ملأ چگونه می‌تواند یکی از موانع بیرونی آزادی سیاسی به‌شمار رود؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
ملأ چگونه می‌تواند یکی از موانع بیرونی آزادی سیاسی به‌شمار رود؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلی؟
تعداد پاسخ۱ پاسخ

ملأ چگونه می‌تواند یکی از موانع بیرونی آزادی سیاسی به‌شمار رود؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید کاظم سیدباقری

حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در این‌باره گفته‌ است:

«یکی از گروه‌هایی که قرآن کریم به عنوان مانع آزادی و از میان برنده حقوق مردم معرفی می‌کند، “مَلَأ” است، جماعتی که بر رأی واحدند، پس آنان از حیث شوکت، جلوه‌گری و جلالت، چشم‌ها را پر می‌کنند[۱]. خداوند درباره این گروه می‌فرماید: أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ[۲].

ملکه سبا نیز هنگامی که نامه سلیمان را دریافت کرد: قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ[۳].

بنابراین معنای غالب ملأ، اشراف قوم‌اند[۴]. در روایت آمده است نبی مکرّم اسلام a شنید که مردی از انصار به هنگام بازگشت از غزوه بدر می‌گفت: “تعدادی پیر مرد ناتوان را کشتیم”. پیامبر گرامی اسلام a فرمود: “آنان از اشراف و ملأ قریش بودند، اگر در حضور آنان بودی، کار تو را کوچک می‌پنداشتند”[۵]. ویژگی این گروه که غالباً با قدرت و ثروت همراه است، به نحوی است که با نخوت و تکبر با دیگران رفتار می‌کنند و آزادی یا قدرت تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی را از آنان می‌گیرند. اشراف همدست و زورمند، با توجه به پایگاه چشم‌پرکنی که در جامعه دارند، به سادگی حقوق دیگران را می‌خورند و حقوق آنان را خود می‌دانند تا دیگران، خاموش و خفقان‌زده باشند، چنین است که فرعون و سران قوم بنی‌اسرائیل، برتری‌جو و اسراف‌گرند و با آزاررسانی، شکنجه، ترس و وحشت، مانع آزادی مردم می‌شوند: فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ[۶].

قرآن کریم، روایت می‌کند اشراف و پیرامونیان قدرت، محدودگر حقوق و آزادی دیگران شده و می‌شوند، خداوند درباره ملأ قوم شعیب که ایشان و مؤمنان را تهدید می‌کنند، بیان می‌دارد اشراف زورمند و متکبّر از قوم او گفتند: لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا[۷].

پاسخ شعیب در مقابل، به صراحت به ما می‌گوید آنان در پی محدودسازی آزادی ایشان و گرویدگان به خداوند هستند، ایشان پاسخ داد: قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ[۸]

آیه اجبارسازی اشراف را بیان می‌کند. آنان حتی به راهنمایی حضرت شعیب مبنی بر صبر و انتظار حکم از سوی خداوند توجه نکردند، بلکه ایشان و باورمندان را به راندن از سرزمین تهدید کردند، مگر آنکه به آیین آنان برگردند. در قول آنان لَنُخْرِجَنَّكَ و لَتَعُودُنَّ هم قسم و هم نون تأکید آمده است که نشان از قطع و جزمیت آنان بر این کار داشته است؛ لذا پیامبر الهی بعد از شنیدن قول آنان، داوری و گشایش کار را از خداوند‌طلبید[۹]: رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ[۱۰].

همچنین خداوند درباره کافران قوم‌های نوح، عاد و ثمود نیز بیان می‌دارد که کافران به پیامبران خود گفتند: لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا[۱۱].

این چنین است که مستبدان، سرشت نادرست خود را آشکار می‌کنند و بندگی قدرت را به جای بندگی حق و خداوند بر می‌گزینند[۱۲]. در این آیات، آشکارا آمده است که اشراف با دوری از اعتدال و همراه با غرور و تفاخر، افراط در امور، کفر، فسق و فجور، خودبرتربین هستند و کسی را شایسته‌تر از خود نمی‌یابند و به پیامبر مکرم a و طبعاً پیروانش تأکید می‌کند که از این گروه تبعیت نکنند: وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا[۱۳].

