|
|
(۱۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱۲: |
خط ۱۲: |
| # برخی از [[منابع اهل سنت]] هم به [[عصمت اهل بیت]] {{عم}} [[باور]] دارند: [[امام علی]] {{ع}} در [[نهجالبلاغه]] میفرماید: {{متن حدیث|فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ}}<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۸۷، ص۱۲۰.</ref>؛ [[عترت]] [[رسول خدا]] را در [[بهترین]] منزلهای [[قرآن]] قرار دهید. [[ابنابیالحدید]] معتزلی در شرح [[نهجالبلاغه]] مینویسد: «زیر این گفتار سرّی است [[عظیم]]؛ چون [[حضرت]] به مکلّفین امر کرده که عترت در [[بزرگداشت]] و [[اطاعت]] و [[تبعیّت]]، جاری مجرای قرآن و به منزله و محل آن قرار دهند. اگر اشکال کنی که این سخن دلالت دارد بر [[عصمت اهل بیت]]، [[رأی]] [[اصحاب]] شما در این مسأله چیست؟ در جواب میگویم: [[ابو محمد بن متویه]] در کتاب الکفایه تصریح نموده که [[علی]] {{ع}} [[معصوم]] است. [[ادله]] و [[نصوص]] بر [[عصمت]] علی و بر [[علم غیب]] و اطلاع وی بر [[باطن]] نیز دلالت دارد. این ویژگی به علی اختصاص دارد و [[صحابه]] دیگر را از آن بهرهای نیست. تفاوت میان "[[زید]] معصوم است" و "زید [[واجب]] العصمة است" ظاهر است، بر اساس آنکه علی [[امام]] است و از شرائط امام آن است که معصوم باشد. اعتبار اول [[مذهب]] ماست ([[اهل سنت]]) و اعتبار دوم [[مذهب امامیه]] است»<ref>شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۷۶.</ref><ref>[[حسن علیپور وحید|علیپور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص ۴۳-۴۶.</ref> | | # برخی از [[منابع اهل سنت]] هم به [[عصمت اهل بیت]] {{عم}} [[باور]] دارند: [[امام علی]] {{ع}} در [[نهجالبلاغه]] میفرماید: {{متن حدیث|فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ}}<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۸۷، ص۱۲۰.</ref>؛ [[عترت]] [[رسول خدا]] را در [[بهترین]] منزلهای [[قرآن]] قرار دهید. [[ابنابیالحدید]] معتزلی در شرح [[نهجالبلاغه]] مینویسد: «زیر این گفتار سرّی است [[عظیم]]؛ چون [[حضرت]] به مکلّفین امر کرده که عترت در [[بزرگداشت]] و [[اطاعت]] و [[تبعیّت]]، جاری مجرای قرآن و به منزله و محل آن قرار دهند. اگر اشکال کنی که این سخن دلالت دارد بر [[عصمت اهل بیت]]، [[رأی]] [[اصحاب]] شما در این مسأله چیست؟ در جواب میگویم: [[ابو محمد بن متویه]] در کتاب الکفایه تصریح نموده که [[علی]] {{ع}} [[معصوم]] است. [[ادله]] و [[نصوص]] بر [[عصمت]] علی و بر [[علم غیب]] و اطلاع وی بر [[باطن]] نیز دلالت دارد. این ویژگی به علی اختصاص دارد و [[صحابه]] دیگر را از آن بهرهای نیست. تفاوت میان "[[زید]] معصوم است" و "زید [[واجب]] العصمة است" ظاهر است، بر اساس آنکه علی [[امام]] است و از شرائط امام آن است که معصوم باشد. اعتبار اول [[مذهب]] ماست ([[اهل سنت]]) و اعتبار دوم [[مذهب امامیه]] است»<ref>شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۷۶.</ref><ref>[[حسن علیپور وحید|علیپور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص ۴۳-۴۶.</ref> |
|
| |
|
| ==دلیلهای [[نقلی]] [[عصمت]]== | | ==[[عصمت]] در [[روایات]]== |
| [[آیات قرآن]]: | | دلائل [[روائی]] بر [[عصمت ائمه]]{{عم}} فراوان است، اما در این بخش به ذکر برخی از آنها بسنده میکنیم و به قدری که به بحث ما ارتباط دارد توضیح خواهیم داد و بررسی ابعاد دیگر هر یک از آنها را به جایگاه خود موکول میکنیم. |
| علاوه بر [[دلیلهای عقلی]]، دلیلهایی دیگر از آیات قرآن و [[روایات]] مبنی بر [[لزوم عصمت]] [[حجتهای الهی]] اقامه شده است که در این بخش به بررسی آیات قرآن در این باره میپردازیم.
| |
| چنانکه پیشتر بیان شد، «عصمت» از مباحث مشترک میان فرقههای مختلف [[مسلمانان]] است، با این تفاوت که [[اهل تسنن]] آن را ذیل مباحث [[نبوت]] مطرح میکنند و [[شیعیان]] علاوه بر نبوت، در [[امامت]] نیز به آن میپردازند. با این نگاه [[آیات]] قرآنیِ مربوط به «عصمت» را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
| |
| #آیاتی که بیانگر [[عصمت انبیاء]] است؛
| |
| #آیاتی که تنها [[عصمت پیامبر اکرم]]{{صل}} را بیان میکنند؛
| |
| #آیاتی که به عصمت پیامبر اکرم و [[اوصیاء]] ایشان نظر دارند؛
| |
| #آیاتی که مربوط به [[عصمت امامان]] است.
| |
| البته چون بحث ما در امامت است، آیات مربوط به [[انبیاء]] را در فصل [[شبهات عصمت]] مطرح خواهیم کرد و در ادامه به بررسی اقسام دیگر آیات خواهیم پرداخت.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۸۴.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==آیاتی که بیانگر عصمت پیامبر اکرم است== | | ===[[حدیث]]: «[[حدیث سفینه]]»=== |
| برخی از [[آیات قرآن کریم]] تنها بیانگر عصمت [[حضرت خاتم الانبیاء]]{{صل}} هستند و به عصمت انبیاء دیگر و یا [[اوصیاء الهی]] نظر ندارند. [[خدای تعالی]] در [[سوره نجم]] به بیان اوصاف حضرت [[محمد مصطفی]]{{صل}} میپردازد و ضمن [[نفی]] [[گمراهی]] از ایشان، تمام سخنان حضرتش را مستند به [[وحی الهی]] میداند. در آیات دوم تا چهارم این [[سوره]] میخوانیم:
| | دومین [[حدیثی]] که بر [[عصمت]] دلالت دارد حدیث سفینه است. حدیثی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: |
| {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۲-۴.</ref> | | {{متن حدیث|مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۴۳؛ المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۵۵؛ مناقب علی بن أبیطالب{{ع}} و ما نزل من القرآن فی علی{{ع}}، ص۲۱۴، ش۲۹۷؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۳۳، ش۸۱۶۲؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۹۵، ش۳۴۱۵۱؛ الدر المنثور، ج۳، ص۳۳۴.</ref>؛ |
| هریک از این سه [[آیه]] به روشنی بیانگر عصمت پیامبر اکرم{{صل}} هستند.
| | مثال [[اهل بیت]] من مانند [[کشتی نجات]] نوح است، هرکس سوار شود [[نجات]] یابد، و هر کس دوری کند [[غرق]] میشود. |
| | این [[حدیث شریف]] نیز به الفاظ مختلفی نقل شده است که برخی از آنها عبارتند از: |
| | #{{متن حدیث|مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۴۳؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸؛ المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۵۵؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۵، ش۲۶۳۶؛ مسند الشهاب، ج۲، ص۲۷۳، ش۱۳۴۲؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۳۳، ش۸۱۶۲؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۹۵، ش۳۴۱۵۱؛ تفسیر ابن عربی، ج۱، ص۳۲۲؛ الدر المنثور، ج۳، ص۳۳۴؛ الکامل (ابن عدی)، ج۲، ص۳۰۶؛ تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۴۱۱، ش۶۱۴۸؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۸۲، ش۱۸۲۶ و ج۴، ص۱۶۷، ش۸۷۲۸؛ المعارف، ص۲۵۲؛ مناقب علی ابن أبی طالب{{ع}} وما نزل من القرآن فی علی{{ع}}، ص۲۱۴، ش۲۹۷.</ref>؛ |
| | #{{متن حدیث|مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ}}<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸؛ تفسیر السمعانی، ج۳، ص۴۷۲؛ تفسیر الرازی، ج۲۷، ص۱۶۷؛ الإکمال فی أسماء الرجال، ص۶۰.</ref>. |
| | #{{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵۱؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۷۳، ش۲۴۴۲؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۹۴، ش۳۴۱۴۴.</ref>. |
| | محل [[شاهد]] در این [[حدیث تشبیه]] اهل بیت{{عم}} به [[کشتی نوح]]{{ع}} است. |
|
| |
|
| خدای تعالی در آیهای دیگر [[نسیان]] و [[فراموشی]] را نیز از [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} نفی میکند و میفرماید:
| | '''[[عصمت]] در حدیث سفینه''': در حدیث سفینه، [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}} به [[کشتی نوح]] [[تشبیه]] شدهاند. بدیهی است که در هر تشبیهی باید وجه شَبَه مشخص شود<ref>از باب نمونه میتوان به حدیث منزلت {{متن حدیث|أنت مني بمنزلة هارون من موسى}} اشاره کرد. پیامبر جایگاه امیرالمؤمنین را نسبت به خویش به جایگاه هارون نسبت به موسی تنزیل کردهاند. در فهم این حدیث باید جایگاه و منزلت حضرت هارون نسبت به حضرت موسی به دقت تبیین شود تا بنابر آن، منزلت امیرالمؤمنین{{ع}} نسبت به پیامبر{{صل}} به همان سان ثابت شود.</ref>. بنابراین برای [[درک]] این حدیث و وجه شبه در آن، میبایست داستان [[کشتی حضرت نوح]] را به مقداری که مربوط به بحث عصمت است بررسی کنیم. |
| {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى}}<ref>«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری» سوره اعلی، آیه ۶.</ref>.
