قاعده صلح در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)
قاعده صلح در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | صلح |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
قاعده صلح در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین سید جواد ورعی در کتاب «درسنامه فقه سیاسی» در اینباره گفته است:
«صلح به معنای مصالحه در روابط میان مردم و در عرض عقودی مانند بیع، اجاره و مضاربه مطرح بوده و خود عقد مستقلی بهشمار میرود. در این نوع قرارداد، طرفین با شرایطی با یکدیگر توافق و مصالحه میکنند که از آن به عقد صلح یاد میشود و در آثار فقهی کتاب مستقلی با عنوان “کتاب الصلح” دارد. اصطلاح دیگر صلح، در برابر جنگ و جهاد است که در قلمرو سیاست خارجی بهکار میرود و معمولاً در “کتاب الجهاد” بهعنوان یکی از مباحث مرتبط با دشمن مورد توجه قرار میگیرد.
یکی از پرسشهای اساسی در ارتباط با روابط خارجی دولت اسلامی آن است که آیا مبنای روابط با دولتهای دیگر “صلح” است یا “جهاد”؟ بدیهی است که ارتباط با دولتهای اسلامی و غیراسلامی نمیتواند بر مبنای واحدی استوار شود؛ زیرا در آموزههای دینی مسلمانان همگی امت واحدی را تشکیل میدهند و اعضای یک خانواده بزرگ بهشمار میروند[۱]. ارتباط اعضای یک خانواده با یکدیگر با ارتباط این اعضا با دیگران متفاوت است، بهویژه که به مسلمانان دستور داده شده که غیرمسلمانان را محرم اسرار خویش ندانید و با آنان رابطهای صمیمی به مثل رابطه دو دوست با یکدیگر برقرار نکنید[۲]. این دو معیار و کلید واژه، یعنی “امت اسلامی” و “عدم ارتباط ولایی و صمیمانه با بیگانگان” نشان میدهد که در اسلام “رابطه مسلمانان با یکدیگر” بهگونهای متفاوت از “رابطه مسلمانان با غیرمسلمانان” تعریف میشود.
بدین ترتیب، میتوان گفت که اصولاً هدف غایی در میان امت اسلامی تشکیل یک دولت است، امت واحد اسلامی به یک دولت بیشتر نیاز ندارد، آرمانی که با ظهور امام عصر (ع) تحقق مییابد، اما در عصر غیبت که سرزمینهای اسلامی دولتهای متعددی را تجربه میکند، بیتردید قاعده بنیادین در روابط خارجی دولتهای اسلامی، نه تنها صلح و آشتی، بلکه رابطهای ولایی، صمیمی و دوستانه است. بحث و سخن در روابط دولت اسلامی با دولتهای غیراسلامی است که آیا مبتنی بر صلح است یا جهاد؟ متفکران مسلمان و غالباً سنی دو دیدگاه متفاوت دارند. برخی بر این باورند که مبنای روابط جهاد است تا پیروان ادیان دیگر به اسلام بگروند یا دستکم حاکمیت سیاسی مسلمانان را بپذیرند؛ دسته دوم بر این اعتقادند که مبنای روابط بر صلح است، مگر آنکه دولتی بنای تخاصم و دشمنی با مسلمانان را داشته باشد، در این صورت دولت اسلامی هم از خود دفاع و متقابلاً روابط را بر دشمنی و تخاصم تنظیم میکند.
گروه اول به آیات و احادیثی استناد میکنند که جهاد ابتدایی به معنای جهاد دعوت و جهاد آزادیبخش را از تکالیف مسلمانان میدانند. آیاتی که از فراگیر شده اسلام و نجات مظلومان و ستمدیدگان از ظلم و استبداد ستمگران و حکومتهای استبدادی سخن میگویند. آیاتی که جنگ و جهاد مسلمانان صدر اسلام را گزارش کرده و دغدغه رسول خدا (ص) در نجات انسانها و دعوت آنان به توحید و یکتاپرستی و کم کردن شرّ ستمگران از سر ملتهای ستمدیده را نشان میدهند[۳].
متقابلاً گروه اول نیز ضمن تأکید بر اهمیت صلح و سلامتی در فرهنگ اسلامی و افزون بر استناد به دلایلی همچون “ترجیح صلح بر جنگ” و “هماهنگی صلح با هدف آفرینش انسان”، به آیاتی از قرآن استناد میجویند تا اصالت صلح را در روابط خارجی دولت اسلامی اثبات کنند. آیاتی که مسلمانان را به روابط حسنه و عادلانه با دولتهای غیرمعاند و غیرمتخاصم فراخوانده[۴]، به صلح با صلحطلبان و دولتهای صلحجو مأمور ساخته[۵]، صلح با دولتهای بیطرف و هم پیمان را از فرمان جنگ و جهاد با دولتهای متخاصم استثنا کرده است[۶].
