فلسفه قانونگذاری
مقدمه
از دید اسلام قانونگذاری و تنظیم برنامۀ زندگی بشر فقط شایستۀ ذات پروردگار است. مفهوم قانون دربردارندۀ دو بُعد است یکی حاکمیت و قیومیت و دیگری ربوبیت؛ و در حقیقت این دو وصف به قانونگذار برمیشود. به این مفهوم که حق حاکمیت و صفت ربوبیت از آن قانونگذار است و این ارادۀ اوست که از راه وضع قانون ارادۀ انسانها را به تسخیر خود درمیآورد و جوامع انسانی را مطابق آن میپروراند، و اوست که رب و مربی و حاکم و قیوم است و دیگران عبد و مربوب و محکوم به تبعیت از قانونند؛ زیرا در اطاعت از قانون تسلیم بدون قید و شرط و پذیرش مطلق نهفته است. و به دلایل روشن، انسان کوچکتر از آن است که صلاحیت قانونگذاری و مقام قیومیت و ربوبیت برای دیگر انسانها را داشته باشد، آن هم قانونی جامع و به بلندای زندگی و خواستهها و استعدادهای بیحد و حصر انسان و بدور از هر پیرایهای که سبب تفرقه و جدایی و دشمنی و جنگ و ستیز از قبیل نژاد و ملیت و وطن و طبقه و حزب و... باشد. آری، ربوبیت و قیومیت بر زندگی وسیع انسان کجا و این همه ضعف و جهل و خودخواهی و غرور و خودبرتربینی - که سرتاسر وجود انسان را در خود فرو برده - کجا؟ کوتاه سخن اینکه قانونگذاری و برنامهریزی برای زندگی بشر، تنها حق آن قدرتی است که این جهان پهناور را با نظام دقیق و حکیمانه برپا داشته و رهبری میکند، که پیدایش و بقای وجود انسان نیز جزء همین نظام کلی است، و چه نیکو و ظریف در قرآن میفرماید: ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾[۱].
پس قرآن کریم با بیان شیوا و رسا میکوشد، تا بشر را آگاه و حاکمیت الهی را با پذیرش انسانها برقرار کند، و اربابان زر و زور را از حاکمیت بر جوامع آنها بزداید، و تنها راه اصلاح زندگی بشر را برقراری حاکمیت و ربوبیت الله و زدودن سلطۀ انسانها بر یکدیگر میداند. خداوند بشر را برای رحمت و زندگی جاودان آفریده، و برای سیر تکاملی او به سوی هدف نهاییاش برنامه و نظام جامعی مقرر فرموده است، و انسانهایی را از میان آنان به عنوان پیامبر برانگیخته، تا به وسیلۀ آنان برنامه و قانون خود را ارسال و ابلاغ کند، تا زندگی در سایۀ عدالت و قسط برای افراد بشر فراهم شود، در سورۀ حدید میفرماید: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾[۲]. بنابراین، قرآن با تعبیرات و بیانات گوناگون انسان را دعوت میکند که اساس زندگی خود را مطابق احکام دین و مقررات الهی بنا کند؛ و از پیروان اسلام مؤکداً میخواهد برای دفاع از دین و مقررات الهی به پا خیزند و با آنهایی که قصد دارند زندگی انسانها را به فساد بکشند و خود را قیم، مربی و مصلح جلوه دهند، و جوامع انسانی را برای نیل به اهداف پست و پلید خود استثمار کنند، مبارزه کنند. و چنانچه انسان نظام زندگی اختیاری خود را با نظام تکوینی وجودش هماهنگ کند، یعنی در زندگی فردی و اجتماعی تابع نظام و مقررات همان ناظم و خالق حقیقیاش باشد، به طور کامل به اهداف وجودی و کمالات انسانیش نائل میشود. قرآن مجید برای جلب توجه انسان به این نکتۀ حیاتی میفرماید: ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ﴾[۳] (یعنی ابزار حیات و ادامۀ آن را که دستگاه شنوایی و بینایی و نیروی فکر و ادراک است، به تو عطا فرمود)، و در جای دیگر میفرماید: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾[۴]. و باز میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا﴾[۵]. و نیز فرموده است: ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا﴾[۶]. و در جای دیگر میفرماید: ﴿رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى﴾[۷].
