جبر و اختیار در فقه سیاسی
اختیار انسان[۱]
یکی از مبانی انسانشناختی که بسیار در بحث آزادی از هر نوع آن، تأثیرگذار است، اختیار انسان میباشد. موجودی که بدون اختیار از هویت خویش تھی میشود. بدون اختیار انسان، امری بیمفهوم است؛ زیراکه آزادی اراده، قوام بخش شخصیت اوست و آنگاه که آزادی نباشد، انسانیت نیست. اشاره شد که در جوهر آفرینش انسان، آزادی، به ودیعت نهاده شده و تکویناً آزاد است. در پایههای اندیشههای برآمده از قرآن کریم، آزادی بشر، حقی است که خداوند به او عطا کرده و او موجودی مختار و آزاد معرفی شده است: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[۲]. این حق، در سرشت او نهاده شده است و واگذاری آن به انسانها، به هیچ وجه، در اختیار انسان دیگری نیست. همه مردم باید از دستور خدا اطاعت کنند و آزادی انسانهای دیگر را پاس دارند، این امر در اندیشه اسلامی چندان آشکار بوده است که غیر مسلمانان از جمله “مارسل بوازار” نیز به آن شهادت دادهاند[۳]؛ پس چنین نبوده و نیست که کسی آزادی را به انسان هدیه کند تا بخواهد بر اساس آن بر او منتی نهد، بلکه انسان در ذات و سرشتش این گوهر را دارد. در آیات الهی، مطالبی بیان شده است که به صراحت از انتخابگری و اختیار انسان حکایت دارد؛ پس او را حتی در انتخاب ایمان و کفر، آزاد میگذارد: ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾[۴].
در آیه دیگر میخوانیم: ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۵]. این آیه نیز به اختیار و قدرت گزینش انسان، تصریح میکند؛ زیرا اگر باور بر جبر انسان بود و اینکه او تنها پذیرنده سخن نیکو باشد، دیگر معنی نداشت که بخواهد شنوا و گزینشگر و پیرو کلام برتر معرفی شود، پس او اختیار دارد. این اختیار، بسترساز نیکبختی یا سیاهبختی جامعه میشود، به تعبیر قرآن کریم: ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ﴾[۶] به بیان علامه طباطبایی، این آیه ویژه دوران و مکان یا رویداد خاصی نیست و مراد از خشکی و دریا نیز همه سطح زمین را در بر میگیرد[۷].
در این نگره، انسان، میتواند و مختار است تا هر مسیری را آزادانه برگزیند: به راستی که روشناییها و بصیرتهایی از سوی پروردگارتان، برای شما آمده است، پس هر کس به دیده بصیرت بنگرد، به سود اوست و هر کس نبیند و چشم پوشد، به زیان او؛ من بر شما نگاهبان نیستم[۸]. علی(ع) نیز بر این امر تأکید دارد: به راستی خداوند، بندگان خود را به اختیار، فرمان داده، به انذار، نهی کرده و به آسانی و مدارا، تکلیف کرده است[۹]. پس انسانیت با قدرت آزادی و اختیار معنی میشود و بدون آزادی و اختیار نمیتوان انسان را مکلف ساخت، یکی از بزرگترین امتیازهای انسان این است که میتواند معصیت کند و نافرمان باشد، آدم تواناست در برابر خداوند نافرمانی کند، تا فرمانبرداریاش ارزشی دیگر پیدا کند... آن چیزی که ارزش دارد، فرمانبری همراه با انتخاب انسان است”[۱۰]. در همه کائنات، تنها انسان است که در تسخیر کار معینی نیست، بلکه مسخر مختار است. چنان که احراق بر آتش بستند اختیار در آدمی بستند. چنان که آتش را جز سوزندگی صفتی نیست، آدمی را جز مختاری صفتی نیست[۱۱].
در آیات متعدد قرآن کریم، رفتارها و گفتارهای انسانها به خود آنان نسبت داده میشود و تأکید میگردد که پیامبر نیامده تا مردم را مجبور بر کاری کند که او بر مردم، نگهبان و وکیل فرستاده نشده است: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا﴾[۱۲]. و اینکه بر رسولان الهی نیست مگر رساندن پیام پروردگار: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۱۳][۱۴]. آن گونه که در آیه دیگر میفرماید: ﴿وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۱۵][۱۶]. همچنین تأکید میگردد رسولان خداوند، بشارت دهنده و ترساننده هستند و این ویژگی آنان، سلب کننده آزادی و اختیار انسان نیست: ﴿وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ﴾[۱۷][۱۸]. و در کلام خداوند خطاب به پیامبرش آمده است: ﴿وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ﴾[۱۹] در آیهای دیگر آمده است که راه را به انسان نشان دادهایم، هر چند که بر او است تا راه راست را برگزیند و رستگار شود، اما او میتواند هر مسیری را انتخاب کند: ﴿قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ﴾[۲۰].