| |
| همچنین در آیهای دیگر به صورت مطلق به [[اطاعت]] از [[دستورات]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} امر میکند و میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>. | |
| چنانکه پیشتر بیان شد، [[مقام]] آمریت مطلق لزوماً نیازمند [[عصمت]] است، پس این [[آیه]] نیز با [[اثبات]] آن مقام برای پیامبر اکرم{{صل}}، عصمت ایشان را ثابت میکند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۸۴.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==آیاتی که به [[عصمت پیامبر اکرم]] و [[اوصیاء]] ایشان نظر دارد==
| | '''ساخت کشتی''': پس از آنکه با تبلیغِ بسیار [[حضرت نوح]]{{ع}}، [[خداوند سبحان]] [[حجت]] را بر [[امت]] او تمام کرد، به نوح دستور داد به [[وحی]] [[پروردگار]] و [[عنایت]] او کشتی نجاتی بسازد تا [[مؤمنان]] با [[سوار شدن]] بر [[کشتی نجات]] یابند و [[کافران]] به سبب [[امتناع]] از ورود به کشتی هلاک گردند. [[خدای تعالی]] خطاب به نوح میفرماید: |
| یکی از آیاتی که به روشنی بر عصمت پیامبر اکرم{{صل}} و اوصیاء ایشان دلالت دارد «[[آیه تطهیر]]» است. در این آیه از [[اراده خداوند]] بر دور کردن [[پلیدی]] از [[اهل بیت]]{{عم}} و [[پاک]] گردانیدن ایشان سخن به میان آمده است. آیه تطهیر که مهمترین آیه در [[اثبات عصمت پیامبر]] [[اکرم]] و [[اوصیاء الهی]]{{عم}} است، به جهت اهمیت آن در مبحث [[عصمت امامان]]{{عم}} به بررسی تفصیلی آن پرداخته و بحث آن را به آن بخش موکول میکنیم.
| | {{متن قرآن|وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ}}<ref>«و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد» سوره هود، آیه ۳۷.</ref>. |
| آیه دیگر در این باره، آیهای است که [[خدای تعالی]] میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}<ref>«و از آفریدگان ما دستهای هستند که به حقّ رهنمون میشوند و به حقّ داد میورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱.</ref>. | |
|
| |
|
| بدون تردید این آیه بر عصمت تمام هدایتکنندگان به سوی [[حق]] دلالت میکند؛ زیرا کسی که میخواهد دیگران را به حق [[هدایت]] و بر اساس آن [[داوری]] کند، لزوماً باید دو خصوصیت داشته باشد. نخست این که حق را کاملاً بشناسد تا هیچگاه در تشخیص آن از [[باطل]] به [[اشتباه]] نیفتد، و دوم اینکه همواره بر محور حق [[حرکت]] کند و هرگز از آن دور نگردد تا برای [[دادگری]] بر اساس حق صلاحیت داشته باشد. روشن است که اگر کسی از حق جدا شود، صلاحیت [[هدایت مردم]] به سوی حق و دادگری بر اساس آن را نخواهد داشت و کسی که حق را بشناسد و از آن [[عدول]] نکند به [[یقین معصوم]] است. بنابراین امتی که [[خداوند]] آنها را برای [[هدایت]] و [[دادگری]] بر اساس [[حق]] برگزیده است، [[معصوم]] هستند و میدانیم که تنها [[پیامبران]] و [[اوصیاء]] ایشان شأنیت هدایت و دادگری به حق را دارند. در نتیجه این [[آیه]] یقیناً بر [[عصمت پیامبر اکرم]]{{صل}} و اوصیاء حضرتش{{عم}} دلالت دارد و بلکه از یک نگاه به [[عصمت]] همه [[انبیاء الهی]] و اوصیاء ایشان نیز دلالت میکند که به جهت [[پرهیز]] از طولانی شدن بحث از پرداختن به این موضوع صرف نظر میکنیم.
| | پس از ساختن کشتی، آنگاه که [[اراده خداوند]] بر هلاک کافران تعلق گرفت به نوح فرمود: |
| | {{متن قرآن|قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ * وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«(این بود) تا آنگاه که فرمان ما در رسید و (آب از) تنور فرا جوشید گفتیم در آن از هر گونهای دو تا (نر و ماده) بردار و (نیز) خانوادهات را- جز آن کس که درباره وی از پیش سخن رفته است- و (نیز) هر کس را که ایمان آورده است و جز اندکی همراه وی ایمان نیاورده بودند * و گفت: بر آن سوار شوید! (که) راه افتادن و لنگر گرفتن آن با نام خداوند است؛ بیگمان پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است» سوره هود، آیه ۴۰-۴۱.</ref> |
| | وقتی [[مؤمنان]] سوار کشتی شدند و آب همه جا را فرا گرفت و کشتی در امواج سهمگین آن در تلاطم بود، نوح از سر [[دلسوزی]] به فرزندش گفت: به کشتی سوار شو و از [[کافران]] مباش. اما وی در پاسخ پدر گفت: به جای [[سوار شدن]] بر کشتی به [[کوه]] [[پناه]] میبرم تا از [[هلاکت]] نجاتم دهد. آنگاه [[حضرت نوح]] فرمود: |
| | {{متن قرآن|لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ}}<ref>«امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرقشدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>. |
|
| |
|
| آیه دیگری که عصمت پیامبر اکرم{{صل}} و [[امامان اهل بیت]]{{عم}} را بیان میکند، آیه یکصد و سوم [[سوره آل عمران]] است. [[خدای تعالی]] در این آیه با امر بر [[اعتصام]] و [[تمسک]] به حبل خویش میفرماید:
| | [[خدای تعالی]] در ادامه میفرماید: |
| {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپراکنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>. | | {{متن قرآن|وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ * قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}}<ref>«و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بیگمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی * فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بیگمان او کرداری ناشایسته است» سوره هود، آیه ۴۵-۴۶.</ref> |
| چنانکه میبینیم، در این آیه [[بندگان خدا]] به صورت مطلق به [[اعتصام بر حبل خداوند]] امر شدهاند و روشن است که امر مطلق به اعتصام به کسانی که مرتکب [[خطا]] و [[عصیان]] شوند محال است. پس آیه فوق بیشک بر عصمت [[حبل الله]] دلالت دارد و چون در [[سنت رسول اکرم]]{{صل}} -که تنها [[مفسر]] و تبیین کننده کتاب است- اوصیاء [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به عنوان مصداق حبل الله معرفی شدهاند<ref>تفسیر الثعلبی، ج۳، ص۱۶۳؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۶۹، ح۱۷۸؛ فضائل امیر المؤمنین{{ع}} (ابن عقدة)، ص۱۸.</ref>، پس این آیه بر عصمت پیامبر اکرم{{صل}} و اوصیاء ایشان اشاره دارد.
| |
|
| |
|
| آیه دیگر، [[آیه شریفه]] [[انذار]] است. خداوند در این آیه میفرماید:
| | در ادامه نکاتی را که از این جریان برداشت میشود مرور میکنیم: |
| {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref>. | | #ساخت کشتیِ [[نجات]] به [[دستور خداوند]] و تحت [[نظارت]] او انجام گرفت<ref>{{متن قرآن|وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ}} «و (نوح) کشتی را میساخت و هر بار که سرکردگانی از قومش بر او میگذشتند او را به ریشخند میگرفتند» سوره هود، آیه ۳۸.</ref>، همینگونه بوده است [[گزینش]] و معرفی [[اهل بیت]]{{عم}} از سوی [[خداوند سبحان]]. |
| این آیه نیز بر عصمت پیامبر اکرم{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دلالت دارد؛ زیرا - چنان که پیش از این نیز اشاره شد -انذار و هدایت دیگران بدون برخورداری از عصمت ناممکن است. پس آن کس که [[وظیفه]] انذار و هدایت قومی را بر عهده دارد، باید معصوم باشد. روشن است که خطاب [[خداوند]] در این [[آیه]] به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است و خداوند [[پیامبر]] خویش را منذر میخواند و بر اساس [[سنت]] صحیح و صریح [[نبوی]]، «هاد» در این آیه را [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} قصد کرده است<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۹ – ۱۳۰.</ref>. در نتیجه آیه فوق نیز به [[عصمت پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[وصیّ]] ایشان نظر دارد.
| | #آنگونه که [[حضرت نوح]] تنها کسانی را [[همراهی]] کرد که سوار کشتی شدند، همینگونه [[رسول خدا]]{{صل}} نیز تنها با کسانی همراه است که به اهل بیت{{عم}} [[تمسک]] جستهاند. |
| [[خدای تعالی]] در آیهای دیگر میفرماید: | | # همراهی با نوح صرفاً یک رابطه [[ایمانی]] بوده و ربطی به نسبت [[خویشاوندی]] نداشته است؛ از این رو [[پسر نوح]] که از [[مؤمنان]] نبود از همراهی پدر بازماند. همراهی با رسول خدا{{صل}} نیز صرفاً همراهی ایمانی است و [[مصاحبت]] و [[همنشینی]] یا نسبت با شخص [[رسول الله]]{{صل}} در این همراهی نقشی ندارد. |
| {{متن قرآن|بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«بلکه (فرشتهها تنها) بندگانی ارجمندند * در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۶-۲۷.</ref>. | | #راه [[نجات]] [[قوم نوح]] منحصر در [[سوار شدن]] بر کشتی بود<ref>{{متن قرآن|تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا}} «که زیر نظر ما روان بود» سوره قمر، آیه ۱۴.</ref> و جز آن هیچ راه دیگری وجود نداشت و پایان همه راهها نابودی بود. برای [[امت اسلامی]] نیز جز [[تبعیت]] و [[تمسک به اهل بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} راه نجاتی نیست و هر راه دیگری غیر از آن به [[هلاکت]] میانجامد. |
| | | # [[کشتی نوح]] با [[نام خدا]] در جریان بود<ref>{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا}} «راه افتادن و لنگر گرفتن آن با نام خداوند است» سوره هود، آیه ۴۱.</ref> و کشتی نشستگان را با [[هدایت الهی]] به [[ساحل]] نجات رساند. [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}} نیز لحظه به لحظه، با توجه و هدایت الهی [[پیروان]] خویش را به [[رستگاری]] و نجات رهنمون میشوند و آنکه تحت توجه و [[هدایت]] دائمی [[پروردگار]] باشد، قطعاً [[معصوم]] است و این همان اهمیت جایگاه [[عصمت]] است که برای نجات و هدایت دیگران ضروری است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۱۳۵-۱۴۳.</ref>. |
| پُرواضح است که این فقط [[معصوم]] است که هرگز در [[سخن گفتن]] بر [[خدا]] پیشی نمیگیرد و همواره بر اساس امر و [[فرمان خداوند]] عمل میکند، و از آنجا که در [[سنت نبوی]]، پیامبر و [[اهل بیت]] او{{عم}} مصداق {{متن قرآن|عِبَادٌ مُكْرَمُونَ}} معرفی شدهاند؛ لذا این [[آیه شریفه]] نیز بیشک به عصمت پیامبر اکرم{{صل}} و [[اوصیاء]] حضرتش دلالت دارد.
