یزید بن مسعود نهشلی بصری در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«یزید» فرزند مسعود نهشلی بصری و کنیه‌اش ابوخالد از جمله شخصیت‌ها و مردان با ایمانی بود که قصد یاری امام حسین (ع) را داشت، ولی موفق به این سعادت نشد. ابوخالد از بزرگان و شیعیان بنی تمیم بصره و مورد احترام و اکرام قبایل بصره بود.

زمانی که نامه امام حسین (ع) توسط سلیمان أبورزین، از مکه به سران قبایل بصره از جمله یزید بن مسعود رسید. وی گروهی از هواداران خود از قبیله بنی تمیم و نیز جمعی از بنی حنظله و بنی سعد و بنی عامر که همه از قبایل و شیعیان بصره بودند را فرا خواند و چون گرد او جمع شدند، ابتدا از موقعیت و جایگاه خانوادگی خویش پرسید که من نزد شما چگونه‌ام؟ حاضران گفتند: «بسیار خوب، بسیار خوب! به خدا سوگند! شما ستون فقرات ما هستی و برترین افتخار مایی، شما به کمال سربلندی رسیده و از دیگران گوی سبقت را ربوده‌ای»[۱]

ابن مسعود گفت: «دلیل من از گردآوری شما این است که با شما مشورت کنم و از شما یاری بجویم!»[۲]

در پاسخ او گفتند: «به خدا قسم، ما از نصیحت و خیرخواهی شما دریغ نخواهیم کرد و نظر خود را در اختیار شما قرار خواهیم داد و مهیای سخنان شما هستیم!»[۳].[۴]

خطبه گرم و گویای یزید بن مسعود

یزید بن مسعود چون از آمادگی آنها اطمینان حاصل کرد، خطبه‌ای بسیار گرم و گویا و در ضمن تعیین کننده در چند فراز ایراد کرد در فراز اول: هویت وریشه فاسد معاویه بن أبی سفیان و پسرش یزید را گوشزد کرد و چنین گفت: «معاویه هلاک شد (مرگ معاویه رجب ۶۰ه‍.ق بوده است) و از رفتن او هیچ خسارتی به بار نیامد! آگاه باشید درهای طلم و گناه شکست و پایه‌های ستم فرو ریخت، او برای پسرش بیعت گرفت و خیال می‌کرد با این کار بیعت را تحکیم بخشیده، ولی هیهات به چیزی که می‌خواست دست نیافت. به خدا سوگند! او تلاش بیهوده کرد و مشورت‌هایی که انجام داد به ضررش تمام شد. اکنون پسرش یزید به جای او ادعای خلافت دارد، در حالی که او آشکارا شراب می‌نوشد، جرثومه فسق و فجور است، او مدعی خلافت است ر حالی که از حلم و بردباری و از علم و دانش کم بهره است و مسلمانان به خلافت او رضایت ندارند و او به اندکی از حق هم آشنایی ندارد؛ بنابراین سوگند به خدا، جهاد و مبارزه با چنین عنصری از جهاد با مشرکین برتر و بالاتر است»[۵]:

سپس در فراز دوم از سخنانش به شخصیت خاندان رسالت و برجستگی‌های حسین بن علی (ع) پرداخت و چنین گفت: «و این حسین بن علی (ع) فرزند دختر رسول خدا (ص) است که از اصالت و شرافت ریشه‌‌دار و از اندیشه بزرگ والایی برخوردار است، فضایل او وصف ناشدنی، وعلم و دانش او پایان ناپذیر است»[۶]:

این شخصیت والا مقام به سبب سابقه‌اش در اسلام و سن و تقدم و نزدیکی‌اش با رسول خدا (ص) از دیگران به مقام والای خلافت سزاوارتر است. از اوصاف شخصی او این که با کودکان مهربان و با بزرگسالان و سالخوردگان دلسوز است.

ایشان برجسته‌ترین زمامدار و پیشوایی است که با وجودش حجت الهی تمام و پند و مو عضله به حق رسانده خواهد شد. بنابراین از نور حق تجاوز نکنید و در تاریکی و باطل باقی نمانید.