دلایل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد کسی که [به وسیله آن، حقّ را] ببیند، به سود خود اوست و کسی که از دیدن آن چشم بپوشد، به زیان خودش میباشد و من نگاهبان شما نیستم [و شما را بر قبول ایمان مجبور نمیکنم]. در مواردی دیگر آمده که اگر مردم از پیامبر رویگردان شدند، ناراحت نباشد که او وظیفه خویش را انجام داده است: ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ﴾[۲۱]. و در این آیه به صراحت بیان میشود که هدایت و ضلالت دست خود انسانهاست: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ﴾[۲۲][۲۳].
این امر بدیهی است که انسان در اعمال خویش، آزاد است و در مقابل هیچ عامل طبیعی یا مافوق طبیعی از او سلب اختیار نشده است، هر کسی وجداناً حس میکند که نه طبق ادعای اشاعره، ذات باری او را سلب اختیار کرده است و نه طبق ادعای مادیین، شرایط مادی محیط میتواند او را مانند برگ کاهی بر روی یک سیل خروشان بیاختیار از آن سو به این سو ببرد[۲۴]؛ ولی اگر نظریه سومی را بپذیریم که هم فرد را اصیل بدانیم و هم جامعه را، هر چند جامعه، نیرویی دارد غالب بر نیروی افراد، اما این امر، مستلزم مجبور بودن افراد در مسائل انسانی و امور اجتماعی نیست. فطرت انسانی به او نوعی حریت و امکان و آزادی میدهد که او را بر عصیان در برابر تحمیلات اجتماع توانا سازد. این است که در رابطه فرد و جامعه، نوعی امر بين الأمرين حکمفرماست[۲۵]. به بیان علامه طباطبایی، افعال انسان هم استناد به اراده وی و هم استناد به علتی دیگر فوق انسان دارد، ولی در طول همدیگر، نه در عرض همدیگر، یعنی علتی فوق انسان، فعل انسان را از راه اراده انسان اراده میکند و انسان به واسطه اراده، اختیار و انتخاب کرده و با موافقت بقیه اجزای، علل مادی و صوری و شرایط زمانی و مکانی فعل را ایجاد مینماید و علت فوق انسان برای ایجاد فعل انسانی، اراده انتخاب کننده فعل را در انسان ایجاد میکند، پس انسان فعل را با اراده انتخاب میکند، ولی در اراده، تحت تأثیر علتی خارج از خودش است[۲۶]، یا بر این باورند که انسان به حسب خلقتش موجودی است دارای شعور و اراده، تنها اوست که میتواند برای خود هر کاری را که میخواهد اختیار کند؛ ولی در اصل اختیار، مجبور است[۲۷]؛ لذا انسان اختیار دارد، اما نه استقلال که مکتب تفویض به آن باور دارد، به این معنا که اختیار، همه علت فعل باشد و هیچ علتی دیگر در فعل او دخالت نداشته باشد.
شهید مطهری باور دارد که قرآن برای عقل و وجدان انسان در برابر جبر محیط و جبر تاریخ و جبر اقتصادی و جبر سیاسی، حریت و آزادی و استقلال قائل است و معتقد است آن فطرت الهی، آن وجدان الهی در انسان در هر شرایطی میتواند زنده باشد و خدا هم به موجب همان، انسان را پاداش و کیفر میدهد، وی سپس به این امر اشاره دارد که این مطلب در اولین حدیث اصول کافی، به صورت یک تمثیل بیان شده است[۲۸]، در آن روایت آمده است: «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْكَ وَ لَا أُكْمِلُكَ إِلَّا فِيمَنْ أُحِبُّ أَمَا إِنِّي إِيَّاكَ آمُرُ وَ إِيَّاكَ أَنْهَى وَ إِيَّاكَ أُعَاقِبُ وَ إِيَّاكَ أُثِيبُ». آن زمان که خدا، عقل را آفرید، از او بازپرسی کرد، پس به او فرمود: “جلو بیا”، پس آمد، سپس فرمود: “بازگردا”، بازگشت. آنگاه خداوند فرمود: من مخلوقی شریفتر و عالیتر و بهتر از تو نیافریدم، به موجب تو پاداش میدهم و به موجب تو کیفر میکنم. یکی از عجایب خلقت و نمونههای عظمت الهی، این است که خداوند موجودی را بیافریند و در او قدرت تصمیمگیری قرار دهد؛ بدون اینکه در حوزه رفتار او اراده را از خودش سلب کند؛ بنابراین انسان موجودی است که با اراده خود سرنوشت و مسیر هدایت و شقاوت خویش را بر میگزیند. رفتار اختیاری، بهشت و جهنم را برای او رقم میزند و فرجام قطعی وی در گرو خواست و رفتار اوست[۲۹]. با توجه به همین معانی است که خداوند میفرماید “در دین، هیچ اجباری نیست، راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است”[۳۰]؛ زیرا دین سلسلهای از معارف علمی است که به دنبال برخی از آنها عمل میآید. اعتقاد و ایمان از امور قلبی است که در آنها اجبار معنا ندارد. اجبار در اعمال ظاهری و افعال و حرکات بدنی، معنادار است[۳۱].
