رشد: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[رشد در قرآن]] - [[رشد در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = }} | |||
{{ | |||
'''رشد''' در برابر ضلال به معنای راست بودن [[راه]]، [[درک]] [[ارزشها]] و سرمایهها و طرز استفاده و بهرهبرداری از آنهاست. واژۀ رشد از مفاهیمی است که بارها در [[آیات]] و [[روایات]] بدان پرداخته شده است و اهمیت ویژهای در مفاهیم [[دینی]] دارد، چراکه [[انسان]] را به سوی کارهای [[ارزشمند]] میکشاند و نیز از کارهای [[زشت]] بارمیدارد. [[راهنمایی]] [[خداوند]] و اولیای او، [[قرآن کریم]]، [[ایمان به خدا]] و [[اطاعت]] از او و ... از عوامل رشد محسوب میشود. | '''رشد''' در برابر ضلال به معنای راست بودن [[راه]]، [[درک]] [[ارزشها]] و سرمایهها و طرز استفاده و بهرهبرداری از آنهاست. واژۀ رشد از مفاهیمی است که بارها در [[آیات]] و [[روایات]] بدان پرداخته شده است و اهمیت ویژهای در مفاهیم [[دینی]] دارد، چراکه [[انسان]] را به سوی کارهای [[ارزشمند]] میکشاند و نیز از کارهای [[زشت]] بارمیدارد. [[راهنمایی]] [[خداوند]] و اولیای او، [[قرآن کریم]]، [[ایمان به خدا]] و [[اطاعت]] از او و ... از عوامل رشد محسوب میشود. | ||
==معناشناسی رشد== | == معناشناسی رشد == | ||
رشد، در لغت در برابر ضلال به معنای [[راست بودن راه]]<ref>معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۳۹۸، "رشد".</ref> و [[هدایت شدن به سوی خیر]] و [[هدایت شدن به سوی صلاح|صلاح]]<ref> التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۴، "رشد".</ref> است و در اصطلاح رشد، درک [[ارزشها]] و سرمایهها و طرز استفاده و بهرهبرداری از آنهاست<ref>حماسه حسینی، ج۳، ص۳۰۲.</ref>. رشد یعنی [[قدرت]] [[مدیریت]]<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸.</ref>. یعنی اینکه انسان [[شایستگی]] و [[لیاقت]] اداره و نگهداری و بهرهبرداری از سرمایهها و امکانات مادی و یا [[معنوی]] که به او سپرده میشود داشته باشد<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۴؛ مجموعه آثار، ج۲، ص۳۰۱.</ref>.<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۷؛ [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۳۰۸.</ref> | رشد، در لغت در برابر ضلال به معنای [[راست بودن راه]]<ref>معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۳۹۸، "رشد".</ref> و [[هدایت شدن به سوی خیر]] و [[هدایت شدن به سوی صلاح|صلاح]]<ref> التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۴، "رشد".</ref> است و در اصطلاح رشد، درک [[ارزشها]] و سرمایهها و طرز استفاده و بهرهبرداری از آنهاست<ref>حماسه حسینی، ج۳، ص۳۰۲.</ref>. رشد یعنی [[قدرت]] [[مدیریت]]<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸.</ref>. یعنی اینکه انسان [[شایستگی]] و [[لیاقت]] اداره و نگهداری و بهرهبرداری از سرمایهها و امکانات مادی و یا [[معنوی]] که به او سپرده میشود داشته باشد<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۴؛ مجموعه آثار، ج۲، ص۳۰۱.</ref>.<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۷؛ [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۳۰۸.</ref> | ||
==رشد در [[قرآن]]== | == رشد در [[قرآن]] == | ||
رشد در [[قرآن]] به معنای [[راه یافتن به وجوه خیر]] و [[راه یافتن به وجوه صلاح|صلاح]] در [[دین]] و دنیاست<ref> روح البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۹؛ تفسیر مراغی، ج ۱۷، ص ۴۳؛ المنیر، ج ۱، ص ۷۲.</ref>. که مشتقّات آن ۱۹ بار در [[قرآن کریم]] به کار رفتهاند. | رشد در [[قرآن]] به معنای [[راه یافتن به وجوه خیر]] و [[راه یافتن به وجوه صلاح|صلاح]] در [[دین]] و دنیاست<ref> روح البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۹؛ تفسیر مراغی، ج ۱۷، ص ۴۳؛ المنیر، ج ۱، ص ۷۲.</ref>. که مشتقّات آن ۱۹ بار در [[قرآن کریم]] به کار رفتهاند. | ||
معنای رشد، از تعبیر رسیدن به اَشُدّ {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref>.<ref>لسانالعرب، ج ۳، ص ۲۳۶، "شدد".</ref> و واژه [[هدایت]] {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا}}<ref>«و خورشید را چون بر میآمد میدیدی که از غار آنان به راست میگرایید | معنای رشد، از تعبیر رسیدن به اَشُدّ {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref>.<ref>لسانالعرب، ج ۳، ص ۲۳۶، "شدد".</ref> و واژه [[هدایت]] {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا}}<ref>«و خورشید را چون بر میآمد میدیدی که از غار آنان به راست میگرایید و چون غروب میکرد در سوی چپ از آنان میگذشت و آنان در جای گشادهای از آن (غار) بودند؛ این از نشانههای خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۱۷.</ref>.<ref>لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۵۴، "هدی".</ref> نیز برداشت شده است. | ||
