امامت و غیبت امام مهدی چگونه آغاز شد؟ (پرسش)
(تغییرمسیر از درباره چگونگی آغاز امامت و غیبت امام مهدی توضیح دهید؟ (پرسش))
امامت و غیبت امام مهدی چگونه آغاز شد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / امامت و ولایت امام مهدی / امامت امام مهدی / امامت امام مهدی در سنین کودکی |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
امامت و غیبت امام مهدی چگونه آغاز شد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «پرسمان مهدویت» در اینباره گفته است:
«درباره آغاز غیبت حضرت مهدی (ع) دو دیدگاه وجود دارد:
- غیبت حضرت مهدی (ع) با شهادت امام عسکری (ع) آغاز شد (دیدگاه مشهور).
- غیبت آن حضرت از همان ابتدای ولادت ایشان اتفاق افتاده است.
- بنابر هردو دیدگاه، آن حضرت مهدی (ع)، در روز شهادت پدر بزرگوار خود در مرحله غیبت و پنهان زیستی به سر میبرده است. و مردم به طور عموم از او خبر نداشتند. و جز تنی چند، که پیش از آن، در دوران امام عسکری (ع) ایشان را ملاقات کرده بودند کسی او را ندیده بود. تا اینکه روز درگذشت امام یازدهم "روز هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری قمری" فرارسید.
- شیخ صدوق در کمال الدین به نقل از "ابو الادیان" یکی از خدمتکاران خانه امام عسکری (ع) این دیدار عمومی را در ضمن روایتی مفصل اینگونه گزارش کرده است: "در آن بیماری که منجر به وفات امام حسن عسکری (ع) شد، ایشان نامههایی نوشت و فرمود: آنها را به مداین برسان. چهارده روز اینجا نخواهی بود و روز پانزدهم وارد سامرّا خواهی شد و از آنجا صدای واویلا میشنوی و مرا در جایگاه شست وشو مییابی. ابو الادیان گوید: ای آقای من! چون این امر واقع شود، امام و جانشین شما که خواهد بود؟ فرمود: هرکس پاسخ نامههای مرا از تو خواست، همو قائم پس از من خواهد بود. گفتم: دیگر چه؟ فرمود: کسی که بر من نماز خواند، همو قائم پس از من خواهد بود. گفتم: دیگر چه؟ فرمود: کسی که خبر دهد در آن همیان ""کیسهای که اشیای قیمتی در آن میگذاشتند" چیست، همو قائم پس از من خواهد بود. هیبت آن حضرت مانع شد که از او بپرسم: در آن همیان چیست؟ نامهها را به مداین بردم و پاسخ آنها را گرفتم و همانگونه که فرموده بود، روز پانزدهم به سامرّا رسیدم. به ناگاه صدای گریه و شیون از سرای آن حضرت شنیدم و او را بر محل غسل دادن یافتم. برادرش جعفر بن علی را بر در سرا و شیعیان را بر در خانهاش دیدم که وی را به مرگ برادر تسلیت و بر امامت تبریک میگویند. با خود گفتم: اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود، زیرا میدانستم که او شراب مینوشد و قمار میکند و تار میزند، پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم. او از من چیزی نپرسید، آنگاه عقید بیرون آمد و گفت: ای آقای من! برادرت کفن شده است، برخیز و بر او نماز بگزار! جعفر بن علی داخل شد و برخی از شیعیان مانند سمّان و حسن بن علی- که معتصم او را کشت و به سلمه معروف بود- در اطراف وی بودند. چون به سرا در آمدیم، حسن بن علی (ع) را کفن شده، بر تابوت دیدم و جعفر بن علی پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد. چون خواست تکبیر گوید، کودکی گندمگون با گیسوانی مجعّد و دندانهای پیوسته، بیرون آمد و ردای جعفر بن علی را گرفت و گفت: "ای عمو! عقب برو که من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم". جعفر با چهرهای رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد. آن حضرت کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد. سپس گفت: ای بصری! پاسخ نامههایی را که همراه تو است بیاور و آنها را به او دادم و با خود گفتم: این دو نشانه، باقی میماند همیان، آنگاه نزد جعفر بن علی رفتم، در حالی که او آه میکشید! حاجز وشّاء به او گفت: ای آقای من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجّت کنیم؟ گفت: به خدا سوگند! هرگز او را ندیدهام و او را نمیشناسم! ما نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از حسن بن علی (ع) پرسش کردند و فهمیدند که او درگذشته است و گفتند: به چه کسی تسلیت بگوییم؟ مردم به جعفر بن علی اشاره کردند، آنان بر او سلام کردند و به او تبریک و تسلیت گفتند و پرسیدند: همراه ما نامهها و اموالی است، بگو نامهها از کیست و اموال چقدر است؟ جعفر در حالی که جامههای خود را تکان میداد، برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب میخواهید؟ راوی گوید: خادم از خانه بیرون آمد و گفت: نامههای فلانی و فلانی همراه شماست و همیانی که درون آن هزار دینار است و نقش ده دینار آن محو شده است. آنان نامهها و اموال را به او دادند و گفتند: آنکه تو را برای گرفتن اینها فرستاد، همو امام است. جعفر بن علی نزد معتمد عباسی رفت و ماجرای آن کودک را گزارش داد، معتمد کارگزاران خود را فرستاد و صقیل جاریه را گرفتند و از وی مطالبه آن کودک کردند، صقیل منکر او شد و مدعی شد که باردار است تا به این وسیله کودک را از نگاه آنان پنهان سازد. وی را به ابن الشوارب قاضی سپردند تا اینکه مرگ ناگهان عبید اللّه بن یحیی بن خاقان و شورش صاحب زنج در بصره پیش آمد. از این رو از آن کنیز غافل شدند و او از دست آنها گریخت"[۱]
- البته شیخ طوسی روایت دیگری را نقل کرده که بیانگر آن است حضرت مهدی (ع) خود آغاز به نماز کرد و گروهی از شیعیان که شمار آنها ۳۹ نفر ذکر شده است در این مراسم افتخار حضور داشتند از جمله کسانی که در این مراسم حضور داشت ابراهیم پسر محمّد تبریزی بود، وی دراین باره میگوید: "روز رحلت امام حسن عسکری (ع) در سامرا وارد خانه امام شدم، جنازه آن حضرت را آوردند، و ما ۳۹ نفر بودیم که یک کودک به ظاهر ده ساله بیرون آمد، عبای خود را بر سر مبارکش کشیده بود، هنگامی که در صحن خانه ظاهر شد، همه ما پیش از آنکه او را بشناسیم، در مقابل شکوه، هیبت، عظمت و وقار او بیاختیار برخاستیم، در برابر جنازه ایستاد و همگی پشت سرش صف کشیدیم و به امامت او بر پدر بزرگوارش نماز خواندیم؛ چون از نماز فارغ شد به یکی از اتاقهای منزل وارد شد که از غیر آن بیرون آمده بود"[۲].
- اما اینکه چه دلیلی بر این موضوع وجود داشت که حضرت همه خطرها را به جان خریده مقابل دید مردم قرار گیرد، یکی از استادان معاصر مینویسد: در این روز، چهار امر باعث شد، تا مهدی (ع)، خود را به گروهی از مردم بنمایاند، و به حوزه کسانی که برای مراسم تشییع و خاکسپاری امام یازدهم حاضر شده بودند آشکارا پا نهد:
- اینکه باید امام بر جنازه امام نماز گزارد. مهدی (ع) برای رعایت این سنّت الهی، و سرّ ربانی، لازم بود که ظاهر شود و بر پیکر پدر نماز گزارد.
- اینکه جلوگیری شود از این امر، که کسی از سوی خلیفه بیاید و بر پیکر امام نماز بخواند، و سپس جریان امامت ختم شده اعلام گردد، و خلیفه جابر عباسی، وارث امامت شیعی معرفی شود.
