مشاغل دولتی در نهج البلاغه
مقدمه
امام علی (ع) در فرماننامه حکومتی خود طبقاتی را از نظر شغلی مطرح کردهاند که تتبع در آن تبیینکننده مشاغل وابسته به حکومت یا مشاغل دولتی در زمان ایشان بود. این مشاغل عبارتاند از: نظامیان، دبیران، قضات، کارگزاران، گردآورندگان خراج، زکات و جزیه[۱].
نظامیان
امام علی (ع) در دوران حکومت خویش نسبت به سازماندهی نیروهای نظامی، که تا پیش از آن سازمانی منسجم نداشتند، مبادرت ورزید. نیروهای نظامی از آن جهت نزد امام اهمیت داشت که آنان در حفظ و حراست از مرزهای سرزمین اسلامی و دفع تجاوزهای خارجی و داخلی، تنها ابزار کارآمد بودند. این نیروها در سایه سازماندهی و آمادگی دائمی، یکی از اهداف چهارگانه حکومت را که جنگ با دشمنان و تأمین امنیت کشور است، تأمین میکردند. از اینرو امام در فرماننامه خود خطاب به مالکاشتر سفارش میکند: پس سپاهیان به فرمان خدا، رعیت را دژهای استوارند و والیان را زینت و وقار دین به آنان ارجمند است و راهها بیگزند و کار رعیت جز به سپاهیان قرار نگیرد[۲][۳].
امام با برنامهریزی دقیق توانست برای اولین بار در تاریخ اسلام، نظام ارتش را بنیان گذارد. یگان ویژه سپاه امام (ع) افراد شرطةالخمس بودند نیروهای وفادار، مؤمن و جان بر کفی که تعدادشان به صد نفر میرسید و عهد بسته بودند تا پای جان در کنار امام بایستند و در ازای آن امام (ع) بهشت را برای آنها ضمانت کرده بود. افزون بر این، تشکیلات نظامی امام بر اصول و قوانینی در سال چهلم هجری بنیان گذاشته شد. طبق این قوانین، ده هزار نفر تحت فرماندهی فرمانده سپاه قرار میگرفتند. امام با سازماندهی سپاهیان قصد داشت بار دیگر با معاویه روبهرو شود، اما اجل ایشان را مهلت نداد و پیش از آن به شهادت رسید[۴].
دبیری
دبیران یا کاتبان گروهی از شاغلان دولتی بودند که مسئولیتشان نوشتن فرامین حکومتی، اماننامهها، بخشنامهها، دستورات، احکام، قراردادها و پیماننامهها، نامه به مخالفان و کارگزاران و ثبت و ضبط مکاتبات بود. دبیران دو وظیفه عمده داشتند که عبارت بود از "کتابت انشاء" یعنی همه موارد نگارشی که پیشتر به آنها اشاره شد؛ و "کتابت اموال" که ثبت و ضبط و توزیع منابع درآمدی دولت و بیت المال مسلمین را بر عهده داشت. از ابتکارات امام علی (ع) افزون بر دیوانهایی که تاریخنویسان در آثار خود از آنها نام میبرند، تأسیس دیوان مظالم بود. بر این اساس اتاقی در نظر گرفته شده بود تا کسانی که شکایتی داشتند و در جریان ظلمی قرار گرفته بودند، عریضه بنویسند و به داخل اتاق بیندازند[۵].
امام علی (ع) شغل کتابت را با اهمیت میدانست و در فرماننامه حکومتی خود شرایطی را برای انتخاب کتاب برمیشمرد که توجه به آن، اهمیت موضوع را روشن میکند: پس درباره کاتبان خود بنگر و بهترینشان را بر سرکار بیاور و نامههایی را که در آن تدبیرها و رازهایت نهان است، از میان جمع کاتبان به کسی مخصوصدار که صالحتر از دیگران است؛ کسی که مکرمت (در حق وی) او را به طغیان نکشاند و بر تو دلیر نگرداند، آنسان که در جمع حاضران مخالفتت تواند و غفلتش سبب نشود که در رساندن نامههای عاملانت به تو و نوشتن پاسخ درست آنها از تو به آنان سهلانگاری کند و در آنچه برای تو میگیرد و آنچه از جانب تو میدهد فروگذارد. و پیمانی را که به (سود) تو بسته سست نگرداند و در بههم زدن پیمانی که به زیان توست درنماند و قدر خود را در کارها بداند، چه، آنکه قدر خود را نداند، در شناختن قدر جز خود نادانتر بود و درماند. در گزیدن این کاتبان تنها به فراست و اطمینان و خوشگمانی خود اعتماد مکن که مردم برای جلب نظر والیان به آراستن ظاهر میپردازند و خوشخدمتی را پیشه میسازد، اما در پس آن، نه خیرخواهی است و نه از امانت نشان. لکن آنان را بیازمای به خدمتی که برای والیان نیکوکار پیش از تو عهدهدار بودهاند و بر آنکس اعتماد کن که میان همگان اثری نیکو نهاده و به امانت از همه شناختهتر است (و امتحان خود را داده) که این نشانه خیرخواهی تو برای (دین) خداست و برای کسی که کار او برعهده شماست. و بر سر هر یک از کارهایت مهتری از آنان بگمار که نه بزرگی کار او را ناتوان سازد و نه بسیاری آن وی را پریشان؛ و هر عیب که در کاتبان توست و تو از آن غافل شوی بر عهده تو ماند[۶][۷].
