آیا شواهدی از اعتقاد اصحاب درباره عصمت پیامبر و امامان وجود دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا شواهدی از اعتقاد اصحاب درباره عصمت پیامبر و امامان وجود دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل اصلیعصمت در تاریخ اسلامی
مدخل وابستهعصمت
تعداد پاسخ۳ پاسخ

آیا شواهدی از اعتقاد اصحاب درباره عصمت پیامبر و امامان وجود دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

پاسخ جامع اجمالی

پیشینه اعتقاد به عصمت در باور اصحاب ائمه

از سیری در متون و منابع تاریخی و حدیثی می‌توان به نتایج زیر دست یافت:

  1. «مسأله عصمت امام از گناه، از آغاز شکل‌گیری جامعه شیعی در مدینه و پس از آن در کوفه در دوران امامت امام علی(ع) در میان شیعیان آن زمان مطرح بوده و معتقدان فراوانی نیز داشته است؛ افزون بر آن عصمت امام از اشتباه نیز نزد برخی شیعیان امری مسلم و قطعی بوده است[۱]، اگر چه به دلایل ویژه تاریخی و سیاسی اعتقاد به عصمت، تا قبل از عصر امام صادق و امام باقر(ع)، بروز و نمود چشمگیری میان شیعیان نداشته است، اما با تکیه بر روایات و نیز قراین و شواهد دیگر می‌توان مدعی شد که اعتقاد به عصمت در آن زمان و نزد شیعیان امری غریب نبوده بلکه در مواردی یا مناطقی این نظریه، باوری عمومی بوده است.
  2. از عصر صادقین(ع) اعتقاد به این مسأله و گفتگو پیرامون آن، به طور گسترده‌تری از سوی امامان معصوم مطرح و توسط اصحاب بزرگ آن حضرات تبیین و نقل گردید به گونه‌ای که از عبارات «مطهر»[۲] و «علی الحق»[۳] که تا پیش از آن استعمال شده و از آن عصمت برداشت می‌شد، فراتر رفته و از واژه «عصمت» استفاده گردید»[۴].

نمونه‌ها در گفتار اصحاب

در کلمات و سخنان اصحاب پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) نیز شواهدی مبنی بر اعتقاد و باور ایشان به عصمت مشاهده می‌شود که در اینجا تنها به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