در قرآن، افزون بر [[غیّ]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن | در قرآن، افزون بر [[غیّ]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> و ضلال {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا}}<ref>«و خورشید را چون بر میآمد میدیدی که از غار آنان به راست میگرایید و چون غروب میکرد در سوی چپ از آنان میگذشت و آنان در جای گشادهای از آن (غار) بودند؛ این از نشانههای خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برا» سوره کهف، آیه ۱۷.</ref>، واژههای "ضَرّ" به معنای [[ضرر]]<ref> لسانالعرب، ج ۴، ص ۴۸۲، "ضرر".</ref> {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا}}<ref>«بگو: من برای شما نه یارای زیانی دارم و نه رهیافتی» سوره جن، آیه ۲۱.</ref>، "[[شرّ]]" {{متن قرآن|وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا}}<ref>«و اینکه ما درنمییابیم که آیا برای کسانی که در زمیناند بدی خواسته شده یا پروردگارشان برای آنان رهیافتی خواسته است» سوره جن، آیه ۱۰.</ref> و "[[سفاهت]]" {{متن قرآن|وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن يَكْبَرُواْ وَمَن كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَن كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۵-۶.</ref> در برابر رشد قرار گرفتهاند<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳.</ref>. | ||
==اهمیت رشد== | == اهمیت رشد == | ||
اهمیت [[جایگاه]] رشد و مطلوب بودن آن، امری [[فطری]] است، ازاینرو همه انسانهای خوب و بد، رشد را [[ارزشمند]] و دارای آثار مثبت میدانند، چنانکه [[قوم شعیب]]{{ع}} که [[دعوت]] آن [[حضرت]] به ترک [[بت پرستی]] و [[پرهیز]] از [[مال]] [[حرام]] را سفیهانه میخواندند، به او گفتند چگونه چنین خواستهای از ما داری، درحالیکه تو رشیدی: {{متن قرآن|قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ}}<ref>«گفتند: ای شعیب! آیا دینت | اهمیت [[جایگاه]] رشد و مطلوب بودن آن، امری [[فطری]] است، ازاینرو همه انسانهای خوب و بد، رشد را [[ارزشمند]] و دارای آثار مثبت میدانند، چنانکه [[قوم شعیب]] {{ع}} که [[دعوت]] آن [[حضرت]] به ترک [[بت پرستی]] و [[پرهیز]] از [[مال]] [[حرام]] را سفیهانه میخواندند، به او گفتند چگونه چنین خواستهای از ما داری، درحالیکه تو رشیدی: {{متن قرآن|قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ}}<ref>«گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا میدارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان میپرستیدند وا نهیم یا با داراییهای خود آنچه میخواهیم انجام ندهیم؟ بیگمان تو خود بردبار راهدانی» سوره هود، آیه ۸۷.</ref>.<ref>التفسیرالکبیر، ج ۱۸، ص ۳۸۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۶۵ - ۳۶۶.</ref>. | ||
رشد، افزون بر اینکه [[انسان]] را از [[اعمال زشت]] باز میدارد، سبب میشود شخص [[رشید]] دیگران را نیز از [[زشتی]] باز دارد، چنانکه [[لوط]]{{ع}} پس از [[نهی]] [[قوم]] خود از عمل ننگینِ [[همجنس بازی]] به آنان گفت: آیا میان شما مردی رشید نیست:{{متن قرآن|وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ}}<ref>«و قوم او شتابان به سویش رو آوردند و (آنان) پیش از آن، کارهای زشت انجام میدادند؛ (لوط) گفت: ای قوم من! اینان دختران منند، آنان برای شما پاکیزهترند، از خداوند پروا کنید و مرا در (کار) مهمانانم خوار نگردانید، آیا در میان شما مرد کاردانی نیست؟» سوره هود، آیه ۷۸.</ref>، از نظر بسیاری از [[مفسران]]، مراد این است که آیا میان شما مردی رشید نیست تا شما را از این عمل [[زشت]] باز دارد<ref>جامعالبیان، ج ۱۲، ص ۵۲؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۱۶۴؛ تفسیر اثنا عشری، ج ۶، ص ۱۱۰.</ref>.<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳.</ref> | رشد، افزون بر اینکه [[انسان]] را از [[اعمال زشت]] باز میدارد، سبب میشود شخص [[رشید]] دیگران را نیز از [[زشتی]] باز دارد، چنانکه [[لوط]] {{ع}} پس از [[نهی]] [[قوم]] خود از عمل ننگینِ [[همجنس بازی]] به آنان گفت: آیا میان شما مردی رشید نیست:{{متن قرآن|وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ}}<ref>«و قوم او شتابان به سویش رو آوردند و (آنان) پیش از آن، کارهای زشت انجام میدادند؛ (لوط) گفت: ای قوم من! اینان دختران منند، آنان برای شما پاکیزهترند، از خداوند پروا کنید و مرا در (کار) مهمانانم خوار نگردانید، آیا در میان شما مرد کاردانی نیست؟» سوره هود، آیه ۷۸.</ref>، از نظر بسیاری از [[مفسران]]، مراد این است که آیا میان شما مردی رشید نیست تا شما را از این عمل [[زشت]] باز دارد<ref>جامعالبیان، ج ۱۲، ص ۵۲؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۱۶۴؛ تفسیر اثنا عشری، ج ۶، ص ۱۱۰.</ref>.<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳.</ref> | ||
==مراتب رشد== | == مراتب رشد == | ||
رشد به شکل کلی دو مرتبه دارد: | رشد به شکل کلی دو مرتبه دارد: | ||
===[[شناخت]] و رعایت [[مصالح]] [[دنیا]]=== | === [[شناخت]] و رعایت [[مصالح]] [[دنیا]] === | ||
مرتبه پایین رشد، تشخیص [[صلاح]] کارهای [[دنیایی]] است که آن را [[عقل]] معاش یا رشد صغیر نیز نامیدهاند<ref>نثر طوبی، ج۱، ص ۳۰۷، «رشد».</ref> و از آثار و [[احکام]] آن در [[علم]] [[فقه]] بحث میشود. بیشتر [[فقیهان]] رشد را به [[اصلاح]] در [[مال]] تعریف کردهاند<ref>تذکرة الفقهاء، ج ۱۴، ص ۲۰۳؛ مسالک الافهام، ج ۴، ص ۱۴۸؛ البحرالرائق، ج ۵، ص ۳۸۸.</ref> و مراد ملکهای [[نفسانی]] است که مانع از [[فاسد]] کردن مال و صرف غیر عقلایی آن میشود<ref>قواعدالاحکام، ج ۲، ص ۱۳۴؛ الروضة البهیه، ج ۴، ص۱۰۱ـ۱۰۲؛ ریاضالمسائل، ج۸،ص۵۵۷ ـ ۵۵۸.</ref>. این مرتبه از رشد، در آیاتی شرطِ دادن [[اموال]] [[یتیمان]] به آنان دانسته شده است: پس از آنکه مومنان [[فرمان]] مییابند اموال خویش را به دست سفیهان نسپارند: {{متن قرآن|وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا}}<ref>«و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.</ref>. | مرتبه پایین رشد، تشخیص [[صلاح]] کارهای [[دنیایی]] است که آن را [[عقل]] معاش یا رشد صغیر نیز نامیدهاند<ref>نثر طوبی، ج۱، ص ۳۰۷، «رشد».