ویژگی‌های حاکم اسلامی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n\n\n +\n\n))
جز (جایگزینی متن - 'فهم دین' به 'فهم دین')
 
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{پرسش غیرنهایی}}
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی       = [[امامت (پرسش)|بانک جمع پرسش و پاسخ امامت]]
| موضوع اصلی = [[امامت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ امامت]]
| موضوع فرعی        = ویژگی‌های حاکم اسلامی چیست؟
| تصویر = 110050.jpg
| تصویر             = 110050.jpg
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از امامت (نمایه)|کلیاتی از امامت]]
| اندازه تصویر      = 200px
| مدخل اصلی = [[ویژگی‌های حاکم]]
| نمایه وابسته     = [[کلیاتی از امامت (نمایه)|کلیاتی از امامت]]
| موضوعات وابسته =  
| مدخل اصلی         = [[ویژگی‌های حاکم]]
| تعداد پاسخ = ۱
| موضوعات وابسته   =  
| پاسخ‌دهنده        =
| پاسخ‌دهندگان      = ۱ پاسخ
}}
}}
'''ویژگی‌های حاکم اسلامی چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[امامت (پرسش)|امامت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[امامت]]''' مراجعه شود.
'''ویژگی‌های حاکم اسلامی چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[امامت (پرسش)|امامت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[امامت]]''' مراجعه شود.


==عبارت‌های دیگری از این پرسش==
== پاسخ نخست ==
[[پرونده:1379158.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[محمد تقی فیاض‌بخش]]]]
آقایان '''[[محمد تقی فیاض‌بخش]]''' و آقای دکتر '''[[فرید محسنی]]''' در کتاب ''«[[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:


==پاسخ نخست==
«[[حاکم]] در [[حکومت دینی]]، بنا به وظایفی که بر عهده دارد، باید شرایط و اوصافی متفاوت با [[حاکمان]] سایر [[حکومت‌ها]] داشته باشد. در نظام‌هایی که [[مذهب]] بر [[سیاست]] حاکم نیست و عمدتاً [[رفاه]] [[دنیوی]] مدّ نظر قرار دارد، ملاک صلاحیّت و مطلوب بودن [[دولت]]، [[میزان]] ارائه [[خدمات اجتماعی]] و رفاهی به [[مردم]] است. مسلماً انتظارات از این دولت‌مردان و شرایط آنان، با شرایط حاکمان و دولت‌مردان در [[حکومت اسلامی]] متفاوت است. وقتی [[هدف]] و به تبع آن، [[وظیفه]] حکومت اسلامی، [[تربیت اخلاقی]] و [[رشد معنوی]] [[جامعه]] است، مسلماً لازمه آن، وجود شرایطی خاص در [[حاکم اسلامی]] است.
[[پرونده:1379158.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد تقی فیاض‌بخش]]]]
* '''[[ضرورت]] [[اعلم بودن]] حاکم به [[دین خدا]]''': [[خداوند]] به [[رسول اکرم]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>.
::::::آقایان '''[[محمد تقی فیاض‌بخش]]''' و آقای دکتر '''[[فرید محسنی]]''' در کتاب ''«[[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
::::::«[[حاکم]] در [[حکومت دینی]]، بنا به وظایفی که بر عهده دارد، باید شرایط و اوصافی متفاوت با [[حاکمان]] سایر [[حکومت‌ها]] داشته باشد. در نظام‌هایی که [[مذهب]] بر [[سیاست]] حاکم نیست و عمدتاً [[رفاه]] [[دنیوی]] مدّ نظر قرار دارد، ملاک صلاحیّت و مطلوب بودن [[دولت]]، [[میزان]] ارائه [[خدمات اجتماعی]] و رفاهی به [[مردم]] است. مسلماً انتظارات از این دولت‌مردان و شرایط آنان، با شرایط حاکمان و دولت‌مردان در [[حکومت اسلامی]] متفاوت است. وقتی [[هدف]] و به تبع آن، [[وظیفه]] حکومت اسلامی، [[تربیت اخلاقی]] و [[رشد معنوی]] [[جامعه]] است، مسلماً لازمه آن، وجود شرایطی خاص در [[حاکم اسلامی]] است.
:::::*'''[[ضرورت]] [[اعلم بودن]] حاکم به [[دین خدا]]''': [[خداوند]] به [[رسول اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>.
::::::لازمه [[حکومت]] بر مردم، داشتن [[قدرت]] و [[بسط ید]] در اجرای [[فرامین الهی]] است. بنابراین، وظیفه مقدّمی [[انبیاء]] و اوصیای آنان{{عم}}، [[تشکیل حکومت]] در میان مردم و [[نجات]] آنان از عمّال [[غاصب]] است. اما از سوی دیگر، می‌دانیم که در جامعه، [[عالمان]] فراوانی هستند که مدّعی [[فهم]] [[دین]] و شریعت‌اند؛ پس باید [[برتری]] و اولویّت این [[اولیاء الهی]]{{عم}} بر دیگران [[محرز]] و مسلّم باشد تا همگان نسبت به ایشان [[تمکین]] کنند. بنابراین، آنان باید در چنان مرتبه‌ای از [[علم]] قرار داشته باشند که در [[جدال احسن]] با [[مخالفان]]، تفوق علمی‌شان محرز باشد. نتیجه آنکه، این [[مقام]] تنها با مؤید بودن به [[تأییدات الهی]] برای [[مؤمنین]] یقین‌آور است و سایر مدّعیان توان چنین امری را ندارند. خصوصاً می‌دانیم که در [[جامعه دینی]]، به مرور قرائت‌های مختلف و برداشت‌های گوناگون از [[دین]] رواج می‌یابد که علاوه بر ایجاد تشتّت وسرگردانی، موجب [[اختلاف]] و [[تعارض]] با نظرات [[حاکم]] می‌گردد.
:::::*'''[[دولت اسلامی]]، الگوی [[مردم]] در [[دینداری]]''': [[رفتار]] و [[منش]] دولت‌مردان، با توجّه به [[قدرت]] و جایگاهشان، زیر ذرّه‌بین [[توده]] مردم است. در نتیجه خوبی یا [[بدی]] آنان، الگوی سایر اقشار [[امّت]] قرار می‌گیرد. به همین دلیل است که [[خداوند]] از دولت‌مردان و یا افراد متنفّذ [[اقتصادی]] و [[علمی]] در [[اقوام]] گذشته، به “ملأ قوم” تعبیر می‌فرماید؛ مثلاً [[قرآن]] از [[فرعون]] و اعضای [[هیئت]] [[دولت]] او چنین یاد می‌کند: {{متن قرآن|وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ}}<ref>«و مردی از دورترین جای شهر شتابان آمد؛ گفت: ای موسی! سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شده‌اند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ}}<ref>«ای بزرگان! اگر خوابگزارید به من درباره خوابم نظر بدهید» سوره یوسف، آیه ۴۳.</ref>.
::::::و در مورد هیئت دولت [[بلقیس]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ}}<ref>«(آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامه‌ای ارزشمند افکنده‌اند» سوره نمل، آیه ۲۹.</ref>.
::::::به همین قرینه، درباره توان‌مندان [[قوم شعیب]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید» سوره اعراف، آیه ۸۸.</ref>.
