چگونه امام مهدی در پنج سالگی آمادگی کامل رهبری را یافته است؟ (پرسش)
چگونه امام مهدی در پنج سالگی آمادگی کامل رهبری را یافته است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / امامت امام مهدی |
تعداد پاسخ | ۷ پاسخ |
چگونه امام مهدی در پنج سالگی آمادگی کامل رهبری را یافته است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
آیت الله سید محمد باقر صدر، در کتاب «رهبری بر فراز قرون» در اینباره گفته است:
«آن حضرت پس از رحلت پدر، جانشین وی در امامت و رهبری شد و این بدان معنا است که ایشان همه ویژگیهای فکری و روحی یک امام را در همان اوان کودکی دارا بوده است. امامت زودرس هم رخدادی سابقهدار است؛ چند تن از پدران آن حضرت نیز چنین بودهاند، مانند امام محمد بن علی جواد (ع)، که در سن هشت سالگی[۱] و امام علی بن محمد هادی (ع)، که در نه سالگی[۲] به امامت رسیدند. ولی این پدیده در حضرت مهدی (ع)، به اوج خود میرسد و میبینیم که در پنج سالگی به امامت رسیده است. دلیل اینکه ما این پدیده را یک واقعیت تاریخی مینامیم این است که این امر در رابطه با برخی از پدران آن حضرت، یک حقیقت ملموس و عینی بوده است، مسلمانان آن را درک کرده و با آن زندگی کردهاند و هیچ چیز برای اثبات یک واقعیت، بهتر از وقوع آن در میان یک جمعیت نیست.[۳]
توضیح این مسأله نیاز به بیان چند نکته دارد:
- امامت یک پایگاه سلطنتی نبود که با وراثت از پدر به پسر برسد و نظام حاکم از آن پشتیبانی کند؛ همانند خلافت فاطمیان و عباسیان؛ بلکه امام از راه نفوذ فکری و اثر معنوی در میان نهادهای مردمی، حمایت گسترده ایشان را به دست میآورد به گونهای که مردم کسی را جز امام، لایق رهبری اسلام نمیدانستند.
- این نهادهای مردمی از همان صدر اسلام، تشکیل شده بود ولی در عهد امام باقر و امام صادق (ع)، بیشتر شکوفا و گسترده گشت. مدرسهای که این دو امام درون پایگاهها تشکیل دادند، موج فکری وسیعی را در جهان اسلام ایجاد کرد. صدها فقیه، متکلم، مفسر و دیگر دانشمندان اسلامشناس و انسانشناس در این مدرسه مشغول بودند به گونهای که یکی از راویان آن زمان (حسن بن علی وشّاء)میگوید: روزی من وارد مسجد کوفه شدم و دیدم نهصد دانشمند[۴] در آنجا گرد آمده و همگی از امام صادق (ع)، روایت میکنند!.
- از نظر این مدرسه و نهادهای مردمی وابسته به آن، شرایط صلاحیت برای امامت بسیار سخت بود؛ زیرا معتقد بودند کسی لیاقت رهبری دارد که از همه علمای معاصر عالمتر و داناتر باشد[۵] و گرنه او امام نخواهد بود.
- در راه این عقیده، بسیاری از مردم جان خویش را فدا کردند و قربانیهای فراوان دادند. خلفای آن زمان این مکتب را- لااقل از نظر فکری- دشمن خویش میدانستند و در طول تاریخ، به آزار و اذیت، زندان، شکنجه و قتل آنان پرداختند و صدها تن در سیاهچالها با مرگ روبرو شدند. این قرائن و شواهد نشان میدهد که عقیده استوار بسیار گران تمام میشد[۶] درحالیکه آنان هیچ محرکی جز عقیده استوار و نیت پاک نداشتند.
- امامانی که این تودههای مردمی، رهبریشان را گردن نهاده بودند هرگز از مردم جدا نبودند و همچون شاهان در کاخهای بلند، پنهان نمیشدند بلکه همیشه در کنار مردم و در میان مردم زندگی میکردند؛ مگر زمانی که از طرف حاکمان، زندانی یا تبعید میگشتند. این حقیقت را ما از ارتباط بسیاری از راویان و محدثان با آنان، از مکاتباتی که با معاصران خود داشتهاند، از دیدارها و مسافرتهایی که داشتهاند و بالاخره از نمایندگانی که به اطراف و اکناف جهان اسلام میفرستادهاند، برداشت میکنیم. شیعیان و پیروان به حضور آنان میرسیدند و برای انجام مناسک حج[۷] به مکه میرفتند و یا در مدینه منوره به زیارت امام خود میشتافتند. همه اینها حکایت از ارتباط پیوسته میان امام و پیروانش از هر طبقه در سراسر جهان آن روز میکند.
