شناخت امام در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = شناخت امام
| موضوع مرتبط = شناخت امام
| عنوان مدخل  = شناخت امام
| عنوان مدخل  = شناخت امام
| مداخل مرتبط = [[شناخت امام در حدیث]] - [[شناخت امام در فقه سیاسی]] - [[شناخت امام در اخلاق اسلامی]] - [[شناخت امام در علوم تربیتی اسلامی]] - [[شناخت امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[شناخت امام در حدیث]] - [[شناخت امام در فقه سیاسی]] - [[شناخت امام در اخلاق اسلامی]] - [[شناخت امام در تربیت اسلامی]] - [[شناخت امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۳۰

اهمیت و ضرورت بحث

برابر روایاتی متواتر[۱] که در منابع شیعه و سنی - با تفاوت‌های اندکی- از رسول خدا(ص) نقل شده[۲]، معرفت نسبت به امام، از موضوعات ضروری، و عدم شناخت امام، به منزله مرگ جاهلی به شمار آمده است. این روایات صراحت دارد در اینکه جهل به امام، انسان را از دین خارج می‌سازد[۳]. بر این اساس، شناخت امام و اعتقاد به او، همانند شناخت خدا و رسول، امری واجب برای هر شخص مؤمن و متدین است[۴] و پیوندی ناگسستنی با معرفت خدا و پیامبر اسلام(ص) دارد. امام علی(ع) فرمود: «أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً أَنْ يُعَرِّفَهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نَفْسَهُ فَيُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ يُعَرِّفَهُ نَبِيَّهُ(ص) فَيُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ يُعَرِّفَهُ إِمَامَهَ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ فَيُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ...»[۵]؛ «کم‌ترین چیزی که بنده خدا به واسطه آن مؤمن می‌شود، این است که خداوند، خودش را به او بشناساند، پس آن بنده با اطاعت کردنش به آن اقرار نماید و پیامبرش را به او بشناساند، پس آن بنده با اطاعت کردنش به آن اقرار نماید. و امام و حجتش در روی زمین و گواهش بر خلق را به او بشناساند، پس آن بنده با اطاعت کردنش به آن اقرار نماید».

شناخت امام، از آن جهت اهمیت فوق‌العاده دارد که زمینه‌ساز بینش عمیق در دین، و منش درست و پسندیده در زندگی انسان است؛ چنان‌که امام صادق(ع) راز صلاح و اصلاح زمین و اهل آن را در ارتباط با امام معصوم و وابسته به وجود ایشان دانسته و نخستین و مهم‌ترین نیاز هر مسلمان را معرفت و شناخت امام و رهبر دینی معرفی کرده است: «إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِإِمَامٍ وَ مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ أَحْوَجُ مَا يَكُونُ أَحَدُكُمْ إِلَى مَعْرِفَتِهِ إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُهُ هَاهُنَا قَالَ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ يَقُولُ حِينَئِذٍ لَقَدْ كُنْتُ عَلَى أَمْرٍ حَسَنٍ»؛ «همانا زمین اصلاح نمی‌شود، مگر به وجود امام و هر کس بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است و بیشترین نیاز هر به شناخت امام، هنگامی است که نفس هر یک از شما کدام از شما به اینجا رسد (با دست اشاره کرد به سینه خود)، تا در این حال بگوید: «همانا من به کار نیکویی بودم».

محرومیت از شناخت امام، به همین میزان، می‌تواند انسان را در معرض انحراف و گمراهی قرار دهد؛ همچنان‌که امام علی(ع) در ادامه روایت پیشین، می‌فرماید: «وَ أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالًّا أَنْ لَا يَعْرِفَ حُجَّةَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ شَاهِدَهُ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلَايَتَهُ...»[۶]؛ «بنده خدا کمترین چیزی به واسطه آن گمراه می‌شود، این است که حجت خدا را در زمین نشناسد و به شاهد حق‌تعالی بر بندگانش، که خداوند به اطاعت او فرمان داده و ولایت و سرپرستی که وی را واجب کرده، آشنا نباشد».