| |
| [[آیه مبارکه]] زیر نیز بر عصمت پیامبر اکرم{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} دلالت دارد. [[خداوند سبحان]] میفرماید: | |
| {{متن قرآن|مَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref>. | |
| آیه دیگر [[آیه مودّت]] است. از این آیه نیز میتوان [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} و [[امامان اهل بیت]]{{عم}} را استفاده نمود که بحث تفصیلی پیرامون آن را به محل خود وامیگذاریم.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۸۵.</ref>.
| |
| | |
| ==آیاتی که مربوط به [[عصمت امامان]] [[الهی]] است==
| |
| | |
| ===[[آیه]] یکم: «[[آیه عهد]]»===
| |
| یکی از آیاتی که بر عصمت امامان الهی دلالت دارد، [[آیه مبارکه]] [[عهد]] است. در این آیه [[خداوند]] [[انتصاب]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را به [[امامت]] تبیین و نیز رسیدن این [[مقام]] والا را به [[ظالمان]] [[نفی]] میکند. [[خداوند متعال]] میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
| |
| آیه ذکر شده یکی از مهمترین دلایلِ شرط [[عصمت برای امام]] است. از همین رو است که [[امامان اهل بیت]]{{عم}} برای [[اثبات]] [[لزوم عصمت امام]] به این آیه استناد و [[استدلال]] کردهاند.
| |
| [[عالمان شیعه]] نیز به [[تبعیت]] از [[پیشوایان معصوم]] خود در بحث از [[عصمت امام]] به آن استناد کرده و به بررسی آن پرداختهاند. مرحوم [[طبرسی]] در این باره مینویسد:
| |
| {{عربی|إستدل أصحابنا بهذه الآية على أن الإمام لا يكون إلا معصوما عن القبائح؛ لأن الله سبحانه نفى أن ينال عهده الذي هو الإمامة ظالم، ومن ليس بمعصوم فقد يكون ظالما، إما لنفسه، و إما لغيره}}<ref>تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۷.</ref>؛
| |
| [[اصحاب]] ما بر اساس این آیه استدلال میکنند که شخصی [[امام]] نمیشود مگر آنکه از [[زشتیها]] [[معصوم]] باشد؛ زیرا [[خدای سبحان]] رسیدن عهد خودش - که امامت است - به [[ظالم]] را نفی کرده است و هر کس معصوم نباشد، پس به [[یقین]] ظالم است، یا به نفس خود [[ظلم]] کرده، یا به غیر از خودش.
| |
| | |
| از جمله نکات فراوانی از آیه عهد به دست میآید، این نکته مهم است که امامت به [[جعل]] و [[گزینش]] خداوند و [[عهد الهی]] است. اما آن چه به بحث «[[عصمت]]» مربوط میشود، نفی [[امامت ظالم]] است؛ از این رو لازم است اندکی معنای [[ظالم]] را بررسی کنیم. [[راغب]] درباره معنای «[[ظلم]]» مینویسد:
| |
| {{عربی|الظلمة عدم [[النور]] و جمعها [[ظلمات]]... و يعبر بها عن الجهل والشرك والفسق كما يعبر بالنور عن أضدادها... و «الظلم» عند [[أهل]] اللغة و كثير من العلماء: «وضع الشيء في غير موضعه المختص به»... والظلم يقال في مجاوزة [[الحق]] الذي يجري مجرى نقطة الدائرة و يقال فيما يكثر و فيما يقل من التجاوز، و لهذا يستعمل في الذنب الكبير وفي الذنب الصغير، ولذلك قيل لآدم في تعديه وفي ابليس ظالم وإن كان بين الظالمين بون بعيد.
| |
| | |
| قال بعض الحكماء: «الظلم ثلاثة: [[الأول]]: ظلم بين الانسان و بين [[الله]] تعالى و أعظمه الكفر والشرك والنفاق... والثاني: ظلم بينه و بين [[الناس]]... و الثالث: ظلم بينه و بين نفسه}}<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۳۱۵ – ۳۱۶.</ref>؛
| |
| [[ظلمت]] عدم [[نور]] و جمع آن ظلمات است.... از [[جهل]] و [[شرک]] و [[فسق]] نیز به ظلمت تعبیر میشود، چنان که از ضد این امور به نور تعبیر میشود... ظلم از نظر [[اهل لغت]] و بسیاری از [[عالمان]]، به معنای قرار دادن شیء در غیر موضعی است که به آن اختصاص دارد... و به [[تجاوز]] از [[حق]] - که حول نقطه مرکز دایره میگردد - ظلم گفته میشود. چه این تجاوز زیاد باشد یا کم<ref>درباره امیر مؤمنان{{ع}} گفته شده است که: {{عربی|قتل في محراب عبادته لشدة عدالته}}؛ به خاطر شدت عدالتش در محراب عبادت کشته شد. این تعابیر بیانگر آن است که امیر مؤمنان کمترین انحرافی از مدار حق نداشته است. خاموش کردن شمع بیت المال در لحظاتی که امام{{ع}} مشغول کار دیگری میشدند از همین امر حکایت دارد. این حدّ از عدالت برای احدی جز پیامبر{{صل}} و اهل بیت{{عم}} ممکن نیست. از همین رو است که امیر مؤمنان{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ}}؛ شما بر این کار قادر نیستید، لکن مرا به واسطه ورع، کوشش، عفت و پرهیز از گناه یاری کنید؛ نهج البلاغة نامه۳، ص۷۰؛ شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید)، ج۱۶، ص۲۰۵.</ref>، در هر صورت [[ظلم]] نامیده میشود و بر این اساس در [[گناه]] کوچک و بزرگ استعمال میگردد، از همین رو [[تعدی]] [[حضرت آدم]] نیز ظلم دانسته شده<ref>ظلم دامنه بسیار وسیعی دارد و شامل کمترین [[تجاوز]] از [[حق]] -که مصداق آن [[ترک اولی]] است - و بیشترین [[انحراف]] از آن -که مصداقش [[کفر]] و [[شرک]] است- میشود. ظلمی که در اینجا به حضرت آدم{{ع}} نسبت داده شده است نباید منافاتی با [[عصمت]] ایشان داشته باشد؛ چراکه [[عصمت انبیاء]] با [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] فراوان [[اثبات]] شد و هیچ تردیدی در آن نیست؛ پس باید گفت مراد از ظلم در مورد حضرت آدم چیزی جز ترک اولی نخواهد بود؛ چراکه ترک اولی از آن جهت که برای [[پیامبران]] و [[اولیاء]] [[خدا]] تجاوز از حق به [[حساب]] میآید، ظلم است؛ اما ظلمی نیست که با عصمت منافات داشته باشد. اما علاوه بر ظلم، به حضرت آدم نسبت «[[عصیان]]» هم داده شده است {{متن قرآن|وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى}}. در این مورد هم باید گفت «عصیان» معنایی بیشتر از ترک [[طاعت]] ندارد و ترک اولی نیز از مصادیق ترک طاعت است. در نتیجه منظور از ظلم و عصیانی که به حضرت آدم و پیامبران دیگر{{عم}} نسبت داده شده است ترک اولی است که مرتکب شدهاند و ترک اولی نیز با عصمت منافات ندارد (مرحوم [[سید مرتضی]] در کتاب [[تنزیه الانبیاء]]، صفحه ۱۰ به بعد به تفصیل این موضوع پرداخته است).
| |
| | |
| توجه به این اصل مهم ضروری است که اگر در موردی [[ظواهر آیات]] و [[روایات]] با [[دلایل]] [[قطعی]] در [[تعارض]] بود باید از ظهور [[آیات]] و روایات دست برداشت. به عنوان مثال دلیلهایی قطعی بر [[نفی تجسیم]] [[خداوند]] وجود دارد، از سوی دیگر از ظهور برخی آیات جسمانیت [[خدای تعالی]] به دست میآید. در اینجا بر اساس اصل یاد شده باید از ظهور رفع ید و یا آن را [[تأویل]] کرد. در مورد [[عصمت انبیاء]] نیز [[ادله]] [[قطعی]] فراوانی وجود دارد، از این رو هر جا [[ظاهر آیه]] یا روایتی بر عدم [[عصمت پیامبران]] دلالت داشت حتماً باید از آن دست برداشت و با توجه به قرائن، معنای صحیحی برای آن بیابیم.</ref> و [[ابلیس]] [[ظالم]] نامیده شده است. هر چند که بین آن دو [[ظلم]] فاصلهای بسیاری وجود دارد.
| |
| برخی از [[حکما]] گفتهاند که ظلم سه دسته است: نخست ظلمی که بین [[انسان]] و [[خدای تعالی]] رخ میدهد و بزرگترین ظلم از این قبیل [[کفر]] و [[شرک]] و [[نفاق]] است،... دوم ظلمی که انسان نسبت به سایر [[مردم]] روا میدارد... و سوم ظلمی که انسان به نفس خود میکند.
