نصب الهی امام در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۲: خط ۱۲:


== اثبات نصب الهی امام ==
== اثبات نصب الهی امام ==
{{اصلی|اثبات نصب الهی امام در حدیث}}
[[آیات]] و روایات مختلف، متعدد و بعضاً متواتری بر [[امامت]] دلالت می‌‌‌کند که نظریه انتصابی بودن امامت را [[اثبات]] و [[تأیید]] می‌‌‌کند. افزون بر این [[نصوص]]، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بعضاً نیز به [[انتصابی]] بودن اصل [[حکومت]] بعد از رحلت خویش تصریح می‌‌‌کند که تعیین کننده آن خداوند است. چنان‌‌که در صدر اسلام قبیله‌‌ای به نام بنی‌‌عامر [[اسلام]] خود را به این شرط منوط نموده‌‌اند که بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} آنان در حکومت سهمی‌ داشته باشند. حضرت ضمن پاسخ منفی دلیل آن را نه عدم [[پذیرش مردم]] یا سران [[قبایل]] بلکه تعلق [[مشروعیت]] آن به خداوند ذکر فرموده‌‌اند که تعیین حکومت و [[خلافت]] بعد از من تنها در صلاحیت خداوند است: {{متن حدیث|الامر إلى‏ اللّه‏ يضعه‏ حيث‏ يشاءِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۸۴؛ سیره ابن‌هشام، ج۲، ص۵۵؛ سیره حلبی، ج۲، ص۳. .</ref>. [[تاریخ]] نشان می‌‌‌دهد مشابه این جریان و درخواست برای گروه‌‌های مانند کنده<ref>سیره ابن‌کثیر، ج۲، ص۱۵۹.</ref>، "عامر‌‌ بن [[طفیل]]" و "ارید بن‌‌ قیس"<ref>سیره ابن‌کثیر، ج۲، ص۱۱۴.</ref> اتفاق می‌‌‌افتاد که همیشه با پاسخ منفی حضرت روبرو می‌‌‌شدند.  
[[آیات]] و روایات مختلف، متعدد و بعضاً متواتری بر [[امامت]] دلالت می‌‌‌کند که نظریه انتصابی بودن امامت را [[اثبات]] و [[تأیید]] می‌‌‌کند. افزون بر این [[نصوص]]، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بعضاً نیز به [[انتصابی]] بودن اصل [[حکومت]] بعد از رحلت خویش تصریح می‌‌‌کند که تعیین کننده آن خداوند است. چنان‌‌که در صدر اسلام قبیله‌‌ای به نام بنی‌‌عامر [[اسلام]] خود را به این شرط منوط نموده‌‌اند که بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} آنان در حکومت سهمی‌ داشته باشند. حضرت ضمن پاسخ منفی دلیل آن را نه عدم [[پذیرش مردم]] یا سران [[قبایل]] بلکه تعلق [[مشروعیت]] آن به خداوند ذکر فرموده‌‌اند که تعیین حکومت و [[خلافت]] بعد از من تنها در صلاحیت خداوند است: {{متن حدیث|الامر إلى‏ اللّه‏ يضعه‏ حيث‏ يشاءِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۸۴؛ سیره ابن‌هشام، ج۲، ص۵۵؛ سیره حلبی، ج۲، ص۳. .</ref>. [[تاریخ]] نشان می‌‌‌دهد مشابه این جریان و درخواست برای گروه‌‌های مانند کنده<ref>سیره ابن‌کثیر، ج۲، ص۱۵۹.</ref>، "عامر‌‌ بن [[طفیل]]" و "ارید بن‌‌ قیس"<ref>سیره ابن‌کثیر، ج۲، ص۱۱۴.</ref> اتفاق می‌‌‌افتاد که همیشه با پاسخ منفی حضرت روبرو می‌‌‌شدند.  


