ابن قدامه سعدی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{ویرایش غیرنهایی}} +))
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = صحابه
| عنوان مدخل  = ابن قدامه سعدی
| مداخل مرتبط = [[ابن قدامه سعدی در تاریخ اسلامی]] - [[ابن قدامه سعدی در تراجم و رجال]]
| پرسش مرتبط  =
}}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = ابن قدامه سعدی
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر قدیمی از بصره.jpg             
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر قدیمی از بصره                       
| نام کامل = جاریة بن قدامه
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه = ابوایوب
| لقب = 
| اهل =
| از قبیله = [[بنی تمیم]]   
| از تیره = 
| پدر = [[قدامة بن مالک بن زهیر تمیمی سعدی]] 
| مادر = 
| همسر =
| پسر = 
| دختر = 
| خواهر =
| برادر =
| خویشاوندان = [[احنف بن قیس]] (برادرزاده)
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد = 
| محل زندگی = [[بصره]]     
| تاریخ درگذشت = [[۵۰ هجری]] 
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت =   
| محل شهادت =
| طول عمر =
| محل دفن =
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = {{فهرست جعبه افقی| [[پیامبر خاتم]] | [[امام علی]] | [[امام حسن]] }}
| از طبقه =
| در جنگ = {{فهرست جعبه افقی| [[جنگ صفین]] | [[جنگ جمل]] | [[جنگ نهروان]] }}
| نقش‌ها =
| فعالیت‌ها = {{فهرست جعبه| گرفتن [[بیعت]] برای [[امام علی]] از [[مردم بصره]] | از [[راویان]] [[احادیث پیامبر]] }}   
| علت شهرت = 
| علت درگذشت = 
| علت شهادت = 
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او = 
| آخرین راوی از او =
}}


{{امامت}}
== آشنایی اجمالی ==
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
جاریه یا حارثه<ref>شیخ طوسی در رجال خود (ص ۳۹، ش۲۹) حارثه بن قدامه را از اصحاب حضرت علی {{ع}} ذکر کرده شاید مراد شیخ «جاریه» بوده و اشتباها «حارثه» ضبط شده است.</ref>، [[فرزند]] [[قدامة بن مالک بن زهیر تمیمی سعدی]] و کنیه‌اش [[ابوایوب]] و به قولی [[ابو قدامه]] یا [[ابو یزید بصری]] بود<ref>ر. ک: اسد الغابه، ج۱، ص۲۶۲؛ الاصابه، ج۱۰، ص۴۴۴؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۱۲ و تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۰.</ref>. وی از [[اصحاب]] پاک طینت و [[شجاع]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و از [[یاران]] [[وفادار]] [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} بود که در راه [[دین اسلام]] همواره [[ثابت قدم]] ماند.
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[ابن قدامه سعدی در تاریخ اسلامی]] | [[ابن قدامه سعدی در تراجم و رجال]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
[[شیخ طوسی]] و دیگران، وی را از [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} و نیز از [[اصحاب امیرالمؤمنین علی]] {{ع}}، و عموی [[احنف بن قیس]] و به قولی پسر عمویش می‌دانند که در [[شهر بصره]] ساکن بود<ref>رجال طوسی، ص۴، س ۲۷ و ص۳۷، ش۱۳.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۳.</ref>
جاریه یا حارثه<ref>شیخ طوسی در رجال خود (ص ۳۹، ش۲۹) حارثه بن قدامه را از اصحاب حضرت علی{{ع}} ذکر کرده شاید مراد شیخ «جاریه» بوده و اشتباها «حارثه» ضبط شده است.</ref>، [[فرزند]] [[قدامة بن مالک بن زهیر تمیمی سعدی]] و کنیه‌اش [[ابوایوب]] و به قولی [[ابو قدامه]] یا [[ابو یزید بصری]] بود<ref>ر.ک: اسد الغابه، ج۱، ص۲۶۲؛ الاصابه، ج۱۰، ص۴۴۴؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۱۲ و تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۰.</ref>. وی از [[اصحاب]] پاک طینت و [[شجاع]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و از [[یاران]] [[وفادار]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} بود که در [[راه]] [[دین اسلام]] همواره [[ثابت قدم]] ماند.


[[شیخ طوسی]] و دیگران، وی را از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} و نیز از [[اصحاب]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}}، و عموی [[احنف بن قیس]] و به قولی پسر عمویش می‌دانند که در [[شهر بصره]] ساکن بود<ref>رجال طوسی، ص۴، س ۲۷ و ص۳۷، ش۱۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۳.</ref>
== [[وفاداری]] جاریه به [[امامت علی]] {{ع}} و توجه [[حضرت]] به او ==
جاریه در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] در رکاب آن [[امام]] {{ع}} [[شمشیر]] زد و از [[کیان اسلام]] و [[حکومت عادلانه]] آن [[حضرت]] [[دفاع]] نمود. وی همان بزرگ مجاهدی است که «[[بسر بن ارطاة]]» را با همه خشونت‌ها و درنده خویی‌هایش از قلمرو [[دولت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بیرون راند و همه مناطق تحت [[فرمان امام]] {{ع}} را از لوث وجود نیروهای این [[مرد]] [[جنایتکار]] [[پاک]] ساخت که برای ایجاد اغتشاش و [[ناامنی]] و [[تضعیف]] [[روحیه]] [[شیعیان علی]] {{ع}} از سوی [[معاویه]] در [[عراق]] و [[حجاز]] و [[یمن]] به [[غارت]] و چپاول می‌پرداختند.