و در فراز سوم سخنانش همه حاضران را مخاطب قرار داد و آنان را به کوتاهی شان در جنگ صفین از حمایت امیرمؤمنان (ع) یادآور شد و آنها را به توبه عملی فرا خواند و چنین گفت: «به یاد دارید که در جنگ جمل «صخر بن قیس» شما را از نبرد در رکاب امیرمؤمنان علی (ع) بازداشت! اینک بیایید آن ننگ و عار را با یاری و نصرت فرزند رسول خدا (ص) شست و شو دهید! به خدا قسم هر کدام از شما در یاری و حمایت حسین بن علی (ع) کوتاهی نماید بداند که خداوند خواری و ذلت را در نسل و فرزندان او به میراث خواهد گذاشت و در میان قبیله‌اش او را ناچیز و بی‌باور می‌‌سازد»[۷]

و در پایان هم موضع خود را اعلام کرد و گفت: «اکنون من، لباس جنگ دربر کرده و زره کارزار بر تن نموده و آماده دفاع از حریم اویم، و هرکس امروز (در رکاب آن حضرت) کشته نشود عاقبت خواهد مرد و اگر از میدان جنگ بگریزید عاقبت مرگ به دنبال او خواهد بود؛ پس به خود آیید و نامه امام (ع) را به نیکی پاسخ دهید، خداوند شما را مشمول رحمت خویش قرار دهد!»[۸].[۹]

لبیک حاضران به سخنان ابن مسعود

پس از سخنان گویا و خیرخواهانه یزید بن مسعود، حاضران که از قبیله بنی تمیم و بنی حنظله و بنی عامر بصره بودند. اطلاعت بی‌چون و چرای خود را از دشوت او اعلام کردند، و هر کدام در حمایت از فرزند رسول خدا (ص) سخن گفتند، اما افراد قبیله بنی سعد تقاضا کردند به ایشان فرصتی دهد تا در این باره مشورت نموده و سپس نظر نهایی خود را اعلام نمایند.

ابن مسعود برای تشویق افراد بنی سعد هم آنها را مخاطب قرار داد و چنین گفت: «ای بنی سعد، سوگند به خدا اگر به روی حسین بن علی تیغ بکشید بدانید که خداوند هیچ گاه شمشیر را از میان شما برنخواهد داشت و همچنان با یکدیگر در جنگ و ستیز خواهیده بود!»[۱۰]

از نامه‌ای که یزید بن مسعود برای امام حسین (ع) فرستاد که در ادامه خواهد آمد معلوم می‌‌شود سخن او برای قبیله بنی سعد که بسیار واقع بینانه بود تأثیر گذاشت و آنها نیز اطاعت و فرمانبرداری خود را اعلام کرده‌اند.[۱۱]

نامه اعلام حمایت او از امام حسین (ع)

یزید بن مسعود پس از اطمینان از حمایت بی‌دریغ همه گروه‌های مورد نظرش همچون بنی تمیم، بنی حنظله، بنی عامر و بنی سعد در نامه‌ای به امام حسین (ع) نوشت، وفاداری و عزیمت به جانب آن حضرت را اعلام نمود. متن نامه چنین بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۱۲]

اما بعد، و نامه شما به دستم رسید و به آنچه مرا فراخوانده بودید به این که از شما اطاعت کنم و به یاریت بشتابم، آگاه شدم. همانا خداوند زمین را از وجود کسی که در آن به خیر عمل کند و مردم را به راه نجات رهنمون باشد خالی نمی‌گذارد.

شما حجت خدا بر خلق او هستید و امانت او در روی زمین و شاخه‌های سرسبز درخت رسالت احمدی به شمار می‌‌آیید، که رسول خدا (ص) تنه آن و شما شاخه‌های آن تلقی می‌‌شوید.

