم افکار سیاسی وی را پذیرفتند. پیروان این بدعت و تفکر التقاطی، بعدها به فرقه صالحیه مشهور گردیدند:
- شهرستانی: الصالحية أصحاب الحسن بن صالح بن حي، و البترية أصحاب كثير النواء الأبتر، و هما متفقان في المذهب و قولهم في الإمامة... و أما علي فهو أفضل الناس بعد رسول الله(ص) و أولاهم بالإمامة لكنه سلم الأمر لهم راضيا و فوض الأمر إليهم طائعا و ترك حقه راغبا فنحن راضون بما رضي مسلمون لما سلم لا يحل لنا غير ذلك، و لو لم يرض علي بذلك لكان أبوبكر هالكا و هم الذين جوزوا إمامة المفضول و تأخير الفاضل و الأفضل إذا كان الفاضل راضيا بذلك و قالوا من شهر سيفه من أولاد الحسن و الحسين رضي الله عنهما و كان عالما زاهدا شجاعا فهو الإمام،...[۷۷].
- سعد بن عبدالله الأشعری:أصحاب الحديث الحسن بن صالح بن حي و كثير النوا و سالم بن أبي حفصة و الحكم بن عتيبة و سلمة بن كهل و أبو المقدام و ثابت الحداد، فإنهم دعوا إلي ولاية علي، ثم خلطوها بولاية أبي بكر و عمر، و أجمعوا جميعا أن عليا خير القوم، و هم مع ذلك يأخذون بأحكام أبي بكر و عمر، و يرون المسح علي الخفين و شرب النبيذ المسكر و أكل الجري، و اختلفوا في حرب علي و محاربة من حاربه[۷۸].
- فتوا بر خلاف مذهب امامیه از جمله جواز مسح خفین: حدثنا أحمد بن يونس، ثنا ابن حي هو الحسن بن صالح، عن بكير بن عامر البجلي، عن عبدالرحمان بن أبي نعم، عن المغيرة بن شعبة، أن رسول الله(ص) مسح علي الخفين، فقلت: يا رسول الله! نسيت؟ قال: بل أنت نسيت، بهذا أمرني ربي[۷۹].
ابوالفرج اصفهانی نوشته است: الحسن بن صالح بن حي كان يذهب مذهب الزيدية البترية... يمسح علی الخفين[۸۰].
ذکر نام وی در رجال النجاشی، شاید از این رو بوده که وی کتابی با عنوان کتاب إمامة ولد علی من فاطمة(س) داشته[۸۱] و موضوع رجال النجاشی یادکرد راویان امامی صاحب اثر یا غیر امامی است که به نفع فرهنگ اهل بیت(ع) روایت کردهاند.[۸۲]
جایگاه حدیثی راوی
دیدگاه بزرگان شیعه درباره جایگاه حدیثی راوی متفاوت است: بعضی تضعیف و برخی حُسن حال او را استظهار کردند:
- شیخ طوسی پس از نقل روایتی که در سند آن راوی واقع شده، نوشته است: و الوجه في هذا الخبر أن نحمله علي ضرب من التقية؛ لأنه موافق لمذهب بعض العامة خاصة و الراوي له الحسن بن صالح و هو زيدي بتري متروك العمل بما يختص بروايته[۸۳].
- علامه حلی و ابن داوود از راوی در قسم دوم رجال خود که به راویان ضعیف اختصاص دارد، یاد کردند [۸۴].
- علامه مجلسی و وحید بهبهانی راوی را تضعیف کردند[۸۵].
- وحید بهبهانی: في الصحيح عن محمد بن أحمد بن يحيي عن الحسن بن صالح، و لم يستثن روايته؛ و فيه إشعار بحسنه بل بوثاقته[۸۶].
- مجلسی اول او را از اصحاب اصول و کتابش را معتمد عند الأصحاب دانسته و نوشته است: الحسن بن حي، و هو الحسن بن صالح بن حي، فإنه و إن نقل أنه زيدي نسب إليه الصالحية منهم، إلا أنه من أصحاب الأصول و كتابه معتمد أصحابنا المتقدمين -رضي الله عنهم أجمعين-[۸۷]؛ كان رديء المذهب إلا أن كتابه من الأصول و معتمد القدماء و أسند عنه و المتأخرون عكسهم و الأول أظهر[۸۸].
