رشد

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از راه یافتن به وجوه خیر)

رشد در برابر ضلال به معنای راست بودن راه، درک ارزش‌ها و سرمایه‌ها و طرز استفاده و بهره‌برداری از آنهاست. واژۀ رشد از مفاهیمی است که بارها در آیات و روایات بدان پرداخته شده است و اهمیت ویژه‌ای در مفاهیم دینی دارد، چراکه انسان را به سوی کارهای ارزشمند می‌کشاند و نیز از کارهای زشت بارمی‌دارد. راهنمایی خداوند و اولیای او، قرآن کریم، ایمان به خدا و اطاعت از او و ... از عوامل رشد محسوب می‌شود.

معناشناسی رشد

رشد، در لغت در برابر ضلال به معنای راست بودن راه[۱] و هدایت شدن به سوی خیر و صلاح[۲] است و در اصطلاح رشد، درک ارزش‌ها و سرمایه‌ها و طرز استفاده و بهره‌برداری از آنهاست[۳]. رشد یعنی قدرت مدیریت[۴]. یعنی اینکه انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهره‌برداری از سرمایه‌ها و امکانات مادی و یا معنوی که به او سپرده می‌شود داشته باشد[۵].[۶]

رشد در قرآن

رشد در قرآن به معنای راه یافتن به وجوه خیر و صلاح در دین و دنیاست[۷]. که مشتقّات آن ۱۹ بار در قرآن کریم به کار رفته‌اند.

معنای رشد، از تعبیر رسیدن به اَشُدّ ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۸].[۹] و واژه هدایت ﴿وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا[۱۰].[۱۱] نیز برداشت شده است.

در قرآن، افزون بر غیّ ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۲] و ضلال ﴿وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا[۱۳]، واژه‌های "ضَرّ" به معنای ضرر[۱۴] ﴿قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا[۱۵]، "شرّ" ﴿وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا[۱۶] و "سفاهت" ﴿وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن يَكْبَرُواْ وَمَن كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَن كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[۱۷] در برابر رشد قرار گرفته‌اند[۱۸].

اهمیت رشد

اهمیت جایگاه رشد و مطلوب بودن آن، امری فطری است، ازاین‌رو همه انسان‌های خوب و بد، رشد را ارزشمند و دارای آثار مثبت می‌دانند، چنان‌که قوم شعیب (ع) که دعوت آن حضرت به ترک بت پرستی و پرهیز از مال حرام را سفیهانه می‌خواندند، به او گفتند چگونه چنین خواسته‌ای از ما داری، درحالی‌که تو رشیدی: ﴿قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ[۱۹].[۲۰].

رشد، افزون بر اینکه انسان را از اعمال زشت باز می‌دارد، سبب می‌شود شخص رشید دیگران را نیز از زشتی باز دارد، چنان‌که لوط (ع) پس از نهی قوم خود از عمل ننگینِ همجنس بازی به آنان گفت: آیا میان شما مردی رشید نیست:﴿وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ[۲۱]، از نظر بسیاری از مفسران، مراد این است که آیا میان شما مردی رشید نیست تا شما را از این عمل زشت باز دارد[۲۲].[۲۳]

مراتب رشد

رشد به شکل کلی دو مرتبه دارد:

شناخت و رعایت مصالح دنیا

مرتبه پایین رشد، تشخیص صلاح کارهای دنیایی است که آن را عقل معاش یا رشد صغیر نیز نامیده‌اند[۲۴] و از آثار و احکام آن در علم فقه بحث می‌شود. بیشتر فقیهان رشد را به اصلاح در مال تعریف کرده‌اند[۲۵] و مراد ملکه‌ای نفسانی است که مانع از فاسد کردن مال و صرف غیر عقلایی آن می‌شود[۲۶]. این مرتبه از رشد، در آیاتی شرطِ دادن اموال یتیمان به آنان دانسته شده است: پس از آنکه مومنان فرمان می‌یابند اموال خویش را به دست سفیهان نسپارند: ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا[۲۷].

شناخت و رعایت مصالح دین

بیشتر آیات رشد درباره این مرتبه است که خود مراتبی دارد، چنان‌که موسای اولوا العزم (ع)، با درخواست پیروی از خضر (ع) می‌خواست به مرتبه بالاتری از دانشی برسد که مایه رشد و کمال باشد: ﴿قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا[۲۸].[۲۹] خدا رشدِ ابراهیم (ع) را به وی داده و به حال او آگاه بود: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ[۳۰].

