ابوحمزه ثمالی در معارف و سیره رضوی
مقدمه
ابوحمزه ثابت بن ابیصفیه[۱] (دینار)، از شخصیتهای برجسته و مورد احترام شیعه، به حکم انتسابش به تیره ثماله[۲] یا اسکان در منطقه ثماله[۳] به لقب ثمالی معروف شده است. برابر قول مشهور، وی از اصحاب و راویان چهار تن از معصومان، امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم (ع) بود[۴]. او حضرت رضا (ع) را درک نکرد و طبعاً راوی حدیثی از آن حضرت نیست، اما به اعتبار موقعیتی که در عالم تشیع داشته، مورد مدح و تمجید آن حضرت قرار گرفته و این ستایش در بسیاری از کتب رجالی شیعه انعکاس یافته است. امام فرمود: ابوحمزه در زمان خویش مثل سلمان[۵] یا لقمان[۶] در زمان خود بود، بدان سبب که به چهار تن از ما، یعنی علی بن حسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد و در برههای موسی بن جعفر خدمت کرده[۷] یا با چهار تن از ما رفت و آمد داشته است[۸]. گرچه این سخن از زبان امام صادق (ع) نیز نقل شده است[۹]، بیشترین منابع آن را از امام رضا (ع) دانستهاند و البته بعید نیست که از زبان هر دو امام صدور یافته باشد که حاکی از شأن و منزلت او در نگره پیشوایان معصوم خواهد بود. اندکی تأمل درباره دو شخصیت پیش گفته که ابوحمزه به آنان تشبیه شده، عظمت وی را بیش از پیش آشکار میسازد. سلمان را پیامبر (ص) به اعتبار جلالت و والاییاش از اهل بیت خود دانسته بود[۱۰] و لقمان نیز به حکمت و دانایی شهره تاریخ است[۱۱].
به رغم این مکانت و بزرگی ابوحمزه، از زیستنامه وی اطلاع چندانی در دست نیست و منابع تاریخی و حدیثی از زندگی و ولادت، رشد، خاندان و نیز فعالیتهای مذهبی و اجتماعیاش سخن درخوری ارائه نمیکنند. البته آوردهاند وی کوفی، از موالی مهلب[۱۲]، ازدی و از راویان بزرگ است که در سلسله ۱۰۷ حدیث قرار دارد[۱۳]. در روایتی از حضورش نزد خالد بن عبدالله قسری، امیر هشام بن عبدالملک و جمعی از فقها یاد شده که به درخواست او حدیثی خواند که در آن فحشی وجود نداشت و بدین طریق مایه انبساط خاطرش گردید[۱۴]. از نقل این مراوده بر میآید که وی افراد محترم و مطرح جامعه زمان خویش بوده است. یعقوبی نیز او را از فقهای عهد ابوالعباس سفاح (خلافت ۱۳۲۔ ۱۳۶ق) معرفی میکند[۱۵].