  1. عبدالله عمر می‌گوید: من هر چه از پیامبر اکرم(ص) می‌شنیدم می‌نوشتم تا اینکه قریش به بهانه اینکه آن حضرت نیز بشر است و در حال‌های گوناگونی چون خشم و خشنودی سخن می‌گوید و چه بسا آن حالات در گفتار حضرت اثرگذار باشد، مرا از این کار بازداشتند. من این جریان را با حضرت رسول(ص) در میان گذاشتم، فرمود: «اکتب فوالذی نفسی بیده ما خرج منه الا الحق و اشار بیده الی فیه»[۵]؛ «بنویس که به خدا سوگند چیزی جز حق بر زبان جاری نمی‌گردد». پیامبر اکرم(ص) برپایه این حدیث، عصمت خود را مطرح فرموده است. شبهه دور پیش‌تر بیان شد.
  2. «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ‌»[۶]؛ «ابن عباس می‌گوید از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که می‌فرمود: من و علی و حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم».
  3. وقتی در صلح حدیبیه شخصی به پیمان صلح ایراد گرفت، شخص دیگری از صحابه پاسخ داد: «إِنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ لَيْسَ يَعْصِي رَبَّهُ‌...»[۷].
  4. در روایتی دیگر چنین آمده است: «أنا عبد الله و رسوله، لن أخالف أمره و لن یضیعنی»[۸]؛ «من بنده و رسول خدا هستم. هرگز از امر او سرپیچی نمی‌کنم و او هم مرا ضایع نمی‌سازد».
  5. در جریان جنگ بدر، سعد بن معاذ در پاسخ مشورت خواهی حضرت رسول(ص) اظهار داشت: «... و شهدنا أن ما جئت به هو الحق...»[۹]. از آنجا که در این مقام سخنی از وحی و معارف دینی مطرح نشده، بلکه تمام سخن در این است که آیا گفتار حضرت در مورد امر جنگ، حق و مطابق با واقع است یا اینکه احتمال خطا در آن وجود دارد، سعد بن معاذ بر این ایده که سخن حضرت در این مجال نیز به دور از هرگونه خطاست، پافشاری دارد[۱۰].
  6. از زید بن علی نقل شده که می‌گفت: «معصومین پنج نفرند، همان کسانی که آیه تطهیر درباره آنها نازل شده است»[۱۱].
  7. بعد از جنگ حنین هنگامی که پیامبر (ص) غنائم را تقسیم می‌کرد مقداری را به عنوان مؤلفة‌القلوب (برای به دست‌آوردن دل‌ها و دلجویی) برای ابوسفیان قرار داد. در این هنگام شخصی به نام ذوالخویصره به نحوه تقسیم پیامبر (ص) اعتراض کرد. در این هنگام مسلمانان می‌خواستند وی را به خاطر این اعتراض بکشند؛ زیرا اطمینان به عصمت پیامبر (ص) و صحیح بودن کار او داشتند و همچنین اعلام کردند حاضرند تمام اموال خود را در اختیار پیامبر (ص) قرار دهند[۱۲].
  8. از حمزه بن طیار و ابن ابی‌یعفور که هر دو در زمان امام صادق (ع) فوت کردند نقل شده که به امام عرضه می‌کردند: اگر اناری را نصف کرده و نیمی را حلال و نیم دیگر را حرام کنید ما می‌پذیریم[۱۳].
  9. حسین بن سعید اهوازی از یاران امام رضا (ع) و امام جواد (ع) و امام هادی (ع) معتقد است: «اجماع علمای امامیه بر این است که ائمه از تمام گناهان مطلقاً معصوم‌اند و آنان ترک مستحب را برای خود گناه می‌دانند»[۱۴]. همین استفاده از اصطلاح اجماع نشان می‌دهد که مسئله عصمت امری کاملاً پذیرفته شده بوده است»[۱۵].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

1. مصطفی سلیمانیان؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر مصطفی سلیمانیان در کتاب «مقامات امامان» در این‌باره گفته‌ است:

«شواهدی از اعتقاد اصحاب به عصمت پیامبر خاتم (ص) و امامان معصوم(ع) وجود دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. ابن عباس می‌گفت: «رسول الله (ص) معصوم است»[۱۶].
  2. زید بن علی (م ۱۲۲) می‌گفت: «معصومین پنج نفرند، همان کسانی که آیه تطهیر درباره آنها نازل شده است»[۱۷].
  3. شداد بن اوس می‌گوید: «در روز جنگ جمل مردّد بودم که حق با کیست؟ تا اینکه هنگام ظهر تصمیم گرفتم با علی باشم. هنگامی که بعد از جنگ به مدینه برگشتم امّ‌سلمه به من گفت: کار خوبی کردی زیرا علی با حق و حق با علی است»[۱۸].
  4. ابی‌سخیله می‌گوید: به ابوذر گفتم در اختلافات چه کنم؟ ابوذر گفت: «ملازم قرآن و علی باش، من شهادت می‌دهم که از پیامبر شنیدم: علی صدیق اکبر و فاروق بین حق و باطل است»[۱۹].
  5. خزیمة بن ثابت: پیامبر (ص) اسبی را از یک اعرابی خرید، منافقین جهت ایجاد اختلاف به اعرابی گفتند: اگر آن را به بازار می‌بردی چند برابر می‌خریدند به سراغ پیامبر برو و آنچه را قبلاً توافق کردید انکار کن و به بهانه اختلاف در معامله اسبت را پس بگیر. موقعی که اعرابی پیش پیامبر آمد و توافق قبلی را انکار کرد پیامبر فرمود: قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرده اسب را در مقابلِ این قیمت به من فروختی. در این هنگام خزیمه برخاست و گفت: من شهادت می‌دهم که اسب را درمقابل این قیمت به پیامبر (ص) فروختی. اعرابی گفت: در هنگام معامله کسی در آنجا نبوده که بخواهد شهادت دهد. پیامبر (ص) به خزیمه فرمود: چگونه به این مطلب شهادت می‌دهی؟ خزیمه گفت: «پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا! تو از جانب خداوند و از آسمان‌ها خبر می‌دهی و ما تو را تصدیق می‌کنیم، چطور می‌شود درباره قیمت این کالا تو را تصدیق نکنیم و حال آنکه می‌دانیم هرچه می‌گویی حق است». به خاطر همین قضیه پیامبر (ص) شهادت خزیمه را معادل شهادت دو مرد عادل قرار داد و به «خزیمه ذوالشهادتین» معروف شد[۲۰].
  6. هنگامی‌که در جنگ بدر پیامبر (ص) مسلمانان را به مشورت فرا خواند دو نفر از صحابه به جای مشورت‌دادن سخنان ناروایی را نسبت به پیامبر (ص) بر زبان آوردند در این هنگام جناب مقداد گفت: «ما به تو ایمان آوردیم و تو را تصدیق کردیم و شهادت دادیم آنچه را برای ما آوردی حق است و از جانب خداست، قسم به خدا اگر دستور دهی وارد در آتش‌های تاریک و خارهای درختان شویم با تو وارد خواهیم شد»[۲۱]. این سخن مقداد نشانه اعتماد کامل به گفتار و رفتار پیامبر (ص) دارد و اینکه در تصمیم پیامبر (ص) احتمال خطا و اشتباه و گناه وجود ندارد. دوباره پیامبر (ص) مشورت خواست سعد بن معاذ برخاست و گفت: «پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا! همانا ما به تو ایمان آوردیم و تو را تصدیق کردیم و شهادت دادیم آنچه را برای ما آوردی حق است و از جانب خداست، هرچه می‌خواهی دستور بده و هرچه می‌خواهی از اموال ما بگیر. همانا آنچه را تو بگیری بهتر از اموالی است که رها می‌کنی، قسم به خدا اگر دستور دهی وارد این دریا شویم با تو وارد خواهیم شد»[۲۲].
  7. در صلح حدیبیه هنگامی که پیامبر (ص) می‌خواست با مشرکین صلح کند عمر به پیش ابوبکر رفت و با حالت اعتراض گفت: آیا ما با مشرکین صلح کنیم و خود را خوار و ذلیل کنیم! ابوبکر گفت: «او رسول خداست و پروردگارش را معصیت نمی‌کند»[۲۳]. عمر رفت و این اعتراض را پیش خود پیامبر (ص) مطرح کرد پیامبر (ص) فرمود: «من بنده خدا و فرستاده او هستم، هرگز با دستورش مخالفت نمی‌کنم و او هم هرگز مرا ضایع نمی‌سازد»[۲۴].
  8. بعد از جنگ حنین هنگامی که پیامبر (ص) غنائم را تقسیم می‌کرد مقداری را به عنوان مؤلفة‌القلوب (برای به دست‌آوردن دل‌ها و دلجویی) برای ابوسفیان قرار داد. در این هنگام شخصی به نام ذوالخویصره به نحوه تقسیم پیامبر (ص) اعتراض کرد. در این هنگام مسلمانان می‌خواستند وی را به خاطر این اعتراض بکشند؛ زیرا اطمینان به عصمت پیامبر (ص) و صحیح بودن کار او داشتند و همچنین اعلام کردند حاضرند تمام اموال خود را در اختیار پیامبر (ص) قرار دهند[۲۵].
  9. از حمزه بن طیار و ابن ابی‌یعفور که هر دو در زمان امام صادق (ع) فوت کردند نقل شده که به امام عرضه می‌کردند: اگر اناری را نصف کرده و نیمی را حلال و نیم دیگر را حرام کنید ما می‌پذیریم[۲۶]. و ابن ابی‌یعفور همان کسی است که در کتاب مکتب در فرایند تکامل به عنوان نماینده شیعیان معتدل معرفی می‌شود. در تفسیر ابی‌جارود از اصحاب امام باقر (ع) آمده است: ایشان با استناد به آیه تطهیر مفهوم عصمت را مطرح و تبیین فرموده‌اند[۲۷].
  10. حسین بن سعید اهوازی از یاران امام رضا (ع) و امام جواد (ع) و امام هادی (ع) گفت: «اجماع علمای امامیه بر این است که ائمه از تمام گناهان مطلقاً معصوم‌اند و آنان ترک مستحب را برای خود گناه می‌دانند»[۲۸]. همین استفاده از اصطلاح اجماع نشان می‌دهد که مسئله عصمت امری کاملاً پذیرفته شده بوده است.
  11. سلیم بن قیس می‌گوید: سعد بن ابی وقاص به من گفت: «من در یاری علی شک کردم و از طرفی نمی‌خواستم خودم را به کشتن بدهم، و اگر علی را فضیلتی بوده که من از آن خبر نداشتم خودم را خطاکار و گناهکار نمی‌دانم! بلکه او را بر حق می‌دانم»[۲۹].[۳۰]
2. جعفر انواری؛
حجت الاسلام و المسلمین انواری در کتاب «نور عصمت بر سیمای نبوت» در این‌باره گفته‌ است:

