کوفه در نهج البلاغه
مقدمه
کوفه نام شهری در جنوب کشور عراق و در ده کیلومتری شهر نجف اشراف است. وقوع رود فرات در کرانه این شهر آب و هوای معتدل و طبیعت خرم و سرسبزی به آن بخشیده است. شهر کوفه گرچه سال ۱۷ هجری به دست سعد بن ابی وقاص و به دستور خلیفه دوم ساخته شد، اما در شکلگیری تمدن بشری و به لحاظ موقعیت طبیعی و جغرافیایی، سابقهای به وسعت تمدن بشری دارد. کوفه مرکز خلافت امام علی (ع) شد و این امر اهمیت این شهر را در تاریخ اسلام دوچندان میکند. شهر تاریخی و بسیار مهم حیره در نزدیکی شهر کوفه قرار گرفته است. ساکنان حیره از اقوام فارس، یونان، برخی قبایل یمن و بحرین، عدهای نبطی (اعراب اصیل عراقی) و اعراب تنوخی که عدهای مسیحی (عُباد) بودند و عدهای بتپرست، تشکیل شده بود. حیره تحت سیطره امپراتوری ایران قرار داشت و از جایگاه علمی و فرهنگی ارزشمندی برخوردار بود.
در تاریخ چنین آمده است وقتی لشکر اسلام در مدائن حضور داشتند، آب و هوای مدائن سربازانی را که از سرزمین حجاز آمده بودند، اذیت میکرد، به طوری که همه آنها ضعیف و لاغر شده بودند. حذیفه که این وضعیت را دید، نامهای به خلیفه دوم نوشت و او را از وضعیت آگاه کرد. خلیفه به سعد بن ابی وقاص نامهای نوشت که سلمان و حذیفه را روانه کن تا سرزمینی مناسب بیابند. پس از دریافت نامه خلیفه، سلمان و حذیفه حرکت کردند، سلمان از طرف باختر رود فرات و حذیفه از طرف خاور رود فرات راهی شدند و هیچ سرزمینی را نپسندیدند تا اینکه هر دوی آنان به سرزمین کوفه رسیدند. هر دو آن سرزمین را برای اقامت لشکر مناسب دیدند، دو رکعت نماز خواندند و از خدا خواستند آنجا را جایگاه آرامش و استواری قرار دهد. کوفه برخلاف شام، شهری مملو از عالمان به قرآن و احادیث نبوی بود، زیرا این شهر نوبنیاد به وسیله سپاهی ساخته شده بود که بسیاری از آنان دوران پیامبر اکرم (ص) را درک کرده و به وسیله آن حضرت (ص) با معارف اسلامی آشنا شده بودند.
به نظر میرسد مجموع صفات فوق باعث ورود روایاتی از زبان ائمه اطهار در مدح کوفه شده است؛ روایاتی که در آنها از کوفه با عناوینی همچون "جمجمة الاسلام"، "کنز الایمان" (گنج ایمان) و "شمشیر و نیزه خدا که آن را هر جا بخواهد قرار میدهد" یاد شده است. رسول اکرم (ص) در یک حدیث طولانی خطاب به امام علی (ع) فرمود: خداوند ولایت تو را به آسمانها عرضه کرد. (از میان آسمانها) آسمان هفتم سبقت جست، پس آن را با عرش زینت بخشید. سپس... از میان شهرها کوفه سبقت جست، پس آن را با وجود تو زینت بخشید[۱].
کوفه، مقر خلافت امام علی (ع)
امام علی (ع) میدانست که شورش پیمانشکنان گناهی است از گناهان معاویه که آنان را به نقض میثاق تشویق کرده بود و از روی فریب، پنهانی دست بیعت به آنان داده و حتی در نامهای که به زبیر نوشته بود خطوط شورش را کاملاً ترسیم کرده و یادآور شده بود که از مردم شام برای او بیعت گرفته است و باید هرچه زودتر کوفه و بصره را اشغال کنند و به خونخواهی عثمان تظاهر کنند و نگذارند فرزند ابوطالب بر آن دو شهر دست یابد. از اینرو علت عمده حضرت علی (ع) برای انتخاب کوفه به عنوان پایتخت، نزدیکی شام به عراق و کوفه است که با تبانی بین معاویه و اصحاب جمل بنا شد همانگونه که معاویه بر شام مسلط است عراق نیز در دست طلحه و زبیر قرار گیرد.