درجات این مرتبه از رشد تا بدانجاست که پیامبراکرم (ص) نیز که کامل‌ترین انسان است، به تعلیم الهی راهی را که نزدیک‌تر به رشد است، از خدا می‌خواهد: ﴿إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا[۳۱].[۳۲]

عوامل رشد

آیات متعددی به عوامل رشد اشاره دارند که همه آنها در عرض یکدیگر نیستند و برخی از آنها از عوامل بیرونی و برخی دیگر از اوصاف و حالات درونی انسان هستند.

راهنمایی خداوند و اولیای او

اعطا کننده حقیقی رشد، مانند دیگر خوبی‌ها، همانا خدای متعال است و مرشد حقیقی تنها اوست، بنابراین کسی را که خدا نظر لطف و توفیق خود را به سبب عناد بسیار از او برداشته، وی را گمراه کند، هیچ‌کس دیگری نمی‌تواند ارشاد کند: ﴿وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا[۳۳].[۳۴].

تنها مرشد حقیقی بودن خدا به این معنا نیست که پیامبران (ع) و اولیای الهی در رشد دیگران اثر ندارند، بلکه آنان نیز در طول خدا و به اذن او دیگران را به رشد می‌رسانند، چنان‌که مؤمن خاندان فرعون از قومش خواست از وی پیروی کنند، تا آنان را به راه رشد هدایت کند: ﴿وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ[۳۵]؛ همچنین در روایاتی، پیامبر اکرم (ص) هدایت کننده به رشد[۳۶] و کارها[۳۷] و سنّتش[۳۸] مصداق رشد خوانده شده و در حدیثی نبوی آمده است: عترت من شما را از غیّ باز می‌دارند و به رشد هدایت می‌کنند[۳۹].

قرآن کریم

قرآن کریم از مهم‌ترین عوامل رشد و به تعبیر برخی از روایات، جامع هر رشدی است[۴۰]. قرآن از دسته‌ای از جنّیان یاد می‌کند که با شنیدن آیات الهی از شرک دست برداشتند[۴۱] و به قرآن و پروردگار خود ایمان آوردند و با وصف آن، به دو ویژگی شگفتی و هدایت به رُشد، همنوعان خود را نیز به سوی آن فراخواندند: ﴿قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا[۴۲]. مفسران، وجوه گوناگونی در تبیین حقیقت هدایت قرآن به رشد بیان کرده‌اند؛ مانند هدایت به صواب و حق[۴۳] و صلاح دین و دنیا[۴۴]، هدایت به عقاید و اعمالِ رساننده به واقع و سعادت حقیقی[۴۵]، هدایت و امر به هر خیری با ترغیب و بشارت و شناسایی و نهی از هر بدی با انذار و تحذیر از آن[۴۶].

ایمان به خدا و اطاعت از او

خدای متعال به مؤمنان فرمان می‌دهد او را استجابت کنند و ایمان بیاورند؛ شاید رشد یابند: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ[۴۷]. استجابت خدا را به پذیرش دعوت الهی در اطاعت از اوامر او[۴۸] یا ایمان و فرمانبری [۴۹] و برخی به درخواست پذیرش دعا[۵۰] تفسیر کرده‌اند.

اعتقاد به آخرت

مؤمن خاندان فرعون، پس از اینکه از قومش خواست از وی پیروی کنند تا آنان را به راه رشد هدایت کند: ﴿وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ[۵۱] در تبیین راه رشد، آن را اعتقاد به زندگی آخرت دانست که سرای پایدار و جاودانه و زندگی دنیا کالا و مقدمه‌ای برای آن است و در آنجا هرصاحب کار خوب یا بد، به جزای خود می‌رسد: ﴿يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ[۵۲].[۵۳].[۵۴]

دعا و عبادت

یاد کرد امید رسیدن به رشد پس از موضوع دعا: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ[۵۵] می‌رساند که دعا مایه رشد است[۵۶]. از دعاهای اولیاء خدا نیز می‌توان به تأثیر دعا در رسیدن به رشد پی برد، چنان‌که پیامبر اکرم (ص) به‌واسطه تعلیم الهی از خدا درخواست کوتاهترین راه رسیدن به رشد و هدایت را می‌خواهد: ﴿إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا[۵۷].[۵۸].