با اینکه اهل سنت کمتر از راویان شیعی نقل روایت میکنند، به ویژه آنگاه که مورد توجه خاص این مذهب باشد، ابوحمزه از کسانی است روایاتش به فراوانی مورد توجه آنان قرار دارد، چنان که ابن عساکر در جاهای مختلف[۱۶] و ابنکثیر در موارد بسیار[۱۷] به اخبار و روایاتش استناد جستهاند و ابوالفرج اصفهانی نیز در الاغانی روایات فراوانی از او دارد[۱۸]. وی برابر دادههای عامه، از افرادی چون اصبغ بن نباته، انس بن مالک، زاذان ابیعمر کندی، سالم بن ابیجعد غطفانی، سعید بن جبیر، عامر شعبی، عبدالرحمن بن جندب فزاری، علی بن حسین بن علی (ع)، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین (ع) و دیگران روایت دارد، همان طور که افرادی مثل ابیض بن اغر بن صباح منقری، حسن بن محبوب، حفص بن غیاث، ابواسامه حماد بن اسامه، حمزة بن حبیب زیات و دیگران از او روایت کردهاند[۱۹]. در عین حال، عموماً او را فردی غیر قابل اعتماد میشمارند[۲۰]. ابوزکریا یحیی بن معین در تاریخ خویش وی را فردی نامعتبر و از کسانی میداند که تعلقی به آنان ندارد[۲۱]. ابنعدی به نقل از دستهای از پیشینیان او را ضعیف و غیر ثقه معرفی میکند[۲۲]. خطیب بغدادی نیز با وصف ضعیف از وی نام میبرد[۲۳]. ذهبی با یادکرد راویان و مرویعنههای او، وی را ضعیف و غیر ثقه میشمارد[۲۴]. برخی نیز با ادبیات ملایمتری از او سخن گفته و احادیثش را نرم و لین، یعنی نااستوار دانسته و بدین جهت غیر قابل اعتنا ذکر خواندهاند[۲۵]. اما واقعیت آن است که چنین داوریهایی بیش از آنکه معطوف به صدق، عدالت و حفظ ابوحمزه باشد، ریشه در عقاید مذهبی او دارد و صرف شیعه بودن وی، دانشمندان اهل سنت را به داوریهای تند کشانده تا وی را این گونه معرفی کنند. چنان که برخی به صراحت آن را بر زبان آورده و گفتهاند او در تشیعش غلو داشت و کثیرالوهم بود[۲۶] یا به رجعت ایمان داشت[۲۷] یا رافضی[۲۸] بود. بدیهی است که چنین رویکردهای اعتقادی صرفاً در روایات حاوی این دست از باورها، میتواند مایه جرح باشد، اما ارزش روایتگری فرد را مخدوش نمیسازد. او را در همه موارد و روایات غیر ثقه و نامعتمد نمیسازد و شاید به همین دلیل است که بسیاری از محدثان و راویان اهل سنت، به رغم همه این داوریهای تند، به روایات ابوحمزه توجه و تمسک میکنند.
اما در میان رجالیون شیعه، ابوحمزه مورد ستایش و تعدیل واقع شده است. نجاشی او را از افراد ثقه و از کسانی میداند که چهار امام را ملاقات و از آنان روایت کرده و از برگزیدگان اصحاب و مورد اعتمادشان در روایت و حدیث است[۲۹]. پس از او بسیاری از رجالیون به تأیید سخن وی پرداخته و ابوحمزه را به همان ویژگیها معرفی کردهاند[۳۰]. چنان که بروجردی مینویسد: او ثقه، جلیل و مشهورتر از آن است که در این مختصر چیزی از او گفته شود[۳۱]. در بیان مقام وی، حتی کرامتی برایش ذکر کرده و گفتهاند که او دعای آموخته از امام سجاد (ع) را بر دست شکسته فرزندش خواند که به یکباره خوب شد، به گونهای که یحیی بن عبدالله شکستهبند نتوانست تشخیص دهد کدام دست او شکسته بود[۳۲].
برخی از رجالیون به رغم وجود روایت امام رضا (ع) و ذکر آن، در ارتباط ابوحمزه با امام کاظم (ع) تردید کردهاند[۳۳]. شیخ طوسی ضمن اینکه وجود چنین اختلافی را ذکر میکند، او را از اصحاب آن حضرت بر میشمرد[۳۴]. برقی نیز به همین سیاق پیش رفته و وی را از اصحاب آن حضرت مینویسد[۳۵]. اما آنچه مایه شگفتی است، سخنی از ابنندیم است که او را با وصف «نجباء ثقات” میستاید و میگوید از اصحاب امام علی (ع) بود که با ابوجعفر نیز مصاحبت داشت[۳۶]. به درستی روشن نیست که وی بر چه اساسی چنین مطلبی را آورده است، چون محاسبه سن ابوحمزه (۱۵۰ق) و زمان شهادت امام (۴۰ق) با چنین ادعایی هیچ سازگاری ندارد.
