ابن قدامه سعدی در تراجم و رجال
آشنایی اجمالی
از بنیسعد، از شاخههای قبیله تمیم[۱] که کنیهاش «ابوعمرو»، «ابوایوب» و «ابویزید» گفته شده است. در نام خود و پدرش اختلافی نیست، اما در اجداد بالاتر وی اختلاف دیده میشود[۲]. نام خود وی نیز در برخی منابع به «حارثه» تصحیف شده[۳] که چه بسا غلط چاپی باشد.
او به عنوان عمو یا (پسر عموی) احنف بن قیس "عم الاحنف" شناخته میشد[۴]. ابن عبدالبر[۵] گوید: بسا عموی مادری وی باشد، اما عدهای مانند طبرانی[۶]، ابونعیم[۷] و ابن اثیر[۸] این نسبت را نه در معنای واقعی (که برادر پدر باشد) بلکه به منظور توقیر و تکریم دانستهاند؛ زیرا «جاریه» و «احنف» در انساب بالاتر که «کعب بن سعد» باشد با یکدیگر اشتراک دارند. به همین جهت ابن اثیر[۹] احتمال داده است که این دو تنها در قبیله اشتراک داشته باشند و تعبیر و نسبت عمو نیز به همین مناسبت بین آنها برقرار بوده است.
ابن سعد[۱۰] او را از صحابهای که در بصره ساکن شدند دانسته است. ابن حبیب بغدادی[۱۱] او را از اصحاب رسول خدا (ص) که در جنگ جمل و صفین همراه امام علی (ع) بودند ذکر کرده و ابن ابیحاتم[۱۲] او را صحابی دانسته است، اما طبری[۱۳] وی را از تابعینی دانسته است که به اسم و نه به کنیه شهرت داشتهاند. تنها گزارشی که حکایت از دیدار وی با رسول خدا (ص) دارد حدیثی است که خود وی نقل کرده است. جاریه گوید: خدمت رسول خدا (ص) رفتم و از آن حضرت تقاضای راهنمایی و سفارشی کردم. پیامبر فرمود: از خشم بپرهیز. او چندین بار دیگر به رسول خدا (ص) مراجعه کرد و آن حضرت همان سفارش را که نهی از غضب بود، تکرار کرد[۱۴].
تا پیش از به خلافت رسیدن امام علی (ع) از او یادی در منابع نیست. تنها گزارش شده که وی در سال ۲۳ به زیارت خانه خدا مشرف شد و هنگامی که عمر مضروب شد، در مدینه بود و با همراهانش بر بالین عمر رفته از او خواستند که به آنان سفارشی کند. عمر آنان را به کتاب خدا، مهاجرین، انصار، اعراب، اهل ذمه و روزی خانواده و فرزندان سفارش کرده است[۱۵].
در حکومت امام علی (ع) به ویژه در دو سال پایانی حکومت وی، جاریه یکی از یاران فعال و پرشور امام بود، چنان که ابن درید[۱۶] با تعبیر کان شیعیاً" از او یاد کرده است.
در نبرد جمل هنگامی که اصحاب جمل در بصره مستقر شدند، جاریة بن قدامه نزد عایشه رفت و بدو گفت که کشته شدن عثمان سهلتر از خارج شدن وی از خانهاش بوده و به او سفارش کرد تا به خانهاش بازگردد[۱۷]. جاریة بن قدامه هرچند از مواضع امام درباره ناکثین حمایت میکرد، اما خود و قبیلهاش در جنگ جمل وارد جنگ نشده و به حمایت هیچ یک از طرفین درگیری برنخاستند. هنگامی که امام علی (ع) پس از پیروزی در جنگ جمل به کوفه آمد، جاریة بن قدامه، احنف بن قیس و عدهای از بزرگان تمیم نزد امام علی (ع) آمده و عدم حضور خود در جمل را توجیه کرده و از باب مصلحت سنجی دانستند و برای جنگ با معاویه اعلام آمادگی کردند[۱۸].
