مقام تسلیم
از جمله مقامات امامان معصوم(ع) مقام تسلیم که در زیارت جامعه کبیره با عبارت «وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ» و «وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ» آمده است.
معناشناسی
معنای لغوی
تسلیم مصدر باب تفعیل از ماده "س ـ ل ـ م" به معنای گردن نهادن، پذیرفتن، سرسپردن به دیگری و رام بودن در برابر اوست[۱]. این واژه در علم فقه، منطق، اخلاق و عرفان، برای معانی خاصی مصطلح است.
معنای اصطلاحی
در اصطلاح علم اخلاق، تسلیم بدان معناست که انسان در برابر کار خداوند و نیز کسانی که فرمان و خواست آنان به خداوند بازمیگردد، حتی در ناملایمات و بلاها استوار مانده و بدون اعتراض یا تغییری در ظاهر و باطن، با قلبی گشاده به استقبال قضای الهی برود[۲]. تسلیم به این معنا از انواع مندرج تحت جنس عدالت است[۳] برخی این تسلیم را مرتبهای فوق ایمان[۴] و برخی دیگر آن را از لوازم مرتبه سوم اسلام[۵] و از گرانبهاترین آثار بندگی خداوند متعال دانستهاند[۶].[۷]
مقام تسلیم
مقام تسلیم آنگاه دست یافتنی است که انسان خود را به تمام و کمال و در همه ابعاد تحت ولایت خداوند سبحان بداند و دریابد که در همه ابعاد ذات و صفات و افعال خود به خداوند قائم است و از خود هیچ استقلالی ندارد، بنابراین اعتقاد به ولایت خداوند میطلبد که شخص خود را هیچ کاره دانسته و هیچگونه استقلالی برای خود نبیند و خود را زمامدار سود و زیان و مرگ و زندگی خویش نداند[۸] و ذات و صفات و افعال خود را به مالک قدیم آنها، یعنی خداوند، باز گرداند[۹].
مقام تسلیم هنگامی در عبد محقق میشود که خداوند او را برای خویش خالص سازد، از این رو این ویژگی وقتی به بنده نسبت داده شود از آن به "تسلیم" و زمانی به خداوند سبحان استناد یابد از آن به اخلاص یاد میشود[۱۰].[۱۱]
امامان معصوم(ع)؛ سر به فرمان خداوند
تسلیم محض خداوند بودن در همه عرصهها روح دین است که «الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ»[۱۲]. اسلام همان تسلیم بودن در برابر ذات مقدّس ربوبی است. روح تسلیم آن است که بنده به رضای خداوند راضی باشد.
امام باقر(ع) فرمود: "سزاوارترین خلق به گردن نهادن در برابر قضا و فرمان او، کسی است که خداشناس باشد»[۱۳]. از امام صادق(ع) پرسیدند: "از کجا دانسته شود که کسی مؤمن است؟ حضرت فرمود: "مؤمن را از تسلیم شدنش در برابر خدا و خرسندیاش به هر خوشی و ناخوشی که به او میرسد، بشناسید"[۱۴].
«وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ»؛ یعنی: هم در عرصه فردی هم در عرصه سیاسی و هم عرصههای دیگر، آنچه برای شما گلهای بیخار جهان هستی مطرح است، فقط و فقط رضای اوست و بس[۱۵].
تسلیم بودن امامان معصوم(ع) در برابر قضای الهی
واژه «سَلَّمْتُمْ» ماضی باب تفعیل از مصدر "تسلیم" به معنای "واگذاردن چیزی به دیگری" است؛ خواه واگذاری متاع باشد: ودیعه را به صاحبش تحویل داد[۱۶]. و خواه سپردن زمام اختیار خود به دیگری باشد: اجیر، خود را تسلیم اجارهکننده کرد؛ یعنی اختیار خود را به دست او داد[۱۷].
"قضا" به معنای "فیصله دادن" است؛ خواه با کلام باشد؛ خواه با عمل؛ خواه فیصله دهنده، ذات اقدس الهی باشد، یا بشر[۱۸].[۱۹]
قضای قولی و فعلی خداوند
- قضای قولی خداوند، مانند: ﴿ وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ﴾[۲۰].
- قضای فعلی خداوند، مانند: ﴿ وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ﴾[۲۱]؛ ﴿فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ﴾[۲۲].[۲۳]
قضای قولی و فعلی بشر
- قضای قولی بشر، مانند: "حاکم، فلان حکم را صادر کرد"[۲۴].
- قضای فعلی بشر، مانند: ﴿ فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ﴾[۲۵]؛ ﴿ فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾[۲۶].