</ref> و از آثار و [[احکام]] آن در [[علم]] [[فقه]] بحث میشود. بیشتر [[فقیهان]] رشد را به [[اصلاح]] در [[مال]] تعریف کردهاند<ref>تذکرة الفقهاء، ج ۱۴، ص ۲۰۳؛ مسالک الافهام، ج ۴، ص ۱۴۸؛ البحرالرائق، ج ۵، ص ۳۸۸.</ref> و مراد ملکهای [[نفسانی]] است که مانع از [[فاسد]] کردن مال و صرف غیر عقلایی آن میشود<ref>قواعدالاحکام، ج ۲، ص ۱۳۴؛ الروضة البهیه، ج ۴، ص۱۰۱ـ۱۰۲؛ ریاضالمسائل، ج۸،ص۵۵۷ ـ ۵۵۸.</ref>. این مرتبه از رشد، در آیاتی شرطِ دادن [[اموال]] [[یتیمان]] به آنان دانسته شده است: پس از آنکه مومنان [[فرمان]] مییابند اموال خویش را به دست سفیهان نسپارند: {{متن قرآن|وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا}}<ref>«و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.</ref>. | ||
===شناخت و رعایت [[مصالح]] [[دین]]=== | === شناخت و رعایت [[مصالح]] [[دین]] === | ||
بیشتر [[آیات]] رشد درباره این مرتبه است که خود مراتبی دارد، چنانکه موسای [[اولوا العزم]]{{ع}}، با درخواست [[پیروی]] از [[خضر]]{{ع}} میخواست به مرتبه بالاتری از دانشی برسد که مایه رشد و کمال باشد: {{متن قرآن|قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا}}<ref>«موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی | بیشتر [[آیات]] رشد درباره این مرتبه است که خود مراتبی دارد، چنانکه موسای [[اولوا العزم]] {{ع}}، با درخواست [[پیروی]] از [[خضر]] {{ع}} میخواست به مرتبه بالاتری از دانشی برسد که مایه رشد و کمال باشد: {{متن قرآن|قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا}}<ref>«موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموختهاند به من بیاموزی؟» سوره کهف، آیه ۶۶.</ref>.<ref>ر. ک: غرائب القرآن، ج ۱، ص ۲۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۴۰۷؛ مخزن العرفان، ج ۱، ص ۲۴۱.</ref> [[خدا]] رشدِ [[ابراهیم]] {{ع}} را به وی داده و به حال او [[آگاه]] بود: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ}}<ref>«و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱.</ref>. | ||
درجات این مرتبه از رشد تا بدانجاست که [[پیامبراکرم]]{{صل}} نیز که [[کاملترین | درجات این مرتبه از رشد تا بدانجاست که [[پیامبراکرم]] {{صل}} نیز که [[کاملترین انسان]] است، به [[تعلیم الهی]] راهی را که نزدیکتر به رشد است، از [[خدا]] میخواهد: {{متن قرآن|إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا}}<ref>«مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیکتر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۴.</ref>.<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳.</ref> | ||
==عوامل رشد== | == عوامل رشد == | ||
[[آیات]] متعددی به عوامل رشد اشاره دارند که همه آنها در عرض یکدیگر نیستند و برخی از آنها از عوامل بیرونی و برخی دیگر از اوصاف و حالات درونی [[انسان]] هستند. | [[آیات]] متعددی به عوامل رشد اشاره دارند که همه آنها در عرض یکدیگر نیستند و برخی از آنها از عوامل بیرونی و برخی دیگر از اوصاف و حالات درونی [[انسان]] هستند. | ||
===راهنمایی خداوند و اولیای او=== | === راهنمایی خداوند و اولیای او === | ||
اعطا کننده [[حقیقی]] رشد، مانند دیگر [[خوبیها]]، همانا خدای متعال است و مرشد حقیقی تنها اوست، بنابراین کسی را که [[خدا]] نظر [[لطف]] و [[توفیق]] خود را به سبب [[عناد]] بسیار از او برداشته، وی را [[گمراه]] کند، هیچکس دیگری نمیتواند [[ارشاد]] کند: {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا}}<ref>«و خورشید را چون بر میآمد میدیدی که از غار آنان به راست میگرایید | اعطا کننده [[حقیقی]] رشد، مانند دیگر [[خوبیها]]، همانا خدای متعال است و مرشد حقیقی تنها اوست، بنابراین کسی را که [[خدا]] نظر [[لطف]] و [[توفیق]] خود را به سبب [[عناد]] بسیار از او برداشته، وی را [[گمراه]] کند، هیچکس دیگری نمیتواند [[ارشاد]] کند: {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا}}<ref>«و خورشید را چون بر میآمد میدیدی که از غار آنان به راست میگرایید و چون غروب میکرد در سوی چپ از آنان میگذشت و آنان در جای گشادهای از آن (غار) بودند؛ این از نشانههای خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۱۷.</ref>.<ref>منهج الصادقین، ج۵، ص ۳۲۸.</ref>. | ||
تنها مرشد حقیقی بودن خدا به این معنا نیست که [[پیامبران]]{{عم}} و [[اولیای الهی]] در رشد دیگران اثر ندارند، بلکه آنان نیز در طول خدا و به [[اذن]] او دیگران را به رشد میرسانند، چنانکه [[مؤمن]] [[خاندان]] [[فرعون]] از قومش خواست از وی [[پیروی]] کنند، تا آنان را به [[راه رشد]] هدایت کند: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری | تنها مرشد حقیقی بودن خدا به این معنا نیست که [[پیامبران]] {{عم}} و [[اولیای الهی]] در رشد دیگران اثر ندارند، بلکه آنان نیز در طول خدا و به [[اذن]] او دیگران را به رشد میرسانند، چنانکه [[مؤمن]] [[خاندان]] [[فرعون]] از قومش خواست از وی [[پیروی]] کنند، تا آنان را به [[راه رشد]] هدایت کند: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.</ref>؛ همچنین در روایاتی، پیامبر اکرم {{صل}} [[هدایت کننده]] به رشد<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۵؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۲۴.</ref> و [[کارها]]<ref>غررالحکم، ص ۱۰۹.</ref> و سنّتش<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۹۴.</ref> مصداق رشد خوانده شده و در [[حدیثی]] [[نبوی]] آمده است: [[عترت]] من شما را از [[غیّ]] باز میدارند و به رشد هدایت میکنند<ref>بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۳۷۵.</ref>. | ||