مطالب یادشده، ضرورت شناخت ائمه اطهار، خصوصاً امام زمان(ع) را برای ما آشکار می‌سازد. امام زمان(ع)، طبق عقیده شیعه و سنی، از اهل بیت پیامبر اسلام(ص) و از نسل حضرت فاطمه(س) است و در آخر الزمان ظهور خواهد کرد و دنیا را پس از آنکه از فساد پر شده باشد، اصلاح، و عدالت را برقرار خواهد کرد[۷].[۸]

تبیین مسئله در اندیشه اسلامی

شناخت جایگاه و شخصیت امامان، به ویژه امام زمان(ع)، از دیدگاه شیعه موضوعی مهم است. خوشبختانه ائمه اطهار(ع) در پاسخ به سؤال‌هایی که آن زمان پیرامون امامت وجود داشته، سخنان ارزشمندی ایراد فرموده‌اند که همان‌ها پاسخ قاطع و دقیقی به شبهات کنونی، به ویژه این شبهه (ناسازگاری ضرورت معرفت به امام زمان با غیبت ایشان)، محسوب می‌شود.

بر پایه روایات، شرط ایمان به خدا و اساس اعتقاد راستین به اسلام، اعتقاد قلبی به امامت امامان معصوم و شناخت آنان است. امام محمد باقر(ع) می‌فرماید: «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ حَتَّى يَعْرِفُوا إِمَامَهُمْ»[۹]؛ «هر کس بمیرد و او را امامی نباشد به مرگ روزگار جاهلیت مرده است و از مردم عذری پذیرفته نمی‌شود، مگر اینکه امام خود را بشناسند». امام صادق(ع) نیز فرمود: «نَحْنُ الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا، لَايَسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا، وَ لَايُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا...»[۱۰]؛ «ماییم که خدا اطاعت ما را واجب ساخته است مردم راهی جز معرفت ما ندارند و بر نشناختن ما عذرشان پذیرفته نیست».

شناخت ائمه اطهار(ع) -خصوصاً امام زمان(ع) که امام زنده در روزگار ما هست - یک تکلیف عمومی برای مردم در همه زمان‌هاست؛ چنان‌که زراره از امام باقر(ع) نقل می‌کند: «شناخت امام بر همه مردم واجب است»[۱۱]. همچنین از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) نقل شده است: «لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ يَرُدَّ إِلَيْهِ وَ يُسَلِّمَ لَهُ ثُمَّ قَالَ كَيْفَ يَعْرِفُ الْآخِرَ وَ هُوَ يَجْهَلُ الْأَوَّلَ»[۱۲]؛ «بنده خدا نمی‌تواند اهل ایمان باشد، مگر اینکه خدا و رسولش و همه ائمه و امام زمانش را بشناسد و در امورش به امام زمانش رجوع کند و تسلیم او باشد. سپس فرمود: چگونه ممکن است کسی امام آخر را (که امام زمان او است) بشناسد و امام اول را نشناسد»[۱۳].

منابع

پانویس

  1. مفید، الإفصاح، ص۲۹.
  2. «فَمَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّتِي وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ يَعْرِفُهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً، مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً». (سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۹۳۲) «مَنْ مَاتَ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً». (برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۵۴) «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً». (صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۵۹؛ ابن أبی عاصم، السنة، ج۲، ص۵۰۳) «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ‌، فَمِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ». (کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۶) «مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً». (ابن حنبل، المسند، ج۲۸، ص۸۸؛ أبوداود طیالسی، المسند، ج۳، ص۴۲۵) «‌مَنْ مَاتَ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً». (الإفصاح، ص۲۹).
  3. و هذا صريح بأن الجهل بالإمام يخرج صاحبه عن الإسلام. (الإفصاح، ص۲۹).
  4. مجلسی، بحار الانوار، ج۴، ص۵۴ - ۵۵.
  5. کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۱۵.
  6. کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۱۵.
  7. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۹۵۸؛ ابن ماجة، السنن، ج۲، ص۱۳۶۷ – ۱۳۶۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۳.
  8. نجفی، حافظ، مقاله «ضرورت معرفت به امام»، موسوعه رد شبهات ج۲۱ ص ۷۷.
  9. شیخ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۱۲.
  10. کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۷.
  11. کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۰ - ۱۸۱.
  12. کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۰.
  13. نجفی، حافظ، مقاله «ضرورت معرفت به امام»، موسوعه رد شبهات ج۲۱ ص ۸۰.