غسل پیکر حضرت فاطمه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از غسل دادن فاطمه)

براساس روایات صحیح حضرت علی (ع)، فاطمه (س) را غسل داد و اسماء بنت عمیس، آن حضرت را در این کار یاری می‌کرد.

مقدمه

روایات بسیاری از اهل سنت و شیعه، نقل شده است که فاطمه (س) پیش از رحلت غسل کرد و سفارش نمود که پس از مرگ، جامه از تنش بیرون نکنند و او را غسل ندهند؛ ولی به نظر ما، خبر صحیح آن است که علی (ع)، او را غسل داد و اسماء بنت عمیس، آن حضرت را در این کار یاری می‌کرد.

  1. ابن شبّه از اسماء بنت عمیس روایت کرده است که گفت: من و علی بن ابیطالب (ع)، دختر رسول خدا (ص) را غسل دادیم[۱].
  2. ابن شبه همچنین از محمد بن موسی روایت کرده است که: علی (ع)، فاطمه (س) را غسل داد[۲].
  3. قاضی نعمان از امام باقر (ع) روایت کرده است که: علی (ع)، فاطمه (س) را غسل داد؛ زیرا فاطمه (س) چنین سفارش کرده بود. همچنین از علی (ع) روایت کرده است که فرمود: «فاطمه (س) به من سفارش کرد: غیر از من، کسی او را غسل ندهد و اسماء بنت عمیس، آب بریزد»[۳].
  4. کلینی به سندش از مفضل از امام صادق (ع) روایت کرده و گفته است: از امام (ع) پرسیدم: چه کسی فاطمه‌(س) را غسل داد؟ فرمود: «امیرمؤمنان (ع) این سخن بر من گران آمد و حضرت فهمید و فرمود: گویا این خبر بر تو گران آمد؟ گفتم «فدایت شوم، چنین است». فرمود: تعجب مکن؛ زیرا صدیقه ـ معصوم ـ را تنها صدیق ـ معصوم ـ غسل می‌دهد، مگر نمی‌دانی که «مریم را تنها، عیسی (ع) غسل داد؟![۴].

مجلسی به نقل از مصباح الانوار، از امام حسین (ع) روایت کرده است که: امیرمؤمنان (ع) فاطمه‌(س) را بار اول سه غسل و دگر باره پنج غسل داد. در آب غسل پنجم، مقداری کافور ریخت و او را با پارچه‌ای بلند، غیر از کفن پوشاند. آن‌گاه نزدیک جنازه فاطمه آمد و گفت: «خدایا! این کنیز تو، دختر پیامبر برگزیده و بهترین آفریده توست. خدایا! تو خود، حجتت را به او تلقین کن، دلیل و برهانش را بزرگ و مرتبه‌اش را عالی گردان و او و پدرش را به یکدیگر برسان![۵].[۶]

تغسیل با وسایل بهشتی

روایت شده که: «حضرت فاطمه (س) وقت وفاتش به اسماء بنت عمیس فرمود: هنگامی که من از دنیا رفتم، نگاهی به داخل اتاق بینداز؛ پس هنگامی که پرده‌ای از دیبای بهشتی و خیمه‌ای در کنار خانه بر پا دیدی، تو، زینب و ام کلثوم مرا پشت آن پرده قرار دهید و به حال خود رها کنید. اسماء می‌گوید: وقتی فاطمه زهرا (س) از دنیا رفت و پرده ظاهر شد، آن حضرت را برداشته و در پشت آن پرده قرار دادیم؛ غسل داده؛ کفن کرده و با کافوری بهشتی حنوط نمودیم که زمان حیات رسول خدا جبرئیل در سه بسته آورد و عرض کرد: یا رسول الله! پروردگارت سلام می‌رساند و می‌فرماید این حنوط تو و دخترت و حنوط برادر تو علی (ع) است که باید بر سه قسمت تقسیم شود. اسماء می‌گوید: پارچه‌های کفن و آب غسل و ظروف آن از بهشت آماده بود»[۷].