| |
| | |
| با توجه به [[آیات قرآن]] نیز میتوان مراتبی برای ظلم بیان کرد. مصادیق ظلم که در [[قرآن]] بیان شده عبارتند از:
| |
| # شرک. خدای تعالی میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>.
| |
| # کفر. درباره [[کافران]] آمده است: {{متن قرآن|وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.</ref>.
| |
| # [[افترا]] و [[دروغ بستن به خدا]]. خدای تعالی در این باره میفرماید: {{متن قرآن|فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«پس کسانی که بعد از آن بر خداوند دروغ بندند ستمکارند» سوره آل عمران، آیه ۹۴.</ref>.
| |
| # [[حکم]] نکردن به آن چه [[خداوند]] نازل فرموده است. {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.</ref>.
| |
| # [[تجاوز]] و [[تعدی]] از [[حدود الهی]]. {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>.
| |
| # [[ظلم به نفس]] ([[گناه]] و [[معصیت]]). {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ}}<ref>«و برخی از فرزندان آن دو نیکوکارند و برخی آشکارا به خویش ستم میورزند» سوره صافات، آیه ۱۱۳.</ref>. [[ظالم]] به نفس در مقابل [[محسن]] آمده است و میدانیم محسن در مقابل «مسییء» قرار دارد.
| |
| #ترک اولیٰ. {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵ و سوره اعراف، آیه ۱۹</ref>؛
| |
| و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود.
| |
| بر اساس [[آیه عهد]] که میفرماید: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، هر آن چه مصداق [[ظلم]] باشد از [[امام الهی]] [[نفی]] میشود. در ادامه به بررسی و بیان [[عالمان]] در ذیل این [[آیه]] میپردازیم.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۸۹.</ref>.
| |
| | |
| ====بیان [[میرزای نائینی]] درباره دلالت آیه عهد بر [[لزوم عصمت امام]]====
| |
| در اصول این بحث مطرح است که آیا لفظ مشتق فقط در «متلبس به مبدأ» [[حقیقت]] است و مصداق دارد، یا اگر از تلبّس خارج شد باز هم [[صدق]] میکند؟ به عبارت دیگر اگر عنوانی موضوع یک [[حکم]] واقع شود لازم است همواره آن موضوع برای ترتب حکم محفوظ باشد یا نه؟
| |
| برخی از عناوین به صرف تحقق برای ترتب حکم کافی هستند و برخی نه. به عنوان مثال در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا}}<ref>«و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید» سوره مائده، آیه ۳۸.</ref>. پس به محض این که عنوان سارق بر کسی صدق کند، حکم (قطع دست) بر او بار میشود؛ هر چند که این عنوان در زمانهای بعد بر او صدق نکند.
| |
| | |
| [[مرحوم نائینی]] در همین مبحث میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> قضیه حقیقیه است و از بدو [[خلقت]] تا [[قیامت]] مصداق دارد. به مقتضای قاعده، در قضیه حقیقیه صرف تلبس به مبدأ کفایت نمیکند و بقای بر تلبس نیز شرط است؛ مگر در مواردی که قرینه وجود داشته باشد. در آیه مورد بحث قرینه وجود دارد و آن [[عظمت مقام]] و [[جلالت]] [[شأن امامت]] است به طوری که میان [[امامت]] و [[عبادت]] اوثان تناسبی نیست. پس هر کس -اگر چه برای یک لحظه- [[بت]] یا تندیسی را عبادت کرده باشد [[شایستگی]] [[تصدی مقام امامت]] را نخواهد داشت<ref>أجود التقریرات، ج۱، ص۸۱ – ۸۲.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۹۴.</ref>.
| |
| | |
| ====بیان مرحوم [[آخوند خراسانی]]====
| |
| [[امام صادق]]{{ع}} در روایتی پس از ذکر طبقات [[پیامبران]] و [[رسولان]]<ref>امام صادق{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|الْأَنْبِيَاءُ وَ الْمُرْسَلُونَ عَلى أَرْبَعِ طَبَقَاتٍ: فَنَبِيٌّ مُنَبَّأٌ فِي نَفْسِهِ لَايَعْدُو غَيْرَهَا؛ وَ نَبِيٌّ يَرى فِي النَّوْمِ، وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ لَا يُعَايِنُهُ فِي الْيَقَظَةِ، وَ لَمْ يُبْعَثْ إِلى أَحَدٍ، وَ عَلَيْهِ إِمَامٌ مِثْلُ مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ عَلى لُوطٍ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ؛ وَ نَبِيٌّ يَرى فِي مَنَامِهِ، وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ يُعَايِنُ الْمَلَكَ وَ قَدْ أُرْسِلَ إِلى طَائِفَةٍ قَلُّوا أَوْ كَثُرُوا كَيُونُسَ- قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- لِيُونُسَ: {{متن قرآن|وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ}} قَالَ: يَزِيدُونَ ثَلَاثِينَ أَلْفاً، وَ عَلَيْهِ إِمَامٌ؛ وَ الَّذِي يَرى فِي نَوْمِهِ، وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ يُعَايِنُ فِي الْيَقَظَةِ، وَ هُوَ إِمَامٌ مِثْلُ أُولِي الْعَزْمِ، وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ{{ع}} نَبِيّاً، وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ حَتّى قَالَ اللَّهُ: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً، لَايَكُونُ إِمَاماً}}؛ الکافی، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵، ح۱.</ref>، درباره مصداق [[ظالم]] - در [[آیه عهد]] - میفرماید:
| |
| {{متن حدیث|مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لَا يَكُونُ إِمَاماً}}؛
| |
| هر کس بت یا تندیسی را عبادت کرده باشد هرگز [[امام]] نمیشود.
| |
| | |
| مرحوم آخوند خراسانی در بحث مشتق به مناسبت این [[روایت]] را مطرح کرده و به بررسی کیفیت [[استدلال]] امام پرداخته است<ref>این مطلب در ضمن بحث مشتق در زمره مباحث اصولی مطرح میشود. برای نمونه ر.ک: محاضرات فی أصول الفقه، ج۱، ص۲۸۶؛ نهایة الأفکار، ج۱، ص۱۳۹.</ref>.
| |
| مرحوم آخوند [[معتقد]] است که اگر عنوانی موضوع [[حکم]] قرار گرفت، آن حکم بر آن موضوع بار میشود، هر چند موضوع باقی نباشد؛ زیرا حکم وابسته به عنوان است. ایشان به همین موضوع اشاره کرده در مورد [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} میفرماید:
| |
| «از [[استدلال]] [[امام]] به دست میآیدکه اگر شخصی متلبس به [[عبادت]] اوثان شد- اگر چه برای یک لحظه - [[لیاقت]] و اهلیت [[امامت]] را نخواهد داشت»<ref>کفایة الأصول، ج۱۱، ص۴۹. نگارنده در کتاب تحقیق الأصول، جلد ۱، صفحه ۳۹۷ به بعد، به تفصیل این موضوع را بررسی کرده است.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۹۵.</ref>.
| |
| | |
| ====بیان [[علامه طباطبائی]]====
| |
| ایشان در [[تفسیر المیزان]] مینویسد:
| |
| {{عربی|إن المراد بالظالمين في قوله تعالى {{متن قرآن|قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} مطلق من صدر عنه ظلم ما، من شرك أو معصية، و إن كان منه في برهة من عمره، ثم تاب و صلح.
| |
| وقد سئل بعض أساتيذنا رحمة الله عليه عن تقريب دلالة الآية على عصمة الإمام.
| |
| فأجاب: أن الناس بحسب القسمة العقلية على أربعة أقسام: من كان ظالما في جميع عمره، ومن لم يكن ظالما في جميع عمره، ومن هو ظالم في أول عمره دون آخره، ومن هو بالعكس. هذا و إبراهيم{{ع}} أجل شأنا من أن يسئل الإمامة للقسم الأول والرابع من ذريته، فبقي قسمان، وقد نفى الله أحدهما، وهو الذي يكون ظالما في أول عمره دون آخره، فبقي الآخر، وهو الذي يكون غير ظالم في جميع عمره}}<ref>تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref>؛
| |
| مراد از [[ظالمان]] در آیه شریفه {{متن قرآن|قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} مطلق کسانی است که ظلمی از آنان صادر شده باشد مثل [[شرک]] یا [[گناه]]، هر چند آن ظلم در قسمتی از عمرش بوده و پس از آن [[توبه]] کرده و [[صالح]] شده باشد.
| |
| | |
| از یکی از [[اساتید]] ما در مورد کیفیت دلالت [[آیه]] بر [[عصمت امام]] سؤال شد.
| |
| ایشان پاسخ داد: [[مردم]] بر طبق تقسیم [[عقلی]] چهار دستهاند.یا در تمام عمر ظالم بودهاند و یا در تمام عمر ظالم نبودهاند. یا در ابتدای عمر ظالم بودهاند نه در آخر عمر، و دسته چهارم این که بر عکس آن باشد یعنی در ابتدای عمر ظلمی از وی سر نزده و در آخر عمر [[ظالم]] شده است [[شأن]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بالاتر از آن است که [[امامت]] را برای دسته نخست و چهارم از [[ذریه]] خود درخواست کند. پس دو قسم باقی میماند که [[خداوند]] امامت یکی از آن دو را [[نفی]] کرده است. این نفی مربوط به دستهای است که در ابتدای عمر ظالم بوده و در آخر عمر از [[ظلم]] دست برداشتهاند. در نتیجه دسته دیگری باقی میماند و آن دستهای است که در تمام عمر ظلمی از آنان سر نزده باشد.
| |
| حاصل آنکه [[آیه عهد]] به روشنی بر [[عصمت امام]] از ابتدای عمر تا آخر آن دلالت دارد و خداوند کسی را که در [[طول عمر]] خود حتی برای یک لحظه مرتکب ظلم شده باشد را شایسته امامت ندانسته و به این [[مقام]] نایل نمیکند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۹۶.</ref>.
