افسانه غرانیق در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


== مقدمه ==
'''[[افسانه غرانیق]]''' عنوان داستانی است که در برخی متون و منابع اهل سنت نقل شده است. [[افسانه]] حکایتی بی‌اصل و [[دروغ]] است و تعبیر افسانه از آن روست که بیشتر [[دانشمندان اسلامی]] این داستان را بی‌پایه و دروغ دانسته‌اند. افسانه غرانیق به داستانی اشاره دارد که در آن رسول خدا هنگام نزول آیات سوره نجم تحت تسلط شیطان قرار گرفت و بدون آنکه خود متوجه گردد، برخی جملاتی که هم وزن با آیات این سوره بود و توسط شیطان به ایشان القاء شد را هنگام ابلاغ این سوره بر مردم قرائت فرمود که متضمن تعریف و تمجید از بت پرستان و بت‌های آنها بود تا آنجا که مورد اعتراض جبرئیل واقع شد. علاوه بر اینکه این داستان به لحاظ کلامی با [[عصمت پیامبر]] در مقام تلقی و ابلاغ وحی منافات دارد و [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] بسیاری برای ردّ آن وجود دارد، متکلمان اشکالات دیگری نیز همچون مخالفت با بسیاری از آیات قرآنی که مشتمل بر عدم امکان تسلط شیطان بر انبیا است، ضعف های سندی و دلالی، تنافی با تاریخ و ... را نیز در باره آن مطرح کرده‌اند.  
در برخی [[منابع تفسیری]]<ref>جامع البیان، ج۱۰ و ۱۷، ص۲۴۵ و ۲۴۹؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۳۸۶.</ref>، [[حدیثی]]<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص١٢٢؛ المعجم الکبیر، ج۹، ص۳۵؛ ج۱۲، ص۴۲.</ref> و [[تاریخی]]<ref>الطبقات، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۰ - ۵۵۲</ref> [[اهل سنت]] به داستانی عجیب برمی خوریم که به داستان یا «[[افسانه غرانیق]]» موسوم است. [[افسانه]] حکایتی بی‌اصل و [[دروغ]] است<ref>لغت‌نامه، ج۲، ص۲۶۲۵، «افسانه».</ref> و تعبیر افسانه از آن روست که بیشتر [[دانشمندان اسلامی]] این داستان را بی‌پایه و دروغ دانسته‌اند<ref>تنزیه الانبیا، ص۱۰۶، ۱۰۹؛ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۲۳۶، ۲۴۱؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۹۸ - ۳۹۹.</ref>. با این حال [[خاورشناسان]] در قرون اخیر این افسانه را دستاویز طعن‌هایی بر [[اسلام]] و [[قرآن]] قرار داده‌اند<ref>نقد توطئه آیات شیطانی، ص۱۴ و ۱۸؛ تاریخ قرآن، ص۱۶۵.</ref>.


[[روایات]] عجیبی که از [[ابن عباس]] نقل شده عبارت است از این که: پیامبرخدا{{صل}} در [[مکه مکرمه]] مشغول خواندن [[سوره]] «والنجم» بود، چون به آیاتی که نام بت‌های [[مشرکان]] در آن بود رسید {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى}}<ref>«آیا بت‌های «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ * و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.</ref>، در این هنگام [[شیطان]] این دو جمله را بر زبان او جاری ساخت: {{عربی|«تلک الغرانیق العلی، وإن شفاعتهن لترتجی<ref>غرانیق جمع غرنوق بر وزن مزدور یک نوع پرنده آبی سفید یا سیاه رنگ است و به معانی دیگر نیز آمده (قاموس اللغة).</ref>!}}؛ اینها پرندگان زیبای بلند مقامی هستند و از آنها [[امید]] [[شفاعت]] است!
== شرح ماجرا ==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[افسانه غرانیق چیست؟ و چه ارتباطی با عصمت پیامبر دارد؟ (پرسش)| افسانه غرانیق چیست؟ و چه ارتباطی با عصمت پیامبر دارد؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
در برخی [[منابع تفسیری]]<ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص۲۴۵، ۲۴۹؛ الدر المنثور، ج۴، ص۳۶۶-۳۶۸؛ کشف‌الاسرار، ج ۶، ص۳۸۶.</ref>، [[حدیثی]]<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص۱۲۲؛ المعجم الکبیر، ج ۹، ص۳۵؛ ج ۱۲، ص۴۲.</ref> و [[تاریخی]]<ref>الطبقات، ج ۱، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص۵۵۰، ۵۵۲؛ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۷.</ref> اهل سنت چنین نقل شده است که وقتی [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، در [[مکه]] [[سوره نجم]] را برای [[مردم]] قرائت می‌کردند، وقتی به این [[آیات]] رسیدند: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى* وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى}}<ref>«آیا بت‌های "لات" و "عزّی" را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ * و آن سومین بت دیگر "منات" را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.</ref> ‌شیطان این جملات را به ناگاه بر زبان حضرت نهاد: {{عربی|تلک الغرانیق<ref>غرانیق، جمع غُرنُوق، غرنیق و غُرانِق می‌باشد و به معنای پرنده‌ای است که در فارسی به آن «کلنگ» گفته می‌شود. همچنین به معنی جوان و سفیدرو نیز می‌آید. (ر.ک: الصحاح، ج۴، ص۱۳۵۷، ماده غرق و المنجد، ص۵۴۹، ماده غرن و ترجمه منجد الطلاب، ص۳۹۳‌، ماده غرنق) تشبیه بت‌ها به غرانیق به لحاظ این است که بر اساس اعتقاد بت‌پرستان، بت‌ها از مقام شفاعت نزد خداوند برخوردار بودند و از این جهت گویا همانند پرندگان در آسمان بالا می‌رفتند. (ر.ک: مجمع البحرین، ج۵، ص۲۲۲، ماده غرق؛ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۳۲۵) و یا اینکه استعمال، به لحاظ معنای دوم است، یعنی، بت‌ها به جوانان سفیدرو تشبیه شده‌اند.</ref> العلی و ان شفاعتهن لترتجی}}؛ آن سه [[بت]]، سفیدرویانی هستند که مقام والایی دارند و از آنها [[امید]] [[شفاعت]] می‌رود.


در این هنگام مشرکان خوشحال شدند و گفتند محمد{{صل}} تاکنون نام خدایان ما را به [[نیکی]] نبرده بود، در این هنگام [[پیامبر]]{{صل}} [[سجده]] کرد و آنها هم سجده کردند. در این هنگام [[جبرئیل]]{{ع}} نازل شد و به پیامبر{{صل}} اخطار کرد که این دو جمله را من برای تو نیاورده بودم، این از القائات شیطان بود، در این موقع [[آیات]] مورد بحث {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ...}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.</ref> نازل گردید و به [[پیامبر]]{{صل}} و [[مؤمنان]] هشدار داد!
[[مشرکان]] که تا آن [[روز]] از زبان [[پیامبر]]{{صل}}، جز [[مخالفت]] با بت‌هایشان نشنیده بودند، از این [[تغییر]] موضع پیامبر بسیار [[خشنود]] شدند. پیامبر{{صل}} نیز ـ شاید به شکرانه اینکه توانسته است [[دل]] مشرکان را به دست آورد ـ به [[سجده]] افتاد و مشرکان نیز چنین کردند!


گرچه جمعی از مخالفان اسلام برای تضعیف برنامه‌های پیامبر{{صل}} به [[گمان]] اینکه دستاویز خوبی پیدا کرده‌اند این قضیه را با آب و تاب فراوان نقل کرده و شاخ و برگ‌های زیادی به آن داده‌اند، ولی قرائن فراوان نشان می‌دهد که این یک [[حدیث]] مجعول و ساختگی است که برای بی‌اعتبار جلوه دادن [[قرآن]] و کلمات [[پیامبراسلام]]{{صل}} به وسیله [[شیطان]] صفتان جعل شده است<ref>تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۴۱ - ۱۴۳</ref>؛ زیرا:
رسم [[جبرئیل]] بر این بود که شبِ همان روزی که آیاتی بر [[رسول خدا]]{{صل}} نازل می‌کرد، به خدمت حضرت فرود می‌آمد و از ایشان می‌خواست که [[آیات]] نازل شده در آن روز را باز گوید. آن روز به شب رسید و جبرئیل طبق معمول برای استماع [[قرائت ]]پیامبر به خدمت حضرت رسید. پیامبر شروع به [[قرائت]] [[سوره نجم]] نمود تا رسید به جملاتی که از ناحیه [[شیطان]] به حضرت القا شده بود. ناگهان رنگ جبرئیل متغیر شد و با حالت [[عصبانیت]] گفت: مَه مَه! ساکت باش! {{عربی|من این لک هذا؟}} این سخنان را از کجا آورده‌ای؟ حضرت پاسخ داد که اینها همان آیاتی است که تو بر من نازل کردی.[[ جبرئیل]] گفت: آیا چنین [[کلام]] نکوهیده‌ای را من به تو آموخته‌ام؟


اولاً، به گفته محققان، راویان این حدیث افراد [[ضعیف]] و غیر موثق‌اند و صدور آن از [[ابن عباس]] نیز به هیچ وجه معلوم نیست و به گفته [[محمد بن اسحاق]] این حدیث از مجعولات زنادقه می‌باشد و او کتابی در این باره نگاشته است<ref>فخر رازی، تفسیر کبیر، ج۲۳، ص۵۰.</ref>.
آن‌گاه پیامبر متوجه شد که [[اشتباه]] و [[گناه]] بزرگی مرتکب شده است و دریافت که در اثر چیرگی شیطان و اغوای او، این آیات را بر [[مردم]] خوانده است. [[ترس]] و [[اضطراب]]، سراسر وجودش را فرا گرفت و به عاقبت کار می‌اندیشید، و اینکه [[خداوند]] با او چگونه [[رفتار]] خواهد کرد. در این هنگام، برای نکوهش و [[سرزنش]] حضرت، آیاتی از [[سوره اسراء]] نازل شد: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا * إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی * آنگاه بی‌گمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) می‌چشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمی‌یافتی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۵.</ref>.


ثانیاً، [[احادیث]] متعددی در مورد نزول [[سوره نجم]] و سپس [[سجده]] کردن پیامبر{{صل}} و [[مسلمانان]] در کتب مختلف نقل شده و در هیچ یک از این احادیث سخنی از [[افسانه غرانیق]] نیست. این نشان می‌دهد که این جمله بعدا به آن افزوده شده است<ref>فخر رازی، تفسیر کبیر، ج۲۳، ص۵۰.</ref>.
با نزول این [[آیات]]، به غم‌های [[پیامبر]] افزوده شد، تا اینکه بعد از مدتی، آیاتی نازل شد که [[نشانه]] [[عفو و گذشت]] [[خداوند]] نسبت به حضرت بود: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۱۲۰-۱۳۱؛ [[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]].</ref>.