در علل الشرایع روایت شده که جبرئیل بر رسول خدا نازل شد و مقدار چهل درهم حنوط آورد. رسول خدا آن را بر سه بخش تقسیم کرد؛ یک سهم برای خود و یک سهم برای علی (ع) و یک سهم برای فاطمه (س)[۸].[۹]

غسل دادن فاطمه (س)

اسماء بنت عمیس بر پیکر مطهر آن بانوی رنج دیده آب می‌ریخت و مولای متقیان می‌شست. علی (ع) پیکر مطهر بانوی مظلومه‌اش را طبق وصیتش زیر پیراهن غسل داد. با آن‌که خود به اهل خانه‌اش فرموده بود برای عمل کردن به سفارش بانویش آهسته سخن بگویند و گریه بلند بلند نکنند تا مبادا همسایه‌ها مطلع شوند، ناگهان دیدند که مولا تکیه به دیوار داده، ‌های‌های گریه می‌کند و نتوانست خویشتن‌داری کند. وقتی پرسیدند یا امیرالمؤمنین چرا بی‌تاب شده‌ای؟ فرمود: از حیای این بانو اشک می‌ریزم؛ چطور در این مدت بعد از حادثه تازیانه خوردن این همه درد و صدمه را از من مخفی داشته و اکنون که دستم به بازوی ورم کرده‌اش رسید، دانستم که چه بر سر این بانو آمده است و نتوانستم خویشتن را نگه دارم که بی‌اختیار گریستم[۱۰].

علی (ع) خود به تنهایی فاطمه زهرا (س) را غسل داد و کفن کرد و خودش فرمود که: فاطمه (س) را در پیراهن او غسل دادم. او طاهر و مطهر بود. او را از باقیمانده حنوطی که پیغمبر از بهشت آورده بود حنوط کردم. در آخرین مرحله صدا زد: «ای ام کلثوم، ای زینب، ای سکینه، ای فضه، ای حسن ای حسین، بشتابید تا از مادرتان توشه برگیرید؛ زیرا زمان جدایی و فراق رسیده است و وعده ملاقات دیگر با مادرتان به بهشت موکول شده است»[۱۱].

یتیمان خود را روی جنازه مادر انداختند. پس حسن و حسین (ع) آمدند در حالی که می‌گفتند: «واحسرتا، از غم فراق جدمان محمد مصطفی (ص) و مادرمان حضرت فاطمه زهرا (س)، اندوه و حزن ما را پایانی نیست. به نزد مادر آمدند و زاری‌کنان مادر را مخاطب قرار داده و گفتند: ای مادر حسن و حسین! هنگامی که جدمان محمد مصطفی را ملاقات نمودی، سلام ما را به او برسان و بفرما همانا ما پس از تو در دنیا یتیم شدیم»[۱۲].

حسین (ع) مادر را حرکت داد و دید که مادرش از دنیا رفته است. گفت: ای برادر! خداوند تو را درباره مادر اجر دهد. پس حسن (ع) خود را روی مادر انداخت و او را می‌بوسید و می‌گفت: «يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي»؛ «ای مادر! با من سخن بگو پیش از آنکه روح از بدنم جدا شود».

و حسین (ع) آمد و پای مادر را می‌بوسید و می‌گفت: «يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَنْصَدِعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ»؛ «من فرزند تو حسینم با من سخن بگو، پیش از آنکه دلم پاره شود و بمیرم»[۱۳].

