سیره سیاسی معصومان در ارتباط با مردم چگونه بوده است؟ (پرسش)
سیره سیاسی معصومان در ارتباط با مردم چگونه بوده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره سیاسی معصومان |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
سیره سیاسی معصومان در ارتباط با مردم چگونه بوده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره سیاسی معصومان است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره سیاسی معصومان مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ذاکری در کتاب «سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه» در اینباره گفته است:
«سیره سیاسی معصومان در ارتباط با مردم ابعاد مختلفی دارد که بهاجمال بیان میشود. قبل از آغاز بحث توجه به این نکته مهم است که کلینی بخشی را با عنوان "کتاب الحجه" در اصول کافی آورده که در آن مباحث امامت را مطرح کرده است. بدیهی است که بخش عمده مباحث کتاب حجت عقیدتی است که ما در سیره با آن کاری نداریم؛ البته اگر کسی بخواهد در موضوع سیره تربیت اعتقادی کار کند، میتواند به اینگونه مباحث توجه کند و حتی کتاب توحید اصول کافی را از این زاویه مورد مداقه قرار دهد؛ همانگونه که اگر قرار بر نگارش سیره اخلاقی یا سیره قرآنی باشد دیگر کتب اصول کافی قابل استفاده است؛ امّا ما در این فصل در حد بیان سیره سیاسی معصومان در برابر مردم به چند نکته مهم اشاره میکنیم:
- مشخصکردن رهبر و امام بحق: پیامبر (ص) تلاش میکرد جانشین خود را برای مردم معرفی کند تا مردم در آینده دچار مشکل نشوند و از مسیر حق منحرف نگردند. امام باقر (ع) با بیان آیۀ ولایت[۱] به جریان غدیرخم اشاره میکند که رسول خدا (ص) به دستور الهی علی (ع) را به جانشینی خود برگزید[۲]. نویسندگان کتب اربعه از نماز در مسجد غدیر یاد میکنند[۳]. در خبری نقل شده که رسول خدا (ص) علی (ع) را جانشین خود مانند هارون نسبت به موسی میداند که جانشین وی گردید[۴]. رسول خدا (ص) امامان بعد از خود را دوازده نفر دانسته و فرمود است: "رهبران بعد از من دوازده نفرند که اول آنان علی بن ابیطالب و آخر آنان قائم است؛ پس آنها خلفای من و اوصیای من و اولیای من هستد و بعد از من، حجتهای خدا بر امت مناند"[۵]. اصول کافی بابی دارد درباره روایاتی که در آن دوازده امام معرفی شدهاند با عنوان "باب آنچه درباره دوازده امام آمده و نص بر آنان"[۶] و در آن بیست روایت آمده است. کلینی ابواب مستقلی در معرفی هر یک از دوازده امام در نظر گرفته است. اولین آنها بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع)[۷] و آخرین آنها بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ إِلَى صَاحِبِ الدَّارِ (ع)[۸] است. کلینی در این ابواب اخباری را نقل کرده که نشان میدهند هر امامی امام بعدی و جانشین خود را معرفی کرده تا مردم او را بشناسند. در این روایتها گاهی معجزات و دانش ائمه به عنوان دلیل بر امامت و جانشینی آنان مطرح شده تا مردم امام بحق و حجت الهی را بشناسند. معرفی امام بعدی به صورت آشکار میسر نبوده است؛ چراکه دستگاه خلافت با امامان شیعه و جانشینان آنان مخالف بودند؛ بنابراین بهناچار جانشین امام با احتیاط به افراد موثق معرفی میشد و آنان پیام امام را به دیگران میرساندند؛ به جهت همین محدودیت معمولاً بعد از درگذشت هر امامی فرقههای جدید رخ مینمود؛ بهخصوص بعد از درگذشت امام صادق (ع) این مسئله بیشتر دیده میشود. البته وجود برخی مدعیان از فرزندان و خاندانهای علوی هم در این موضوع تأثیر داشت؛ ازهمینروست که گاهی امامان تا مدتها درگیر اثبات حقانیت خود برای پیروان خویش و مردم بودند. این نکات را میتوان در اخباری که کلینی درباره نص بر امامت هر یک از ائمه آورده، مطالعه کرد.
