(۳۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱:
خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{مهدویت}}
| موضوع مرتبط = رجعت
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون [[امام مهدی]]{{ع}} است. "'''امام مهدی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| مداخل مرتبط =
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط = امام مهدی (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام مهدی در قرآن]] | [[امام مهدی در حدیث]] | [[امام مهدی در کلام اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امام مهدی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
==مقدمه==
== مقدمه ==
*در دهها حدیث از [[رسول اکرم]] {{صل}} از طریق شیعه و سنّی نقل شده که آنچه در امّتهای پیشین واقع شده در این امّت نیز واقع خواهد شد. ما در اینجا برخی آیات مربوط به وقوع رجعت در میان پیشینیان را میآوریم:
در دهها [[حدیث]] از [[رسول اکرم]] {{صل}} از طریق [[شیعه]] و [[سنّی]] [[نقل]] شده که آنچه در امّتهای پیشین واقع شده در این [[امّت]] نیز واقع خواهد شد. ما در اینجا برخی [[آیات]] مربوط به وقوع [[رجعت]] در میان پیشینیان را میآوریم: {{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>سوره بقره، ۵۶.</ref>؛ "آنگاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم تا شاید سپاسگزار باشید". این [[آیه]] در مورد هفتاد نفر از برگزیدگان [[قوم]] [[حضرت موسی]] {{ع}} است که [[حضرت موسی]] {{ع}} آنها را از میان [[قوم]] خود برگزید و با خود بهطور سینا برد تا بر جریان مکالمهاش با [[خدا]] و گرفتن الواح از جانب [[خدا]] [[شاهد]] باشند، و در نتیجه [[بنی اسرائیل]] صدور الواح را از جانب [[خدا]] [[تکذیب]] نکنند. چون به "طور" رسیدند و مکالمه [[حضرت موسی]] را با [[خدا]] مشاهده کردند، گفتند: "ای [[موسی]]! ما به تو [[ایمان]] نمیآوریم مگر اینکه [[خداوند]] را آشکارا به ما بنمایانی"، هرچه [[حضرت موسی]] آنها را از این خواسته جاهلانه منع کرد، انها بر خواهش خود اصرار ورزیدند تا سرانجام [[صاعقه]] آمد و همه آنها را نابود کرد. [[حضرت موسی]] {{ع}} عرضه داشت بار پروردگارا! اگر این هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوی [[قوم]] بروم؟ آنها مرا به [[قتل]] متّهم خواهند کرد. [[خداوند]] بر او منّت نهاد و آنها را زنده کرد و همراه [[حضرت موسی]] به سوی خانه و کاشانه خود بازگشتند. در مورد سرگذشت این هفتاد نفر هیچ اختلافی نیست و صریح [[قرآن]] است که آنها در اثر [[صاعقه]] [[جان]] سپردند و به درخواست [[حضرت موسی]] {{ع}} از نو زنده شدند که معنای "[[رجعت]]" چیزی جز زنده شدن پس از [[مرگ]] نیست.
*{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref>سوره بقره، ۵۶.</ref>؛ "آنگاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم تا شاید سپاسگزار باشید". این آیه در مورد هفتاد نفر از برگزیدگان قوم [[حضرت موسی]] {{ع}} است که حضرت موسی {{ع}} آنها را از میان قوم خود برگزید و با خود بهطور سینا برد تا بر جریان مکالمهاش با خدا و گرفتن الواح از جانب خدا شاهد باشند، و در نتیجه بنی اسرائیل صدور الواح را از جانب خدا تکذیب نکنند. چون به "طور" رسیدند و مکالمه حضرت موسی را با خدا مشاهده کردند، گفتند: "ای موسی! ما به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه خداوند را آشکارا به ما بنمایانی"، هرچه حضرت موسی آنها را از این خواسته جاهلانه منع کرد، انها بر خواهش خود اصرار ورزیدند تا سرانجام صاعقه آمد و همه آنها را نابود کرد. حضرت موسی {{ع}} عرضه داشت بار پروردگارا! اگر این هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوی قوم بروم؟ آنها مرا به قتل متّهم خواهند کرد. خداوند بر او منّت نهاد و آنها را زنده کرد و همراه حضرت موسی به سوی خانه و کاشانه خود بازگشتند. در مورد سرگذشت این هفتاد نفر هیچ اختلافی نیست و صریح قرآن است که آنها در اثر صاعقه جان سپردند و به درخواست حضرت موسی {{ع}} از نو زنده شدند که معنای "رجعت" چیزی جز زنده شدن پس از مرگ نیست.
در این [[آیه]]، [[قرآن کریم]] تعبیر "[[مرگ]]" را به کار برده تا تصوّر نشود که آنها مثلا به [[خواب]] رفته بودند و یا غشّ کرده بودند، بلکه صریحا میفرماید: "شما را پس از مرگتان برانگیختیم".
در این آیه، [[قرآن کریم]] تعبیر "مرگ" را به کار برده تا تصوّر نشود که آنها مثلا به خواب رفته بودند و یا غشّ کرده بودند، بلکه صریحا میفرماید: "شما را پس از مرگتان برانگیختیم".
*[[عبدالله بن ابی بکر یشکری]] به خدمت [[امیر مؤمنان]] {{ع}} عرض کرد: گروهی از اصحاب شما خیال میکنند که پس از مرگ یک بار دیگر زنده شده به این جهان بازمیگردند. امیر مؤمنان به استناد آیاتی از [[قرآن کریم]]، در مورد رجعت استدلال نمودند و در پایان فرمودند: این هفتاد نفر برگزیدگان حضرت موسی پس از مرگ زنده شدند و به خانههای خود بازگشتند، انگاه مدّتی زندگی کردند، غذا خوردند، ازدواج کردند، صاحب اولاد شدند و پس از فرا رسیدن اجلشان از دنیا رفتند<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۳ و ۱۲۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۰۱ و تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۷.</ref>.