در این هنگام واقعه‌ای رخ داد که قلم از شرح و تحلیل آن عاجز و ناتوان است. قضیه‌ای که در حد خود عجیب است و از قوانین ماورای طبیعی نشأت می‌گیرد. علی (ع) می‌فرماید: «خدای را شاهد می‌گیرم! همان طور که حسنین (ع) روی مادر افتاده بودند و گریه می‌کردند، ناگهان بندهای کفن باز شد و فاطمه (س) ناله کرد و دست‌هایش را کشیده از کفن بیرون آورد و حسن و حسین (ع) را به آرامی در آغوش کشید. در این موقع هاتفی از آسمان ندا داد: یا علی! فرزندان فاطمه را از جنازه مادر جدا کن؛ فرشتگان آسمان به گریه درآمدند. دوست مشتاق دوست است. علی (ع) پیش آمد و بچه‌ها را از روی سینه مادر بلند کرد و در حالی که به شدت اشک می‌ریخت»[۱۴].

ای فاطمه (س) دوری تو برای من از بزرگ‌ترین امور است؛ از دست دادن تو دهشتناک‌ترین نوع فراق و دوری است. در فراق نزدیک‌ترین دوست من، که در شایسته‌ترین راه قدم نهاده با حسرت گریه و با اندوه نوحه‌سرایی می‌کنم. ای دیدگان من مرا ببخشید و مرا یاری کنید؛ زیرا اندوهم دائمی است و بر دوستی مهربان گریانم[۱۵].

آری پیکر مطهر حضرت زهرا (س) را غسل داد و کفن کرد و تنها خودش و دو فرزندش حسن، حسین (ع)، عمار، مقداد، عقیل، زبیر، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، بریده و عباس بن عبدالمطلب و ابن مسعود و تنی چند از بنی‌هاشم بر پیکر مطهر آن بانو نماز خواندند. بنا به منابع اهل سنت آمده که فاطمه (س) وصیت کرد او را شبانه دفن کنند تا ابوبکر بر جنازه‌اش حاضر نشود[۱۶].

درباره نمازگزاری بر فاطمه زهرا (س) حضور سلمان، ابوذر، مقداد و عمار بر اساس نقل سیره‌نویسان قطعی است اما درباره عباس عموی پیامبر و پسرش فضل و عقیل اتفاق نظر وجود ندارد. بعضی از مورخان حضور هفت نفر علی (ع)، عباس، فضل، مقداد، سلمان، ابوذر و عمار را ذکر کرده‌اند[۱۷]. برخی مانند شیخ طوسی، علی (ع) و پنج نفر: ابوذر، سلمان، مقداد، عمار و حذیفه[۱۸] برخی نفر هفتم را عبدالله بن مسعود گفته‌اند[۱۹].

منبع دیگر حاضران در نماز را امام علی (ع) حسن (ع)، حسین (ع)، عمار، مقداد، عقیل، زبیر، ابوذر، سلمان و بریده و چند تن از بنی‌هاشم دانسته و ابن‌شهرآشوب تعداد نمازگزاران را نُه نفر: علی (ع)، حسن (ع)، حسین (ع)، عقیل، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و بریده دانسته است[۲۰]. پس تفاوت اقوال در این باره زیاد است.

در ادامه داستان تدفین، علامه مجلسی می‌نویسد: امیرالمؤمنین علی (ع) حضرت فاطمه زهرا (س) را به مصلی آورد و بر او نماز گزارد. پس از آن دو رکعت دیگر نماز خواند و دست به سوی آسمان برداشته و عرض کرد: پروردگارا! این فاطمه دختر پیغمبر توست. او را از تاریکی‌های دنیا به سوی نور حمل کرده‌ام و در آن حال اطراف زمین نورانی شد. هنگامی که خواست حضرت فاطمه (س) را به خاک بسپارد، از میان بقعه‌ای از بقاع بقیع ندایی رسید و دو مرتبه صدا زد: آن بدن شریف را به نزد من آورید چراکه خاک و طینت وی از من برداشته شده است. مولی علی (ع) نگریست؛ قبری کنده و آماده آشکار گشت؛ پس بدن را به آن طرف بردند و آن حضرت را به خاک سپردند.