- محیی الدین مامقانی: وعلی كل حال؛ فالرجل ضعيف في دينه، ولكن أصله صحيح، و الله -تعالی- العالم بسرائر العباد[۸۹].[۹۰]
بررسی
راوی از جهت اعتقادی زیدی و منحرف از مذهب حق بوده؛ ولی فساد عقیده با ضعف راوی ملازم نیست. براین اساس، برای وثاقت یا دست کم، حسن حال وی میتوان به اموری استناد کرد:
- روایت حسن بن محبوب که از اصحاب اجماع است، از حسن بن صالح بن حی (هم راوی کتابش بوده؛ هم در اسناد متعدد از ایشان روایت کرده است، چنانکه گذشت).
- روایت راوی جلیل القدر عباس بن عامر از حسن بن صالح بن حی بنا بر اتحادش با حسن بن صالح الأحول [۹۱]. نجاشی درباره عباس بن عامر نوشته است: العباس بن عامر بن رباح أبوالفضل الثقفي القصباني، الشيخ الصدوق الثقة كثير الحديث. له كتب[۹۲].
- توثیق راوی از سوی رجالیان سنی از باب "الفضل ما شهد به الأعداء":
- یحیی بن معین: ثقة[۹۳].
- عجلی: ثقة متعبد رجل صالح وكان يتشيع[۹۴].
- احمد بن حنبل: ثقة[۹۵].
- رازی: ثقة متقن حافظ[۹۶].
- ابن عدی: وهو عندي من أهل الصدق[۹۷].
- ابن ندیم: كان من كبار الشيعة الزيدية وعظمائهم وعلمائهم وكان فقيها متكلما[۹۸].
- ذهبی: صدوق عابد متشيع[۹۹].
- ابن حجر: ثقة فقيه عابد رمي بالتشيع[۱۰۰][۱۰۱].
- ذهبی: هو من أئمة الإسلام، لو لا تلبسه ببدعة[۱۰۲].
نیز سید محسن امین از رجالیان شیعه: فتلخص مما مر أن الرجل شيعي زيدي يري الخروج بالسيف و لذلك طلبه المهدي فاختفي و الذي دلت عليه كلمات أصحابنا أنه إمام ثقة ثبت صدوق عالم فاضل حافظ متقن لم يعثر له علي غلطة و لا حديث منكر تقي عابد في الغاية ناسك فقيه حجة ورع غاية الورع شديد الخوف من الله -تعالى- صحيح الحديث كثيره قانع زاهد متقشف متخشن متجرد للعبادة و رفض الرئاسة آمر بالمعروف ناه عن المنكر صائن لنفسه مأمون مستقيم الحديث[۱۰۳].
و آیة الله مظاهری از فقهای شیعه: ثقة، لأنه روي عنه عدة لا يروون إلا عن ثقة، وهم: الحسن بن محبوب وابن الوليد وأحمد بن محمد بن عيسي. هذا، بالإضافة إلى أن له أصلا من الأصول[۱۰۴].[۱۰۵]
یادآوری
اتهام بدعت به راوی از زبان ذهبی "هو من أئمة الإسلام، لو لا تلبسه ببدعة" به جهت نقل روایاتی از حسن بن صالح بن حی درباره امام علی(ع) است؛ از جمله حدیث منزلت؛ نیز به سبب نقل خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) است:
- «وَ رُوِّينَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ صأَنَّ الْحَسَنَ بْنَ صَالِحِ بْنِ حَيٍّ وَ عَلِيَّ بْنَ صَالِحِ بْنِ حَيٍّ سَأَلَاهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۱۰۶] مَنْ أُولُو الْأَمْرِ فَقَالَ الْعُلَمَاءُ فَلَمَّا خَرَجَا مِنْ عِنْدِهِ قَالَ عَلِيُّ بْنُ صَالِحٍ مَا صَنَعْنَا شَيْئاً إِلَّا كُنَّا سَأَلْنَاهُ مَنْ هَؤُلَاءِ الْعُلَمَاءُ فَرَجَعَا إِلَيْهِ فَسَأَلَاهُ فَقَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)»[۱۰۷].
- «حَدَّثَنَا جَعْفَرُ [بْنُ مُحَمَّدِ] بْنِ عُمَارَةَ الْكِنْدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحِ بْنِ حَيٍّ- قَالَ: وَ مَا رَأَتْ عَيْنَايَ مِثْلَهُ- قَالَ: حَدَّثَنِي رَجُلَانِ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ، عَنْ زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ(ع)، قَالَتْ: لَمَّا بَلَغَ فَاطِمَةَ إِجْمَاعُ أَبِي بَكْرٍ عَلَى مَنْعِ فَدَكٍ، وَ انْصِرَافِ وَكِيلِهَا عَنْهَا، لَاثَتْ خِمَارَهَا...»[۱۰۸].