به هر حال، برابر کتب شیعی، ابوحمزه از افراد بسیاری، چون علی بن حسین (ع)، ابوجعفر باقر (ع)، ابو عبدالله صادق (ع)، ابورزین اسدی، جابر بن عبدالله انصاری، شهر بن حوشب و عبدالله بن حسن روایت دارد و افرادی مثل ابوایوب، ابوسعید مکاری، ابورئاب، ابنمسکان، ابان بن عثمان و دیگران از او روایت کردهاند[۳۷]. او علاوه بر نقش برجستهای که در این عرصه داشته، صاحب کتابهای چندی بوده است. کتاب التفسیر[۳۸] وی را عبدالرزاق محمد حسین حرزالدین جمع و تألیف کرده و با مقدمه هادی معرفت در مطبعة الهادی قم در سال ۱۴۲۰ق ۱۳۷۸ش به چاپ رسیده است. این کتاب را عبد ربه، عموی اسحاق بن داوود مهلبی در سال ۲۶۷ق روایت کرده است[۳۹]. گفتهاند این کتاب نخستین تفسیری است که در میان شیعه نوشته شده است[۴۰]. او همچنین رسالة الحقوق امام سجاد (ع) را حدیث کرده که محمد بن فضیل از طریق او از امام سجاد (ع) روایت کرده است. نیز کتاب النوادر را حسن بن محبوب از او روایت کرده است[۴۱]. برخی از کتاب الزهد وی نیز یاد میکنند که به روایت حمید بن زیاد از ابوجعفر محمد بن عیاش بن عیسی از او باقی ماند[۴۲]. آقابزرگ از یک اصل نیز یاد میکند که متعلق به ایشان بوده است[۴۳]. از همه اینها مهمتر و مشهورتر، دعای معروف به ابوحمزه ثمالی است که امام زینالعابدین (ع) آن را در سحرهای ماه مبارک رمضان میخواند[۴۴]. این دعا به روایت ابومحمد هارون بن موسی تلعکبری به اسنادش از حسن بن محبوب زراد از ابوحمزه ثمالی از امام سجاد (ع) باقی است که شرحهای بسیاری بر آن نوشته شده است[۴۵]. دعای سحر ابوحمزه ثمالی امروزه به شدت مورد توجه شیعه قرار دارد و جزو ادعیه مهم به شمار میرود. از آثار باقی مانده از ابوحمزه بر میآید که وی بیشتر شخصیتی معنوی و اهل زهد و پارسایی بوده یا لااقل دغدغههای این چنینی در او برجسته بوده است. چنان که از روایاتش باورهای مذهبی بسیار چشمگیر است، تا جایی که برخی او را به خیالپردازی متهم کردهاند.
درباره روایتگری ابوحمزه دو نکته چالش برانگیز و مهم وجود دارد: یکی نقل حسن بن محبوب از او و دیگری موضوع شراب نوشیدن وی. نکته اول پارهای از دادههای مهم ابوحمزه را نشانه میرود و نکته دوم از اساس، او را فردی غیر قابل اعتماد معرفی میکند. طبیعی است که به آسانی نمیتوان و نباید از کنار هیچ یک از آن دو گذر کرد. چنان که گفته شد، کتاب النوادر و از آن مهمتر دعای سحر ابوحمزه به روایت حسن بن محبوب باقی است. عدهای بر آناند که حسن در نقل روایت از ابوحمزه متهم است[۴۶]، زیرا برابر دادههای تاریخی، وی به سال ۲۲۴ق در حالی که ۷۵ سال داشته، در گذشته است[۴۷] و در محاسبهای اجمالی به دست میآید که وی در همان سال درگذشت ابوحمزه، یا یک سال پیشتر از آن متولد شده است[۴۸]. در این صورت چگونه میتواند راوی او باشد؟ خویی در پاسخ این شبهه آورده است: اولاً سندی برای زمان مرگ حسن و نیز میزان عمر وی در دست نیست، جز آنچه کشی آورده است که با توجه به وجود علی بن محمد غیر موثق و جعفر بن محمد مجهول در سلسله خبر، ادعای او خدشهپذیر و غیرمعتمد است. دیگر آنکه اگر دلیلی در اختیار نیست که حسن بن محبوب ابوحمزه را درک کرده، دلیلی هم بر خلاف آن وجود ندارد و هیچ کس مستندی مبنی بر عدم درک حسن نشان نداده است. بنابراین، با توجه به ثقه بودن وی، میتوان به روایتش تکیه کرد[۴۹]. بدین گونه خویی روایت حسن از ابوحمزه را میسر یا پذیرفتنی میداند. ولی واقعیت آن است که استدلال وی چندان استوار نمینماید، چون به صرف احتمال خدشهپذیری مدعای کشی، روایتگری حسن از ابوحمزه اثبات نمیشود، چنان که در برخی روایات او با واسطه عبدالله بن سنان از ابوحمزه روایت میکند[۵۰]. مگر آنکه پذیرفته شود واسطههایی میان حسن و ابوحمزه وجود داشته که بعدها افتاده است و در عین مرسله بودن، روایاتش مورد اعتماد است[۵۱].