ثالثاً، [[آیات]] آغاز سوره نجم صریحا این [[خرافات]] را ابطال می‌کند؛ آنجا که می‌گوید: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>. این [[آیه]] با [[افسانه]] فوق چگونه سازگار است؟
==[[ادله]] بطلان [[حدیث]] [[غرانیق]] ==
علاوه بر اینکه این داستان با [[عصمت پیامبر]] در مقام تلقی و ابلاغ وحی منافات دارد و [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] بسیاری برای ردّ این گونه [[افسانه‌ها]] کافی است. اشکالات دیگری نیز در آن وجود دارد که به آنها اشاره کنیم:
=== اشکالات سندی ===
==== اعتراف به جعلی بودن حدیث توسط بزرگان اهل سنت ====
بسیاری از صاحب‌نظران [[اهل سنت]]، در سند حدیث خدشه وارد کرده و آن را از [[احادیث]] موضوعه و مجعوله توسط [[کفار]] و زنادقه شمرده<ref>تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۴۹-۱۵۰؛ فتح الباری، ج۸، ص۴۹۸؛ ر.ک: الرحلة المدرسیة، ص۴۴-۴۵.</ref> و گفته‌اند که سند هیچ یک از طرق این [[روایت]]، به [[زمان]] معاصر با این واقعه نمی‌رسد؛ یعنی، هیچ یک از راویان این قصه از کسانی نبوده‌اند که زمان نزول [[سوره نجم]] را [[درک]] کرده باشند. نزدیک‌ترین شخص به زمان وقوع این حادثه، از بین کسانی که این قصه را از آنها نقل کرده‌اند، [[ابن‌عباس]] است و حال آنکه ابن‌عباس یک سال قبل از هجرت متولد شده است<ref>و یا آنکه در آن زمان، کودکی دو سه ساله بوده است. ر.ک: الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۳۰.</ref>. ولی به تصریح خود آنها، زمان وقوع این جریان به سال پنجم بعثت بر می‌گردد<ref>الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۶۶-۶۷؛ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref>؛ یعنی حدود هفت سال پیش از تولد ابن‌عباس<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص۲۳۸-۲۴۳؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۱۲۰-۱۳۱.</ref> با توجه به آنچه گفته شد می‌توان چنین نتیجه گرفت که:
#بسیاری از علمای اهل سنت و قاطبه علمای شیعه این حدیث را جعلی و مخدوش دانسته‌اند.
#سند همه [[روایات]] [[افسانه غرانیق]] منقطع است<ref>نصب المجانیق، ص۵، ۱۸، میقات، ش۲۴، ص۵۸، ۶۲؛ الاسرائیلیات، ص۳۱۴ ـ ۳۱۵.</ref>.
#راویان این داستان همگی از [[تابعان]] و طبقات بعد از آنها بوده و در زمان ادعا شده برای وقوع این داستان هنوز به [[دنیا]] نیامده بودند و از میان آنها تنها [[ابن عباس]] از [[صحابه پیامبر]]{{صل}} است؛ لکن تولد او نیز دست کم سه سال پس از زمانی است که برای وقوع افسانه غرانیق یاد کرده‌اند<ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۱۲۰-۱۳۱.</ref>


رابعا، آیاتی که بعد از ذکر نام [[بت‌ها]] در این [[سوره]] آمده، همه بیان [[مذمت]] بت‌ها و [[زشتی]] و [[پستی]] آنهاست و با صراحت می‌گوید: اینها اوهامی است که شما با پندارهای بی‌اساس خود ساخته اید و هیچ گونه کاری از آنها ساخته نیست: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى}}<ref>«آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.</ref>. با این مذمت‌های شدید چگونه ممکن است چند جمله قبل از آن، [[مدح]] [[بت‌ها]] شده باشد؟ به علاوه [[قرآن]] صریحا یادآور شده که [[خدا]] تمامی آن را از هرگونه [[تحریف]] و [[انحراف]] و تضییع [[حفظ]] می‌کند، چنان که در [[آیه]] ۹ [[سوره حجر]] می‌خوانیم: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>.
==== تناقض در نقل‌های مختلف [[حدیث]] ====
تناقضات فراوانی در نقل‌های مختلف این داستان به چشم می‌خورد که از هر شخص منصفی سلب اعتماد کرده، [[دروغ]] بودن آن را می‌نمایاند.<ref>الهدی الی دین المصطفی۹، ج ۱، ص۱۶۸، ۱۷۲؛ الرواشح، ص۱۹۰؛ نصب المجانیق، ص۱۹.</ref>؛ یعنی اولاً در گوینده جملات {{عربی|"تلك الغرانيق العلى"}} [[اختلاف]] است که آیا [[پیامبر]] یا یکی از مشرکان یا [[شیطان]] آنها را گفته است. ثانیاً این دو جمله نیز گوناگون نقل شده است. ثالثاً در [[زمان]] وقوع حادثه و کیفیت آن نیز اختلاف است، از همین‌رو اعتماد به چنین خبری که از جهات گوناگون تشویش دارد دشوار است<ref>تاریخ قرآن، ص۱۵۸.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص۳۷۶.</ref>. برخی گفته‌اند که شب بعد از وقوع این جریان، [[جبرئیل]] بر پیامبر نازل شد و حضرت را از آنچه رخ داده بود [[آگاه]] کرد. اما در برخی دیگر از نقل‌ها آمده است که افشای این جریان و [[آگاهی]] [[پیامبر]] از ماجرا تا مدت‌ها طول کشید؛ به طوری که مسلمانانی که به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کرده بودند، با شنیدن خبر توافق پیامبر با [[قریش]]، به [[مکّه]] برگشتند. امّا پس از مدتی [[جبرئیل]] از [[نسخ]] [[آیات]] [[شیطانی]] خبر داد و مجدداً [[مشرکان]] سخت‌گیری‌های خود را آغاز کردند<ref>تفسیر الطبری، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۳؛ الدر المنثور، ج۴، ص۳۶۷-۳۶۸؛ السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۲۶.</ref>. همچنین، در بعضی از نقل‌ها، [[زمان]] [[سجده]] پیامبر و مشرکان، پس از اتمام [[آیه]] آخر [[سوره نجم]] عنوان شده، اما ظاهر برخی دیگر از [[روایات]] این است که پس از القای {{عربی|تلک الغرانیق....}} بوده است<ref>تفسیر الطبری، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۳.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۱۲۰-۱۳۱.</ref>


خامساً، مبارزه پیامبر{{صل}} بابت و [[بت پرستی]] یک [[مبارزه]] [[آشتی]] ناپذیر و پی گیر و بی‌وقفه از آغاز تا پایان [[عمر]] او است، [[پیامبر]]{{صل}} در عمل نشان داد که هیچگونه [[مصالحه]] و [[سازش]] و انعطافی در مقابل [[بت]] و بت پرستی - حتی در سخت‌ترین حالات - نشان نمی‌دهد. در این وضعیت چگونه ممکن است چنین الفاظی بر زبان مبارکش جاری شود؟
=== اشکالات محتوایی ===
==== تضاد حدیث غرانیق با ادله عصمت پیامبر ====
[[ادله عقلی]] و [[نقلی]] فراوانی بر [[عصمت پیامبران]] و به ویژه [[پیامبر خاتم]]{{صل}} از انواع [[معاصی]]، [[خطا]]، [[اشتباه]] و [[نسیان]] قبل و بعد از تصدی منصب نبوت دلالت دارند، گستره این [[ادله]]، به حدی است که مشتمل بر [[عصمت]] آن حضرت در دریافت و ابلاغ وحی نیز می‌شود و [[افسانه غرانیق]] با این ادله صحیح و قطعی الصدور در تضاد است و از آنجا که در این گونه موارد [[وظیفه]] ما عرضه این داستان بر [[قرآن کریم]] است، عصمت آن حضرت را پذیرفته و این داستان را کنار می‌گذاریم. در ادامه به برخی از ادله [[اثبات]] پیامبر خاتم اشاره می‌کنیم.


سادساً، حتی آنها که [[پیامبراسلام]]{{صل}} را از سوی خدا نمی‌دانند و [[مسلمان]] نیستند، او را [[انسانی]] متفکر و [[آگاه]] و [[مدبر]] می‌دانند که در [[سایه]] تدبیرش به بزرگترین پیروزی‌ها رسید. چنین کسی که [[شعار]] اصلی‌اش {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«آنان چنان بودند که چون به آنها می‌گفتند: هیچ خدایی جز خداوند نیست، سرکشی می‌ورزیدند» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref> و مبارزه آشتی ناپذیر با هرگونه [[شرک]] و بت پرستی بوده و عملا نشان داده است که در ارتباط با مسئله [[بت‌ها]] حاضر به هیچ گونه سازشی نیست، چگونه ممکن است برنامه اصلی خود را رها کرده و از بت‌ها این چنین تجلیل کند؟
===== اول: دلایل نقلی =====


از مجموع این بحث به خوبی روشن می‌شود که [[افسانه غرانیق]] ساخته و پرداخته [[دشمنان]] ناشی و مخالفان بی‌خبر است که برای تضعیف موقعیت [[قرآن]] و [[پیامبر]]{{صل}} چنین [[حدیث]] بی‌اساسی را جعل کرده‌اند؛ از این رو تمام محققان اسلامی اعم از [[شیعه]] و [[اهل سنت]] این حدیث را قویا [[نفی]] و تضعیف کرده‌اند و به جعل جاعلین نسبت داده‌اند<ref>مجمع البیان، تفسیر فخر رازی، قرطبی، فی ظلال تفسیر، صافی روح ال حالمعانی و المیزان و تفسیرهای دیگر ذیل آیات مورد بحث.</ref>.
'''آیات مشتمل بر عصمت پیامبران'''


البته بعضی از [[مفسران]] توجیهی برای این حدیث ذکر کرده‌اند که بر فرض ثبوت اصل حدیث، قابل مطالعه بود و آن اینکه: [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[آیات قرآن]] را آهسته و با [[تأنی]] می‌خواند، و گاه در میان آن لحظاتی [[سکوت]] می‌کرد، تا دلهای [[مردم]] آن را به خوبی جذب کند، هنگامی که مشغول [[تلاوت آیات]] [[سوره نجم]] بود و به [[آیه]] {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى}}<ref>«آیا بت‌های «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ * و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.</ref> رسید، بعضی از [[شیطان]] صفتان ([[مشرکان]] لجوج) از فرصت استفاده کرده و جمله {{عربی|تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی}}را در این وسط با لحن مخصوصی سر دادند تا هم دهن [[کجی]] به سخنان پیامبر{{صل}} کنند و هم کار را بر مردم مشتبه سازند، ولی [[آیات]] بعد به خوبی به آنها پاسخ داد و [[بت پرستی]] را شدیدا محکوم کرد<ref>تفسیر قرطبی، ج۷، ص۴۴ - ۷۴؛ مرحوم طبرسی در مجمع البیان نیز آن را به عنوان یک احتمال آورده است.</ref>.
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. این آیات را می‌توان در چند دسته جای داد که عبارتند از: آیات دال بر عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]]<ref>سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>، آیات اصطفای الهی پیامبران <ref>سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>، آیات دال بر امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]]<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>، آیات دال بر معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی حسنه <ref>سوره احزاب، آیه ۲۱؛ سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>، آیات دال بر اینکه [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] است.<ref> سوره نساء، آیه ۱۶۵</ref>، آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند<ref>سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>