به این ترتیب، معنای جمله فوق این است که: شما امامان شیعه(ع) تسلیم محض قضای الهی بودید؛ هم قضای تشریعی خداوند، هم قضای تکوینی ذات مقدّس ربوبی[۲۷].
تسلیم خدا بودن، فضیلت والای اخلاقی
تسلیم در برابر ذات مقدّس ربوبی بودن" از فضایل والایی است که خداوند برگزیدگان خود را به آن میستاید: به عنوان نمونه، حضرت ابراهیم خلیل الرحمن(ع) را با این وصف میستاید: ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۲۸]؛ ﴿ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۲۹].
نیز پیامبر اکرم(ص) را با این وصف، امر نموده و او پیشگام انجام این امر الهی است: ﴿قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۳۰].
"توصیه به تسلیم در برابر خداوند بودن" از سفارشهای بندگان صالح حضرت حق به فرزندان خویش است: ﴿وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ﴾[۳۱].
البتّه حضرت ابراهیم(ع) با تربیت الهی، توانست فرزندانی تسلیم در برابر خداوند پرورش دهد که نمونههای عالی آن حضرت اسماعیل و حضرت اسحاق(ع) بودند: ﴿ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾[۳۲].[۳۳]
مقام تسلیم، دعای پاکان
مقام تسلیم آن چنان موهبتی ارزشمند است که حضرت ابراهیم(ع) آن را از ذات مقدّس ربوبی درخواست میکند: ﴿ وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۳۴].[۳۵]
معرفت به خداوند؛ زمینه تسلیم
زیر بنای تسلیم در برابر خداوند، "معرفت به ذات مقدّس ربوبی و حکمت و عزّت است". حضرت امام باقر(ع) فرمود: "سزاوارترین خلق خدا به گردن نهادن در برابر قضا و فرمان او کسی است که خداشناس باشد"[۳۶]. نبی اکرم(ص) فرمود: "ای بندگان خدا! شما چون بیمارید و پروردگار جهانیان مانند طبیب و بهبود حال بیمار در گرو توصیههای طبیب به او و تدبیر اوست، نه در آنچه بیمار میخواهد و پیشنهاد میکند، هان! در برابر فرمان خداوند گردن نهید تا از رستگاران باشید"[۳۷].
هر چه در عرصه معرفت، انسان اوج پیدا کند، در این فضیلت به قلّه نزدیکتر میشود؛ لذا نقل شده است که امام صادق(ع) فرمود: "رسول خدا(ص) درباره کاری که گذشته بود، نمیفرمود: کاش جز آن بود"[۳۸] و امامان معصوم(ع) که در قلّه این معرفت هستند -همانند نبی اکرم(ص)-تسلیم بیچون و چرای قضای الهی هستند و پسندند آنچه را جانان پسندد، آنچه سالار شهیدان در آخرین لحظات عمر مبارکش فرمود، در حقیقت زبان حال و زبان قال همه امامان معصوم(ع) است.
در مقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم ای پروردگاری که جز تو خدایی نیست! ای فریادرس دادخواهان! که مرا جز تو پروردگاری و معبودی نیست، بر حکم و تقدیر تو صابر و شکیبا هستم ای فریادرس آنکه فریادرس ندارد! ای همیشه زندهای که پایان ندارد! ای زنده کننده مردگان! ای خدایی که هرکس را با اعمالش میسنجی! در میان من و این مردم حکم کن که تو بهترینحکم کنندگانی"[۳۹] آنگاه صورت به خاک گذاشت و گفت:«بِسْمِ اللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»[۴۰].
تسلیم در برابر پیامبر(ص)
تسلیم در برابر پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) در حقیقت زیر مجموعه تسلیم در برابر خداوند است؛ چراکه مشروعیّت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) به امر خداوند است: ﴿ فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا﴾[۴۱]. آنکس که در تسلیم ذات مقدّس ربوبی است، تسلیم دستورات خلفای او؛ یعنی همه پیامبران و امامان(ع) نیز هست.
