شهید محراب
شهید محراب از لقبهای حضرت علی (ع) است، چون در حال نماز و در محراب عبادت ضربت خورد[۱].
مقدمه
به نقل تواریخ، حضرت در سپیده دم نوزدهم رمضان وارد مسجد کوفه شد. خفتگان را برای نماز بیدار کرد، به نماز صبح ایستاد، وقتی سر از سجدۀ اول برداشت و خواست به سجدۀ دوم برود، ابن ملجم بر فرق مبارک او ضربت زد،[۲] ضربتی که به شهادت او انجامید. دربارۀ او گفتهاند: قتل فی محراب عبادته لشدّة عدله، به خاطر شدّت عدالتش در محراب عبادتش به شهادت رسید. (...) همۀ شهدای محراب که در حال عبادت و در مسجد و نماز به دست دشمن به شهادت رسیدهاند، تأسّی به آن نخستین شهید محراب کردهاند. (...)[۳].
امام علی شهید محراب
دشمنان شرارت پیشه در جهت اینکه پرچمی از حق برافراشته نباشد و دستی اصلاحگر از آستین بیرون نیاید و صدایی طنینافکن، وجود نداشته باشد تا از انحراف و فساد ستمپیشگان و منحرفان، پرده بردارد، دست به توطئه زدند. دیروز ابو سفیان برای قتل رسول خدا (ص) به مکر و حیله و فسق و فجور میپرداخت و برای اینکه رسالت الهی را در مهد آن مدفون سازد، در پی نقشهای بود ولی خداوند اراده فرمود نور خود را کامل گرداند و اکنون معاویة بن ابی سفیان با بهرهگیری از نتایج انحراف سقیفه در جهت تکمیل نقشههای پدرش و نابودی رسالت اسلامی میکوشد و در این راستا افراد جاهل و گمراه، مددکارش بودند و برای کشتن وجدان زنده امت و صدای حق و عدالت و پرچمدار اسلام جاودان و احیاگر آیین با گذشت محمدی (ص) طرح و نقشه کشیدند.
سرانجام گمراهانه تصمیم بر خاموش ساختن نور هدایت گرفتند تا ظلمت و تاریکی بر انحرافات و فساد و تباهی آنها سایه بیفکند. دست خیانت پیشه شیطان از آستین برون آمد تا در تاریکی شب با ابن ملجم مصافحه کند و با دورویی و خیانت، شمشیر بر فرق مبارک قامتی فرود آورد که همواره از دنیا دوری میجست و رو به خانه معبودش سر بر سجده میسایید.
جمعی گمراه در جهت قتل امیر المؤمنین (ع) همدست شدند که اگر محرّک اصلی آنان را معاویه بدانیم، سخنی گزاف نیست. این بدسگالان با یکدیگر هماهنگ شدند امام (ع) را هنگام رفتن به نماز صبح، غافلگیرانه به شهادت رسانند؛ چراکه کسی را جرأت رویارویی با امام (ع) نبود.
با فرا رسیدن شب نوزدهم ماه رمضان، امام (ع) از منزل بیرون میآمد و زیاد به آسمان مینگریست و در آن میاندیشید و همواره میفرمود: «مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِبْتُ وَ إِنَّهَا اللَّيْلَةُ الَّتِي وُعِدْتُ بِهَا» [۴]؛ نه دروغ گفتهام و نه از رسول خدا (ص) دروغ شنیدهام، امشب همان شب موعود است.
حضرت آن شب را با دعا و نیایش سپری کرد و سپس برای ادای نماز صبح رهسپار مسجد شد و طبق عادتش مردم را برای عبادت خدا بیدار میکرد و صدا میزد: «الصَّلَاةُ... الصَّلَاةُ».
سپس به نماز ایستاد و با پروردگار خویش به نیایش پرداخت ناگهان عبد الرحمان بن ملجم تبهکار و ملعون، از جا برجست و با سر دادن شعار خوارج «الْحُكْمُ لِلَّهِ لَا لَكَ»؛ «حکومت و فرمانروایی ویژه خداست نه تو». بر امام حمله برد و شمشیر زهرآلودش بر فرق مبارک حضرت نشست و آن را شکافت و امام با صدای بلند فرمود: «فُزْتَ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»[۵]؛ به خدای کعبه رستگار شدم.
با بلند شدن صدای شیون و زاری از مسجد، مردم به سرعت خود را به مسجد رساندند و امام (ع) را در محراب خویش در خون غلطان دیدند، در حالیکه سر مقدس او را با پارچهای بسته بودند، وی را به خانهاش منتقل ساختند و مردم صدا به گریه و شیون بلند کرده بودند، ابن ملجم جنایتپیشه دستگیر شد، امیر المؤمنین (ع) به امام حسن و دیگر فرزندان و خانوادهاش سفارش کرد در مورد اسیر خود نیکی کنند و فرمود: جان در مقابل جان، اگر از دنیا رفتم همانگونه که او مرا کشته وی را به قتل برسانید و اگر زنده ماندم خود تصمیم خواهم گرفت[۶].[۷]
وصیّت امام (ع)
امیر المؤمنین فرزندان خود حسن و حسین (ع) و همه اعضای خانوادهاش را به سفارشاتی عمومی توصیه کرد و فرمود: «أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَنْ لَا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْآخِرَةِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً وَ اعْمَلَا بِمَا فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ لَا تَأْخُذْكُمَا فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ»[۸]؛ شما را به تقوا و پرهیزکاری و ترس از خدا سفارش میکنم، در پی دنیا نباشید، هر چند به سراغتان آید، بر آنچه از دنیا از دست میدهید، تأسف مخورید: سخن حق بگویید و برای کسب اجر و پاداش الهی کار کنید، دشمن سرسخت ستمپیشگان و یار و یاور مظلومان باشید، به کتاب خدا (قرآن) عمل نمایید و در مسیر کسب رضای خدا، از سرزنش هیچ سرزنشگری پروا نداشته باشید.