نکته مهم دیگر، نسبت شرابنوشی به ابوحمزه است که گویی مورد پذیرش اهل تحقیق قرار دارد. دو روایت در این باره ذکر شده است. یکی از طریق محمد بن مسعود از علی بن حسن بن فضال است که میگوید: ابوحمزه شراب مینوشید و به آن متهم بود، اما به هنگام مرگش آن را ترک کرد[۵۲]. روایت دیگر از طریق ابومحمد علی بن محمد بن قتیبه و محمد بن موسی همدانی از محمد بن حسین بن ابیخطاب نقل شده است که میگوید: در «باب الفیل” با عامر بن عبدالله بن جذاعه ازدی و حجر بن زائد نشسته بودیم که ابوحمزه ثمالی وارد شد و به عامر بن عبدالله گفت: ای عامر! تو اباعبدالله صادق (ع) را بر من فریفتی و شوراندی و گفتی که ابوحمزه شراب مینوشد. عامر گفت: من او را علیه تو نفریفتم، بلکه از امام در خصوص مسکر پرسیدم و او گفت: هر مسکری حرام است، من هم گفتم: ولی ابوحمزه مینوشد. ابوحمزه گفت: از اکنون استغفار و توبه میکنم[۵۳]. علاوه بر این دو، روایتی وجود دارد که گویی بر این رفتار صحه میگذارد. ابوبصیر میگوید: من به حضور ابوعبدالله رسیدم و حضرت حال ابوحمزه را از من پرسید. گفتم: وقتی از او جدا شدم، در بیماری به سر میبرد. فرمود: وقتی برگشتی، سلام مرا به او برسان و بگو در ماه فلان و روز فلان خواهی مرد. ابوبصیر میگوید: گفتم: فدای تو گردم، به خدا شیعه شماست و انسی با شما دارد. گفت: راست میگویی، نزد ما، از شیعیان شما بهتر، برای شما نیست. سپس گفت: اگر از خداوند بترسد، پیامبرش را مراقب بداند و از گناه بپرهیزد با ما هم درجه خواهد بود[۵۴]. از نوع بیان رد و بدل شده بر میآید که امام به ابوحمزه سوء ظنی داشته که با وجود توضیحات ابوبصیر همچنان باقی بوده است. درباره این روایت، چند و چونی در میان نیست، اما درباره گزارش شرابنوشی وی، برخی از دانشمندان به جرح و تعدیل پرداخته و مطالب درخوری ارائه کردهاند.