خط ۱۷: خط ۱۸:


== [[روایات]] دال بر [[نصب امام]] ==
== [[روایات]] دال بر [[نصب امام]] ==
{{اصلی|اثبات نصب الهی امام در حدیث}}
در این زمینه با چند گروه از [[روایات]] مواجه هستیم:
در این زمینه با چند گروه از [[روایات]] مواجه هستیم:
# '''روایاتی که [[انتصاب الهی]] و [[نبوی]] را پیش‌شرط [[قطعی]] امامت می‌شمارند:''' روایات گوناگون، هنگام برشمردن ملاک‌های مشروعیت امام، [[نصب]] و [[نص]] را از جدی‌ترین ملاک‌ها می‌دانند؛ مانند: از [[امام باقر]] {{ع}} سؤال شد: [[امام]] با چه چیزی شناخته می‌شود؟ جواب داد: "با ویژگی‌هایی که اولین آنها نص از سوی [[خداوند تبارک و تعالی]] و انتصاب او به عنوان [[پرچم هدایت]] برای [[مردم]] است، به طوری که بر آنان [[حجت]] باشد؛ زیرا [[رسول خدا]] {{صل}} [[علی]] را [[منصوب]] کرد و با نام و تعیین به مردم شناساند. همچنین [[ائمه]] {{عم}} اولی، دومی را نصب می‌کند"<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَر الْبَاقِرَ ع بِمَ يُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ بِخِصَالٍ أَوَّلُهَا نَصٌّ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيْهِ وَ نَصْبُهُ عَلَماً لِلنَّاسِ حَتَّى يَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةً لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَصَبَ عَلِيّاً ع وَ عَرَّفَهُ النَّاسَ بِاسْمِهِ وَ عَيْنِهِ وَ كَذَلِكَ الْأَئِمَّةُ ع يَنْصِبُ الْأَوَّلُ الثَّانِي‏}}؛ معانی الاخبار، ص۱۰۲؛ إثبات الهداة، ج، ص۳۴۵.</ref>.
# '''روایاتی که [[انتصاب الهی]] و [[نبوی]] را پیش‌شرط [[قطعی]] امامت می‌شمارند:''' روایات گوناگون، هنگام برشمردن ملاک‌های مشروعیت امام، [[نصب]] و [[نص]] را از جدی‌ترین ملاک‌ها می‌دانند؛ مانند: از [[امام باقر]] {{ع}} سؤال شد: [[امام]] با چه چیزی شناخته می‌شود؟ جواب داد: "با ویژگی‌هایی که اولین آنها نص از سوی [[خداوند تبارک و تعالی]] و انتصاب او به عنوان [[پرچم هدایت]] برای [[مردم]] است، به طوری که بر آنان [[حجت]] باشد؛ زیرا [[رسول خدا]] {{صل}} [[علی]] را [[منصوب]] کرد و با نام و تعیین به مردم شناساند. همچنین [[ائمه]] {{عم}} اولی، دومی را نصب می‌کند"<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَر الْبَاقِرَ ع بِمَ يُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ بِخِصَالٍ أَوَّلُهَا نَصٌّ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيْهِ وَ نَصْبُهُ عَلَماً لِلنَّاسِ حَتَّى يَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةً لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَصَبَ عَلِيّاً ع وَ عَرَّفَهُ النَّاسَ بِاسْمِهِ وَ عَيْنِهِ وَ كَذَلِكَ الْأَئِمَّةُ ع يَنْصِبُ الْأَوَّلُ الثَّانِي‏}}؛ معانی الاخبار، ص۱۰۲؛ إثبات الهداة، ج، ص۳۴۵.</ref>.