- «... أَبُو نُعَيْمٍ اَلْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ صَالِحِ بْنِ حَيٍّ عَنْ مُوسَى اَلْجُهَنِيِّ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ عَلِيٍّ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَيْسٍ : أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِعَلِيٍّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لَيْسَ بَعْدِي نَبِيٌّ »[۱۰۹].
- «فَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ، سَمِعْتُ الْحَسَنَ بْنِ صَالِحٍ يَقُولُ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ حُبَّ عَلِيٍّ عِبَادَةُ وافضل الْعِبَادَةِ مَا كَتَمُ »[۱۱۰].
- أخبرنا أبو القاسم هبة الله بن أحمد بن عمر، أنا محمّد بن علي بن الفتح، نا محمّد بن أحمد بن إسماعيل بن سمعون، أنا عمر بن الحسن بن علي الشيباني، نا حسين بن فهم، نا يحيى بن معين، نا علي بن الجعد، عن حسن بن صالح قال: تذاكروا الزهاد عند عمر بن عبد العزيز فقال قائلون: فلان، وقال قائلون: فلان، فقال عمر بن عبد العزيز: أزهد الناس في الدنيا: علي بن أبي طالب[۱۱۱].
- ...ثنا محمد بن بشر، ثنا الحسن بن حي، عن أبي ربيعة الأيادي، عن الحسن، عن أنس قال: قال رسول الله(ص): اشتاقت الجنة إلى ثلاثة علي و عمار و سلمان؛ هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه[۱۱۲].[۱۱۳]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۳۳، ش۴۲۲؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۲۸، ش۱۷۶؛ رجال الطوسی، ص۱۳۰، (ش ۱۳۲۷)، ۱۸۰، (ش ۲۱۵۰)، ۳۳۵، (ش ۴۹۸۸)؛ رجال النجاشی، ص۵۰، ش۱۰۷؛ معالم العلماء، ص۳۴، ش۱۹۵؛ الرجال (ابن داود)، ص۴۴۰، (ش ۱۱۸) و ۵۳۳؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۱۵، ش۱۷؛ منهج المقال، ج۴، ص۷۰، (ش ۱۴۰۲) و ۷۲، (ش ۱۴۰۳)؛ نقد الرجال، ج۲، ص۲۹، ش۱۲۹۰؛ مجمع الرجال، ج۲، ص۱۱۶؛ ج۷، ص۶۲ و ۱۱۴؛ جامع الرواه، ج۱، ص۲۰۴، ش۱۶۳۸-۱۶۳۹؛ الرجال (حر عاملی)، ص۹۰، ش۳۷۰؛ الوجیزة فی الرجال، ص۵۶، ش۴۹۳؛ منتهی المقال، ج۲، ص۳۹۷، ش۷۳۹؛ عدة الرجال، ج۱، ص۳۲۷؛ تکملة الرجال، ج۱، ص۳۸۷؛ الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۴، ص۱۱۸؛ بهجة الأمال، ج۳، ص۱۳۴، تنقیح المقال، ج۱۹، ص۱۵۴، (ش ۵۱۳۵) و ۳۱۷، (ش ۵۲۴۰)؛ الإفصاح عن أحوال رواة الصحاح، ج۱، ص۳۴۹، ش۳۰۸؛ مستطرفات المعالی، ص۶۹، ش۱۶۴؛ طرائف المقال، ج۱، ص۴۳۱، ش۳۵۹۶؛ أعیان الشیعه، ج۵، ص۱۱۸، (ش ۲۸۴) و ۱۱۹، (ش ۲۸۶)؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۳۵۲، ش۲۸۸۲؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۴۰۶، ش۳۵۹۱؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۲۶۴، ش۱۹۲۰. ب. منابع سنی: الفهرست (ابن ندیم)، ص۲۵۳؛ الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۷۵؛ تاریخ ابن معین (الدوری)، ج۱، ص۱۹۷، (ش ۱۲۶۳)، ۳۲۵، (ش ۲۱۸۶) و ۳۵۹، (ش ۲۴۲۴) و ج۲، ص۲۷۷، ش۴۷۸۷؛ طبقات خلیفه، ص۲۸۶؛ العلل (ابن حنبل)، ج۲، ص۳۷۴، ش۲۶۶۵؛ التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۹۵، ش۲۵۲۱؛ معرفة الثقات، ج۱، ص۲۹۶، ش۲۹۷؛ ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۲۲۹، ش۲۷۸؛ الجرح و التعدیل، ج۳، ص۱۸، ش۶۸؛ الثقات، ج۶، ص۱۶۴؛ مشاهیر علماء الأمصار، ص۲۶۸، ش۱۳۵۱؛ الکامل (ابن عدی)، ج۲، ص۳۰۹، ش۴۴۸؛ تاریخ أسماء الثقات، ص۵۹، (ش ۱۹۴) و ۶۱، (ش ۲۰۵)؛ تهذیب الکمال، ج۶، ص۱۷۷، ش۱۲۳۸؛ الکاشف، ج۱، ص۳۲۶، ش۱۰۳۷؛ تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۲۱۶، ش۲۰۳؛ سیر أعلام النبلاء، ج۷، ص۳۶۱، ش۱۳۴؛ میزان الإعتدال، ج۱، ص۴۹۶، ش۱۸۶۹؛ ج۴، ص۵۹۱، ش۱۰۷۷۶؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۲۰۵، ش۱۲۵۴؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۳۸، ش۴۹۸؛ لسان المیزان، ج۷، ص۱۹۶، ش۲۶۳۸؛ بحر الدم، ص۴۰، ص۱۹۴؛ أنساب الأشراف، ص۳۵، ش۲۳؛ الأنساب (سمعانی)، ج۱، ص۲۸۰ و ۵۱۷؛ ج۳، ص۵۱۱؛ ج۵، ص۶۴۸؛ اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۱۱۸ و ۲۴۴؛ ج۲، ص۲۳۱؛ ج۳، ص۳۹۱؛ تاریخ الإسلام، ج۱۰، ص۱۳۱؛ الوافی بالوفیات، ج۱۲، ص۳۹؛ هدیة العارفین، ج۱، ص۲۶۵؛ الأعلام، ج۲، ص۱۹۳ و ۲۸۹؛ معجم المؤلفین، ج۳، ص۲۳۱.
- ↑ پس دیگر ما را نه میانجیهایی است* و نه دوست پرمهری سوره شعراء، آیه ۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۴۹۱ به گزارش از الأمالی (طوسی)، ص۵۱۷، (ح ۱۱۳۳) و ۶۰۹، (ح ۱۲۵۹).
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 526-527.
- ↑ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۳۳، ش۴۲۲.
- ↑ الفهرست (طوسی)، ص۱۲۸، ش۱۷۶: الحسن بن صالح بن حی، له أصل رویناه بالإسناد الأول (ابن أبی جید، عن ابن الولید، عن الصفار، عن أحمد ابن محمد بن عیسی) عن ابن محبوب، عن الحسن بن صالح بن حی.
- ↑ رجال الطوسی، ص۱۳۰، ش۱۳۲۷: الحسن بن صالح بن حی الهمدانی الثوری الکوفی، صاحب المقالة، زیدی، إلیه تنسب (ینسب) الصالحیة منه؛ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۳۲۵، ح۹۵۰: و أخبرنی الشیخ أیده الله، عن أحمد بن محمد، عن أبیه، عن أحمد بن إدریس، عن محمد بن أحمد بن یحیی، عن الحسن بن صالح بن محمد الهمدانی، عن عبدالصمد بن هارون رفع الحدیث قال: قال أبو عبدالله(ع): إذا أدخل المیت القبر إن کان رجلا یسل سلا و المرأة تؤخذ عرضا فإنه أستر.
- ↑ رجال الطوسی، ص۱۸۰، ش۲۱۵۰: الحسن بن صالح بن حی، أبو عبدالله الثوری الهمدانی، أسند عنه.
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۳۵، ش۴۹۸۸: الحسن بن صالح.
- ↑ رجال الطوسی، ص۲۲۵، ش۳۰۲۵. صالح بن صالح الهمدانی الثوری، کوفی، أخو الحسن بن صالح، ابنا حی.
- ↑ رجال الطوسی، ص۲۴۴، ش۳۳۸۱: علی بن صالح، أبو الحسن الهمدانی الثوری الکوفی، أخو الحسن، أسند عنه.
- ↑ رجال النجاشی، ص۵۰، ش۱۰۷: کوفی، له کتاب، یختلف روایته... العباس بن عامر، عن الحسن بن صالح.