از اینجا روشن می‌شود اینکه بعضی خواسته‌اند [[داستان غرانیق]] را نوعی انعطاف از ناحیه پیامبر{{صل}} نسبت به [[بت پرستان]] به خاطر سرسختی آنها و علاقه پیامبر{{صل}} به جذب آنان به سوی [[اسلام]] بدانند و از این راه [[تفسیر]] کنند، مرتکب [[اشتباه]] بزرگی شده‌اند، و نشان می‌دهد که این توجیه گران موضع اسلام و [[پیامبر]]{{صل}} را در برابر [[بت]] و [[بت پرستی]] [[درک]] نکرده‌اند و مدارک [[تاریخی]] را که [[شهادت]] می‌دهند [[دشمنان]] حاضر شدند در این زمینه هر [[بهایی]] را به پیامبر{{صل}} بپردازند ولی او نپذیرفت و ذره‌ای از برنامه خود [[عدول]] ننمود ندیده‌اند و یا عمدا تجاهل می‌کنند<ref>تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۴۱-۱۴۴.</ref>.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۶۷.</ref>
'''آیات منحصر در عصمت پیامبر خاتم{{صل}}'''


== [[سستی]] پایه‌های [[افسانه غرانیق]] ==
[[آیات]] دال بر [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} را نیز می‌توان در چهار دسته کلی خلاصه نمود که عبارتند از آیات مشتمل بر خبر از دوری حضرت از [[گمراهی]] و [[هوای نفس]]<ref>سوره نجم، آیات ۴-۲.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۷۳.</ref>، آیات دال بر [[ امر]] به [[اطاعت]] مطلق از آن حضرت<ref>سوره نساء، آیه ۵۹ و سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>، آیات دال بر معرفی حضرت به عنوان [[اسوه حسنه]]، تاکید بر عدم ارتکاب [[فراموشی]] پیامبر در برخی آیات.
در رابطه با [[قرآن]] به عنوان یک [[کتاب آسمانی]]، فراوان خوانده و شنیده ایم که قرآن یک [[پیام]] [[وحیانی]] است که در طول ۲۳ سال به تدریج بر [[پیامبر مکرم اسلام]]{{صل}} نازل شد. با این حال هنوز درباره [[حقیقت]]، چیستی و چگونگی [[وحی]] به مثابه یک پدیده [[غیبی]] و یک شعور مرموز، [[پرسش‌ها]] و ابهام‌های فراوانی وجود دارد.


از میان انبوه پرسش‌هایی که یک باره به فضای [[ذهن]] هجوم می‌آورند، مهم‌تر از همه این است که [[شیطان]] آیا توان آن را دارد که در امر قدسی وحی دخل و [[تصرف]] کند و تسویلات خود را به صورت وحی جلوه دهد یا خیر؟
===== دوم: براهین عقلی =====
مهمترین براهین عقلی اثبات [[عصمت]] [[پیامبرخاتم]] {{صل}} که همان براهین اثبات لزوم یا ضرورت عصمت معصومان هستند، عبارت‌اند از: برهان لزوم هدایت بشر، [[برهان]] وجوب [[اطاعت]] از [[معصوم]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>،[[برهان حفظ شریعت]]<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، برهان لزوم اطمینان<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref> و [[برهان لطف]]<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>.


اگر این سؤال را به متون دینی و مجامع [[روایی]] [[خاندان اهل بیت]]{{ع}} عرضه کنیم، پاسخ منفی خواهد بود، اما اگر در آثار و نوشته‌های برخی [[اهل حدیث]] و غیر وارد از ناحیه [[اهل بیت]]{{ع}} بنگریم، پاسخ مثبت است. ایشان در پاره‌ای از آثار خود [[روایات]] و داستانهایی آورده‌اند که نه تنها با اصل مقام [[عصمت پیامبر]]{{صل}} ناسازگار است که حتی پایه و اساس [[نبوت]] را نیز متزلزل می‌سازد<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۱.</ref>.
===== سوم: [[اجماع]] مسلمانان بر [[عصمت پیامبر]] از [[کفر]] =====
به اجماع [[امت اسلام]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از تلفظ به کلمات [[کفرآمیز]] همچون [[مدح]] [[بت‌ها]]<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص۵۰؛ تنزیه الانبیاء، ص۱۷، ۲۳، ۱۵۱، ۱۵۴؛ روح المعانی، مج ۱۰، ج ۱۷، ص۲۶۳.</ref> و در [[تبلیغ دین]] از [[تسلط]] [[شیطان]] [[معصوم]] بوده است<ref>روح‌المعانی، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۷۰؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۹۶ـ ۳۹۷؛ تاریخ قرآن، ص۱۴۸.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص۳۷۶.</ref>


== افسانه غرانیق در منابع [[تشیع]] و [[اهل سنت]] ==
==== تنافی و مخالفت با سایر آیات قرآن ====
از مورخان، [[ابن سعد]] و از [[مفسران]]، [[طبری]] نخستین کسانی‌اند که روایاتی درباره این ماجرا نقل، و درباره [[صحت]] و سقم آن [[سکوت]] کرده‌اند. [[ابن حجر عسقلانی]] می‌گوید: [[موسی بن عقبه]] این داستان را در [[مغازی]] از [[محمد بن شهاب زهری]] نقل کرده و نیز ابو معشر آن را در [[سیره]] از [[محمد بن کعب قرظی]] و [[محمد بن قیس]] نقل کرده و [[طبری]] از او نقل می‌کند؛ بنابراین [[مغازی ابن شهاب]] و سیره ابو معشر که هیچ یک اکنون موجود نیست، منبع نهایی این داستان است<ref>فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳.</ref>، به هر حال دانشمندان شیعه به اتفاق این داستان را ساختگی دانسته و به [[تکذیب]] و رد آن از طرق گوناگون پرداخته‌اند<ref>تنزیه الانبیا، ص۱۰۶، ۱۰۹؛ الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۶۸، ۱۷۲؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۹۶-۳۹۷؛ الصحیح من سیره، ج۳، ص۱۳۷-۱۴۸.</ref>، چنان که بیشتر [[مفسران]] و عالمان [[اهل سنت]] نیز با [[دلایل]] گوناگون آن را ساختگی و مجعول دانسته‌اند تنها برخی از مفسران و عالمان اهل سنت آن را نقل کرده و رد نکرده و گاه درصدد توجیه آن برآمده‌اند<ref>فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳؛ جصاص، احکام القرآن، ج۳، ص۳۶۳.</ref>.
این [[حدیث]] مخالف [[قرآن]] است و حدیث مخالف قرآن بر اساس [[قوانین]] [[علم]] [[درایه]]، هرچند سند آن صحیح باشد فاقد اعتبار بوده، قطعا ساختگی و [[دروغ]] است<ref> الکافی، ج ۱، ص۶۸؛ امان الامة من الاختلاف، ص۶۷ ـ ۶۸؛ عمده، ص۸۴.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص۳۷۶.</ref>.