کارگزاران دولتی، شامل استانداران و فرمانداران
تلقی امام از حکومت و امارت، تلقی مسئولانه در برابر امانت الهی بود که در اختیار کارگزار قرار داده شده است[۸] از اینرو امام برای گزینش کارگزاران حکومتی شرایطی را تبیین کرد. آنچه از نهج البلاغه بهویژه نامه ۵۳ بهدست میآید این است که امام شرایطی را در انتخاب خود در نظر داشت:
- رعایت تقوای الهی و خداترسی کارگزار؛
- یاری خداوند و اطاعت از فرامین او؛
- کنترل نفس؛
- پندپذیری؛
- رأفت و عطوفت نسبت به مردم؛
- دوریگزینی از استکبار؛
- رعایت انصاف؛
- بهرهگیری از مشورت با دانشمندان و دانایان؛
- سادهزیستی و پرهیز از رفاهطلبی؛
- پرهیز از خودپسندی و کبر؛
- امانتداری؛
- داشتن سابقه نیکو؛
- اصالت خانوادگی ...[۹][۱۰].
امام (ع) کارگزاران را بهکار میگماشت و برای آنان مراقبانی برمیگزید و اعمال آنان را بهدقت مدنظر قرار میدادو در برابر خیانت احتمالی به شدت برخورد میکرد[۱۱][۱۲].
امام (ع) کارگزاران خویش را به رعایت عدالت و تلاش در راه خدمت به مردم فرامیخواند: پس باید امور مردم نزد تو در حق یکسان باشد، زیرا با ستمکاری، عدالت نتوان کرد، پس، آنچه را بر خود نمیپسندی بر دیگران نیز مپسند و در راه انجام وظایف الهی بهخاطر پاداش او و ترس از کیفرش از جان خویش مایه بگذار. و بدان که دنیا خانه آزمایش است که اگر آدمی یک لحظه در آن به بطالت گذرانَد، در روز رستخیز حسرت خورَد. آری، هیچ چیز تو را از حق بینیاز نکند. از جمله حقوق واجب بر تو پاسداری از ارزشهای انسانی خویش و مراقبت از مردم و به سامان آوردن مشکلات و نابسامانیهای آنان است، زیرا آنچه از این کار نصیبت شود برتر از چیزی است که به آنان رسد[۱۳].
کارگزاران اقتصادی، شامل گردآورندگان زکات، خراج، بیت المال و ناظران بازار
امام (ع) برای مسئولان و کارگزاران اقتصادی، با توجه به اهمیت فعالیت آنها آییننامههایی تدارک دیده و آنها را به عمل به آنها فرامیخواند. امام (ع) در توجه دادن به مسئولیت چنین مینویسد: بدان که برای تو در این اموال بهرهای است معین و حقی معلوم. تو با مسکینان و ناتوانان تهیدست شریکی و ما حق تو را به تمام و کمال پرداخت کنیم، پس تو هم حقوق آنان را بپرداز. در غیر این صورت روز رستاخیز دشمنانت از همه فزونترند؛ و بدا به حال آن کس که فقیران و مسکینان و نیازمندان و محرومان و بدهکاران و در راه ماندگان، در پیشگاه الهی دشمن او باشند. آن کس که به امانت الهی بیاعتنا باشد و در کشتزار خیانت چرد و شخصیت انسانی و دینی خود را پاس ندارد، ذلت و خواری را در دنیا برای خود خریده است و در آخرت نیز ذلیلتر و بدبختتر خواهد شد. بدان که بزرگترین خیانت، خیانت به مردمان و زشتترین نابکاری، نابکاری با پیشوایان است[۱۴][۱۵].