[[عبدالله بن ابی بکر یشکری]] به [[خدمت]] [[امیر مؤمنان]] {{ع}} عرض کرد: گروهی از [[اصحاب]] شما خیال میکنند که پس از [[مرگ]] یک بار دیگر زنده شده به این [[جهان]] بازمیگردند. [[امیر مؤمنان]] به استناد آیاتی از [[قرآن کریم]]، در مورد [[رجعت]] [[استدلال]] نمودند و در پایان فرمودند: این هفتاد نفر برگزیدگان [[حضرت موسی]] پس از [[مرگ]] زنده شدند و به خانههای خود بازگشتند، انگاه مدّتی [[زندگی]] کردند، غذا خوردند، [[ازدواج]] کردند، [[صاحب]] [[اولاد]] شدند و پس از فرا رسیدن اجلشان از [[دنیا]] رفتند<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۳ و ۱۲۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۰۱ و تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۷.</ref>.
*آیه شریفه به خوبی امکان رجعت را اثبات میکند، به خصوص که امیر مؤمنان در حدیث فوق با این آیه به امکان رجعت استدلال نموده است<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۱۹.</ref>.
*{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن| وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}﴾}}<ref>سوره بقره، ۷۲، ۷۳.</ref>؛ "به یاد آورید هنگامی را که فردی را به قتل رساندید. سپس درباره قاتل او به نزاع پرداختید و خداوند آنچه را که مخفی میکردید آشکار میسازد. پس گفتیم که قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل خود را معرفی کند) خداوند اینگونه مردگان را زنده میکند و آیات خود را به شما نشان میدهد، شاید عقل خود را به کار ببرید".
[[آیه شریفه]] به خوبی [[امکان رجعت]] را اثبات میکند، به خصوص که [[امیر مؤمنان]] در [[حدیث]] فوق با این [[آیه]] به [[امکان رجعت]] [[استدلال]] نموده است<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۱۹.</ref>.
*این آیات در پیرامون حادثه قبلی است که در بنی اسرائیل روی داد و به امر خدا گاوی ذبح گردید و قسمتی از بدن گاو به مقتول زده شد و مقتول زنده شد و قاتل خود را معرّفی کرد. داستان از این قرار است: در میان [[بنی اسرائیل]] پیرمردی بود که ثروتی سرشار و نعمتی بیشمار و پسری یگانه داشت که پس از مرگ پدر همه آن ثروت به او منتقل میشد، ولی عموزادهگانش که تهیدست بودند بر او حسد کردند و او را به قتل رسانیدند و جسدش را در محله قومی دیگر انداختند و تهمت قتل را به آنها بستند و به خونخواهی برخاستند. اختلاف شدیدی پدید آمد و کار پیکار به محضر حضرت موسی {{ع}} کشیده شد تا در میان آنها داوری کند.
*[[حضرت موسی]] {{ع}} به وحی خدا فرمود تا ماده گاوی ذبح کنند و زبان آن گاو را بر تن مقتول بزنند تا زنده گردد و قاتل خود را معرّفی کند.
{{متن قرآن|وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>سوره بقره، ۷۲، ۷۳.</ref>؛ "به یاد آورید هنگامی را که فردی را به [[قتل]] رساندید. سپس درباره [[قاتل]] او به [[نزاع]] پرداختید و [[خداوند]] آنچه را که مخفی میکردید آشکار میسازد. پس گفتیم که قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و [[قاتل]] خود را معرفی کند) [[خداوند]] اینگونه مردگان را زنده میکند و [[آیات]] خود را به شما نشان میدهد، شاید [[عقل]] خود را به کار ببرید".
*هر گاو مادهای را که ذبح میکردند کفایت میکرد، ولی با پرسشهای بیجا کار خود را دشوار ساختند و در هربار نشانههائی گفته شد که آن نشانه فقط با یک گاو تطبیق نمود که از آن کودکی یتیم بود. به ناگزیر آن را به قیمت بسیار گزافی خریدند و سر بریدند و قسمتی از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او با قدرت الهی زنده شد و گفت: ای پیامبر خدا! مرا پسرعمویم به قتل رسانیده است، نه آنها که به قتل متّهم شدهاند. [[حضرت موسی]] {{ع}} امر فرمود پسرعمویش را قصاص کردند<ref>تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۰۸-۱۱۲؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۸۷-۸۹؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۲۴-۱۳۰؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۰۴.</ref>. از [[امام حسن عسکری]] {{ع}} روایت شده که شخص مقتول ٦٠ سال داشت. هنگامی که به اذن خدا زنده شد، خدای تبارک و تعالی ٧٠ سال دیگر به او عمر داد و ١٣٠ سال عمر کرد و تا پایان عمر از نشاط و تندرستی و سلامتی حواسّ برخوردار بود<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۲۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۱۰.</ref>. در این آیه تصریح شده که آن مقتول پس از کشته شدن یک بار دیگر زنده شد و طبق اخبار، ٧٠ سال دیگر زندگی کرد و "رجعت" چیزی جز این نیست. این آیه دلیل روشنی بر امکان رجعت و امکان آفرینش مجدّد انسان در رجعت و قیامت است.
*{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref>سوره بقره، ۲۴۳.</ref>؛ "آیا ندیدی آنان را که از بیم مرگ از خانههای خود بیرون رفتند و آنها هزاران تن بودند، پس خداوند به آنها گفت: بمیرید. سپس آنان را زنده کرد، بیگمان خدا بر مردم صاحب فضل است و لکن بسیاری از مردم سپاسگزاری نمیکنند". این آیه در مورد قومی است که از ترس طاعون از وطن خود گریختند و خداوند آنها را مدّتی طولانی بمیراند و به سبب دعای یکی از پیامبران به نام "حزقیل" همه آنها را زنده کرد و روزگاری زندگی کردند و به اجل طبیعی از دنیا رفتند<ref>المیزان، ج ۲، ص ۲۸۳؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۳۴؛ و روضه کافی، ج ۱، ص ۲۸۲.</ref>.
