بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '\=\=\sجستارهای\sوابسته\s\=\= \{\{مدخل\sوابسته\}\} \*(.*) \*(.*) \*(.*)\n \=\=' به '== جستارهای وابسته == {{مدخل وابسته}} *$1 *$2 *$3 {{پایان مدخل وابسته}} ==') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[زکریا در قرآن]] - [[زکریا در علوم قرآنی]] - [[زکریا در معارف مهدویت]]| پرسش مرتبط = }} | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
[[پرونده:مقبره زکریا.jpg|thumbnail|مقبره منسوب به [[حضرت زکریا]] از انبیای [[بنیاسرائیل]]، در دامنه کوه زیتون در [[بیت المقدس]]]] | [[پرونده:مقبره زکریا.jpg|thumbnail|مقبره منسوب به [[حضرت زکریا]] از انبیای [[بنیاسرائیل]]، در دامنه کوه زیتون در [[بیت المقدس]]]] | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
یکی از [[پیامبران الهی]] و از [[بندگان]] [[صالح]] [[خدا]] که از [[بنیاسرائیل]] و از علمای بزرگ [[بیت المقدس]] و آشنای به [[تورات]] و [[انجیل]] بود. | یکی از [[پیامبران الهی]] و از [[بندگان]] [[صالح]] [[خدا]] که از [[بنیاسرائیل]] و از علمای بزرگ [[بیت المقدس]] و آشنای به [[تورات]] و [[انجیل]] بود. | ||
شغل او نجّاری بود و در [[فلسطین]] میزیست و به [[ریاست]] [[بیت المقدس]] و [[راهبان]] رسید. [[سرپرستی]] [[حضرت مریم]] را بر عهده گرفت، چون شوهرخاله او بود. | شغل او نجّاری بود و در [[فلسطین]] میزیست و به [[ریاست]] [[بیت المقدس]] و [[راهبان]] رسید. [[سرپرستی]] [[حضرت مریم]] را بر عهده گرفت، چون شوهرخاله او بود. | ||
[[خداوند]] در سنّ [[پیری]] فرزندی به نام "[[یحیی]]" به او داد که او هم از [[پیامبران الهی]] شد. سرانجام به دست اشرار [[قوم]] خود در سنّ ۹۱ سالگی به [[شهادت]] رسید و در [[بیت المقدس]] [[دفن]] شد. [[مقبره]] او در همان جاست<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۰۹.</ref>. | [[خداوند]] در سنّ [[پیری]] فرزندی به نام "[[یحیی]]" به او داد که او هم از [[پیامبران الهی]] شد. سرانجام به دست اشرار [[قوم]] خود در سنّ ۹۱ سالگی به [[شهادت]] رسید و در [[بیت المقدس]] [[دفن]] شد. [[مقبره]] او در همان جاست<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۰۹.</ref>. | ||
نام [[زکریا]]{{ع}} در چهار [[سوره]] از [[قرآن کریم]] ذکر شده که به ترتیب عبارتند از سورههای [[آل عمران]]، انعام، [[مریم]] و [[انبیا]]. در [[سوره انعام]] فقط به ذکر نام آن حضرت در ضمن سایر انبیا اکتفا شده، ولی در آن سه سوره دیگر، شمهای از احوالات او نیز ذکر شده است. | |||
در [[سوره آل عمران]]، داستان [[کفالت]] آن حضرت از [[مریم دختر عمران]] و مادر [[عیسی]]{{ع}} و دعایی که برای فرزند دار شدن خود کرد و مژده [[فرشتگان]] به ولادت [[یحیی]] و سایر مطالب مربوط به آن حضرت اینگونه ذکر شده است: | |||
«زکریا [[سرپرستی مریم]] را به عهده گرفت و هرگاه به [[محراب]] نزد مریم میرفت، نزد او [[رزق و روزی]] مییافت. بدو میگفت: ای مریم! این روزی تو از کجا آمده؟ مریم میگفت: از پیش خداست که [[خداوند]] هر که را خواهد بیحساب روزی میدهد در اینجا بود که زکریا [[پروردگار]] خویش را خواند و گفت: پروردگارا! به من از جانب خود [[فرزندی]] [[پاکیزه]] ببخش که تو شنوای [[دعا]] (و پذیرای درخواست) هستی. فرشتگان به او در وقتی که در محراب به [[نماز]] ایستاده بودند ندا دادند که [[خدا]] تو را به یحیی [[بشارت]] میدهد و او [[تصدیق]] کننده کلمه خدا (یعنی عیسی) است و آقا و [[پارسا]] و [[پیغمبری]] از [[شایستگان]] است. زکریا (با [[تعجب]]) گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری باشد که پیر شدهام و همسرم نازاست. خداوند فرمود: این چنین (خواهد شد) و خدا هر چه خواهد انجام میدهد. زکریا گفت: پروردگارا! برای من [[نشانه]](و علامتی) قرار بده (که این انعام چه وقت خواهد بود) خداوند فرمود: نشانه تو آن است که سه [[روز]] جز به رمز با [[مردم]] سخن نگویی و پروردگار خود را بسیار یاد کن و شبانگاه و بامداد او را [[تسبیح]] گوی»<ref>{{متن قرآن|فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ * هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ * فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ * قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ * قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا وَاذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ}} «پس خداوند آن (دختر) را به نیکی پذیرفت و به نیکی (پروراند و) برآورد و زکریّا را سرپرست او کرد و هرگاه زکریّا در محراب (عبادت) نزد وی میرفت کنار او، رزقی مییافت و میپرسید: ای مریم! این از کجا برای تو آمده است؟ و او میگفت: از نزد خداوند؛ (آری) خداوند به هر که بخواهد بیحساب (و شمار) روزی میدهد * آنجا بود که زکریّا پروردگار خود را فرا خواند، گفت: پروردگارا! به من از سوی خویش فرزندی پاکیزه عطا کن که تو شنوای دعایی * پس فرشتگان او را در حالی که در محراب به نماز ایستاده بود ندا دادند: خداوند تو را به (تولّد) یحیی نوید میدهد که «کلمهای از خداوند» را راست میشمارد و سالار و (در برابر زنان) خویشتندار و پیامبری از شایستگان است * گفت: پروردگارا! در حالی که سالمندی در من پیش رفته و همسرم نازا است، چگونه مرا فرزندی میتواند بود؟ فرمود: چنین است، خداوند هرچه را بخواهد به انجام میرساند * گفت: پروردگارا! برای من نشانهای بگذار! فرمود: تو را نشانه این باد که سه روز با مردم جز به اشارت سخن نگویی و پروردگارت را بسیار به یاد آور و در پایان روز و پگاهان به پاکی بستای» سوره آل عمران، آیه ۳۷-۴۱.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص۵۶۱.</ref> | |||
===توضیحی برای [[آیات]] فوق=== | |||
#داستان [[کفالت]] [[زکریا]] از [[مریم]] بنابر قرعهای بود که [[خدمتکاران]] [[بیتالمقدس]] برای [[سرپرستی مریم]] زدند و قرعه به نام زکریا اصابت کرد و قرار شد وی از مریم [[سرپرستی]] کند که شرح آن خواهد آمد. | |||
#دعای زکریا برای صاحب فرزند شدن پس از آن بود که فضل و [[رحمت خدا]] را در باره مریم دید و [[مقام]] او را در پیشگاه [[خداوند]] [[مشاهده]] کرد که هر گاه به [[محراب]] او داخل میشد، نزد او [[رزق و روزی]] مییافت. پس چون زکریا [[فرزندی]] نداشت، از [[خدا]] درخواست فرزندی [[پاکیزه]] کرد که مقامی هم چون مقام مریم در نزد خدا داشته باشد. خداوند هم مژده پسری به او داد که شبیهترین [[مردم]] به [[عیسی]] ([[فرزند مریم]]) باشد، چنانکه شرحش در احوالات [[یحیی]]{{ع}} خواهد آمد. | |||
#از آیات فوق استفاده میشود که نامگذاری یحیی به وسیله [[خدای تعالی]] انجام شد، چنانکه آیات [[سوره مریم]] نیز بدان دلالت دارد. | |||
#درباره اینکه چرا زکریا از خدای تعالی درخواست نشانه کرد [[اختلاف]] است. برخی گفتهاند: برای آن بود که میخواست [[یقین]] کند که این [[بشارت]] و خطاب از جانب [[خدای رحمان]] است و نه از وساوس [[شیطان]]، ولی دسته دیگر گفتهاند که [[پیمبران]] [[الهی]] با مقام عصمتی که دارند، هیچگاه چنین خیالی نخواهند کرد و چنین تردیدی برای آنها پیدا نخواهد شد و اساساً شیطان به آنها دسترسی ندارد تا چنین القایی بکند و آنها به تردید بیفتند، از این رو گفتهاند: درخواست نشانه فقط برای آن بود که به وسیله آن، وقت حمل همسرش را بداند و از روی آن نشانه بفهمد که این مژده چه وقت تحقق مییابد تا به [[خاندان]] خود، از پیش این خبر خوشحال کننده را بدهد<ref>علامه طباطبائی برای وجه اول نیز توجیهی ذکر کرده و پاسخ اشکال را به نحوی دادهاند که میتوانید برای مطالعه بیشتر به تفسیر ایشان در ذیل همین آیات مراجعه کنید.</ref>. | |||