طبری در "تاریخ الامم و الملوک" نیز به نقل این داستان پرداخته و آن را رد نکرده است<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۰-۵۵۲</ref>، در حالی که این ماجرا در منابع کهن‌تر گزارش نشده و مورخان بزرگی مانند [[ابن اسحاق]] و [[ابن هشام]] آن را در سیره خود نقل نکرده‌اند. از سوی دیگر طبری در جمع [[احادیث]] مختلف و متنوع حرصی فراوان داشته و از همین رو [[اسرائیلیات]] به کتب او راه یافته است<ref>تفسیر قرطبی، ج۶ و ۱۲، ص۵۵</ref>. در قرون بعدی شمار دیگری از نویسندگان از جمله واحدی<ref>اسباب النزول، ص۲۳۲ - ۲۳۳.</ref>، ماوردی<ref>تفسیر ماوردی، ج۴، ص۳۵ - ۳۶.</ref>، [[زمخشری]]<ref>الکشاف، ج۳، ص۱۶۴- ۱۶۵.</ref>، [[ابن اثیر]]<ref>الکامل، ج۲، ص۷۷.</ref>، [[ابن حجر عسقلانی]]<ref>فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳.</ref> و [[سیوطی]]<ref>الدر المنثور، ج۶، ص۶۵.</ref> به تبع [[ابن سعد]] و طبری، [[داستان غرانیق]] را نقل کرده‌اند؛ ولی بیشتر عالمان اهل سنت از جمله [[فخر رازی]]<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰، ۵۴.</ref>، [[محمد بن اسحاق بن خزیمه]]<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰</ref>، [[ابن جوزی]]<ref>زاد المسیر، ج۵، ص۴۴۱.</ref>، [[قاضی عیاض]]<ref>الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۲۱.</ref>، [[بیضاوی]]<ref>تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۱۵۰.</ref>، [[قرطبی]]<ref>تفسیر قرطبی، ج۶ و ۱۲، ص۵۵.</ref>، ابوحیان<ref>البحر المحیط، ج۷، ص۵۲۶</ref>، [[ابن کثیر]]، محمد امین حکنی<ref>اضواء البیان، ج۵، ص۴۹۹.</ref>، [[عمادی]] [[حنفی]]<ref>تفسیر ابی السعود، ج۴، ص۲۶ - ۲۷.</ref>، [[عبدالرحمن]] [[ثعالبی]]<ref>تفسیر ثعالبی، ج۲، ص۴۰۹.</ref>، محمد جمال الدین قاسمی<ref>تفسیر قاسمی، ج۱۲، ص۴۵.</ref>، و [[سید قطب]]<ref>فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۴۳۲</ref> پس از نقل این داستان، با صراحت سند این [[روایت]] را مردود و ساخته [[منکران]] [[دین]] دانسته و با ادله عقلی و [[نقلی]] بر بطلان آن استناد کرده‌اند. ابن العربی می‌گوید: «همه روایاتی که در این ماجرا نقل شده [[باطل]] است<ref>احکام القرآن، ابن عربی، ج۳، ص۱۳۰۳</ref>.
وجوه مخالفت این حدیث با آیات قرآن نیز متعدد است و با مروری گذرا بر [[آیات قرآن]]، تنافی این داستان با [[قرآن]] به خوبی نمایان می‌شود.
#تنافی با آیاتی که همه گفتار و رفتار پیامبر را وحی می‌دانند {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۲-۴.</ref>. این آیات با صراحت، دخالت هرگونه [[هوای نفسانی]] را از گفتار پیامبر{{صل}}، و گفتار آن حضرت را در [[تبیین آموزه‌های دینی]]، تنها برگرفته از سرچشمه زلال [[وحی]] معرفی می‌کنند و هرگونه [[انحراف]] از راه [[حق]] و گم کردن مقصد را از ساحت [[نبوی]] حضرت به دور می‌دارند، چه [[گمراهی]] و [[انحرافی]] از این بالاتر که ناخواسته در میان آیات [[توحید]]، ناگاه لب به [[ستایش]] از بتان بگشاید و چه نطقی از روی [[هوا و هوس]] از این بدتر که سخن [[شیطان]] را بر [[کلام خداوند]] بیفزاید؟!
# تنافی با آیاتی که به نکوهش بت پرستان می‌پردازند: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ}}<ref>«آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.</ref>. همچنین به این نکته توجه داده شده است که [[فرشتگان]]، تنها در چارچوب [[رضایت]] و [[اذن الهی]] می‌توانند [[شفاعت]] کنند؛ چه رسد به اجسام بی‌جانی چون بتان که هیچ کاری از دستشان ساخته نیست. همه [[باور]] [[مشرکان]] از سر [[جهل]] و [[ناآگاهی]] و بر پایه پندار و [[دنیاگرایی]] است: {{متن قرآن|وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى *... وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ}}<ref>«و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد *... و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۶-۲۸.</ref>.
# تنافی با آیاتی که بر حفظ الهی پیامبر از وسوسه‌های شیطانی دلالت دارند:{{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref>. با توجه به اینکه [[آیه]] ۷۲ همین [[سوره]] نشان می‌دهد [[کافران]] و مشرکان می‌کوشیدند با وسوسه‌های خود، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را از [[وحی]] آسمانی [[منحرف]] کنند، روشن می‌شود که [[خداوند]] هرگز [[اجازه]] نداده است آنان به این خواسته شوم خود دست یابند؛ {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. این [[آیه شریفه]]، نشان دهنده آن است که خداوند با [[امدادهای غیبی]]، راه نفوذ هرگونه وسوسه‌ای را از سوی [[شیاطین]] بر [[دل]] پیامبر اکرم{{صل}} بسته و حضرتش را از هر [[انحرافی]] [[امان]] بخشیده است<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۷۲.</ref>.
#تنافی با آیات دال بر عصمت پیامبر در تلقی و ابلاغ وحی: {{متن قرآن|إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ}}<ref>«و بی‌گمان قرآن را از نزد فرزانه‌ای دانا به تو می‌آموزند» سوره نمل، آیه ۶.</ref>؛از این آیات چنین استفاده می‌شود که '''اولا''' پیامبراکرم در مقام ضبط وحی، فراموش کار نیست: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى}}<ref>«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمی‌بری،» سوره اعلی، آیه ۶.</ref>؛ '''ثانیا''' آن حضرت در مقام انشا و [[ابلاغ]]، {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید» سوره نجم، آیه ۳.</ref>، و '''ثالثا''' در مقام اجرای مأموریت، به دور از هر گونه [[بخل]] و [[کتمان]] است: {{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ}}<ref>«و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.</ref><ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ص۲۸۱.</ref>.
#تنافی با آیات دال بر عصمت پیامبر از صفات رذیله: آیاتی چند، حکایت از آن دارند که [[خداوند]] پیامبرش را از اموری که در مرتبه‌ای پایین‌تر از [[گناه]] قرار دارند، مانند فظاظت ([[خشونت]])، و [[غلظت]] [[قلب]] ([[سنگ‌دلی]])<ref>ر.ک: {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}} «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> و [[شاعر]] بودن، [[منزه]] و [[پاک]] فرموده است. حال چسان ممکن است آن حضرت این گونه به [[ستایش]] از بتان بپردازد و عنایت الهی، حضرتش را مصون ندارد؟<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۵۳.</ref>.
# تنافی با آیاتی که بیانگر نگهبانی فرشتگان از انبیا هنگام نزول وحی است: [[خداوند متعال]] برای رسیدن بی‌کم وکاست پیام‌های [[الهی]] به [[مردم]]، نگهبانانی از [[فرشتگان]] در پیش رو و پشت سر [[پیامبران]] قرار می‌دهد: {{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا}}<ref>«جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.</ref> و بر این اساس برای پذیرش [[افسانه غرانیق]] که می‌گوید:[[ شیطان]] توانست کلماتی را از نزد خود در میان [[آیات الهی]] قرار دهد جایگاهی نمی‌ماند<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص۳۷۶.</ref>.


[[ابوبکر ابن العربی]] می‌گوید: «هر آنچه [[طبری]] در این مورد روایت کرده باطل است و اصلی ندارد<ref>فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳</ref>». [[محمد بن اسحاق]] رساله‌ای درباره این [[حدیث]] نگاشته و کاملا آن را [[تکذیب]] کرده است و آن را ساخته و پرداخته زنادقه می‌داند<ref>تفسیر کبیر فخر رازی، ج۲۳، ص۵۰.</ref>. استاد محمد حسین هیکل گفتار دقیقی درباره این [[افسانه]] دارد و با بیانی روشن تناقض گویی و [[دروغ]] بودن آن را آشکار می‌سازد<ref>حیات محمد ص۱۲۹-۱۲۴</ref>. [[علامه طباطبائی]] نیز با نقل آرای [[دانشمندان اسلامی]] درباره این موضوع می‌نویسد: این افسانه را هیچ یک از محققین [[علمای اسلام]] نپذیرفته و آن را خرافه‌ای بیش ندانسته‌اند. [[قاضی عیاض]] می‌گوید: «این حدیث در هیچ یک از کتب [[صحاح]] نقل نشده و هرگز شخص مورد اعتمادی آن را روایت نکرده است و سند متصلی هم ندارد، صرفا [[مفسرین]] ظاهر نگر و [[تاریخ نویسان]] خوش [[باور]]، آنان که فرقی میان [[سلیم]] و سقیم نمی‌گذارند و در جمع‌آوری غرائب و عجایب ولع می‌ورزند، آن را روایت کرده‌اند و دست به دست گردانده‌اند. [[قاضی]] [[بکر بن علا]] راست گفته است که [[مسلمانان]] گرفتار چنین [[هوس]] خواهانی شده‌اند؛ با آنکه سند این حدیث [[سست]] و متن آن مشوش و مضطرب و دگرگون است<ref>ر.ک: معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، ص۲۷-۳۰.</ref>.
==== تناقض با [[دعوت]] همیشگی [[پیامبر]] به [[توحید]] ====
این داستان خود، [[گواه]] [[کذب]] خود است؛ زیرا [[پیامبری]] که از [[روز]] اول دعوتش ـ و حتی قبل از آن ـ سرلوحه کار او [[یکتاپرستی]] و [[مبارزه]] با [[بت‌ها]] بوده، چگونه ممکن است چنین کلماتی را بر زبان آورد؟<ref>جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۰۷.</ref>. چگونه ممکن است حتی یک شخص عادی، در یک فاصله کوتاه، سخنانی این چنین متناقض بگوید، و هیچ یک از مخاطبان پی به تناقض آشکار آن [[نبرد]]؟ جاعلان و سازندگان این قصّه، ناشیانه آن را در جریان نزول سوره‌ای ادعا کرده‌اند که در [[آیه]] ۲۳ آن در نکوهش بت‌ها آمده است<ref>الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۴؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۶۸-۶۹؛ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹۸-۱۹۹.</ref>: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى}}<ref>«آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.</ref>. شگفتا که برخی، این عقب‌نشینی از مواضع پیشین را، حتی به قبل از جریان این داستان نسبت داده، می‌گویند: چون روی‌گردانی و [[انکار]] [[قریش]]، بر حضرت گران می‌آمد، [[آرزو]] می‌کرد که چیزی از جانب [[خدا]] نازل شود که به نحوی [[دل]] [[مشرکان]] را با حضرت نرم کند؛ تا اینکه این جریان اتفاق افتاد و آرزوی حضرت تحقق یافت؟<ref>ر.ک: تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۴۹؛ دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۳.</ref>.


وجود اشکال‌های فراوان سندی و متنی، این افسانه را از قابلیت استناد خارج کرده است، با این حال برخی افراد مغرض با بهره‌گیری از برخی منابع اهل سنت، همچنان بر اشاعه و [[اثبات]] این [[افسانه]] اصرار دارند.
==== عدم سوء استفاده [[دشمنان]] از این ماجرا ====
دشمنان پیامبر که در [[دشمنی]] با آن حضرت از هیچ اقدامی فروگزار نمی‌کردند و برای پراکندن [[مردم]] از گرد او از انواع [[تهمت‌ها]] همچون ساحر، [[شاعر]] و [[مجنون]] استفاده می‌کردند چگونه از این دستاویز بسیار مؤثر برای کوبیدن آن حضرت و پراکنده ساختن [[مسلمانان]] از گرد او استفاده نکردند و با توجه به اینکه برخی از آنها از [[فصحا]] و [[بلغا]] و نکته‌سنجان بودند چگونه به دو جمله‌ای که مشتمل بر [[ستایش]] خدایان آنهاست بسنده کردند، در صورتی که قبل و بعد آن سراپا نکوهش خدایان و بتهای آنهاست؟<ref>التمهید، ج ۱، ص۹۵؛ قضایا قرآنیه، ص۱۱۹؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص۳۴۳ ـ ۳۴۴.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۱۲۰-۱۳۱.</ref>


بطلان و ساختگی بودن [[داستان غرانیق]] را می‌توان با براهین عقلی، ادله قرآنی و [[روایی]] ثابت کرد<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۲.</ref>.
==== سلب [[اعتماد عمومی]] از [[پیامبر]] ====
چنین حادثه‌ای موجب تردید در [[صداقت]] و حقانیت و سلب اعتماد مردم از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و ره‌آورد او می‌شود، چنان که اگر در یک مورد القای شیطان ثابت شد، این احتمال در همه [[آیات]] و [[روایات]] آن حضرت خواهد آمد و چگونه ممکن است [[خداوند]] که پیامبرش را برای [[تبلیغ]] فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است چنین مجالی به [[شیطان]] دهد تا در نتیجه موجب سلب اعتماد از سخنان آن حضرت گردد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص۵۱.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص۳۷۶.</ref>.