این [[آیات]] در پیرامون حادثه قبلی است که در [[بنی اسرائیل]] روی داد و به امر [[خدا]] گاوی [[ذبح]] گردید و قسمتی از بدن گاو به مقتول زده شد و مقتول زنده شد و [[قاتل]] خود را معرّفی کرد. داستان از این قرار است: در میان [[بنی اسرائیل]] پیرمردی بود که ثروتی سرشار و نعمتی بیشمار و پسری یگانه داشت که پس از [[مرگ]] [[پدر]] همه آن [[ثروت]] به او منتقل میشد، ولی عموزادهگانش که تهیدست بودند بر او [[حسد]] کردند و او را به [[قتل]] رسانیدند و جسدش را در محله قومی دیگر انداختند و تهمت [[قتل]] را به آنها بستند و به [[خونخواهی]] برخاستند. [[اختلاف]] شدیدی پدید آمد و کار [[پیکار]] به محضر [[حضرت موسی]] {{ع}} کشیده شد تا در میان آنها [[داوری]] کند.
*آیه ۲۵۹ سوره بقره در مورد "عُزَیر" است که روزی در مسیر خود به دهکده ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقفهای واژگون و استخوانهای پوسیده و بدنهای از هم گسیخته سکوت مرگباری را به وجود آورده بود. عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیلهای انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیه داد و درباره آن مردگان به اندیشه پرداخت، که این مردگان چگونه زنده میشوند و این پیکرهای پراکنده شده چگونه گرد میآیند و به صورت پیشین برمیگردند. خداوند در این حال او را قبض روح کرد و صد سال تمام در آنجا بود و بعد از صد سال خداوند او را زنده کرد. چون عزیر زنده شد تصوّر کرد که از خوابی گران برخاسته است. پس به جست و جوی الاغ و زنبیلها و کوزه آب پرداخت. فرشتهای به سوی او آمد و پرسید: ای عزیر! چه مدّت در اینجا درنگ کردهای؟ گفت: یک روز و یا قسمتی از یک روز. فرشته گفت: بلکه تو صد سال در اینجا درنگ کردهای. در این صد سال طعام و نوشابهات تغییر نکرده است، ولی الاغت را ببین که چگونه استخوانهایش از هم پاشیده است. اکنون بنگر که خداوند چگونه آن را زنده میسازد.
*عزیر تماشا میکرد و میدید که استخوانهای الاغ به یکدیگر متّصل شد و گوشت آنها را پوشانید و به حالت اوّلیه برگشت. هنگامی که عزیر به شهر بازآمد و به کسان خود گفت من عزیر هستم باور نکردند، پس تورات را از حفظ خواند. انگاه باور کردند، زیرا کسی جز او تورات را از حفظ نداشت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰ و تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۳۰۷.</ref>. از [[امیر مؤمنان]] {{ع}} روایت شده که هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفت همسرش حامله بود و عزیر ٥٠ ساله بود، چون به خانهاش بازگشت او با همان طراوت ٥٠ سالگی بود و پسرش ١٠٠ ساله بود<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۹.</ref>.
[[حضرت موسی]] {{ع}} به [[وحی]] [[خدا]] فرمود تا ماده گاوی [[ذبح]] کنند و زبان آن گاو را بر تن مقتول بزنند تا زنده گردد و [[قاتل]] خود را معرّفی کند.
*داستان عزیر یکی از روشنترین ادلّه [[رجعت]] است که [[معصومین]] {{عم}} به آن استدلال نمودهاند و دانشمندان [[شیعه]] در طول چهارده قرن در کتابهای تفسیری و عقیدتی به آن استناد نمودهاند که از آن جمله است شیخ طوسی در تبیان، [[شیخ مفید]] در اجوبه مسائل عکبریه، [[شیخ صدوق]] در اعتقادات، [[شیخ طبرسی]] در احتجاج و شیخ حرّ عاملی در ایقاظ و...<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۸-۱۳۱ و الایقاظ، ص ۷۹.</ref>.
*نظیر این داستان در مورد "[[ارمیا]]" یکی از پیامبران [[بنی اسرائیل]] نیز نقل شده که داستانش بسیار شیرین و مفصّل است که برای اختصار از نقل آن صرفنظر میکنیم. علاقمندان به منابع یاد شده در پاورقی مراجعه فرمایند<ref>تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۶-۲۴۹؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۴-۲۶۹؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۴۰؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۸-۲۷۵ و بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۶۰.</ref>.
هر گاو مادهای را که [[ذبح]] میکردند [[کفایت]] میکرد، ولی با پرسشهای بیجا کار خود را دشوار ساختند و در هربار نشانههائی گفته شد که آن نشانه فقط با یک گاو تطبیق نمود که از آن [[کودکی]] [[یتیم]] بود. به ناگزیر آن را به قیمت بسیار گزافی خریدند و سر بریدند و قسمتی از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او با [[قدرت الهی]] زنده شد و گفت: ای [[پیامبر خدا]]! مرا پسرعمویم به [[قتل]] رسانیده است، نه آنها که به [[قتل]] متّهم شدهاند. [[حضرت موسی]] {{ع}} امر فرمود پسرعمویش را قصاص کردند<ref>تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۰۸-۱۱۲؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۸۷-۸۹؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۲۴-۱۳۰؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۰۴.</ref>. از [[امام حسن عسکری]] {{ع}} [[روایت]] شده که شخص مقتول ٦٠ سال داشت. هنگامی که به [[اذن]] [[خدا]] زنده شد، [[خدای تبارک و تعالی]] ٧٠ سال دیگر به او [[عمر]] داد و ١٣٠ سال [[عمر]] کرد و تا پایان [[عمر]] از نشاط و تندرستی و [[سلامتی]] حواسّ برخوردار بود<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۲۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۱۰.</ref>. در این [[آیه]] تصریح شده که آن مقتول پس از کشته شدن یک بار دیگر زنده شد و طبق [[اخبار]]، ٧٠ سال دیگر [[زندگی]] کرد و "[[رجعت]]" چیزی جز این نیست. این [[آیه]] [[دلیل]] روشنی بر [[امکان رجعت]] و امکان [[آفرینش]] مجدّد [[انسان]] در رجعت و [[قیامت]] است.