جاریة بن قدامه در جنگ صفین حضور داشت و فرماندهی قبیله بنو سعد و رباب بر عهده او بود[۱۹]. او در صفین از خود رشادت نشان داده و به مبارزه افراد میرفت[۲۰]؛ چنان که منقری[۲۱] و ابن اعثم[۲۲] مبارزه وی با عبدالرحمن بن خالد که پرچم بزرگ یاران معاویه را به دست داشت، گزارش کرده و رجز او را ثبت کرده است. در سرانجام جنگ صفین چون بنای حکمیت گذاشته شد، برخی مخالفان صلح به اشعث که حامی صلح بود اهانت کردند، اما احنف بن قیس و جاریة بن قدامه و عدهای دیگر برای جلوگیری از تشدید بحران به نمایندگی از قبیله تمیم از وی عذرخواهی کردند[۲۳].
هنگامی که ناکامی جریان تحکیم نمایان شد و امام تصمیم گرفت مجدداً لشکری به سوی شام گسیل کند، جاریه با سه هزار نفر[۲۴] از بصره به اردوگاه تُخبله در کوفه به امام علی (ع) پیوست [۲۵].
و در حوادث بعد چون معاویه، عبدالله بن حضرمی را به سوی بصره فرستاد تا بصره را بر امام بشوراند، امام علی (ع) ابتدا أعین بن ضبیعه را برای رویارویی با وی فرستاد، اما وی کشته شد. زیاد بن ابیه در نامهای به امام علی (ع) پیشنهاد کرد برای آرام کردن اوضاع بصره، جاریة بن قدامه را بفرستد؛ زیرا که قبیله تمیم در بصره سکونت دارند و فرمانبر اویند. امام، جاریة بن قدامه را همراه نامهای خطاب به مردم بصره راهی آن دیار کرد و او توانست با سازماندهی نیروها، ابن حضرمی را در خانهای محاصره کرده، و آن را به آتش کشد. مخالفان در اثر اقدامات جاریه از پای درآمدند و بصره آرام گرفت. به همین جهت جاریة بن قدامه از این پس «مُحَرّق» نام گرفت[۲۶]. چون زیاد بن ابیه خبر پیروزی بر دشمن و عملکرد جاریه را بر امام علی (ع)نوشت، آن حضرت خرسند شد و بر جاریة بن قدامهدرود فرستاد [۲۷]. براساس خبر تأیید نشده دیگری - که از سوی اخباریان نیز رد شده - خود جاریة بن قدامه از معاویه درخواست کرد که فردی را به سوی بصره گسیل دارد[۲۸]. این موضوع با مواضع جاریه در قبل و بعد این حادثه به هیچ عنوان سازگار نیست و علی القاعده در این مورد اشتباهی صورت گرفته و فرد تقاضا کننده باید شخص دیگری بوده باشد.
پس از سرکوبی خوارج به دست امام علی (ع)، اشهب بن بشیر عرنی از خوارج در سال ۳۸ علیه امام شورید. امام علی (ع) جاریة بن قدامه (و به نقلی دیگر حجر بن عدی) را برای سرکوبی آنان فرستاد، جاریه توانست آنان را شکست دهد[۲۹]. چنان که در شورش ابومریم سعدی خارجی که در رمضان سال ۳۸ رخ داد، امام لشکری را به سوی آنان گسیل داشت که جاریة بن قدامه فرماندهی عده بسیاری از لشکر را که پیشاپیش حرکت میکردند به عهده داشت و در درگیری با خوارج توانست آنان را از پای درآورد[۳۰].
جاریه که در کنار امام بود و به آن حضرت مشورت میداد، در سال ۳۹ق چون اهل فارس و کرمان سر به شورش برداشتند و از پرداخت خراج امتناع کردند و فرماندار شهر را بیرون راندند، امام با یاران خود در زمینه انتخاب فردی مناسب برای گسیل به سوی فارس مشورت کرد؛ قدامة بن جاریه، زیاد بن ابیه را فرد مناسب این کار دانست و آن را به امام پیشنهاد کرد. امام پیشنهاد وی را پذیرفت و زیاد را به سوی فارس فرستاد[۳۱].