== براهین عقلی بر بطلان [[افسانه غرانیق]] ==
==== عدم نقل گسترده ماجرا توسط [[مسلمانان]] و غیر آنها ====
# چنین حادثه‌ای موجب تردید در [[صداقت]] و حقانیت و سلب اعتماد [[مردم]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و رهاورد او می‌شود، چنان که اگر در یک مورد القای شیطان ثابت شد، این احتمال در همه [[آیات]] و [[روایات]] آن حضرت خواهد آمد و چگونه ممکن است [[خداوند]] که پیامبرش را برای [[تبلیغ]] فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است، چنین مجالی به [[شیطان]] دهد تا در نتیجه موجب سلب اعتماد از سخنان آن حضرت گردد<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۱.</ref>.
اگر چنین ماجرایی رخ داده بود می‌بایست کسانی که در [[زمان]] وقوع این حادثه حضور داشتند اعم از [[مسلمان]] و غیرمسلمان آن را به [[طور]] گسترده نقل می‌کردند، در حالی‌که هیچ‌یک از کسانی که این داستان را نقل کرده‌اند در آن زمان (ادعایی) حضور بلکه وجود نداشته‌اند<ref>التمهید، ج ۱، ص۸۷؛ پژوهش‌های قرآنی، ش ۱، ص۸۸، ۹۰.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص۳۷۸؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۱۲۰-۱۳۱.</ref>
# خداوندی که [[پیامبر]] شرا برای [[تبلیغ اسلام]] فرستاده و [[معجزات]] فراوانی برای پی بردن مردم به حقانیت او قرار داده، چگونه ممکن است به شیطان [[اجازه]] دهد چنان سلطه‌ای بر پیامبر{{صل}} پیدا کند که موجب [[شک و تردید]] در صداقت و حقانیت آن حضرت گردد<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۱.</ref>.
# آیا [[عقل]] می‌پذیرد که خداوند متعالی کسی را نماینده و پیامبر خویش قرار دهد، ولی به او [[قدرت]] بازشناسی [[فرشته وحی]] از شیطان ندهد تا او به [[اشتباه]] افتد و سخن شیطان را به جای سخن [[فرشته]] بپذیرد و آنها را به مردم [[ابلاغ]] کند و به گوش [[دوست]] و [[دشمن]] و [[مؤمن]] و [[مشرک]] برسد و سپس او را به خطایش [[آگاه]] سازند<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰.</ref>.
# صدور چنین کلماتی از پیامبر{{صل}} در حال [[غفلت]] و بی‌توجهی نیز پذیرفته نیست؛ زیرا عبارات این دو جمله موزون و هموزن با آیات پیشین است و صدور چنین عبارتی در حال غفلت ممکن نیست<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۲-۵۳.</ref>.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۵.</ref>


== ادله قرآنی بر بطلان افسانه غرانیق ==
== پرسش مستقیم ==
# [[قرآن کریم]] آنچه را پیامبر{{صل}} به عنوان [[قرآن]] بیان می‌کند، [[وحی الهی]] می‌داند: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref> در حالی که بر اساس [[افسانه غرانیق]]، کلماتی مخالف [[آیات]] [[توحیدی]] بر [[پیامبر]]{{صل}} القا و بر زبان آن حضرت جاری شده است<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰؛ بحار الانوار، ج۱۷، ص۵۷؛ التمهید، ج۱، ص۹۱.</ref>.
{{پرسش‌های وابسته}}
# به تصریح [[قرآن]] [[شیطان]] بر [[بندگان]] (خاص) [[خدا]] و [[مؤمنان]] و کسانی که بر خدا [[توکل]] می‌کنند سلطه‌ای ندارد. [[سلطه]] او بر گمراهانی است که خود در پی شیطان می‌روند: {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ}}<ref>«بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست *چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش می‌دارند و بر کسانی که به او شرک می‌ورزند» سوره نحل، آیه ۹۹-۱۰۰.</ref>. و به تصریح آیات ۸۲ - ۸۳ ص/ ۳۸، شیطان بر [[اندیشه]] و [[جان]] بندگان مخلَص خدا که قطعا پیامبر هم از آنان است – نمی‌تواند [[نفوذ]] کند و تأثیر بگذارد: {{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref> و در [[روایات]] افسانه غرانیق سخن از القای کلماتی [[باطل]] و [[شرک]] آلود به پیامبر{{صل}} از سوی شیطان است که این همان نفوذ و تأثیر در اندیشه و [[دل]] پیامبر است که در [[آیه]] فوق [[نفی]] شده است<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۸؛ بحار الانوار، ج۱۷، ص۶۲ ۶۳؛ تاریخ قرآن، ص۱۴۹.</ref>.
# [[افسانه غرانیق چیست؟ و چه ارتباطی با عصمت پیامبر دارد؟ (پرسش)]]
# [[خداوند]] متعالی برای رسیدن بی‌کم و کاست پیام‌های الهی به [[مردم]]، نگهبانانی از [[فرشتگان]] در پیش رو و پشت سر [[پیامبران]] قرار می‌دهد: {{متن قرآن|فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ}}<ref>«جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد * تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.</ref> و بر این اساس برای پذیرش [[افسانه غرانیق]] که می‌گوید: [[شیطان]] توانست کلماتی را از نزد خود در میان [[آیات الهی]] قرار دهد، جایگاهی نمی‌ماند.
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
#[[خداوند]] جمع، قرائت و حفظ قرآن را خود بر عهده گرفته است: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ}}<ref>«گردآوری و خواندن آن با ماست» سوره قیامه، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref> و نیز به [[پیامبر]] [[وعده]] داده است که [[آیات قرآن]] را بر او بخواند تا او فراموش نکند: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى}}<ref>«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمی‌بری،» سوره اعلی، آیه ۶.</ref>، با این حال ممکن نیست شیطان خللی به [[قرآن]] وارد کند.
#[[آیات]] ۷۴ - ۷۵ [[اسراء]]: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا * إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی * آنگاه بی‌گمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) می‌چشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمی‌یافتی» سوره اسراء، آیه ۷۴-۷۵.</ref> آشکارا بر [[عصمت پیامبر]]{{صل}} دلالت می‌کنند و با «لولا» ی امتناعیه کمترین [[گرایش]] آن حضرت را به [[مشرکان]] [[نفی]] می‌کنند<ref>تنزیه الانبیا، ص۱۰۷ - ۱۰۸؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۹۶ - ۳۹۷.</ref>؛ بنابراین بر فرض صحت سند حدیث، تعارض  متن آن با آیات قرآن بهترین [[گواه]] بر [[کذب]] آن است<ref>تنزیه الانبیا، ص۱۰۷ - ۱۰۸؛ البحر المحیط، ج۷، ص۵۲۵ - ۵۲۶</ref>.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>
 