===[[قرآن کریم]]=== | === [[قرآن کریم]] === | ||
قرآن کریم از مهمترین عوامل رشد و به تعبیر برخی از [[روایات]]، جامع هر رشدی است<ref>بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۱۵۵. </ref>. قرآن از دستهای از جنّیان یاد میکند که با شنیدن [[آیات الهی]] از [[شرک]] دست برداشتند<ref> مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۵۴؛ مراح لبید، ج ۲، ص ۵۷۰.</ref> و به قرآن و [[پروردگار]] خود [[ایمان]] آوردند و با | قرآن کریم از مهمترین عوامل رشد و به تعبیر برخی از [[روایات]]، جامع هر رشدی است<ref>بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۱۵۵. </ref>. قرآن از دستهای از جنّیان یاد میکند که با شنیدن [[آیات الهی]] از [[شرک]] دست برداشتند<ref> مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۵۴؛ مراح لبید، ج ۲، ص ۵۷۰.</ref> و به قرآن و [[پروردگار]] خود [[ایمان]] آوردند و با وصف آن، به دو ویژگی [[شگفتی]] و [[هدایت]] به رُشد، همنوعان خود را نیز به سوی آن فراخواندند: {{متن قرآن|قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا}}<ref>«بگو: به من وحی شده است که دستهای از پریان (به قرآن) گوش فراداشتهاند آنگاه گفتهاند: ما قرآنی شگفتانگیز را شنیدهایم» سوره جن، آیه ۱.</ref>. [[مفسران]]، وجوه گوناگونی در [[تبیین]] [[حقیقت]] هدایت قرآن به رشد بیان کردهاند؛ مانند هدایت به صواب و [[حق]]<ref> الکشاف، ج ۴، ص ۶۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۶۶۶؛ الصافی، ج ۵، ص ۲۳۴.</ref> و [[صلاح]] [[دین]] و [[دنیا]]<ref> روحالبیان، ج ۱۰، ص ۱۸۹؛ تفسیر اثنا عشری، ج ۱۳، ص ۳۴۱؛ مواهب علیه، ص ۱۳۰۲.</ref>، هدایت به [[عقاید]] و اعمالِ رساننده به واقع و [[سعادت حقیقی]]<ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۳۸؛ من وحی القرآن، ج ۲۳، ص ۱۴۹.</ref>، هدایت و امر به هر خیری با [[ترغیب]] و [[بشارت]] و [[شناسایی]] و [[نهی]] از هر [[بدی]] با [[انذار]] و تحذیر از آن<ref>التفسیر الکاشف، ج ۷، ص ۴۳۵.</ref>. | ||
===[[ایمان به خدا]] و [[اطاعت]] از او=== | === [[ایمان به خدا]] و [[اطاعت]] از او === | ||
خدای متعال به مؤمنان [[فرمان]] میدهد او را [[استجابت]] کنند و [[ایمان]] بیاورند؛ شاید رشد یابند: {{متن قرآن|وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ}}<ref>«و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ میدهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.</ref>. [[استجابت]] [[خدا]] را به [[پذیرش]] [[دعوت الهی]] در اطاعت از [[اوامر]] او<ref>جامعالبیان، ج ۲، ص ۹۳؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۱۲۴؛ التحریر و التنویر، ج ۲، ص ۱۷۷.</ref> یا ایمان و [[فرمانبری]] <ref>فتحالقدیر، ج ۱، ص ۲۱۳؛ روح البیان، ج ۱، ص ۲۹۶؛ الصافی، ج ۱، ص ۲۲۳.</ref> و برخی به درخواست پذیرش [[دعا]]<ref>البحر المحیط، ج ۲، ص ۲۰۹؛ روح المعانی، ج ۱، ص ۴۶۰؛ تفسیر آیات الاحکام، ص ۸۶.</ref> [[تفسیر]] کردهاند. | خدای متعال به مؤمنان [[فرمان]] میدهد او را [[استجابت]] کنند و [[ایمان]] بیاورند؛ شاید رشد یابند: {{متن قرآن|وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ}}<ref>«و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ میدهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.</ref>. [[استجابت]] [[خدا]] را به [[پذیرش]] [[دعوت الهی]] در اطاعت از [[اوامر]] او<ref>جامعالبیان، ج ۲، ص ۹۳؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۱۲۴؛ التحریر و التنویر، ج ۲، ص ۱۷۷.</ref> یا ایمان و [[فرمانبری]] <ref>فتحالقدیر، ج ۱، ص ۲۱۳؛ روح البیان، ج ۱، ص ۲۹۶؛ الصافی، ج ۱، ص ۲۲۳.</ref> و برخی به درخواست پذیرش [[دعا]]<ref>البحر المحیط، ج ۲، ص ۲۰۹؛ روح المعانی، ج ۱، ص ۴۶۰؛ تفسیر آیات الاحکام، ص ۸۶.</ref> [[تفسیر]] کردهاند. | ||
===[[اعتقاد]] به [[آخرت]]=== | === [[اعتقاد]] به [[آخرت]] === | ||
[[مؤمن]] [[خاندان]] [[فرعون]]، پس از اینکه از قومش خواست از وی پیروی کنند تا آنان را به راه رشد [[هدایت]] کند: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری | [[مؤمن]] [[خاندان]] [[فرعون]]، پس از اینکه از قومش خواست از وی پیروی کنند تا آنان را به راه رشد [[هدایت]] کند: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.</ref> در [[تبیین]] راه رشد، آن را اعتقاد به [[زندگی]] آخرت دانست که سرای [[پایدار]] و [[جاودانه]] و [[زندگی دنیا]] کالا و مقدمهای برای آن است و در آنجا هرصاحب کار خوب یا بد، به جزای خود میرسد: {{متن قرآن|يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«ای قوم من! زندگی این جهان، تنها بهرهای (اندک) است و جهان واپسین است که سرای ماندگاری است کسانی که گناهی کنند جز همانند آن کیفر نمیبینند و کسانی که کاری شایسته بجای آورند و مؤمن باشند چه مرد چه زن به بهشت درمیآیند؛ در آن بیحساب (و شمار) روزی داده میشوند» سوره غافر، آیه ۳۹-۴۰.</ref>.<ref>[[المیزان]]، ج ۱۷، ص ۳۳۲ ـ ۳۳۳؛ نیز نک: [[الکشاف]]، ج ۴، ص ۱۶۸؛ [[التفسیرالکبیر]]، ج ۲۷، ص ۵۱۷ـ۵۱۸.</ref>.<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳.</ref> | ||
===[[دعا]] و [[عبادت]]=== | === [[دعا]] و [[عبادت]] === | ||