- ↑ الهمدانی: بفتح الهاء و سکون المیم و الدال المهملة، هی منسوبة إلی همدان، و هی قبیله من الیمن، نزلت الکوفة... و المشهور بهذه النسبة... أبو عبدالله الحسن بن صالح بن حی الهمدانی الثوری، من أهل الکوفة، یروی عن السدی، و سماک بن حرب؛ روی عنه أهل العراق، و کان مولده سنة مئة، و مات سنة سبع و ستین و مئة، و کان فقیها ورعا، من المتقشفة الخشن، ممن تجرد للعبادة و رفض الرئاسة، علی تشیع فیه. (الأنساب (سمعانی)، ج۵، ص۶۴۷-۶۴۸).
- ↑ الثوری: بفتح الثاء المنقوطة بثلاث و فی آخرها الراء، هذه النسبة إلی بطن من همدان و بطن من تمیم، منهم صالح بن حی الثوری الهمدانی من أهل الکوفة من ثور همدان والد علی و الحسن ابنی صالح. (الأنساب (سمعانی)، ج۱، ص۵۱۷).
- ↑ التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۹۵، ش۲۵۲۱.
- ↑ الکامل (ابن عدی)، ج۲، ص۳۱۱، ش۴۴۸.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۶، ص۱۷۸، ش۱۲۳۸؛ الکامل (ابن عدی)، ج۲، ص۳۱۱، ش۴۴۸: و یقال حی لقب الهمدانی.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 527-530.
- ↑ ر.ک: تهذیب الأحکام، ج۱۰، ص۲۷۸، ح۱۰۸۵؛ دعائم الإسلام، ج۱، ص۲۴؛ الأمالی (طوسی)، ص۵۱۷، ح۱۱۳۳؛ بشارة المصطفی، ج۲، ص۸۶؛ عمدة عیون صحاح الأخبار، ص۲۱۱-۲۱۲، ح۳۲۶.
- ↑ عمدة عیون صحاح الأخبار، ص۲۱۱-۲۱۲، ح۳۲۶.
- ↑ ر.ک: الکافی، ج۸، ص۲۸۳، ح۴۲۶؛ من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۸۹، ح۳۷۱۱؛ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۴۰۸، ح۱۲۸۲؛ ج۱۰، ص۲۰۸، ح۸۲۲؛ و....
- ↑ الکافی، ج۷، ص۲۹۲، ح۱۰.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۳۲۵، ح۹۵۰.
- ↑ الأمالی (طوسی)، ص۷۲۷، ح۱۵۳۰؛ نیز ر.ک: فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۸۹، ح۹۰.
- ↑ ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۴۹، ح۳۵؛ الکافی، ج۶، ص۱۸۲، ح۱؛ ج۷، ص۳۰۸، ح۵؛ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۴۰۸، ذیل ح۱۲۸۲؛ ج۳، ص۳۱۳، ح۹۶۹؛ ج۶، ص۱۷۴، ح۳۴۲؛ و....
- ↑ الکافی، ج۴، ص۲۱۲، ح۲.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۰۶، ح۵۲۰۰.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 530-532.
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۳۵، ش۴۹۸۸.
- ↑ و أخبرنی الشیخ أیده الله، عن أحمد بن محمد، عن أبیه، عن أحمد بن إدریس، عن محمد بن أحمد بن یحیی، عن الحسن بن صالح بن محمد الهمدانی، عن عبدالصمد بن هارون رفع الحدیث قال: قال أبو عبدالله(ع): إذا أدخل المیت القبر إن کان رجلا یسل سلا و المرأة تؤخذ عرضا فإنه أستر. (تهذیب الأحکام، ج۱، ص۳۲۵، ح۹۵۰).
- ↑ آیة الله خویی در نقد احتمال اتحاد نوشته است: و أما ما ذکره من احتمال اتحاده مع من ذکره الشیخ من أصحاب الکاظم(ع) فهو بعید جدا، فإنک ستعرف أن الظاهر اتحاد من ذکره الشیخ من أصحاب الکاظم(ع) مع الأحول و الثوری الذی هو من أصحاب الباقر(ع)، فکیف یمکن أن یروی محمد بن أحمد بن یحیی عنه، فلو صحت روایته عن الحسن بن صالح فهو رجل آخر مجهول أو أن الروایة مرسلة. و الذی یسهل الخطب أنه لم توجد روایة محمد بن أحمد بن یحیی، عن الحسن ابن صالح مطلقا لا فی روایة صحیحة و لا فی غیر صحیحة، و إنما الموجود فی الروایة، الحسن بن صالح بن محمد الهمدانی، و الذی یسهل الخطب أنه لم توجد روایة محمد بن أحمد بن یحیی، عن الحسن ابن صالح مطلقا لا فی روایة صحیحة و لا فی غیر صحیحة، و إنما الموجود فی الروایة، الحسن بن صالح بن الهمدانی. و لعل نظر الوحید إلی هذا ولکن هذا غیر من ذکره الشیخ علی ما یأتی. (معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۳۵۱-۳۵۲، ش۲۸۸۰).