- دستگاه خلافت به ائمه (ع)، و رهبری معنوی و فکری ایشان به عنوان یک خطر بزرگ، مینگریست و بر این اساس همه تلاش خود را در راه نابودی این رهبری به کار میبرد و از هیچ آزاری رویگردان نبود و برای حفظ موجودیت خویش، گاه سنگدلی و قساوت را به تمام معنا به نمایش میگذاشت. دستگیری، اسارت و تبعید امامان (ع)، همیشگی بود،[۸] با اینکه این کارها اثر نامطلوبی در روحیه مسلمانان بهویژه دوستداران ائمه (ع) میگذاشت و بسیار آزرده خاطر میگشتند.
حال اگر این شش نکته مهم تاریخی و واقعی را در نظر بگیریم، چنین نتیجه میدهد که امامت خردسال، یک توهم نبوده بلکه واقعیت داشته است؛ زیرا امام خردسال که پا به صحنه میگذارد و خود را رهبر فکری و معنوی مسلمانان معرفی میکند و توده وسیعی به رهبری و ولایت او گرد نمینهند، مسلما بایستی از دانش و شناخت و جهانبینی، بهره فراوان داشته باشد و در فقه، تفسیر، کلام، و دیگر علوم، سرآمد روزگار خویش باشد وگرنه هرگز امکان ندارد از حمایتهای مردمی برخوردار گردد. با توجه به اینکه امامان شیعه در موقعیتی بودند که مردم میتوانستند با آنان بجوشند و هرکسی میتوانست از زندگی شخصی و مقام علمی- فرهنگی آنان باخبر باشد.
آیا میشود کودکی، مدعی امامت باشد و با این نام، پرچم اسلام را در دست گیرد و در معرض دید و شنود تودههای مردمی باشد، به او ایمان بیاورند و در راه این ایمان، تاوان سنگینی بپردازند و زندگی و امنیت خود را فدا کنند؛ بدون آنکه حتی به خود زحمت دهند که صلاحیت این کودک[۹] را برای امامت، بررسی کنند و یا شگفتی و اهمیت این مسأله، آنان را به فکر و کنکاش وا ندارد؟! فرض کنیم مردم برای کشف حقیقت حرکت نکردند، آیا میشود روزها، ماهها و بلکه سالها بگذرد و علیرغم برخوردهای طبیعی و همیشگی میان امام و مردم، حقیقت آشکار نگردد؟! آیا باورکردنی است که امام از نظر دانش و اندیشه یک کودک باشد و در این رابطه طولانی، حقیقت پنهان بماند؟! یا اگر فرض کنیم برای طرفداران امامت، امکان کشف حقیقت نبود، چرا حکومت وقت، سکوت کرد؟ اگر میتوانست چرا افشاگری نکرد؟ قطعا برای حکومت خیلی آسان بود، امام خردسالی را که از نظر فکری و فرهنگی کودک است، رسوا سازد و بهراحتی میتوانست واقعیت را برای پیروان او و دیگران آشکار کند و بیکفایتی او را برای رهبری به اثبات رساند.
اگر افشاگری نسبت به بیکفایتی فردی در سنین چهل- پنجاه سالگی که با فرهنگ و آداب روز، آشناست، مشکل باشد؛ هرگز، اعلان بی کفایتی یک کودک معمولی هرچند باهوش و زیرک باشد، مشکل نیست آن هم امامتی که شیعه امامی به رسمیت میشناسد و شرطهای سختی را برای آن لازم میداند.[۱۰] این کار به مراتب از روشهای خشن دیگر که به نابودی بسیاری از مردم منجر میگشت، برای حکومت آسانتر بود.