*[[روایات]] وارده از [[معصومین]] {{عم}} در مورد "ارمیا" و "عزیر" به قدری فراوان است که برای خواننده اطمینان میآورد که این داستان دو بار اتّفاق افتاده، یک بار برای "ارمیا" و یک بار دیگر برای "عزیر". از این رهگذر مرحوم فیض کاشانی نیز پس از نقل روایات وارده میفرماید: این احادیث را میتوانیم چنین جمع کنیم که این داستان دو بار روی داده است، یک بار برای "ارمیا" هنگامی که کشتههای "بختنصّر" را دید و در مورد زنده شدن آنها در اندیشه فرورفت و یک بار دیگر برای "عزیر" هنگامی که جنازههای اصحابش را روی هم انباشته دید و در مورد برانگیخته شدن آنها به فکر فرو رفت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹.</ref>. داستان مردی که صد سال مرد و سپس به زندگی بازگشت، (عزیر، ارمیا و یا هردو) برای اثبات امکان رجعت به قدری روشن و صریح است که به هیچ توضیحی نیاز ندارند<ref>رجعت، محمد خادمی شیرازی، ص ۱۱۲.</ref>.
*مواردی از رجعت در عهد [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} اتّفاق افتاده که هفتاد مورد آن را محدّث بزرگوار مرحوم شیخ حرّ عاملی گرد آورده است<ref>الایقاظ، ص ۱۸۸-۲۳۱.</ref>. [[فضل بن شاذان]] از اصحاب [[امام رضا]] {{ع}} بیش از ده مورد از موارد رجعت در امّت اسلامی را از طریق [[اهل سنت]] در کتاب "ایضاح" خود نقل کرده است<ref>الایضاح، ص ۱۸۹-۱۹۶.</ref>.
{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ}}<ref>سوره بقره، ۲۴۳.</ref>؛ "آیا ندیدی آنان را که از [[بیم]] [[مرگ]] از خانههای خود بیرون رفتند و آنها هزاران تن بودند، پس [[خداوند]] به آنها گفت: بمیرید. سپس آنان را زنده کرد، بیگمان [[خدا]] بر [[مردم]] [[صاحب]] [[فضل]] است و لکن بسیاری از [[مردم]] سپاسگزاری نمیکنند". این [[آیه]] در مورد قومی است که از [[ترس]] [[طاعون]] از وطن خود گریختند و [[خداوند]] آنها را مدّتی طولانی بمیراند و به سبب دعای یکی از [[پیامبران]] به نام "حزقیل" همه آنها را زنده کرد و روزگاری [[زندگی]] کردند و به اجل طبیعی از [[دنیا]] رفتند<ref>المیزان، ج ۲، ص ۲۸۳؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۳۴؛ و روضه کافی، ج ۱، ص ۲۸۲.</ref>.
*دهها [[روایت]] از طریق [[شیعه]] [[سنی]] به ما رسیده است که هرچه در اقوام گذشته روی داده بدون کم و زیاد در این امّت نیز روی خواهد داد. رسول اکرم {{صل}} میفرماید: "آنچه در امّتهای پیشین واقع شده، موبهمو در این امّت نیز واقع خواهد شد"<ref>الایقاظ، ص ۴۱ و ۹۹؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۹ و ۱۲۹ و ۴۰.</ref>.
*از آنچه آوردیم، نتیجه میگیریم:
[[آیه]] ۲۵۹ سوره بقره در مورد "عُزَیر" است که روزی در مسیر خود به دهکده ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقفهای واژگون و استخوانهای پوسیده و بدنهای از هم گسیخته [[سکوت]] مرگباری را به وجود آورده بود. عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیلهای انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیه داد و درباره آن مردگان به [[اندیشه]] پرداخت، که این مردگان چگونه زنده میشوند و این پیکرهای پراکنده شده چگونه گرد میآیند و به صورت پیشین برمیگردند. [[خداوند]] در این حال او را [[قبض روح]] کرد و صد سال تمام در آنجا بود و بعد از صد سال [[خداوند]] او را زنده کرد. چون عزیر زنده شد تصوّر کرد که از خوابی گران برخاسته است. پس به جستجوی الاغ و زنبیلها و کوزه [[آب]] پرداخت. فرشتهای به سوی او آمد و پرسید: ای عزیر! چه مدّت در اینجا درنگ کردهای؟ گفت: یک روز و یا قسمتی از یک روز. [[فرشته]] گفت: بلکه تو صد سال در اینجا درنگ کردهای. در این صد سال طعام و نوشابهات تغییر نکرده است، ولی الاغت را ببین که چگونه استخوانهایش از هم پاشیده است. اکنون بنگر که [[خداوند]] چگونه آن را زنده میسازد.
#رجعت در امّتهای پیشین واقع شده است.
#آنچه در امّتهای پیشین واقع شود، در امّت اسلامی نیز واقع خواهد شد.
عزیر تماشا میکرد و میدید که استخوانهای الاغ به یکدیگر متّصل شد و گوشت آنها را پوشانید و به حالت اوّلیه برگشت. هنگامی که عزیر به شهر بازآمد و به کسان خود گفت من عزیر هستم [[باور]] نکردند، پس [[تورات]] را از حفظ خواند. انگاه [[باور]] کردند، زیرا کسی جز او [[تورات]] را از حفظ نداشت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰ و تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۳۰۷.</ref>. از [[امیر مؤمنان]] {{ع}} [[روایت]] شده که هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفت همسرش حامله بود و عزیر ٥٠ ساله بود، چون به خانهاش بازگشت او با همان طراوت ٥٠ سالگی بود و پسرش ١٠٠ ساله بود<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۹.</ref>.
#دهها آیه از [[قرآن کریم]] از وقوع رجعت در امّت اسلامی خبر داده است.
