اثبات عقلی وجود امام مهدی
وجود امام مهدی (ع) مبتنی بر ادلۀ عقلی و نقلی است که برخی از ادله عقلی آن عبارتاند از: برهان علت غایی؛ برهان هدایت باطنی؛ برهان لطف؛ برهان حفظ شریعت؛ برهان فطرت؛ فلسفۀ تاریخ و هدفمندی آن در پرتو ظهور منجی موعود.
مقدمه
از نظرگاه فلسفی، جهان بر مبنای دو اصل حکمت و عدل برپاست و آفرینندۀ جهان، حکیم و عادل است. بر منبای اصل حکمت، عبث و بیهودگی در آفرینش جهان و انسان راه ندارد و بر مبنای اصل عدل، همانگونه که آفرینش جهان باید بر اساس عدل باشد، زمینۀ برپایی عدل در جامعۀ بشر نیز باید فراهم شود و ازآنجا که بشر از اختیار و اراده برخوردار است باید وسائل و مقدماتی که بشر برای برپایی عدل در زندگی خود بدان نیازمند است از سوی خدای متعال برای وی فراهم گردد.
در مورد سرنوشت جامعۀ بشر، اصل حکمت اقتضا دارد که این جامعه، سرنوشتی پاک و زیبا و خوب و سراسر فضیلت و نیکی باشد وگرنه سؤالی که قرآن کریم -از زبان ملائکه که جلوههای عقل کاملند- دربارۀ آفرینش انسان مطرح کرده است، بیپاسخ خواهد ماند. آنجا که پرسیدند: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۱].
پاسخ این سؤال عقلی که به وسیله مظاهر عقل جهان آفرینش، پیش از آفرینش انسان مطرح شد، همان سرنوشت زیبا و سراسر فضیلت و نیکی جامعۀ بشر است که در جملۀ ﴿إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾ نهفته است.
نقش آفرینش زدن به دشت پر از خار و خاشاک و درنده و کشنده جامعۀ بشر، آن هنگام صورتی عقلپسند و حکیمانه مییابد که سرانجام به باغ فضیلتی تبدیل گردد که سراسرش نیکی و پاکی و خرّمی و صفا و عدل و تقوی باشد. و اصل عدل نیز اقتضا میکند بشریتی که خواهان عدل و داد و فضیلت است از امکانات لازم برای برقراری عدل و فضیلت برخوردار شود و با توجه به اینکه انسان از یکسو، در معرض پیروی از هوای نفس است و از سویی، در معرض خطا و جهل به موازین عدل است، بدیهیترین امکانات لازم برای چنین خواستهای، قانون عدل استوار و رهبر عادل خطاناپذیر است.
هرگونه خلل و انحرافی که در این دو عنصر راه یابد، به معنای بسته شدن راه دستیابی بشر به عدل کامل و فضیلت است که با حکم عقل، به ضرورت تمکین بشر از دستیابی به عدل و فضیلت، سازگار نیست.
بدین ترتیب از دیدگاه فلسفی و بر مبنای اصل حکمت و عدل، ضرورت دارد سرنوشت جامعۀ بشر به جامعهای بیانجامد که در آن، عدل و فضیلت فراگیر است و انسانها با استفاده از رهنمودهای الهی و با رهبری معصومی عادل، به سوی عالیترین مراتب کمال و فضیلت راه پیدا کنند. این نتیجه فلسفی، با آنچه شیعیان اثنی عشری در مورد سرانجام جامعۀ بشر و رهبری امام معصوم معتقدند، کاملاً همسان و مطابق است[۲].
برخی دلایل عقلی بر وجود امام مهدی (ع)
برخی از دلایل عقلی بر وجود امام مهدی (ع) از نظر متکلمین شیعه عبارتاند از:
- برهان علت غایی: تحققبخشی غایت خلقت انسان در توحید تبلور مییابد و در گرو آن است که همواره در میان بشر، راهنمایان معصوم و برگزیدهای از جانب خداوند وجود داشته باشند و مصداق این هادیان الهی، پیامبران و انبیاء الهی (ع) هستند و از آنجا که باب نبوت با بعثت پیامبر اسلام (ص) بسته شده است، پس هادیان الهی پس از ایشان همان امامان معصوم (ع) هستند و آخرین هادی، امام مهدی (ع) است[۳].
- برهان هدایت باطنی: انسان غیر از حیات مادی دنیوی که از میان خواهد رفت، دارای حیات دیگری نیز هست که "حیات معنوی" نامیده میشود و برای رسیدن به حیات معنوی براساس آموزههای قرآنی: ﴿أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ﴾[۴] باید امام معصوم و پیشوایی وجود داشته باشد تا انسانها را هدایت کند و زمین بدون انسان کامل مانند جسم بدون روح است و اینکه ریاست با اوست مقصود حکومت ظاهری او نیست بلکه گاهی در نهایت پنهانی به سر میبرد و این امام همان کسی است که مردم او را قطب مینامند. ریاست جامعه با این انسان است اگرچه نشانی از او در دست نباشد[۵].[۶]
- برهان لطف: متکلمان، لطف را بر خداوند واجب میدانند زیرا او بندگان خود را عبث و بیهوده نیافریده و راه رسیدن به هدف را برای ایشان فراهم میسازد (قاعده لطف) این قاعده ایجاب میکند در میان جامعه امامی باشد تا محور حق بوده و جامعه را از خطای مطلق بازدارد[۷] و آنان را به سعادت حقیقی هدایت کند[۸].