==[[وفاداری]] جاریه به [[امامت علی]]{{ع}} و توجه [[حضرت]] به او==
[[عبیدالله بن عباس]] (پسر عموی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}) که در آن زمان [[والی]] [[یمن]] بود، پس از [[آگاهی]] از حملات [[بسر بن ارطاة]] از [[صنعا]] محل [[حکومت]] خود گریخت و [[مسند]] [[امارت]] را به [[عمرو بن اراکه ثقفی]]<ref>در تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۹، نام کارگزار عبیدالله بن عباس را عبدالله بن عبد معان، ذکر کرده است، بنابراین قول، در این حمله عبدالله بن عبد معان% با دو فرزند عبیدالله بن عباس، به شهادت رسیدند، نه عمرو بن ارا که ثقفی</ref> واگذار کرد و رهسپار [[عراق]] شد؛ وقتی «[[بسر بن ارطاة]]» بر [[یمن]] [[سلطه]] یافت [[والی]] موقت آنجا [[عمرو بن اراکه]] را به [[قتل]] رسانید و دو [[فرزند]] خردسال [[عبیدالله بن عباس]] را نیز بی‌رحمانه کشت.
جاریه در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] در رکاب آن [[امام]]{{ع}} [[شمشیر]] زد و از [[کیان اسلام]] و [[حکومت عادلانه]] آن [[حضرت]] [[دفاع]] نمود. وی همان بزرگ مجاهدی است که "[[بسر بن ارطاة]]" را با همه خشونت‌ها و درنده خویی‌هایش از قلمرو [[دولت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بیرون راند و همه مناطق تحت [[فرمان امام]]{{ع}} را از لوث وجود نیروهای این [[مرد]] [[جنایتکار]] [[پاک]] ساخت که برای ایجاد اغتشاش و [[ناامنی]] و [[تضعیف]] [[روحیه]] [[شیعیان علی]]{{ع}} از سوی [[معاویه]] در [[عراق]] و [[حجاز]] و [[یمن]] به [[غارت]] و چپاول می‌پرداختند.


[[عبیدالله بن عباس]] (پسر عموی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}) که در آن زمان [[والی]] [[یمن]] بود، پس از [[آگاهی]] از حملات [[بسر بن ارطاة]] از [[صنعا]] محل [[حکومت]] خود گریخت و [[مسند]] [[امارت]] را به [[عمرو بن اراکه ثقفی]]<ref>در تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۹، نام کارگزار عبیدالله بن عباس را عبدالله بن عبد معان، ذکر کرده است، بنابراین قول، در این حمله عبدالله بن عبد معان% با دو فرزند عبیدالله بن عباس، به شهادت رسیدند، نه عمرو بن ارا که ثقفی</ref> واگذار کرد و رهسپار [[عراق]] شد؛ وقتی "[[بسر بن ارطاة]]" بر [[یمن]] [[سلطه]] یافت [[والی]] موقت آنجا [[عمرو بن اراکه]] را به [[قتل]] رسانید و دو [[فرزند]] خردسال [[عبیدالله بن عباس]] را نیز بی‌رحمانه کشت.
اما جاریه با [[شجاعت]] کم نظیر و [[ایمان]] و عقیده‌ای محکم به مصاف چنین جرثومه خطرناکی رفت و همه [[عراق]] و [[حجاز]] و [[یمن]] را از [[شر]] او و نیروهای غارتگرش [[نجات]] داد و [[آرامش]] را به این مناطق برگرداند. او در یک [[نبرد]] مردانه دیگر [[فتنه]] «[[عبدالله بن عمرو حضرمی]]» و موالیانش را در [[بصره]] فرو نشاند و او را به [[آتش]] کشید، لذا وی را محرق نامیده‌اند و پس از نابودی [[فتنه]] ابن حضرمی، [[ابن زیاد]] (استاندار [[منصوب]] از طرف [[امیرمؤمنان]]) را به قصر حکومتش برگرداند و وی از کسانی بود که قبل از [[جنگ جمل]] [[مردم بصره]] را به [[بیعت]] با [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} [[تشویق]] کرد.


اما جاریه با [[شجاعت]] کم نظیر و [[ایمان]] و عقیده‌ای محکم به مصاف چنین جرثومه خطرناکی رفت و همه [[عراق]] و [[حجاز]] و [[یمن]] را از [[شر]] او و نیروهای غارتگرش [[نجات]] داد و [[آرامش]] را به این مناطق برگرداند. او در یک [[نبرد]] مردانه دیگر [[فتنه]] "[[عبدالله بن عمرو حضرمی]]" و موالیانش را در [[بصره]] فرو نشاند و او را به [[آتش]] کشید، لذا وی را محرق نامیده‌اند و پس از نابودی [[فتنه]] ابن حضرمی، [[ابن زیاد]] (استاندار [[منصوب]] از طرف [[امیرمؤمنان]]) را به قصر حکومتش برگرداند و وی از کسانی بود که قبل از [[جنگ جمل]] [[مردم بصره]] را به [[بیعت]] با [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} [[تشویق]] کرد.
و از دیگر مأموریت‌های فداکارانه او [[سرکوب]] مرتدهای [[نجران]] بود. [[حضرت علی]] {{ع}} پس از [[ارتداد]] [[اهل]] [[نجران]]، به جاریه [[مأموریت]] داد که در رأس سپاهی متشکل از [[موالیان]] آن [[حضرت]] برای [[سرکوب]] مرتدها روانه [[نجران]] شود<ref>رجال کشی، ص۱۰۵، ش۱۶۸.</ref>.


و از دیگر مأموریت‌های فداکارانه او [[سرکوب]] مرتدهای [[نجران]] بود. [[حضرت علی]]{{ع}} پس از [[ارتداد]] [[اهل]] [[نجران]]، به جاریه [[مأموریت]] داد که در رأس سپاهی متشکل از [[موالیان]] آن [[حضرت]] برای [[سرکوب]] مرتدها روانه [[نجران]] شود<ref>رجال کشی، ص۱۰۵، ش۱۶۸.</ref>.
در [[شجاعت]] جاریه و [[وفاداری]] او به [[امام علی]] {{ع}} همین بس که وقتی [[مردم کوفه]] در مقابله با [[بسر بن ارطاة]] تمایلی نشان ندادند و [[حضرت]] از آنها [[مأیوس]] و ناراحت شد، جاریه چون آثار [[تأسف]] شدید [[امام]] {{ع}} را در سیمای آن [[حضرت]] دید، برخاست و گفت: «ای [[امیر مؤمنان]]، من شما را در مقابله با این [[غارتگران]] [[کفایت]] خواهم کرد»<ref>{{عربی|«أَنَا أَكْفِيكَهُمْ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ»}}؛</ref>.


