علم حضرت فاطمه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

فاطمه زهرا (س) متصف به معارف و علومی بود که خانه وحی برایش فراهم آورده بود و علاوه بر آن در دیدارهایش با رسول اکرم (ص) و علی (ع) تا سرحد توان به کسب علم و دانش می‌پرداخت و سپس این علوم را به با وجود کارهای فراوان خانه به زنان مسلمان می‌آموخت. "مصحف فاطمه" و خطبه‌های ایشان مانند خطبه فدکیه از آثار علمی آن حضرت است.

مقدمه

زهرای مرضیّه (س) به معارف و علومی که خانه وحی برایش فراهم آورده بود و به کسب نور علم و دانشی که توسط خورشیدهای فروزان علم و معارف از هر سو وی را در میان گرفته بود، اکتفا نکرد.

آن مخدّره، در دیدارهایش با پدر بزرگوار خود رسول اکرم (ص) و همسرش علی (ع) دروازه دانش رسول خدا می‌کوشید تا سرحد توان به کسب علم و دانش بپردازد[۱]، به همین دلیل فرزندان دلبندش حسن و حسین را همواره به مجلس رسول خدا (ص) می‌فرستاد و پس از بازگشتشان، جهت بازگو کردن سخنان پیامبر، آنها را به سخن گفتن وامی‌داشت. فاطمه (س) به آموختن علم و دانش به این پایه علاقه نشان می‌داد و در تربیت فرزندانش نیز در سطحی بسیار بالا به همین نحو اهتمام می‌ورزید و با وجود کارهای فراوان خانه، علوم و معارفی را که کسب کرده بود به زنان مسلمان می‌آموخت.

تلاش پیگیر و خستگی‌ناپذیر زهرای اطهر (س) در راستای کسب دانش و معارف و گسترش آن، وی را در شمار یکی از بزرگترین راویان حدیث و حاملان سنّت پاک رسول خدا (ص) قرار داد[۲]، تا آنجا که کتاب ارزشمند و با عظمت زهرا که فوق‌العاده بدان فخر و مباهات می‌کرد به نام «مصحف فاطمه» شکل گرفت. و به فرزندان معصومش منتقل گردید و یکی پس از دیگری آن را به ارث بردند که در بیان میراث گرانبهای آن مخدّره در این زمینه به تفصیل سخن خواهیم گفت.

دو خطبه‌ای[۳] که حضرت پس از وفات نبیّ اکرم (ص) یکی در جمع صحابه در مسجد پیامبر و دیگری را در خانه خویش ایراد فرمود بهترین دلیل بر عظمت کتاب یاد شده و بلندای اندیشه و کمال علمی آن حضرت است. این خطبه‌ها تصویری تحسین‌برانگیز از ژرفای اندیشه آن بانوی دو جهان و اصالت اندیشه و گسترش فرهنگ و معارف و قدرت بیان وی ارائه داده و پیش‌گویی‌های آن حضرت را در مورد گرفتاری‌هایی که امّت اسلام در پی انحراف خلافت و رهبری از مسیر اصلی خود، با آن دست به گریبان می‌شد، محقّق ساخت. آن‌چه یادآوری شد افزون بر مقام رفیع ادبی آن حضرت و جهاد و مبارزه‌اش در راه خداست.

فاطمه زهرا (س) درشمار اهل بیتی بود که از خدا پروا پیشه کردند و خداوند به آنان علم و دانش آموخت- چنان‌که قرآن بدین معنا تصریح فرموده است- و این‌گونه است که خداوند فاطمه را با بهره‌مندی از علوم و معارف، از دیگران متمایز ساخت و فاطمه نام گرفت و چون نظیری برایش وجود نداشت، بتول نامیده شد[۴].

شخصیت علمی و ادبی زهرا (س)‌

با اینکه فاطمه زهرا (س) در هیجده سالگی به شهادت رسید، به گواهی تاریخ، آن مخدّره نیز مانند سایر معصومان (ع) به نحو گسترده‌ای به تدوین و گردآوری موضوعات مربوط به اصول و مبانی دین مبین اسلام، همت گمارده است. در دیدارهایی که آن بانوی بزرگ با زنان مسلمان داشت، کلیه پرسش‌های آنان را پاسخگو بود، روایاتی که عموما از آن بزرگوار رسیده، حاکی از شخصیت علمی و ادبی آن حضرت است و شاید نقل نمونه‌هایی ادبی که تاریخ‌نگاران در خصوص خطابه‌های آن حضرت بدان پرداخته‌اند به روشنی بیانگر جنبه‌های ادبی بسیار برجسته‌ای که آن بزرگوار در این سخنرانی‌ها به کار برده، باشد.