تفطن به این نکته مهم است که انسان، هرچند تکویناً مختار است تا هر چیزی را انتخاب کند، اما تشریعاً چنین نیست که مجاز باشد هر چیزی را انتخاب کند. خداوند گرچه انسان را آزاد آفریده و به او اراده و اختیار داده است، اما اراده و اختیاری محدود نصیب او نموده است و لذا انسان این قدرت و توانایی را ندارد که با اراده خود، هر آنچه را که میخواهد محقق سازد[۳۲] یا برای نمونه ظلم و ستم را برگزیند. آن اختیار و قدرت برای گزینش امور، پیامدی اساسی برای جامعه اسلامی به بار میآورد و آن انتخاب جامعه و نظام سیاسی مطلوب و برتر است، برپایی نظامی که بستر رسیدن انسان به حقیقت آزادی را فراهم کند. انسان با اراده آزاد خویش، دولت و نظامی صالح را بر میگزیند؛ از این نکته کلیدی است که انبیاء امامان و عالمان دین و کارگزاران حکومت دینی نیز نمیتوانند و حق ندارند تا مردم را به گزینش یک نوع خاص از حکومت مجبور سازند، بلکه آنان نیز در چارچوب سنتهای الهی گام بر میدارند. آنان وظیفه دارند راه راست و مسیر الهی را به مردم بنمایانند و بر آنان است که راه شایسته را انتخاب کنند[۳۳].
منابع
پانویس
- ↑ با همه آنکه بحث از اختیار انسان، وجهی کلامی دارد و کمتر وجوه سیاسی- اجتماعی آن مورد توجه قرار گرفته است، اما نمیتوان انکار کرد که باور یا عدم باور به این مبنا تأثیری شگفت در رویدادهای جامعه دارد.
- ↑ «ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
- ↑ ر.ک: مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ص۵۰.
- ↑ «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند» سوره کهف، آیه ۲۹.
- ↑ «پس به بندگان من مژده بده! * کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
- ↑ «برای کارهایی که مردم کردهاند در خشکی و دریا تباهی به چشم میخورد» سوره روم، آیه ۴۱.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۱۹۶.
- ↑ ﴿قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ﴾ «بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم» سوره انعام، آیه ۱۰۴؛ شبیه همین مضمون: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ﴾ «بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۷۸: «إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْيِيراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِيراً وَ كَلَّفَ يَسِيراً».
- ↑ امیررضا ستوده و حمیدرضا سیدناصری (گردآوری)؛ رابطه دین و آزادی از نظر شهید بهشتی، ص۸۷.
- ↑ عین القضات همدانی، تمهیدات، ص۱۹۰.
- ↑ «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
- ↑ «و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیامرسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.
- ↑ شبیه این مضمون: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾ «و از خداوند فرمان برید و از پیامبر فرمانبرداری کنید پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیامرسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.
- ↑ «و بر (عهده) پیامبر جز پیامرسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
- ↑ شبیه همین مضمون: ﴿مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ﴾ «بر پیامبر جز پیام رسانی نیست و خداوند آنچه را آشکار میدارید و آنچه را نهان میکنید میداند» سوره مائده، آیه ۹۹.
- ↑ «و ما پیامبران را جز نویدبخش و بیمدهنده نمیفرستیم» سوره انعام، آیه ۴۸.
- ↑ شبیه همین مضمون: ﴿وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا﴾ «و ما فرستادگان را جز نویدبخش و بیمدهنده نمیفرستیم و کافران به وسیله باطل چالش میورزند تا حق را با آن از میان بردارند؛ و آیات مرا و بیمهایی را که یافتهاند به ریشخند گرفتند» سوره کهف، آیه ۵۶؛ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا﴾ «و تو را جز نویدبخش و بیمدهنده نفرستادهایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم» سوره انعام، آیه ۶۶.
- ↑ «بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم» سوره انعام، آیه ۱۰۴.
- ↑ «پس اگر روی گرداندند تو را بر آنان نگهبان نفرستادهایم، بر تو جز پیامرسانی نیست» سوره شوری، آیه ۴۸.
- ↑ «بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.
- ↑ شبیه این مضمون: ﴿وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ﴾ «و اینکه قرآن را بخوانم؛ آنگاه هر کس رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و آنکه گمراه شد بگو: من تنها از بیمدهندگانم» سوره نمل، آیه ۹۲؛ ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ﴾ «ما این کتاب را به سوی تو برای مردم به حقّ فرو فرستادهایم؛ آن کس که رهیاب شود به سود خود اوست و هر که بیراه گردد تنها به زیان خود اوست و تو نگهبان آنان نیستی» سوره زمر، آیه ۴۱.
- ↑ ر ک: مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ص۶۳۰.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۳۵۱؛ مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، ص۱۷۲.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ص۱۲۶.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، مباحث علمی در تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۵۳.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۴۲۹.
- ↑ ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن (خداشناسی، کیهانشناسی، انسانشناسی)، ص۲۵۶.
- ↑ ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴۶.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص۲۶.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۱۲۱.