- بیان ویژگیهای امام و رهبر: در اصول کافی ابواب مختلفی درباره امام و رهبر مسلمین و حجت حق وجود دارد. در این ابواب آیاتی از قرآن به ائمه معصوم تفسیر شده و مشخصات، تواناییها و موقعیت امامان نزد خداوند بیان شده است تا مردم با شناخت آنان، گمراه نشوند. ائمه این حدیث را نقل کردهاند: "هر کس بمیرد و امامش را نشناسد، مانند دوران جاهلیت درگذشته است"[۹]. امام (ع) در برابر پرسش یاران خود که میگویند اهلسنت چنین خبری از پیامبر (ص) نقل میکنند، حدیث را تأیید و مصداق آن را ائمه معرفی مینمایند[۱۰]؛ همچنین از اخبار استفاده میشود که مسلمان عارف کسی است که امام را بشناسد[۱۱] و این شناخت با آگاهی از مشخصات وی است. در بابی دانش و شجاعت از علائم همۀ امامان دانسته شده است[۱۲]. در خبری از رسول خدا (ص) درباره شخص صالح برای رهبری مردم چنین نقل شده است: "برای امامت و رهبری صلاحیت ندارد جز کسی که دارای سه خصلت باشد: ورعی که او را از مخالفت الهی باز دارد، بردباری که با آن بر خشمش چیره باشد و نیکی با کسانی که بر آنان ولایت دارد، به گونهای که مانند پدری مهربان باشد"[۱۳]. نکات مختلف دیگری نیز درباره امام و حجتِ بحق در جلد اول کافی کتاب الحجه آمده است که مردم باید با آن آشنا شوند.
- حقوق متقابل رهبر و مردم: اهمیت این موضوع از آن جهت است که معمولاً حاکمان به مردم به دید خدمتگزاران خود مینگرند و حقی برای آنها قائل نیستند و به تعهدات خود در برابر مردم بیتوجهاند. تأکید این بحث توجه به حقوق مردم است که در حکومتهای زمان معصومان (ع)، خلفای وقت به آن بیتوجه بودند. کلینی دراینباره بابی در کتاب الحجه دارد و نه روایت نقل کرده است. در خبر اول آن ابوحمزه از امام باقر (ع) از حق امام بر مردم و حق مردم بر امام میپرسد. حضرت در مورد حق امام میفرماید وظیفه مردم است که از او اطاعت کنند و درباره حقوق مردم میفرماید حق آنان است که بیتالمال را بهطور مساوی بین آنان تقسیم کند و بهعدالت در میان مردم رفتار کند. حضرت بعد میافزاید. در این صورت امام باکی ندارد که افراد به این سو و آن سو بروند[۱۴]؛ یعنی وقتی حاکم به وظیفه خود عمل کند، نگران مخالفت جمعی که از حق گریزاناند نیست[۱۵].
امیرالمؤمنین (ع) در خطبهای از حقوق سخن میگوید و مهمترین حقوق را حقوق متقابل رهبر و مردم میشمارد و فواید رعایت حقوق متقابل و مضرات ترک آن را بهخوبی بیان میکند؛ حقوقی که رعایت آن باعث الفت بین رهبر و مردم و عزت دین مردم و تقویت سنتهای حق میگردد. مردم جز با حضور رهبرانی صالح در مسیر حق قرار نمیگیرند و حکومت جز با استقامت مردم سامان نمییابد[۱۶]. در خبری آمده است که علی (ع) به عرفای کوفه (که مسئول امور قبایل بودند) دستور داد یتیمان را بیاورند تا عسلهای باقیمانده در مشکها را بخورند و بیان میکند که حاکم پدر یتیمان است[۱۷]. امام وظیفه دارد نیاز مردم را تأمین و مشکلات آنان را حل کند. زمانی که امیرالمؤمنین (ع) مشاهده کردند مرد غیرمسلمانی دست به گدایی زده، دستور دادند از بیتالمال به او کمک کنند و نیازش را برطرف سازند[۱۸]. وقتی که امام بحق مشخص شود، حاکمان زمانه که قدرت را در دست داشتند، جائر نامیده میشوند؛ چراکه به ناحق قدرت را در دست گرفتهاند»[۱۹]
منبعشناسی جامع
پانویس
- ↑ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ﴾ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۶۶؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۵۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷.
- ↑ « الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ فَهُمْ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلِيَائِي وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِي بَعْدِي»؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۹.
- ↑ بَابُ مَا جَاءَ فِي الِاثْنَيْ عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَيْهِمْ؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۲۵-۵۳۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲۸.
- ↑ «مَنْ مَاتَ وَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۹۷ و ج۲، ص۲۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۷-۳۷۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۰۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۲۷۷؛ ج۸، ص۲۴۶.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۵.
- ↑ «لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ: وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ يَلِي حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۷.
- ↑ « مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ؟ قَالَ: حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا. قُلْتُ: فَمَا حَقُّهُمْ عَلَيْهِمْ؟ قَالَ: يَقْسِمَ بَيْنَهُمْ بِالسَّوِيَّةِ وَ يَعْدِلَ فِي الرَّعِيَّةِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فِي النَّاسِ فَلَا يُبَالِي مَنْ أَخَذَ هَاهُنَا وَ هَاهُنَا»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۵.
- ↑ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۳۳۵.
- ↑ «فَأَعْظَمُ مِمَّا افْتَرَضَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ تِلْكَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِي عَلَى الرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَامَ أُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِينِهِمْ وَ قِوَاماً لِسُنَنِ الْحَقِّ فِيهِمْ فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۵۳.
- ↑ «إِنَّ الْإِمَامَ أَبُو الْيَتَامَى»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۶.
- ↑ «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا كَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقُوا عَلَيْهِ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ»؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۲۹۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۴۷.