::::::“ملأ” در لغت به کسانی گفته می‌شود که در میان امّت اصطلاحاً “چشم پرکن” هستند و دیگران که از بیرون ویا درون به آن [[جامعه]] توجّه می‌کنند، قبل از هر کس، آنها به چشمشان می‌آید. [[بدیهی]] است کسانی که مورد توجّه مردم‌اند، [[اسوه]] آنها نیز قرار می‌گیرند. در یک [[کلام]] باید گفت که دولت‌مردان، شخصیت‌های [[مرجع]] [[جامعه]] هستند و در [[رفتار]] و [[منش]]، [[آمر به معروف]] و یا منکر می‌باشند.
::::::از سوی دیگر، [[امر به معروف و نهی از منکر]] از اهمّ [[واجبات]] [[دینی]] است؛ تا به آنجا که اهمیت [[امتثال]] این [[فریضه]] [[اجتماعی]] در مقایسه با سایر [[فرایض]]، نسبت قطره به دریا دارد<ref>{{متن حدیث|وَ مَا أَعْمَالُ‏ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي‏ سَبِيلِ‏ اللَّهِ‏ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍ‏}} (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۵۴۲، حکمت ۳۷۴).</ref>. در این میان، هر مقدار که آمر به معروف، [[ولایت]] بیشتری بر [[رعیّت]] داشته باشد، [[وظیفه]] [[امر به معروف]] او، به دلیل [[قدرت]] و [[ولایتی]] که دارد، بیشتر می‌شود. از همین رو، [[دولت]] در [[جامعه دینی]]، به [[دلیل ولایت]] و قدرتی که دارد، بیشترین [[مسئولیّت]] را در امر به [[معروف‌ها]] و [[نهی]] از منکرهای اجتماعی بر عهده دارد. طبعاً چون [[بهترین]] نوع امر به معروف و نهی از منکر، شکل عملی آن است، تا شکل زبانی یا [[تعزیرات]] [[حکومتی]] و جبری، پس بنابراین، [[رئیس حکومت]] می‌باید آگاه‌ترین فرد از میان [[مردم]] به [[دین الهی]] و [[پرهیزگارترین]] شخص از میان آنان در انجام واجبات و [[پرهیز]] از [[محرّمات]] و متحلّی به [[فضائل اخلاقی]] باشد.
:::::*'''[[عصمت]] یا [[پیروی از معصوم]]؛ شرط لازم برای [[حکومت دینی]]''': بنا بر [[برهان لطف]]، اصل اولی در تعریف و [[هدف از تشکیل حکومت]] دینی، استقرار و [[اجرای احکام]] و [[شریعت الهی]] است. طبعاً [[حاکم]] چنین جامعه‌ای باید از یک سو [[اعلم]] به [[احکام]] و [[قوانین الهی]] باشد و از سوی دیگر، چون اسوه و مقتدای مردم در [[هدایت]] به [[توحید]] و شریعت الهی است، باید اورع و اتقای مردم در عمل به آن باشد تا بتواند چنین [[هدف]] والایی را در عمل و نظر محقّق سازد.
::::::[[خداوند]] خطاب به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره چگونگی [[زمام‌داری]] [[مردم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>.
::::::در [[فرهنگ قرآن]]، مردمانی که هنوز با [[معارف دینی]] آشنا نیستند، جاهلانی به حساب می‌آیند که به حسب طبع اولی به دنبال برآوردن خواسته‌های حیوانی خود در جامعه‌اند و [[حکومت]] موظّف است آنان را به تدریج با معارف دینی آشنا نموده و اسباب تربیتشان را فراهم کند. حال اگر بنا باشد که [[حاکم]] [[دینی]] [[تبعیت]] از خواست‌های این دسته نماید و برای کسب وجاهت، پاسخ مثبت به گرایش‌های حیوانی و [[هواهای نفسانی]] آنان دهد، هرگز نمی‌تواند [[هدایت]] آنان را [[علما]] و عملاً بر عهده گیرد؛ چنانکه [[خداوند]] به [[رسول]] خود{{صل}} هشدار می‌دهد که مبادا سخنان [[فریبنده]] [[فاسقان]] [[امّت]]، او را از [[احکام الهی]] دور نماید و با قاطعیّت [[دستور]] می‌دهد که حکومت را بر اساس احکام الهی اداره کند: {{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ}}<ref>«و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواسته‌های آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی ا» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>.
::::::برآیند تحلیل پیش‌گفته چنین می‌شود که اصل اولی در [[نظام دینی]] آن است که [[حاکم اسلامی]] باید در [[درجه]] اول خود عامل به [[احکام الهی]] باشد و از [[هوای نفس]] [[پرهیز]] نماید. [[آیه شریفه]] فوق‌الذکر، حتی [[تبعیّت]] از هوای نفس جمعی را نیز [[نهی]] کرده است: {{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ}}. قطعاً این صفات تنها در [[مقام رسالت]] و یا [[امامت]] [[محرز]] است؛ که در [[علم]] و [[عصمت]] [[مؤیّد]] من عندالله هستند؛ و الا اگر علم و یا عصمت آنان اکتسابی و تحصیلی باشد، در معرض زوال و [[اختلاف]] است و [[جامعه]] همیشه دچار تشتّت آرا می‌ماند؛ در حالی که [[هدف]] از [[حکومت دینی]]، ایجاد [[آرامش]] و [[ثبات]] [[اعتقادی]] در جامعه است»<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۶۴.</ref>


