قاعده وجوب وفای به عهد در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
قاعده وجوب وفای به عهد در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلیوفای به عهد
تعداد پاسخ۱ پاسخ

قاعده وجوب وفای به عهد در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید جواد ورعی

حجت الاسلام و المسلمین سید جواد ورعی در کتاب «درسنامه فقه سیاسی» در این‌باره گفته‌ است:

«یکی دیگر از قواعد فقهی، قاعده “وجوب وفای به عقد و پیمان” است. این قاعده هرچند اختصاصی به سیاست خارجی دولت اسلامی ندارد و گسترۀ آن حقوق خصوصی، حقوق عمومی و عرصه سیاست داخلی را هم دربر می‌گیرد، اما به دلیل اهمیتش در این عرصه، در شمار قواعد سیاست خارجی بررسی می‌شود.

عقد و پیمان معمولاً میان دو طرف یا چند طرف بسته می‌شود که از آن به پیمان دو جانبه یا چند جانبه یاد می‌شود. عهد و پیمان از اموری است که پیروان همه ادیان و مکاتب، با دیدگاه‌های متفاوت بر لزوم وفای به آن اتفاق نظر دارند؛ زیرا بر این باورند که بدون یک سلسله امور مشترک و مورد توافق نمی‌توان به زندگی جمعی ادامه داد. قوام جامعه بشری به رعایت اصول مشترکی است که مقبول همگان است. “لزوم وفای به عهد و پیمان” یکی از همین اصول مشترک است. ادیان هم با تقدس بخشیدن به این اصلِ مورد احترام بشر به استحکام آن در جوامع بشری یاری رسانده‌اند. قرآن کریم در این زمینه موضعی قاطع و شفاف دارد. از دیدگاه قرآن، وفای به عهد و پیمان مقتضایِ “عقل و خرد”[۱] و “تقوای الهی”[۲] است و متقابلاً زیر پا نهادن پیوستۀ عهد و پیمان، موجب عذاب آخرت[۳] و “خروج از دایره انسانیت” است و آدمی را به مرتبه “بدترین جنبندگان” تنزل می‌دهد. إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ[۴]؛ وفاداری به عهد و پیمان لازمه انسانیت است.

در منطق قرآن چنان‌که دولت اسلامی در زمان ضعف مجبور به عقد قرارداد آتش‌بس یا هر قرارداد دیگری با دشمن شد، حق ندارد در زمان قدرت آن را زیر پا بگذارد[۵]، این امر نشانه اهمیت لزوم وفای به پیمان است.

امام علی S در نامه خویش به مالک اشتر به هنگام اعزام وی به امارت مصر، بر این مطلب تأکید کردند: «وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ‏ وَ بَيْنَ‏ [عَدُوٍّ لَكَ‏] عَدُوِّكَ عُقْدَةً أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْكَ ذِمَّةً فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ وَ ارْعَ ذِمَّتَكَ بِالْأَمَانَةِ وَ اجْعَلْ نَفْسَكَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ»[۶]؛ اگر با دشمن خودت پیان بستی یا آنها را با شرایط ذمّه قبول کردی، [به پیمانت وفادار باش] عهده خودت را که پیمان بستی به امانت رعایت کن و خودت را سپر قولی که داده‌ای قرار بده.

سپس استدلال می‌کند و می‌افزاید: «فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَيْ‏ءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ وَ قَدْ لَزِمَ ذَلِكَ الْمُشْرِكُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ فَلَا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ وَ لَا تَخِيسَنَّ بِعَهْدِكَ‏ وَ لَا تَخْتِلَنَ‏ عَدُوَّكَ فَإِنَّهُ لَا يَجْتَرِئُ عَلَى اللَّهِ إِلَّا جَاهِلٌ شَقِيٌّ»[۷]؛ از فرائض الهی هیچ فریضه‌ای نیست که مردم با همه اختلاف سلیقه‌ها و اختلاف عقیده‌ها، در آن به اندازه این فریضه متفق باشند و آن این است که پیمان را باید وفا کرد؛ (چون این یک امری است که از وجدان انسان سرچشمه می‌گیرد) حتی مشرکین این مطلب را درک کرده بودند که باید پیمان را محترم بشمرند، پس چه رسد به مسلمین، به خاطر پیامدهای منفی غدر و خیانت، مبادا در عهده‌ای که گرفته‌ای خیانت کنی، مبادا عهد خودت را نقض کنی، مبادا با دشمنت با این مکّاری‌ها و نیرنگ‌بازی‌ها رفتار کنی که پیمان ببندی و بعد آن را زیر پا بگذاری که این جرأت بر خداست و بر خدا کسی جرأت نمی‌کند مگر اینکه نادان و شقی باشد.

آنگاه به حکمت لزوم وفای به عهد پرداخته که مایه آرامش بشر است و می‌فرماید: «وَ قَدْ جَعَلَ‏ اللَّهُ‏ عَهْدَهُ‏ وَ ذِمَّتَهُ‏ أَمْناً أَفْضَاهُ‏ بَيْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ وَ حَرِيماً يَسْكُنُونَ إِلَى‏ مَنَعَتِهِ‏»؛ “خدا عهد و پیمان را مأمن برای بشر قرار داده است، عهد و پیمان را حریمی برای بشر قرار داده که در آن بتوانند سکونت و آرامش پیدا کنند”[۸].