#در این که نشانهای که خداوند به [[زکریا]] فرمود چگونه بود، [[اختلاف]] است؛ یعنی در این که [[خداوند]] فرمود: نشانهاش آن است که سه [[روز]] جز از راه رمز و اشاره به [[مردم]] [[گفتوگو]] نکنی، اختلاف کردهاند که آیا به صورت [[اختیار]] بوده یا بیاختیار و آیا در آن سه روز، زبان زکریا به [[فرمان الهی]] از سخن بازماند که جز از راه رمز و اشاره نمیتوانست سخنی بگوید، یا آنکه این جملات به منزله [[دستوری]] مذهبی بود و بدین وسیله خداوند به زکریا دستور داد که هرگاه این مژده تحقق یافت، به شکرانه آن باید سه روز [[روزه]] [[سکوت]] بگیری یا چنان که برخی گفتهاند: خود زکریا از خداوند درخواست کرد تا [[وظیفه]] و عبادتی را برای او تعیین کند که به شکرانه این [[نعمت]] آن را انجام دهد که خداوند هم بدو دستور روزه سکوت داد، ولی [[فهم]] وجه دوم از [[آیه]] و تطبیق آن با [[کلام]] [[خدای تعالی]] در این [[سوره]] مشکل و بعید به نظر میرسد، چنانکه تطبیق آن با آیه [[سوره مریم]] مشکلتر خواهد بود و ظاهر همان وجه اول است، واللّه أعلم. | |||
اما آیاتی که در سوره مریم درباره زکریا{{ع}} آمده چنین است: | |||
«... این خبر [[رحمت]] [[پروردگار]] تو با بندهاش زکریاست، هنگامی که پروردگارش را در پنهانی ندا کرد و گفت: پروردگارا! استخوانم [[سست]] شده و سرم از [[پیری]] سپید شده و در مورد دعای تو پروردگارا [[محروم]] و [[بدبخت]] نبودهام (و هرگاه [[دعا]] کردهام [[اجابت]] فرمودهای) و از [[وارثان]] پس از خود [[بیم]] دارم و همسرم نازاست، پس به من از جانب خود ولی (و [[فرزندی]] که متصدی کار من باشد) عطا فرما که از من و از [[خاندان]] [[یعقوب]] [[ارث]] ببرد و او را مورد پسند و [[مرضی]] خویش گردان. (بدو گفتیم:) ای زکریا! ما تو را به پسری مژده میدهیم که نامش [[یحیی]] است و پیش از آن هم نامی (یا همانندی) برای او قرار ندادهایم. زکریا گفت: پروردگارا! از کجا برای من پسری خواهد بود با این که همسرم نازاست و خودم از [[پیری]] فرتوت گشتهام؟ [[خداوند]] فرمود: این چنین است پس [[پروردگار]] تو فرمود: این کار بر من آسان است و من خود تو را (با این که هیچ نبودی) پیش از این آفریدم (و از عدم به وجود آوردم) [[زکریا]] گفت: پروردگارا! برای من نشانهای قرار ده. خداوند فرمود: نشانه آن است که سه شب تمام با [[مردم]] سخن نگویی. پس زکریا از عبادتگاه خود به نزد [[قوم]] آمد و به آنها اشاره کرد (و به صورت رمز و اشاره گفت) که بامداد و شبانگاه [[خدا]] را [[تسبیح]] گویید»<ref>{{متن قرآن|كْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا * إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِيًّا * قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا * وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا * يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا * قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا * قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا * قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا * فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا}} «(این) یادکرد بخشایش پروردگارت به