در این راستا دو خطبه از دخت نبیّ اکرم (ص) نقل شده که نخستین خطابه را پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) در جمع زنان و دیگری را در جمع شخصیت‌های مهاجر و انصار ایراد فرموده است[۵]. دکتر بستانی با تشریح این متن زیبا و هنری می‌گوید: «این خطبه با ستایش خدای متعال آغاز شده است، دقیقا به‌سان همان شیوه‌ای که نبیّ اکرم (ص) آن را بنا نهاد و امام علی (ع) به تشریح آن پرداخت، از این‌رو، فاطمه زهرا (س) از یک‌سو در سخنان خود از شیوه خطابه پیامبر و امام علی (ع) بهره جسته و از سویی خود، جنبه‌های هنری ویژه‌ای را ارائه داده است.

آن بانوی بزرگ موضوعات خطبه را زنجیره‌وار، با حمد و ستایش و شکر و سپاس و مدح و ثنای خداوند در راستای الطاف و عنایات و صفات او و دست‌آوردها و موهبت‌های نبوّت پدر بزرگوارش آغاز نموده، پس از آن متوجه موضوع اصلی شده است و با بیان فهرستی از موهبت‌ها و دست آوردهای معنوی و عبادی، سخنان خویش را استمرار بخشیده و بدین ترتیب، میان نبوّت و دست‌آوردها و آثار اجتماعی آن و بین مقدمه و موضوع خطابه‌اش، ارتباط ایجاد کرده است و بدین‌سان، معماری این خطبه آتشین با طرح‌های مهندسی هماهنگی، ارائه گردیده است.

شیوه‌های هنری که زهرای مرضیه در سخنان خود بدان‌ها استناد جسته، دو مجموعه قابل توجه از عناصر تصویری را، با آهنگی موزون و در قالب الفاظی بسیار زیبا، متبلور ساخته که در آن عباراتی متفاوت، همگون، زنجیره‌وار، تکرار و سوگند به چشم می‌خورد...[۶].

پس از آشنایی با شخصیت ادبی زهرای أطهر (س) در نثر، به نقل نمونه‌ای از ادبیات شعری آن بزرگوار می‌پردازیم:

آن‌گاه که پیکر مطهر نبیّ اکرم (ص) به خاک سپرده شد، فاطمه زهرا (س) رو به انس بن مالک کرده و فرمود: انس! چگونه دلتان راضی شد، بر چهره مبارک رسول خدا (ص) خاک بریزید.

و سپس به گریه افتاد و این اشعار را در مصیبت پدر زمزمه کرد: افق‌های دور، تیره و تار شد و خورشید روز تاریک و صبح و شام به شب ظلمانی مبدّل گشت و به تاریکی‌گرایید. پس از رحلت رسول خدا (ص) زمین اسفناک و اندوهگین است و سخت بر خود می‌لرزد در غم جانسوز از دست دادن پیامبر اسلام باید شرق و غرب گیتی بگریند و قبایل مضر و یمان، سزاوارند در این مصیبت اشک بریزند. ای پیامبر آخرین! که روشنایی‌ات خجسته است، درود خدای فرستنده قرآن به روان پاک تو باد[۷]. سپس مشتی از خاک قبر پدر برگرفت و بر چشمان و صورت خود نهاد و آن‌گاه فرمود: آن‌کس که خاک پاک قبر رسول خدا را ببوید، سزاوار است که تا پایان عمر، هیچ‌گونه بوی خوشی نبوید. پدر! پس از تو آن‌قدر مصائب بر من فروریخت که اگر بر روزهای روشن می‌ریخت، به شب تیره تبدیل می‌شدند[۸].

نیز در مصیبت جانکاه پدر بزرگوار خویش فرموده است: به غایبی که در زیر خروارها خاک آرمیده برگو، آیا صدای ناله و فریادم را می‌شنوی. پس از تو آن‌قدر مصیبت‌ها بر من فروریخت که اگر بر روزهای روشن می‌ریخت، به شب تیره تبدیل می‌شدند.