==پرسش‌های وابسته==
لازمه [[حکومت]] بر مردم، داشتن [[قدرت]] و [[بسط ید]] در اجرای [[فرامین الهی]] است. بنابراین، وظیفه مقدّمی [[انبیاء]] و اوصیای آنان {{عم}}، [[تشکیل حکومت]] در میان مردم و [[نجات]] آنان از عمّال [[غاصب]] است. اما از سوی دیگر، می‌دانیم که در جامعه، [[عالمان]] فراوانی هستند که مدّعی [[فهم دین]] و شریعت‌اند؛ پس باید [[برتری]] و اولویّت این [[اولیاء الهی]] {{عم}} بر دیگران محرز و مسلّم باشد تا همگان نسبت به ایشان [[تمکین]] کنند. بنابراین، آنان باید در چنان مرتبه‌ای از [[علم]] قرار داشته باشند که در [[جدال احسن]] با [[مخالفان]]، تفوق علمی‌شان محرز باشد. نتیجه آنکه، این [[مقام]] تنها با مؤید بودن به [[تأییدات الهی]] برای [[مؤمنین]] یقین‌آور است و سایر مدّعیان توان چنین امری را ندارند. خصوصاً می‌دانیم که در [[جامعه دینی]]، به مرور قرائت‌های مختلف و برداشت‌های گوناگون از [[دین]] رواج می‌یابد که علاوه بر ایجاد تشتّت وسرگردانی، موجب [[اختلاف]] و [[تعارض]] با نظرات [[حاکم]] می‌گردد.
* '''[[دولت اسلامی]]، الگوی [[مردم]] در [[دینداری]]''': [[رفتار]] و [[منش]] دولت‌مردان، با توجّه به [[قدرت]] و جایگاهشان، زیر ذرّه‌بین [[توده]] مردم است. در نتیجه خوبی یا [[بدی]] آنان، الگوی سایر اقشار [[امّت]] قرار می‌گیرد. به همین دلیل است که [[خداوند]] از دولت‌مردان و یا افراد متنفّذ [[اقتصادی]] و [[علمی]] در [[اقوام]] گذشته، به “ملأ قوم” تعبیر می‌فرماید؛ مثلاً [[قرآن]] از [[فرعون]] و اعضای [[هیئت]] [[دولت]] او چنین یاد می‌کند: {{متن قرآن|وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ}}<ref>«و مردی از دورترین جای شهر شتابان آمد؛ گفت: ای موسی! سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شده‌اند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ}}<ref>«ای بزرگان! اگر خوابگزارید به من درباره خوابم نظر بدهید» سوره یوسف، آیه ۴۳.</ref>.