- ↑ مامقانی، بعد طبقه را نپذیرفته و در نقد آن نوشته است: أقول: لم أفهم لما ذکره من بعد الطبقة وجها؛ ضرورة أن الحسن بن صالح بن حی قد ولد سنة مائة، و توفی سنة مائة و ثلاث و ستین، فی قول، و سنة ثمان و ستین فی قول آخر، و سنة أربع و خمسین فی قول ثالث، و علی التقادیر، فهو أدرک بعد بلوغه من زمان الباقر(ع) شیئا، لکون وفاته(ع) سنة مائة و ست و عشرة، و أدرک تمام زمان الصادق(ع)؛ لأن وفاته(ع) سنة مائة و ثمان و أربعین، و عدة سنین من زمان الکاظم(ع)، فلا مانع من کونه من أصحاب الکاظم(ع)... فلا معنی لما ذکره من بعد الطبقة، فاتحاد من هو من أصحاب الکاظم(ع) مع الثوری ممکن، فتأمل. (تنقیح المقال، ج۱۹، ص۳۲۸-۳۲۹، ش۵۲۴۱).
- ↑ منهج المقال، ج۴، ص۷۲، ش۴۶۰.
- ↑ تنقیح المقال، ج۱۹، ص۱۵۶، ش۵۱۳۵.
- ↑ تنقیح المقال، ج۱، ص۳۱۵، ش۵۲۳۸.
- ↑ رجال النجاشی، ص۵۰، ش۱۰۷.
- ↑ الفهرست (طوسی)، ص۱۲۸، ش۱۷۶.
- ↑ رجال الطوسی، ص۱۳۰، ش۱۳۲۷.
- ↑ رجال الطوسی، ص۱۸۰، ش۲۱۵۰.
- ↑ ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۳۵۳-۳۵۴، ش۲۸۸۲.
- ↑ قاموس الرجال، ج۳، ص۲۶۴-۲۶۶، ش۱۹۱۹-۱۹۲۱.
- ↑ ر.ک: قاموس الرجال، ج۳، ص۲۶۴، ش۱۹۱۹، ترجمه الحسن بن صالح الأحول: أقول: و عدم عنوان الشیخ له فی الفهرست و الرجال غریب مع اتحاد موضوع الأول مع النجاشی و أعمیة الثانی. إلا أن النجاشی أیضاً لم یعنون الحسن بن صالح بن حی -الآتی- مع عنوان الفهرست له. فإن قیل: إن هذا إمامی ظاهرا، و ذاک زیدی. قلت: ذاک جاء فی أخبارنا، و أما هذا فغیر معلوم.
- ↑ بهجة الآمال، ج۳، ص۱۳۴: و الظاهر أن هذا غیر الأول، و لذا ذکره [د] فی الباب الأول، و قال: الحسن بن صالح الأحول کوفی [جش] له کتاب تختلف روایته، انتهی، و قال فی الباب الثانی: الحسن بن صالح بن حی الثوری الکوفی [قرق جخ] زیدی، إلیه ینسب الصالحیة.
- ↑ إستقصاء الاعتبار، ج۱، ص۲۶۲: و فی الکشی عد من البتریة الحسن بن صالح بن حی، و قال: إنهم الذین دعوا إلی ولایة علی و خلطوها بولایة أبی بکر و عمر و فی النجاشی ذکر الحسن بن صالح الأحول، و أن له کتابا، و لعله غیر هذا، أو هو هو.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 532-535.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۲۲۷؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۵، ح۸: عن العباس بن عامر، عن الربیع بن محمد؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۳۱۲: عن العباس بن عامر القصبانی، عن الربیع بن محمد بن عمرو بن حسان المسلی الأصم؛ الکافی، ج۱، ص۳۸۷، ح۴: عن ابن محبوب، عن الربیع بن محمد المسلی.