- برهان حفظ شریعت: یکی دیگر از براهین مشهور "برهان حفظ شریعت" است. برهان حفظ شریعت ناظر به استمرار هدایت و بقاء آن است.
- برهان فطرت: انسان با نهاد خدادادی خود درک میکند هرگز جامعه بدون سرپرست و زمامداری که چرخ جامعه را به کار اندازد و هر یک از اجزای جامعه را به وظیفۀ اجتماعی خود وادارد، نمیتواند به بقای خود ادامه دهد و در کمترین وقتی اجزای آن جامعه متلاشی شده وضع عمومیش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد[۹].
- محال بودن منع دائمی یا اکثری از راه ظلم و ستم: بر اساس دلیل عقلی، منع انسان در تمام عمر یا در اکثر عمرش تحت ظلم و ستم بودن محال است بنابراین باید روزگاری فرا رسد که ظلم و ستم با همۀ انواعش از جامعۀ بشری رخت بربندد و روزگار عدل و داد از راه برسد و آن روزگار همان عصر طلایی ظهور منجی موعود و حکومت جهانی امام مهدی (ع) است[۱۰].
- محال بودن منع دائمی یا اکثری از راه استخدام شهوات نسبت به عقل: حکمت وجود عقل در انسان، ایجاد تعدیل در قوای مختلف انسانی و تشخیص خوبی و بدی افعال است؛ اما تا به امروز عقل نتوانسته در جایگاه اصلی خود بنشیند و به کار واقعیاش که تدبیر و فرماندهی وجود انسان است به طور کامل بپردازد؛ زیرا همواره در خدمت شهوات و قوای نفسانی بوده و آن را از مسیر طبیعیاش باز داشته است و این برخلاف اقتضای طبیعی عقل در وجود انسان است؛ پس باید روزی فرا رسد تا عقل بشر از اسارت و بردگی قوای نفسانی نجات یابد و رسالت خویش را به نحو اتم به انجام رساند؛ بنابراین عصر ظهور، عصر عقلانیت و حاکمیت ارزشهای عقلانی و انسانی است. مردم در سایۀ رشد و کمال عقلانی به سعادت خواهند رسید. امام باقر (ع) فرمودند: «چون قائم ما قیام کند خداوند دست رحمتش را بر سر بندگان گذارد پس عقولشان را جمع کند و تا پیروی هوس نکنند و با یک دیگر اختلاف نورزند و در نتیجه خردشان کامل شود، متانت و خود نگهداریشان کامل شود»[۱۱].[۱۲]
- فلسفۀ تاریخ و هدفمندی آن در پرتو ظهور منجی موعود: ظهور منجی موعود، سرمنزل متعالی و متکامل تاریخ بشری است، بر این اساس این معناداری تاریخ در فکر و ذهن بشر سایه انداخته و او را متوجه فرجام متعالی تاریخ ساخته است. این ایده در دورانی از تاریخ به کمال و تمام تحقق خواهد یافت و آن "عصر ظهور منجی موعود" است؛ پس معناداری تاریخ و کشف غایت و هدف آن میتواند منشأ توجه انسانها به ظهور مصلح بزرگ باشد[۱۳].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۹۳-۹۵.
- ↑ ر. ک: امامی میبدی، علی رضا، آموزههای مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱ ـ ۴۷.
- ↑ «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زندهاش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه میرود» سوره انعام، آیه ۱۲۲.
- ↑ شیخ اشراق، حکمة الاشراق، ج ۱، ص ۱۱ ـ ۱۲.
- ↑ ر. ک: موسوینسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۹۱ـ ۹۵؛ امامی میبدی، علی رضا، آموزههای مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱ ـ ۴۷.
- ↑ علی اصغر رضوانی، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۲۶۷.
- ↑ ر. ک: مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۳۴، ۱۲۰.
- ↑ ر. ک: امامی میبدی، علی رضا، آموزههای مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱ ـ ۴۷.
- ↑ ر. ک: ملکی راد، محمود، خانواده و زمینهسازی ظهور، ص ۱۷۸ـ۱۸۲.
- ↑ «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵؛
- ↑ ر. ک: ملکی راد، محمود، خانواده و زمینهسازی ظهور، ص ۱۷۸ـ۱۸۲.
- ↑ ر. ک: ملکی راد، محمود، خانواده و زمینهسازی ظهور، ص ۱۷۸ـ۱۸۲.