مردم‌سالاری دینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = مردم‌سالاری دینی
| موضوع مرتبط = مردم‌سالاری دینی
| عنوان مدخل  = مردم‌سالاری دینی
| عنوان مدخل  = مردم‌سالاری دینی
| مداخل مرتبط = [[مردم‌سالاری دینی در فقه سیاسی]] - [[مردم‌سالاری دینی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[مردم‌سالاری دینی در فقه سیاسی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}

نسخهٔ ‏۱۴ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۰۰

مفهوم مردم‌سالاری دینی

مردم‌سالاری دینی، ساختاری از نظم سیاسی است که در چارچوب نظام سیاسی اسلام مطرح شده است. اگرچه این ساختار در دوره مدرن پیشنهاد شده است اما ماهیتی مدرن ندارد و بر همه سطوح نظم سیاسی؛ «نظم سیاسی نبوی»، «نظم سیاسی علوی»، «نظم سیاسی مهدوی»، و «نظم سیاسی نیابی» فقیه محور دوره غیبت، منطبق می‌شود. همان طور که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در توصیف حکومت مدینه پیامبر (ص) آن را مردم‌سالاری می‌نامند[۱]. مردم‌سالاری دینی، مفهومی مرکب از دو جزء «مردم‌سالاری» و «دینی» نیست بلکه حقیقت واحد درون دینی و جاری در جوهره نظام اسلامی است که فقط در چارچوب مسائل دینی قابل تعریف است[۲]. این حقیقت واحد درون دینی در تعین خارجی خود، دارای اجزائی است که در نسبت سنجی ممکن است برخی دارای اولویت و اهمیت بیشتری باشد. یک جزء «دین» و احکام دینی است و جزء دیگر مردم و خواست عمومی آنهاست و جزء سوم «حکومت» و نظم سیاسی است که در درون آن، سلسله مراتبی از نقش‌ها و جایگاه‌های تصمیم‌گیری، تقنینی و اجرایی به سامان رسیده است و جزء چهارم عنصر معنوی «حاکمیت» است که این نظم سیاسی را به مثابه یک واحد مستقل تحت آموزه‌های دین متمایز ساخته است.

مردم‌سالاری دینی یک نظام آرمان[۳] قابل تحقق در جامعه اسلامی است که هم ریشه در باطن مردم، هم در مقررات دارد و الگوی عملی آن در زمان حضور معصومان، رفتار سیاسی امیرالمؤمنین (ع)[۴] و در زمان غیبت، نظام ولایت فقیه، در ایران است[۵]. بنابراین مفهوم مردم‌سالاری دینی، ناظر به مدلی از حکومت است که بر مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی گفته می‌شود و در چارچوب مقررات الهی قرار دارد و در راستای حق‌مداری، خدمت محوری و ایجاد بستری برای رشد و تعالی مادی و معنوی، ایفای نقش می‌کند[۶].

مردم‌سالاری دینی خاستگاه نوینی پیدا کرده است و در موارد ذیل با مردم‌سالاری غربی مشابهت دارد به طوری که در هر دو نظام معتقدند به؛

  1. ذی حق دانستن مردم و حرمت نهادن به ملت.
  2. زمینه‌سازی برای مشارکت مردمی در تمام مراحل تصمیم‌گیری سیاسی و اجتماعی.
  3. تعیین انتخابات، به عنوان طریق قانونی اعمال مردم‌سالاری.
  4. الزام به رأی اکثریت در امور اجرایی.
  5. احترام به آزادی‌های فردی و جمعی.
  6. توسعه همه جانبه و رشد و شکوفایی خلاقیت‌ها در پرتو تضارب آرا و تعامل افکار.

مع الوصف تفاوت‌های اساسی بین این دو رویکرد وجود دارد. همین تفاوت‌هاست که تا حدودی چیستی مردم‌سالاری دینی و تمایزات و شاخصه‌های آن را تبیین می‌کند. در زیر به مواردی از این تفاوت‌ها اشاره می‌شود:

  1. در مردم‌سالاری غربی، حاکمیت ملی به طور مطلق پذیرفته می‌شود؛ ولی در مردم‌سالاری دینی با پذیرش حاکمیت مطلق خداوند، حاکمیت ملی به صورت نسبی و در طول حاکمیت الهی خواهد بود.
  2. مردم‌سالاری غربی، رأی اکثریت را به صورت مطلق ملاک عمل قرار می‌دهد؛ اما در مردم‌سالاری دینی در بعد قانون‌گذاری، رأی اکثریت در چارچوب شریعت مورد قبول همان اکثریت، پذیرفته می‌شود.
  3. در مردم‌سالاری غربی، حاکمیت اولاً و بالذات از آن مردم است، ولی در مردم‌سالاری دینی، حاکمیت اولاً و بالذات از آن خداست و حاکمیت مردم در طول حاکمیت خداوند است و نه در عرض آن.
  4. در مردم‌سالاری غربی، دین صرفاً امری شخصی و مربوط به حوزه فردی است؛ اما در مردم‌سالاری دینی، دین، حوزه فردی و اجتماعی مردم را در بر می‌گیرد.
  5. مردم‌سالاری غربی با مردم‌سالاری دینی در ارائه تعریف از بشر و حقوق آن در پاره‌ای از موارد دیگر با هم اختلاف دارند.