در [[شجاعت]] جاریه و [[وفاداری]] او به [[امام علی]]{{ع}} همین بس که وقتی [[مردم کوفه]] در مقابله با [[بسر بن ارطاة]] تمایلی نشان ندادند و [[حضرت]] از آنها [[مأیوس]] و ناراحت شد، جاریه چون آثار [[تأسف]] شدید [[امام]]{{ع}} را در سیمای آن [[حضرت]] دید، برخاست و گفت: "ای [[امیر مؤمنان]]، من شما را در مقابله با این [[غارتگران]] [[کفایت]] خواهم کرد"<ref>{{عربی|"أَنَا أَكْفِيكَهُمْ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ"}}؛</ref> .
[[امام]] {{ع}} هم در توجه به او فرمود: «به [[جان]] خودم ای جاریه، تو همواره از [[مناقب]] بلند و نیات [[پسندیده]]، [[طایفه]] و عشیرهای [[شایسته]] و [[با کفایت]] برخوردار بوده‌ای»<ref>{{متن حدیث| أَنْتَ لَعَمْرِي لَمَيْمُونُ اَلنَّقِيبَةِ، حَسَنُ اَلنِّيَّةِ، صَالِحُ اَلْعَشِيرَةِ}}؛ ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۸ - ۱۶؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰ و اعیان الشیعه، ج۴، ص۶۰.</ref>. و نیز از [[عنایت]] و توجه [[امام]] {{ع}} به او، این که [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در پاسخ به کسانی که نگران غارتگری [[بسر بن ارطاة]] بودند، فرمود: «شما نگران [[بسر بن ارطاة]] نباشید، زیرا جاریه کسی است که با او را به [[هلاکت]] می‌رساند یا خود کشته می‌شود، شما باید به [[پیکار]] با [[شامیان]] بیندیشید»<ref>برای شرح بیشتر ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۴۱ - ۵۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۱۰ - ۱۱۲؛ کامل ابن ائیر، ج۲، ص۴۱۵ - ۴۱۷ و اسد الغابه، ج۱، ص۲۶۳.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۴-۲۸۵.</ref>


[[امام]]{{ع}} هم در توجه به او فرمود: "به [[جان]] خودم ای جاریه، تو همواره از [[مناقب]] بلند و نیات [[پسندیده]]، [[طایفه]] و عشیرهای [[شایسته]] و [[با کفایت]] برخوردار بوده‌ای"<ref>{{متن حدیث| أَنْتَ لَعَمْرِي لَمَيْمُونُ اَلنَّقِيبَةِ، حَسَنُ اَلنِّيَّةِ، صَالِحُ اَلْعَشِيرَةِ}}؛ ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۸ - ۱۶؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰ و اعیان الشیعه، ج۴، ص۶۰.</ref>. و نیز از [[عنایت]] و توجه [[امام]]{{ع}} به او، این که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در پاسخ به کسانی که نگران غارتگری [[بسر بن ارطاة]] بودند، فرمود: "شما نگران [[بسر بن ارطاة]] نباشید، زیرا جاریه کسی است که با او را به [[هلاکت]] می‌رساند یا خود کشته می‌شود، شما باید به [[پیکار]] با [[شامیان]] بیندیشید"<ref>برای شرح بیشتر ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۴۱ - ۵۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۱۰ - ۱۱۲؛ کامل ابن ائیر، ج۲، ص۴۱۵ - ۴۱۷ و اسد الغابه، ج۱، ص۲۶۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۴-۲۸۵.</ref>
== جاریه در [[جنگ جمل]] ==
او در [[جنگ جمل]] از جانب [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} به [[فرماندهی]] نیروهای تمیمی [[بصره]] [[منصوب]] شد و با [[ناکثین]] به [[نبرد]] پرداخت<ref>کتاب الجمل، ص۳۲۱.</ref>.


==جاریه در [[جنگ جمل]]==
در [[تاریخ]] [[طبری]] آمده است: وی کمی قبل از شروع [[جنگ جمل]]، به [[عایشه]] گفت: ای [[ام المؤمنین]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، تو اگر به منظور [[خونخواهی عثمان]] به [[بصره]] آمده‌ای، باید بدانی که آن کار ([[قتل عثمان]]) آسان‌تر از خارج شدن تو از [[منزل]] و [[سوار شدن]] بر این شتر [[ملعون]]، و خود را [[هدف]] تیر قرار دادن است؛ زیرا [[خداوند]] به واسطه [[ازدواج با پیامبر]] {{صل}} به تو [[پوشش]] و حرمتی داده بود؛ اما تو با این کار آن را دریده و [[حرمت]] آن را شکستی، امروز هرکس [[نبرد]] با تو را جایز بداند، کشتن تو را نیز جایز می‌داند، اکنون اگر با میل و رغبت وارد [[بصره]] شده‌ای، [[صلاح]] در آن است که به [[منزل]] خویش باز گردی و اگر تو را ناخواسته و به [[اکراه]] به این کار را داشته‌اند، بهتر است [[مردم]] را در جریان گذاشته و از آنان کمک بگیری و بازگردی که به طور [[یقین]] تو را کمک خواهند کرد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۵.</ref>.
او در [[جنگ جمل]] از جانب [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به [[فرماندهی]] نیروهای تمیمی [[بصره]] [[منصوب]] شد و با [[ناکثین]] به [[نبرد]] پرداخت<ref>کتاب الجمل، ص۳۲۱.</ref>.
 
در [[تاریخ]] [[طبری]] آمده است: وی کمی قبل از شروع [[جنگ جمل]]، به [[عایشه]] گفت: ای [[ام المؤمنین]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، تو اگر به منظور [[خونخواهی عثمان]] به [[بصره]] آمده‌ای، باید بدانی که آن کار ([[قتل عثمان]]) آسان‌تر از خارج شدن تو از [[منزل]] و [[سوار شدن]] بر این شتر [[ملعون]]، و خود را [[هدف]] تیر قرار دادن است؛ زیرا [[خداوند]] به واسطه [[ازدواج با پیامبر]]{{صل}} به تو [[پوشش]] و حرمتی داده بود؛ اما تو با این کار آن را دریده و [[حرمت]] آن را شکستی، امروز هرکس [[نبرد]] با تو را جایز بداند، کشتن تو را نیز جایز می‌داند، اکنون اگر با میل و رغبت وارد [[بصره]] شده‌ای، [[صلاح]] در آن است که به [[منزل]] خویش باز گردی و اگر تو را ناخواسته و به [[اکراه]] به این کار را داشته‌اند، بهتر است [[مردم]] را در جریان گذاشته و از آنان کمک بگیری و بازگردی که به طور [[یقین]] تو را کمک خواهند کرد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۵.</ref>.