این گروه همچنین استدلال گروه اول به آیات جهاد را پاسخ داده و اطلاق آنها را بهوسیله آیات دیگر مقید ساختهاند. سیره رسول خدا را دلیل مستقل دیگری بر اصالت صلح دانستهاند[۷]»[۸]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین شکوری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین ابوالفضل شکوری در کتاب «فقه سیاسی اسلام» در اینباره گفته است:
«پایاندادن به جنگ و شرایط آن و کیفیت برقراری عقد صلح میان مسلمانان و کفّار نیز یکی از مباحث فقه سیاسی در باب جهاد میباشد. شهید اول و شهید ثانی در کتاب شرح لمعه مینویسند: ترک جنگ و پایان دادن به آن در پنج مورد بر مسلمانان واجب میشود:
در اینجا نظرهای مرحوم شیخ بهاء الدین عاملی را برای تکمیل بحث “صلح” و بیان شرایط آن عین میآوریم. شیخ میگوید: “بدان که هر گاه امام مصلحت را در صلح با کفّار ببیند و ترک جنگ با ایشان را صلاح داند، جایز است که با ایشان صلح کند و باید صلح کمتر از یک سال نباشد و اگر مسلمانان بسیار ضعیف باشند، تا دهسال نیز جایز داشتهاند و اصح آن است که آن مقدار زمانی که امام مصلحت بداند، صلح جایز است و اگر در صلح محتاج به دادن چیزی باشد آیا دادن آن واجب است یا نه؟ بین مجتهدان اختلاف است؛ قول اقرب آن است که واجب نیست و متولّی عقد صلح، غیر از امام و نایب او کس دیگر نمیتواند باشد؛ یعنی همچنان که هریک از مسلمانان جایز بود که هریک از کافران را امان دهد، صلح آنچنان نیست و هرگاه امام با کفّار صلح کند بر او واجب است که ایشان و اموال ایشان را نگاه دارد (حفاظت کند) و هر شرط مشروعی که در صلح واقع شود به آن وفا کند و اگر امام بعد از صلح با کفّار بمیرد، بر امامی که بعد از اوست لازم است که به شرط او وفا نماید و هرگاه کافران کاری کنند که منافی صلح باشد، صلح باطل میشود. همچنین هرگاه بعضی از ایشان کاری کنند که منافی صلح باشد و جماعت دیگر بر صلح باقی باشند، صلح نسبت به جماعت اول باطل است و هرگاه بر امام ظاهر شود که کفّار، صلح را بر هم خواهند زد، یا از ایشان خیانتی ظاهر خواهد شد. جایز است که صلح را برطرف کند، به شرطی که مجرد گمان نباشد، بلکه ظن او غالب باشد. و هرگاه بین کفّاری که امام با ایشان صلح کرده باشد نزاعی واقع شود و دعوای خود را به امام مسلمانان) رفع نمایند، لازم است بر امام به طریق اسلام بین ایشان حکم کند و اگر جهودان و نصارا دعوای خود را به امام رفع (مراجعه) نمایند، مخیّر است که بین ایشان به طریق اسلام حکم کند یا از ایشان اعراض نماید و جواب ایشان را ندهد”[۱۰]. لازم به یادآوری است که در زمان صلح، فروش اسلحه به کفّار، حرام میباشد، چنان که در زمان جنگ، حرام است، اما فروش تجهیزات نظامی غیر از اسلحه؛ مانند: لباس نظامی و زره و امثال آن در زمان صلح، مکروه و در زمان جنگ، حرام میباشد[۱۱]. بنابراین، معلوم گردید که متولّی عقد صلح، فقط امام یا نایب او میتواند باشد و غیر او هیچکس نمیتواند صلح کند»[۱۲] |
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ ﴿إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ﴾ «به راستی این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۹۲.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ﴾ «ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمیکنند و دوست میدارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دلهایشان پنهان میدارند، بزرگتر است، بیگمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفتهایم اگر خرد ورزید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
- ↑ برای مشاهده مجموعه دلایل این گروه ر.ک: بررسی فقهی اصل در روابط خارجی دولت اسلامی از نگارنده، فصل دوم.
- ↑ ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
- ↑ ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾ «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا﴾ «ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر میروید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی» سوره نساء، آیه ۹۴.
- ↑ ﴿وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا * إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا﴾ «آنها دوست میدارند چنان که خود کافر شدند شما (نیز) کافر میشدید تا با ایشان یگانه میبودید پس هیچیک از آنان را دوست مگیرید تا در راه خداوند هجرت کنند و اگر رویگردان شدند هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید و از ایشان یار و یاوری مگیرید * مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمدهاند- و اگر خداوند میخواست آنان را بر شما چیرگی میداد و با شما به نبرد میپرداختند- باری، اگر اینان از شما کنارهجویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۸۹-۹۰.
- ↑ برای آگاهی از دلایلی که اصالت صلح را اثبات میکند، ر.ک: بررسی فقهی اصل در روابط خارجی دولت اسلامی، از نگارنده فصل سوم.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۸۹.
- ↑ شرح لمعه، ج۱، ص۲۵۹ (کتاب الجهاد).
- ↑ جامع عباسی، ص۱۵۸.
- ↑ نزهة الناظر فی الجمع بین الأشباه والنظائر، ص۷۷.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۸۲.