تنها توجیه علت سکوت حکومتهای معاصر و عدم استفاده از این برگ برنده[۱۱] این است که میدانستهاند امامت خردسال، پدیدهای واقعی بوده و ساختگی نیست. حقیقت این است که حکومتها تلاش میکردند این برگ را رو کنند ولی فورا متوجه میشدند که نمیتوانند و تاریخ برای ما از این تلاشها و شکستها سخن گفته است.[۱۲] ولی هرگز در جایی نگفته است که امام خردسال، متزلزل گشته و در تنگنا قرار گرفته و یا مردم اعتماد خود را نسبت به او از دست دادهاند. و این معنای همان حرف ماست که امامت خردسال در زندگی امامان شیعه، رخدادی واقعی به حساب میآمده و هرگز یک فرضیه خشک و خالی نبوده است؛ و این پدیده ریشه در میراث آسمانی دارد، میراثی که از کرانههای رسالت الهی سرچشمه میگیرد و برای مثال کافی است حضرتیحیی (ع)، را نمونه بیاوریم؛ خداوند درباره او میفرماید: ﴿یَا یَحْیَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِیًّا ﴾[۱۳] ای یحیی! کتاب (خدا) را با قوت بگیر. و ما فرمان نبوت (و عقل کافی) در کودکی به او دادیم.
وقتی ثابت شد که امامت و پیامبری برای خردسالیک رخداد واقعی بوده است، جای اعتراض در زمینه حضرت مهدی (ع) و جانشینی او از پدر باقی نمیماند.[۱۴]»[۱۵].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیت الله امینی؛ |
---|
آیت الله ابراهیم امینی، در کتاب «دادگستر جهان» در اینباره گفته است:
«بر فرض اینکه امام حسن، فرزندی داشته باشد اما چگونه میتوان باور کرد که: کودکی در سن پنج سالگی به مقام ولایت و امامت منصوب گردد؟ و به مأموریت حفظ و تحمل احکام الهی انتخاب شود و در آن صغر سن، از حیث علم و عمل، امام و پیشوای مردم و حجت خدا باشد؟ شما نبوت و امامت را یک مقام ظاهری ناچیزی پنداشتهاید که به هیچ قید و شرطی مشروط نیست و هرکسی صلاحیت دارد که مأمور حفظ و تحمل احکام گردد و هیچ نیازی به استعداد و کمال و امتیاز ذاتی نیست، بطوری که ممکن بود به جای محمد بن عبد الله (ص) ابو سفیان به مقام نبوت انتخاب شود و به جای علی بن ابی طالب (ع) طلحه و زبیر امام گردند! لکن اگر تأمل کنید و به اخبار اهل بیت مراجعه نمایید تصدیق میفرمایید که موضوع به این سادگی نیست. زیرا نبوت مقام ارجمندی است که شخص واجد آن مقام با حقتعالی ارتباط و اتصال داشته از افاضات و علوم عوالم غیبی برخوردار میشود، احکام و قوانین الهی بر باطن و قلب نورانیش وحی و الهام میگردد و بهطوری آنها را دریافت میکند که از هرگونه خطا و اشتباهی معصوم است. همینطور ولایت و امامت مقام بزرگی است که واجد آن مقام بهطوری احکام خدایی و علوم نبوت را تحمل و ضبط میکند که خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهی بهرهمند میگردد. به واسطه علم و عمل پیشوا و امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندی است. معلوم است که: هرکسی قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد بلکه باید از حیث روح، در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را واجد باشد و از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقائق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل دهد و به مردم ابلاغ کند. پس پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت یا امامت انتخاب میکند. این امتیاز، از همان اوان کودکی در وجود آنان موجود است لکن هروقتی که صلاح بود و شرائط موجود شد و مانعی در کار نبود، آن افراد برجسته، رسما به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی میشوند و مأمور حفظ و تحمل احکام میگردند. این انتخاب و نصب ظاهری چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بزرگی انجام میگیرد ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد. چنانکه حضرت عیسی (ع) در گهواره با مردم سخن گفت