==[[:رده:آثار امامت|منبع‌شناسی جامع امامت]]==
و در مورد هیئت دولت [[بلقیس]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ}}<ref>«(آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامه‌ای ارزشمند افکنده‌اند» سوره نمل، آیه ۲۹.</ref>.
{{پرسش‌های وابسته}}
 
{{ستون-شروع|3}}
به همین قرینه، درباره توان‌مندان [[قوم شعیب]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید» سوره اعراف، آیه ۸۸.</ref>.
 
“ملأ” در لغت به کسانی گفته می‌شود که در میان امّت اصطلاحاً “چشم پرکن” هستند و دیگران که از بیرون ویا درون به آن [[جامعه]] توجّه می‌کنند، قبل از هر کس، آنها به چشمشان می‌آید. [[بدیهی]] است کسانی که مورد توجّه مردم‌اند، [[اسوه]] آنها نیز قرار می‌گیرند. در یک [[کلام]] باید گفت که دولت‌مردان، شخصیت‌های [[مرجع]] [[جامعه]] هستند و در [[رفتار]] و [[منش]]، [[آمر به معروف]] و یا منکر می‌باشند.
 
از سوی دیگر، [[امر به معروف و نهی از منکر]] از اهمّ [[واجبات]] [[دینی]] است؛ تا به آنجا که اهمیت [[امتثال]] این [[فریضه]] [[اجتماعی]] در مقایسه با سایر [[فرایض]]، نسبت قطره به دریا دارد<ref>{{متن حدیث|وَ مَا أَعْمَالُ‏ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي‏ سَبِيلِ‏ اللَّهِ‏ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍ‏}} (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۵۴۲، حکمت ۳۷۴).</ref>. در این میان، هر مقدار که آمر به معروف، [[ولایت]] بیشتری بر [[رعیّت]] داشته باشد، [[وظیفه]] [[امر به معروف]] او، به دلیل [[قدرت]] و [[ولایتی]] که دارد، بیشتر می‌شود. از همین رو، [[دولت]] در [[جامعه دینی]]، به [[دلیل ولایت]] و قدرتی که دارد، بیشترین [[مسئولیّت]] را در امر به [[معروف‌ها]] و [[نهی]] از منکرهای اجتماعی بر عهده دارد. طبعاً چون [[بهترین]] نوع امر به معروف و نهی از منکر، شکل عملی آن است، تا شکل زبانی یا [[تعزیرات]] [[حکومتی]] و جبری، پس بنابراین، [[رئیس حکومت]] می‌باید آگاه‌ترین فرد از میان [[مردم]] به [[دین الهی]] و [[پرهیزگارترین]] شخص از میان آنان در انجام واجبات و [[پرهیز]] از [[محرّمات]] و متحلّی به [[فضائل اخلاقی]] باشد.
* '''[[عصمت]] یا [[پیروی از معصوم]]؛ شرط لازم برای [[حکومت دینی]]''': بنا بر [[برهان لطف]]، اصل اولی در تعریف و [[هدف از تشکیل حکومت]] دینی، استقرار و [[اجرای احکام]] و [[شریعت الهی]] است. طبعاً [[حاکم]] چنین جامعه‌ای باید از یک سو [[اعلم]] به [[احکام]] و [[قوانین الهی]] باشد و از سوی دیگر، چون اسوه و مقتدای مردم در [[هدایت]] به [[توحید]] و شریعت الهی است، باید اورع و اتقای مردم در عمل به آن باشد تا بتواند چنین [[هدف]] والایی را در عمل و نظر محقّق سازد.
 
[[خداوند]] خطاب به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره چگونگی [[زمام‌داری]] [[مردم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>.
 
در [[فرهنگ قرآن]]، مردمانی که هنوز با [[معارف دینی]] آشنا نیستند، جاهلانی به حساب می‌آیند که به حسب طبع اولی به دنبال برآوردن خواسته‌های حیوانی خود در جامعه‌اند و [[حکومت]] موظّف است آنان را به تدریج با معارف دینی آشنا نموده و اسباب تربیتشان را فراهم کند. حال اگر بنا باشد که [[حاکم]] [[دینی]] [[تبعیت]] از خواست‌های این دسته نماید و برای کسب وجاهت، پاسخ مثبت به گرایش‌های حیوانی و [[هواهای نفسانی]] آنان دهد، هرگز نمی‌تواند [[هدایت]] آنان را [[علما]] و عملاً بر عهده گیرد؛ چنانکه [[خداوند]] به [[رسول]] خود {{صل}} هشدار می‌دهد که مبادا سخنان [[فریبنده]] [[فاسقان]] [[امّت]]، او را از [[احکام الهی]] دور نماید و با قاطعیّت [[دستور]] می‌دهد که حکومت را بر اساس احکام الهی اداره کند: {{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ}}<ref>«و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواسته‌های آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی ا» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>.
 
برآیند تحلیل پیش‌گفته چنین می‌شود که اصل اولی در [[نظام دینی]] آن است که [[حاکم اسلامی]] باید در [[درجه]] اول خود عامل به [[احکام الهی]] باشد و از [[هوای نفس]] [[پرهیز]] نماید. [[آیه شریفه]] فوق‌الذکر، حتی [[تبعیّت]] از هوای نفس جمعی را نیز [[نهی]] کرده است: {{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ}}. قطعاً این صفات تنها در [[مقام رسالت]] و یا [[امامت]] محرز است؛ که در [[علم]] و [[عصمت]] [[مؤیّد]] من عندالله هستند؛ و الا اگر علم و یا عصمت آنان اکتسابی و تحصیلی باشد، در معرض زوال و [[اختلاف]] است و [[جامعه]] همیشه دچار تشتّت آرا می‌ماند؛ در حالی که [[هدف]] از [[حکومت دینی]]، ایجاد [[آرامش]] و [[ثبات]] [[اعتقادی]] در جامعه است»<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۶۴.</ref>
 