البته [[نصایح]] جاریه در [[روحیه]] [[عایشه]] اثری نگذاشت و او بر خواست [[نفسانی]] خود پافشاری کرد و تا سر [[منزل]] [[جنگ و کشتار]] جمعی از [[مسلمانان]] پیش رفت.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۵-۲۸۶.</ref>
البته [[نصایح]] جاریه در [[روحیه]] [[عایشه]] اثری نگذاشت و او بر خواست [[نفسانی]] خود پافشاری کرد و تا سر [[منزل]] [[جنگ و کشتار]] جمعی از [[مسلمانان]] پیش رفت.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۵-۲۸۶.</ref>


==[[دلاوری]] جاریه در [[صفین]]==
== [[دلاوری]] جاریه در [[صفین]] ==


جاریه در [[جنگ صفین]] [[فرماندهی]] [[قبایل]] سعد و [[رباب]] [[بصره]] را بر عهده داشت و زمام امور نظامی و عملیاتی این دو [[طایفه]] [[بصری]] به او واگذار شده بود<ref>برای شرح بیشتر رجوع شود به وقعة صفین، ص۲۰۵ و شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۶.</ref>
جاریه در [[جنگ صفین]] [[فرماندهی]] [[قبایل]] سعد و [[رباب]] [[بصره]] را بر عهده داشت و زمام امور نظامی و عملیاتی این دو [[طایفه]] [[بصری]] به او واگذار شده بود<ref>برای شرح بیشتر رجوع شود به وقعة صفین، ص۲۰۵ و شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۷.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۶.</ref>


==جاریه پس از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}==
== جاریه پس از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ==
[[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] گرچه جاریه را داغدار نمود، اما در [[عشق]] و ولای خالصانه او تأثیری نگذاشت و [[شهادت]] آن [[حضرت]] نه تنها [[ایمان]] و [[عقیده]] او را [[تضعیف]] نکرد بلکه به [[مشاهده]] [[مفاسد]] و [[مظالم]] [[دولت]] مردان [[اموی]] در عصر [[سلطنت]] دراز مدت [[معاویه]] به موجب شد که وی در [[حمایت]] و [[دفاع]] جانانه از [[حریم]] [[امامت اهل بیت پیامبر]]{{صل}} مؤمن‌تر و مطمئن‌تر شود.
[[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] گرچه جاریه را داغدار نمود، اما در [[عشق]] و ولای خالصانه او تأثیری نگذاشت و [[شهادت]] آن [[حضرت]] نه تنها [[ایمان]] و [[عقیده]] او را [[تضعیف]] نکرد بلکه به [[مشاهده]] [[مفاسد]] و [[مظالم]] [[دولت]] مردان [[اموی]] در عصر [[سلطنت]] دراز مدت [[معاویه]] به موجب شد که وی در [[حمایت]] و [[دفاع]] جانانه از [[حریم]] [[امامت اهل بیت پیامبر]] {{صل}} مؤمن‌تر و مطمئن‌تر شود.


در [[روایت]] است وقتی که جاریه از [[مأموریت]] سرکوبی [[بسر بن ارطاة]] بازگشت، به [[خدمت]] [[امام حسن]]{{ع}} رسید در این زمان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} تازه به [[شهادت]] رسیده بود. جاریه پس از اطلاع از ضایعه [[شهادت]] آن [[حضرت]] از شدت [[تأسف]] بر دستان خود زد و به [[عزاداری]] پرداخت و به [[امام حسن]]{{ع}} گفت: چرا نشسته‌اید؟ [[خداوند]] شما را [[رحمت]] کند هم اینک به سوی [[دشمن]] حرکت کنید که درنگ جایز نیست، و اگر تأخیر کنید، این [[دشمن]] است که به سوی شما سرازیر خواهد شد<ref>{{عربی|"سِرْ يَرْحَمُكَ اَللَّهُ إِلَى عَدُوِّكَ قَبْلَ أَنْ يُسَارَ إِلَيْكَ"}}.</ref>.
در [[روایت]] است وقتی که جاریه از [[مأموریت]] سرکوبی [[بسر بن ارطاة]] بازگشت، به [[خدمت]] [[امام حسن]] {{ع}} رسید در این زمان [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} تازه به [[شهادت]] رسیده بود. جاریه پس از اطلاع از ضایعه [[شهادت]] آن [[حضرت]] از شدت [[تأسف]] بر دستان خود زد و به [[عزاداری]] پرداخت و به [[امام حسن]] {{ع}} گفت: چرا نشسته‌اید؟ [[خداوند]] شما را [[رحمت]] کند هم اینک به سوی [[دشمن]] حرکت کنید که درنگ جایز نیست، و اگر تأخیر کنید، این [[دشمن]] است که به سوی شما سرازیر خواهد شد<ref>{{عربی|«سِرْ يَرْحَمُكَ اَللَّهُ إِلَى عَدُوِّكَ قَبْلَ أَنْ يُسَارَ إِلَيْكَ»}}.</ref>.


[[امام حسن]]{{ع}} در پاسخ او فرمود: "اگر [[مردم]] همه مثل تو بودند، من به طور [[قطع]] به مصاف [[دشمن]] می‌رفتم"<ref>{{متن حدیث| لَوْ كَانَ اَلنَّاسُ كُلُّهُمْ مِثْلَكَ، سِرْتُ بِهِمْ }}؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۵۵۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۶-۲۸۷.</ref>
[[امام حسن]] {{ع}} در پاسخ او فرمود: «اگر [[مردم]] همه مثل تو بودند، من به طور قطع به مصاف [[دشمن]] می‌رفتم»<ref>{{متن حدیث| لَوْ كَانَ اَلنَّاسُ كُلُّهُمْ مِثْلَكَ، سِرْتُ بِهِمْ }}؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۵۵۸.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۶-۲۸۷.</ref>


==[[حمایت]] جاریه از [[امام علی]]{{ع}} نزد [[معاویه]]==
== [[حمایت]] جاریه از [[امام علی]] {{ع}} نزد [[معاویه]] ==
جاریه پس از [[شهادت امیرمؤمنان]] [[علی]]{{ع}} با [[معاویه]] ملاقاتی داشت و بین او و جاریه مطالبی در [[فضیلت]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رد و بدل شده است.
جاریه پس از [[شهادت امیرمؤمنان]] [[علی]] {{ع}} با [[معاویه]] ملاقاتی داشت و بین او و جاریه مطالبی در [[فضیلت]] [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} رد و بدل شده است.