| |
| | |
| ===[[آیه]] دوم: «أولو الأمر»===
| |
| {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانیکه از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
| |
| این [[آیه شریفه]] به آیه «[[اولو الامر]]» معروف و یکی از دلیلهای محکم [[قرآنی]] بر [[لزوم عصمت]] است. برخی از دلیلهای قرآنی ضمن معرفی شخص [[معصوم]]، معنای [[عصمت]] را نیز مشخص میکند. به عبارت دیگر هم در صدد تعیین کبرا است و هم در صدد تعیین مصداق آن کبرا. برخی دیگر تنها خود عصمت را با قطع نظر از مصداق بیان میکنند.
| |
| اگر در ذیل این آیه روایاتی را که به معرفی «اولو الامر» پرداختهاند مطرح کنیم<ref>در ذیل این آیه از معصوم روایت شده است: {{متن حدیث|هم اولو الأمر الذين أمر الله بطاعتهم}}؛ أهل بیت{{عم}} مصداق اولو الأمر هستند همانها که خداوند مردم را به اطاعت از ایشان امر کرده است؛ ر.ک: تفسیرالبرهان، ج۲، ص۱۱٣؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۶۷؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۲۹۳.</ref>، بحث در هر دو جهت تمام میشود، یعنی هم بحث کبروی عصمت تمام است و هم افراد و مصادیقی که معصوم هستند معرفی میشوند؛ اما چون بحث ما عمومیت دارد و طرف بحث عموم [[اهل]] [[سنّت]] هستند و [[روایات]] ما نیز قابل پذیرش آنان نیست؛ به همین جهت ناچاریم که فقط به بررسی جنبه عصمت در آیه شریفه پرداخته و از پرداختن به مصادیق آن خودداری کنیم.
| |
| کلمه «اطیعوا» که به صیغه امر آمده به طور قطع دلالت بر [[وجوب]] دارد،؛ چراکه [[مستحب]] دانستن [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] بیمعناست. لیکن باید توجه داشت که [[اطاعت از خدا]] و رسول به [[حکم عقل]] لازم است، از همین رو این گونه [[اوامر]] [[مولوی]] نیستند، بلکه [[ارشاد]] به [[حکم]] عقلند.
| |
| | |
| به هر [[حال]] [[امر خداوند]] به [[اطاعت]] مطلق از هر کسی، چه مولوی باشد و چه ارشادی، بر [[لزوم]] و [[وجوب اطاعت]] از او دلالت دارد. [[خداوند]] در این آیه به [[اطاعت]] مطلق و بیقید و شرط از [[رسول]] امر کرده است<ref>اطاعت از پدر و مادر بنا به [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}} [[واجب]] است؛ چراکه اطاعت [[اوامر و نواهی]] پدر و مادر از مصادیق [[احسان]] و [[مهربانی]] به آنهاست؛ اما اطاعت از آنها اطلاق ندارد، بلکه مقیّد است به این که آنها امر به [[حرام]] نکرده باشند. به عبارت دیگر، به [[نص صریح]] [[قرآن]] که اطاعت پدر و مادر تا آنجا [[وجوب]] دارد که امر به حرام نکرده باشند، از اینرو {{متن قرآن|وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا}} اگر پدر و مادر، تو را بر [[شرک به خدا]] که آن را به [[حق]] نمیدانی وادار کنند، در این صورت دیگر آنها را اطاعت مکن.
| |
| اگر [[اطاعت از پدر و مادر]] اطلاق داشت، باید [[معتقد]] به [[عصمت]] آنها میشدیم.</ref>.
| |
| | |
| یعنی [[اطاعت از خداوند]] [[متعال]] و فرستادهاش [[مقید]] به [[زمان]] و یا مکان معینی نیست و از همه جهات اطلاق دارد. اطاعت از [[اولو الامر]] نیز همینطور است. پس بر اساس این [[آیه]] باید به عصمت [[اولو الأمر]] ملتزم شویم؛ چراکه اگر «[[ولی امر]]» از روی [[سهو]]، [[خطا]] و [[نسیان]] به [[معصیت]] امر کند؛ مثلاً بگوید این خمر را بنوشید باید از او اطاعت کنیم، در حالی که [[نوشیدن]] آن از سوی [[خداوند]] [[نهی]] شده است، در نتیجه عدم عصمت اولو الامر به [[اجتماع]] نقیضین منجر میشود و اجتماع نقیضین نیز محال است. به عبارتی واضحتر خداوند از یک سو به اطاعت مطلق از «اولو الامر» دستور داده است و آنان نیز به [[شرب خمر]] امر میکنند. در واقع این خداوند است که به شرب خمر امر کرده است و از سوی دیگر [[خدای تعالی]] از شرب خمر نهی فرموده است، در نتیجه این همان تناقض آشکار است و چنین تناقضی [[باطل]] است، از همین رو باید پذیرفت که «اولو الامر» لزوماً باید [[معصوم]] باشند و بر خلاف [[دستور خدا]] حکمی ندهند.
| |
| با این بیان «[[ولی امر]]» به [[حرام]] [[فرمان]] نمیدهد و [[سهو]]، [[خطا]] و [[نسیان]] بر او عارض نمیگردد.
| |
| | |
| [[فخر رازی]] که در [[فلسفه]]، [[کلام]]، [[تفسیر]] و [[علم اصول]] [[مهارت]] خاصی دارد و [[اهل سنت]] او را [[امام]] المفسّرین میدانند، در تفسیر خود به دلالت [[آیه]] بر [[عصمت]] «[[اولو الامر]]» [[اقرار]] میکند<ref>گفتنی است که اشاره به بیان فخر رازی به جهت قانع کردن اهل سنت و کسانی که پیرو فخررازی هستند، آورده شده است. وی در ذیل این آیه مینویسد: {{عربی|الآية دالة على أن الأنبياء{{عم}} معصومون عن المعاصي، والذنوب لأنها دلت على وجوب طاعتهم مطلقاً، فلو أتوا بمعصية لوجب علينا الإقتداء بهم في تلك المعصية فتصير تلك المعصية واجبة علينا، و كونها معصية يوجب كونها محرمة علينا، فيلزم توارد الإيجاب والتحريم على الشيء الواحد و إنه محال}}؛ تفسیر الرازی، ج۱۰، ص۱۶۱.</ref>. هر چند نیازی به اعتراف او نیست و هر کسی که مقدمات و مبادی [[ادبیات]] و [[عقائد]] را آموخته باشد به [[راحتی]] میتواند این [[حقیقت]] را از آیه استظهار کند.
| |
| پس [[آیه شریفه]] بر [[عصمت اولوالامر]] دلالت دارد از سوی دیگر همه اهل سنت به اتفاق معترفند که [[ابوبکر]] [[معصوم]] نیست و کسی که معصوم نباشد بالتبع [[اولوالامر]] نیز نخواهد بود.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۹۷.</ref>.
| |
| | |
| ====اشکال فخر رازی====
| |
| فخر رازی پس از این که به دلالت آیه بر عصمت اقرار میکند مینویسد: «خیلی بعید است که مراد از اولوالامر در این آیه امامانی باشد که [[روافض]] ([[شیعیان]]) مدعی عصمت آنان هستند؛ زیرا برای [[اطاعت از امامان]] [[شیعه]] لازم است آنان را بشناسیم و [[دستورات]] آنها به ما رسیده باشد.
| |
| وی در ادامه میافزاید:
| |
| {{عربی|فلو أوجب علينا طاعتهم قبل معرفتهم كان هذا تكليف ما لا يطاق}}<ref>تفسیر الرازی، ج۱۰، ص۱۴۶.</ref>؛
| |
| اگر پیش از آنکه ایشان را بشناسیم [[اطاعت]] آنان بر ما [[واجب]] باشد، [[تکلیف]] «ما لایطاق» لازم میآید.
| |
| به عبارتی اطاعت مشروط به [[شناخت]] است و لازمه شناخت دسترسی داشتن به آنان است، در حالی که نه دسترسی به آنان داریم و نه [[معرفت]] به آنان، و آنگاه که معرفت نبود، چگونه میتوان گفت [[اطاعت]] از آنان [[واجب]] است؟ در نتیجه اگر اطاعت آنها بر ما واجب باشد، این [[وجوب]] تکلیفی است که مکلّفین [[قادر]] به انجام آن نیستند و امر به تکلیفی که [[قدرت]] بر انجام آن نباشد، [[قبیح]] و از [[خدای حکیم]] محال است. وی سپس «[[امت اسلامی]]» را مصداق «[[اولو الامر]]» معرفی میکند و مدعی میشود بر اساس این [[آیه]] «امت اسلامی» باید به طور مطلق از «امت اسلامی» [[پیروی]] کنند! این [[کلام]] به قدری سخیف است که نیازمند طرد و [[نفی]] نیست. اما در پاسخ این سخن وی که «معرفت امامی که در دسترس نباشد ممکن نیست» دو پاسخ میتوان ابراز داشت:
| |
| | |
| پاسخ نقضی:
| |
| محدثانی همچون مسلم، احمد و بسیاری از بزرگان [[اهل سنت]] به الفاظ گوناگون از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کردهاند که: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}<ref>این حدیث با این الفاظ در شرح المقاصد فی علم الکلام، جلد ۲، صفحه ۲۷۵ آمده است و در بقیه منابع اهل سنت با الفاظی مختلف به آن اشاره شده است. مثلاً در مسند أحمد: ج۳، ص۴۴۶ و التاریخ الکبیر، ج۶، ص۴۴۵، ش۲۹۴۳ به این صورت آمده است: {{متن حدیث|من مات و ليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية}}. در مسند أحمد، ج۴، ص۹۶؛ مجمع الزوائد، ج۵، ص۲۱۸؛ مسند أبی داوود، ص۲۵۹؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۸۸؛ مسند الشامیین، ج۲، ص۴۳۹، ش۱۶۵۴؛ شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید)، ج۹، ص۱۵۵؛ کنز العمال، ج۱، ص۱۰۳، ش۴۶۴ و ج۶، ص۶۵، ش۱۴۸۶۳ و علل الدار قطنی، ج۷، ص۶۳، ش۱۲۱۴ نیز آمده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}. در الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۴۴؛ المعجم الأوسط، ج۱، ص۷۹ و کنز العمال، ج۱، ص۱۰۳، ش۴۶۳ نیز اینگونه آمده است: {{متن حدیث|من مات و لا بيعة عليه مات ميتة جاهلية}}. در صحیح مسلم، ج۶، ص۲۲؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج۸، ص۱۵۶؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۵؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۳۵؛ کنز العمال، ج۶، ص۵۲، ش۱۴۸۱۰ و تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۵۳۰ نیز با این الفاظ آمده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}. و یا در صحیح ابن حبان: ج۱۰، ص۴۳۴ آمده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}.</ref>. بر اساس این [[حدیث]]، در هر زمانی باید با [[امام]] آن [[زمان]] [[بیعت]] کرد و اگر کسی بدون بیعت و [[معرفت]] آن امام از [[دنیا]] برود، [[مرگ]] او [[مرگ جاهلیت]] است. [[حال]] از [[فخر رازی]] میپرسیم که اگر [[معرفت امام]] میسّر و امام در دسترس نبود، چرا [[پیامبر اکرم]] [[مسلمانان]] را به معرفت او [[مکلف]] کرده است؟
| |
| علاوه بر آن مگر [[شناخت]] همیشه با در دسترس بودن ملازمه دارد؟ مگر اکنون که به [[رسول خدا]]{{صل}} معتقدیم و او را میشناسیم، ایشان در دسترس ما است؟ پس شناخت راههای مختلفی دارد و منحصر به شناخت حضوری نیست و میتوان از شنیدن سخنان، [[سیره]] و [[دستورات]] آن فرد، وی را شناخت و از همین راه از او [[پیروی]] کرد.