«#عبدالله عمر می‌گوید: من هر چه از پیامبر اکرم(ص) می‌شنیدم می‌نوشتم تا اینکه قریش به بهانه اینکه آن حضرت نیز بشر است و در حال‌های گوناگونی چون خشم و خشنودی سخن می‌گوید و چه بسا آن حالات در گفتار حضرت اثرگذار باشد، مرا از این کار بازداشتند. من این جریان را با حضرت رسول(ص) در میان گذاشتم، فرمود: «اکتب فوالذی نفسی بیده ما خرج منه الا الحق و اشار بیده الی فیه»[۳۱]؛ «بنویس که به خدا سوگند چیزی جز حق بر زبان جاری نمی‌گردد». پیامبر اکرم(ص) برپایه این حدیث، عصمت خود را مطرح فرموده است. شبهه دور پیش‌تر بیان شد.

  1. «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ‌»[۳۲]؛ «ابن عباس می‌گوید از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که می‌فرمود: من و علی و حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم».
  2. وقتی در صلح حدیبیه شخصی به پیمان صلح ایراد گرفت، شخص دیگری از صحابه پاسخ داد: «إِنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ لَيْسَ يَعْصِي رَبَّهُ‌...»[۳۳].
  3. در روایتی دیگر چنین آمده است: «أنا عبد الله و رسوله، لن أخالف أمره و لن یضیعنی»[۳۴]؛ «من بنده و رسول خدا هستم. هرگز از امر او سرپیچی نمی‌کنم و او هم مرا ضایع نمی‌سازد».
  4. در جریان جنگ بدر، سعد بن معاذ در پاسخ مشورت خواهی حضرت رسول(ص) اظهار داشت: «... و شهدنا أن ما جئت به هو الحق...»[۳۵]. از آنجا که در این مقام سخنی از وحی و معارف دینی مطرح نشده، بلکه تمام سخن در این است که آیا گفتار حضرت در مورد امر جنگ، حق و مطابق با واقع است یا اینکه احتمال خطا در آن وجود دارد، سعد بن معاذ بر این ایده که سخن حضرت در این مجال نیز به دور از هرگونه خطاست، پافشاری دارد»[۳۶].
3. محمد حسین فاریاب؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین فاریاب در کتاب «عصمت امام» در این‌باره گفته‌ است:

«از سیری در متون و منابع تاریخی و حدیثی می‌توان به نتایج زیر دست یافت:

  1. واژه عصمت و مشتقات آن از جمله معصوم، از همان قرن نخست هجری در سنت نبوی[۳۷]، مطرح و در کلمات امامان شیعه نیز متداول بوده است[۳۸]. مسأله عصمت امام از گناه، از آغاز شکل‌گیری جامعه شیعی در مدینه و پس از آن در کوفه در دوران امامت امام علی(ع) در میان شیعیان آن زمان مطرح بوده و معتقدان فراوانی نیز داشته است؛ افزون بر آن عصمت امام از اشتباه نیز نزد برخی شیعیان امری مسلم و قطعی بوده است[۳۹]، اگر چه به دلایل ویژه تاریخی و سیاسی اعتقاد به عصمت، تا قبل از عصر امام صادق و امام باقر(ع)، بروز و نمود چشمگیری میان شیعیان نداشته است، اما با تکیه بر روایات و نیز قراین و شواهد دیگر می‌توان مدعی شد که اعتقاد به عصمت در آن زمان و نزد شیعیان امری غریب نبوده بلکه در مواردی یا مناطقی این نظریه، باوری عمومی بوده است.
  2. از عصر صادقین(ع) اعتقاد به این مسأله و گفتگو پیرامون آن، به طور گسترده‌تری از سوی امامان معصوم مطرح و توسط اصحاب بزرگ آن حضرات تبیین و نقل گردید به گونه‌ای که از عبارات «مطهر»[۴۰] و «علی الحق»[۴۱] که تا پیش از آن استعمال شده و از آن عصمت برداشت می‌شد، فراتر رفته و از واژه «عصمت» استفاده گردید.
  3. امام صادق(ع)، نخستین استدلال‌های امامیه بر عصمت امام را ارائه کردند[۴۲] بعدها به تبع امام، برخی اصحاب ایشان همچون هشام بن حکم، استدلال‌های امام را با شرح و بسط بیشتری در جامعه مطرح نمودند»[۴۳].