امام (ع) به کارگزاران سفارش میکند که در رعایت حقوق مردم، عدالت با آنان، مهربانی و رعایت حال آنان، اصل را بر اعتماد به مردم بدانند، چنان که فرمود: پس اینک شما را فرمان دهم که با مردم از درِ انصاف درآیید و در انجام نیازهاشان صبر و حوصله به خرج دهید، که شما خزانهدار مردم و نمایندگان آنها و سفیران دولت اسلامی هستید. زنهار که حاجتمندی را ناامید برمگردانید و خواستهاش را بایگانی مکنید و در گرفتن مالیات "مته بخ خشخاش" مگذارید و تنپوش زمستانی و تابستانی و چارپایانی را که وسیله کارند و بردگان را حراج نکنید و کسی را بهخاطر درهمی تازیانه نزنید. دست به مال کسی دراز نکنید، چه مسلمان و چه آنکه در پناه حکومت اسلامی باشد، مگر آنکه اسبی یا سلاحی را نزد آنان بیابید که بخواهند با آن به مسلمانان حمله کنند؛ که سزاوار نیست مسلمان اینگونه ابزار را در اختیار دشمنان اسلام بگذارد تا سبب فر و شکوه دشمن شود[۱۶].[۱۷]
قضات
قضا بهمعنای فرمان دادن و حکم کردن است. از منظر امام (ع) شغل قضاوت بهمعنای حکم کردن و داوری کردن از مهمترین مشاغل حکومتی به حساب میآید. امام (ع) قاضیان را یکی از طبقات و ارکان مهم اجتماع برمیشمارد[۱۸]. ایشان درباره اهمیت شغل قضاوت میفرماید: (کار گروههای دیگر اجتماع سامان نمییابد) مگر با گروه سوم یعنی قاضیان و کارگزاران و منشیان که قراردادها را استوار کنند و سود مردمان فراهم آرند و مورد اعتماد و امانت مردم در کارهای خصوصی و عمومیاند[۱۹].[۲۰].
امام (ع) قضات را به داوری براساس معیارهای حق فرامیخواند و ستم بر بندگان را بدترین مصداق جور و ستم مینامد[۲۱] و قاضیان را از قضاوت براساس ظن و گمان برحذر میدارد[۲۲]. همچنین دشمنترین مردم را نزد خدا دو کس میداند که یکی از آنها قاضی است که درست قضاوت نکند: دو دیگر، عالمنمای نادانی که سروکارش با نادانان است و در تاریکیهای فتنه سرگشته و غفلتزده و از پیمان صلح و سازگاری بیخبر و کوردل است. آدمنمایان او را عالم دانند، که نه چنین است. او از آغاز عمر در پی انباشتن علومی برآید که اندکش با عمل، برتر از بسیارِ بیعمل است، تا آنگاه که از انبار کردن دانشهای رسمیِ بیحاصل فراغت یابد و انبانش از لاطائلات پر شود، بین مردم بر مسند قضاوت نشیند و تازیانه قانون و قدرت داوری بهدست گیرد. پس اگر مشکلی برایش پیش آید، رأی بیهوده و فرسوده خود را ملاک قرار دهد و بدان حکم کند[۲۳][۲۴].
امام (ع)} بر مسند قضاوت بهدقت مینگریست. در انتخاب قضاوت دقت میکرد و اعمال آنها را زیرنظر میگرفت و چنانکه تخلفی از آنان مشاهده میکرد، به سرعت واکنش نشان میداد[۲۵].[۲۶]
منابع
پانویس
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 696.
- ↑ «فَالْجُنُودُ، بِإِذْنِ اللهِ، حُصُونُ الرَّعِيَّةِ، وَزَيْنُ الْوُلاَةِ، وَعِزُّ الدِّينِ، وَسُبُلُ الامْنِ وَلَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِهِمْ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 696.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 697.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 697.
- ↑ «ثُمَّ انْظُرْ فِي حَالِ کُتَّابِکَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِکَ خَيْرَهُمْ، وَاخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِي تُدْخِلُ فِيهَا مَکَايِدَکَ وَأَسْرَارَکَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَقِ، مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ الْکَرَامَةُ، فَيَجْتَرِئَ بِهَا عَلَيْکَ فِي خِلاَف لَکَ بِحَضْرَةِ مَلاَ، وَلاَ تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِيرَادِ مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ عَلَيْکَ، وَإِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْکَ، فِيمَا يَأْخُذُ لَکَ وَيُعْطِي مِنْکَ، وَلاَ يُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَکَ، وَلاَ يَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَيْکَ، وَلاَ يَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِي الامُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ يَکُونُ بِقَدْرِ غَيْرِهِ أَجْهَلَ. ثُمَّ لاَ يَکُنِ اخْتِيَارُکَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ وَاسْتِنَامَتِکَ وَحُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَحُسْنِ خِدْمَتِهِمْ، وَلَيْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَالاَمَانَةِ شَيْءٌ؛ وَلَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبْلَکَ، فَاعْمِدْ لاَحْسَنِهِمْ کَانَ فِي الْعَامَّةِ أَثَراً، وَأَعْرَفِهِمْ بِالاَمَانَةِ وَجْهاً، فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِيلٌ عَلَى نَصِيحَتِکَ لِلَّهِ وَلِمَنْ وُلِّيتَ أَمْرَهُ. وَاجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْر مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ، لاَ يَقْهَرُهُ کَبِيرُهَا وَلاَ يَتَشَتَّتُ عَلَيْهِ کَثِيرُهَا، وَمَهْمَا کَانَ فِي کُتَّابِکَ مِنْ عَيْب، فَتَغَابَيْتَ عَنْهُ، أُلْزِمْتَه»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 697-698.