اقسام رشد

رشد براساس آنچه بدان تعلق می‌گیرد معانی مختلفی خواهد داشت که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

رشد اجتماعی

رشد اجتماع یعنی خود اجتماع اولاً خود را به صورت یک واحد درک کند، ارزش‌ها و سرمایه‌هایی را که سرمایه عمومی و ملی محسوب می‌شود بشناسد و سپس در حفظ و نگهداری آنها بکوشد. آن سرمایه‌ها یا از قبیل شخصیت‌هاست یعنی شخصیت‌های تاریخی و یا از قبیل آثار علمی، فلسفی، هنری، صنعتی و ادبی و یا از قبیل تاریخ‌های پرافتخار است[۵۹].[۶۰]

رشد اقتصادی

رشد اقتصادی، یعنی اینکه انسان به حدی برسد که مصالح خود را و عوامل لازم را از لحاظ حفظ و نگهداری و بلکه تکثیر و توسعه ثروت درک کند والا هنوز رشید نیست و اگر از سنین رشد بگذرد واجد رشد نباشد، «سفیه» نامیده می‌شود، اما اگر هنوز به آن نرسیده و کودک است، ممکن است رشید نباشد، ولی البته سفیه خوانده نمی‌شود[۶۱].[۶۲]

رشد حقیقی

رشد و تکامل حقیقی آنجاست که یک واقعیّت عینی از مرحله دانی‌تر به مرحله عالی‌تر برسد[۶۳].[۶۴]

رشد مجازی

رشد مجازی به معنی این است که یک واقعیّت عینی تغییر مرحله نمی‌دهد، بلکه آن واقعیّت معدوم یا منسوخ و واقعیّتی دیگر مغایر با آن جانشین آن می‌شود[۶۵][۶۶]