یاد کرد [[امید]] رسیدن به رشد پس از موضوع [[دعا]]: {{متن قرآن|وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ}}<ref>«و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ میدهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.</ref> میرساند که دعا مایه رشد است<ref>مواهب الرحمان، ج ۳، ص ۵۹؛ نیز نک: پرتوی از قرآن، ج ۲، ص ۷۱.</ref>. از دعاهای [[اولیاء]] [[خدا]] نیز میتوان به تأثیر دعا در رسیدن به رشد پی برد، چنانکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بهواسطه [[تعلیم الهی]] از [[خدا]] درخواست کوتاهترین راه رسیدن به رشد و هدایت را میخواهد: {{متن قرآن|إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا}}<ref>«مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی | یاد کرد [[امید]] رسیدن به رشد پس از موضوع [[دعا]]: {{متن قرآن|وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ}}<ref>«و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ میدهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.</ref> میرساند که دعا مایه رشد است<ref>مواهب الرحمان، ج ۳، ص ۵۹؛ نیز نک: پرتوی از قرآن، ج ۲، ص ۷۱.</ref>. از دعاهای [[اولیاء]] [[خدا]] نیز میتوان به تأثیر دعا در رسیدن به رشد پی برد، چنانکه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بهواسطه [[تعلیم الهی]] از [[خدا]] درخواست کوتاهترین راه رسیدن به رشد و هدایت را میخواهد: {{متن قرآن|إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا}}<ref>«مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیکتر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۴.</ref>.<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳؛ [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۳۱.</ref>. | ||
==اقسام رشد== | == اقسام رشد == | ||
رشد براساس آنچه بدان تعلق میگیرد معانی مختلفی خواهد داشت که به برخی از آنها اشاره میشود: | رشد براساس آنچه بدان تعلق میگیرد معانی مختلفی خواهد داشت که به برخی از آنها اشاره میشود: | ||
=== | === [[رشد اجتماعی]] === | ||
رشد اجتماع یعنی خود اجتماع اولاً خود را به صورت یک واحد درک کند، ارزشها و سرمایههایی را که [[سرمایه]] عمومی و ملی محسوب میشود بشناسد و سپس در [[حفظ]] و نگهداری آنها بکوشد. آن سرمایهها یا از قبیل شخصیتهاست یعنی شخصیتهای [[تاریخی]] و یا از قبیل آثار [[علمی]]، [[فلسفی]]، [[هنری]]، صنعتی و ادبی و یا از قبیل تاریخهای پرافتخار است<ref>حماسه حسینی، ج۳، ص۳۰۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۸.</ref> | رشد اجتماع یعنی خود اجتماع اولاً خود را به صورت یک واحد درک کند، ارزشها و سرمایههایی را که [[سرمایه]] عمومی و ملی محسوب میشود بشناسد و سپس در [[حفظ]] و نگهداری آنها بکوشد. آن سرمایهها یا از قبیل شخصیتهاست یعنی شخصیتهای [[تاریخی]] و یا از قبیل آثار [[علمی]]، [[فلسفی]]، [[هنری]]، صنعتی و ادبی و یا از قبیل تاریخهای پرافتخار است<ref>حماسه حسینی، ج۳، ص۳۰۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۸.</ref> | ||
===رشد [[اقتصادی]]=== | === رشد [[اقتصادی]] === | ||
رشد اقتصادی، یعنی اینکه انسان به حدی برسد که مصالح خود را و عوامل لازم را از لحاظ [[حفظ]] و نگهداری و بلکه تکثیر و توسعه [[ثروت]] [[درک]] کند والا هنوز [[رشید]] نیست و اگر از سنین رشد بگذرد واجد رشد نباشد، «سفیه» نامیده میشود، اما اگر هنوز به آن نرسیده و [[کودک]] است، ممکن است رشید نباشد، ولی البته سفیه خوانده نمیشود<ref>حماسه حسینی، ج۳، ص۲۹۶.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۸.</ref> | رشد اقتصادی، یعنی اینکه انسان به حدی برسد که مصالح خود را و عوامل لازم را از لحاظ [[حفظ]] و نگهداری و بلکه تکثیر و توسعه [[ثروت]] [[درک]] کند والا هنوز [[رشید]] نیست و اگر از سنین رشد بگذرد واجد رشد نباشد، «سفیه» نامیده میشود، اما اگر هنوز به آن نرسیده و [[کودک]] است، ممکن است رشید نباشد، ولی البته سفیه خوانده نمیشود<ref>حماسه حسینی، ج۳، ص۲۹۶.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۸.</ref> | ||
===رشد [[حقیقی]]=== | === رشد [[حقیقی]] === | ||
رشد و [[تکامل]] حقیقی آنجاست که یک واقعیّت [[عینی]] از مرحله دانیتر به مرحله عالیتر برسد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۴۳۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۸.</ref> | رشد و [[تکامل]] حقیقی آنجاست که یک واقعیّت [[عینی]] از مرحله دانیتر به مرحله عالیتر برسد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۴۳۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۸.</ref> | ||
===رشد مجازی=== | === رشد مجازی === | ||
رشد مجازی به معنی این است که یک واقعیّت عینی [[تغییر]] مرحله نمیدهد، بلکه آن واقعیّت معدوم یا [[منسوخ]] و واقعیّتی دیگر مغایر با آن [[جانشین]] آن میشود<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۴۳۵.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۸.</ref> | رشد مجازی به معنی این است که یک واقعیّت عینی [[تغییر]] مرحله نمیدهد، بلکه آن واقعیّت معدوم یا [[منسوخ]] و واقعیّتی دیگر مغایر با آن [[جانشین]] آن میشود<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۴۳۵.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۸.</ref> | ||
===رشد ملّی=== | === رشد ملّی === | ||