صاحب معالم، با ذکر این نسبت، دو طریق ذکر شده را به سبب وجود علی بن حسن فضال در روایت اول و علی بن محمد و محمد بن موسی همدانی در روایت دوم که افرادی غیر قابل اعتمادند، مخدوش میداند[۵۵]. مازندرانی با تفصیل بیشتری به پاسخگویی میپردازد و مینویسد: از کلام علی بن حسن بن فضال فطحی مذهب بر میآید که ابوحمزه متهم به این عمل بود، نه اینکه آن را انجام میداد. سپس مینویسد: با فرض صحیح بودن نسبت، چند وجه برای آن میتوان ذکر کرد. اول آنکه شاید او حرمت آن را نمیدانست، چنان که از پرسشهای دیگر افراد چنین چیزی به دست میآید. گویی حکم نبیذ (شراب خرما یا انگور یا مطلق شراب) در آن زمان هنوز به درستی معلوم نبود و مسلمانان در تردید به سر میبردند. یا شاید هم ابوحمزه نوع حلال آن را مینوشید، ولی دیگران علیه وی به نمّامی و سخنچینی پرداختند. شاید نیز وی اجتهاد خطا کرده بود و سپس توبه کرد یا این عمل قبل از وثاقتش بود. بنابراین، وضعیتش مثل ابن ابینصر بزنطی و دیگر بزرگان خواهد بود که دارای عقیده فاسد بودند و برگشتند[۵۶]. مازندرانی با این بیان به توجیه عمل ابوحمزه میپردازد. بروجردی بر این ادله، غیر موثق و نامعتمد بودن محمد بن موسی همدانی را میافزاید[۵۷] و خویی علاوه بر این موارد اضافه میکند: اولاً علی بن حسن فضال، ابوحمزه را درک نکرده و طبعاً نمیتواند خبر حسی از شراب نوشی وی بدهد و با وجود گواهی افراد صدوق زیادی به عدالت ابوحمزه، دیگر دلیلی برای تصدیق علی بن حسن باقی نمیماند. ثانیاً روایت علی بن محمد بن قتیبه و محمد بن موسی همدانی قطعاً مرسله یا ساختگی است، چون آنان از محمد بن حسین بن ابیالخطاب روایت کردهاند، در حالی که او در سال ۲۶۲ق در گذشته است. پس چگونه میتواند ابوحمزه را دیده باشد؟[۵۸] بر این اساس، آنچه درباره ابوحمزه آمده، ندارد.
از فعالیت سیاسی و اجتماعی ابوحمزه چیزی در دست نیست، اما آوردهاند که سه پسرش، نوح، حمزه و منصور، در قیام زید بن علی شرکت کردند و کشته شدند[۵۹]. علاوه بر اینها، وی سه فرزند دیگر به نامهای علی، حسین و محمد داشته که همگی از بزرگان و ثقات شیعه بودهاند[۶۰] و در منابع حدیثی به فراوانی نقش آفریناند.
ابوحمزه ثمالی، در نهایت، در زمان خلافت ابوجعفر منصور عباسی[۶۱] (خلافت ۱۳۶-۱۵۸ق)، برابر گزارشهای اهل سنت، به سال ۱۴۸ق[۶۲] و طبق روایات شیعه به سال ۱۵۰ ق درگذشته است[۶۳]. آثار معنوی وی همچنان در جهان شیعه گسترده است. روشن است اگر قول عامه در این باره پذیرفته شود، دیگر جایی برای مراوده وی با امام کاظم (ع) باقی نمیماند، چون زمان مرگ وی با رحلت امام صادق (ع) مقارن خواهد بود. روایت ابوبصیر که در پیش بیان شد، کم و بیش این نظر را تأیید میکند[۶۴].[۶۵]
منابع
پانویس
- ↑ الطبقات الکبری، ابنسعد، ج۶، ص۳۶۴.
- ↑ طرائف المقال، ج۲، ص۱۶۵.
- ↑ جامع الرواة، ج۱، ص۱۳۷.
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۱۵.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۸۱؛ جامع الرواة، ج۱، ص۱۳۴؛ مسند الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص۴۲۶.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۴۵۸؛ خلاصة الأقوال، ص۸۶؛ کتاب الرجال، ابن داوود، ص۲۱۶؛ التحریر الطاووسی، ص۱۰۲.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۸۱.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۴۵۹.
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۱۵؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸ ص۳۶۸.
- ↑ شرح الأخبار، ج۳، ص۱۴؛ عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۷۰.
- ↑ الأمالی، صدوق، ص۳۳؛ روضة الواعظین، ج۲، ص۲۸۱.
- ↑ التاریخ الکبیر، بخاری، ج۲، ص۱۶۵.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۲۲، ص۱۴۵.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج۶۸، ص۲۰۷.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۶۳.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۱، ص۳۹۶، ۴۰۹؛ ج۴۲، ص۳۳۶، ۳۸۶؛ ج۴۸، ص۲۳۰.