#چند مورد در امّت اسلامی واقع شده و هزاران مورد دیگر پس از قیام قائم {{ع}} واقع خواهد شد.
داستان عزیر یکی از روشنترین ادلّه [[رجعت]] است که [[معصومین]] {{عم}} به آن [[استدلال]] نمودهاند و [[دانشمندان]] [[شیعه]] در طول چهارده قرن در [[کتابهای تفسیری]] و [[عقیدتی]] به آن استناد نمودهاند که از آن جمله است [[شیخ طوسی]] در تبیان، [[شیخ مفید]] در اجوبه مسائل عکبریه، [[شیخ صدوق]] در [[اعتقادات]]، [[شیخ طبرسی]] در [[احتجاج]] و [[شیخ]] حرّ عاملی در ایقاظ و...<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۸-۱۳۱ و الایقاظ، ص ۷۹.</ref>.
*روی این بیان هرکس به قرآن و آورنده آن ایمان داشته باشد راهی ندارد جز اینکه "رجعت" را نیز باور کند<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۳۵۳-۳۵۷.</ref>.
نظیر این داستان در مورد "[[ارمیا]]" یکی از [[پیامبران]] [[بنی اسرائیل]] نیز [[نقل]] شده که داستانش بسیار شیرین و مفصّل است که برای اختصار از [[نقل]] آن صرفنظر میکنیم. علاقمندان به منابع یاد شده در پاورقی مراجعه فرمایند<ref>تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۶-۲۴۹؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۴-۲۶۹؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۴۰؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۸-۲۷۵ و بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۶۰.</ref>.
[[روایات]] وارده از [[معصومین]] {{عم}} در مورد "ارمیا" و "عزیر" به قدری فراوان است که برای خواننده [[اطمینان]] میآورد که این داستان دو بار اتّفاق افتاده، یک بار برای "ارمیا" و یک بار دیگر برای "عزیر". از این رهگذر مرحوم [[فیض کاشانی]] نیز پس از [[نقل]] [[روایات]] وارده میفرماید: این [[احادیث]] را میتوانیم چنین جمع کنیم که این داستان دو بار روی داده است، یک بار برای "ارمیا" هنگامی که کشتههای "بختنصّر" را دید و در مورد زنده شدن آنها در [[اندیشه]] فرورفت و یک بار دیگر برای "عزیر" هنگامی که جنازههای اصحابش را روی هم انباشته دید و در مورد [[برانگیخته شدن]] آنها به [[فکر]] فرو رفت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹.</ref>. داستان مردی که صد سال مرد و سپس به [[زندگی]] بازگشت، (عزیر، ارمیا و یا هردو) برای اثبات [[امکان رجعت]] به قدری روشن و صریح است که به هیچ توضیحی نیاز ندارند<ref>رجعت، محمد خادمی شیرازی، ص ۱۱۲.</ref>.
مواردی از [[رجعت]] در [[عهد]] [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} اتّفاق افتاده که هفتاد مورد آن را محدّث بزرگوار مرحوم [[شیخ]] حرّ عاملی گرد آورده است<ref>الایقاظ، ص ۱۸۸-۲۳۱.</ref>. [[فضل بن شاذان]] از [[اصحاب]] [[امام رضا]] {{ع}} بیش از ده مورد از موارد [[رجعت]] در [[امّت]] [[اسلامی]] را از طریق [[اهل سنت]] در کتاب "ایضاح" خود [[نقل]] کرده است<ref>الایضاح، ص ۱۸۹-۱۹۶.</ref>.
دهها [[روایت]] از طریق [[شیعه]] [[سنی]] به ما رسیده است که هرچه در [[اقوام]] گذشته روی داده بدون کم و زیاد در این [[امّت]] نیز روی خواهد داد. [[رسول اکرم]] {{صل}} میفرماید: "آنچه در امّتهای پیشین واقع شده، موبهمو در این [[امّت]] نیز واقع خواهد شد"<ref>الایقاظ، ص ۴۱ و ۹۹؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۹ و ۱۲۹ و ۴۰.</ref>.
از آنچه آوردیم، نتیجه میگیریم:
# [[رجعت]] در امّتهای پیشین واقع شده است.
# آنچه در امّتهای پیشین واقع شود، در [[امّت]] [[اسلامی]] نیز واقع خواهد شد.
# دهها [[آیه]] از [[قرآن کریم]] از وقوع [[رجعت]] در [[امّت]] [[اسلامی]] خبر داده است.
# چند مورد در [[امّت]] [[اسلامی]] واقع شده و هزاران مورد دیگر پس از [[قیام قائم]] {{ع}} واقع خواهد شد.
روی این بیان هرکس به [[قرآن]] و آورنده آن [[ایمان]] داشته باشد راهی ندارد جز اینکه "[[رجعت]]" را نیز [[باور]] کند<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۵۳-۳۵۷.</ref>.