رشد ملّی عبارت است از [[لیاقت]] و [[شایستگی]] یک [[ملّت]] برای نگهداری و بهرهبرداری و سودبردن از سرمایهها و امکانات طبیعی و [[انسانی]] خود به هر اندازه که لیاقت و شایستگی اداره و بهرهبرداری از آنها را دارد، به همان اندازه «رشید» است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۱۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۹.</ref> | رشد ملّی عبارت است از [[لیاقت]] و [[شایستگی]] یک [[ملّت]] برای نگهداری و بهرهبرداری و سودبردن از سرمایهها و امکانات طبیعی و [[انسانی]] خود به هر اندازه که لیاقت و شایستگی اداره و بهرهبرداری از آنها را دارد، به همان اندازه «رشید» است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۱۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۹.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[هدایت]] | * [[هدایت]] | ||
* [[عفت]] | * [[عفت]] | ||
* [[علم]] | * [[علم]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | # [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | ||
خط ۸۱: | خط ۷۶: | ||
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']] | # [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']] | ||
# [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']] | # [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']] | ||
{{پایان | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:رشد]] | [[رده:رشد]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۱
رشد در برابر ضلال به معنای راست بودن راه، درک ارزشها و سرمایهها و طرز استفاده و بهرهبرداری از آنهاست. واژۀ رشد از مفاهیمی است که بارها در آیات و روایات بدان پرداخته شده است و اهمیت ویژهای در مفاهیم دینی دارد، چراکه انسان را به سوی کارهای ارزشمند میکشاند و نیز از کارهای زشت بارمیدارد. راهنمایی خداوند و اولیای او، قرآن کریم، ایمان به خدا و اطاعت از او و ... از عوامل رشد محسوب میشود.
معناشناسی رشد
رشد، در لغت در برابر ضلال به معنای راست بودن راه[۱] و هدایت شدن به سوی خیر و صلاح[۲] است و در اصطلاح رشد، درک ارزشها و سرمایهها و طرز استفاده و بهرهبرداری از آنهاست[۳]. رشد یعنی قدرت مدیریت[۴]. یعنی اینکه انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهرهبرداری از سرمایهها و امکانات مادی و یا معنوی که به او سپرده میشود داشته باشد[۵].[۶]
رشد در قرآن
رشد در قرآن به معنای راه یافتن به وجوه خیر و صلاح در دین و دنیاست[۷]. که مشتقّات آن ۱۹ بار در قرآن کریم به کار رفتهاند.
معنای رشد، از تعبیر رسیدن به اَشُدّ وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۸].[۹] و واژه هدایت وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا[۱۰].[۱۱] نیز برداشت شده است.
در قرآن، افزون بر غیّ لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۲] و ضلال وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا[۱۳]، واژههای "ضَرّ" به معنای ضرر[۱۴] قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا[۱۵]، "شرّ" وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا[۱۶] و "سفاهت" وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن يَكْبَرُواْ وَمَن كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَن كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[۱۷] در برابر رشد قرار گرفتهاند[۱۸].
اهمیت رشد
اهمیت جایگاه رشد و مطلوب بودن آن، امری فطری است، ازاینرو همه انسانهای خوب و بد، رشد را ارزشمند و دارای آثار مثبت میدانند، چنانکه قوم شعیب S که دعوت آن حضرت به ترک بت پرستی و پرهیز از مال حرام را سفیهانه میخواندند، به او گفتند چگونه چنین خواستهای از ما داری، درحالیکه تو رشیدی: قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ[۱۹].[۲۰].
رشد، افزون بر اینکه انسان را از اعمال زشت باز میدارد، سبب میشود شخص رشید دیگران را نیز از زشتی باز دارد، چنانکه لوط S پس از نهی قوم خود از عمل ننگینِ همجنس بازی به آنان گفت: آیا میان شما مردی رشید نیست:وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ[۲۱]، از نظر بسیاری از مفسران، مراد این است که آیا میان شما مردی رشید نیست تا شما را از این عمل زشت باز دارد[۲۲].[۲۳]
مراتب رشد
رشد به شکل کلی دو مرتبه دارد:
شناخت و رعایت مصالح دنیا
مرتبه پایین رشد، تشخیص صلاح کارهای دنیایی است که آن را عقل معاش یا رشد صغیر نیز نامیدهاند[۲۴] و از آثار و احکام آن در علم فقه بحث میشود. بیشتر فقیهان رشد را به اصلاح در مال تعریف کردهاند[۲۵] و مراد ملکهای نفسانی است که مانع از فاسد کردن مال و صرف غیر عقلایی آن میشود[۲۶]. این مرتبه از رشد، در آیاتی شرطِ دادن اموال یتیمان به آنان دانسته شده است: پس از آنکه مومنان فرمان مییابند اموال خویش را به دست سفیهان نسپارند: وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا[۲۷].
شناخت و رعایت مصالح دین
بیشتر آیات رشد درباره این مرتبه است که خود مراتبی دارد، چنانکه موسای اولوا العزم S، با درخواست پیروی از خضر S میخواست به مرتبه بالاتری از دانشی برسد که مایه رشد و کمال باشد: قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا[۲۸].[۲۹] خدا رشدِ ابراهیم S را به وی داده و به حال او آگاه بود: وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ[۳۰].
درجات این مرتبه از رشد تا بدانجاست که پیامبراکرم a نیز که کاملترین انسان است، به تعلیم الهی راهی را که نزدیکتر به رشد است، از خدا میخواهد: إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا[۳۱].[۳۲]
عوامل رشد
آیات متعددی به عوامل رشد اشاره دارند که همه آنها در عرض یکدیگر نیستند و برخی از آنها از عوامل بیرونی و برخی دیگر از اوصاف و حالات درونی انسان هستند.