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. به عنوان نمونه می‌توان به این روایت اشاره نمود: محمدبن ثابت از یاران امام سجاد(ع) در وصف آن حضرت چنین می‌گوید: امام چیزی جز حق نمی‌گوید. طبری، محمدبن جریر، دلائل الامامة، ص۲۱۲. این کلام را می‌توان هم ناظر به عصمت از دروغ و هم بیانگر عصمت از اشتباه دانست.
  2. به عنوان نمونه امیرمومنان(ع) در یکی از خطبه‌های خویش می‌فرمایند: «فقد طهرنا من الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و من کل دنیة و کل رجاسة فنحن علی منهاج الحق ...» نعمانی، کتاب الغیبة، ص۴۴؛ از امام مجتبی(ع) هم چنین روایت شده که فرمودند: «نحن حزب الله الغالبونعترة رسوله الاقربون و اهل بیته الطیبون الطاهرون»، شیخ مفید، امالی، تحقیق علی اکبر غفاری، ۳۴۸؛ امام کاظم(ع) نیز در روایتی فرموده‌اند: «اللهم صل علی الائمة من ولده ... المطهرین الذین ارتضیتهم انصارا لدینک»، ابن قولویه، کامل الزیارات، تحقیق جواد قیومی، ص۴۳-۴۲.
  3. به عنوان نمونه رسول خدا(ص) در حدیثی متواتر و صحیح فرموده‌اند: «علی مع الحق و الحق مع علیو لن یفترقا حتی یردا علی الحوض یوم القیامة»، حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۲۴ و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۲؛ ام سلمه نیز چنین نقل کرده: «والله ان علیا علی الحق قبل الیوم و بعد الیوم عهدا معهودا و قضاءا مقضیا»، ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق ج۴۲، ص۱۲۰؛ عمار یاسر نیز درباره امیرالمومنین(ع) چنین اظهار نظر کرده: « لو لم یبق احد الا خالف علی بن ابیطالب لما خالفته و لا زالت یدی مع یده و ذلک لان علیا لم یزل مع الحق منذ بعث الله نبیه»، نعمان مغربی، شرح الاخبار، تحقیق: سیدمحمد حسین جلالی، ج۱، ص۷۳۱؛ از مقدادبن اسود هم در دفاع از امیرالمومنین و اهل بیت پیامبر(ع) چنین نقل شده: «انی والله لاحبهم لحب رسول الله ایاهم و ان الحق معهم و فیهم»، مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۳-۳۴۲؛ حذیفة بن یمان هم در دفاع از امیرالمومنین(ع) گفته است: «...فوالله انه لعلی الحق آخرا و اولا ...»، مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۴-۳۸۳.
  4. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۱۶۴ و ۲۱۶.
  5. محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۰۵.
  6. محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۶۵.
  7. علی بن ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیة، ج۳، ص۲۸.
  8. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۶۳۴.
  9. اسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایة والنهایة، ج۳، ص۳۲۱.
  10. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۵۶.
  11. تفسیر فرات کوفی، حدیث ۴۶۴.
  12. ارشاد، شیخ مفید، ص۷۶؛ ملل و نحل، ج۱، ص۶۹؛ بدایه و نهایه، ج۴، ص۴۱۶.
  13. رجال کشی، ص۲۴۹ و ۳۴۹.
  14. کتاب الزهد، ص۱۱۴؛ بحارالأنوار، ج۲۵، ص۲۰۷.
  15. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۴۸.
  16. بحارالأنوار، ج۱۷، ص۵۴.
  17. تفسیر فرات کوفی، حدیث ۴۶۴.
  18. بحارالأنوار، ج۳۶، ص۳۴۶.
  19. بحارالأنوار، ج۳۸، ص۲۱۰.
  20. کافی، ج۷، ص۴۰۱؛ الفقیه، ج۳، ۱۰۹؛ الإختصاص، ص۶۴؛ طبقات ابن سعد، ج۴، ص۳۷۹؛ أسدالغابة، ج۱، ص۶۱: «يَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي تُخْبِرُنَا عَنِ اللَّهِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاوَاتِ‏ فَنُصَدِّقُكَ‏ وَ لَا نُصَدِّقُكَ فِي ثَمَنِ هَذَا و علمت انک لا تقول الا حق».
  21. الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۳، ص۱۷۴.
  22. بحارالأنوار، ج۱۹، ص۲۴۷.
  23. سیره حلبی، ج۳، ص۱۹۰: «رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ وَ لَيْسَ‏ يَعْصِي‏ رَبَّهُ‏».
  24. تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳۴؛ سیره حلبی، ج۳، ص۲۸: «انا عبدالله و رسوله لن اخالف أمره و لن یضیعنی».
  25. ارشاد، شیخ مفید، ص۷۶؛ ملل و نحل، ج۱، ص۶۹؛ بدایه و نهایه، ج۴، ص۴۱۶.
  26. رجال کشی، ص۲۴۹ و ۳۴۹.
  27. تفسیر القمی، ج۲، ص۱۹۳.