- اینکه جلوگیری شود، از روی دادن انحراف داخلی در جریان امامت، زیرا که جعفر بن علی الهادی، معروف به جعفر کذاب، که برادر امام عسکری (ع) بود، و در صدد ادعای امامت بود، آمد تا بر پیکر امام درگذشته نماز گزارد.
- اینکه ادامه جریان امامت حقّه و ولایت اسلامیه تثبیت شود، و بر معتقدان به امامت معلوم گردد، که از پس امام حسن عسکری (ع)، امام دیگری، امام دوازدهم، حامل این وراثت معنوی، و رسالت اسلامی، و ولایت دینی و دنیایی است، و او هست، تولد یافته و موجود است. به این علتها بود که مردمی که برای انجام مراسم آمده بودند ناگاه دیدند، که کودکی خردسال، اما در نهایت شکوه و حشمت همچون خورشیدی فروزان، از اندرون سرا به درآمد، و عموی خود جعفر را، که آماده نماز گزاردن بر پیکر پیشوای فقید شده بود، به یک سو زد، و بر پیکر پدر نماز گزارد[۳]
- بنابراین میتوان گفت یگانه دیدار عمومی آن حضرت در دوران غیبت همین برنامه اقامه نماز بر بدن مبارک امام عسکری (ع) بود. و از آن پس چنین اتفاقی نیفتاده است»[۴].
پرسشهای وابسته
- امام مهدی در چند سالگی به امامت رسیدند؟ (پرسش)
- چه کسانی در امامت در سنین کودکی شک کردهاند؟ (پرسش)
- آیا قرآن مؤید امامت و نبوت کودک است؟ (پرسش)
- آیا از منظر تاریخ امامت در کودک تجسم یافته است؟ (پرسش)
- آیا عقل امامت کودک را تأیید میکند؟ (پرسش)
- آیا طفل در سنین کودکی میتواند رشد عقلی داشته باشد؟ (پرسش)
- آیا شیعیان به امامت امامان در سنین کودکی اطمینان داشتند؟ (پرسش)
- آیا اعتقاد به امامت و ولایت امامان در کودکی با تهدید و تحمیل بزرگان شیعه بوده است؟ (پرسش)
- آیا خلفا بر امامت امامان در سنین کودکی اذعان داشتند؟ (پرسش)
- آیا از امامان قبل نصی بر امامت امامان کودک بوده است؟ (پرسش)
- چگونه ممکن است امام مهدی در کودکی رهبر مسلمانان جهان شود؟ (پرسش)
- کودکی که ممنوع از تصرف در اموال است چگونه میتواند امام باشد؟ (پرسش)
- طفل پنج ساله چگونه نمازش بر جنازه امام صحیح است؟ (پرسش)
- کودک چگونه میتواند امام باشد در حالی که تکلیف ندارد؟ (پرسش)
- چرا خداوند امامت را در کودک قرار داد؟ (پرسش)
- آیا امامت کودک با قاعده لطف سازگاری دارد؟ (پرسش)
- چرا امام مهدی از همان کودکی در اختفا به سر بردند؟ (پرسش)
- آیا اهل بیت در زمینهسازی برای امامت کودک اقدامی انجام دادهاند؟ (پرسش)
- امامت و غیبت امام مهدی چگونه آغاز شد؟ (پرسش)
- چگونه امام مهدی در پنج سالگی آمادگی کامل رهبری را یافته است؟ (پرسش)
- بر فرض اینکه امام حسن عسکری فرزندی داشته آیا میتوان باور کرد کودکی پنج ساله به مقام ولایت و امامت منصوب گردد؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۷۵؛ باب ۴۳، ح ۲۵. همچنین ر. ک: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۵۷؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۰۱.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۵۷.
- ↑ محمّد رضا حکیمی، خورشید مغرب، ص ۲۴- ۲۵.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۸۴ - ۸۷.