== ادله روایی بطلان [[افسانه غرانیق]] ==
#اولاً، این که سند همه [[روایات]] افسانه غرانیق منقطع است<ref>نصب المجانیق، ص۵ و ۱۸، میقات، ش۲۴، ص۵۸-۶۲؛ الاسرائیلیات، ص۳۱۴ - ۳۱۵.</ref>. راویان این داستان همگی از [[تابعان]] و طبقات بعد از آنها بوده و در [[زمان]] ادعا شده برای وقوع این داستان هنوز به [[دنیا]] نیامده بودند و از میان آنها تنها [[ابن عباس]] از [[صحابه پیامبر]]{{صل}} است؛ لیکن [[تولد]] او نیز دست کم سه سال پس از زمانی است که برای وقوع افسانه غرانیق یاد کرده‌اند<ref>الاصابة، ج۴، ص۱۲۲</ref>. سایر راویان [[افسانه]] جز ابن عباس عبارت‌اند از: [[ابو صالح]] (م ۱۰۱ق)، [[سعید بن جبیر]] (م ۹۵ق)، [[ابوبکر بن عبد الرحمن بن حارث]] (م ۹۴۰ق)، [[ابن شهاب]] (م. ۱۲۴ق)، [[موسی بن عقبه]] (م. ۱۴۱ق)، [[عروة بن زبیر]] (م. ۹۴ق)، [[محمد بن کعب قرظی]] (م۱۲۰۰ق)، [[محمد بن قیس]] (م. ۱۲۶ق)، [[ضحاک بن مزاحم هلالی]] (م. پس از [[سال ۱۰۰ق]])، [[ابوالعالیه]] (م ۹۳ق)، [[قتاده]] (م. ۱۸۸ق)، [[مجاهد]] (م ۱۰۳۰ق)، [[عکرمه]] (م. ۱۰۷ق)، سُدّی (م. ۱۲۷ یا ۱۲۸ق)<ref>جامع البیان، ج۱۰ و ج۱۷، ص۲۴۴، ۲۵۰؛ الدر المنثور، ج۶، ص۶۹-۶۵</ref>.
#ثانیاً، [[حدیث]] مخالف [[قرآن]] هر چند سند آن صحیح باشد، فاقد اعتبار بوده، قطعا ساختگی و [[دروغ]] است<ref>الکافی، ج۱، ص۶۸؛ امان الامة من الاختلاف، ص۶۷ - ۶۸؛ عمده، ص۸۴.</ref> و چنانچه در مباحث پیشین ملاحظه شد، روایات [[غرانیق]] با [[آیات قرآنی]] مخالف و ناسازگار است.
#متن این حدیث [[اضطراب]] و تشویش دارد<ref>الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۲؛ الرواشح، ص۱۹۰؛ نصب المجانیق، ص١٩.</ref>؛ یعنی اولا، در گوینده جملات {{عربی|تلک الغرانیق العلی...}} [[اختلاف]] است که آیا [[پیامبر]]{{صل}} یا یکی از [[مشرکان]] یا [[شیطان]] آنها را گفته است؛ ثانیا این دو جمله نیز گوناگون نقل شده است؛ ثالثا، در زمان وقوع حادثه و کیفیت آن نیز اختلاف است؛ از همین رو [[اعتماد]] به چنین خبری که از جهات گوناگون تشویش دارد دشوار است<ref>تاریخ قرآن، ص۱۵۸.</ref>.
#بر اساس [[روایت]] [[طبری]] که در شرح این ماجرا گذشت، [[آیه]] ۵۲، [[سوره حج]] و [[آیات]] ۷۳ - ۷۵ [[سوره اسراء]] در پی همین داستان و برای فرو کاستن [[اندوه]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} که به ناروا آیاتی را به [[خداوند]] نسبت داده بود، نازل شده است؛ ولی روایت طبری مردود است؛ زیرا اولا، بنا بر نظر مشهور [[مفسران]]، سوره حج [[مدنی]] است<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۱۰۹؛ ج۱۰، ص۶۱۳؛ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۱؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۳۸.</ref> و [[داستان غرانیق]] مربوط به [[سال پنجم بعثت]] در [[مکه]] است و ممکن نیست که حادثه‌ای نگران کننده در سال پنجم بعثت و در مکه رخ دهد و پس از چندین سال (حداقل ۸ سال) در [[مدینه]] آیاتی برای [[دلداری]] و رفع [[نگرانی]] آن حضرت نازل شود. ثانیا، اگر «تمنی» در آیه به معنای [[آرزو]] کردن باشد، آیه بدین معناست که خداوند هیچ [[پیامبر]] و رسولی را نفرستاده، مگر اینکه [[شیطان]] در آرزوی او که [[پیشرفت]] [[دین]] یا [[ایمان آوردن]] [[مردم]] بود دست می‌انداخت، مردم را نسبت به دین [[وسوسه]] میکرد و [[کوشش]] پیامبر را بی‌نتیجه می‌ساخت؛ اما خداوند سرانجام [[وسوسه‌های شیطان]] را می‌زدود. اما اگر «تمنی» به معنای [[تلاوت]] و قرائت باشد، آیه بدین معناست که وقتی [[پیامبران]] آیات را بر مردم تلاوت می‌کردند، شیطان شبهه‌هایی [[گمراه کننده]] بر دل‌های مردم می‌افکند، اما خداوند [[شبهات]] شیطان را با رد آنها از سوی پیامبر یا فرو فرستادن آیه‌ای [[باطل]] می‌کرد<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۱ - ۵۲؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۹۰-۳۹۳؛ الاسرائیلیات، ص۳۲۲.</ref>. همچنین بر اساس روایت طبری آیه ۷۳ سوره اسراء نیز پس از داستان غرانیق برای دلداری پیامبر{{صل}} نازل شده است؛ اما مفاد این آیه با [[افسانه غرانیق]] [[بیگانه]] است و حتی آن را رد می‌کند. آن گونه که ادبا گفته‌اند «کاد» ی مثبت دلالت می‌کند که چنین کاری رخ نداده است<ref>البرهان فی علوم القرآن، ج۴، ص۱۲۰</ref>، چنان که واژه «لولا» در آیه بعد از آن نیز دلالت می‌کند که [[پیامبر]] بر اثر [[تثبیت الهی]] هرگز به [[مشرکان]] نزدیک نشده است<ref>البحر المحیط، ج۷، ص٩٠.</ref>: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref> همان‌گونه که [[مفسران]] گفته‌اند [[خداوند]] در این [[آیات]] به درخواست مشرکان از پیامبر{{صل}} ته برای [[سازش]] و بدگوئی نکردن از بتها و راندن [[مؤمنان]] [[ضعیف]] از خود اشاره می‌کند و [[الطاف الهی]] را مانع تأثیر وسوسه‌های آنان و لغزیدن و [[انحراف]] حضرت از [[وحی الهی]] می‌شمارد و [[مقام عصمت]] وسیله‌ای برای [[استواری]] ایشان است<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۶۶۵ - ۶۶۶؛ المیزان، ج۱۳، ص۱۷۲ - ۱۷۳.</ref>.
#[[منکران نبوت]] پیامبر{{صل}} در [[شخصیت]] بی‌نظیر و [[هوشمندی]] آن حضرت تردید نکرده‌اند؛ زیرا یک [[انسان]] [[درس نخوانده]] در [[جزیرة العرب]] نمی‌تواند کتابی بیاورد که هزاران دانشمند [[جهان]] را متوجه و شیفته خود گرداند، بنابراین چگونه ممکن است چنین [[انسانی]] ناهماهنگی، بلکه تناقض جمله‌هایی را که در [[ستایش]] [[بت]] هاست {{متن عربی|تلک الغرانیق العلی...}} با جمله‌ای که در [[آیه]] پس از آن در [[نکوهش]] [[بت‌ها]] آمده: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ...}}<ref>«آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.</ref> [[درک]] نکند و چنین سخن بگوید: آیا بت‌های [[لات]] و [[منات]] و [[عزی]] را دیدید؟ آنان جوانانی سفیدرو و زیبایند که [[امید]] [[شفاعت]] از آنان می‌رود. آنان چیزی جز نام‌هایی (پوچ) که شما خود گذاشته اید نیستند و خداوند هیچ دلیلی بر این نامگذاری‌ها فرو نفرستاده است<ref>التمهید، ج۱، ص۹۴ - ۹۵؛ نقد توطئه آیات شیطانی، ص۶۲.</ref>.
#مسلمانانی که این جملات را شنیدند با این که خود [[اهل لغت]] [[عرب]] بودند چگونه به تناقض آن پی نبردند؟ و اگر پی بردند، چرا در [[اعتقاد]] خود [[متزلزل]] نشدند و عکس العمل نشان ندادند؟ (هیچ گونه واکنشی از [[مسلمانان]] در این رابطه گزارش نشده است<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۱؛ الصحیح من سیره، ج۳، ص۱۴۲ - ۱۴۵.</ref>.)
#دشمنان پیامبر که در [[دشمنی]] با آن حضرت از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کردند و برای پراکندن [[مردم]] از گرد او از انواع [[تهمت‌ها]] همچون ساحر، [[شاعر]] و [[مجنون]] استفاده می‌کردند، چگونه از این دستاویز بسیار مؤثر برای کوبیدن آن حضرت و پراکنده ساختن مسلمانان از گرد او استفاده نکردند و با توجه به اینکه برخی از آنها از [[فصحا]] و [[بلغا]] و نکته سنجان بودند، چگونه به دو جمله‌ای که مشتمل بر [[ستایش]] [[خدایان]] آنهاست بسنده کردند، در صورتی که قبل و بعد آن سراپا [[نکوهش]] خدایان و بت‌های آنهاست<ref>التمهید، ج۱، ص۹۵؛ قضایا قرآنیه، ص۱۱۹؛ فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۴۳ - ۳۴۴.</ref>؟
#نخستین و مهمترین محور [[دعوت]] و [[تبلیغ]] [[پیامبراکرم]]{{صل}} [[توحید]] و [[مبارزه]] با [[بت پرستی]] است: {{متن حدیث|قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا}} و از سویی آن حضرت با [[پایداری]]، همه [[دشواری‌ها]] را در راه [[هدف الهی]] خود [[تحمل]] کرد و [[آزارها]] و محاصره در [[شعب ابی طالب]] ذره‌ای او را از مواضعش فرود نیاورد<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۸۹، ۲۹۲، ۳۵۴؛ فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۵۱- ۳۵۸.</ref> و گفت: «اگر [[خورشید]] را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند تا از تبلیغ دینم دست بردارم برنخواهم داشت»<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۶.</ref>. چگونه ممکن است آن به حضرت یک باره از اولین و مهمترین محور تبلیغش دست کشیده و در حضور [[دوست]] و [[دشمن]] از [[بت‌ها]] [[تجلیل]] و [[تمجید]] و آنها را عالی [[مقام]] و دارای [[مقام شفاعت]] معرفی کند<ref>نقد توطئه آیات شیطانی، ص۶۱؛ من وحی القرآن، ج۱۶، ص۹۹.</ref>؟
#اگر چنین ماجرایی رخ داده بود می‌بایست کسانی که در [[زمان]] وقوع این حادثه حضور داشتند اعم از [[مسلمان]] و [[غیر مسلمان]] آن را به طور گسترده نقل می‌کردند، در حالی که هیچ یک از کسانی که این داستان را نقل کرده‌اند در آن [[زمان]] (ادعایی) حضور بلکه وجود نداشته‌اند<ref>التمهید، ج۱، ص۸۷؛ پژوهشهای قرآنی، ش۱، ص۸۸-۹۰.</ref>.
#در ذیل این داستان آمده است: هنگامی که [[مهاجران]] [[حبشه]] این ماجرا را شنیدند، به [[مکه]] مراجعت کردند، ولی در بیرون دروازه مکه [[آگاه]] شدند که [[قریش]] [[دشمنی]] را از سر گرفته است. به نقل [[ابن سعد]]، مهاجران در [[ماه شعبان]] سال پنجم بعثت [[هجرت]] کرده و در [[شوال]] همان سال به مکه بازگشته‌اند. همین مؤلف می‌گوید: واقعه [[غرانیق]] در [[ماه رمضان]] این سال رخ داده است. حال اگر این داستان صحیح باشد تا مسافری از مکه حرکت کند و خود را به حبشه رسانده و این خبر را به [[مسلمانان]] [[مهاجر]] [[ابلاغ]] کند و آنها نیز چندی به [[مشورت]] پرداخته و سرانجام تصمیم به بازگشت بگیرند تا آنگاه که به مکه بازگردند، دست کم شش ماه طول می‌کشد. این امر در تضاد با مضمون [[روایات]] است که زمان حادثه تا بازگشت [[مهاجران به حبشه]] را حدود یک ماه دانسته است. این تضاد مستلزم بی‌اعتباری روایات [[افسانه غرانیق]] است<ref>میقات حج، سال ۶، ش۲۴، ص۶۶-۶۷.</ref>.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۸.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۴''']]
# [[پرونده:1379701.jpg|22px]] [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|'''عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن''']]
# [[پرونده:1379701.jpg|22px]] [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|'''عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن''']]
# [[پرونده:1379703.jpg|22px]] [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|'''نور عصمت بر سیمای نبوت''']]
# [[پرونده:1379718.jpg|22px]] [[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|'''عصمت ضرورت و آثار''']]
# [[پرونده:1100840.jpg|22px]] [[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|'''خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم''']]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1100453.jpg|22px]] [[هادی اکبری ملک‌آبادی]] و [[رقیه یوسفی سوته]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
# [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش]]، [[فرید محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۹

افسانه غرانیق عنوان داستانی است که در برخی متون و منابع اهل سنت نقل شده است. افسانه حکایتی بی‌اصل و دروغ است و تعبیر افسانه از آن روست که بیشتر دانشمندان اسلامی این داستان را بی‌پایه و دروغ دانسته‌اند. افسانه غرانیق به داستانی اشاره دارد که در آن رسول خدا هنگام نزول آیات سوره نجم تحت تسلط شیطان قرار گرفت و بدون آنکه خود متوجه گردد، برخی جملاتی که هم وزن با آیات این سوره بود و توسط شیطان به ایشان القاء شد را هنگام ابلاغ این سوره بر مردم قرائت فرمود که متضمن تعریف و تمجید از بت پرستان و بت‌های آنها بود تا آنجا که مورد اعتراض جبرئیل واقع شد. علاوه بر اینکه این داستان به لحاظ کلامی با عصمت پیامبر در مقام تلقی و ابلاغ وحی منافات دارد و ادله عقلی و نقلی بسیاری برای ردّ آن وجود دارد، متکلمان اشکالات دیگری نیز همچون مخالفت با بسیاری از آیات قرآنی که مشتمل بر عدم امکان تسلط شیطان بر انبیا است، ضعف های سندی و دلالی، تنافی با تاریخ و ... را نیز در باره آن مطرح کرده‌اند.

شرح ماجرا

در برخی منابع تفسیری[۱]، حدیثی[۲] و تاریخی[۳] اهل سنت چنین نقل شده است که وقتی پیامبر اکرم(ص)، در مکه سوره نجم را برای مردم قرائت می‌کردند، وقتی به این آیات رسیدند: أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى* وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى[۴] ‌شیطان این جملات را به ناگاه بر زبان حضرت نهاد: تلک الغرانیق[۵] العلی و ان شفاعتهن لترتجی؛ آن سه بت، سفیدرویانی هستند که مقام والایی دارند و از آنها امید شفاعت می‌رود.