من در سایه حمایت محمد قرار داشتم و تا زمانی‌که او حامی من بود، از دشمنان و کینه توزان بیم نداشتم، او جمال و جلوه من بود ولی امروز در برابر فرومایگان پست، سر فرود آورده‌ام و بیم آن دارم که بر من جفا و ستم‌ و تعدّی صورت گیرد که در این‌صورت باید ستمکاران را با چادرم از خود دور کنم. اگر قمری، شب‌هنگام بر شاخه‌ای بگرید گریه من صبحگاهان است. پدر! پس از تو حزن و اندوه را همدم خود و اشک را سلاح خویش قرار دادم. آن‌کس که خاک پاک قبر رسول خدا (ص) را ببوید، سزاوار است تا پایان عمر، هیچ‌گونه بوی خوشی نبوید[۹].

از محمد بن مفضل منقول است که گفت: از امام صادق (ص) شنیدم می‌فرمود: فاطمه (س) به مسجد رسول خدا آمد و در کنار ستونی ایستاد و با این اشعار رسول خدا (ص) را مخاطب ساخت. پدر! پس از تو خبرها و گرفتاری‌های بغرنج و پیچیده‌ای رخ داد که اگر تو بودی، آن‌چنان بزرگ جلوه نمی‌کرد.

تو را چونان سرزمینی که از باران محروم است از دست دادیم و قوم تو بیچاره شده و از راه حق منحرف و واپسگرا شدند. همین‌که تو از میان ما رفتی و رخ در خاک نهان کردی، عدّه‌ای از امّت تو، اسرار سینه‌های خود را آشکار ساختند[۱۰].[۱۱]

منابع

پانویس

  1. علم و دانش حضرت زهرا (س) از طریق آموزش‌های متعارف زمانه نبوده است که به مدرسه یا مکتب احتیاج داشته باشد. آن حضرت، محدّثه بوده است. (مصحح).
  2. راوی بودن حضرت زهرا (س) در راستای کسب دانش عادی نبوده است. (مصحح)
  3. خطبه‌های حضرت را در بیان رخدادهای زندگی آن مخدّره یادآور خواهیم شد.
  4. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۴۱.
  5. تاریخ الادب العربی (فی ضوء المنهج الاسلامی)، ص۲۵۷.
  6. تاریخ الادب العربی، ص۲۵۷- ۲۶۲.
  7. أغبرّ آفاق السماء و کوّرت‌ شمس النهار و أظلم العصران‌ فالأرض من بعد النبیّ کئیبة أسفا علیه کثیرة الرجفان‌ فلیبکه شرق البلاد و غربها و لتبکه مضر و کلّ یمان‌ یا خاتم الرسل المبارک ضوؤه‌ صلّی علیک منزّل القرآن‌
  8. تاریخ الأدب العربی، ص۱۶۴- ۱۶۵. «مَا ذَا عَلَى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ أَحْمَدَ أَنْ لَا يَشَمَ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِيَا صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا».
  9. «قُلْ لِلْمُغَيَّبِ تَحْتَ أَطْبَاقِ الثَّرَى‌ إِنْ كُنْتَ تَسْمَعُ صَرْخَتِي وَ نِدَائِيَا صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا قَدْ كُنْتُ ذَاتَ حِمًى بِظِلِّ مُحَمَّدٍ لَا أَخْشَ مِنْ ضَيْمٍ وَ كَانَ حِمًا لِيَا فَالْيَوْمَ أَخْشَعُ لِلذَّلِيلِ وَ أَتَّقِي‌ ضَيْمِي وَ أَدْفَعُ ظَالِمِي بِرِدَائِيَا فَإِذَا بَكَتْ قُمْرِيَّةٌ فِي لَيْلِهَا شَجْناً عَلَى غُصْنٍ بَكَيْتُ صَبَاحِيَا فَلَأَجْعَلَنَّ الْحُزْنَ بَعْدَكَ مُؤْنِسِي‌ وَ لَأَجْعَلَنَّ الدَّمْعَ فِيكَ وِشَاحِيَا مَا ذَا عَلَى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ أَحْمَدٍ أَنْ لَا يَشَمَّ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِيَا»
  10. کشف الغمّه، ج۲، ص۱۱۵؛ اعیان الشیعه، ج ۱، ص۳۱۸. «قَدْ كَانَ بَعْدَكَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌ لَوْ كُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَكْثُرِ الْخُطَبُ‌ إِنَّا فَقَدْنَاكَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا وَ اخْتَلَّ قَوْمُكَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لَا تَغِبْ‌ أَبْدَتْ رِجَالٌ لَنَا فَحْوَى صُدُورِهِمْ‌ لَمَّا قُضِيتَ وَ حَالَتْ دُونَكَ التُّرَبُ».
  11. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۲۹۵.