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۱۲

آیات و روایات متعددی بر امامت دلالت می‌‌‌کند که نظریه انتصابی بودن امامت را اثبات و تأیید می‌‌‌کند. در این زمینه با چند گروه از روایات مواجه هستیم، روایاتی که انتصاب الهی و نبوی را پیش‌شرط قطعی امامت می‌شمارند و همچنین روایاتی که از امامیه و اهل سنت نقل شده درباره اشاره به نام ائمه(ع) پیش از تولد ایشان. از روایات ضرورت منصوب بودن امام مفاهیمی مانند: عصمت؛ شأن هدایت؛ جایگاه امامت؛ خلافت الهی و حجت الهی بودن استفاده می‌‌شود.

مقدمه

حجت الله، منصوب از جانب خداوند است. با صفاتی که برای حجت الله بیان شده است، می‌توان گفت که مردم عادی نمی‌توانند او را انتخاب کنند، بلکه تنها خداست که می‌تواند نمایند‌ه خود بر روی زمین را برگزیند. در تأیید این مطلب باید گفت امیر المؤمنین(ع) در یکی از دعاهای معروفش که به طرق مختلف نقل شده است، از خدا می‌خواهد زمین را از حجت خود بر مردم خالی نگذارد[۱]. امام سجاد(ع) نیز فرمود: «... از روزی که خدا آدم را آفریده، زمین خالی از حجت نیست که یا ظاهر بوده است و یا غایب، و تا قیامت هم خالی نماند...»[۲]. روشن است، معنا ندارد که مردم بخواهند حجتی غایب را برگزینند. در این باره، امام صادق(ع) در روایتی صحیح فرمودند: «جَعَلَهُمُ اللَّهُ... الْحُجَّةَ الْبَالِغَةَ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ وَ مِنْ تَحْتِ الثَّرَى»[۳]؛ «... خداوند ائمه را... حجت آشکار خود بر هر آنکه روی زمین و زیر خاک است، قرار داده است». امام صادق(ع) در برخی دیگر از سخنان خود، بر شأن هدایتگری حجت الله تأکید می‌کند و می‌فرماید: «زمین خالی از یک حجت عالم باقی نمی‌ماند و همانا زمین را جز او اصلاح نکند و مردم را نیز جز او اصلاح نکند»[۴].[۵]

اثبات نصب الهی امام

آیات و روایات مختلف، متعدد و بعضاً متواتری بر امامت دلالت می‌‌‌کند که نظریه انتصابی بودن امامت را اثبات و تأیید می‌‌‌کند. افزون بر این نصوص، پیامبر اسلام(ص) بعضاً نیز به انتصابی بودن اصل حکومت بعد از رحلت خویش تصریح می‌‌‌کند که تعیین کننده آن خداوند است. چنان‌‌که در صدر اسلام قبیله‌‌ای به نام بنی‌‌عامر اسلام خود را به این شرط منوط نموده‌‌اند که بعد از رحلت پیامبر(ص) آنان در حکومت سهمی‌ داشته باشند. حضرت ضمن پاسخ منفی دلیل آن را نه عدم پذیرش مردم یا سران قبایل بلکه تعلق مشروعیت آن به خداوند ذکر فرموده‌‌اند که تعیین حکومت و خلافت بعد از من تنها در صلاحیت خداوند است: «الامر إلى‏ اللّه‏ يضعه‏ حيث‏ يشاءِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»[۶]. تاریخ نشان می‌‌‌دهد مشابه این جریان و درخواست برای گروه‌‌های مانند کنده[۷]، "عامر‌‌ بن طفیل" و "ارید بن‌‌ قیس"[۸] اتفاق می‌‌‌افتاد که همیشه با پاسخ منفی حضرت روبرو می‌‌‌شدند.

نکته قابل ذکر در توضیح این نکته اینکه درخواست گروه‌‌های مزبور از حضرت دقیقاً واگذاری حکومت و صحنه سیاست و قدرت بود که اهل سنت آن را به عنوان یک مسئله فقهی در صلاحیت مردم و انتخاب آنان توصیف می‌‌‌کنند که پیامبر(ص) آن را حق و فعل الهی توصیف می‌‌‌فرمود.