ای پسر فاطمه، قدم بر چشم ما بگذار و به نزد ما تشریف بیاور که بنی تمیم در اطاعت و اجرای فرامین تو چنان آماده‌اند که گویی شتر تشنه‌ای در روز تشنگی به آب برسد؛ و بنی اسد را تسلیم شما نموده با پیام تو دل‌های آنان را شست وشو داده و تاریکی جهالت شان را به لطف بارقه عنایت تو روشن کرده‌ام.[۱۳]

سپس نامه را توسط، عده‌ای از حاجیانی که مهیای سفر به مکه بودند و قصد پیوستن به امام (ع) را داشتند فرستاد. به نقل سماوی آن جمع، نامه را در کربلا به امام حسین (ع) تحویل دادند.

همین که حضرت نامه یزید بن مسعود را مطالعه کرد در حق او چنین دعا نمود: «خداوند تو را از بیم و هراس روزگار مصون داشته و عزت و سربلندی دهد و در قیامت تو را از تشنگی بزرگ آن روز سیراب گرداند!»[۱۴]

اما هنگامی که ابن مسعود با همراهان عازم حرکت به سوی کربلا بودند تا به قافله امام حسین (ع) ملحق شوند، خبر جانگداز و دلخراش شهادت امام (ع) و یاران باوفایش به او رسید و او و همراهانش سخت در حسرت فراق و اندوه فرو رفتند و از این که از سعادت بزرگ شهادت در راه حجت خدا محروم ماندند افسوس بسیار خوردند[۱۵].[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. بَخٍّ بَخٍّ أَنْتَ وَ اللَّهِ فَقْرَةُ الظَّهْرِ وَ رَأْسُ الْفَخْرِ حَلَلْتَ‏ فِي‏ الشَّرَفِ‏ وَسَطاً وَ تَقَدَّمْتَ فِيهِ فَرَطاً
  2. فَإِنِّی قَدْ جَمَعْتُكُمْ لِأَمْرٍ أُرِیدُ أَنْ أُشَاوِرُكُمْ‏ فِيهِ‏ وَ أَسْتَعِينُ‏ بِكُمْ عَلَيْهِ
  3. أَنَا وَالله نَمْنَحُكَ النَّصِيحَةَ وَ نَجْتهَدُ لَكَ الرَّأْيَ فقل حتی نسمع؛ الملهوف، ص۱۱۰؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۳۷؛ نفس المهموم، ص۸۶؛ مقتل مقرم، ص۱۴۳ و ابصارالعین، ص۱۸۴.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۶۲۹-۶۳۰.
  5. "إِنَّ مُعَاوِيَةَ مَاتَ فَأَهْوِنْ بِهِ وَ اللَّهِ هَالِكاً وَ مَفْقُوداً أَلَا وَ إِنَّهُ قَدِ انْكَسَرَ بَابُ الْجَوْرِ وَ الْإِثْمِ وَ تَضَعْضَعَتْ أَرْكَانُ الظُّلْمِ وَ قَدْ كَانَ أَحْدَثَ بَيْعَةً عَقَدَ بِهَا أَمْراً ظَنَّ أَنَّهُ قَدْ أَحْكَمَهُ وَ هَيْهَاتَ وَ الَّذِي أَرَادَ اجْتَهَدَ وَ اللَّهِ فَفَشَلَ وَ شَاوَرَ فَخَذَلَ وَ قَدْ قَامَ ابْنُهُ يَزِيدُ شَارِبُ الْخُمُورِ وَ رَأْسُ الْفُجُورِ يَدَّعِي الْخِلَافَةَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ وَ يَتَأَمَّرُ عَلَيْهِمْ بِغَيْرِ رِضًى مِنْهُمْ مَعَ قَصْرِ حِلْمٍ وَ قِلَّةِ عِلْمٍ لَا يَعْرِفُ مِنَ الْحَقِّ مَوْطِئَ قَدَمَيْهِ فَأُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً مَبْرُوراً لَجِهَادُهُ عَلَى الدِّينِ أَفْضَلُ مِنْ جِهَادِ الْمُشْرِكِينَ"