- ↑ البدایة و النهایة، ج۵، ص۷۹، ۳۳۱؛ ج۸، ص۲۰۹، ۲۱۳؛ ج۴، ص۱۲۵، ۱۳۲.
- ↑ الأغانی، ج۱۲، ص۲۶۶؛ ج۱۵، ص۲۱۷؛ ج۱۶، ص۳۸۲.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱، ص۳۵۸.
- ↑ العلل و معرفة الرجال، ج۳، ص۱۸۱؛ الطبقات الکبری، ابنسعد، ج۶ ص۳۶۴؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۶۳؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۴۰۲.
- ↑ تاریخ ابنمعین، ج۱، ص۲۰۵؛ ص۳۹۴.
- ↑ الکامل فی الضعفاء، ج۲، ص۹۳.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۴۴۵.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۹، ص۸۵.
- ↑ الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۵۰.
- ↑ کتاب المجروحین، ج۱، ص۲۰۶.
- ↑ کتاب الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۱۷۲.
- ↑ میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۶۳؛ تنزیه الشریعة، ج۱، ص۴۰۲.
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۱۵.
- ↑ جامع الرواة، ج۱، ص۱۳۴؛ الفوائد الرجالیة، ج۱، ص۲۶۰؛ نقد الرجال، ج۱، ص۳۱۲.
- ↑ طرائف المقال، ج۲، ص۵۵.
- ↑ تفسیر القرآن الکریم، ثمالی، ص۹۰؛ بحار الأنوار، ج۹۲، ص۲۳۰؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۸۰.
- ↑ خلاصة الأقوال، ص۸۵؛ معالم العلماء، ص۲۹- ۳۰.
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۳۳.
- ↑ کتاب الرجال، برقی، ص۴۷.
- ↑ الفهرست، ابنندیم، ص۳۶.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۲۲، ص۱۴۵- ۱۴۶.
- ↑ الفهرست، ابنندیم، ص۳۶.
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۱۶؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۹۴.
- ↑ الفوائد الرجالیة، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۱۶.
- ↑ الفهرست، طوسی، ص۹۰؛ معالم العلماء، ص۳۰.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۲، ص۱۴۴.
- ↑ مصباح المتهجد، ج۲، ص۵۸۲.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۸ ص۱۸۶.
- ↑ کتاب الرجال، ابنداوود، ص۴۴.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۸۵۱؛ موسوعة ابن إدریس الحلی، ج۱۴، ص۱۳۹.
- ↑ الرسائل الرجالیة، ج۳، ص۱۵۲.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۹۹.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۸۵۱.
- ↑ موسوعة ابن إدریس الحلی، ج۱۴، ص۱۳۹.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۴۵۶.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۴۵۷.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۴۵۸.
- ↑ التحریر الطاووسی، ص۱۰۰- ۱۰۱.
- ↑ منتهی المقال، ج۲، ص۱۹۵.
- ↑ طرائف المقال، ج۲، ص۵۸۶.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۹۸.
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۱۵.
- ↑ الرعایة فی علم الدرایة، ص۳۹۶؛ الفواند الرجالیة، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ الطبقات الکبری، ابنسعد، ج۶ ص۳۶۴.
- ↑ کتاب المجروحین، ج۱، ص۲۰۶؛ کتاب الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۱۷۲؛ کتاب الوافی بالوفیات، ج۱۰، ص۲۸۴.
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۱۶؛ کتاب الرجال، ابن داوود، ص۵۹؛ موسوعة ابن إدریس الحلی، ج۱۴، ص۱۳۹؛ خلاصة الأقوال، ص۸۵؛ نقد الرجال، ج۱، ص۳۱۲.