همواره در گفتار و رفتار این گونه افراد، برتربینی و کمال پنداری وجود دارد، چنین است که دیگران را انکار می‌کنند و به سادگی آزادی، حقوق و حق انتخاب دیگران را رد می‌کنند؛ قرآن کریم، روحیه خودبرتربینی ملأ، اشراف و سران قوم‌ها را که مانع آزادی است، این چنین روایت می‌کند که خطاب به حضرت نوح S گفتند: قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۱۴].

این روحیه که دیگران را در گمراهی می‌پندارد و خود را در نور و هدایت، به تکذیب رسولان الهی می‌انجامد، پس از آنکه حضرت نوح S بیان می‌کند که آیا تعجب می‌کنید، فردی از میان شما برآید، پیام خداوند را برساند، شما را بترساند تا شاید پرهیزکار شوید، آن قوم، حضرت را تکذیب کردند: فَكَذَّبُوهُ[۱۵].

خداوند کریم در ادامه بیان می‌کند که ملأ و صاحبان قدرت و ثروت در قوم عاد نیز حضرت هود را به سفاهت و دروغگویی، تهمت می‌زدند: قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ[۱۶].

در جریان قوم ثمود، خداوند در کلام خویش، لفظ “ملا” را همراه با استکبار به کار برده است: قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ[۱۷].

به تعبیر سید قطب، آشکار است که پرسش سران مستکبر، برای تهدید، ترساندن، دعوت برای انکار گرایش و ایمان مستضعفین و برای به سخره گرفتن آنان می‌باشد[۱۸].

پس ملأ که غالباً با ثروت حکومتی و قدرت سیاسی، گره خورده هستند، خود را بالادست می‌پندارند و با توجه به جایگاه دروغین و پنداشته‌هایی که در ذهن خود بافته‌اند، حقوقی برای دیگران قائل نیستند. چنین است که حضور این گونه افراد، مانعی حتمی برای آزادی سیاسی به شمار می‌آید، به گونه‌ای که شهروندان تنها باید پیروی کنند هر آنچه را که دیگران بر آنان دیکته می‌کنند، در غیر این صورت، آنان با مشکلات بسیار و زندان و شکنجه روبه‌رو می‌شوند»[۱۹]

منبع‌شناسی جامع فقه سیاسی

پانویس

  1. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۷۷۶.
  2. «آیا به (سرگذشت) بزرگان بنی اسرائیل پس از موسی ننگریسته‌ای» سوره بقره، آیه ۲۴۶.
  3. «(آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامه‌ای ارزشمند افکنده‌اند» سوره نمل، آیه ۲۹.
  4. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۸.
  5. ابن‌الأثیر، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج۴، ص۳۵۱.
  6. «اما هیچ کس (سخن) موسی را باور نکرد جز فرزندانی از قوم وی، (آن هم) با ترس آنکه فرعون و سرکردگانشان آنان را به بلا افکنند و بی‌گمان فرعون در (سر) زمین (مصر) بلند پروازی کرد و او به راستی از گزافکاران بود» سوره یونس، آیه ۸۳.
  7. «ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید» سوره اعراف، آیه ۸۸.
  8. «(شعیب) گفت: اگر چه خوش نداشته باشیم؟» سوره اعراف، آیه ۸۸.
  9. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۹۱.
  10. «خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.
  11. «و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید» سوره ابراهیم، آیه ۱۳.
  12. سید محمد تقی مدرسی، من هدی القرآن، ج۵، ص۳۹۲.
  13. «و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کرده‌ایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.
  14. «سرکردگان قوم او گفتند: بی‌گمان ما تو را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره اعراف، آیه ۶۰.
  15. «پس او را دروغگو شمردند» سوره اعراف، آیه ۶۴.
  16. «سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم» سوره اعراف، آیه ۶۶.
  17. «سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم» سوره اعراف، آیه ۷۵.
  18. سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۳، ص۱۳۱۴.
  19. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۲۶۵.