| |
| | |
| پاسخ حلّی:
| |
| افزون بر آن، باید توجه داشت که پیش از هر بحثی باید [[صحت]] ادعای فخر رازی [[اثبات]] شود.
| |
| آیا واقعاً [[امّت]] به [[ائمه اطهار]]{{عم}} دسترسی نداشتهاند؟ و با فرض عدم دسترسی به [[امامان]]{{عم}}، آیا سبب این عدم [[توفیق]] [[ائمه]] بودهاند یا خود [[مردم]] موجب این [[محرومیت]] شدهاند؟ آیا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که بیستوپنج سال [[خانهنشین]] بودند، خود این [[خانهنشینی]] را [[انتخاب]] کردند یا مردم در چنین خانهنشینی دخیل بودند؟ مگر نه این بود که [[امام کاظم]]{{ع}} سالها در [[زندان]] به سر بردند و مگر نه این است که [[امام زمان]]{{ع}} [[غائب]] از انظار هستند. چه کسی مقصر است؟! آری، [[حاکمان جائر]]، [[عالمان]] خدمتگذار به آنها و مردمانی که نسبت به این امور بیتفاوت بودهاند همان مقصران اصلیاند.
| |
| [[ابو حنیفه]] را در مقابل [[امام صادق]]{{ع}} [[عَلَم]] کردند. به [[مالک بن انس]] دستور [[نوشتن]] کتاب «[[موطأ]]» دادند و با [[هدف]] کمرنگ کردن [[مقام علمی ائمه]]{{عم}}، به [[تبلیغ]] مالک بن انس و [[ابو حنیفه]] پرداختند و [[حال]] آنکه هر دو از [[شاگردان امام صادق]]{{ع}} بودند و [[شافعی]] نیز شاگردِ [[شاگرد]] [[امام صادق]]{{ع}}.
| |
| | |
| البته [[معرفت امام]] برای اهلش ممکن و میسر بوده و هرگز [[تکلیف مالا یطاق]] نبوده است.
| |
| [[حاکمان جور]] با کمک چنین عالمانی دست نشانده، [[فقه]] چهارگانهای را برای [[مسلمانان]] تأسیس کردند تا درِ [[خانه]] [[اهل بیت]]{{عم}} بسته شود.
| |
| اما با این وجود، رسیدن به [[امام]] در هر [[زمان]] و اخذ [[احکام]] از ایشان ناممکن نبوده است، از این رو کسانی [[خدمت]] حضرات [[ائمه]] شاگردی کرده و کسب [[فیض]] نمودهاند. در زمان کنونی نیز امکان رسیدن به خدمت امام وجود دارد، هر چند شرط و شروط فراوانی دارد، ولی افرادی خدمت [[امام زمان]]{{ع}} [[شرف]] حضور یافته و [[دستورات الهی]] را از آن جناب دریافت میکنند. از همین روست که هر کس نگرفت، خودش کوتاهی کرده است.
| |
| در نتیجه باید گفت: این فاصلهای که میان اکثر [[امت]] و اهل بیت [[رسول الله]]{{صل}} افتاده از طرف [[خداوند]] و ائمه{{عم}} نبوده است و کوتاهی و تقصیر همواره از جانب [[مردم]] به وجود میآید. پس [[معرفت]] ممکن بوده و حاصل شده است؛ چراکه این معرفت برای بزرگان [[شیعه]] به وجود آمد و [[فقه شیعی]] را با این [[عظمت]] تأسیس کردند و همه فتاوای ایشان مستند به [[روایات اهل بیت]]{{عم}} است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۱۰۰.</ref>.
| |
| | |
| ===[[آیه]] سوم: «[[همراهی با صادقین]]»===
| |
| [[خداوند]] در [[سوره توبه]] میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>.
| |
| [[همراهی]] به دو صورت تصور میشود: گاهی جسمی است، مثلاً «زید» با «بَکر» در فلان [[سفر]] همراه شد. و گاهی همراهی به معنای [[پیروی]] در [[فکر و عقیده]] است، مثلاً فلان شخص با [[ابوبکر]] است و فلانی با [[علی بن ابیطالب]]{{ع}}. یعنی از نظر [[اطاعت]] و موافقت همراهی میکند و به اصطلاح در خط او است. این نوع همراهی حتی در صورتی که آن شخص رهبرش را ندیده باشد ممکن است. حتی ممکن است یکی در شرق عالم باشد و دیگری در غرب عالم؛ اما در [[عقیده]]، [[فکر]] و برنامه عملی با یکدیگر همراه باشند. [[شیعیان]] در [[قرن]] حاضر با [[امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب]] هستند، با این که آن حضرت را ندیده و به خدمتش نرسیدهاند، و از طرفی دیگر [[معتقدان]] به ابوبکر با ابوبکر همراهند، گرچه پانزده قرن گذشته است. پس «همراهی» در [[آیه مبارکه]] به معنای دوم است.
| |
| وقتی [[خداوند متعال]] امر به همراهی با «[[صادقین]]» را به صورت مطلق و بدون قید آورده است، پس باید آنها [[معصوم]] باشند.
| |
| [[حال]] برای [[شناخت]] «صادقین» در این آیه به سراغ [[روایات اهل سنت]] میرویم،؛ چراکه بحث ما با [[اهل سنت]] است.
| |
| | |
| '''[[راویان حدیث]] «صادقین»''': راویانی که [[حدیث]] صادقین را [[روایت]] کردهاند و یا در کتابهای خویش آوردهاند بسیارند که مشهورترین آنها عبارتند از:
| |
| # [[مالک بن انس]]، [[امام]] [[فرقه]] مالکیّه (متوفای ۱۷۹)؛
| |
| # [[ابو یوسف یعقوب بن یوسف فَسَوی]] (متوفای ۲۷۷)؛
| |
| # [[ابوبکر محمد بن عمر جعابی بغدادی]] (متوفای ۳۵۵)؛
| |
| # [[ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی]] (متوفای ۴۱۰)؛
| |
| # [[ابو اسحاق ثعلبی]] (متوفای ۴۲۷)؛
| |
| # [[ابونعیم اصفهانی]] (متوفای ۴۴۳)؛
| |
| # [[ابو القاسم ابن عساکر]]، صاحب [[تاریخ مدینة دمشق]] (متوفای ۵۷۳)؛
| |
| # [[ابو حجاج جمال الدین مزّی]] (متوفای ۷۴۲)؛
| |
| # [[جلال الدین سیوطی]] (متوفای ۹۱۱)؛
| |
| # [[قاضی شوکانی]] (متوفای ۱۲۵۰)؛
| |
| # [[شهاب الدین آلوسی]]، صاحب [[تفسیر]] (متوفای ۱۲۷۰).
| |
| | |
| '''بررسی [[متن احادیث]]''':
| |
| احادیثی که در ذیل [[آیه]] یاد شده آمده با متنهای مختلفی وارد شدهاند. از جمله آنها روایتی است که [[حافظ]] [[مزّی]] به سند خودش از [[امام صادق]]{{ع}} اینگونه نقل میکند:
| |
| مراد از «[[صادقین]]» در [[آیه شریفه]]، محمد و علی{{عم}} هستند<ref>تهذیب الکمال، ج۵، ص۸۴.</ref>.
| |
| [[حاکم حسکانی]] (درگذشته۴۷۰) در کتاب شواهد التنزیل به سند خود و به همان سندی که ابو [[الحجاج]] مزّی نقل نموده است از امام صادق{{ع}} اینگونه [[روایت]] میکند:
| |
| منظور از «صادقین» در آیه، محمد و علی{{عم}} هستند<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۴۱، ش۳۵۰. با تحقیق و بررسیِ تک تک راویان این سند میتوان گفت همه آنها مورد وثوق رجال شناسان اهل سنت هستند.</ref>.
| |
| [[حسین بن حکم]] حِبَری (متوفای سال ۲۸۶) - که از بزرگان [[علم حدیث]] و تفسیر به شمار میرود- به سند خود از [[عبدالله بن عباس]] نقل میکند که مراد از صادقین فقط [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است<ref>{{عربی|عن ابن عباس في قوله تعالى {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}، نزلت في علي بن أبي طالب خاصة}}؛ تفسیر الجبری، ص۲۷۵.</ref>.