قرآن کریم در جمله‌ای کوتاه وفای به عقد را به‌طور مطلق واجب شمرده است: أَوْفُوا بِالْعُقُودِ[۹] در بیان این تکلیف از فعل امر “اوفوا” استفاده کرده که بر وجوب دلالت می‌کند، چنان‌که از کلمه جمع “عقود” همراه با “ال” استفاده نموده است. در دانش اصول فقه گفته می‌شود: از این ترکیب عموم استفاده می‌شود[۱۰]، یعنی به همه عقدهایی که بستید، وفا کنید. هر آنچه که از نظر عرفی عقد شمرده شود، لازم الوفاست، اعم از فردی یا جمعی، یک جانبه یا چند جانبه، با مسلمان یا کافر، در موضوع اقتصادی یا سیاسی یا نظامی، با دوست یا دشمن. فقیهان در مباحث مختلف فقهی مانند انواع معاملات و ازدواج به این آیه استناد کرده، عقد را لازم می‌شمارند که بر هم زدن آن جایز نیست[۱۱].

مستثنیات وجوب وفای به عقد و پیمان: وجوب وفای به عقد و پیمان در دو صورت استثنا شده است:

علامه طباطبایی معتقد است: اسلام وفای به عهد را واجب کرده و نقض آن را بدون مجوز تحریم نموده تا حدّی که هرچند وفای به عهد باعث از دست رفتن منافع مسلمین و یا موجب خسارت آنان شود، و مسلمانان با آنکه می‌توانند با اعمال قدرت، یا بهانه‌جویی و برخلاف عهدی که دارند منافع خود را حفظ نموده و در آخر از معاهدین خود عذرخواهی کنند، به‌گونه‌ای که مورد ملامت هم قرار نگیرند، با این حال اسلام اجازه چنین عملی را به آنان نداده است، چون مدار احکام اسلام بر حق و حقیقت است، و حق برای هیچ کس و هیچ قومی ضرر و زیان به بار نمی‌آورد مگر اینکه خود آن شخص و یا آن قوم از حق منحرف شده باشند[۱۳]. فقیهان در بحث روابط خارجی دولت اسلامی وفای به عقد هدنه (آتش‌بس) و عقد امان با مشرکان و عقد ذمّه با اهل کتاب را لازم شمرده‌اند، مگر در صورتی که مشرکان قرارداد را نقض کرده یا فردی از اهل ذمّه قرارداد ذمّه را زیر پا گذارد.

  • خیانتِ دشمن: مورد دیگری که مجوز پیمان‌شکنی شمرده شده، “ترس از خیانت دشمن و زیر پا نهادن قرارداد آتش‌بس با تظاهر به قبول آن” پس از عقد پیمان است. برای این مورد به آیه مبارکه وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ[۱۴]، استناد شده است[۱۵]. البته به مجرّد ترس از خیانت نمی‌توان پیمان را نقض کرد، بلکه وظیفه دولت اسلامی است که پایان عهد و پیمان را به اطلاع طرف مقابل برساند تا طرفین بدانند که دیگر پیمانی در کار نیست[۱۶]. برخی از فقیهان در پاسخ این شبهه که “چگونه می‌توان به صرف ترس از خیانت دشمن، پیمان را پایان یافته تلقی کرد؟”، اظهار داشته‌اند: که حتماً مقصود مواردی است که نشانه‌های خیانت دشمن آشکار شود که خود حکایت از نقض عهد و پیمان دارد، هرچند نشانه‌ها علنی و آشکار نشده باشد[۱۷]. بنابراین تفسیر، این مورد نیز به همان استثنای نخست باز می‌گردد، یعنی تنها نقض پیمان از طرف مقابل، مجوّز نقض پیمان خواهد بود»[۱۸]

منبع‌شناسی جامع فقه سیاسی

پانویس

  1. إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ * الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ «تنها خردمندان پند می‌پذیرند * آنان که به عهد خداوند وفا می‌کنند و پیمان را نمی‌شکنند» سوره رعد، آیه ۱۹-۲۰.
  2. بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ «چرا، (بازخواست خواهند شد ولی) آن کس که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری ورزد (بداند) بی‌گمان خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۷۶.
  3. بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ «چرا، (بازخواست خواهند شد ولی) آن کس که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری ورزد (بداند) بی‌گمان خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۷۶.
  4. «بی‌گمان بدترین جنبندگان نزد خداوند کافرانند که ایمان نمی‌آورند * همان کسانی از ایشان که با آنان پیمان بستی سپس هر بار پیمان خود را می‌شکنند و پرهیزگاری نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۵۵-۵۶.
  5. إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ «مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۴؛ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۳۸۲.
  6. نهج‌البلاغه، نامه ۵۳.
  7. نهج‌البلاغه، نامه ۵۳.
  8. نهج‌البلاغه، نامه ۵۳؛ امام باقر S نیز سه چیز را از اصول انسانی و فرادینی معرفی می‌کند و می‌فرماید: «ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى‏ الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ»؛ “خداوند اجازه ترک آنها را به احدی نداده است. ادای امانت، به نیکوکار و بدکار؛ و وفای به عهد و پیمان، با نیکوکار و بدکار؛ و نیکی به پدر و مادر، اعم از نیکوکار و بدکار” (کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۴).
  9. «به پیمان‌ها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.
  10. مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۱۴۱.
  11. ر.ک: راوندی، فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۵؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۶۷.
  12. بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ * وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ* إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید * چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است * و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده! * مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۱-۴.
  13. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۱۸۹.
  14. «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.
  15. شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، ج۲، ص۵۸؛ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۳۷۷-۳۷۸.
  16. شیخ طوسی، پیشین، ص۵۹.
  17. راوندی، فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۵. البته میان “عقد ذمّه” و “عقد هدنه” از این جهت تفاوت‌هایی وجود دارد که در کتب استدلالی مطرح شده است (ر.ک: علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۳۷۸).
  18. ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۹۱.