ابن‌شهرآشوب و دیگران نقل کرده‌اند: هنگامی که اول مظلوم جهان امیرالمؤمنین خواست بدن پاک صدیقه کبری (س) را به خاک بسپارد، دو دست شبیه دست‌های مبارک پیامبر اکرم پیدا شد و آن بدن را به قبر نهاد[۲۱]. علی (ع) سپس آن پیکر نورانی را به خاک سپرد و در کنار قبر آن بانوی پهلو شکسته نشست و خطاب به قبر آن بانو فرمود: «يَا أَرْضُ اسْتَوْدَعْتُكِ وَدِيعَتِي هَذِهِ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ فَنُودِيَ مِنْهَا يَا عَلِيُّ أَنَا أَرْفَقُ بِهَا مِنْكَ فَارْجِعْ وَ لَا تَهْتَمَّ»[۲۲]؛ «ای زمین امانتم را به تو می‌سپارم این دختر رسول خداست، ناگاه شنید کسی می‌گوید یا علی من از تو نسبت به بانویت مهربان‌ترم به سوی منزل بازگرد و غصه مخور».

امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: خدایا! من از دختر پیامبر تو راضی هستم! خدایا او دچار وحشت شد پس تو او را انیس باش. خدایا! او مهجور و از او کناره‌گیری شد تو با او بپیوند. خدایا! به فاطمه ستم شد تو برای او حکم کن و تو بهترین حاکمان هستی[۲۳].

درباره ساعت ارتحال فاطمه (س) نیز جعفر بن محمد از پدرانش (ع) روایت کرده است که فاطمه (س) میان مغرب و عشاء از دنیا رفت[۲۴]. و محمد بن عمر می‌گوید: نزد ما ثابت است که فاطمه شب سه‌شنبه از دنیا رفت[۲۵] و اربلی هم می‌گوید: فاطمه (س) بعد از عصر از دنیا رفت[۲۶].