[[جلال الدین سیوطی]] در [[تاریخ الخلفاء (کتاب)|تاریخ الخلفاء]] چنین می‌نویسد: جارية بن قدامه بر [[معاویه]] وارد شد، [[معاویه]] از روی [[طعن]] و [[اعتراض]] به او گفت: ای جاریه، آیا تو همان کسی نیستی که در رکاب [[على ]] تلاش زیادی کردی و [[آتش فتنه]] او را شعله‌ور ساختی و در همه سرزمین‌های [[عربی]] به جولان پرداختی و [[خون]] [[اعراب]] را به ناحق ریختی؟<ref>معاویه در این گفتار، به مجاهدت‌های جاریه در سرکوب «ابسر بن ارطاة» و «ابن حضرمی» دیگر غارتگران دست پرورده خود اشاره می‌کند و همین سخن معاویه نشان‌دهنده عمق جراحت‌هایی است که توسط جاریه بر پیکر ارتش معاویه و سردار و خون‌ریز و بی رحمش بسربن ارطاه و ابن حضرمی وارد شده بود.</ref>
[[جلال الدین سیوطی]] در [[تاریخ الخلفاء (کتاب)|تاریخ الخلفاء]] چنین می‌نویسد: جارية بن قدامه بر [[معاویه]] وارد شد، [[معاویه]] از روی [[طعن]] و [[اعتراض]] به او گفت: ای جاریه، آیا تو همان کسی نیستی که در رکاب [[على]] تلاش زیادی کردی و [[آتش فتنه]] او را شعله‌ور ساختی و در همه سرزمین‌های [[عربی]] به جولان پرداختی و [[خون]] [[اعراب]] را به ناحق ریختی؟<ref>معاویه در این گفتار، به مجاهدت‌های جاریه در سرکوب «ابسر بن ارطاة» و «ابن حضرمی» دیگر غارتگران دست پرورده خود اشاره می‌کند و همین سخن معاویه نشان‌دهنده عمق جراحت‌هایی است که توسط جاریه بر پیکر ارتش معاویه و سردار و خون‌ریز و بی رحمش بسربن ارطاه و ابن حضرمی وارد شده بود.</ref>


جاری گفت: ای [[معاویه]]، با [[علی]] کاری نداشته باش، به [[خدا]] [[سوگند]] از روزی که او را [[دوست]] داشته‌ایم، لحظه‌ای کینه‌اش را به [[دل]] [[راه]] نداده‌ایم، و از روزی که [[یار]] و حامی و مدافع او شدیم، حتی یک لحظه هم به او [[خیانت]] نکرده‌ایم؛ بنابراین مواظب [[سخن گفتن]] خود باش و از او [[دست]] بردار.<ref>{{عربی|"يا معاويه دع عنك علكا فما ابغضنا علكا منذ احببناه لا غششناه منذ صحبناه}}</ref>
جاری گفت: ای [[معاویه]]، با [[علی]] کاری نداشته باش، به [[خدا]] [[سوگند]] از روزی که او را [[دوست]] داشته‌ایم، لحظه‌ای کینه‌اش را به [[دل]] راه نداده‌ایم، و از روزی که [[یار]] و حامی و مدافع او شدیم، حتی یک لحظه هم به او [[خیانت]] نکرده‌ایم؛ بنابراین مواظب [[سخن گفتن]] خود باش و از او دست بردار.<ref>{{عربی|«يا معاويه دع عنك علكا فما ابغضنا علكا منذ احببناه لا غششناه منذ صحبناه»}}</ref>


[[معاویه]] برای آن‌که [[عظمت]] او را بشکند و [[شخصیت]] او را پایین آورد به او گفت: وای بر تو ای جاریه، چه بسیار در نظر [[اهل]] و عشیره‌ات سبک و [[خوار]] هستی که تو را جاریه نام نهاده‌اند.
[[معاویه]] برای آنکه [[عظمت]] او را بشکند و [[شخصیت]] او را پایین آورد به او گفت: وای بر تو ای جاریه، چه بسیار در نظر [[اهل]] و عشیره‌ات سبک و [[خوار]] هستی که تو را جاریه نام نهاده‌اند.


جاریه گفت: اتفاقاً این موضوع در مورد تو صادق‌تر است؛ زیرا همان طوری که می‌دانی تو را [[معاویه]] (ماده سگ) نامیده‌اند. [[معاویه]] با شنیدن جواب، به او پرخاش کرد و گفت: ای بی‌[[مادر]]. جاریه گفت: من [[مادر]] دارم و مادرم مرا برای [[شمشیر]] زدن زایید، همان شمشیری که در ایام [[صفین]] درد جراحاتش را کشیدی هنوز هم آن [[شمشیر]] در دستان ما است. [[معاویه]] گفت: مرا [[تهدید]] می‌کنی؟ جاریه گفت: تو نه با [[توسل]] به [[زور]] و [[اجبار]] به [[سلطنت]] رسیدی و نه با تکیه به [[عقل]] و [[خرد]] موفق به [[فتح]] و [[گشایش]] ممالک ما شدی، بلکه در قبال [[سلطنت]] و [[حکومت]] برما، به موازینی ملتزم شدی که باید به آنها پای‌بند باشی و تا زمانی که به تعهدهای خود عمل کنی ما نیز به [[میثاق]] خود [[وفادار]] خواهیم ماند و اگر بخواهی [[عهد]] خود را بشکنی، بدان که در پشت‌سر خود [[یاران]] سلحشور و سپرهای محکم و شمشیرهای برنده بی‌شماری را برای چنین روزهایی نگه داشته‌ایم و اگر یک وجب [[دست]] [[خیانت]] به سوی ما ددرازکنی، ما با دستانی بلند، تو را ناآرام و به بدترین و مرگبارترین نوع [[خیانت]] گرفتار خواهیم ساخت.
جاریه گفت: اتفاقاً این موضوع در مورد تو صادق‌تر است؛ زیرا همان طوری که می‌دانی تو را [[معاویه]] (ماده سگ) نامیده‌اند. [[معاویه]] با شنیدن جواب، به او پرخاش کرد و گفت: ای بی‌[[مادر]]. جاریه گفت: من [[مادر]] دارم و مادرم مرا برای [[شمشیر]] زدن زایید، همان شمشیری که در ایام [[صفین]] درد جراحاتش را کشیدی هنوز هم آن [[شمشیر]] در دستان ما است. [[معاویه]] گفت: مرا [[تهدید]] می‌کنی؟ جاریه گفت: تو نه با [[توسل]] به [[زور]] و [[اجبار]] به [[سلطنت]] رسیدی و نه با تکیه به [[عقل]] و [[خرد]] موفق به [[فتح]] و [[گشایش]] ممالک ما شدی، بلکه در قبال [[سلطنت]] و [[حکومت]] برما، به موازینی ملتزم شدی که باید به آنها پای‌بند باشی و تا زمانی که به تعهدهای خود عمل کنی ما نیز به [[میثاق]] خود [[وفادار]] خواهیم ماند و اگر بخواهی [[عهد]] خود را بشکنی، بدان که در پشت‌سر خود [[یاران]] سلحشور و سپرهای محکم و شمشیرهای برنده بی‌شماری را برای چنین روزهایی نگه داشته‌ایم و اگر یک وجب دست [[خیانت]] به سوی ما ددرازکنی، ما با دستانی بلند، تو را ناآرام و به بدترین و مرگبارترین نوع [[خیانت]] گرفتار خواهیم ساخت.