== پرس مستقیم ==
* [[آیا برای رجعت نمونهای در تاریخ یافت میشود؟ (پرسش)]]
== پرسشهای وابسته ==
== پرسشهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{پرسمان رجعت}}
{{پرسشهای وابسته}}
{{ستون-شروع|7}}
* [[آرماگدون]]
* [[بحران معنویت]]
* [[پارکلیت]]
* [[جیش الغضب]]
* [[حکومت امام زمان]] {{ع}}
* [[خروج جنبندهای از زمین]]
* [[خروج سفیانی]]
* [[خروج منبعث سوم]]
* [[رجعت]]
* [[رویارویی امام مهدی]] {{ع}} با جاهلان
* [[سوشیانس]]
* [[سوشینت]]
* [[صلح و آرامش پایدار|صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان]]
* [[ظهور امام مهدی]] {{ع}}
* [[ظهور دجال]]
* [[ظهور منجی|ظهور منجی بزرگ بشر]]
* [[فارقلیط]]
* [[ماشیح]]
* [[موعودباوری]]
* [[میتریا]]
* [[ندای آسمانی]]
* [[نزول عیسی]] {{ع}}
* [[نشانههای آخر الزمان|نشانهها و رخدادهای مهم آخر الزمان]]
* [[نشانههای ظهور]]
* [[وقوع اختلافها و درگیریهای بسیار]]
* [[وقوع مصائب]]
* [[هجوم یأجوج و مأجوج]]
* [[هوشیدر]]
* [[هوشیدرماه]]
*[[ابدال]]
*[[ابر رام]]
*[[ابر سخت]]
*[[ابراهیم بن ادریس]]
*[[ابراهیم بن محمد تبریزی]]
*[[ابراهیم بن محمد همدانی]]
*[[ابراهیم بن مهزیار اهوازی]]
*[[ابروهای حضرت]]
*[[ابقع]]
*[[ابن ابی العزاقر]]
*[[ابن ابی زینب]]
*[[ابن الحسین]]
*[[ابن انباری]]
*[[ابن بابویه]]
*[[ابن جنید]]
*[[ابن حسام]]
*[[ابن حوشب]]
*[[ابن خلدون]]
*[[ابن شاذان]]
*[[ابن متیل]]
*[[ابن مغازلی]]
*[[ابن یمین]]
*[[ابو ابراهیم]]
*[[ابو اسحاق ابو عبیده ثقفی]]
*[[ابو الادیان]]
*[[ابو الحسن]]
*[[ابو الدنیا]]
*[[ابو العنبس]]
*[[ابو القاسم حسن بن احمد]]
*[[ابو القاسم]]
*[[ابو بکر بغدادی]]
*[[ابو جعفر]]
*[[ابو حامد عمران بن مفلس]]
*[[ابو دجانه انصاری]]
*[[ابو دلف کاتب]]
*[[ابو سهل نوبختی]]
*[[ابو صالح]]
*[[ابو عبد الله بزوفری]]
*[[ابو عبد الله]]
*[[ابو علی حجدر]]
*[[ابو غالب]]
*[[ابو محمد حسین بن ابراهیم]]
*[[ابو محمد]]
*[[ابو هاشم جعفری]]
*[[اثبات الوصیه]]
*[[اثبات امامت حضرت]]
*[[اثبات وجود مهدی]]
*[[اثنی عشری]]
*[[احبشیه]]
*[[احجار الزیت]]
*[[احسان]]
*[[احکام جدید]]
*[[احمد الکاتب]]
*[[احمد امین مصری]]
*[[احمد بن ابراهیم]]
*[[احمد بن اسحاق اشعری]]
*[[احمد بن عبد الله هاشمی]]
*[[احمد بن محمد زجورجی]]
*[[احمد بن هلال]]
*[[احمد]]
*[[احمدیه]]
*[[احیای سنت محمدی]]
*[[اخباریه]]
*[[اخلاق حضرت]]
*[[اخنس]]
*[[اخیار]]
*[[ادعای ارتباط با حضرت]]
*[[ادعای مهدویت]]
*[[ادعای نیابت]]
*[[ادعیه امام زمان]]
*[[اذاعه]]
*[[اذن سامعه]]
*[[اربعینیات درباره حضرت]]
*[[ارتباط با حضرت]]
*[[ارشاد]]
*[[ارمینیه]]
*[[ارنون]]
*[[ازد]]
*[[ازدواج حضرت]]
*[[اسامی حضرت در کتب ادیان]]
*[[اسب حضرت]]
*[[استخاره امام زمان]]
*[[استخلاف]]
*[[استضعاف]]
*[[استغاثه به حضرت مهدی]]
*[[استکبار جهانی و مهدیباوری]]
*[[اسحاق احمر]]
*[[اسحاق بن اسماعیل]]
*[[اسحاق بن یعقوب]]
*[[اسدی]]
*[[اسراء]]
*[[اسرافیل]]
*[[اسکافی]]
*[[اسم اصلی حضرت]]
*[[اسم حضرت]]
*[[اسماعیل بن جعفر الصادق]]
*[[اسماعیل بن صادق]]
*[[اسماعیل بن علی]]
*[[اسماعیل بن موسی بن جعفر]]
*[[اسماعیلیه]]
*[[اشتراط الساعه]]
*[[اشعیا]]
*[[اصحاب حضرت]]
*[[اصحاب طالوت]]
*[[اصحاب کهف]]
*[[اصل]]
*[[اصهب]]
*[[اعاجم]]
*[[اعتقاد به منجی]]
*[[اعتقاد به مهدی]]
*[[اعلام الوری]]
*[[اعلام ظهور]]
*[[اعیان الشیعه]]
*[[افضل الاعمال]]
*[[افیق]]
*[[اقامتگاه حضرت]]
*[[اقتصاد در عصر ظهور]]
*[[اقلیتها در حکومت حضرت]]
*[[البیعه لله]]
*[[الر]]
*[[الغیبه]]
*[[الفصول العشره فی الغیبه]]
*[[المهدی]]
*[[الواح موسی]]
*[[الیاس]]
*[[ام ایمن]]
*[[ام خالد]]
*[[ام محمد]]
*[[امام زمان]]
* [[امام مهدی]] {{ع}}
*[[امامیه]]
*[[امان زمین]]
*[[امت امت]]
*[[امت معدوده]]
*[[امر به منکر]]
*[[امر ناگهانی]]
*[[امکان رجعت]]
*[[امن یجیب]]
*[[امنیت پس از ظهور]]
*[[امنیت پیش از ظهور]]
*[[امیر الامره]]
*[[امیر المومنین]]
*[[انا انزلنا]]
*[[انتظار در مسیحیت]]
*[[انتظار فرج]]
*[[انتظار مثبت]]
*[[انتظار منفی]]
*[[انتظار و بهداشت روان]]
*[[انتظار و صهیونیسم]]
*[[انتظار]]
*[[انجیل و بشارت موعود]]
*[[اندام حضرت]]
*[[انصار حضرت]]
*[[انطاکیه]]
*[[انکار حضرت]]
*[[انگشتر سلیمان]]
*[[انگشتری حضرت]]
*[[انوری]]
*[[اوپانیشاد]]
*[[اوتاد]]
*[[اوقات مخصوص حضرت]]