نظیر این آیات در قرآن بسیار است، که تأمین همۀ وسایل و ابزار حیات برای انسان را متذکر میشود و اینکه او را آفریده و خود به نیازمندیهایش آگاهی کامل دارد و آنها را به او یادآوری و برایش فراهم میکند، و اینها همه در زندگی تکوینی و غیر اختیاری انسان است. اما در مورد تعیین نظام و برنامه زندگی اختیاری، بشر هم فقط خالق یکتای هستی را در خور و شایسته این امر دانسته و اوست که با علم و قدرت مطلق خود، قوانین جامع و کاملی را ارائه فرموده است که ضامن تأمین سعادت واقعی انسان است. در این باره میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ﴾[۸]. و در جای دیگر میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ﴾[۹]. و نیز میفرماید: ﴿وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ﴾[۱۰]. و در سورۀ زمر فرموده است: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى﴾[۱۱]. و در جای دیگر گوشزد میفرماید: ﴿قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ﴾[۱۲]، ﴿قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[۱۳]. و آیات بیشمار دیگری که با لحنهای گوناگون میکوشد تا انسان را به این حقیقت متوجه کند که برای نیل به سعادت واقعی میباید راه و نظام زندگی خود را از تنها منبع فیض و رحمت یعنی خالق و پروردگار جهان هستی دریافت کند، و غیر او را بر خود ولی و قیم قرار ندهد و تحت سلطه و حاکمیت غیر خدا در هیچ زمینهای واقع نشود. قرآن کریم گاهی الگوهایی را نام میبرد که در طول زندگی پرفراز و نشیب خود بیتابانه و بیوقفه و قهرمانانه به جهاد و تلاش در راه خدا به معنای تمام کلمه برخاستهاند و توانستهاند بر پایۀ ایمان و عشق به خدا پیروزمندانه از صحنههای نبرد بیرون آیند، و به عنوان شاهدان عینی درآیند و سرمشق و الگوی انسانها و شایستۀ مقام رهبریت شوند.
در نظام اسلام مصدر قانون فقط خداست و حاکم اسلامی مبلغ و راهنما و مجری و تنفیذکنندۀ قوانین الهی است؛ و از آنجا که انسان در زندگی فردی و اجتماعی لزوماً میباید تن به عبودیت و حاکمیت قانون و نظام بدهد، و چنانچه از ادیان و شرایع الهی پیروی نکند بیدرنگ به عبودیت و اسارت امیال و شهوات بیحد و حصر خود یا دیگر انسانها دچار خواهد شد و در نتیجه امتیاز انسان بودن را از دست داده، به مرتبۀ حیوانیت سقوط خواهد کرد، قرآن کریم در این باره میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ﴾[۱۴]. و این ضربه سهمگینی بر پیکر مقام والای انسانیت است که موجب شقاوت و بدبختی ابدی، خواهد بود. فلسفۀ قانونگذاری در نظام اسلامی به این معنا است که با استفاده از تجربیات پیشرفته و انتخاب قالبها و شکلهای مناسب زمان، محتوای اصیل و ناب فقه، اعتبار قانونی پیدا کند و در قالب وظایف دولت لازمالاجرا شود. قالببندی و شکلدهی موازین اسلامی به صورت قوانین و مقررات، گاه با روش به طور کامل صوری ماده ماده کردن موازین (به جای مسئله مسئله کردن آنها) و گاه به صورت تفریع اصول و گاه به شکل برنامهریزی و تمهید مقدمات لازم برای اجرای موازین فقهی و گاه تنها ابزاری و ساختاری و تشکیلاتی و احیاناً با عناوین ثانویه و در برخی موارد بر اساس احکام حکومتی انجام میشود[۱۵].[۱۶]
منابع
پانویس
- ↑ «آیا جز دین خداوند را باز میجویند با آنکه آنان که در آسمانها و زمینند خواهناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده میشوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «و اوست که برای شما گوش و دیدگان و دلها را پدید آورد (اما) اندک سپاس مینهید» سوره مؤمنون، آیه ۷۸.
- ↑ «و از نشانههای او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
- ↑ «و خوابتان را مایه آرامش کردیم» سوره نبأ، آیه ۹.
- ↑ «اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید» سوره بقره، آیه ۲۹.
- ↑ «پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ «اوست که بر بنده خویش آیاتی روشن فرو میفرستد تا شما را به سوی روشنایی، از تیرگیها در آورد» سوره حدید، آیه ۹.
- ↑ «و خداوند به درستی حکم میراند و کسانی که جز او را (به پرستش) میخوانند هیچ حکمی نمیرانند» سوره غافر، آیه ۲۰.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
- ↑ «بگو: آیا جز خداوند پروردگاری بجویم حال آنکه او پروردگار هر چیز است» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
- ↑ «بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمانها و زمین را سرور گزینم» سوره انعام، آیه ۱۴.
- ↑ «و کافران (از زندگی دنیا) برخوردار میشوند و همچون چارپایان میخورند» سوره محمد، آیه ۱۲.
- ↑ فقه سیاسی، ج۹، ص۲۲۹.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۳۱۴.