[[معاویه]] در برابر سخنان [[قاطع]] و کوبنده جاریه، چاره‌ای ندید جز آن‌که کوتاه بیاید و از [[تهدید]] و یا [[اهانت]] به جاریه خودداری کند و تنها به این جمله بسنده کرد: [[خداوند]] امثال تو را در میان [[مردم]] زیاد نکند<ref>{{عربی|لا أكثر الله في الناس أمثالك}}</ref>. ولی جاریه او را سفارش به رعایت [[حقوق]] و گفتار [[پسندیده]] نمود<ref>تاریخ الخلفاء، ص۱۷۶ و ر.ک: عقد الفرید، ج۴، ص۲۷.</ref>.
[[معاویه]] در برابر سخنان [[قاطع]] و کوبنده جاریه، چاره‌ای ندید جز آنکه کوتاه بیاید و از [[تهدید]] و یا [[اهانت]] به جاریه خودداری کند و تنها به این جمله بسنده کرد: [[خداوند]] امثال تو را در میان [[مردم]] زیاد نکند<ref>{{عربی|لا أكثر الله في الناس أمثالك}}</ref>. ولی جاریه او را سفارش به رعایت [[حقوق]] و گفتار [[پسندیده]] نمود<ref>تاریخ الخلفاء، ص۱۷۶ و ر. ک: عقد الفرید، ج۴، ص۲۷.</ref>.


به [[نقل]] [[ابن حجر]]، [[وفات]] جاریه در زمان [[یزید بن معاویه]] به سال ۶۱-۶۳ بوده است<ref>تهذيب التهذیب، ج۲، ص۲۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۹.</ref>
به [[نقل]] [[ابن حجر]]، [[وفات]] جاریه در زمان [[یزید بن معاویه]] به سال ۶۱-۶۳ بوده است<ref>تهذيب التهذیب، ج۲، ص۲۰.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۹.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[احنف بن قیس]]
* [[احنف بن قیس]]
* [[حارثة بن بدر]]
* [[حارثة بن بدر]]
* [[اعین بن ضبیعه]]
* [[اعین بن ضبیعه]]
* [[زید بن جبله]]
* [[زید بن جبله]]
{{پایان مدخل وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|'''اصحاب امام علی''']]
{{منابع}}
 
# [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|'''اصحاب امام علی''']]
==پانویس==
{{پایان منابع}}


{{پانویس2}}
== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
{{یاران امام حسن}}
[[رده:یاران امام علی]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:ابن قدامه سعدی]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:اصحاب امام حسن]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:بنی‌تمیم]]
{{صحابه}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۴۷

ابن قدامه سعدی
تصویر قدیمی از بصره
نام کاملجاریة بن قدامه
جنسیتمرد
کنیهابوایوب
از قبیلهبنی تمیم
پدرقدامة بن مالک بن زهیر تمیمی سعدی
خویشاونداناحنف بن قیس (برادرزاده)
محل زندگیبصره
درگذشت۵۰ هجری
از اصحاب
حضور در جنگ
فعالیت‌های او

آشنایی اجمالی

جاریه یا حارثه[۱]، فرزند قدامة بن مالک بن زهیر تمیمی سعدی و کنیه‌اش ابوایوب و به قولی ابو قدامه یا ابو یزید بصری بود[۲]. وی از اصحاب پاک طینت و شجاع پیامبر اسلام (ص) و از یاران وفادار امیرمؤمنان علی (ع) بود که در راه دین اسلام همواره ثابت قدم ماند.

شیخ طوسی و دیگران، وی را از اصحاب رسول خدا (ص) و نیز از اصحاب امیرالمؤمنین علی (ع)، و عموی احنف بن قیس و به قولی پسر عمویش می‌دانند که در شهر بصره ساکن بود[۳][۴]

وفاداری جاریه به امامت علی (ع) و توجه حضرت به او

جاریه در جنگ‌های جمل و صفین و نهروان در رکاب آن امام (ع) شمشیر زد و از کیان اسلام و حکومت عادلانه آن حضرت دفاع نمود. وی همان بزرگ مجاهدی است که «بسر بن ارطاة» را با همه خشونت‌ها و درنده خویی‌هایش از قلمرو دولت امیرالمؤمنین (ع) بیرون راند و همه مناطق تحت فرمان امام (ع) را از لوث وجود نیروهای این مرد جنایتکار پاک ساخت که برای ایجاد اغتشاش و ناامنی و تضعیف روحیه شیعیان علی (ع) از سوی معاویه در عراق و حجاز و یمن به غارت و چپاول می‌پرداختند.