امام (ع) در دوازدهم ماه رجب سال ۳۶ هجری (۶۵۷ م) در روز دوشنبه همراه با گروهی از بزرگان بصره وارد شهر کوفه شد. مردم کوفه و در پیشاپیش آنان، قاریان قرآن و محترمین شهر از امام استقبال به عمل آوردند و مقدم او را گرامی داشتند.
آنان برای محل نزول امام (ع) قصر "دار الاماره" را در نظر گرفته بودند و اجازه خواستند که آن حضرت را به آنجا وارد کنند و ایشان در آنجا سکنا گزیند. ولی امام از فرود در قصر، که پیش از وی مرکز کجرویها و ستمها بود، ابا ورزید و فرمود قصر مرکز تباهی است. سرانجام در منزل جعدة بن هبیره مخزومی، فرزند خواهرش امهانی، دختر ابوطالب، ساکن شد. امیرالمؤمنین (ع) درخواست کرد که برای سخن گفتن با مردم در محلی به نام رحبه که سرزمین گستردهای بود فرود آید و خود در آن نقطه از مرکب پیاده شد. نخست در مسجدی که در آنجا بود، دو رکعت نمازگزارد و آنگاه بر فراز منبر رفت و خدا را ثنا گفت و به پیامبر او درود فرستاد و سخن خود را با مردم چنین آغاز کرد: ای مردم کوفه! برای شما در اسلام فضیلتی است، مشروط بر اینکه آن را دگرگون نسازید. شما را به حق دعوت کردم و پاسخ گفتید. زشتی را آغاز کردید، ولی آن را تغییر دادید. شما پیشوای کسانی هستید که دعوت شما را پاسخ گویند و در آنچه وارد شدید، داخل شوند. بدترین چیزی که برای شما از آن بیم دارم دو چیز است: پیروی از هوا و هوس و درازی آرزو. پیروی از هوس از حق بازمیدارد و درازی سرای بازپسین را از یاد میبرد. آگاه باشید که دنیا پشتکنان، کوچ کرده و آخرت اقبالکنان به حرکت درآمده است و برای هر یک از این دو فرزندانی است. شما از فرزندان آخرت باشید. امروز هنگام عمل است نه حساب و فردا وقت حساب است نه عمل. سپاس خدا را که ولی خود را کمک کرد و دشمن را خوار ساخت و محق و راستگو را عزیز و پیمانشکن و باطلگرا را ذلیل کرد. بر شما باد تقوا و پرهیزکاری و اطاعت از آن کس که از خاندان پیامبر خدا اطاعت کرده است. این گروه به اطاعت اولی و شایستهترند از کسانی که خود را به اسلام و پیامبر نسبت میدهند و ادعای خلافت میکنند. اینان با ما به مقابله برمیخیزند و با فضیلتی که از ما به آنان رسیده است بر ما برتری میجویند و مقام و حق ما را انکار میکنند. آنان به کیفر گناه خود میرسند و به زودی با نتیجه گمراهی خود، در سرای دیگر روبهرو میشوند[۲].
آگاه باشید که گروهی از شما از نصرت من سرباز زدند و من آنان را توبیخ و نکوهش میکنم. آنان را ترک کنید و آنچه را دوست ندارند به گوش آنان برسانید تا رضای مردم را کسب کنند و حزب الله از حزب شیطان بازشناخته شود[۳].[۴]
منابع
پانویس
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۶۵۵ ـ ۶۵۶.
- ↑ «وَ جَزَاكُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَحْسَنَ مَا يَجْزِي الْعَامِلِينَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاكِرِينَ لِنِعْمَتِهِ؛ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ، وَ دُعِيتُمْ فَأَجَبْتُم»؛ نامه ٢؛ «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ [اثْنَتَانِ] اثْنَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ، فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ. أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا؛ أَلَا وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ لِكُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ، فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا، فَإِنَّ كُلَّ وَلَدٍ سَيُلْحَقُ [بِأُمِّهِ] بِأَبِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ»؛ خطبه ۴٢
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴۲
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۶۵۶ ـ ۶۵۷.