مشرکان که تا آن روز از زبان پیامبر(ص)، جز مخالفت با بت‌هایشان نشنیده بودند، از این تغییر موضع پیامبر بسیار خشنود شدند. پیامبر(ص) نیز ـ شاید به شکرانه اینکه توانسته است دل مشرکان را به دست آورد ـ به سجده افتاد و مشرکان نیز چنین کردند!

رسم جبرئیل بر این بود که شبِ همان روزی که آیاتی بر رسول خدا(ص) نازل می‌کرد، به خدمت حضرت فرود می‌آمد و از ایشان می‌خواست که آیات نازل شده در آن روز را باز گوید. آن روز به شب رسید و جبرئیل طبق معمول برای استماع قرائت پیامبر به خدمت حضرت رسید. پیامبر شروع به قرائت سوره نجم نمود تا رسید به جملاتی که از ناحیه شیطان به حضرت القا شده بود. ناگهان رنگ جبرئیل متغیر شد و با حالت عصبانیت گفت: مَه مَه! ساکت باش! من این لک هذا؟ این سخنان را از کجا آورده‌ای؟ حضرت پاسخ داد که اینها همان آیاتی است که تو بر من نازل کردی.جبرئیل گفت: آیا چنین کلام نکوهیده‌ای را من به تو آموخته‌ام؟

آن‌گاه پیامبر متوجه شد که اشتباه و گناه بزرگی مرتکب شده است و دریافت که در اثر چیرگی شیطان و اغوای او، این آیات را بر مردم خوانده است. ترس و اضطراب، سراسر وجودش را فرا گرفت و به عاقبت کار می‌اندیشید، و اینکه خداوند با او چگونه رفتار خواهد کرد. در این هنگام، برای نکوهش و سرزنش حضرت، آیاتی از سوره اسراء نازل شد: وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا * إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا[۶].

با نزول این آیات، به غم‌های پیامبر افزوده شد، تا اینکه بعد از مدتی، آیاتی نازل شد که نشانه عفو و گذشت خداوند نسبت به حضرت بود: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۷].[۸].

ادله بطلان حدیث غرانیق

علاوه بر اینکه این داستان با عصمت پیامبر در مقام تلقی و ابلاغ وحی منافات دارد و ادله عقلی و نقلی بسیاری برای ردّ این گونه افسانه‌ها کافی است. اشکالات دیگری نیز در آن وجود دارد که به آنها اشاره کنیم:

اشکالات سندی

اعتراف به جعلی بودن حدیث توسط بزرگان اهل سنت

بسیاری از صاحب‌نظران اهل سنت، در سند حدیث خدشه وارد کرده و آن را از احادیث موضوعه و مجعوله توسط کفار و زنادقه شمرده[۹] و گفته‌اند که سند هیچ یک از طرق این روایت، به زمان معاصر با این واقعه نمی‌رسد؛ یعنی، هیچ یک از راویان این قصه از کسانی نبوده‌اند که زمان نزول سوره نجم را درک کرده باشند. نزدیک‌ترین شخص به زمان وقوع این حادثه، از بین کسانی که این قصه را از آنها نقل کرده‌اند، ابن‌عباس است و حال آنکه ابن‌عباس یک سال قبل از هجرت متولد شده است[۱۰]. ولی به تصریح خود آنها، زمان وقوع این جریان به سال پنجم بعثت بر می‌گردد[۱۱]؛ یعنی حدود هفت سال پیش از تولد ابن‌عباس[۱۲] با توجه به آنچه گفته شد می‌توان چنین نتیجه گرفت که:

  1. بسیاری از علمای اهل سنت و قاطبه علمای شیعه این حدیث را جعلی و مخدوش دانسته‌اند.
  2. سند همه روایات افسانه غرانیق منقطع است[۱۳].
  3. راویان این داستان همگی از تابعان و طبقات بعد از آنها بوده و در زمان ادعا شده برای وقوع این داستان هنوز به دنیا نیامده بودند و از میان آنها تنها ابن عباس از صحابه پیامبر(ص) است؛ لکن تولد او نیز دست کم سه سال پس از زمانی است که برای وقوع افسانه غرانیق یاد کرده‌اند[۱۴].[۱۵]

تناقض در نقل‌های مختلف حدیث

تناقضات فراوانی در نقل‌های مختلف این داستان به چشم می‌خورد که از هر شخص منصفی سلب اعتماد کرده، دروغ بودن آن را می‌نمایاند.[۱۶]؛ یعنی اولاً در گوینده جملات "تلك الغرانيق العلى" اختلاف است که آیا پیامبر یا یکی از مشرکان یا شیطان آنها را گفته است. ثانیاً این دو جمله نیز گوناگون نقل شده است. ثالثاً در زمان وقوع حادثه و کیفیت آن نیز اختلاف است، از همین‌رو اعتماد به چنین خبری که از جهات گوناگون تشویش دارد دشوار است[۱۷].[۱۸]. برخی گفته‌اند که شب بعد از وقوع این جریان، جبرئیل بر پیامبر نازل شد و حضرت را از آنچه رخ داده بود آگاه کرد. اما در برخی دیگر از نقل‌ها آمده است که افشای این جریان و آگاهی پیامبر از ماجرا تا مدت‌ها طول کشید؛ به طوری که مسلمانانی که به حبشه مهاجرت کرده بودند، با شنیدن خبر توافق پیامبر با قریش، به مکّه برگشتند. امّا پس از مدتی جبرئیل از نسخ آیات شیطانی خبر داد و مجدداً مشرکان سخت‌گیری‌های خود را آغاز کردند[۱۹]. همچنین، در بعضی از نقل‌ها، زمان سجده پیامبر و مشرکان، پس از اتمام آیه آخر سوره نجم عنوان شده، اما ظاهر برخی دیگر از روایات این است که پس از القای تلک الغرانیق.... بوده است[۲۰].[۲۱]

اشکالات محتوایی

تضاد حدیث غرانیق با ادله عصمت پیامبر

ادله عقلی و نقلی فراوانی بر عصمت پیامبران و به ویژه پیامبر خاتم(ص) از انواع معاصی، خطا، اشتباه و نسیان قبل و بعد از تصدی منصب نبوت دلالت دارند، گستره این ادله، به حدی است که مشتمل بر عصمت آن حضرت در دریافت و ابلاغ وحی نیز می‌شود و افسانه غرانیق با این ادله صحیح و قطعی الصدور در تضاد است و از آنجا که در این گونه موارد وظیفه ما عرضه این داستان بر قرآن کریم است، عصمت آن حضرت را پذیرفته و این داستان را کنار می‌گذاریم. در ادامه به برخی از ادله اثبات پیامبر خاتم اشاره می‌کنیم.

اول: دلایل نقلی

آیات مشتمل بر عصمت پیامبران

در برخی از آیات قرآن کریم خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسان‌های برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند. این آیات را می‌توان در چند دسته جای داد که عبارتند از: آیات دال بر عدم تسلط شیطان بر پیامبران[۲۲]، آیات اصطفای الهی پیامبران [۲۳]، آیات دال بر امر به اطاعت تام و مطلق از پیامبران[۲۴]، آیات دال بر معرفی پیامبران به عنوان الگوی حسنه [۲۵]، آیات دال بر اینکه اتمام حجت هدف از بعثت انبیا است.[۲۶]، آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند[۲۷].[۲۸]

آیات منحصر در عصمت پیامبر خاتم(ص)

آیات دال بر عصمت رسول خدا(ص) را نیز می‌توان در چهار دسته کلی خلاصه نمود که عبارتند از آیات مشتمل بر خبر از دوری حضرت از گمراهی و هوای نفس[۲۹].[۳۰]، آیات دال بر امر به اطاعت مطلق از آن حضرت[۳۱]، آیات دال بر معرفی حضرت به عنوان اسوه حسنه، تاکید بر عدم ارتکاب فراموشی پیامبر در برخی آیات.

دوم: براهین عقلی

مهمترین براهین عقلی اثبات عصمت پیامبرخاتم (ص) که همان براهین اثبات لزوم یا ضرورت عصمت معصومان هستند، عبارت‌اند از: برهان لزوم هدایت بشر، برهان وجوب اطاعت از معصوم[۳۲].[۳۳]،برهان حفظ شریعت[۳۴]، برهان لزوم اطمینان[۳۵] و برهان لطف[۳۶].

سوم: اجماع مسلمانان بر عصمت پیامبر از کفر

به اجماع امت اسلام پیامبر اسلام(ص) از تلفظ به کلمات کفرآمیز همچون مدح بت‌ها[۳۷] و در تبلیغ دین از تسلط شیطان معصوم بوده است[۳۸].[۳۹]

تنافی و مخالفت با سایر آیات قرآن

این حدیث مخالف قرآن است و حدیث مخالف قرآن بر اساس قوانین علم درایه، هرچند سند آن صحیح باشد فاقد اعتبار بوده، قطعا ساختگی و دروغ است[۴۰].[۴۱].

وجوه مخالفت این حدیث با آیات قرآن نیز متعدد است و با مروری گذرا بر آیات قرآن، تنافی این داستان با قرآن به خوبی نمایان می‌شود.