عبیدالله بن عباس (پسر عموی امیرالمؤمنین (ع)) که در آن زمان والی یمن بود، پس از آگاهی از حملات بسر بن ارطاة از صنعا محل حکومت خود گریخت و مسند امارت را به عمرو بن اراکه ثقفی[۵] واگذار کرد و رهسپار عراق شد؛ وقتی «بسر بن ارطاة» بر یمن سلطه یافت والی موقت آنجا عمرو بن اراکه را به قتل رسانید و دو فرزند خردسال عبیدالله بن عباس را نیز بی‌رحمانه کشت.

اما جاریه با شجاعت کم نظیر و ایمان و عقیده‌ای محکم به مصاف چنین جرثومه خطرناکی رفت و همه عراق و حجاز و یمن را از شر او و نیروهای غارتگرش نجات داد و آرامش را به این مناطق برگرداند. او در یک نبرد مردانه دیگر فتنه «عبدالله بن عمرو حضرمی» و موالیانش را در بصره فرو نشاند و او را به آتش کشید، لذا وی را محرق نامیده‌اند و پس از نابودی فتنه ابن حضرمی، ابن زیاد (استاندار منصوب از طرف امیرمؤمنان) را به قصر حکومتش برگرداند و وی از کسانی بود که قبل از جنگ جمل مردم بصره را به بیعت با امیرالمؤمنین علی (ع) تشویق کرد.

و از دیگر مأموریت‌های فداکارانه او سرکوب مرتدهای نجران بود. حضرت علی (ع) پس از ارتداد اهل نجران، به جاریه مأموریت داد که در رأس سپاهی متشکل از موالیان آن حضرت برای سرکوب مرتدها روانه نجران شود[۶].

در شجاعت جاریه و وفاداری او به امام علی (ع) همین بس که وقتی مردم کوفه در مقابله با بسر بن ارطاة تمایلی نشان ندادند و حضرت از آنها مأیوس و ناراحت شد، جاریه چون آثار تأسف شدید امام (ع) را در سیمای آن حضرت دید، برخاست و گفت: «ای امیر مؤمنان، من شما را در مقابله با این غارتگران کفایت خواهم کرد»[۷].

امام (ع) هم در توجه به او فرمود: «به جان خودم ای جاریه، تو همواره از مناقب بلند و نیات پسندیده، طایفه و عشیرهای شایسته و با کفایت برخوردار بوده‌ای»[۸]. و نیز از عنایت و توجه امام (ع) به او، این که امیرمؤمنان (ع) در پاسخ به کسانی که نگران غارتگری بسر بن ارطاة بودند، فرمود: «شما نگران بسر بن ارطاة نباشید، زیرا جاریه کسی است که با او را به هلاکت می‌رساند یا خود کشته می‌شود، شما باید به پیکار با شامیان بیندیشید»[۹][۱۰]

جاریه در جنگ جمل

او در جنگ جمل از جانب امیرمؤمنان علی (ع) به فرماندهی نیروهای تمیمی بصره منصوب شد و با ناکثین به نبرد پرداخت[۱۱].

در تاریخ طبری آمده است: وی کمی قبل از شروع جنگ جمل، به عایشه گفت: ای ام المؤمنین! به خدا سوگند، تو اگر به منظور خونخواهی عثمان به بصره آمده‌ای، باید بدانی که آن کار (قتل عثمان) آسان‌تر از خارج شدن تو از منزل و سوار شدن بر این شتر ملعون، و خود را هدف تیر قرار دادن است؛ زیرا خداوند به واسطه ازدواج با پیامبر (ص) به تو پوشش و حرمتی داده بود؛ اما تو با این کار آن را دریده و حرمت آن را شکستی، امروز هرکس نبرد با تو را جایز بداند، کشتن تو را نیز جایز می‌داند، اکنون اگر با میل و رغبت وارد بصره شده‌ای، صلاح در آن است که به منزل خویش باز گردی و اگر تو را ناخواسته و به اکراه به این کار را داشته‌اند، بهتر است مردم را در جریان گذاشته و از آنان کمک بگیری و بازگردی که به طور یقین تو را کمک خواهند کرد[۱۲].

البته نصایح جاریه در روحیه عایشه اثری نگذاشت و او بر خواست نفسانی خود پافشاری کرد و تا سر منزل جنگ و کشتار جمعی از مسلمانان پیش رفت.[۱۳]

دلاوری جاریه در صفین

جاریه در جنگ صفین فرماندهی قبایل سعد و رباب بصره را بر عهده داشت و زمام امور نظامی و عملیاتی این دو طایفه بصری به او واگذار شده بود[۱۴][۱۵]

جاریه پس از شهادت امیرالمؤمنین (ع)

شهادت امیرالمؤمنین گرچه جاریه را داغدار نمود، اما در عشق و ولای خالصانه او تأثیری نگذاشت و شهادت آن حضرت نه تنها ایمان و عقیده او را تضعیف نکرد بلکه به مشاهده مفاسد و مظالم دولت مردان اموی در عصر سلطنت دراز مدت معاویه به موجب شد که وی در حمایت و دفاع جانانه از حریم امامت اهل بیت پیامبر (ص) مؤمن‌تر و مطمئن‌تر شود.

در روایت است وقتی که جاریه از مأموریت سرکوبی بسر بن ارطاة بازگشت، به خدمت امام حسن (ع) رسید در این زمان امیرالمؤمنین (ع) تازه به شهادت رسیده بود. جاریه پس از اطلاع از ضایعه شهادت آن حضرت از شدت تأسف بر دستان خود زد و به عزاداری پرداخت و به امام حسن (ع) گفت: چرا نشسته‌اید؟ خداوند شما را رحمت کند هم اینک به سوی دشمن حرکت کنید که درنگ جایز نیست، و اگر تأخیر کنید، این دشمن است که به سوی شما سرازیر خواهد شد[۱۶].

امام حسن (ع) در پاسخ او فرمود: «اگر مردم همه مثل تو بودند، من به طور قطع به مصاف دشمن می‌رفتم»[۱۷][۱۸]

حمایت جاریه از امام علی (ع) نزد معاویه

جاریه پس از شهادت امیرمؤمنان علی (ع) با معاویه ملاقاتی داشت و بین او و جاریه مطالبی در فضیلت امیرمؤمنان علی (ع) رد و بدل شده است.

