دولت حمیریان
قبیله حمیر
حمیر از قبایل بزرگ عرب قحطانی است که در یمن میزیستهاند. حکومت حمیریان از دولتهای دیرینه یمن است که دارای حکومتی پادشاهی بودند. این قبیله زبان حمیری و مخصوص به خود داشته و قبل از اسلام، بت پرستی، یهودیت و مسیحیت عمده مذهب رایج میان آنان است. آنان در قرن نهم هجری مسلمان شدند و در فتوحات اسلامی، جنگ جمل و در جنگ صفین در هر دو لشکر حضور فعال داشتند، ولی در جریان عاشورا حضورشان پر رنگ نیست. این قبیله دارای شخصیتهای مهمی همچون عبدالله بن جعفر حمیری و... بوده است[۱].
دولت حمیریان
یمن، سال ۱۱۵ قبل از میلاد، شاهد تشکیل دولتی بود که بعدها به نام دولت "حمیریان" خوانده شد[۲]. حمیر از مهمترین قبایل عرب در جنوب عربستان به شمار میآمد که مناطق وسیعی از سواحل دریای سرخ را تا حضرموت در اختیار داشت.
در ابتدا سرزمین حمیر، جزئی از سرزمین قتبان به شمار میآمد و به آنها جزیه میپرداخت. سبئیون به آنها "ولداله عم" و "ملت عم" میگفتند[۳]. در ابتدا سرزمینشان به سرزمین "رشای" و "حبان" در شمال، "حضرموت" در شرق و سرزمین "ذبیب" در غرب بود. آنان رفتهرفته سرزمینهای دیگری همچون "رعین" و "عرش" را نیز تصرف کردند و "ظفار" را پایتخت خود قرار دادند [۴] و هنگامی که "مارب" به تصرفشان در آمد ۔ مانند ملوک سبئی - لقب رسمی "ذوریدان" را برگزیدند[۵].
آغازگر حکومت حمیری، "یاسر یهصدق" بود که در حوالی سال ۷۵ میلادی به حکومت پرداخت[۶]. حمیریان، خویشاوند سبئیان به شمار میرفتند؛ اما چون شاخه کوچکتر خاندان بودند، وارث فرهنگی و بازرگانی معینی - سبئی شدند. زبانشان همان زبان معینی – سبئی بود و بیشتر درآمدشان از راه تجارت، به ویژه تجارت کندر و بخور تأمین میشد[۷].
شکوه تجاری حمیریان در قبل از میلاد به حدی رسید که "اغسطوس" قیصر روم را برای حمله به یمن و به دست آوردن اموالشان تحریک کرد. این حمله در سال ۲۴ ق. م ناکام ماند[۸]؛ اما رفته رفته حمیریان، اختیار بازرگانی را در دریای سرخ - که روزگاری مختص آنان بود - از دست دادند[۹]. رومیان در اواخر دوران بطلمیوسی موفق شدند بر جریانهای موسمی دریا فائق آیند و دارچین و فلفل را از هند به روم برسانند. این جریان به منزله آغازی برای سقوط دولت تجاری حمیریان بود[۱۰]. حمیریان در سال ۳۰۰ م، با خروج از این حالت خمودگی و رکود، حکومت جدیدی را پایهریزی کردند. آنها حضرموت، شحر و شرق یمامه را نیز به قلمرو خود افزودند و امیرانشان به "شاه سبأ"، "ذوریدان"، "حضرموت"، "یمنات"[۱۱] و "تبع"[۱۲] ملقب شدند.
بر اساس روایات تاریخی، قبیلههای پراکنده حمیری که در قلمرو پادشاهی سبأ و حضرموت بودند در زمان نیای بزرگ تبابعه، "حارث رائش" متحد شدند و به فرمان او در آمدند. او با جنگاوری، غنایم بسیاری را برای یمنیان به ارمغان آورد[۱۳]. * افسانههای زیادی درباره کشورگشاییهای تابعه در کتب عربی ذکر شده است[۱۴]. بعد از "تبع بن حسان"، خاندان "عبید کلال" به ریاست "مرثد بن عبید کلال" قدرت یافتند[۱۵]. آنها با تفرقهافکنی بین امیران حمیری، این دولت را به ضعف کشاندند تا اینکه قوای وحشی، بعد از قتل "ذونواس" آخرین شاه حمیری - بساط این حکومت را در ۵۲۴ م برچیدند[۱۶].
اعراب، دینداری و عزت خود را مرهون حمیریان میدانستند؛ از این رو امیران حمیری، جایگاه ویژهای میان آنها داشتند[۱۷]. نیز در ابتدا بتپرست بوده، "الهه نسر" را میپرستیدند[۱۸] و برای آن قربانی میکردند؛ اما در اشعار جاهلی عرب و شعرای حمیری، نامی از الهه نسر وجود ندارد[۱۹].
گفته شده آنان در صنعا بتخانهای به نام "رئام" داشتند[۲۰]. تا اینکه در زمان حسان بن تبع از پرستش بتها دست کشیدند و به آیین یهود گرویدند[۲۱][۲۲].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (ع)، ۱۳۸۰ش؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ پیگل لوسکایا، اعراب حدود مرزهای شرقی و ایران در سدههای چهارم-ششم میلادی، ص۲۳۷.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۵۱۸.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۵۱۸.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۵۱۸.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۵۲۱.
- ↑ فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۷۱.
- ↑ عمر فروخ، تاریخ الجاهلیه، ص۶۶.
- ↑ فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۷۴.
- ↑ فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۷۶.
- ↑ عمر فروخ، تاریخ الجاهلیه، ص۶۷.
- ↑ دینوری، اخبار الطوال، ص۴۶؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۸۸.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۹۵–۹۶.
- ↑ زکریا بن محمد قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۵۳۵؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۶۳۰؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۴۷؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۸۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۹۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۲۱.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص۶۳۵ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۵۱؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۳، ص۱۸۱.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱-۳۷؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۳، ص۸.
- ↑ همدانی، تاریخ همدانی، ص۵۹.
- ↑ ابن الکلبی، الاصنام، ص۱۱.
- ↑ ابن الکلبی، الاصنام، ص۱۱.
- ↑ ابن الکلبی، الاصنام، ص۱۱.
- ↑ ابن الکلبی، الاصنام، ص۱۱؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۵۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، دولتهای عرب جاهلی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۶۹-۳۷۱.