  6. وَ هَذَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ابْنُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) ذُو الشَّرَفِ الْأَصِيلِ وَ الرَّأْيِ الْأَثِيلِ لَهُ فَضْلٌ لَا يُوصَفُ وَ عِلْمٌ لَا يُنْزَفُ وَ هُوَ أَوْلَى بِهَذَا الْأَمْرِ لِسَابِقَتِهِ وَ سِنِّهِ وَ قِدَمِهِ وَ قَرَابَتِهِ يَعْطِفُ عَلَى الصَّغِيرِ وَ يَحْنُو عَلَى الْكَبِيرِ فَأَكْرِمْ بِهِ رَاعِيَ رَعِيَّةٍ وَ إِمَامَ قَوْمٍ وَجَبَتْ لِلَّهِ بِهِ الْحُجَّةُ وَ بَلَغَتْ بِهِ الْمَوْعِظَةُ فَلَا تَعْشَوْا عَنْ نُورِ الْحَقِّ وَ لَا تَسَكَّعُوا فِي وَهْدَةِ الْبَاطِلِ
  7. فَقَدْ كَانَ صَخْرُ بْنُ قَيْسٍ انْخَذَلَ بِكُمْ يَوْمَ الْجَمَلِ فَاغْسِلُوهَا بِخُرُوجِكُمْ إِلَى ابْنِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ نُصْرَتِهِ وَ اللَّهِ لَا يَقْصُرُ أَحَدٌ عَنْ نُصْرَتِهِ إِلَّا أَوْرَثَهُ اللَّهُ الذُّلَّ فِي وُلْدِهِ-وَ الْقِلَّةَ فِي عَشِيرَتِهِ.
  8. «وَ هَا أَنَا قَدْ لَبِسْتُ لِلْحَرْبِ لاَمَتَهَا وَ اِدَّرَعْتُ لَهَا بِدِرْعِهَا مَنْ لَمْ يُقْتَلْ يَمُتْ وَ مَنْ يَهْرُبْ لَمْ يَفُتْ فَأَحْسِنُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ رَدَّ الْجَوَابِ»؛الملهوف، ص۱۱۱؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۳۸؛ نفس المهموم، ص۸۷؛ مقتل مقرم، ص۱۴۲ و ابصار العین، ص۱۸۴.
  9. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۶۳۰-۶۳۲.
  10. وَ اللَّهِ يَا بَنِي سَعْدٍ لَئِنْ فَعَلْتُمُوهَا لاَ رَفَعَ اللَّهُ السَّيْفَ عَنْكُمْ أَبَداً وَ لاَ زَالَ سَيْفُكُمْ فِيكُمْ؛الملهوف، ص۱۱۱؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۳۸؛ نفس المهموم، ص۸۷؛ مقتل مقرم، ص۱۴۲ و ابصار العین، ص۱۸۴.
  11. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۶۳۳.
  12. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  13. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَمَّا بَعْدُ: فَقَدْ وَصَلَ إِلَيَّ كِتَابُكَ وَ فَهِمْتُ مَا نَدَبْتَنِي إِلَيْهِ وَ دَعَوْتَنِي لَهُ مِنَ الْأَخْذِ بِحَظِّي مِنْ طَاعَتِكَ وَ الْفَوْزِ بِنَصِيبِي مِنْ نُصْرَتِكَ وَ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِي الْأَرْضَ قَطُّ مِنْ عَامِلٍ عَلَيْهَا بِخَيْرٍ أَوْ دَلِيلٍ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ أَنْتُمْ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ وَدِيعَتُهُ فِي أَرْضِهِ تَفَرَّعْتُمْ مِنْ زَيْتُونَةٍ أَحْمَدِيَّةٍ هُوَ أَصْلُهَا وَ أَنْتُمْ فَرْعُهَا فَاقْدَمْ سَعِدْتَ بِأَسْعَدِ طَائِرٍ...»؛
  14. «مَا لَكَ آمَنَكَ اللَّهُ يَوْمَ الْخَوْفِ – وَ أَعَزَّكَ وَ أَرْوَاكَ يَوْمَ الْعَطَشِ الْأَكْبَرِ»
  15. الملهوف، ص۱۱۳؛ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۳۹؛ نفس المهموم، ص۸۸ و ابصارالعین، ص۱۸۵.
  16. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۶۳۳-۶۳۴.