معتزله چه مذهبی هستند و چه باورهایی دارند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
معتزله چه مذهبی هستند و چه باورهایی دارند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره اجتماعی معصومان
مدخل اصلیمعتزله در کلام اسلامی
تعداد پاسخ۱ پاسخ

معتزله چه مذهبی هستند و چه باورهایی دارند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره اجتماعی معصومان است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره اجتماعی معصومان مراجعه شود.

پاسخ نخست

علی اکبر ذاکری

حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ذاکری در کتاب «سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه» در این‌باره گفته‌ است:

«واژه معتزله در روایات به دو گروه اطلاق شده است:

  1. جمعی که از همراهی با امیر مؤمنان (ع) در جنگ‌هایش کناره‌گیری کردند و با مخالفان حضرت همکاری نکرده بودند؛ مانند اسامة بن زید، سعد بن وقاص و عبدالله بن عمر. در روایتی از آنان به "معتزله" تعبیر شده است[۱]. در نهج البلاغه از این روش آنان انتقاد شده است: "آنان حق را خوار کردند (چون یاری ننموده اند) و باطل را یاری نکرده‌اند"[۲]. محدث نوری در شرح حدیثی که معتزله و قدریه در کنار نواصب ذکر شده‌اند، اشاره می‌کند که ممکن است مراد این دسته از معتزله باشند[۳].
  2. گروهی بودند که از حسن بصری کناره‌گیری کردند؛ مانند واصل بن عطاء. وقتی سخن از مرتکب گناه کبیره شد و اینکه خوارج آنان را کافر و مرجئه را مؤمن می‌دانند، حسن بصری آنان (مرتکبان گناه کبیره) را منافق دانست؛ واصل و پیروانش، آنان (مترکبان گناه کبیره) را فاسق می‌دانستند و جلسه را ترک کردند؛ به همین جهت به آنان معتزله می‌گویند[۴]؛ چون از درس حسن بصری کناره‌گیری کردند. برخی گفته‌اند: مرتکب کبیره را همه موحد می‌دانستند؛ خوارج آنان را کافر می‌دانستند و واصل گفته آنان فاسق هستند، نه مؤمن و نه کافر؛ بلکه منزلة بین المنزلتین[۵]. شیخ مفید می‌نویسد:

سبب نامیده شدن آنها به اعتزال این است که این لقب زمانی به آنها اطلاق شد که قایل به اصل "منزلة بین المنزلتین" شدند و این اصل را اولین بار واصل بن عطاء (م ۱۳۱) احداث کرد و دلایلی بر آن اقامه نمود؛ سپس عمرو بن عبید (برادرزن واصل) از آن تبعیّت و دفاع کرد و جمعی با این عقیده موافقت نمودند و همین عقیده باعث شد که این دو نفر از مجلس درس حسن بصری (م ۱۱۰) کناره‌گیری کنند و اعتزال گزینند و مردم نیز به این علّت آنها را معتزله نامیدند که از مجلس درس حسن بصری کناره‌گیری نموده بودند و هر کس به این اصل قایل باشد، معتزله نامیده می‌شود؛ گرچه عقاید دیگری بر خلاف معتزله داشته باشد[۶].

این اندیشه از اواخر نیمه دوم قرن اول بود و در نیمه اول قرن دوم بیشتر مطرح شد و در برابر آن، اشاعره قرار گرفتند که پیروان ابوالحسن اشعری هستند. واصل بن عطاء که خود در بصره ساکن بود، برای ترویج تفکرش عبدالله بن حارث را به مغرب، حفص بن سالم را به خراسان، قاسم را به یمن، ایوب را به جزیره، حسن بن ذکوان را به کوفه و عثمان طویل را به ارمنستان اعزام کرد[۷] و خود در سال ۱۳۱ درگذشت[۸].

معتزله بر این نظرند که خداوند نقشی در افعال بندگان ندارد، جز اینکه آنان را آفریده و قادر نموده بر افعال؛ پس امور افعال را به آنان وانهاده است و بندگان هرگونه که بخواهند، به طور مستقل و بدون اراده الهی عمل می‌کنند. در برابر آنان قائلان به جبر هستند که معتقدند بندگان در انجام اعمال مجبور هستند[۱۳]؛ ولی شیعه قایل به "امر بین الامرین" می‌باشد؛ یعنی در عین اینکه بندگان مختارند، خداوند نیز در کارهای بندگان نقش دارد. بنده توان انجام اوامر و نواهی الهی را به اختیار خود دارد[۱۴].