== [[:رده:آثار امامت|منبع‌شناسی جامع امامت]] ==
{{منبع‌ جامع}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های امامت|کتاب‌شناسی امامت]]؛
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های امامت|کتاب‌شناسی امامت]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های امامت|مقاله‌شناسی امامت]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های امامت|مقاله‌شناسی امامت]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های امامت|پایان‌نامه‌شناسی امامت]].
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های امامت|پایان‌نامه‌شناسی امامت]].
{{پایان}}
{{پایان منبع جامع}}
{{پایان}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:پرسش‌]]
[[رده:پرسش]]
[[رده:پرسمان امامت]]
[[رده:پرسمان امامت]]
[[رده:(اا): پرسش‌هایی با ۱ پاسخ]]
 
[[رده:(اا): پرسش‌های امامت با ۱ پاسخ]]
[[رده:(اا): پرسش‌های امامت با ۱ پاسخ]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۳۹

ویژگی‌های حاکم اسلامی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امامت
مدخل اصلیویژگی‌های حاکم
تعداد پاسخ۱ پاسخ

ویژگی‌های حاکم اسلامی چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امامت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد تقی فیاض‌بخش

آقایان محمد تقی فیاض‌بخش و آقای دکتر فرید محسنی در کتاب «ولایت و امامت از منظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌‌اند:

«حاکم در حکومت دینی، بنا به وظایفی که بر عهده دارد، باید شرایط و اوصافی متفاوت با حاکمان سایر حکومت‌ها داشته باشد. در نظام‌هایی که مذهب بر سیاست حاکم نیست و عمدتاً رفاه دنیوی مدّ نظر قرار دارد، ملاک صلاحیّت و مطلوب بودن دولت، میزان ارائه خدمات اجتماعی و رفاهی به مردم است. مسلماً انتظارات از این دولت‌مردان و شرایط آنان، با شرایط حاکمان و دولت‌مردان در حکومت اسلامی متفاوت است. وقتی هدف و به تبع آن، وظیفه حکومت اسلامی، تربیت اخلاقی و رشد معنوی جامعه است، مسلماً لازمه آن، وجود شرایطی خاص در حاکم اسلامی است.

  • ضرورت اعلم بودن حاکم به دین خدا: خداوند به رسول اکرم (ص) می‌فرماید: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ[۱].

لازمه حکومت بر مردم، داشتن قدرت و بسط ید در اجرای فرامین الهی است. بنابراین، وظیفه مقدّمی انبیاء و اوصیای آنان (ع)، تشکیل حکومت در میان مردم و نجات آنان از عمّال غاصب است. اما از سوی دیگر، می‌دانیم که در جامعه، عالمان فراوانی هستند که مدّعی فهم دین و شریعت‌اند؛ پس باید برتری و اولویّت این اولیاء الهی (ع) بر دیگران محرز و مسلّم باشد تا همگان نسبت به ایشان تمکین کنند. بنابراین، آنان باید در چنان مرتبه‌ای از علم قرار داشته باشند که در جدال احسن با مخالفان، تفوق علمی‌شان محرز باشد. نتیجه آنکه، این مقام تنها با مؤید بودن به تأییدات الهی برای مؤمنین یقین‌آور است و سایر مدّعیان توان چنین امری را ندارند. خصوصاً می‌دانیم که در جامعه دینی، به مرور قرائت‌های مختلف و برداشت‌های گوناگون از دین رواج می‌یابد که علاوه بر ایجاد تشتّت وسرگردانی، موجب اختلاف و تعارض با نظرات حاکم می‌گردد.

  • دولت اسلامی، الگوی مردم در دینداری: رفتار و منش دولت‌مردان، با توجّه به قدرت و جایگاهشان، زیر ذرّه‌بین توده مردم است. در نتیجه خوبی یا بدی آنان، الگوی سایر اقشار امّت قرار می‌گیرد. به همین دلیل است که خداوند از دولت‌مردان و یا افراد متنفّذ اقتصادی و علمی در اقوام گذشته، به “ملأ قوم” تعبیر می‌فرماید؛ مثلاً قرآن از فرعون و اعضای هیئت دولت او چنین یاد می‌کند: ﴿وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ[۲]. ﴿يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ[۳].

و در مورد هیئت دولت بلقیس می‌فرماید: ﴿قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ[۴].

به همین قرینه، درباره توان‌مندان قوم شعیب می‌فرماید: ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا[۵].