رشد ملّی

رشد ملّی عبارت است از لیاقت و شایستگی یک ملّت برای نگهداری و بهره‌برداری و سودبردن از سرمایه‌ها و امکانات طبیعی و انسانی خود به هر اندازه که لیاقت و شایستگی اداره و بهره‌برداری از آنها را دارد، به همان اندازه «رشید» است[۶۷].[۶۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۳۹۸، "رشد".
  2. التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۴، "رشد".
  3. حماسه حسینی، ج۳، ص۳۰۲.
  4. مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸.
  5. مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۴؛ مجموعه آثار، ج۲، ص۳۰۱.
  6. دلیری، کاظم، مقاله «رشد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۳۷؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۳۰۸.
  7. روح البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۹؛ تفسیر مراغی، ج ۱۷، ص ۴۳؛ المنیر، ج ۱، ص ۷۲.
  8. «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
  9. لسان‌العرب، ج ۳، ص ۲۳۶، "شدد".
  10. «و خورشید را چون بر می‌آمد می‌دیدی که از غار آنان به راست می‌گرایید و چون غروب می‌کرد در سوی چپ از آنان می‌گذشت و آنان در جای گشاده‌ای از آن (غار) بودند؛ این از نشانه‌های خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۱۷.
  11. لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۵۴، "هدی".
  12. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  13. «و خورشید را چون بر می‌آمد می‌دیدی که از غار آنان به راست می‌گرایید و چون غروب می‌کرد در سوی چپ از آنان می‌گذشت و آنان در جای گشاده‌ای از آن (غار) بودند؛ این از نشانه‌های خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برا» سوره کهف، آیه ۱۷.
  14. لسان‌العرب، ج ۴، ص ۴۸۲، "ضرر".
  15. «بگو: من برای شما نه یارای زیانی دارم و نه رهیافتی» سوره جن، آیه ۲۱.
  16. «و اینکه ما درنمی‌یابیم که آیا برای کسانی که در زمین‌اند بدی خواسته شده یا پروردگارشان برای آنان رهیافتی خواسته است» سوره جن، آیه ۱۰.
  17. «و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۵-۶.
  18. دلیری، کاظم، مقاله «رشد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
  19. «گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم یا با دارایی‌های خود آنچه می‌خواهیم انجام ندهیم؟ بی‌گمان تو خود بردبار راهدانی» سوره هود، آیه ۸۷.
  20. التفسیرالکبیر، ج ۱۸، ص ۳۸۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۶۵ - ۳۶۶.
  21. «و قوم او شتابان به سویش رو آوردند و (آنان) پیش از آن، کارهای زشت انجام می‌دادند؛ (لوط) گفت: ای قوم من! اینان دختران منند، آنان برای شما پاکیزه‌ترند، از خداوند پروا کنید و مرا در (کار) مهمانانم خوار نگردانید، آیا در میان شما مرد کاردانی نیست؟» سوره هود، آیه ۷۸.
  22. جامع‌البیان، ج ۱۲، ص ۵۲؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۱۶۴؛ تفسیر اثنا عشری، ج ۶، ص ۱۱۰.
  23. دلیری، کاظم، مقاله «رشد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
  24. نثر طوبی، ج۱، ص ۳۰۷، «رشد».
  25. تذکرة الفقهاء، ج ۱۴، ص ۲۰۳؛ مسالک الافهام، ج ۴، ص ۱۴۸؛ البحرالرائق، ج ۵، ص ۳۸۸.
  26. قواعدالاحکام، ج ۲، ص ۱۳۴؛ الروضة البهیه، ج ۴، ص۱۰۱ـ۱۰۲؛ ریاض‌المسائل، ج۸،ص۵۵۷ ـ ۵۵۸.
  27. «و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.
  28. «موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموخته‌اند به من بیاموزی؟» سوره کهف، آیه ۶۶.
  29. ر. ک: غرائب القرآن، ج ۱، ص ۲۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۴۰۷؛ مخزن العرفان، ج ۱، ص ۲۴۱.
  30. «و بی‌گمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱.
  31. «مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیک‌تر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۴.
  32. دلیری، کاظم، مقاله «رشد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
  33. «و خورشید را چون بر می‌آمد می‌دیدی که از غار آنان به راست می‌گرایید و چون غروب می‌کرد در سوی چپ از آنان می‌گذشت و آنان در جای گشاده‌ای از آن (غار) بودند؛ این از نشانه‌های خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۱۷.
  34. منهج الصادقین، ج۵، ص ۳۲۸.
  35. «و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.
  36. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۵؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۲۴.
  37. غررالحکم، ص ۱۰۹.
  38. نهج‌البلاغه، خطبه ۹۴.
  39. بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۳۷۵.
  40. بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۱۵۵.
  41. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۵۵۴؛ مراح لبید، ج ۲، ص ۵۷۰.
  42. «بگو: به من وحی شده است که دسته‌ای از پریان (به قرآن) گوش فراداشته‌اند آنگاه گفته‌اند: ما قرآنی شگفت‌انگیز را شنیده‌ایم» سوره جن، آیه ۱.
  43. الکشاف، ج ۴، ص ۶۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۶۶۶؛ الصافی، ج ۵، ص ۲۳۴.
  44. روح‌البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۹؛ تفسیر اثنا عشری، ج ۱۳، ص ۳۴۱؛ مواهب علیه، ص ۱۳۰۲.
  45. المیزان، ج ۲۰، ص ۳۸؛ من وحی القرآن، ج ۲۳، ص ۱۴۹.
  46. التفسیر الکاشف، ج ۷، ص ۴۳۵.
  47. «و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ می‌دهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.
  48. جامع‌البیان، ج ۲، ص ۹۳؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۱۲۴؛ التحریر و التنویر، ج ۲، ص ۱۷۷.
  49. فتح‌القدیر، ج ۱، ص ۲۱۳؛ روح البیان، ج ۱، ص ۲۹۶؛ الصافی، ج ۱، ص ۲۲۳.
  50. البحر المحیط، ج ۲، ص ۲۰۹؛ روح المعانی، ج ۱، ص ۴۶۰؛ تفسیر آیات الاحکام، ص ۸۶.
  51. «و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.
  52. «ای قوم من! زندگی این جهان، تنها بهره‌ای (اندک) است و جهان واپسین است که سرای ماندگاری است کسانی که گناهی کنند جز همانند آن کیفر نمی‌بینند و کسانی که کاری شایسته بجای آورند و مؤمن باشند چه مرد چه زن به بهشت درمی‌آیند؛ در آن بی‌حساب (و شمار) روزی داده می‌شوند» سوره غافر، آیه ۳۹-۴۰.
  53. المیزان، ج ۱۷، ص ۳۳۲ ـ ۳۳۳؛ نیز نک: الکشاف، ج ۴، ص ۱۶۸؛ التفسیرالکبیر، ج ۲۷، ص ۵۱۷ـ۵۱۸.
  54. دلیری، کاظم، مقاله «رشد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
  55. «و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ می‌دهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.
  56. مواهب الرحمان، ج ۳، ص ۵۹؛ نیز نک: پرتوی از قرآن، ج ۲، ص ۷۱.
  57. «مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیک‌تر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۴.
  58. دلیری، کاظم، مقاله «رشد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳؛ سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۶۳۱.
  59. حماسه حسینی، ج۳، ص۳۰۲.
  60. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۳۸.
  61. حماسه حسینی، ج۳، ص۲۹۶.
  62. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۳۸.
  63. مجموعه آثار، ج۲، ص۴۳۵.
  64. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۳۸.
  65. مجموعه آثار، ج۲، ص۴۳۵.
  66. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۳۸.
  67. مجموعه آثار، ج۲، ص۳۱۴.
  68. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۳۹.