پس از فتح مصر به دست معاویه، وی اقداماتی ایذائی را سامان داد تا حوزه حکومت امام علی (ع) را ناامن نشان دهد. در همین راستا بسر بن ارطاة به سوی حوزه حکومتی امام گسیل شد. امام علی (ع) چون با یاران در این زمینه سخن گفت، جاریه برای تعقیب بسر داوطلب شد و امام با تعابیر بلندی همچون «ميمون النقيبه، حسن النيه، صالح العشيره»؛ وی را ستود و به او مأموریت داد تا به تعقیب بسر برود[۳۲]. امام به همین مناسبت در آستانه اعزام جاریه، عهدنامهای خطاب به وی نوشت و برخی از اخلاق و آداب جنگ را به وی یادآور شد[۳۳]. جاریه در تعقیب سر به یمن رفت و در آنجا عدهای از شورشیان و طرفداران عثمان را سرکوب کرده و به جای خود نشاند. بسر بن ارطاة که از مأموریت جاریه برای تعقیب وی خبر یافته بود، از چنگ او گریخت و جاریه در تعقیب او پس از یمن به مکه و پس از آن به مدینه رفت. در مکه تعدادی از اصحاب بسر را به چنگ آورد و به سزای عملشان رساند و از مردم مکه خواست با امام علی (ع) بیعت نمایند و چون خبر یافت که امام به شهادت رسیده است از آنان خواست با کسی که اصحاب امام علی (ع) با او بیعت نمودهاند بیعت کنند که آنان چنین کردند. جاریه سپس به مدینه آمد و از مردم خواست که با امام حسن (ع) بیعت نمایند، آنان نیز بیعت کردند[۳۴].
براساس اخبار تأیید نشده و منحصر به فرد، ابن اعثم[۳۵]، جاریه پس از عملیات موفقیتآمیز تعقیب و راندن سر، نزد امام علی (ع) برگشت و اخبار اقدامات خود در یمن، مکه و مدینه را به آن حضرت داد. این گزارش با گزارش دیگر منابع که شهادت امام علی (ع) را قبل از رسیدن قدامة بن جاریه به کوفه میداند، سازگار نیست.
اکثر منابع تاریخی، گزارشهای مربوط به اعزام جاریه برای تعقیب سر را آوردهاند، چنان که ثقفی[۳۶] با اختصاص عنوانی بدین حادثه بدان پرداخته است. برخی منابع[۳۷] از سرکوب ارتداد اهالی منطقه نجران به دست جاریة بن قدامه گزارش دادهاند که گمان میرود مأموریتی جداگانه بوده است، اما چنین نیست و حضور جاریه در نجران، مربوط به تعقیب بسر است. منابع تاریخی هرچند به حضور جاریه در نجران اشاره کردهاند، اما به برخورد وی با اهالی آنجا چنان که از گزارش کشی برمیآمد، اشارهای نکردهاند [۳۸]. تنها ابن اعثم[۳۹] از برخورد جاریه با یهودیانی که مسلمان شده و بعد مرتد شدند، یاد کرده که همان گزارش مندرج در کشی است و تنها نام مسیحیان با یهودیان جابه جا شده است.
جاریة بن قدامه در سال ۵۰ همراه احنف بن قیس و حُتات مجاشعی که از بزرگان قبیله خود بودند در وفدی پیش معاویه رفتند. معاویه به جاریه گفت تو همان کسی هستی که همراه امام علی (ع) بودهای و از یاری وی دریغ نکردی؟ جاریه گفت: امام علی (ع) را از آن هنگام که دوست داشته هیچ گاه دشمن نداشته و در خیرخواهی برای وی دریغ نکرده است. در ادامه گفتگو نیز که معاویه سخنان تهدید آمیز بر زبان راند، جاریه به آن تهدیدات پاسخ گفت[۴۰]. پس از این دیدار، معاویه برای جلب «احنف بن قیس» و «جاریة بن قدامه» که حامی امام علی (ع) بودند، عطایی بیشتر از تات مجاشعی عثمانی مذهب به آن دو پرداخت. چون حُتات به معاویه اعتراض کرد، معاویه گفت: با این مبلغ خواسته که دین آنان را بخرد. حُتات به معاویه گفت که دین وی را نیز بخرد![۴۱]. معاویه افزون بر این، زمین وسیعی را به اقطاع جاریه بن قدامه درآورد و در نامهای این اقطاع را تسجیل کرد[۴۲].
جاریة بن قدامه به لحاظ موقعیت قبیلهای، پس از احنف بن قیس قرار داشت[۴۳]. روزی مردی احنف بن قیس را کتک زد، احنف سبب این رفتار را پرسید، مرد گفت که به او پولی دادهاند تا سرور بنی تمیم را بزند، احنف گفت که او سرور بنی تمیم نیست، بلکه جاریة بن قدامه سید بنی تمیم است. مرد به سوی جاریه رفته و او را کتک زد. جاریه نیز عمل او را بیپاسخ نگذاشت و وی را تأدیب کرد[۴۴].