بندهاش زکریّاست * (یاد کن) آنگاه را که پروردگارش را با بانگی نهفته ندا داد * گفت: پروردگارا! به راستی استخوانم سست و (موی) سر از پیری سپید شده است و هیچگاه در خواندن تو رنجور نبودهام * و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! * (همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث میبرد و پروردگارا! او را پسندیده گردان * ای زکریّا! ما تو را به پسری نوید میدهیم که نام او یحیی است؛ پیش از این همنامی برای او نگماردهایم * گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که زنم نازاست و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیدهام * گفت: چنین است، پروردگارت میفرماید که آن (کار) بر من آسان است که پیش از آن تو را آفریدم و تو هیچ چیز نبودی * گفت: پروردگارا! نشانهای برای من بگذار! فرمود: نشانه تو آنکه سه شب با داشتن تندرستی با مردم سخن نمیتوانی گفت * آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستأیید» سوره مریم، آیه ۲- ۱۱.</ref>. | |||
در [[سوره]] [[انبیا]] نیز به داستان [[زکریا]] اشارهای اجمالی کرده و در ضمن دو [[آیه]] چنین فرموده است: «... یاد کن زکریا را هنگامی که [[پروردگار]] خویش را ندا داد و گفت: پروردگارا! مرا تنها مگذار و البته تو از همه [[وارثان]] بهتری. پس دعایش را [[مستجاب]] کردیم و [[یحیی]] را بدو بخشیدیم و [[همسر]] او را [[شایسته]] (برای حمل و زاییدن) کردیم، به [[راستی]] که آنها به کارهای خیر میشتافتند و در حال [[بیم و امید]] ما را میخواندند و برای ما [[فروتن]] بودند»<ref>{{متن قرآن|وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ}} «و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی! * آنگاه او را پاسخ گفتیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته گرداندیم زیرا آنان به کارهای نیک میشتافتند و ما را به امید و بیم میخواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۹-۹۰.</ref>. | |||
این [[آیات قرآنی]] درباره [[حضرت زکریا]]{{ع}} بود که با مختصر توضیحی در پارهای از جاها از نظر شما گذشت. | |||
اما نظر [[تاریخ نگاران]] و [[مفسران]] چنین است که گفتهاند: [[زکریا]] یکی از [[پیغمبران]] [[بنیاسرائیل]] و از [[فرزندان]] [[هارون]] بود<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۵۰۲ – ۵۰۶.</ref>. نام پدر آن حضرت را «برخیا» ضبط کردهاند و نام همسرش را «[[ایشاع]]» دانسته و گفتهاند: ایشاع [[خاله]] [[حضرت مریم]] بود و برخی هم ایشاع را [[خواهر]] [[مریم]] دانستهاند، ولی قول اول مشهورتر است. | |||
هنگامی که مریم به [[دنیا]] آمد، طبق [[نذری]] که پدرش [[عمران]] کرده بود تا چون وی به دنیا بیاید او را به خدمتکاری [[کلیسا]] بگمارد، مریم را به [[مسجد الاقصی]] آوردند و سر پرستی او را به [[احبار]] و رؤسای آنجا واگذار کردند. البته به گفته برخی پدرش عمران، هنگامی که هنوز مریم به دنیا نیامده بود از دنیا رفت. پس وقتی مریم به دنیا آمد، مادرش «حنّه» او را در پارچهای پیچید و نزد بزرگان [[قوم]] آورد تا او را [[سرپرستی]] کنند. | |||
آنها برای سرپرستی او [[نزاع]] کردند. در این میان زکریا - که سمت [[ریاست]] احبار را به عهده داشت - پیش آمد و گفت: من به سرپرستی او سزاوارترم؛ زیرا خالهاش [[همسر]] من است. ولی بزرگان به این سخن قانع نشده و گفتند: اگر بنای [[شایستگی]] بود، مادرش از همه کس شایستهتر و سزاوارتر برای [[پرستاری]] و [[کفالت]] او بود. اکنون قرعه میزنیم و قرعه به نام هر که اصابت کرد، سرپرستی او را به عهده وی واگذار میکنیم. | |||