حضرت امام صادق(ع) فرمود: "اگر جمعیّتی خدا را بپرستند، نماز را بپا دارند و زکات را بپردازند و روزه ماه رمضان و حج را بجا آورند، ولی نسبت به کارهایی که پیامبر انجام داده، با سوءظن بنگرند و یا بگویند: اگر فلان کار را انجام نداده بود، بهتر بود، آنان در حقیقت مؤمنان واقعی نیستند، سپس امام آیه﴿ فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا﴾[۴۲] تلاوت فرموده، چنین فرمود: بر شما باد به تسلیم"[۴۳].[۴۴]
تسلیم از منظر عرفان
تسلیم یکی از صفات نیکوی مؤمنین است که به واسطه آن، طیّ مقامات معنویّه و معارف الهیّه شود و کسی که تسلیم پیش حق و اولیای خدا شود و در مقابل آنها چون و چرا نکند و با قدم آنها سیر ملکوتی کند، زود به مقصد میرسد، از این جهت بعضی از عرفا گویند که مؤمنین از حکما نزدیکتر به مقصد و مقصود هستند؛ زیرا که آنها قدم را جای پای پیامبران میگذارند و حکما میخواهند با فکر و عقل خود سیر کنند و البتّه آنکه تسلیم راهنمایی الهی شد، از راه مستقیم ـ که اقرب طرق است ـ به مقصود میرسد و هیچ خطری از برای او نیست لکن آنکه با قدم خود سیر کند، چه بسا در هلاکت افتد و راه را گم کند. انسان باید کوشش کند تا طبیب حاذق پیدا کند، چون طبیبی کامل یافت، در نسخههای او اگر چون و چرا کند و تسلیم او نشود و با عقل خود بخواهد خود را علاج کند، چه بسا که به هلاکت رسد.
در سیر ملکوتی، باید انسان کوشش کند تا هادی طریق پیدا کند و چون هادی پیدا کرد، باید تسلیم او شود و در سیر و سلوک به دنبال او رود و قدم را جای قدم او گذارد و ما چون نبی اکرم(ص) را هادی طریق یافتیم و او را واصل به تمام معارف میدانیم، باید در سیر ملکوتی، تبعیّت او کنیم بیچون و چرا.
و اگر بخواهیم فلسفه احکام را با عقل ناقص خود دریابیم، از جاده مستقیم، منحرف میشویم و به هلاکت دائم میرسیم، مانند مریضی که بخواهد از سرّ نسخه طبیب آگاه شود و پس از آن دارو بخورد، ناچار چنین مریضی، روی سلامت نمیبیند، تا آمده است از سرّ نسخه آگاهی پیدا کند، وقت علاج گذشته، خود را به هلاکت کشانده. ما مریضان و گمراهان باید نسخههای سیر ملکوتی و امراض قلبیّه خود را از راهنمایان طریق هدایت و اطبّای نفوس و پزشکان ارواح دریافت کنیم و پی به کار بستن افکار ناقصه و آرای ضعیفه خود به آنها عمل کنیم تا به مقصد که رسیدن به سرایر توحید است، برسیم بلکه همین تسلیم در بارگاه قدس الهی، یکی از مصلحات امراض روحیّه است و خود نفس را صفایی به سزا دهد و نورانیّت باطن را روز افزون کند[۴۵].[۴۶]
منابع
پانویس
- ↑ لسانالعرب، ج۶، ص۳۴۶؛ التحقیق، ج۵، ص۲۱۸ ـ ۲۲۰، «سلم».
- ↑ اخلاق ناصری، ص۱۱۶؛ التعریفات، ص۸۰.
- ↑ دایرةالمعارف تشیع، ج۴، ص۲۵۷؛ دانشنامه جهان اسلام، ج۷، ص۳۱۸.
- ↑ مفردات، ص۴۲۳، «سلم».
- ↑ المیزان، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۴۴.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص۵۲۷ - ۵۳۳.
- ↑ همان، ج۱۱، ص۲۴۹.
- ↑ شرح منظومه، ص۳۵۸.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۲۵۰.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص۵۲۷ - ۵۳۳.
- ↑ نهج البلاغه، قصار ۱۲۵.
- ↑ بحارالأنوار، ج۷۱، ۱۵۳.
- ↑ «بِالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ وَ الرِّضَا بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِ مِنْ سُرُورٍ وَ سَخَطٍ»، بحارالأنوار، ج۲، ص۲۰۵.
- ↑ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ج۲، ص۵۵۹.
- ↑ "سَلَّمَ الْوَدِيعَةَ لِصَاحِبِهَا"؛ مصباح المنیر، ص۲۸۷.
- ↑ "سَلَّمَ الْأَجِيرُ نَفْسَهُ لِلْمُسْتَأجِرِ مَكَّنَهُ مِنْ نَفْسِهِ حَيْثُ لَا مَانِع"؛ مصباح المنیر، ص۲۸۷.
- ↑ المفردات، ص۴۰۶.
- ↑ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ج۲، ص۴۱۳.
- ↑ و پروردگارت حکم قطعی کرده است که جز او را نپرستید؛ سوره اسراء، آیه ۲۳.
- ↑ و خداست که به حق حکم میکند؛ سوره غافر، آیه۲۰.