| |
| | |
| [[ابو یوسف یعقوب بن سفیان]] نیز با سند از [[عبدالله بن عمر]] روایت کرده:
| |
| {{عربی|عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>؛ يَعْنِي مَعَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ}}<ref>مناقب آل أبی طالب، ج۲، ص۲۸۸. کتاب تفسیر «یعقوب بن سفیان» در دسترس نیست، از این رو دلیل این حدیث را به واسطه کتاب مناقب ابن شهر آشوب نقل کردیم و سند این حدیث نیز صحیح است.</ref>؛
| |
| [[ابن عمر]] گفت: مراد از آیه {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} [[همراهی]] با محمد و [[اهل بیت]] اوست.
| |
| همین خبر را حاکم حسکانی به سند خود از طریق یعقوب بن سفیان و از قول عبدالله بن عمر روایت کرده است<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۴۵، ش۳۵۷.</ref>.
| |
| | |
| '''[[کلام]] [[فخر رازی]]''': فخر رازی پس از [[اقرار]] به دلالت این آیه بر [[عصمت]]، دست از [[بیانصافی]] برنداشته و با [[بیاعتنایی]] به [[روایات]] ذیل [[آیه]]، درباره مصداق «[[صادقین]]» میگوید:
| |
| {{عربی|إنه تعالى أمر المؤمنين بالكون مع الصادقين، و متى وجب الكون مع الصادقين، فلابد من وجود الصادقين في كل وقت، و ذلك يمنع من إطباق الكل على الباطل؛ و متى امتنع اطباق الكل على الباطل، وجب إذا أطبقوا على شيء أن يكونوا محقين، فهذا يدل على أن إجماع الأمة حجة}}؛
| |
| [[پروردگار متعال]] به [[همراهی]] با [[راستگویان]] امر کرده است و چون [[قرآن]] برای همیشه و هر [[زمان]] نازل شده است در نتیجه باید راستگویان در همه زمانها وجود داشته باشند و راستگویان همان [[اجماع]] و اتفاق تمامی [[مسلمین]] است که هیچگاه بر [[باطل]] اجماع نمیشود و تا زمانی که اتفاق بر باطل ممتنع باشد، هر گاه بر چیزی [[اتفاق نظر]] شد، آن چیز [[حق]] است و همین دلیل است بر [[حجیت اجماع]].
| |
| [[چشمپوشی]] از روایات مذکور و [[تعصب]] بیجا سبب گشته که وی گرفتار مهملگویی و پریشانبافی گردد.
| |
| [[فخر رازی]] در ادامه نظر [[شیعه]] را درباره معنای [[آیه مبارکه]] مطرح میکند و با وجود این که این نظریه با [[سنت]] و [[روایات نبوی]] تطابق کامل دارد، متأسفانه باز هم به بهانه ناممکن شمردن [[شناخت امام]] [[شیعیان]]، از پذیرش [[حقیقت]] سر باز زده و تعصب وی مانع قبول و اعتراف به حق گردیده است<ref>تفسیر الرازی، ج۱۶، ص۲۲۰ – ۲۲۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۱۰۳.</ref>.
| |
| | |
| ===[[آیه]] چهارم: «[[آیه تطهیر]]»===
| |
| {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
| |
| آیه تطهیر از بهترین [[ادله]] [[امامت اهل بیت]]{{عم}} است به طوری که اگر هیچ دلیلی غیر از این آیه نبود، همین آیه به [[تنهایی]] [[امامت]] و [[ولایت اهل بیت]]{{عم}} را به [[اثبات]] میرساند. در ادامه به بررسی محتوا، معانی واژههای به کار برده شده و دلالت آیه بر [[عصمت]] [[امامان اهل بیت]]{{عم}} میپردازیم.
| |
| | |
| ====معنای واژگان آیه====
| |
| '''معنای {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ}}''': [[آیه شریفه تطهیر]] به روشنی بر عصمت دلالت دارد و مراد از [[اهل بیت]] در این آیه، فقط [[پیامبر اکرم]]، [[امیرالمؤمنین]]، [[صدیقه]] [[طاهره]] و [[حسنین]]{{عم}} هستند.
| |
| با توجه به موارد استعمال «إنما»، روشن است که این واژه از ادوات [[حصر]] است و به جهت دلالت بر حصر وضع شده است، بنابراین اگر در موردی افاده حصر نکند و یا افاده حصر اضافی کند به [[حکم]] قرینه خواهد بود.
| |
| مراد از {{متن قرآن|يُرِيدُ اللَّهُ}} نیز با [[اراده تشریعی]] [[خداوند]] است و یا [[اراده تکوینی]]. میدانیم که خواست [[تشریعی]] خداوند آن است که همه [[بندگان]] به [[اختیار]] از [[پلیدیها]] اجتناب کنند و [[پاکیزه]] گردند. پس اراده تشریعی بر [[پاک]] بودن بندگان به افراد خاصی اختصاص ندارد و افراد خاصی [[اراده]] نشدهاند و مخاطب اراده تشریعی عموم مکلفیناند، در حالی که [[خداوند سبحان]] در آیه تطهیر از اراده خویش بر پاک ساختن اشخاص معین و محدودی خبر میدهد؛ از این رو نمیتوان گفت در این آیه اراده تشریعی مورد نظر است، بلکه یقیناً مراد آیه خبر دادن از اراده تکوینی [[خدای متعال]] بر پاک گردانیدن اهل بیت{{عم}} است. اراده تکوینی ارادهای است که به فعل و ترک دیگری ربطی ندارد و مربوط به خود اراده کننده است، مثل اینکه [[انسان]] اراده میکند بخوابد یا نخوابد؛ برود یا نرود؛ بنشیند یا بایستد. اما ارادهای که انجام یا ترک آن به خواسته غیر وابسته باشد [[اراده تشریعی]] است. مانند پدری که به فرزندش بگوید: «این کار را انجام بده». و مولایی از عبد خود بخواهد که کاری را انجام دهد یا ترک کند.
| |
| | |
| بنابراین احکامی که [[خداوند]] برای [[بندگان]] وضع کرده است، چه برای یک نفر<ref>مثل احکامی که اختصاص به شخص رسول الله{{صل}} دارد که در فقه معین شده است، از جمله واجب بودن مستحبات نافله شب و غیره بر آن حضرت.</ref>، چه برای عموم [[مردم]] و یا گروه خاصی از آنان در راستای اراده تشریعی او هستند؛ مانند [[آیه]]:
| |
| {{متن قرآن|يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ}}<ref>«خداوند برای شما آسانی میخواهد و برایتان دشواری نمیخواهد» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref>.
| |
| اما [[اراده تکوینی]] آن است که خداوند چیزی یا کسی را به هر نحو که بخواهد [[جعل]] کند و بیافریند.
| |
| | |
| [[خدای تعالی]] میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.</ref>.
| |
| در [[آیه شریفه تطهیر]] نیز واژه «[[اراده]]» متعلق به خداوند است و اوست که [[طهارت اهل بیت]] را اراده فرموده و آنها را طاهر قرار داده است، نه اینکه از [[اهل بیت]] خواسته که [[طهارت]] داشته باشند. دلیل دیگر اراده تکوینی آیه، دلالت آیه بر [[عصمت اهل بیت]]{{عم}} میباشد؛ چراکه [[عصمت اکتسابی]] نیست؛ زیرا خداوند میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند.».. سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
| |
| | |
| و در جای دیگر میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref>.
| |
| پس وقتی [[حقیقت عصمت]] به [[لطف]] و فضل [[پروردگار]] عنایتی باشد نه اکتسابی، احتمال این که اراده در اینجا [[اراده تشریعی]] باشد از میان میرود<ref>به نظر ما شبهه این که عصمت اکتسابی باشد، ناشی از این است که برای عصمت مراتب قائل شویم، همانطوری که برخی از بزرگان، حضرتِ سلمان محمدی را نیز معصوم شمردهاند (دلائل الصدق، ج۵، ص۲۵۱)؛ ولی اصل مبنا را نمیتوان پذیرفت.</ref>.
| |
| | |
| '''معنای {{متن قرآن|لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ}}''': «اذهاب» از باب [[افعال]] است، یعنی [[خداوند متعال]] در ابتدای [[خلقت اهل بیت]]{{عم}} [[اراده]] کرده است که [[پلیدی]] را از ایشان دور سازد. اذهاب در اینجا به معنای «دفع» است نه «رفع».
| |
| | |
| '''معنای «[[الرجس]]»''': کلمه «[[رجس]]» که در [[فارسی]] به معنای پلیدی است، مصادیق فراوان و دامنه وسیعی دارد و تمام پلیدیهای مادی و [[معنوی]] را دربر میگیرد. [[راغب]] [[اصفهانی]] در این باره مینویسد:
| |
| {{عربی|الرجس: الشيء القذر...، والرجس يكون على أربعة أوجه: إما من حيث الطبع، و إما من جهة العقل، و إما من جهة الشرع، و إما من كل ذلك كالميتة، فإن الميتة تعاف طبعا و عقلا و شرعا}}<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۱۸۸.</ref>؛
| |
| [[پلید]] چیزی چرکین و [[آلوده]] است... و پلیدی چهار وجه دارد: گاهی [[طبیعت]] [[آدمی]] آن چیز را پلید میداند. گاهی [[عقل]]، در مواردی [[دین]] و در برخی موارد هم از هر سه جهت در چیزی پلیدی وجود دارد، به مانند مردار که طبیعت، [[عقل و دین]] دوری از آن را لازم میدانند.
| |
| پس هرچه که موجب [[تنفر]] و کوچکی [[شخصیت]] فرد شود «رجس» نامیده میشود.
| |
| | |
| '''معنای {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}''': این کلمات بر دفع پلیدی به معنای وسیع تأکید دارد،یعنی [[خداوند]] با تأکید خبر میدهد که [[اهل بیت]]{{عم}} به هیچ رجس و پلیدی آلوده نشدهاند. پس اهل بیت به [[اراده تکوینی]] خداوند از همه [[پلیدیها]] [[منزه]] و از همه پلیدیها در امانند و این همان، [[حقیقت عصمت]] است.