- ↑ منابع:اختیار معرفة الرجال، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تصحیح و تعلیق: میرداماد استر آبادی، تحقیق: سیدمهدی رجایی، قم، مؤسسة آل البیت علیها لإحیاء التراث، اول، ۱۳۶۳ش؛ الأغانی، علی بن حسین معروف به ابوالفرج اصفهانی (۳۵۶ق)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، اول، ۱۴۱۵ق؛ الأمالی، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، ترجمه: محمدباقر کمرهای، تهران، کتابچی، ششم، ۱۳۷۶ش؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علی، محمد باقر بن محمدتقی معروف به علامه مجلسی (۱۱۱۰ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، البدایة و النهایة، اسماعیل بن عمر معروف به ابن کثیر (۷۷۴ق)، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، اول، ۱۴۰۸ق؛ تاریخ ابن معین، یحیی بن معین قطفانی (۲۳۳ق)، به روایت: عباس بن محمد دوری، تحقیق: عبدالله احمد حسن، بیروت، دار القلم، بی تا: تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، محمد بن احمد معروف به ذهبی (۷۴۸ق)، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دار الکتاب العربی، دوم، ۱۴۱۳ق؛ التاریخ الکبیر، محمد بن اسماعیل معروف به بخاری (۲۵۶ق)، دیار بکر، المکتبة الإسلامیة، بی تا، تاریخ بغداد أو مدینة السلام، احمد بن علی معروف به خطیب بغدادی (۴۶۳ق)، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۷قی؛ تاریخ مدینة دمشق، علی بن حسن معروف به ابن عساکر (۵۷۱ق)، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار الفکر، اول، ۱۴۱۵ق؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن اسحاق معروف به یعقوبی (۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، بی تاء التحریر الطاووسی، حسن بن زین الدین معروف به صاحب معالم (۱۰۱۱ق)، تحقیق: فاضل جواهری، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، اول، ۱۴۱۱ق؛ تفسیر القرآن الکریم، ثابت بن دینار ثمالی (۱۵۰ق)، تحقیق: محمد حسین حرزالدین، قم، نشر الهادی، اول، ۱۴۲۰ق؛ تنزیه الشریعة المرفوعة عن الأحادیث الشنیعة الموضوعة، علی بن محمد کنانی (۹۶۳ق)، تحقیق: عبدالله غماری - عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، مکتبة القاهرة، اول، بی تا؛ تهذیب التهذیب، احمد بن علی معروف به ابن حجر عسقلانی (۸۵۲ق)، تحقیق: صدقی جمیل عطار، بیروت، دار الفکر، اول، ۱۴۰۴ق؛ تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، یوسف بن عبدالرحمن حافظ مزی (۷۴۲ق)، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرسالة، چهارم، ۱۴۱۳ق، جامع الرواة و إزاحة الاشتباهات عن الطرق و الأسناد، محمد بن علی اردبیلی (۱۱۰۱ق)، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۳ق؛ الجرح و التعدیل، عبدالرحمن بن محمد رازی معروف به ابن ابیحاتم (۳۲۷ق)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، اول، ۱۳۷۱ق؛ خلاصة الأقوال فی معرفة الرجال، حسن بن یوسف معروف به علامه حلی (۷۲۶ق)، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسة نشر الفقاهة، اول، ۱۴۱۷ق، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، محمد محسن بن علی منزوی معروف به آقابزرگ تهرانی (۱۳۸۹ق)، بیروت، دار الأضواء، سوم، ۱۴۰۳ق؛ رجال الطوسی، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، اول، ۱۴۱۵ق؛ رجال النجاشی، احمد بن علی معروف به نجاشی (۴۵۰ق)، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، پنجم، ۱۴۱۶ق؛ الرسائل الرجالیة، محمد بن محمد ابراهیم کلباسی (۱۳۱۵ق)، تحقیق: محمد حسین درایتی، قم، دار الحدیث، اول، ۱۴۲۲ق، الرعایة فی علم الدرایة، زین الدین بن علی عاملی معروف به شهید ثانی (۹۶۵ق)، تحقیق: عبد الحسین محمد علی بقال، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، دوم، ۱۴۰۸ق؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، محمد