راهنمایی خداوند و اولیای او
اعطا کننده حقیقی رشد، مانند دیگر خوبیها، همانا خدای متعال است و مرشد حقیقی تنها اوست، بنابراین کسی را که خدا نظر لطف و توفیق خود را به سبب عناد بسیار از او برداشته، وی را گمراه کند، هیچکس دیگری نمیتواند ارشاد کند: وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا[۳۳].[۳۴].
تنها مرشد حقیقی بودن خدا به این معنا نیست که پیامبران (ع) و اولیای الهی در رشد دیگران اثر ندارند، بلکه آنان نیز در طول خدا و به اذن او دیگران را به رشد میرسانند، چنانکه مؤمن خاندان فرعون از قومش خواست از وی پیروی کنند، تا آنان را به راه رشد هدایت کند: وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ[۳۵]؛ همچنین در روایاتی، پیامبر اکرم a هدایت کننده به رشد[۳۶] و کارها[۳۷] و سنّتش[۳۸] مصداق رشد خوانده شده و در حدیثی نبوی آمده است: عترت من شما را از غیّ باز میدارند و به رشد هدایت میکنند[۳۹].
قرآن کریم
قرآن کریم از مهمترین عوامل رشد و به تعبیر برخی از روایات، جامع هر رشدی است[۴۰]. قرآن از دستهای از جنّیان یاد میکند که با شنیدن آیات الهی از شرک دست برداشتند[۴۱] و به قرآن و پروردگار خود ایمان آوردند و با وصف آن، به دو ویژگی شگفتی و هدایت به رُشد، همنوعان خود را نیز به سوی آن فراخواندند: قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا[۴۲]. مفسران، وجوه گوناگونی در تبیین حقیقت هدایت قرآن به رشد بیان کردهاند؛ مانند هدایت به صواب و حق[۴۳] و صلاح دین و دنیا[۴۴]، هدایت به عقاید و اعمالِ رساننده به واقع و سعادت حقیقی[۴۵]، هدایت و امر به هر خیری با ترغیب و بشارت و شناسایی و نهی از هر بدی با انذار و تحذیر از آن[۴۶].
ایمان به خدا و اطاعت از او
خدای متعال به مؤمنان فرمان میدهد او را استجابت کنند و ایمان بیاورند؛ شاید رشد یابند: وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ[۴۷]. استجابت خدا را به پذیرش دعوت الهی در اطاعت از اوامر او[۴۸] یا ایمان و فرمانبری [۴۹] و برخی به درخواست پذیرش دعا[۵۰] تفسیر کردهاند.
اعتقاد به آخرت
مؤمن خاندان فرعون، پس از اینکه از قومش خواست از وی پیروی کنند تا آنان را به راه رشد هدایت کند: وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ[۵۱] در تبیین راه رشد، آن را اعتقاد به زندگی آخرت دانست که سرای پایدار و جاودانه و زندگی دنیا کالا و مقدمهای برای آن است و در آنجا هرصاحب کار خوب یا بد، به جزای خود میرسد: يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ[۵۲].[۵۳].[۵۴]
دعا و عبادت
یاد کرد امید رسیدن به رشد پس از موضوع دعا: وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ[۵۵] میرساند که دعا مایه رشد است[۵۶]. از دعاهای اولیاء خدا نیز میتوان به تأثیر دعا در رسیدن به رشد پی برد، چنانکه پیامبر اکرم a بهواسطه تعلیم الهی از خدا درخواست کوتاهترین راه رسیدن به رشد و هدایت را میخواهد: إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا[۵۷].[۵۸].
اقسام رشد
رشد براساس آنچه بدان تعلق میگیرد معانی مختلفی خواهد داشت که به برخی از آنها اشاره میشود:
رشد اجتماعی
رشد اجتماع یعنی خود اجتماع اولاً خود را به صورت یک واحد درک کند، ارزشها و سرمایههایی را که سرمایه عمومی و ملی محسوب میشود بشناسد و سپس در حفظ و نگهداری آنها بکوشد. آن سرمایهها یا از قبیل شخصیتهاست یعنی شخصیتهای تاریخی و یا از قبیل آثار علمی، فلسفی، هنری، صنعتی و ادبی و یا از قبیل تاریخهای پرافتخار است[۵۹].[۶۰]
رشد اقتصادی
رشد اقتصادی، یعنی اینکه انسان به حدی برسد که مصالح خود را و عوامل لازم را از لحاظ حفظ و نگهداری و بلکه تکثیر و توسعه ثروت درک کند والا هنوز رشید نیست و اگر از سنین رشد بگذرد واجد رشد نباشد، «سفیه» نامیده میشود، اما اگر هنوز به آن نرسیده و کودک است، ممکن است رشید نباشد، ولی البته سفیه خوانده نمیشود[۶۱].[۶۲]
رشد حقیقی
رشد و تکامل حقیقی آنجاست که یک واقعیّت عینی از مرحله دانیتر به مرحله عالیتر برسد[۶۳].[۶۴]
رشد مجازی
رشد مجازی به معنی این است که یک واقعیّت عینی تغییر مرحله نمیدهد، بلکه آن واقعیّت معدوم یا منسوخ و واقعیّتی دیگر مغایر با آن جانشین آن میشود[۶۵][۶۶]
رشد ملّی
رشد ملّی عبارت است از لیاقت و شایستگی یک ملّت برای نگهداری و بهرهبرداری و سودبردن از سرمایهها و امکانات طبیعی و انسانی خود به هر اندازه که لیاقت و شایستگی اداره و بهرهبرداری از آنها را دارد، به همان اندازه «رشید» است[۶۷].[۶۸]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۳۹۸، "رشد".
- ↑ التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۴، "رشد".
- ↑ حماسه حسینی، ج۳، ص۳۰۲.
- ↑ مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸.
- ↑ مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۴؛ مجموعه آثار، ج۲، ص۳۰۱.
- ↑ دلیری، کاظم، مقاله «رشد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۳۷؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۳۰۸.
- ↑ روح البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۹؛ تفسیر مراغی، ج ۱۷، ص ۴۳؛ المنیر، ج ۱، ص ۷۲.
- ↑ «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
- ↑ لسانالعرب، ج ۳، ص ۲۳۶، "شدد".