و خودش را پیغمبر و صاحب کتاب معرفی نمود. خداوند متعال در سوره مریم میفرماید: عیسی گفت: من بنده خدایم که مرا کتاب داده و به پیغمبری برگزیده است و هرکجا باشم مبارکم گردانیده و به نماز و زکوة، تا زنده هستم، سفارشم کرده است[۱۶]. از این آیه و آیات دیگر استفاده میشود که: حضرت عیسی (ع) از همان ایام صغر و کودکی پیغمبر و صاحب کتاب بوده است. از این نظر است که میگوییم: هیچ مانعی ندارد که کودکی در سن پنج سالگی با عوالم غیبی ارتباط داشته باشد و به وظیفه سنگین خزینهداری و ضبط و تبلیغ احکام منصوب گردد و در انجام وظیفه خویش و ادای این امانت بزرگ کاملا نیرومند و مقتدر باشد. اتفاقا حضرت جواد (ع)، نیز در هنگام وفات پدر نه ساله یا هفت ساله بوده و از جهت صغر سن، امامتش در بین بعضی از شیعیان مورد تردید واقع شد. به منظور حل این مشکل گروهی از بزرگان شیعه خدمتش رسیدند و صدها معضله و مسائل مشکل را از وی پرسیدند و جواب کافی دریافت نمودند و کراماتی را نیز مشاهده کردند که شک و شبهه آنان برطرف شد[۱۷]. حضرت رضا (ع) آنجناب را امام و جانشین خود معرفی مینمود و در مقابل تعجب مخاطبین میفرمود: حضرت عیسی (ع) هم در سن کودکی پیغمبر و حجت خدا شد[۱۸]. امام علی نقی (ع) نیز، شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که پدرش از دنیا رحلت نمود و امامت به وی منتقل گشت[۱۹]»[۲۰]. |
۲. آیت الله حکیم؛ |
---|
آیت الله سید منذر حکیم در مقاله «مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر» در اين باره گفته است:
«پاسخ جالب شهید صدر در این زمینه نیز یک پاسخ کاملاً ابتکاری است. او "پدیده امامت زود هنگام" -که در سه امام مصداق پیدا نمود-[۲۱] توجه کرده و آن را مورد مطالعه قرار میدهد و بدون اتکا به بحثهای کلامی متعارف در اثبات امامت و با چشمپوشی از قاعده لطف، بحث را از لحاظ تاریخی و اجتماعی در جامعه مسلمانان دنبال میکند. شش نکته تاریخی درباره اهل بیت و پیروان و رفتار خلفای معاصر با آنان، حقیقتی انکارناپذیر را به ما میفهماند: امامت زود هنگام در میان اهل بیت عصمت یک واقعیت بوده و به هیچ وجه وهم و خیال نبوده؛ چنان که مشابه آن میان انبیای الهی نیز وجود داشته است. بنابراین، با استناد به نمونههای حسی - تجربی، امکان امامت راستین و همه جانبه برای کودکی پنجساله روشن میگردد؛ زیرا وقوع یک شیء، بزرگترین دلیل بر امکان آن میباشد.این پدیده که در میان امامان اهل بیت پیش از امام مهدی (ع) دو مصداق داشته و درباره یحیای پیامبر و عیسی -سلام خدا بر آنان باد- قبل از دوران امامت اهل بیت (ع) در متن قرآن از آن یاد شده است، بهترین پاسخ عینی عملی و دندان شکن را تقدیم نموده و تمام پرسشهای مطرح شده درباره امام مهدی (ع) را از این نظر پاسخ میدهد. در صورت لزوم باید به بحث شهید صدر درباره تجربه حسی اجتماعی غیبت صغری که حدوداً هفتاد سال حدوداً بوده و دلالتهای قاطعانه آن بر لیاقتها و شایستگیهای امام مهدی (ع) توجه گردد. اینک به فرازی از پاسخنامه ابتکاری شهید صدر در این زمینه میپردازیم و به شش نکته مهم از ایشان توجه نموده، تا مورد بررسی قرار گیرد:
|
۳. حجت الاسلام و المسلمین موسوینسب؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوینسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در اینباره گفته است:
«ما معتقد هستیم که ولایت و امامت مقام بزرگی است که از ناحیه پروردگار متعال به انسانها عرضه میشود و این مقام ارزشمند مشروط به قید و شرط است و آن کمال استعداد و قابلیت را عدّهای خاص برخوردار بودهاند که احکام و قوانین الهی بر باطن و قلب آنها وحی و الهام شده است و خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسشان وجود نداشته است. پس پیامبران و ائمه از حیث آفرینش ممتاز بودهاند و به واسطه همان استعداد و امتیاز ذاتی بوده است که خداوند متعال آنها را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب کرده است و آن امتیاز در همان اوان کودکی در وجود شریف آنان موجود بوده است و مقام نبوت و امامت گاهی در سنین بزرگی بوده و گاهی در سنین کودکی و در سن کودکی هم منحصر به حضرت مهدی (ع) نبوده است و ما میبینیم هم در انبیا و هم در ائمه که در سنین کودکی به این مقام رسیدهاند. چنانچه در سوره مریم، آیه ۳۰ اشاره به این مطلب دارد، که در گهواره حضرت عیسی سخن گفت، و خودش را پیامبر و صاحب کتاب معرفی کرد که آیه میفرماید: "من بنده خدا هستم که مرا کتاب داده و به پیامبری برگزیده". نمونه دیگر: امام جواد (ع) است که در هنگام وفات پدر، نه ساله یا هفت ساله بوده و از جهت صغر سن امامتش در بین بعضیها مورد تردید واقع شد، و او را مورد امتحان قرار دادند و پاسخ گرفتند و کرامات و معجزات او را دیدند که شک و شبهه آنان برطرف شد[۲۵]. نمونه دیگر: امام علی النقی (ع) است که او نیز در سن شش سالگی به امامت رسید[۲۶]. پس هیچ مانعی ندارد که کودکی در سن ۵ سالگی با عوالم غیبی در ارتباط باشد و به وظیفه سنگین حفظ و ضبط و تبلیغ احکام دین منصوب گردد و در ادای این امانت بزرگ کاملاً نیرومند و مقتدر باشد و در بین اطفال عادی هم گاهی افراد نادری دیده میشوند که از حیث استعداد و حافظه، نابغه عصر خویش بودهاند و درک آنان از مردان چهل ساله قویتر بوده است. در عصر ما میتوان اشاره کرده به حافظان ارجمندی که در سن خردسالی قرآن را آموختهاند و در گذشته بو علی سینا که در سن کودکی معلم شد و آنقدر حافظه قوی داشت که هرچه استاد میگفت در همان لحظه حفظ میکرد[۲۷]. و درباره فاضل هندی است که در ۱۳ سالگی، تمام علوم معقول و منقول را تکمیل کرده، و قبل از ۱۲ سالگی به تألیف کتاب پرداخت[۲۸]»[۲۹]. |
۴. حجت الاسلام و المسلمین رجالی تهرانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رجالی تهرانی، در کتاب «یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در اینباره گفته است:
«همانطوری که در روایات اسلامی آمده است، امام مهدی (ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش، حضرت امام حسن عسکری (ع)، بلافاصله به پیشوایی و امامت مسلمانان رسید، یعنی هنوز پنج سال از عمر شریفش سپری نشده بود، که امام مسلمین شده و آنچه از مایههای روحی و فکری که برای امامت لازم بود، فراهم داشت. زیرا امامی که در سنین کودکی به پیشوایی روحی و فکری مردم مسلمان رسیده و مسلمین حتّی در کشاکش آن همه موج ویرانگر، باز خویشتن خویش را به دوستی و پیروی از او گماشتهاند، مسلّما باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید، دانا بودن در فقه و تفسیر و عقاید، بهرهای چشمگیر و زیادی داشته باشد. چون در غیر این صورت، نمیتواند مردم را به پیروی از خویش ترغیب کند. باری، امامان ما در موقعیتهایی بودند که پیروانشان از کوچک و بزرگ میتوانستند با ایشان بجوشند و به آسانی، از بازتابهای وجودشان بهره گیرند؛ حال آیا امکان دارد که کودکی، مردم را به قبول امامتش بخواند، و این دعوت را مدام در برابر چشم و گوش همگان انجام بدهد، و مردم پنهان و آشکار به وی بگروند، و حتی در راه گرایش خویش، از بذل جان و مال هم نهراسند، امّا از چگونگی حال و روز امام آگاهی نداشته باشند، و مسئله امامت و پیشوایی در کودکی مردم را به جستجو پیرامون کشف حقیقت و ارزیابی امام کودک و پرسوجو درباره او را ندارد؟ و آیا ممکن است که سالها بر موضعگیری پیشوایانه امام و رابطه همیشگی او با مردم بگذرد، امّا باز هم پرده از چهره حقیقت کنار نرود و چگونگی اندیشه و دانش امام -چه کودک و چه بزرگ- آشکار و روشن نگردد؟! به فرض محال که مردم نتوانستند واقعیت امر را دریابند، خلافت و نیروی حاکم که آن همه دشمنی علنی با آن حضرت داشت، چرا برنخاست، و پرده از رخساره حقیقت نینداخت؟ آیا برایش امکان نداشت؟ و آیا اگر امام کودک هم مثل همه کودکان بود و از سطح تفکر و اندیشهای بزرگ برخوردار نبود، بهترین دستاویز برای بیان بیلیاقتیها و بیارزشیهای امام به دست خلفای غاصب و ظالم نمیافتاد تا به پیروان امامان عرضه کنند، و آن ستارگان درخشان را بکوبند؟ زیرا اگر اثبات بیلیاقتی یک انسان چهل پنجاه ساله که سرمایههای فراوان علمی و تجربی زمانش را داراست، به مردم عادی، مشکل باشد، اثبات عدم لیاقت یک کودک، در رهبری مردم مسلمان کار مشکلی نخواهد بود. اگر امام خردسال، از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود، خلفای معاصرش خیلی راحت میتوانستند جنجال به پا کنند و مردم را از دور او پراکنده نمایند، امّا سکوت آنها و تاریخ گواه و شاهد است که امامت در سنین کم، پدیدهای واقعی در زندگانی امامان معصوم (ع) بوده است، و خلفا نیز حقیقی بودن امامت این بزرگواران را، در مقام عمل و فکر، دریافته بودند و میدیدند که چنانچه خردسالی امام را هم بهانه کنند، باز پیروز نخواهند شد. زیرا حتی یک مورد هم نشان نمیدهد که باوجود خردسال بودن، با پرسش و یا مشکل روبهرو شوند و در پاسخ آن به تنگنا افتاده باشند. خلاصه، پیشوایی در سنین کودکی، پدیدهای است که دو تن از نیاکان او نیز یعنی امام جواد و امام هادی (ع)، در سن هفت و هشت سالگی به آن رسیدهاند. امّا پدیده امامت در کودکی، در زمان امام مهدی (ع) به اوج خود رسید»[۳۰]. |
۵. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «پرسمان مهدویت» در اینباره گفته است:
«از دیدگاه شیعه، "امامت" امر و منصبی الهی است و ناگزیر باید خداوند کسی را که شایسته میداند، برگزیند و به وسیله پیامبر اکرم (ص) شخص او را برای مردم معرفی کند. بنابراین خداوند مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیتهای ذاتی به افرادی ویژه عطا فرموده و فقط از طرف ذات او است که امام بر جامعه نصب میگردد.
|
۶. حجت الاسلام و المسلمین باقریزاده اشعری؛ |
---|
آقای محمد باقریزاده اشعری، در کتاب «از امام مهدی بیشتر بدانیم» در اینباره گفته است:
«در آموزههای اعتقادی شیعی، امامت در خردسالی، امری مسلّم است، چنان که امام جواد (ع) و امام هادی (ع) در هشت سالگی و امام مهدی (ع) در پنج سالگی به امامت رسیدهاند. شیخ مفید در کتاب الفصول المختارة پس از آن که به امامت رسیدن امام مهدی (ع) را در کودکی بیان کرده، مینویسد: عالمان شیعه عقیده دارند که پدر امام مهدی (ع) از دنیا نرفت تا این که خداوند، عقل مهدی، را کامل کرد و به او حکمت و فصل الخطاب آموخت و او را با این ویژگیها از سایر انسانها ممتاز ساخت؛ چرا که او خاتم حجتها و جانشین اولیا و بر پا دارنده دوران است. آنان برای درستی این نظریه به دلیل عقلی استناد جستهاند؛ زیرا این امر از نگاه عقل، امری محال نیست و قدرت، بِدان تعلق میگیرد. آنان همچنین به سخن خداوند در داستان عیسی: "و در گهواره با مردم سخن میگفت"[۴۵] و داستان یحیی: "و در کودکی به او حکمت دادیم"[۴۶] استدلال کردهاند. شیخ مفید در این عبارت، از یک سو امکان عقلی رهبری الهی در کودکی را مطرح میسازد و این که عقل، آن را محال نمیداند و از دیگر سو، تحقق آن را طبق خبر دادن قرآن بیان میکند که در تاریخ انبیای الهی، دو پیامبر (یحیی (ع) و عیسی (ع)) در کودکی به مقام نبوت رسیدهاند. درباره امام مهدی (ع) نیز ادله اثبات اصل مهدویت و ادله اثبات ولادت ایشان، تحقق امامت آن حضرت را در خردسالی نتیجه میدهند[۴۷]»[۴۸]. |
پرسشهای وابسته
- امام مهدی در چند سالگی به امامت رسیدند؟ (پرسش)
- چه کسانی در امامت در سنین کودکی شک کردهاند؟ (پرسش)