*[[اوقات و حالات دعا برای حضرت]]
*[[اوقیدمو]]
*[[اولین برنامه حضرت]]
*[[اولین پرچم]]
*[[اولین جنگ حضرت]]
*[[اولین خطبه حضرت]]
*[[اولین دادگاه پس از ظهور]]
*[[اولین رجعتکننده]]
*[[اولین سپاه حضرت]]
*[[اولین کشتار]]
*[[اولین مدعی نیابت]]
*[[اولین نایب خاص]]
*[[اهداف نیابت]]
*[[اهل سنت و مهدی]]
*[[اهل کتاب]]
*[[اهلی شیرازی]]
*[[ایام الله]]
*[[ایدی]]
*[[ایرانیان]]
*[[ایزدشناس]]
*[[ایزدنشان]]
*[[ایستاده]]
*[[ایلیا]]
*[[ایوب بن نوح]]
*[[آتش و دود]]
*[[آثار انتظار]]
*[[آثار حضرت]]
*[[آثار دعای فرج]]
*[[آثار ظهور]]
*[[آخر الزمان]]
*[[آخرین دولت]]
*[[آخرین دیدار عمومی حضرت]]
*[[آداب ملاقات با حضرت]]
*[[آدینه]]
*[[آرماگدون]]
*[[آزمون غیبت]]
*[[آزمون یاران حضرت]]
*[[آس]]
*[[آسیبشناسی تربیتی مهدویت]]
*[[آشوبهای جهانی]]
*[[آل اعین]]
*[[آمادگی برای غیبت]]
*[[آینده جهان و نظریهپردازان]]
*[[آیین جدید]]
*[[باب الله]]
*[[باب غیبت]]
*[[باب لد]]
*[[باب]]
*[[بابا فغانی شیرازی]]
*[[بابیه]]
*[[باد زرد]]
*[[باد سرخ]]
*[[باد سیاه]]
*[[باران بیموقع]]
*[[بارانهای فراوان]]
*[[بازرگانی در عصر ظهور]]
*[[بازوی حضرت]]
*[[باسط]]
*[[باسک]]
*[[باقریه]]
*[[باقطانی]]
*[[بانوی کنیزان]]
*[[باهله]]
*[[بتریه]]
*[[بحر العلوم]]
*[[بخش دوم:برشمردن دعاها و زیارات مربوط به امام عصر]]
این مدخل زیرشاخهٔ بحث رجعت است.مدخل مرتبط نداردپرسشهای مرتبط با این مدخل را ببینید
مقدمه
در دهها حدیث از رسول اکرم (ص) از طریق شیعه و سنّینقل شده که آنچه در امّتهای پیشین واقع شده در این امّت نیز واقع خواهد شد. ما در اینجا برخی آیات مربوط به وقوع رجعت در میان پیشینیان را میآوریم: ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱]؛ "آنگاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم تا شاید سپاسگزار باشید". این آیه در مورد هفتاد نفر از برگزیدگان قومحضرت موسی (ع) است که حضرت موسی (ع) آنها را از میان قوم خود برگزید و با خود بهطور سینا برد تا بر جریان مکالمهاش با خدا و گرفتن الواح از جانب خداشاهد باشند، و در نتیجه بنی اسرائیل صدور الواح را از جانب خداتکذیب نکنند. چون به "طور" رسیدند و مکالمه حضرت موسی را با خدا مشاهده کردند، گفتند: "ای موسی! ما به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه خداوند را آشکارا به ما بنمایانی"، هرچه حضرت موسی آنها را از این خواسته جاهلانه منع کرد، انها بر خواهش خود اصرار ورزیدند تا سرانجام صاعقه آمد و همه آنها را نابود کرد. حضرت موسی (ع) عرضه داشت بار پروردگارا! اگر این هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوی قوم بروم؟ آنها مرا به قتل متّهم خواهند کرد. خداوند بر او منّت نهاد و آنها را زنده کرد و همراه حضرت موسی به سوی خانه و کاشانه خود بازگشتند. در مورد سرگذشت این هفتاد نفر هیچ اختلافی نیست و صریح قرآن است که آنها در اثر صاعقهجان سپردند و به درخواست حضرت موسی (ع) از نو زنده شدند که معنای "رجعت" چیزی جز زنده شدن پس از مرگ نیست.
در این آیه، قرآن کریم تعبیر "مرگ" را به کار برده تا تصوّر نشود که آنها مثلا به خواب رفته بودند و یا غشّ کرده بودند، بلکه صریحا میفرماید: "شما را پس از مرگتان برانگیختیم".
﴿وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۴]؛ "به یاد آورید هنگامی را که فردی را به قتل رساندید. سپس درباره قاتل او به نزاع پرداختید و خداوند آنچه را که مخفی میکردید آشکار میسازد. پس گفتیم که قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل خود را معرفی کند) خداوند اینگونه مردگان را زنده میکند و آیات خود را به شما نشان میدهد، شاید عقل خود را به کار ببرید".
این آیات در پیرامون حادثه قبلی است که در بنی اسرائیل روی داد و به امر خدا گاوی ذبح گردید و قسمتی از بدن گاو به مقتول زده شد و مقتول زنده شد و قاتل خود را معرّفی کرد. داستان از این قرار است: در میان بنی اسرائیل پیرمردی بود که ثروتی سرشار و نعمتی بیشمار و پسری یگانه داشت که پس از مرگپدر همه آن ثروت به او منتقل میشد، ولی عموزادهگانش که تهیدست بودند بر او حسد کردند و او را به قتل رسانیدند و جسدش را در محله قومی دیگر انداختند و تهمت قتل را به آنها بستند و به خونخواهی برخاستند. اختلاف شدیدی پدید آمد و کار پیکار به محضر حضرت موسی (ع) کشیده شد تا در میان آنها داوری کند.