بن احمد فتال نیشابوری (۵۰۸ق)، تحقیق: سید حسن موسوی خرسان، قم، منشورات الرضی، اول، ۱۳۷۵ش؛ شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، نعمان بن محمد مغربی معروف به قاضی نعمان (۳۶۳ق)، تحقیق: محمد حسینی جلالی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، دوم، ۱۴۱۴ق؛ الطبقات الکبری، محمد بن سعد هاشمی معروف به ابن سعد (۲۳۰ق)، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۰ق؛ طرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال، سید علی اصغر بن محمد شفیع بروجردی (۱۳۱۳ق)، تحقیق: سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، اول، ۱۴۱۰ق؛ العلل و معرفة الرجال، احمد بن محمد معروف به ابن حنبل (۲۴۱ق)، تحقیق: وصی الله محمد عباس، بیروت - ریاض، دار المکتب - دار الخانی، اول، ۱۴۰۸ق، عیون أخبار الرضا، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: حسین اعلمی، بیروت، مؤسسة الأعلمی، اول، ۱۴۰۴ق؛ الفوائد الرجالیة سید محمد مهدی بن مرتضی بحر العلوم (۱۲۱۲ق)، تحقیق: سید محمدصادق بحر العلوم - سیدحسین بحر العلوم، تهران، مکتبة الصادق، اول، ۱۳۶۳ش؛ الفهرست فهرست کتب الشیعة و أصولهم)، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: عبدالعزیز طباطبایی، قم، مکتبة الطباطبایی، اول، ۱۴۲۰ق، الفهرست، محمد بن اسحاق معروف به ابن ندیم (۳۸۵ق)، تحقیق و نشر: رضا تجدد، تهران، اول، ۱۳۹۱ق؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، عبدالله بن عدی جرجانی (۳۶۵ق)، تحقیق: یحیی مختار غزاوی، بیروت، دار الفکر، سوم، ۱۴۰۹ق؛ کتاب الرجال، حسن بن علی معروف به ابن داوود حلی (۷۴۰ق)، تحقیق: سید محمدصادق بحر العلوم، قم، منشورات الرضی، ۱۳۹۲ق؛ کتاب الرجال، احمد بن محمد برقی (۲۷۴ق)، تهران، دانشگاه تهران، اول، ۱۳۴۲ش؛ کتاب الضعفاء الکبیر، محمد بن عمرو عقیلی (۳۲۲ق)، تحقیق: عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، دار الکتب العلمیة، دوم، ۱۴۱۸ق؛ کتاب الوافی بالوفیات، خلیل بن ایبک صفدی (۷۶۴ق)، تحقیق: احمد ارناؤوط - ترکی مصطفی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق، کتاب المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین، محمد بن حبان تمیمی (۳۵۴ق)، تحقیق: محمود ابراهیم زاید، مکه، دار المعرفة، بی تا؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، علی بن محمد نمازی شاهرودی (۱۴۰۵ق)، تهران، شفق - حیدری، اول، ۱۴۱۵ق؛ مسند الإمام الرضا، عزیز الله بن محمد عطاردی قوچانی معاصر)، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضا، اول، ۱۴۰۶ق؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، اول، ۱۴۱۱ق؛ معالم العلماء، محمد بن علی مازندرانی معروف به ابنشهرآشوب (۵۸۸ق)، تصحیح: سید محمدصادق بحر العلوم، نجف، المطبعة الحیدریة، دوم، ۱۳۸۰ق، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، سیدابوالقاسم بن علی اکبر موسوی خویی (۱۴۱۳ق)، قم، مرکز نشر الثقافة الإسلامیة، پنجم، ۱۴۱۳ق؛ منتهی المقال فی أحوال الرجال، محمد بن اسماعیل حائری مازندرانی (۱۲۱۶ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت نال لإحیاء التراث، قم، اول، ۱۴۱۶ق؛ موسوعة ابن إدریس الحلی، محمد بن منصور معروف به ابن ادریس حلی (۵۹۸ق)، تحقیق: محمدمهدی موسوی خرسان، نجف، العتبة العلویة المقدسة، اول، ۱۴۲۹ق؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، محمد بن احمد معروف به ذهبی (۷۴۸ق)، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دار المعرفة، أول، ۱۳۸۲ق، نقد الرجال، سید مصطفی بن حسین حسینی تفرشی (۱۰۱۵ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت لا لإحیاء التراث، قم، اول، ۱۴۱۸ق.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوحمزه ثمالی»، دانشنامه امام رضا ص ۴۸۶-۴۹۳.