  1. تنافی با آیاتی که همه گفتار و رفتار پیامبر را وحی می‌دانند مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۴۲]. این آیات با صراحت، دخالت هرگونه هوای نفسانی را از گفتار پیامبر(ص)، و گفتار آن حضرت را در تبیین آموزه‌های دینی، تنها برگرفته از سرچشمه زلال وحی معرفی می‌کنند و هرگونه انحراف از راه حق و گم کردن مقصد را از ساحت نبوی حضرت به دور می‌دارند، چه گمراهی و انحرافی از این بالاتر که ناخواسته در میان آیات توحید، ناگاه لب به ستایش از بتان بگشاید و چه نطقی از روی هوا و هوس از این بدتر که سخن شیطان را بر کلام خداوند بیفزاید؟!
  2. تنافی با آیاتی که به نکوهش بت پرستان می‌پردازند: إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ[۴۳]. همچنین به این نکته توجه داده شده است که فرشتگان، تنها در چارچوب رضایت و اذن الهی می‌توانند شفاعت کنند؛ چه رسد به اجسام بی‌جانی چون بتان که هیچ کاری از دستشان ساخته نیست. همه باور مشرکان از سر جهل و ناآگاهی و بر پایه پندار و دنیاگرایی است: وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى *... وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ[۴۴].
  3. تنافی با آیاتی که بر حفظ الهی پیامبر از وسوسه‌های شیطانی دلالت دارند:وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا[۴۵]. با توجه به اینکه آیه ۷۲ همین سوره نشان می‌دهد کافران و مشرکان می‌کوشیدند با وسوسه‌های خود، پیامبر اکرم(ص) را از وحی آسمانی منحرف کنند، روشن می‌شود که خداوند هرگز اجازه نداده است آنان به این خواسته شوم خود دست یابند؛ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ[۴۶]. این آیه شریفه، نشان دهنده آن است که خداوند با امدادهای غیبی، راه نفوذ هرگونه وسوسه‌ای را از سوی شیاطین بر دل پیامبر اکرم(ص) بسته و حضرتش را از هر انحرافی امان بخشیده است[۴۷].
  4. تنافی با آیات دال بر عصمت پیامبر در تلقی و ابلاغ وحی: إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ[۴۸]؛از این آیات چنین استفاده می‌شود که اولا پیامبراکرم در مقام ضبط وحی، فراموش کار نیست: سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى[۴۹]؛ ثانیا آن حضرت در مقام انشا و ابلاغ، وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى[۵۰]، و ثالثا در مقام اجرای مأموریت، به دور از هر گونه بخل و کتمان است: وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ[۵۱][۵۲].
  5. تنافی با آیات دال بر عصمت پیامبر از صفات رذیله: آیاتی چند، حکایت از آن دارند که خداوند پیامبرش را از اموری که در مرتبه‌ای پایین‌تر از گناه قرار دارند، مانند فظاظت (خشونت)، و غلظت قلب (سنگ‌دلی)[۵۳] و شاعر بودن، منزه و پاک فرموده است. حال چسان ممکن است آن حضرت این گونه به ستایش از بتان بپردازد و عنایت الهی، حضرتش را مصون ندارد؟[۵۴].
  6. تنافی با آیاتی که بیانگر نگهبانی فرشتگان از انبیا هنگام نزول وحی است: خداوند متعال برای رسیدن بی‌کم وکاست پیام‌های الهی به مردم، نگهبانانی از فرشتگان در پیش رو و پشت سر پیامبران قرار می‌دهد: إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا[۵۵] و بر این اساس برای پذیرش افسانه غرانیق که می‌گوید:شیطان توانست کلماتی را از نزد خود در میان آیات الهی قرار دهد جایگاهی نمی‌ماند[۵۶].

تناقض با دعوت همیشگی پیامبر به توحید

این داستان خود، گواه کذب خود است؛ زیرا پیامبری که از روز اول دعوتش ـ و حتی قبل از آن ـ سرلوحه کار او یکتاپرستی و مبارزه با بت‌ها بوده، چگونه ممکن است چنین کلماتی را بر زبان آورد؟[۵۷]. چگونه ممکن است حتی یک شخص عادی، در یک فاصله کوتاه، سخنانی این چنین متناقض بگوید، و هیچ یک از مخاطبان پی به تناقض آشکار آن نبرد؟ جاعلان و سازندگان این قصّه، ناشیانه آن را در جریان نزول سوره‌ای ادعا کرده‌اند که در آیه ۲۳ آن در نکوهش بت‌ها آمده است[۵۸]: إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى[۵۹]. شگفتا که برخی، این عقب‌نشینی از مواضع پیشین را، حتی به قبل از جریان این داستان نسبت داده، می‌گویند: چون روی‌گردانی و انکار قریش، بر حضرت گران می‌آمد، آرزو می‌کرد که چیزی از جانب خدا نازل شود که به نحوی دل مشرکان را با حضرت نرم کند؛ تا اینکه این جریان اتفاق افتاد و آرزوی حضرت تحقق یافت؟[۶۰].

عدم سوء استفاده دشمنان از این ماجرا

دشمنان پیامبر که در دشمنی با آن حضرت از هیچ اقدامی فروگزار نمی‌کردند و برای پراکندن مردم از گرد او از انواع تهمت‌ها همچون ساحر، شاعر و مجنون استفاده می‌کردند چگونه از این دستاویز بسیار مؤثر برای کوبیدن آن حضرت و پراکنده ساختن مسلمانان از گرد او استفاده نکردند و با توجه به اینکه برخی از آنها از فصحا و بلغا و نکته‌سنجان بودند چگونه به دو جمله‌ای که مشتمل بر ستایش خدایان آنهاست بسنده کردند، در صورتی که قبل و بعد آن سراپا نکوهش خدایان و بتهای آنهاست؟[۶۱].[۶۲]

سلب اعتماد عمومی از پیامبر

چنین حادثه‌ای موجب تردید در صداقت و حقانیت و سلب اعتماد مردم از پیامبر اکرم(ص) و ره‌آورد او می‌شود، چنان که اگر در یک مورد القای شیطان ثابت شد، این احتمال در همه آیات و روایات آن حضرت خواهد آمد و چگونه ممکن است خداوند که پیامبرش را برای تبلیغ فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است چنین مجالی به شیطان دهد تا در نتیجه موجب سلب اعتماد از سخنان آن حضرت گردد[۶۳].[۶۴].

عدم نقل گسترده ماجرا توسط مسلمانان و غیر آنها

اگر چنین ماجرایی رخ داده بود می‌بایست کسانی که در زمان وقوع این حادثه حضور داشتند اعم از مسلمان و غیرمسلمان آن را به طور گسترده نقل می‌کردند، در حالی‌که هیچ‌یک از کسانی که این داستان را نقل کرده‌اند در آن زمان (ادعایی) حضور بلکه وجود نداشته‌اند[۶۵].[۶۶]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص۲۴۵، ۲۴۹؛ الدر المنثور، ج۴، ص۳۶۶-۳۶۸؛ کشف‌الاسرار، ج ۶، ص۳۸۶.
  2. تأویل مختلف الحدیث، ص۱۲۲؛ المعجم الکبیر، ج ۹، ص۳۵؛ ج ۱۲، ص۴۲.
  3. الطبقات، ج ۱، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص۵۵۰، ۵۵۲؛ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۷.
  4. «آیا بت‌های "لات" و "عزّی" را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ * و آن سومین بت دیگر "منات" را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.
  5. غرانیق، جمع غُرنُوق، غرنیق و غُرانِق می‌باشد و به معنای پرنده‌ای است که در فارسی به آن «کلنگ» گفته می‌شود. همچنین به معنی جوان و سفیدرو نیز می‌آید. (ر.ک: الصحاح، ج۴، ص۱۳۵۷، ماده غرق و المنجد، ص۵۴۹، ماده غرن و ترجمه منجد الطلاب، ص۳۹۳‌، ماده غرنق) تشبیه بت‌ها به غرانیق به لحاظ این است که بر اساس اعتقاد بت‌پرستان، بت‌ها از مقام شفاعت نزد خداوند برخوردار بودند و از این جهت گویا همانند پرندگان در آسمان بالا می‌رفتند. (ر.ک: مجمع البحرین، ج۵، ص۲۲۲، ماده غرق؛ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۳۲۵) و یا اینکه استعمال، به لحاظ معنای دوم است، یعنی، بت‌ها به جوانان سفیدرو تشبیه شده‌اند.
  6. «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی * آنگاه بی‌گمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) می‌چشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمی‌یافتی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۵.
  7. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.
  8. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۱۲۰-۱۳۱؛ توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴.
  9. تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۴۹-۱۵۰؛ فتح الباری، ج۸، ص۴۹۸؛ ر.ک: الرحلة المدرسیة، ص۴۴-۴۵.
  10. و یا آنکه در آن زمان، کودکی دو سه ساله بوده است. ر.ک: الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۳۰.
  11. الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۶۶-۶۷؛ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹۹-۲۰۰.
  12. هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص۲۳۸-۲۴۳؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۱۲۰-۱۳۱.
  13. نصب المجانیق، ص۵، ۱۸، میقات، ش۲۴، ص۵۸، ۶۲؛ الاسرائیلیات، ص۳۱۴ ـ ۳۱۵.
  14. الاصابه، ج ۴، ص۱۲۲.
  15. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۱۲۰-۱۳۱.
  16. الهدی الی دین المصطفی۹، ج ۱، ص۱۶۸، ۱۷۲؛ الرواشح، ص۱۹۰؛ نصب المجانیق، ص۱۹.
  17. تاریخ قرآن، ص۱۵۸.
  18. توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴؛ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص۳۷۶.
  19. تفسیر الطبری، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۳؛ الدر المنثور، ج۴، ص۳۶۷-۳۶۸؛ السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۲۶.
  20. تفسیر الطبری، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۳.
  21. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۱۲۰-۱۳۱.
  22. سوره حجر، آیه ۴۲.
  23. سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.
  24. سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.
  25. سوره احزاب، آیه ۲۱؛ سوره ممتحنه، آیه ۴.
  26. سوره نساء، آیه ۱۶۵
  27. سوره انبیاء، آیه ۲۷.
  28. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  29. سوره نجم، آیات ۴-۲.
  30. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۷۳.
  31. سوره نساء، آیه ۵۹ و سوره آل عمران، آیه ۳۲.
  32. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.
  33. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  34. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  35. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.
  36. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.
  37. التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص۵۰؛ تنزیه الانبیاء، ص۱۷، ۲۳، ۱۵۱، ۱۵۴؛ روح المعانی، مج ۱۰، ج ۱۷، ص۲۶۳.
  38. روح‌المعانی، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۷۰؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۹۶ـ ۳۹۷؛ تاریخ قرآن، ص۱۴۸.
  39. توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴؛ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص۳۷۶.
  40. الکافی، ج ۱، ص۶۸؛ امان الامة من الاختلاف، ص۶۷ ـ ۶۸؛ عمده، ص۸۴.
  41. توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴؛ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص۳۷۶.
  42. «که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۲-۴.
  43. «آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.
  44. «و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد *... و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۶-۲۸.
  45. «و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
  46. «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  47. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۷۲.
  48. «و بی‌گمان قرآن را از نزد فرزانه‌ای دانا به تو می‌آموزند» سوره نمل، آیه ۶.
  49. «زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمی‌بری،» سوره اعلی، آیه ۶.
  50. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید» سوره نجم، آیه ۳.
  51. «و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.
  52. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ص۲۸۱.
  53. ر.ک: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  54. ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۵۳.
  55. «جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.
  56. توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴؛ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص۳۷۶.
  57. جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۰۷.
  58. الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۴؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۶۸-۶۹؛ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹۸-۱۹۹.
  59. «آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.
  60. ر.ک: تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۴۹؛ دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۳.
  61. التمهید، ج ۱، ص۹۵؛ قضایا قرآنیه، ص۱۱۹؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص۳۴۳ ـ ۳۴۴.
  62. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۱۲۰-۱۳۱.
  63. التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص۵۱.
  64. توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴؛ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص۳۷۶.
  65. التمهید، ج ۱، ص۸۷؛ پژوهش‌های قرآنی، ش ۱، ص۸۸، ۹۰.
  66. توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴؛ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص۳۷۸؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۱۲۰-۱۳۱.