آنها نوزده نفر بودند و برای قرعه به جایگاه مخصوص - که [[نهر]] آبی بود - رفتند و طبق معمول تیرهای نشانهدار خود را در آب انداختند و با قرار گرفتن تیر زکریا در روی آب، قرعه به نام او اصابت کرد و کفالت مریم به عهده او محول گردید. زکریا مریم را به [[خانه]] و پیش خالهاش آورد و او [[دوران شیرخوارگی]] و [[کودکی]] را در [[خانه]] [[زکریا]] و با [[پرستاری]] خالهاش [[ایشاع]] پشت سرگذارد. چون به سن [[رشد]] رسید، زکریا اتاقی برای [[عبادت]] او در [[مسجد]] بساخت و دری برای آن قرار داد که به وسیله نردبان بدان بالا میرفتند و کسی جز زکریا پیش [[مریم]] نمیرفت و آب و غذای او را خودش پیش او میبرد. | |||
هرگاه زکریا به [[اتاق]] مریم وارد میشد، میوههای گوناگون و تازه در نزد او مییافت. در زمستان میوه تابستانی و در تابستان میوه زمستانی و چون از وی میپرسید که اینها از کجاست؟ [[حضرت مریم]] میگفت: که از جانب خداست که هر که را خواهد بیحساب روزی میدهد. | |||
زکریا که تا آن وقت فرزند دار نشده بود و به سبب نازا بودن همسرش ایشاع نیز امیدی به فرزنددار شدن خود نداشت و شاید از این ماجرا [[رنج]] میبرد، با دیدن آن منظره بار دیگر به [[فکر]] فرزند افتاد و به ویژه که میدید با نداشتن فرزند کسی را ندارد که پس از وی [[وارث]] [[حکمت]] و پاسدار [[دین]] و [[آیین]] او گردد و پیوسته در این [[آرزو]] بود، اما با گذشت سنین بسیار از [[عمر]] زکریا و همسرش ایشاع و پشت سر گذاشتن [[دوران جوانی]] و به خصوص عقیم بودن همسرش، دیگر [[امید]] زکریا کمکم به [[نومیدی]] تبدیل میشد. اما وقتی [[مشاهده]] کرد [[خدای تعالی]] بدون هیچ وسیله و با نبودن اسباب و علل عادی میوههای گوناگون و [[غذا]] برای مریم میفرستد، بارقه امیدی در دلش پیدا شد و به فکر آرزوی دیرین خود افتاد و با خود گفت: آن خدای قادری که میتواند میوه زمستانی را در فصل تابستان و میوه تابستانی را در فصل زمستان برای مریم بفرستد، مسلماً [[قادر]] است که در سن [[پیری]] و با عقیم بودن همسرم ایشاع نیز به من [[فرزندی]] [[عنایت]] کند. | |||
در این جا بود که روی نیاز به درگاه [[پروردگار]] [[بینیاز]] کرده و از وی درخواست فرزندی [[پاک]] و [[شایسته]] نمود<ref>صدوق در عیون الاخبار، از ریان بن شبیب روایت کرده که گوید: روز اول محرم نزد امام هشتم شرفیاب شدم حضرت به من فرمود: آیا روزه هستی؟ عرض کردم: نه. فرمود: امروز روزی است که زکریا به درگاه خدا دعا کرد و از خدا فرزندی پاک خواست و خداوند دعایش را مستجاب فرمود، پس هر کس در این روز روزه بگیرد و به درگاه خداوند دعا کند، خدا دعایش را مستجاب کند، چنان که دعای زکریا را مستجاب فرمود.</ref> و طولی نکشید که دعای او [[مستجاب]] شد و [[فرشتگان]]، مژده ولادت [[یحیی]] را از همسرش [[ایشاع]] بدو دادند. | |||
[[زکریا]] با شنیدن این مژده بیاندازه خوشحال شد، ولی چون خودش طبق [[نقلی]] ۱۲۰ ساله و همسرش نیز ۹۸ ساله و نازا بود، برای [[اطمینان]] خاطر بیشتر در این باره یا برای این که بداند آیا چنین [[فرزندی]] از ایشاع به [[دنیا]] خواهد آمد یا از [[زن]] دیگری، پرسید که چگونه ممکن است با این وضع من فرزند دار شوم؟ اما وقتی که فرشتگان [[قدرت]] [[حق تعالی]] را به او [[تذکر]] دادند، مطمئن شد و از [[خدا]] خواست تا برای وی پیش از عملی شدن آن مژده علامتی قرار دهد که به همسرش و دیگران بگوید. | |||
چنان که در [[ترجمه]] و [[تفسیر آیات]] گذشت، [[خداوند]] نشانه این کار را آن قرار داد که سه [[روز]] زبانش در بند شود و جز به رمز و اشاره نتواند سخن بگوید. | |||