حضرت موسی (ع) به وحیخدا فرمود تا ماده گاوی ذبح کنند و زبان آن گاو را بر تن مقتول بزنند تا زنده گردد و قاتل خود را معرّفی کند.
هر گاو مادهای را که ذبح میکردند کفایت میکرد، ولی با پرسشهای بیجا کار خود را دشوار ساختند و در هربار نشانههائی گفته شد که آن نشانه فقط با یک گاو تطبیق نمود که از آن کودکییتیم بود. به ناگزیر آن را به قیمت بسیار گزافی خریدند و سر بریدند و قسمتی از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او با قدرت الهی زنده شد و گفت: ای پیامبر خدا! مرا پسرعمویم به قتل رسانیده است، نه آنها که به قتل متّهم شدهاند. حضرت موسی (ع) امر فرمود پسرعمویش را قصاص کردند[۵]. از امام حسن عسکری (ع) روایت شده که شخص مقتول ٦٠ سال داشت. هنگامی که به اذنخدا زنده شد، خدای تبارک و تعالی ٧٠ سال دیگر به او عمر داد و ١٣٠ سال عمر کرد و تا پایان عمر از نشاط و تندرستی و سلامتی حواسّ برخوردار بود[۶]. در این آیه تصریح شده که آن مقتول پس از کشته شدن یک بار دیگر زنده شد و طبق اخبار، ٧٠ سال دیگر زندگی کرد و "رجعت" چیزی جز این نیست. این آیهدلیل روشنی بر امکان رجعت و امکان آفرینش مجدّد انسان در رجعت و قیامت است.
﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ﴾[۷]؛ "آیا ندیدی آنان را که از بیممرگ از خانههای خود بیرون رفتند و آنها هزاران تن بودند، پس خداوند به آنها گفت: بمیرید. سپس آنان را زنده کرد، بیگمان خدا بر مردمصاحبفضل است و لکن بسیاری از مردم سپاسگزاری نمیکنند". این آیه در مورد قومی است که از ترسطاعون از وطن خود گریختند و خداوند آنها را مدّتی طولانی بمیراند و به سبب دعای یکی از پیامبران به نام "حزقیل" همه آنها را زنده کرد و روزگاری زندگی کردند و به اجل طبیعی از دنیا رفتند[۸].
آیه ۲۵۹ سوره بقره در مورد "عُزَیر" است که روزی در مسیر خود به دهکده ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقفهای واژگون و استخوانهای پوسیده و بدنهای از هم گسیخته سکوت مرگباری را به وجود آورده بود. عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیلهای انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیه داد و درباره آن مردگان به اندیشه پرداخت، که این مردگان چگونه زنده میشوند و این پیکرهای پراکنده شده چگونه گرد میآیند و به صورت پیشین برمیگردند. خداوند در این حال او را قبض روح کرد و صد سال تمام در آنجا بود و بعد از صد سال خداوند او را زنده کرد. چون عزیر زنده شد تصوّر کرد که از خوابی گران برخاسته است. پس به جستجوی الاغ و زنبیلها و کوزه آب پرداخت. فرشتهای به سوی او آمد و پرسید: ای عزیر! چه مدّت در اینجا درنگ کردهای؟ گفت: یک روز و یا قسمتی از یک روز. فرشته گفت: بلکه تو صد سال در اینجا درنگ کردهای. در این صد سال طعام و نوشابهات تغییر نکرده است، ولی الاغت را ببین که چگونه استخوانهایش از هم پاشیده است. اکنون بنگر که خداوند چگونه آن را زنده میسازد.
عزیر تماشا میکرد و میدید که استخوانهای الاغ به یکدیگر متّصل شد و گوشت آنها را پوشانید و به حالت اوّلیه برگشت. هنگامی که عزیر به شهر بازآمد و به کسان خود گفت من عزیر هستم باور نکردند، پس تورات را از حفظ خواند. انگاه باور کردند، زیرا کسی جز او تورات را از حفظ نداشت[۹]. از امیر مؤمنان (ع) روایت شده که هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفت همسرش حامله بود و عزیر ٥٠ ساله بود، چون به خانهاش بازگشت او با همان طراوت ٥٠ سالگی بود و پسرش ١٠٠ ساله بود[۱۰].
نظیر این داستان در مورد "ارمیا" یکی از پیامبرانبنی اسرائیل نیز نقل شده که داستانش بسیار شیرین و مفصّل است که برای اختصار از نقل آن صرفنظر میکنیم. علاقمندان به منابع یاد شده در پاورقی مراجعه فرمایند[۱۲].
روایات وارده از معصومین (ع) در مورد "ارمیا" و "عزیر" به قدری فراوان است که برای خواننده اطمینان میآورد که این داستان دو بار اتّفاق افتاده، یک بار برای "ارمیا" و یک بار دیگر برای "عزیر". از این رهگذر مرحوم فیض کاشانی نیز پس از نقلروایات وارده میفرماید: این احادیث را میتوانیم چنین جمع کنیم که این داستان دو بار روی داده است، یک بار برای "ارمیا" هنگامی که کشتههای "بختنصّر" را دید و در مورد زنده شدن آنها در اندیشه فرورفت و یک بار دیگر برای "عزیر" هنگامی که جنازههای اصحابش را روی هم انباشته دید و در مورد برانگیخته شدن آنها به فکر فرو رفت[۱۳]. داستان مردی که صد سال مرد و سپس به زندگی بازگشت، (عزیر، ارمیا و یا هردو) برای اثبات امکان رجعت به قدری روشن و صریح است که به هیچ توضیحی نیاز ندارند[۱۴].
دهها روایت از طریق شیعهسنی به ما رسیده است که هرچه در اقوام گذشته روی داده بدون کم و زیاد در این امّت نیز روی خواهد داد. رسول اکرم (ص) میفرماید: "آنچه در امّتهای پیشین واقع شده، موبهمو در این امّت نیز واقع خواهد شد"[۱۷].