اندیشه این گروه درخور واکاوی و توجه است. با توجه به اینکه از نظر عقیده پیوند وثیقی بین معتزله و زیدیه وجود دارد و اصول اعتقادی آنان تقریباً یکی است، این پرسش پیش می‌آید که آیا زیدیه عقاید خود را از معتزله گرفتند یا معتزله در عقایدشان وام دار زیدیه هستند؟ ذکر شده که زید بن علی بن الحسین (م ۱۲۲ق) مدتی شاگرد واصل بن عطاء بوده و تفکر اعتزال را از وی گرفته است[۱۵]. از سوی دیگر اندیشه مبارزه با ستم و امر به معروف و نهی از منکر در عمل، با قیام زید آغاز شد. در عین حال هر دو قایل به امام منصوص و پایان امامت در چند نفر (دوازده امام) نیستند و در این نظر هم مشترک‌اند. ابن حزم می‌نویسد: گروهی از اهل سنت و تمام معتزله و تمام خوارج و تمام زیدیه بر این نظرند که قیام با شمشیر برای امر به معروف و نهی از منکر واجب است، اگر دفع منکر جز به این کار میّسر نباشد[۱۶]»[۱۷]

منبع‌شناسی جامع سیره اجتماعی معصومان

پانویس

  1. «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): مَا دَخَلَ رَأْسِي يوما [نَوْمٌ‏] وَ لَا عَهِدَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) حَتَّى عَلِمْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) مَا نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مِنْ حَلَالٍ أَوْ حَرَامٍ أَوْ سُنَّةٍ أَوْ أَمْرٍ أَوْ نَهْيٍ فِيمَا نَزَلَ فِيهِ وَ فِيمَنْ نَزَلَ فَخَرَجْنَا فَلَقِيَتْنَا الْمُعْتَزِلَةُ فَذَكَرْنَا ذَلِكَ لَهُمْ»؛ ابوجعفر محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۱۹۷.
  2. «خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْبَاطِلَ»؛ نهج البلاغه (تحقیق صبحی صالح)، ص۴۷۱؛ همان، ترجمه فیض الإسلام، ص۱۰۹۳. در این اثر اسامی آنان ذکر شده است.
  3. «وَ يُمْكِنُ أَنْ يَكُونَ مُرَادُهُ (ع) مِنَ الْمُعْتَزِلَةِ الَّذِينَ اعْتَزَلُوا عَنْ بَيْعَتِهِ (ع) وَ لَمْ يَلْحَقُوا بِمُعَاوِيَةَ كَسَعْدِ بْنِ وَقَّاصٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ وَ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ وَ أَشْبَاهِهِمْ وَ كَانُوا مَعْرُوفِينَ بِلَقَبِ الِاعْتِزَالِ وَ اللَّهُ الْعَالِمُ»؛ میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۲۳.
  4. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۴۲؛ ابوسعید عبدالکریم بن محمد تمیمی سمعانی، الأنساب، ج۱۲، ص۳۳۹؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۸، ص۱۰۸.
  5. ابوالمظفر طاهر بن محمد اسفراینی، التبصیر فی الدین، ص۵۷.
  6. شیخ مفید، اوائل المقالات (المصنفات)، ج۴، ص۳۷؛ آقاجمال خوانساری، دفاع از تشیع (ترجمه الفصول المختارة للمفید)، ص۷۸، حاشیه.
  7. خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۸، ص۱۰۹.
  8. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۲۲.
  9. قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسه، ص۴۷۱-۴۷۲.
  10. وَ الْمُعْتَزِلَةُ لَا تَرَى الْإِمَامَةَ إِلَّا فِيمَنْ كَانَ عَلَى رَأْيِهَا فِي الِاعْتِزَالِ وَ مَنْ تَوَلَّوْا هُمْ الْعَقْدَ لَهُ بِالشُّورَى وَ الِاخْتِيَارِ وَ زَيْدٌ عَلَى مَا قَدَّمْنَا ذِكْرَهُ خَارِجٌ عَنْ هَذِهِ الْأَحْوَالِ؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۲۳.
  11. مجموع رسائل حول الزیدیه، ج۲، ص۲۸۷ (الجزء الأول)، الشامله.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۲۳.
  13. السابع: ما عليه المعتزلة من أنّه جلّ شأنه لا صنع له و لا دخل له في أفعال العباد سوى أن خلقهم و أقدرهم ثمّ فوّض إليهم أمر الأفعال يفعلون ما يشاءون على وجه الاستقلال على عكس مقالة المجبّرة؛ شیخ صدوق، من‎ لایحضره ‎الفقیه، ج۴، ص۵۴۷.
  14. « قَالَ الرِّضَا (ع): مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ أَفْعَالَنَا ثُمَّ يُعَذِّبُنَا عَلَيْهَا فَقَدْ قَالَ بِالْجَبْرِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ أَمْرَ الْخَلْقِ وَ الرِّزْقِ إِلَى حُجَجِهِ (ع) فَقَدْ قَالَ بِالتَّفْوِيضِ وَ الْقَائِلُ بِالْجَبْرِ كَافِرٌ وَ الْقَائِلُ بِالتَّفْوِيضِ مُشْرِكٌ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ فَقَالَ وُجُودُ السَّبِيلِ إِلَى إِتْيَانِ مَا أُمِرُوا بِهِ وَ تَرْكِ مَا نُهُوا عَنْهُ»؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۱۲۴.
  15. خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۳، ص۵۹.
  16. ابومحمد علی بن حزم اندلسی، الفصل، ج۴، ص۱۳۲.
  17. ذاکری، علی اکبر، سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۳۲۲.