جلال الدین سیوطی در تاریخ الخلفاء چنین می‌نویسد: جارية بن قدامه بر معاویه وارد شد، معاویه از روی طعن و اعتراض به او گفت: ای جاریه، آیا تو همان کسی نیستی که در رکاب على تلاش زیادی کردی و آتش فتنه او را شعله‌ور ساختی و در همه سرزمین‌های عربی به جولان پرداختی و خون اعراب را به ناحق ریختی؟[۱۹]

جاری گفت: ای معاویه، با علی کاری نداشته باش، به خدا سوگند از روزی که او را دوست داشته‌ایم، لحظه‌ای کینه‌اش را به دل راه نداده‌ایم، و از روزی که یار و حامی و مدافع او شدیم، حتی یک لحظه هم به او خیانت نکرده‌ایم؛ بنابراین مواظب سخن گفتن خود باش و از او دست بردار.[۲۰]

معاویه برای آنکه عظمت او را بشکند و شخصیت او را پایین آورد به او گفت: وای بر تو ای جاریه، چه بسیار در نظر اهل و عشیره‌ات سبک و خوار هستی که تو را جاریه نام نهاده‌اند.

جاریه گفت: اتفاقاً این موضوع در مورد تو صادق‌تر است؛ زیرا همان طوری که می‌دانی تو را معاویه (ماده سگ) نامیده‌اند. معاویه با شنیدن جواب، به او پرخاش کرد و گفت: ای بی‌مادر. جاریه گفت: من مادر دارم و مادرم مرا برای شمشیر زدن زایید، همان شمشیری که در ایام صفین درد جراحاتش را کشیدی هنوز هم آن شمشیر در دستان ما است. معاویه گفت: مرا تهدید می‌کنی؟ جاریه گفت: تو نه با توسل به زور و اجبار به سلطنت رسیدی و نه با تکیه به عقل و خرد موفق به فتح و گشایش ممالک ما شدی، بلکه در قبال سلطنت و حکومت برما، به موازینی ملتزم شدی که باید به آنها پای‌بند باشی و تا زمانی که به تعهدهای خود عمل کنی ما نیز به میثاق خود وفادار خواهیم ماند و اگر بخواهی عهد خود را بشکنی، بدان که در پشت‌سر خود یاران سلحشور و سپرهای محکم و شمشیرهای برنده بی‌شماری را برای چنین روزهایی نگه داشته‌ایم و اگر یک وجب دست خیانت به سوی ما ددرازکنی، ما با دستانی بلند، تو را ناآرام و به بدترین و مرگبارترین نوع خیانت گرفتار خواهیم ساخت.

معاویه در برابر سخنان قاطع و کوبنده جاریه، چاره‌ای ندید جز آنکه کوتاه بیاید و از تهدید و یا اهانت به جاریه خودداری کند و تنها به این جمله بسنده کرد: خداوند امثال تو را در میان مردم زیاد نکند[۲۱]. ولی جاریه او را سفارش به رعایت حقوق و گفتار پسندیده نمود[۲۲].

به نقل ابن حجر، وفات جاریه در زمان یزید بن معاویه به سال ۶۱-۶۳ بوده است[۲۳][۲۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. شیخ طوسی در رجال خود (ص ۳۹، ش۲۹) حارثه بن قدامه را از اصحاب حضرت علی (ع) ذکر کرده شاید مراد شیخ «جاریه» بوده و اشتباها «حارثه» ضبط شده است.
  2. ر. ک: اسد الغابه، ج۱، ص۲۶۲؛ الاصابه، ج۱۰، ص۴۴۴؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۱۲ و تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۰.
  3. رجال طوسی، ص۴، س ۲۷ و ص۳۷، ش۱۳.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۲۸۳.
  5. در تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۹، نام کارگزار عبیدالله بن عباس را عبدالله بن عبد معان، ذکر کرده است، بنابراین قول، در این حمله عبدالله بن عبد معان% با دو فرزند عبیدالله بن عباس، به شهادت رسیدند، نه عمرو بن ارا که ثقفی
  6. رجال کشی، ص۱۰۵، ش۱۶۸.
  7. «أَنَا أَكْفِيكَهُمْ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ»؛
  8. « أَنْتَ لَعَمْرِي لَمَيْمُونُ اَلنَّقِيبَةِ، حَسَنُ اَلنِّيَّةِ، صَالِحُ اَلْعَشِيرَةِ»؛ ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۸ - ۱۶؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰ و اعیان الشیعه، ج۴، ص۶۰.
  9. برای شرح بیشتر ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۴۱ - ۵۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۱۰ - ۱۱۲؛ کامل ابن ائیر، ج۲، ص۴۱۵ - ۴۱۷ و اسد الغابه، ج۱، ص۲۶۳.
  10. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۲۸۴-۲۸۵.
  11. کتاب الجمل، ص۳۲۱.
  12. تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۵.
  13. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۲۸۵-۲۸۶.
  14. برای شرح بیشتر رجوع شود به وقعة صفین، ص۲۰۵ و شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۷.
  15. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۲۸۶.
  16. «سِرْ يَرْحَمُكَ اَللَّهُ إِلَى عَدُوِّكَ قَبْلَ أَنْ يُسَارَ إِلَيْكَ».
  17. « لَوْ كَانَ اَلنَّاسُ كُلُّهُمْ مِثْلَكَ، سِرْتُ بِهِمْ »؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۵۵۸.
  18. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۲۸۶-۲۸۷.
  19. معاویه در این گفتار، به مجاهدت‌های جاریه در سرکوب «ابسر بن ارطاة» و «ابن حضرمی» دیگر غارتگران دست پرورده خود اشاره می‌کند و همین سخن معاویه نشان‌دهنده عمق جراحت‌هایی است که توسط جاریه بر پیکر ارتش معاویه و سردار و خون‌ریز و بی رحمش بسربن ارطاه و ابن حضرمی وارد شده بود.
  20. «يا معاويه دع عنك علكا فما ابغضنا علكا منذ احببناه لا غششناه منذ صحبناه»
  21. لا أكثر الله في الناس أمثالك
  22. تاریخ الخلفاء، ص۱۷۶ و ر. ک: عقد الفرید، ج۴، ص۲۷.
  23. تهذيب التهذیب، ج۲، ص۲۰.
  24. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۹.