- ↑ الفهرست (ابن ندیم)، ص۲۵۳: و له من الکتب کتاب التوحید، کتاب إمامة ولد علی من فاطمة، کتاب الجامع فی الفقه.
- ↑ الکامل (ابن عدی)، ج۲، ص۳۱۱.
- ↑ الفهرست (ابن ندیم)، ص۲۵۳.
- ↑ ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۰۶، (ح ۵۲۰۰) و ۱۶۹، (ح ۵۳۸۴)؛ الکافی، ج۶، ص۱۲۵، ح۵.
- ↑ ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۵۰؛ تهذیب الکمال، ج۶، ص۱۸۱؛ سیر أعلام النبلاء، ج۷، ص۳۶۳-۳۶۴؛ تاریخ الإسلام، ج۱۰، ص۱۳۵؛ و....
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 536-539.
- ↑ التاریخ الصغیر، ج۲، ص۱۵۵؛ الفهرست (ابن ندیم)، ص۲۵۳؛ و....
- ↑ الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۷۵: مات سنة سبع و ستین و مائة... و له یومئذ اثنتان أو ثلاث و ستون سنة.
- ↑ سیر أعلام النبلاء، ج۷، ص۳۷۰، ش۱۳۴: مات الحسن بن صالح سنة تسع و ستین و مئة. قلت: عاش تسعا و ستین سنة؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۵۰؛ الأعلام، ج۲، ص۲۸۹.
- ↑ الموسوعة الرجالیه، ج۴، ص۱۰۳.
- ↑ تقریب التهذیب، ج۱، ص۲۰۵، ش۱۲۵۴.
- ↑ الکافی، ج۷، ص۲۶۰، ح۱؛ تهذیب الأحکام، ج۱۰، ص۱۴۸، (ح ۵۸۷) و ۲۷۸، (ح ۱۰۸۵)؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۲۱، ح۳؛ شرح الأخبار، ج۳، ص۲۸۳، ح۱۱۹۵؛ الإرشاد، ج۲، ص۱۶۷.
- ↑ أعیان الشیعه، ج۵، ص۱۱۹.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 539-540.
- ↑ ر.ک: الکافی، ج۶، ص۱۲۵، ح۵؛ تاریخ بغداد، ج۳، ص۲۶۹، ش۱۳۱۸؛ إکمال الکمال، ج۷، ص۶۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۱، ص۴۱۰، ج۲۵، ص۲۵۶؛ ج۲۸، ص۱۹، ش۳۲۷۸؛ ج۳۷، ص۲۹۷، ش۴۳۶۰؛ ج۴۲، ص۱۸۳؛ ج۵۳، ص۷۱، ش۶۳۸۴؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۰، (ش ۱۴۲) و ۲۱۲، (ش ۲۵۰)؛ تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۲۱۶، ش٢٠٣؛ الجرح و التعدیل، ج۳، ص۱۸، ش۶۸.
- ↑ ر.ک: إکمال الکمال، ج۷، ص۳۱۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴، ص۱۹۵؛ ج۳۷، ص۲۹۷، ش۴۳۶۰؛ ج۴۳، ص۳۸۵؛ تاریخ بغداد، ج۳، ص۲۶۹، ش۱۳۱۸؛ ذیل تاریخ بغداد، ج۳، ص۲۰۱؛ تهذیب الکمال، ج۱، ص۳۷۵، (ش ۶۴) و ۴۸۷، (ش ۱۰۹)؛ ج۲، ص۴۷۸، ش۳۸۴، ج۳، ص۲۲۶، ش۵۰۳؛ الکامل، ج۲، ص۳۱۳، ش۴۴۸.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 540-541.
- ↑ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۳۳، ذیل ح۴۲۲.
- ↑ الطراز الأول، ج۴، ص۴۱۰.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۴۰۸، ذیل ح۱۲۸۲.
- ↑ المسترشد، ص۲۰۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۷۵.
- ↑ معرفة الثقات، ج۱، ص۲۹۵، ش۲۹۶.
- ↑ الثقات، ج۶، ص۱۶۵.
- ↑ الکاشف، ج۱، ص۳۲۶، ش۱۰۳۷.
- ↑ المعارف، ص۵۰۹.
- ↑ اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۲۳۱.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۳۱۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 541-543.
- ↑ میزان الإعتدال، ج۱، ص۴۹۷، ش۱۸۶۹.
- ↑ الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۱.