نظام مردم‌سالاری دینی، با این پیش فرض بنا شده است که هیچ کس حق اعمال حاکمیت ندارد[۷]. حاکمیت تنها متعلق به خداوند می‌باشد زیرا خدواند به عنوان آفریننده هستی مالک حقیقی و مطلق آن است.

حق امر کردن و فرمانروایی ناشی از مالکیت حقیقی می‌باشد و خداوند نیز به دلیل مالکیت حقیقی و مطلق بر هستی و انسان، تنها کسی است که حق حکمرانی بر انسان را دارد. تنها خداوند می‌تواند این حق را به افرادی خاص واگذار کرده و چنین اشخاصی به موجب نصب از جانب خداوند حق فرمانروایی بر انسان‌ها را دارا می‌باشند[۸]. خداوند چنین حقی را به پیامبر و امامان معصوم واگذار کرده است و از این رو آنان مصادیق قطعی حاکمان مشروع می‌باشند[۹]. پیامبر و امامان نیز می‌توانند این حق را به برخی به طور خاص و یا به طور عام واگذار کنند و چنین اشخاصی نیز حق صدور فرمان و حکمرانی را دارا می‌باشند[۱۰]. امامان معصوم در عصر غیبت فقیهان را به طور عام جانشین خود قرار داده‌اند و آنان به موجب نصب از جانب ائمه حق صدور فرمان را دارند[۱۱]. در این نظام، خداوند خالق انسان، جهان و منشأ و مصدر همه امور عالم است و به توانایی‌ها و نیازهای انسان واقف است و بر اساس آن، برنامه زندگی انسان را تنظیم و تدوین می‌کند در اندیشه سیاسی حضرت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، حق حکومت از ناحیه خداوند هیچ‌گاه قابل تفویض نیست حتی به پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) نیز تفویض نشده است؛ حقی است الهی که از مجاری خاصی با شرایط ویژه‌ای اعمال می‌شود و در همان حال که انسان‌هایی متولی اداره و اجرای قدرت سیاسی هستند حکومت متعلق به خداوند است[۱۲].[۱۳]

رابطه حکومت اسلامی با مردم‌سالاری

حکومت اسلامی می‌تواند در عین اینکه حکومت الهی است، حکومت مردمی نیز باشد. نمونه‌اش صدر اسلام زمان رسول اکرم (ص) و خلفا در اوایل و نمونه دیگرش حکومت جمهوری اسلامی که حکومت مردم است؛ حکومت عواطف مردم، حکومت آرای مردم، حکومت انتخاب مردم و حکومت عناصر مردمی است[۱۴]. مردم‌سالاری دینی است که یک حقیقت واحد و جاری در جوهره نظام اسلامی است که فقط در چارچوب مسائل دینی قابل تعریف است[۱۵].[۱۶]

اصول مردم‌سالاری دینی

مردم‌سالاری دینی همانند همه از آموزه‌های دینی، بر اساس مبانی و پیش‌فرض‌های فکری و اعتقادی استوار است. هرکدام از این مبانی، استلزامات خاصی دارند. اندیشه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر این باور استوار است که هیچ کس بر دیگری حق اعمال حکومت ندارد و حکومت بر مردم مجوز می‌خواهد. برای مردمی که حکومت مورد نظر خود را با میزان‌هایی که از طریق وحی به آنها رسیده انتخاب می‌کنند، یک حق دو طرفه پیدا می‌شود. هم حکومت بر گردن مردم حقی پیدا می‌کند که عبارت است از تبعیت مردم از حکومت و هم مردم بر گردن حکومت حق پیدا می‌کنند. این مدل حکومتی و روش اداره جامعه اسلامی، مبتنی بر اصولی است که به اجمال بیان می‌شود:

منابع

پانویس

  1. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات دیدار جوانان اصفهان، ۱۲/۸/۱۳۸۰.
  2. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۲/۵/۱۳۸۰.
  3. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱۱/۱۱/۱۳۷۹.
  4. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱۳/۳/۱۳۸۰.
  5. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۶/۹/۱۳۷۹.
  6. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱۴/۱۰/۱۳۷۹.
  7. روح توحید، نفی عبودیت غیر خدا، ص۳۷.
  8. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۰/۴/۱۳۶۹.
  9. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۰/۴/۱۳۶۹.
  10. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۰/۴/۱۳۶۹.
  11. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۰/۴/۱۳۶۹.
  12. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۰/۴/۱۳۶۹؛ و ر. ک: روح توحید، نفی عبودیت غیر خدا، ص۳۷.
  13. مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۸۳۳.
  14. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تفرش، ۲۸/۸/۱۳۷۹.
  15. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۲/۵/۱۳۸۰.
  16. مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۷۶۶.
  17. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۳ تیر ۱۳۷۹ و ۱۱/۱۱/۱۳۷۹.
  18. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱۳/۵/۱۳۸۰.
  19. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱/۹/۱۳۷۹.
  20. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۸/۸/۱۳۷۹.
  21. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۹/۱۳۷۹.
  22. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱۳/۵/۱۳۸۰.
  23. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱/۹/۱۳۷۹ و ۲۶/۹/۱۳۷۹.
  24. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۳/۴/۱۳۷۹ و ۱/۹/۱۳۷۹.
  25. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱۵/۹/۱۳۸۰.
  26. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۹/۸/۱۳۷۹.
  27. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱۳/۳/۱۳۷۰ و ۲۱/۲/۱۳۷۷.
  28. مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۸۳۶.