- ↑ نک: نامه ۵
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 698.
- ↑ نهج البلاغه نامههای ۲۰، ۴۰ و ۴۱
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 698.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 698.
- ↑ «وَ إِنَّ لَكَ فِي هَذِهِ الصَّدَقَةِ نَصِيباً مَفْرُوضاً وَ حَقّاً مَعْلُوماً، شُرَكَاءَ أَهْلَ مَسْكَنَةٍ وَ ضُعَفَاءَ ذَوِي فَاقَةٍ، وَ إِنَّا مُوَفُّوكَ حَقَّكَ؛ فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ وَ إِلَّا تَفْعَلْ فَإِنَّكَ مِنْ أَكْثَرِ النَّاسِ خُصُوماً يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ بُؤْسَى لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَ اللَّهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِينُ وَ السَّائِلُونَ وَ الْمَدْفُوعُونَ وَ الْغَارِمُونَ وَ ابْنُ السَّبِيلِ؛ وَ مَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ وَ رَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ وَ لَمْ يُنَزِّهْ نَفْسَهُ وَ دِينَهُ عَنْهَا، فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَ الْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ أَذَلُّ وَ أَخْزَى؛ وَ إِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الْأُمَّةِ وَ أَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الْأَئِمَّةِ؛ وَ السَّلَامُ»؛ نهج البلاغه، نامه ۲۶
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 698-699.
- ↑ «فَأَنْصِفُوا النَّاسَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ اصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ، فَإِنَّكُمْ خُزَّانُ الرَّعِيَّةِ وَ وُكَلَاءُ الْأُمَّةِ وَ سُفَرَاءُ الْأَئِمَّةِ، وَ لَا تُحْشِمُوا أَحَداً عَنْ حَاجَتِهِ وَ لَا تَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ، وَ لَا تَبِيعُنَّ [النَّاسَ] لِلنَّاسِ فِي الْخَرَاجِ كِسْوَةَ شِتَاءٍ وَ لَا صَيْفٍ وَ لَا دَابَّةً يَعْتَمِلُونَ عَلَيْهَا وَ لَا عَبْداً، وَ لَا تَضْرِبُنَّ أَحَداً سَوْطاً لِمَكَانِ دِرْهَمٍ وَ لَا تَمَسُّنَّ مَالَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ مُصَلٍّ وَ لَا مُعَاهَدٍ إِلَّا أَنْ تَجِدُوا فَرَساً أَوْ سِلَاحاً يُعْدَى بِهِ عَلَى أَهْلِ الْإِسْلَامِ، فَإِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ أَنْ يَدَعَ ذَلِكَ فِي أَيْدِي أَعْدَاءِ الْإِسْلَامِ فَيَكُونَ شَوْكَةً عَلَيْهِ»؛ نهج البلاغه نامۀ ۵۱.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 699.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ «ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِهَذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ إِلاَّ بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَالْعُمَّالِ وَالْکُتَّابِ، لِمَا يُحْکِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ، وَيَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ، وَيُؤْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الاُمُورِ وَعَوَامِّهَا» نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 699.
- ↑ نک: حکمت ۲۱۱
- ↑ نهج اللاغه، حکمت ۲۱۲
- ↑ «وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلًا مُوضِعٌ فِي جُهَّالِ الْأُمَّةِ عَادٍ فِي أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عَمٍ بِمَا فِي عَقْدِ الْهُدْنَةِ، قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَ لَيْسَ بِهِ بَكَّرَ فَاسْتَكْثَرَ مِنْ جَمْعٍ مَا قَلَّ مِنْهُ خَيْرٌ مِمَّا كَثُرَ حَتَّى إِذَا ارْتَوَى مِنْ مَاءٍ آجِنٍ وَ [اكْتَنَزَ] اكْتَثَرَ مِنْ غَيْرِ طَائِلٍ، جَلَسَ بَيْنَ النَّاسِ قَاضِياً ضَامِناً لِتَخْلِيصِ مَا الْتَبَسَ عَلَى غَيْرِهِ، فَإِنْ نَزَلَتْ بِهِ إِحْدَى الْمُبْهَمَاتِ هَيَّأَ لَهَا حَشْواً رَثًّا مِنْ رَأْيِهِ ثُمَّ قَطَعَ بِهِ فَهُوَ مِنْ لَبْسِ الشُّبُهَاتِ فِي مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْكَبُوتِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 699-700.
- ↑ نهج اللاغه، نامه ۳
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 700.