او اهل دنیا و تجملات نبود، چنان که روزی به دیدار عامر بن عبد قیس که از عابدان روزگار بود، رفت. چون خانه او را بسیار ساده و بیآلایش دید، تعجب کرد که وی از دنیا به اندکی راضی شده است. در مقابل عامر بن عبد قیس، جاریه و اصحاب وی را از جمله کسانی دانست که به اندک از دنیا اکتفا کردهاند[۴۵].
وی فرزندانی داشت که دو تن از آنها به نام عبدالعزیز و مقاتل شناخته شدهاند. عبدالعزیز از بزرگان قبیله بنیتمیم بود[۴۶] و مقاتل فردی بود که براساس گزارش بلاذری[۴۷]، نهر مقاتل در بصره منسوب به اوست. نواده وی نیز مقاتل بن زبیر بن جاریه بود که همراه سلم بن زیاد در خراسان فعالیت میکرد [۴۸].
جاریة بن قدامه در بصره درگذشت و احنف بن قیس بر وی نماز خواند و گفت: ای ابوایوب، خدا تو را بیامرزد که بر دارا حسد نورزیدی و فقیر را تحقیر نکردی [۴۹]. منابع سال مرگ وی را یاد نکردهاند، با توجه به درگذشت احنف در سال ۶۷، مرگ او را میتوان میان سالهای ۵۵ تا ۶۵ تخمین زد.[۵۰]
جستارهای وابسته
- تمیم (قبیله)
- عبدالعزیز ابن قدامه سعدی (فرزند)
- مقاتل ابن قدامه سعدی (فرزند)
- مقاتل بن زبیر بن جاریه (نواده)
منابع
پانویس
- ↑ ابن درید الازدی، الاشتقاق، ص۲۵۳؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۲۴۲.
- ↑ این اختلافات را بنگرید: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۹ و ر. ک: ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۲۲۱.
- ↑ مسعودی، علی ابن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۱.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۵۵.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۶۱.
- ↑ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۰۷.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۰۲.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۰۲.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۹.
- ↑ ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۲۹۰.
- ↑ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۲۰.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۸۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۴۰؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۰۸؛ این حدیث در برخی اسناد از فرد دیگری نقل شده است: بنگرید: طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۶۲.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱۰، ص۴۱۳ و ر. ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۴۰.
- ↑ ابن درید، اشتقاق، ص۲۵۳.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۵؛ ابن قتیبه دینوری، ج۱، ص۸۸.
- ↑ منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۴.
- ↑ منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۰۵؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۱۴۶.
- ↑ ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۳، ص۱۰۶.
- ↑ منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۳۹۵.
- ↑ ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۳، ص۹۷.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۳، ص۱۱۰ و ۱۱۲.
- ↑ بر اساس اخبار دیگر با پنج هزار نفر یا بیشتر
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۳، ص۱۴۱؛ طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۷۹.
- ↑ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۱۹۲: ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۴۰۸؛ طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۱۱۲ و ر. ک: خلیفة بن خیاط، التاریخ، ص۱۴۸.
- ↑ ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۴۱۲.
- ↑ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۱۹۶.
- ↑ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۲۴۳.
- ↑ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۲۴۸.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۷.
- ↑ ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۶۲۳؛ یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۹۸؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۲۱۲.
- ↑ ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات،، ج۲، ص۶۲۸؛ یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۰؛ ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۴، ص۲۳۸.
- ↑ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۲۱۵؛ طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰.
- ↑ ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۴، ص۲۴۰.
- ↑ ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۶۲۱ و ۶۳۸.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۲۲.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۸.
- ↑ ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۴، ص۲۳۹.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۵، ص۶۸ و ج۱۲، ص۳۷۸.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۵، ص۱۰۱ و ج۱۲، ص۱۰۸؛ طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۲۴۲ و ر. ک: طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۰۴.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱۲، ص۳۷۷.
- ↑ منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۵.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱۲، ص۳۳۸ و ۳۷۷.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱۳، ص۲۳.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۳۱۶.
- ↑ فتوح البلدان، ص۳۵۳.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱۲، ص۳۷۸.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱۲، ص۳۲۷ و ۳۷۸.
- ↑ داداش نژاد، منصور، مقاله «جاریة بن عبدالله اشجعی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۳۵۷-۳۵۹.