[[وعده]] حق تعالی تحقق یافت و یحیی به دنیا آمد. در [[حدیثی]] است که فاصله بین [[بشارت]] خداوند و ولادت یحیی، پنج سال طول کشید، و پس از گذشت پنج سال از مژدهای که خداوند به زکریا داده بود، یحیی به دنیا آمد و از همان [[کودکی]]، مورد [[لطف]] خدای [[مهربان]] قرار گرفت و [[مقام پیامبری]] به او داده شد و از زاهدان گردید و در [[عبادت]] حق تعالی بسیار کوشا و جدی بود، به شرحی که در احوال آن حضرت پس از این خواهد آمد.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص۵۶۲.</ref> | |||
==حضرت زکریا و [[یحیی]]{{عم}}== | |||
[[همسر]] [[زکریا]] و مادر [[مریم]]، [[خواهر]] یکدیگر بودند و اتفاقاً هر دو در آغاز، عقیم و نازا بودند، هنگامی که مادر مریم از [[لطف]] [[پروردگار]] صاحب فرزند شایستهای شد و زکریا، [[اخلاص]] و ویژگیهای شگفتآور او را دید، [[آرزو]] کرد که او هم [[فرزندی]] [[پاک]] و با [[تقوی]] و [[پرهیزکار]] همچون مریم داشته باشد، که چهرۀ او [[آیت]] و نشانۀ [[عظمت خداوند]] و [[توحید]] گردد، و با این که سالیان درازی از [[عمر]] زکریا و همسرش گذشته بود و از نظر [[موازین]] طبیعی بسیار بعید بنظر میرسید که صاحب فرزندی شوند، [[عشق]] پروردگار و مشاهدۀ وجود میوههای تازه در غیر فصل در کنار [[محراب]] [[عبادت]] مریم، [[قلب]] او را لبریز از [[امید]] ساخت که ممکن است در فصل [[پیری]]، میوه فرزند بر شاخسار وجودش آشکار شود و لذا هنگامی که مشغول [[نیایش]] بود، از [[خداوند]] تقاضای فرزندی کرد. | |||
«خداوندا فرزند پاکیزهای به من عطا کن که تو دعای [[بندگان]] خود را میشنوی»<ref>{{متن قرآن|هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ}} «آنجا بود که زکریّا پروردگار خود را فرا خواند، گفت: پروردگارا! به من از سوی خویش فرزندی پاکیزه عطا کن که تو شنوای دعایی» سوره آل عمران، آیه ۳۸.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۴۱۵.</ref> | |||
==[[بشارت]] به تولّد یحیی== | |||
چیزی نگذشت که دعای زکریا به [[اجابت]] رسید «و موقعی که او در محراب عبادت مشغول نیایش بود، [[فرشتگان]] پروردگار، او را صدا زدند و بشارت دادند که خداوند به زودی پسری بنام «یحیی» به او خواهد داد»<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۹.</ref> که دارای صفات زیر است: | |||
نخست این که «به [[حضرت مسیح]] [[ایمان]] میآورد»<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۹.</ref>، و او را با ایمان خود، تقویت و کمک میکند در [[تاریخ]] آمده، یحیی، شش ماه از [[عیسی]] بزرگتر بود و نخستین کسی بود که [[نبوت]] او را [[تصدیق]] کرد و چون در میان [[مردم]] به [[پاکی]] و [[زهد]]، اشتهار تامی داشت، این [[گرایش]] او به [[مسیح]]، اثر عمیقی در توجه مردم به نبوت و [[دعوت]] او داشت. | |||
دیگر این که «او از نظر [[علم]] و عمل [[رهبری جامعه]] را به عهده خواهد داشت»<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۹.</ref> و علاوه بر اینها «خود را از هوی و هوسهای [[سرکش]] و از [[آلودگی]] به [[دنیاپرستی]] نگاه میدارد»<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۹.</ref> و بالاخره یکی از امتیازات او این است که «[[پیغمبر]] [[خدا]] و از [[صالحان]] خواهد بود»<ref>{{متن قرآن|فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}} «پس فرشتگان او را در حالی که در محراب به نماز ایستاده بود ندا دادند: خداوند تو را به (تولّد) یحیی نوید میدهد که «کلمهای از خداوند» را راست میشمارد و سالار و (در برابر زنان) خویشتندار و پیامبری از شایستگان است» سوره آل عمران، آیه ۳۹.</ref>. | |||