- ↑ موسوعة المصطفی و العتره، ج۹، ص۵۳۰؛ نشوء المذاهب و الفرق الإسلامیه، ص۶۱؛ المقالات و الفرق، ص۱۱.
- ↑ سنن أبی داود، ج۱، ص۴۲، ح۱۵۶.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۳۱۱.
- ↑ الفهرست (ابن ندیم)، ص۲۵۳: و له من الکتب کتاب التوحید، کتاب إمامة ولد علی من فاطمة، کتاب الجامع فی الفقه.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 543-545.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۴۰۸، ذیل ح۱۲۸۲؛ الإستبصار، ج۱، ص۳۳، ذیل ح۸۸، بخش آخر عبارت شیخ طوسی در این کتاب چنین است: متروک الحدیث فیما یختص به.
- ↑ الرجال (ابن داود)، ص۴۴۰، (ش ۱۱۸) و ۵۳۳؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۱۵، ش۱۷.
- ↑ الوجیزة فی الرجال، ص۵۶، ش۴۹۳: [الحسن] بن صالح الثوری، ض؛ منهج المقال، ج۱، ص۱۲۳، ثم اعلم أنه عند خالی بل و جدی أیضاً علی ما هو ببالی أن کون الرجل ذا أصل من أسباب الحسن. و عندی فیه تأمل، لأن کثیرا من مصنفی أصحابنا و أصحاب الأصول ینتحلون المذاهب الفاسدة و إن کانت کتبهم معتمدة علی ما صرح به فی أول الفهرست، و أیضاً الحسن بن صالح بن حی بتری متروک العمل بما یختص بروایته علی ما صرح به فی التهذیب مع أنه صاحب الأصل.
- ↑ منهج المقال، ج۴، ص۷۲، ش۴۶۰؛ علامه تستری: عدم الإستثناء من روایات محمد بن أحمد بن یحیی دلیل عدم المجروحیة، لا الحسن و الوثاقة. (قاموس الرجال، ج۳، ص۲۶۶، ش۱۹۲۱).
- ↑ روضة المتقین، ج۱۰، ص۳۲۱.
- ↑ روضة المتقین، ج۱۴، ص۳۵۱.
- ↑ تنقیح المقال، ج۱۹، پانوشت ص۱۵۷.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 545-547.
- ↑ رجال النجاشی، ص۵۰، ش۱۰۷: الحسن بن صالح الأحول کوفی له کتاب تختلف (یختلف) روایته... حدثنا العباس بن عامر، عن الحسن بن صالح.
- ↑ رجال النجاشی، ص۲۸۱، ش۷۴۴.
- ↑ تاریخ ابن معین (الدوری)، ج۱، ص۱۹۷، ش۱۲۶۳؛ نیز ر.ک: تاریخ ابن معین (الدوری)، ج۱، ص۳۲۵، ش۲۱۸۶.
- ↑ معرفة الثقات، ج۱، ص۲۹۴-۲۹۵، ش۲۹۶.
- ↑ ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۲۳۳، ش۲۷۸.
- ↑ الجرح و التعدیل، ج۳، ص۱۸، ش۶۸.
- ↑ الکامل (ابن عدی)، ج۲، ص۳۱۷، ش۴۴۸.
- ↑ الفهرست (ابن ندیم)، ص۲۵۳.
- ↑ الکاشف، ج۱، ص۳۲۶، ش۱۰۳۷.
- ↑ لیس مراده بالتشیع الإمامیة بل أعم منها و من الزیدیة؛ و قد عرفت أن ابن الندیم قال فیه: کان من کبار الشیعة الزیدیة. (قاموس الرجال، ج۳، ص۲۶۵، ش۱۹۲۰).
- ↑ تقریب التهذیب، ج۱، ص۲۰۵، ش۱۲۵۴.
- ↑ سیر أعلام النبلاء، ج۷، ص۳۶۱، ش۱۳۴.
- ↑ أعیان الشیعه، ج۵، ص۱۲۱.
- ↑ الثقات الأخیار من رواة الأخبار، ص۱۰۴ و ۱۰۹.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 547-549.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ دعائم الإسلام، ج۱، ص۲۴.
- ↑ دلائل الإمامه، ص۱۱۰.
- ↑ عمدة عیون صحاح الأخبار، ص۱۲۹، ح۱۷۵.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۳۴۶.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۸۹.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۱۳۷؛ نیز ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج۱۰، ص۴۵۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 549-551.