حضرت علی (ع) کم‌کم به سوی خانه بازگشت؛ همان علی (ع) که درباره همسرش می‌فرمود: «كُنْتُ بِكِ أَتَعَزَّى‌»؛ «زهرا تو مایه آرامش خاطرم بودی»[۲۷] همو که چون خبر شهادت فاطمه (س) را شنیده بود بی‌هوش شده بود و تا زمانی که آبی به صورتش نزده بودند، به هوش نیامده بود[۲۸]. نمی‌توان دریافت که اینک حال علی (ع) پس از کوچ کردن همسر به جهان باقی چگونه است![۲۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. تاریخ مدینه، ج۱، ص۱۰۹.
  2. تاریخ مدینه، ج۱، ص۱۰۹.
  3. دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۲۸.
  4. «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ غَسَلَ فَاطِمَةَ قَالَ ذَاكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَأَنِّي اسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ مِنْ قَوْلِهِ فَقَالَ كَأَنَّكَ ضِقْتَ بِمَا أَخْبَرْتُكَ بِهِ قَالَ فَقُلْتُ قَدْ كَانَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ فَقَالَ لَا تَضِيقَنَّ فَإِنَّهَا صِدِّيقَةٌ وَ لَمْ يَكُنْ يَغْسِلُهَا إِلَّا صِدِّيقٌ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مَرْيَمَ لَمْ يَغْسِلْهَا إِلَّا عِيسَى»؛ الکافی، ج۱، ص۴۵٩.
  5. بحارالانوار، ج۸۹، ص۳۰۹، ح۲۹.
  6. یوسفی غروی، محمد هادی، فرهنگ شهادت معصومین، ج۱ ص ۴۸۹.
  7. «أَنَّهُ لَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ: إِذَا أَنَا مِتُّ فَانْظُرِي إِلَى الدَّارِ فَإِذَا رَأَيْتِ سِجْفاً مِنْ سُنْدُسٍ مِنَ الْجَنَّةِ قَدْ ضُرِبَ فُسْطَاطاً فِي جَانِبِ الدَّارِ فَاحْمِلِينِي وَ زَيْنَبَ وَ أُمَّ كُلْثُومٍ فَاجْعَلُونِي مِنْ وَرَاءِ السِّجْفِ وَ خَلُّوا بَيْنِي وَ بَيْنَ نَفْسِي، فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ عَلَيْهَا السَّلَامُ وَ ظَهَرَ السِّجْفُ حَمَلْنَاهَا وَ جَعَلْنَاهَا وَرَاءَهُ، فَغُسِّلَتْ وَ كُفِّنَتْ وَ حُنِّطَتْ بِالْحَنُوطِ، وَ كَانَ كَافُورٌ أَنْزَلَهُ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلَامُ مِنَ الْجَنَّةِ فِي ثَلَاثِ صُرَرٍ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! رَبُّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ: هَذَا حَنُوطُكَ وَ حَنُوطُ ابْنَتِكَ وَ حَنُوطُ أَخِيكَ عَلِيٍّ مَقْسُومٌ أَثْلَاثاً، وَ إِنَّ أَكْفَانَهَا وَ مَاءَهَا وَ أَوَانِيَهَا مِنَ الْجَنَّةِ»؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۷؛ مسند فاطمة الزهراء (س)، سید حسین شیخ الاسلامی، ص۷۸۴.
  8. علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۸۵؛ کشف الغمة فی معرفة الأنمة، علی بن عیسی بن ابی الفتح الإربلی، ج۲، ص۶۲؛ وسائل الشیعة، محمد بن حسن حر عاملی، ج۲، ص۷۳۱.
  9. اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص ۱۷۹۰.
  10. فاطمة الزهراء سیدة نساء العالمین، حسین عمادزاده، ص۴۵۰.
  11. «يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ»
  12. «وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ يَا أُمَّ الْحُسَيْنِ إِذَا لَقِيتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِيهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِي لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِينَا بَعْدَكَ يَتِيمَيْنِ فِي دَارِ الدُّنْيَا»
  13. بیت الأحزان، شیخ عباس قمی، ص۹۴، بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۸۶.
  14. «إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ يُنَادِي يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِيبُ إِلَى الْمَحْبُوبِ قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاءَ وَ أَنَا أُنْشِدُ»؛ ر. ک. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹؛ الگوهای رفتاری حضرت فاطمه زهرا (س)، حلیمه صفوی، ص۴۱۰؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۷۹.
  15. شادمانی دل پیامبر، احمد رحمانی همدانی، ص۹۸.
  16. المصنف، عبدالرزاق بن همام صنعانی ج۳، ص۵۲۱؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۱۴؛ الامامة والسیاسة ابن قتیبه دینوری، ص۲۷۹.
  17. کتاب سلیم بن قیس، هلالی عامری، ص۳۹۳.
  18. اختیار معرفة الرجال، محمد بن حسن طوسی، ج۱، ص۳۳.
  19. الخصال، شیخ صدوق، ص۳۶۱.
  20. روضة الواعظین، ابن فتال نیشابوری، ص۱۵۲؛ اعلام الوری بأعلام الهدی (زندگانی چهارده معصوم)، ابوالفضل بن حسن طبرسی (أمین الإسلام)، ج۱، ص۳۰۰؛ مناقب آل أبی طالب، ابن‌شهرآشوب مازندرانی، ج۳، ص۱۳۷.
  21. جلاء العیون: زندگانی و مصائب چهارده معصوم، محمدباقر مجلسی، ص۲۳۹؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۸۴.
  22. ناسخ التواریخ، زندگانی فاطمه زهرا (س)، محمدتقی سپهر، ج۱، ص۲۳۲.
  23. الخصال، شیخ صدوق، ص۳۶۰.
  24. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ۲۰۰.
  25. الطبقات الکبری، أبو عبدالله محمد بن سعد کاتب واقدی، ج۸، ص۲۸.
  26. کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن عیسی بن أبی الفتح اربلی، ج۱، ص۵۰۱.
  27. بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۸۷.
  28. بحارالأنوار، ج۴۳، ص۲۱۴.
  29. اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص ۱۸۰۷.