[[زکریا]] از شنیدن [[بشارت]] [[تولد]] [[یحیی]] به وسیلۀ [[فرشتگان]] در شگفت شد و در پیشگاه خدا عرض کرد: «خداوندا! چگونه ممکن است [[فرزندی]] از من متولد شود در حالی که به [[پیری]] رسیدهام و همسرم نازا است» در جواب به او [[وحی]] شد که «[[خداوند]] این گونه هر چه را بخواهد، انجام میدهد»<ref>{{متن قرآن|قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ}} «گفت: پروردگارا! در حالی که سالمندی در من پیش رفته و همسرم نازا است، چگونه مرا فرزندی میتواند بود؟ فرمود: چنین است، خداوند هرچه را بخواهد به انجام میرساند» سوره آل عمران، آیه ۴۰.</ref>.<ref>در اینجا سؤالی پیش میآید که [[تعجب]] و [[شگفتی]] زکریا با توجه به [[قدرت]] بیپایان [[پروردگار]] برای چه بود؟ | |||
ولی با توجه به [[آیات]] دیگر [[قرآن]] پاسخ آن روشن است، او میخواست بداند که از یک [[زن]] نازا که حتی سالها بود، دوران قاعدگی را پشت سر گذاشته بود چگونه ممکن است، فرزندی متولد شود؟ آیا بار دیگر همچون [[زنان]] [[جوان]] و میانسال، [[عادت]] ماهانه میبیند؟ یا به طرز دیگر آمادۀ پرورش فرزند میشود. | |||
به علاوه [[ایمان]] به [[قدرت خداوند]]، غیر از [[شهود]] و [[مشاهده]] است، او در [[حقیقت]] میخواست در اینجا ایمان از به مرحله «شهود» برسد و همانند [[ابراهیم]] که [[ایمان به معاد]] داشت و تقاضای شهود میکرد، میخواست به چنین مرحلهای از [[اطمینان]] نایل گردد و این طبیعی است که هر [[انسانی]]، هنگامی که با مسئلهای بر خلاف [[قوانین]] [[طبیعت]] مواجه میشود، در [[فکر]] فرو میرود و [[تمایل]] پیدا میکند که یک نشانه [[حسی]] برای آن بیابد.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۴۱۷.</ref> | |||
==نشانهای بر ولادت یحیی== | |||
در اینجا، زکریا از خداوند تقاضای نشانهای بر بشارت تولد یحیی میکند اظهار تعجب زکریا از این حادثه عجیب، و همچنین تقاضای نشانه از پروردگار به هیچ وجه، دلیل بر عدم [[اعتماد]] او بر وعدههای پروردگار نیست، بلکه زکریا میخواست ایمان او به این مطلب، [[ایمان شهودی]] گردد، زکریا میخواست، قلبش مالامال از اطمینان شود و همچون ابراهیم که به دنبال [[اطمینان]]، و [[آرامش]] زائیده از [[شهود]] [[حسی]] میگشت، به چنین مرحلهای برسد. | |||
[[خداوند]]، این در خواست [[زکریا]] را نیز، به [[اجابت]] رسانید و برای او نشانهای قرار داد، نشانه این بود که بدون هیچ عامل طبیعی، زبان او سه شبانه [[روز]]، از کار افتاد و [[قادر]] بر گفتگوهای عادی نبود ولی به هنگام [[تسبیح]] و ذکر [[پروردگار]]، زبان او به [[راحتی]] گردش میکرد، این وضع عجیب نشانهای از [[قدرت پروردگار]] بر همه چیز بود، خدایی که میتواند زبان بسته را به هنگام ذکرش بگشاید، قادر است از رحم بسته و عقیم، [[فرزندی]] با [[ایمان]] که [[مظهر]] ذکر پروردگار بوده باشد به وجود آورد، و از همینجا [[ارتباط]] این نشانه با آنچه زکریا میخواست، روشن میگردد. | |||
ضمناً ممکن است، این نشانه، نکته دیگری را هم در بر داشته باشد و آن این که [[اصرار]] [[زیاد]] زکریا روی این مسئله و درخواست نشانه، گرچه کار [[حرام]] و یا مکروهی نبود ولی هر چه بود، شباهتی به [[ترک اولی]] داشت و به همین جهت، خداوند نشانهای برای او قرار داد که ضمن قدرتنمایی، [[تنبیه]] و اشارۀ پر معنی به این ترک اولی بوده باشد. | |||
خداوند فرزندی به زکریا داد که از جهات زیادی شباهت به [[فرزند مریم]]، [[عیسی]] داشت، از جهت [[نبوت]] در [[کودکی]]، و از جهت مفهوم اسم (عیسی و [[یحیی]] هر دو از نظر لغت به معنی «زنده میماند» است) و از نظر [[درود فرستادن]] خداوند بر آنها در مراحل سهگانه «[[تولد]]، [[مرگ]] و [[حشر]]» و از جهات دیگر.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۴۱۸.</ref> | |||