- آیا قرآن مؤید امامت و نبوت کودک است؟ (پرسش)
- آیا از منظر تاریخ امامت در کودک تجسم یافته است؟ (پرسش)
- آیا عقل امامت کودک را تأیید میکند؟ (پرسش)
- آیا طفل در سنین کودکی میتواند رشد عقلی داشته باشد؟ (پرسش)
- آیا شیعیان به امامت امامان در سنین کودکی اطمینان داشتند؟ (پرسش)
- آیا اعتقاد به امامت و ولایت امامان در کودکی با تهدید و تحمیل بزرگان شیعه بوده است؟ (پرسش)
- آیا خلفا بر امامت امامان در سنین کودکی اذعان داشتند؟ (پرسش)
- آیا از امامان قبل نصی بر امامت امامان کودک بوده است؟ (پرسش)
- چگونه ممکن است امام مهدی در کودکی رهبر مسلمانان جهان شود؟ (پرسش)
- کودکی که ممنوع از تصرف در اموال است چگونه میتواند امام باشد؟ (پرسش)
- طفل پنج ساله چگونه نمازش بر جنازه امام صحیح است؟ (پرسش)
- کودک چگونه میتواند امام باشد در حالی که تکلیف ندارد؟ (پرسش)
- چرا خداوند امامت را در کودک قرار داد؟ (پرسش)
- آیا امامت کودک با قاعده لطف سازگاری دارد؟ (پرسش)
- چرا امام مهدی از همان کودکی در اختفا به سر بردند؟ (پرسش)
- آیا اهل بیت در زمینهسازی برای امامت کودک اقدامی انجام دادهاند؟ (پرسش)
- امامت و غیبت امام مهدی چگونه آغاز شد؟ (پرسش)
- چگونه امام مهدی در پنج سالگی آمادگی کامل رهبری را یافته است؟ (پرسش)
- بر فرض اینکه امام حسن عسکری فرزندی داشته آیا میتوان باور کرد کودکی پنج ساله به مقام ولایت و امامت منصوب گردد؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ ر. ک: المالکى، ابن صباغ(م ۸۵۵ق)، الفصول المهمة؛ الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان، همان، ص ۳۱۶ به بعد.
- ↑ ر. ک: العاملى، السید تاج الدین(از بزرگان قرنیازدهم هجرى)؛ التتمة فى تواریخ الائمة، قم، مؤسسه بعثت؛ ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص ۱۲۳- ۱۲۴ او در این کتاب بخشى از سیره امام و کرامات او را نقل میکند.
- ↑ ر. ک: الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان، همان، ص ۳۱۹ به بعد؛ ابن حجر، همان، ص ۱۲۳- ۱۲۴. این دو کتاب داستان گفتگوى امام جواد (ع)، با یحیى بن اکثم را در زمان مأمون نقل کردهاند که چگونه امام (ع)، توانست در آن سن کم، اعلمیت و قدرت علمى خود را به اثبات رساند و خصم را محکوم سازد.
- ↑ ر. ک: العاملى، السید امین، المجالس السنیة، ج ۵، ص ۲۰۹. این قضیه، مشهور است و سنى و شیعه آن را نقل کردهاند؛ ر. ک: الرفاعى، محمد سراج الدین، صحاح الاخبار، ص ۴۴، به نقل از حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج ۱، ص ۵۶، ابن حجر در الصواعق المحرقة(ص ۱۲۰)میگوید: از جعفر صادق آن قدر مردم دانش گرفتند که کاروان آن را حمل میکرد. در همه گیتى نام او پخش شد و بزرگانى همچون یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، ابو حنیفه، شعبه و ایوب سختیانى از او روایت کردهاند.
- ↑ اینکه امام، اعلم اهل زمان خود است، مورد اتفاق امامیه است، ر. ک: الحلّى، حسن بنیوسف(علّامه)، الباب الحادى عشر. براى اثبات این قضیه، بارها ائمه (ع)، مورد امتحان قرار گرفتند و هربار موفق شدند. ر. ک: ابن حجر، همان، ص ۱۲۳. او در این کتاب به تفصیل در این باره سخن گفته و پرسشهاى یحیى بن اکثم از امام جواد (ع)، را نقل کرده است.
- ↑ عقیده به امامت اهل بیت (ع)، براى شیعیان، بسیار گران تمام میشده است که از نظر تاریخى قابل انکار نیست و شواهد بسیار زیادى در دست است. ر. ک: الاصفهانى، ابو الفرج، مقاتل الطالبین.
- ↑ چنانکه از روایات برمىآید ائمه (ع)، پیروان خود را به این دیدارها توصیه میکردند، ر. ک: الکلینى، محمد بن یعقوب، همان، ج ۱، ص ۳۲۲. که میفرماید: بر مردم واجب است پس از انجام مناسک حج، خدمت امام برسند و از مسایل دینى خود بپرسند و عشق و علاقه خود را به آنان ابراز کنند.