  28. کتاب الزهد، ص۱۱۴؛ بحارالأنوار، ج۲۵، ص۲۰۷.
  29. تاریخ سیاسی صدر اسلام، ص۱۸۶.
  30. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۴۸.
  31. محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۰۵.
  32. محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۶۵.
  33. علی بن ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیة، ج۳، ص۲۸.
  34. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۶۳۴.
  35. اسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایة والنهایة، ج۳، ص۳۲۱.
  36. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۵۶.
  37. بخاری در صحیح خود در بابی با عنوان «المعصوم من عصم الله» و نیز نسائی و بیهقی از طریق ابوسعید خدری از پیامبراکرم(ص) چنین نقل می‌کنند: «ما استخلف خلیفة الا له بطانتان بطانة تأمره بالخیر و تحضه علیه و بطانة تأمره بالشر و تحضه علیه و المعصوم من عصم الله»، بخاری، صحیح بخاری، ج۷، ص۲۳۱؛ نسائی، سنن، ج۷، ص۱۵۸؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۱۱؛ زراره از امام صادق(ع) و آن حضرت از رسول خدا(ص) روایت کرده که ده امر از پایه‌های اسلام است که دهمین آن عصمت به معنای طاعت است. «بنی الاسلام علی عشرة اسهم ... والعصمة و هی الطاعة»، صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۴۷.
  38. امام سجاد(ع) در روایتی می‌فرمایند: «الامام منا لایکون الا معصوما و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها و لذلک لا یکون الا منصوصا فقیل له یابن رسول الله(ص): فما معنی المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله و حبل الله هو القرآن لا یفترقان الی یوم القیامة و الامام یهدی الی القرآن و القرآن یهدی الی الامام ...»، صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲.
  39. به عنوان نمونه می‌توان به این روایت اشاره نمود: محمدبن ثابت از یاران امام سجاد(ع) در وصف آن حضرت چنین می‌گوید: امام چیزی جز حق نمی‌گوید. طبری، محمدبن جریر، دلائل الامامة، ص212. این کلام را می‌توان هم ناظر به عصمت از دروغ و هم بیانگر عصمت از اشتباه دانست.
  40. به عنوان نمونه امیرمومنان(ع) در یکی از خطبه‌های خویش می‌فرمایند: «فقد طهرنا من الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و من کل دنیة و کل رجاسة فنحن علی منهاج الحق ...»نعمانی، کتاب الغیبة، ص۴۴؛ از امام مجتبی(ع) هم چنین روایت شده که فرمودند: «نحن حزب الله الغالبونعترة رسوله الاقربون و اهل بیته الطیبون الطاهرون»، شیخ مفید، امالی، تحقیق علی اکبر غفاری، ۳۴۸؛ امام کاظم(ع) نیز در روایتی فرموده‌اند: «اللهم صل علی الائمة من ولده ... المطهرین الذین ارتضیتهم انصارا لدینک»، ابن قولویه، کامل الزیارات، تحقیق جواد قیومی، ص۴۳-۴۲.
  41. به عنوان نمونه رسول خدا(ص) در حدیثی متواتر و صحیح فرموده‌اند: «علی مع الحق و الحق مع علیو لن یفترقا حتی یردا علی الحوض یوم القیامة»، حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۲۴ و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۲؛ ام سلمه نیز چنین نقل کرده: «والله ان علیا علی الحق قبل الیوم و بعد الیوم عهدا معهودا و قضاءا مقضیا»، ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق ج۴۲، ص۱۲۰؛ عمار یاسر نیز درباره امیرالمومنین(ع) چنین اظهار نظر کرده: « لو لم یبق احد الا خالف علی بن ابیطالب لما خالفته و لا زالت یدی مع یده و ذلک لان علیا لم یزل مع الحق منذ بعث الله نبیه»، نعمان مغربی، شرح الاخبار، تحقیق: سیدمحمد حسین جلالی، ج۱، ص۷۳۱؛ از مقدادبن اسود هم در دفاع از امیرالمومنین و اهل بیت پیامبر(ع) چنین نقل شده: «انی والله لاحبهم لحب رسول الله ایاهم و ان الحق معهم و فیهم»، مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص۳۴۳-۳۴۲؛ حذیفة بن یمان هم در دفاع از امیرالمومنین(ع) گفته است: «...فوالله انه لعلی الحق آخرا و اولا ...»، مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۴-۳۸۳.
  42. ر.ک: صدوق، خصال، ج۱، ص۳۱۰.
  43. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۱۶۴ و ۲۱۶.