روایات دال بر نصب امام

در این زمینه با چند گروه از روایات مواجه هستیم:

  1. روایاتی که انتصاب الهی و نبوی را پیش‌شرط قطعی امامت می‌شمارند: روایات گوناگون، هنگام برشمردن ملاک‌های مشروعیت امام، نصب و نص را از جدی‌ترین ملاک‌ها می‌دانند؛ مانند: از امام باقر (ع) سؤال شد: امام با چه چیزی شناخته می‌شود؟ جواب داد: "با ویژگی‌هایی که اولین آنها نص از سوی خداوند تبارک و تعالی و انتصاب او به عنوان پرچم هدایت برای مردم است، به طوری که بر آنان حجت باشد؛ زیرا رسول خدا (ص) علی را منصوب کرد و با نام و تعیین به مردم شناساند. همچنین ائمه (ع) اولی، دومی را نصب می‌کند"[۹].
  2. روایاتی که پیش از تولد ائمه به نام آنان تصریح دارند (روایات امامیه): احادیث فراوانی از رسول خدا (ص) وجود دارد که ایشان قبل از تولد امامان، از آنان نام برده و تعیین را انجام داده است مانند: حدیث غدیر و منزلت؛ روایاتی که مفاد آن حصر امامت در میان فرزندان امام حسین (ع) است؛ روایاتی که در آن به اسامی ائمه از علی (ع) تا امام باقر (ع) تصریح شده است؛ روایاتی که در آن به اسامی همه ائمه تصریح شده است و روایاتی که در خصوص یک امام صادر شده و به طور جداگانه بر امامت هریک از ائمه دلالت می‌کند.
  3. روایاتی که پیش از تولد ائمه (ع) به نام آنان تصریح دارند (اهل سنت): بخشی از این روایات از طریق محدثان اهل سنت در دسترس است، مانند: روایت غدیر، منزلت، یوم‌الدار و...[۱۰].

منابع

پانویس

  1. «اللَّهُمَّ لَا تَخْلُ الْأَرْضَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ ظَاهِرٍ أَوْ خَافٍ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُكَ وَ بَيِّنَاتُكَ»، ابن بابویه قمی، الامامة و التبصرة، ص۲۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۲۲۱. پیش‌تر از اعتبار این روایت سخن به میان آمد.
  2. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۷؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۱۸۶؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۹۹.
  3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶. این روایت با سندهای دیگری نیز نقل شده است. ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۷؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۰۰؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الاختصاص، ص۲۱.
  4. «إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ أَنْ يَكُونَ فِيهَا حُجَّةٌ عَالِمٌ إِنَّ الْأَرْضَ لَا يُصْلِحُهَا إِلَّا ذَلِكَ وَ لَا يُصْلِحُ النَّاسَ إِلَّا ذَلِكَ». شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۳.
  5. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۲۷۴.
  6. تاریخ طبری، ج۲، ص۸۴؛ سیره ابن‌هشام، ج۲، ص۵۵؛ سیره حلبی، ج۲، ص۳. .
  7. سیره ابن‌کثیر، ج۲، ص۱۵۹.
  8. سیره ابن‌کثیر، ج۲، ص۱۱۴.
  9. «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَر الْبَاقِرَ ع بِمَ يُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ بِخِصَالٍ أَوَّلُهَا نَصٌّ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيْهِ وَ نَصْبُهُ عَلَماً لِلنَّاسِ حَتَّى يَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةً لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَصَبَ عَلِيّاً ع وَ عَرَّفَهُ النَّاسَ بِاسْمِهِ وَ عَيْنِهِ وَ كَذَلِكَ الْأَئِمَّةُ ع يَنْصِبُ الْأَوَّلُ الثَّانِي‏»؛ معانی الاخبار، ص۱۰۲؛ إثبات الهداة، ج، ص۳۴۵.
  10. علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۲۱-۲۵؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۲۵-۱۲۹؛ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۵۵.