- ↑ «و خورشید را چون بر میآمد میدیدی که از غار آنان به راست میگرایید و چون غروب میکرد در سوی چپ از آنان میگذشت و آنان در جای گشادهای از آن (غار) بودند؛ این از نشانههای خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۱۷.
- ↑ لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۵۴، "هدی".
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «و خورشید را چون بر میآمد میدیدی که از غار آنان به راست میگرایید و چون غروب میکرد در سوی چپ از آنان میگذشت و آنان در جای گشادهای از آن (غار) بودند؛ این از نشانههای خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برا» سوره کهف، آیه ۱۷.
- ↑ لسانالعرب، ج ۴، ص ۴۸۲، "ضرر".
- ↑ «بگو: من برای شما نه یارای زیانی دارم و نه رهیافتی» سوره جن، آیه ۲۱.
- ↑ «و اینکه ما درنمییابیم که آیا برای کسانی که در زمیناند بدی خواسته شده یا پروردگارشان برای آنان رهیافتی خواسته است» سوره جن، آیه ۱۰.
- ↑ «و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۵-۶.
- ↑ دلیری، کاظم، مقاله «رشد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ «گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا میدارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان میپرستیدند وا نهیم یا با داراییهای خود آنچه میخواهیم انجام ندهیم؟ بیگمان تو خود بردبار راهدانی» سوره هود، آیه ۸۷.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج ۱۸، ص ۳۸۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۶۵ - ۳۶۶.
- ↑ «و قوم او شتابان به سویش رو آوردند و (آنان) پیش از آن، کارهای زشت انجام میدادند؛ (لوط) گفت: ای قوم من! اینان دختران منند، آنان برای شما پاکیزهترند، از خداوند پروا کنید و مرا در (کار) مهمانانم خوار نگردانید، آیا در میان شما مرد کاردانی نیست؟» سوره هود، آیه ۷۸.
- ↑ جامعالبیان، ج ۱۲، ص ۵۲؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۱۶۴؛ تفسیر اثنا عشری، ج ۶، ص ۱۱۰.
- ↑ دلیری، کاظم، مقاله «رشد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ نثر طوبی، ج۱، ص ۳۰۷، «رشد».
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج ۱۴، ص ۲۰۳؛ مسالک الافهام، ج ۴، ص ۱۴۸؛ البحرالرائق، ج ۵، ص ۳۸۸.
- ↑ قواعدالاحکام، ج ۲، ص ۱۳۴؛ الروضة البهیه، ج ۴، ص۱۰۱ـ۱۰۲؛ ریاضالمسائل، ج۸،ص۵۵۷ ـ ۵۵۸.
- ↑ «و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.
- ↑ «موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموختهاند به من بیاموزی؟» سوره کهف، آیه ۶۶.
- ↑ ر. ک: غرائب القرآن، ج ۱، ص ۲۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۴۰۷؛ مخزن العرفان، ج ۱، ص ۲۴۱.
- ↑ «و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱.
- ↑ «مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیکتر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۴.
- ↑ دلیری، کاظم، مقاله «رشد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ «و خورشید را چون بر میآمد میدیدی که از غار آنان به راست میگرایید و چون غروب میکرد در سوی چپ از آنان میگذشت و آنان در جای گشادهای از آن (غار) بودند؛ این از نشانههای خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۱۷.
- ↑ منهج الصادقین، ج۵، ص ۳۲۸.
- ↑ «و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۵؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۲۴.
- ↑ غررالحکم، ص ۱۰۹.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۹۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۳۷۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۱۵۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۵۴؛ مراح لبید، ج ۲، ص ۵۷۰.
- ↑ «بگو: به من وحی شده است که دستهای از پریان (به قرآن) گوش فراداشتهاند آنگاه گفتهاند: ما قرآنی شگفتانگیز را شنیدهایم» سوره جن، آیه ۱.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۶۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۶۶۶؛ الصافی، ج ۵، ص ۲۳۴.
- ↑ روحالبیان، ج ۱۰، ص ۱۸۹؛ تفسیر اثنا عشری، ج ۱۳، ص ۳۴۱؛ مواهب علیه، ص ۱۳۰۲.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۸؛ من وحی القرآن، ج ۲۳، ص ۱۴۹.
- ↑ التفسیر الکاشف، ج ۷، ص ۴۳۵.
- ↑ «و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ میدهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.
- ↑ جامعالبیان، ج ۲، ص ۹۳؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۱۲۴؛ التحریر و التنویر، ج ۲، ص ۱۷۷.
- ↑ فتحالقدیر، ج ۱، ص ۲۱۳؛ روح البیان، ج ۱، ص ۲۹۶؛ الصافی، ج ۱، ص ۲۲۳.
- ↑ البحر المحیط، ج ۲، ص ۲۰۹؛ روح المعانی، ج ۱، ص ۴۶۰؛ تفسیر آیات الاحکام، ص ۸۶.
- ↑ «و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.
- ↑ «ای قوم من! زندگی این جهان، تنها بهرهای (اندک) است و جهان واپسین است که سرای ماندگاری است کسانی که گناهی کنند جز همانند آن کیفر نمیبینند و کسانی که کاری شایسته بجای آورند و مؤمن باشند چه مرد چه زن به بهشت درمیآیند؛ در آن بیحساب (و شمار) روزی داده میشوند» سوره غافر، آیه ۳۹-۴۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص ۳۳۲ ـ ۳۳۳؛ نیز نک: الکشاف، ج ۴، ص ۱۶۸؛ التفسیرالکبیر، ج ۲۷، ص ۵۱۷ـ۵۱۸.
- ↑ دلیری، کاظم، مقاله «رشد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ «و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ میدهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.
- ↑ مواهب الرحمان، ج ۳، ص ۵۹؛ نیز نک: پرتوی از قرآن، ج ۲، ص ۷۱.
- ↑ «مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیکتر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۴.
- ↑ دلیری، کاظم، مقاله «رشد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳؛ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۶۳۱.
- ↑ حماسه حسینی، ج۳، ص۳۰۲.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۳۸.
- ↑ حماسه حسینی، ج۳، ص۲۹۶.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۳۸.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۳۸.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۳۸.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۳۱۴.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۳۹.