- ↑ پس آنها را به صورت هفت آسمان در مدّت دو روز (یا دو دوران) آفرید؛ سوره فصلت، آیه ۱۲.
- ↑ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ج۲، ص۴۱۳ ـ ۴۱۴.
- ↑ "قضى الحاكم بكذا".
- ↑ پس چون اعمال و آداب مناسکتان را بجا آوردید؛ سوره بقره، آیه ۲۰۰.
- ↑ پس هر حکمی که توانی بکن که تو تنها درباره زندگی این دنیا حکم توانی کرد؛ سوره طه، آیه ۷۲.
- ↑ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ج۲، ص۴۱۴.
- ↑ ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی و لکن حقگرایی تسلیم خدا بود و نیز از مشرکان نبود؛ سوره آل عمران، آیه ۶۷.
- ↑ آنگاه که پروردگارش به او گفت: تسلیم امر من شو، گفت: تسلیم اوامر خدا هستم؛ سوره بقره، آیه ۱۳۱.
- ↑ بگو: همانا من مأمورم که نخستین کسی باشم که تسلیم امر او هستم و به من گفته شده هرگز از مشرکان مباش؛ سوره انعام، آیه ۱۴.
- ↑ و ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به آیین خود توصیه کردند و هر یک در وصیّت خود گفتند: ای پسران من! بیتردید خداوند، این دین را برای شما برگزیده، پس حتماً بکوشید تا جز در حال اسلام، از دنیا نروید؛ سوره بقره، آیه ۱۳۲.
- ↑ پس چون پسر با او به حدّ کار و کوشش رسید گفت: ای فرزند عزیزم! من مرتّب در خواب میبینم که تو را سر میبرم (کارد بر حلقومت میکشم) پس بنگر چه نظر دهی؟ او گفت: ای پدر! آنچه را مأمور میشوی، انجام ده که به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت؛ سوره صافات، آیه ۱۰۲.
- ↑ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ج۲، ص۴۱۵.
- ↑ و به یاد آورید زمانی را که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را بالا میبردند و میگفتند: پروردگارا! این عمل را از ما بپذیر که تویی شنوا و دانا. پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده و از فرزندان ما نیز امّتی تسلیم خود پدید آر و اعمال عبادی ما را از حج و قربانیها و جاهای قربانی به ما نشان ده و بر ما عطف توجّه کن که تویی بسیار عطوف و توبهپذیر و مهربان؛ سوره بقره، آیه ۱۲۷ - ۱۲۸.
- ↑ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ج۲]]، ص۴۱۶.
- ↑ «أَحَقُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ بِالتَّسْلِيمِ لِمَا قَضَى اللَّهُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ»؛ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۱۵۳.
- ↑ «يَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ رَبُ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يُعَلِّمُهُ الطَّبِيبُ وَ تَدْبِيرِهِ بِهِ لَا فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ وَ يَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَكُونُوا مِنَ الْفَائِزِين»؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۱۱۷.
- ↑ «لَمْ يَكُنْ رَسُولُ اللَّهِ يَقُولُ لِشَيْءٍ قَدْ مَضَى: لَوْ كَانَ غَيْرُه»؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ۱۸۵.
- ↑ «...صبراً علی قضائک یا ربّ، لا اله سواک یا غیاث المستغیثین، مالی ربّ سواک ولا معبود غیرک، صبراً علی حکمک یا غیاث من لا غیاث له، یا دائماً لا نفاد له، یا محیی الموتی، یا قائما علی کلّ نفس بما کسبت، احکم بینی وبینهم وأنت خیر الحاکمین»؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص۶۱۵.
- ↑ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ج۲، ص ۴۱۷ ـ ۴۱۸.
- ↑ سوگند به پروردگارت که ایمان نمیآورند مگر آنکه در نزاعی که در میان آنان است تو را داور قرار دهند و از حکمی که تو میدهی، هیچ ناخشنود نشوند و به درستی، تسلیم آن گردند؛ سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ سوگند به پروردگارت که ایمان نمیآورند مگر آنکه در نزاعی که در میان آنان است تو را داور قرار دهند و از حکمی که تو میدهی، هیچ ناخشنود نشوند و به درستی، تسلیم آن گردند؛ سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ «لَوْ أَنَ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَوْ صَنَعَهُ النَّبِيُّ صأَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِي صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ ﴿ فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا﴾ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّسْلِيم»؛ اصول کافی، ج۱، ص۳۹۰، ح ۲.
- ↑ سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۴۱۸ ـ ۴۱۹.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۴۰۳ - ۴۰۲.
- ↑ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم ج۲، ص۴۲۰.