“ملأ” در لغت به کسانی گفته می‌شود که در میان امّت اصطلاحاً “چشم پرکن” هستند و دیگران که از بیرون ویا درون به آن جامعه توجّه می‌کنند، قبل از هر کس، آنها به چشمشان می‌آید. بدیهی است کسانی که مورد توجّه مردم‌اند، اسوه آنها نیز قرار می‌گیرند. در یک کلام باید گفت که دولت‌مردان، شخصیت‌های مرجع جامعه هستند و در رفتار و منش، آمر به معروف و یا منکر می‌باشند.

از سوی دیگر، امر به معروف و نهی از منکر از اهمّ واجبات دینی است؛ تا به آنجا که اهمیت امتثال این فریضه اجتماعی در مقایسه با سایر فرایض، نسبت قطره به دریا دارد[۶]. در این میان، هر مقدار که آمر به معروف، ولایت بیشتری بر رعیّت داشته باشد، وظیفه امر به معروف او، به دلیل قدرت و ولایتی که دارد، بیشتر می‌شود. از همین رو، دولت در جامعه دینی، به دلیل ولایت و قدرتی که دارد، بیشترین مسئولیّت را در امر به معروف‌ها و نهی از منکرهای اجتماعی بر عهده دارد. طبعاً چون بهترین نوع امر به معروف و نهی از منکر، شکل عملی آن است، تا شکل زبانی یا تعزیرات حکومتی و جبری، پس بنابراین، رئیس حکومت می‌باید آگاه‌ترین فرد از میان مردم به دین الهی و پرهیزگارترین شخص از میان آنان در انجام واجبات و پرهیز از محرّمات و متحلّی به فضائل اخلاقی باشد.

خداوند خطاب به پیامبر اکرم (ص) درباره چگونگی زمام‌داری مردم می‌فرماید: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ[۷].

در فرهنگ قرآن، مردمانی که هنوز با معارف دینی آشنا نیستند، جاهلانی به حساب می‌آیند که به حسب طبع اولی به دنبال برآوردن خواسته‌های حیوانی خود در جامعه‌اند و حکومت موظّف است آنان را به تدریج با معارف دینی آشنا نموده و اسباب تربیتشان را فراهم کند. حال اگر بنا باشد که حاکم دینی تبعیت از خواست‌های این دسته نماید و برای کسب وجاهت، پاسخ مثبت به گرایش‌های حیوانی و هواهای نفسانی آنان دهد، هرگز نمی‌تواند هدایت آنان را علما و عملاً بر عهده گیرد؛ چنانکه خداوند به رسول خود (ص) هشدار می‌دهد که مبادا سخنان فریبنده فاسقان امّت، او را از احکام الهی دور نماید و با قاطعیّت دستور می‌دهد که حکومت را بر اساس احکام الهی اداره کند: ﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ[۸].

برآیند تحلیل پیش‌گفته چنین می‌شود که اصل اولی در نظام دینی آن است که حاکم اسلامی باید در درجه اول خود عامل به احکام الهی باشد و از هوای نفس پرهیز نماید. آیه شریفه فوق‌الذکر، حتی تبعیّت از هوای نفس جمعی را نیز نهی کرده است: ﴿وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ. قطعاً این صفات تنها در مقام رسالت و یا امامت محرز است؛ که در علم و عصمت مؤیّد من عندالله هستند؛ و الا اگر علم و یا عصمت آنان اکتسابی و تحصیلی باشد، در معرض زوال و اختلاف است و جامعه همیشه دچار تشتّت آرا می‌ماند؛ در حالی که هدف از حکومت دینی، ایجاد آرامش و ثبات اعتقادی در جامعه است»[۹]

منبع‌شناسی جامع امامت

پانویس

  1. «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.
  2. «و مردی از دورترین جای شهر شتابان آمد؛ گفت: ای موسی! سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شده‌اند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.
  3. «ای بزرگان! اگر خوابگزارید به من درباره خوابم نظر بدهید» سوره یوسف، آیه ۴۳.
  4. «(آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامه‌ای ارزشمند افکنده‌اند» سوره نمل، آیه ۲۹.
  5. «سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید» سوره اعراف، آیه ۸۸.
  6. «وَ مَا أَعْمَالُ‏ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي‏ سَبِيلِ‏ اللَّهِ‏ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍ‏» (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۵۴۲، حکمت ۳۷۴).
  7. «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.
  8. «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواسته‌های آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی ا» سوره مائده، آیه ۴۹.
  9. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۶۴.