- ↑ تاریخ ائمه (ع)، پر است از شکنجه، زندان، تبعید و احیانا قتل. ر. ک:الاصفهانى، ابو الفرج، همان؛ المالکى، ابن الصباغ، همان؛ الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان، همان.
- ↑ اشاره است به امام مهدی (ع)، و قبل از او امام جواد (ع).
- ↑ یعنى اینکه واجب است امام برترین مردم و داناترین آنها باشد؛ چنانکه امامیه دوازده امامى بدان معتقد است. ر. ک: الشبّر، سید عبد اللّه(م ۱۲۴۲ق)، حق الیقین فى معرفة اصول الدین، ج ۱، ص ۱۴۱.
- ↑ منظور این است که امام خردسال را براى امتحان و حقیقت امر به جلوى مردم بیاورند.
- ↑ مأمون خلیفه عباسى چنین کارى را کرد و براى علماى بزرگ معلوم شد که امام جواد (ع)، از چه پایه دانش و فقه برخوردار است. ر. ک: ابن حجر، همان، ص ۱۲۳.
- ↑ سوره مریم، آیه ۱۲.
- ↑ شیعیان مخلص، حضرت مهدى (ع) را دیده و با او ارتباط داشته و کسب دانش کردهاند همانند سفرا و نواب اربعه. ر. ک: البحرانى، السید هاشم؛ تبصرة الولى فیمن رأى القائم المهدى؛ الشیخ المفید، همان، ص ۳۴۵. و براى تفصیل بیشتر ر. ک: العمیدى، ثامر هاشم، دفاع عن الکافى، ج ۱، ص ۵۳۵ به بعد.
- ↑ رهبری بر فراز قرون، ص۸۷-۹۴.
- ↑ ﴿فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا * قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا * وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا﴾؛ سوره مریم، آیه ۲۹.
- ↑ اثبات الوصیة، ص ۱۶۶.
- ↑ اثبات الوصیه، ص ۱۶۶.
- ↑ مناقب ابن شهرآشوب، ط قم، ج ۴، ص ۴۰۱ و اثبات الوصیة، ص ۱۷۴.
- ↑ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۱۲۲.
- ↑ امام محمد جواد، امام علی نقی، امام مهدی (ع).
- ↑ سوره مریم، آیه ۱۲.
- ↑ امام مهدی حماسهای از نور، صص ۵۶ - ۶۱، (با تصرف).
- ↑ حکیم، سید منذر؛ مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر، ص ۳۸۷ تا ۴۱۲.
- ↑ اثبات الوصیه، ص ۱۶۶.
- ↑ همان.
- ↑ هدیة الاحباب، ص ۲۸۸.
- ↑ تاریخ علوم، پی یر روسو، ترجمه حسن صفاری، چاپ سوم، ص ۴۳۲.
- ↑ دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۱۳۳-۱۳۵.
- ↑ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۷۰.
- ↑ حسن بن یوسف حلی، باب حادی عشر، ص ۱۲.
- ↑ " إِنَ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَخِي وَ آخِرُهُمْ وَلَدِي وَ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ (ص) وَ مَنْ أَخُوكَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قِيلَ فَمَنْ وَلَدُكَ قَالَ الْمَهْدِيُّ يَمْلَأُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً "؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۸۰، ح ۲۷.
- ↑ سید محمّد باقر صدر، جستوجو و گفتوگو پیرامون امام مهدی (ع)، ص ۴۷- ۴۸.
- ↑ نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است؛ سوره مریم، آیه: ۳۰
- ↑ محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۱، باب حالات الأئمه (ع) فی السن.
- ↑ ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛ سوره مریم، آیه: ۱۲.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۲۷.
- ↑ محمّد بن عمر بن حسین رازی، تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲.
- ↑ محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۲۰، ح ۲
- ↑ محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۱، باب الاشارة و النص علی ابن جعفر الثانی.
- ↑ محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲.
- ↑ " صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ أَصْغَرُنَا سِنّاً، وَ أَخْمَلُنَا شَخْصاً "؛ نعمانی ، الغیبة، ص ۱۸۴؛ طبری، دلائل الامامة، ص ۲۵۸.
- ↑ ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص ۱۲۳- ۱۲۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۹۱ - ۱۰۰.
- ↑ آل عمران: آیه ۴۶.
- ↑ مریم: آیه ۱۲.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص ۴۱–۴۴.
- ↑ باقریزاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۲۵.