شدت جراحت و کاری بودن زخم سر مبارک امیر المؤمنین، آن حضرت را چندان مهلت نداد، زمان شهادت مقدّر شده فرا رسید، حضرت این فرموده خدای سبحان را به عنوان آخرین سخن بر زبان آورد: ﴿لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ﴾[۹] و سپس روح پاکش به جنان پر کشید[۱۰].
مراسم دفن و سوگواری
امام حسن و امام حسین (ع) به تجهیز و غسل و کفن و دفن پیکر پاک امیر مؤمنان (ع) پرداختند. امام حسن (ع) با جمعی از اعضای خانواده و یاران حضرت، بر بدن مطهّر پدر نماز گزارد. آنگاه جسم شریف آن بزرگوار را به جایگاه ابدیاش حمل کرده و در نجف نزدیک کوفه به خاک سپرده شد و تمام این امور شبانه انجام پذیرفت[۱۱].
سپس صعصعة بن صوحان به پا خاست و در سوگ امیر مؤمنان (ع) چنین سخن گفت: ای ابو الحسن! شهادت گوارایت باد! به راستی زادگاهت پاک و پیراسته و صبر و بردباریات فراوان و جهادت در راه خدا بس عظیم بود. به آرزوی خود رسیدی و تجارتی سودمند انجام دادی، بر خدای خویش وارد شدی و خداوند با مژده خود تو را به پیشگاه خویش پذیرا شد و فرشتگانش تو را در میان گرفتند. در کنار رسول اکرم (ص) آرمیدی و خداوند تو را در جوار آن بزرگوار کرامت بخشید، به رتبه و جایگاه برادرت رسول خدا (ص) پیوستی و از دست او سیراب گشتی.
از خدا مسئلت دارم بر ما منّت نهد تا توفیق پیرویات را بیابیم و به شیوهات عمل کنیم، با دوستانت دوستی و با دشمنانت دشمنی ورزیم و خداوند ما را در جمع دوستدارانت محشور گرداند، تو به موهبتی دست یافتی که هیچ کس بدان نرسید و به مقامی رسیدی که کسی بدان نائل نگشت، در کنار برادرت رسول خدا (ص) در راه خدا جانانه به مبارزه و جهاد پرداختی و دین خدا را آنگونه که شایسته بود استوار ساختی به نحوی که سنّتهای الهی را بپا داشتی و فتنه و آشوبها را از میان برداشتی، اسلام بدین وسیله استوار و پابرجا گشت و ایمان سامان گرفت، برترین درود و سلامهایم بر تو باد.
و سپس افزود: خداوند جایگاهت را ارج و عظمت بخشید، تو نزدیکترین خویشاوند رسول خدا (ص) بودی، قبل از دیگران اسلام آوردی و ایمانت از همه برتر و در شجاعت سرآمد همگان بودی، و بیش از همه برای مبارزه در راه خدا از جان خویش مایه گذاشتی، در اعمال نیک، بیش از دیگران سهیم بودی، خداوند ما را از اجر و پاداشی که باید به واسطه تو نصیبمان شود، محروم نسازد.
به خدا سوگند! زندگیات کلیدهای خیر و قفلهای شرّ بود، ولی فقدان تو، کلید هر شرارت و قفل هر خیر و نیکی است اگر مردم به سخنت گوش سپرده بودند، نعمتهای خدا از هرسو به آنان رو میآورد ولی قدر تو را نشناختند و دنیا را بر آخرت ترجیح دادند[۱۲].[۱۳]
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۴۹.
- ↑ موسوعة الشهادة المعصومین ج۱ ص۳۶۱ به نقل از فتوح ابن عثم
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۴۹.
- ↑ الصواعق المحرقه، ج۸؛ بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۳۰.
- ↑ الامامة و السیاسة، ص۱۸۰ یا ۱۳۵ چاپ بیروت و ۱۵۹ چاپ مصر؛ تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۶۷ در شرح حالات امام علی (ع).
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۲۲؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۱۸؛ بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۳۱.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲ ص ۳۱۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۴، چاپ مؤسسه اعلمی، نیز به نهج البلاغه بخش نامهها شماره ۴۷ چاپ صبحی صالح مراجعه شود.
- ↑ «پس برای این (دستاورد)، اهل کردار باید کار کنند» سوره صافات، آیه ۶۱.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲ ص ۳۱۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۹۰.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۹۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲، ص۳۱۶.