== ولادت و نیاکان == | == ولادت و نیاکان == | ||
== پدر و مادر == | == پدر و مادر == | ||
== نام و نسب == | == نام و نسب == | ||
خط ۱۹: | خط ۶۶: | ||
== فرزندان == | == فرزندان == | ||
== شمایل و صفات ظاهری == | == شمایل و صفات ظاهری == | ||
== صفات و ویژگیهای شخصیتی== | == صفات و ویژگیهای شخصیتی == | ||
==قوم و محل سکونت == | == قوم و محل سکونت == | ||
===[[قوم زکریا]]=== | === [[قوم زکریا]] === | ||
== سرگذشت تاریخی == | == سرگذشت تاریخی == | ||
== نبوت و رسالت == | == نبوت و رسالت == | ||
== امامت و ولایت == | == امامت و ولایت == | ||
== علم ویژه الهی== | == علم ویژه الهی == | ||
== عصمت == | == عصمت == | ||
== فضایل و مناقب == | == فضایل و مناقب == | ||
== سیره == | == سیره == | ||
== اصحاب == | == اصحاب == | ||
== مخالفان و دشمنان== | == مخالفان و دشمنان == | ||
== رحلت و محل دفن == | == رحلت و محل دفن == | ||
[[حضرت زکریا]] بیشتر اوقات خود را به [[عبادت]] [[حق تعالی]] و [[موعظه]] و [[اندرز]] [[بندگان خدا]] میگذرانید تا وقتی که به دستور [[پادشاه]] [[جبار]] آن [[زمان]] فرزندش [[یحیی]] را به [[قتل]] رساندند. [[زکریا]] از [[ترس]] وی از [[شهر]] خارج و در یکی از باغهای اطراف [[بیتالمقدس]] پنهان شد. مأموران شاه در تعقیب او وارد باغ شدند. درختی در آنجا بود و زکریا میان آن درخت رفته و پنهان گردید. مأموران به [[راهنمایی]] [[شیطان]] -که به صورت [[انسانی]] در آمده بود - به کنار آن درخت آمدند و با اره آن درخت را دو نیم کردند و زکریای [[پیغمبر]] نیز در وسط درخت به دو نیم شد. | |||
در پارهای از نقلهاست که علت خروج زکریا از شهر بیتالمقدس آن بود که [[یهودیان]] آن بزرگوار را متهم به زنای با [[مریم]] کردند؛ زیرا کس دیگری جز او نزد مریم رفتوآمد نمیکرد و مریم نیز بدون داشتن شوهر حامله شده بود. [[یهود]] گفتند: این [[کودک]] از زکریاست و شیطان نیز به این [[شایعه]] کمک کرد و یهود را بر [[ضد]] زکریا تحریک نمود و آن حضرت ناچار شد از شهر خارج شود و به آن باغ [[پناه]] ببرد، ولی یهودیان به تعقیب آن حضرت آمدند و چنان که ذکر شد، در آن باغ میان آن درخت او را [[شهید]] کردند و طبق [[نقلی]] آن درخت نزد یهود [[مقدس]] بود و حاضر به قطع آن نبودند، اما به [[اصرار]] شیطان سرانجام آن را قطع کردند<ref>علل الشرائع، ص۳۸؛ کامل التواریخ، ج۱، ص۱۷۰ - ۱۷۵.</ref>. | |||
سپس [[خداوند تعالی]] برای [[انتقام]] [[خون]] یحیی و زکریا خبیثترین [[مردم]] را بر آنها مسلط کرد و جمع بیشماری از آنها را به انتقام ریختن خون [[پاک]] آن دو پیغمبر بزرگوار به [[دیار]] نابودی فرستاد و [[بیت المقدس]] را ویران کرد، به شرحی جنازه آن بزرگوار در بیتالمقدس [[دفن]] شد و [[قبر]] آن حضرت در آن جاست.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص۵۶۶.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[یحیی]] (فرزند) | * [[یحیی]] (فرزند) | ||
* [[مریم]] | * [[مریم]] | ||
خط ۴۷: | خط ۹۷: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | |||
# [[پرونده:13681351.jpg|22px]] [[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|'''تاریخ انبیاء''']] | |||
# [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|'''قصههای قرآن''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۵۳: | خط ۱۰۵: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{نبوت شناسی}} | |||
[[رده:پیامبران]] | [[رده:پیامبران]] | ||