| |
| دلالت [[آیه]] بر [[عصمت]] اختصاص به [[شیعه]] ندارد، بلکه برخی از [[اهل سنت]] نیز به آن اعتراف کردهاند<ref>الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۳، ص۲۶۰؛ تفسیر الرازی، ج۲۵، ص۲۰۹؛ تفسیر الثعلبی، ج۶، ص۲۳۷؛ تفسیر الألوسی، ج۲۲، ص۱۲.</ref>.
| |
| | |
| '''«[[اهل بیت]]» چه کسانی هستند؟''' در بررسی کاربرد اهل بیت در اصطلاح [[قرآن]] و [[سنت]]، روشن میشود که اهل بیت معنای خاصی پیدا کرده و معرّف افراد مشخصی است.
| |
| هر چند «[[آیه تطهیر]]» در [[سیاق آیات]] مربوط به [[زنان]] [[رسول]] خداست، ولی ربطی به زنان [[رسول خدا]] ندارد و مراد از اهل بیت افراد دیگری هستند.
| |
| «[[اهل]]» در لغت [[عرب]] به [[خانواده]] و [[همسر]] مرد گفته میشود و به همین معنی در [[قرآن مجید]] بکار رفته است: {{متن قرآن|وَسَارَ بِأَهْلِهِ}}<ref>«و خانوادهاش را (با خود) برد» سوره قصص، آیه ۲۹.</ref>.
| |
| «أزواج» عنوان دیگری است که فقط به [[همسران]] شخص گفته میشود. با توجه به برخی متون [[حدیث کسا]]، عنوان «ازواج» جدا و غیر از عنوان «اهل بیت» دانسته شده است. بر اساس پارهای از [[احادیث]]، وقتی بانوی [[بزرگوار]] [[امّسلمه]] که از [[پیامبر]] پرسید: {{عربی|أ لست من اهل البيت؟}} و با این [[پرسش از پیامبر]] درخواست کرد تا داخل [[کساء]] شود و مصداق آیه تطهیر گردد، پیامبر فرمودند:
| |
| {{متن حدیث|إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ أَنْتِ مِنْ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ{{صل}}}}<ref>تفسیر الطبری، ج۲۲، ص۱۱، ش۲۱۷۳۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۹۳؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۲، ص۸۲، ش۷۰۲؛ مناقب علی بن أبی طالب{{ع}} و ما نزل من القرآن فی علی{{ع}}، ص۳۰۱، ص۴۷۸؛ جامع الأصول، ج۹، ص۱۵۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۰۷ با اندکی اختلاف الفاظ.</ref>؛
| |
| تو در مسیر خیر و [[عاقبت به خیر]] هستی ولی از «اهل بیت» نیستی و از [[همسران رسول خدا]] میباشی.
| |
| | |
| بنابراین از نظر رسول خدا{{صل}} دو عنوان «ازواج» و «اهل بیت» با هم متفاوت و از یکدیگر جدا هستند و جدایی و تفصیل نیز [[قاطع]] شرکت است. پس مراد از «[[أهل]] بیتِ» [[رسول الله]]{{صل}} غیر از «ازواج» ایشان میباشد. با بررسی استعمالات این عنوان در کتاب، سنت، کلمات [[صحابه]]، [[تابعین]]، [[علما]] و شعرای مختلف در طول [[تاریخ]]، روشن میشود که عنوان «[[اهل البیت]]» فقط برای خمسه طیّبه و [[ذریه]] ایشان «[[عَلَم]]» شده است.
| |
| مسلم در صحیح خود به روایتِ دو تن از [[مشایخ]] خود چنین نقل میکند:
| |
| {{متن حدیث|قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِيُّ غَدَاةً وَ عَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ- ثُمَّ قَالَ: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>}}<ref>صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰.</ref>؛
| |
| [[عایشه]] گفت: صبحگاهان [[رسول خدا]] در حالی که رواندازی پشمی و سیاه رنگ بر خود قرار داده بود، [[حرکت]] کرد. چیزی نگذشت که [[حسن بن علی]] آمد، حضرت او را داخل آن رو انداز نمود، و سپس حسین آمد و او نیز داخل شد، [[فاطمه]] آمد و سپس و او را نیز داخل کرد، سپس علی آمد و او را داخل کرد، آنگاه فرمود: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}.
| |
| این [[روایت]] به سندهای گوناگون در [[منابع اهل سنت]] از [[صحاح]] و غیر صحاح روایت شده است و سند [[حدیثی]] را که احمد نقل میکند مورد [[تأیید]] و تصحیح [[رجالشناسان]] است<ref>برخی از عالمان بزرگ سنی معتقدند که احمد بن حنبل به صحت تمامی احادیث کتاب مسندش ملتزم شده است؛ ر.ک: نیل الأوطار، ج۱، ص۱۲؛ کنز العمال، ج۱، ص۱۰؛ کشف الخفاء، ج۱، ص۱۰؛ خصائص مسند أحمد (مدینی)، ص۱۶ - ۱۷؛ فتح الملک العلی، ص۱۲۶.</ref>.
| |
| | |
| [[احمد بن حنبل]] به سند خود از [[ام سلمه]] درباره [[شأن نزول]] را [[آیه تطهیر]] چنین نقل میکند:
| |
| «[[فاطمه زهرا]]{{س}} برای پدرش غذایی تهیه کرده بود و این غذا را برای [[پیامبر]]{{صل}} آورد آنگاه پیامبر به وی فرمود: [[همسر]] و دو پسر خود را نیز [[دعوت]] کن؛ حسین، حسن و علی{{عم}} آمدند و در کنار یکدیگر به خوردن غذا مشغول شدند و بر زیراندازی که جای [[خواب]] رسول خدا بود حلقه زدند. عبائی که بافته شده [[سرزمین]] [[خیبر]] بود در کنار ایشان قرار داشت.
| |
| در آن هنگام که من در [[اتاق]] خود مشغول [[خواندن نماز]] بودم، [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ}} نازل شد. امّسلمه در ادامه میگوید:
| |
| {{متن حدیث|فَأَخَذَ فَضْلَ الْكِسَاءِ فَغَشَّاهُمْ بِهِ ثُمَّ أَخْرَجَ يَدَهُ فَأَلْوَى بِهَا إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ- اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ خَاصَّتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً}}؛
| |
| [[رسول خدا]] کنار [[عبا]] را گرفته و به روی خود و این عده انداختند. آنگاه دستشان را از زیر عبا بیرون آورده و با اشاره به [[آسمان]]، چنین [[دعا]] کردند: خدایا این افراد [[اهل بیت]] و مخصوصان من هستند؛ پس از آنها [[پلیدی]] را دور دار و [[پاکی]] ویژهای را به ایشان إعطا بفرما.
| |
| | |
| در این هنگام سرم را داخل اتاق کردم و از رسول خدا پرسیدم: آیا من جزء شما هستم و مشمول این آیه میشوم؟
| |
| [[پیامبر]] فرمود: شما [[عاقبت]] خوبی دارید، عاقبت شما ختم به خیر است»<ref>مسند أحمد، ج۶، ص۲۹۲؛ تفسیر الثعلبی، ج۸، ص۴۲؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۲۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۹۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۰۵؛ فضائل الصحابة (أحمد بن حنبل)، ج۲، ص۵۸۷؛ منهاج السنة، ج۷، ص۴۹ - ۱۵۰؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۵۴، ش۲۶۶۶. گفتنی است که امّسلمه بزرگ بانویی است که قدر و منزلت ویحتی در میان شیعیان ناشناخته مانده است. به خاطر فراوانی تقوا، فضیلت و علاقه وافر ایشان به اهل بیت، احترام بر آن بانو بر همه ما واجب است.</ref>.
| |
| [[احمد بن حنبل]] علاوه بر این سند، با سه سند دیگر این قضیه را در [[مسند]] آورده است<ref>مسند أحمد، ج۱، ص۳۳۰ - ۳۳۱، ج۴، ص۱۰۷، ج۶، ص۳۲۳.</ref>.
| |
| نزدیک به همین معنا را [[ترمذی]] به نقل از [[ام سلمه]] [[روایت]] میکند که عرضه داشت:
| |
| {{متن حدیث|وَ أَنَا مِنْهُمْ يَا نَبِيَّ اللَّهِ؟ قَالَ: أَنْتِ عَلَى مَكَانِكِ وَ أَنْتِ عَلَى خَيْرٍ}}<ref>سنن الترمذی، ج۵، ص۳۱، ش۳۳۵۸ و ص۳۲۸، ش۳۸۷۵.</ref>؛
| |
| آیا من نیز با آنان هستم؟ پیامبر فرمود: تو دارای جایگاه و [[مکانت]] خود هستی و عاقبت خوبی داری.
| |
| | |
| [[حاکم نیشابوری]] در مستدرک به سندش از [[امّسلمه]] چنین [[روایت]] میکند:
| |
| [[پیامبر]] پس از [[نزول]] [[آیه تطهیر]]، به دنبال علی، [[فاطمه]]، حسن و حسین{{عم}} فرستادند و آنان را جمع کرده و فرمودند:
| |
| {{متن حدیث|اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِيَ}}؛
| |
| خدایا اینان [[اهل بیت]] من هستند.
| |
| در آن هنگام امّسلمه میگوید:
| |
| {{عربی|يا رسول الله، ما أنا من أهل البيت؟}}
| |
| ای [[رسول خدا]]، آیا من در عنوان اهل بیت داخل هستم؟
| |
| | |
| پیامبر فرمود:
| |
| {{متن حدیث|إنك أهلي خير، و هؤلاء أهل بيتي}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۱۶. این روایت نیز دارای سندهای گوناگون است.</ref>؛
| |
| شما از خوبانِ [[اهل]] من هستی، و اینان نیز اهل بیت من هستند.
| |
| از این [[حدیث]] نیز معلوم میشود عنوان «اهل بیت» با عنوان «[[اهل پیامبر]]» تفاوت دارد.
| |
| [[حاکم]] پس از نقل این روایت در [[تأیید]] آن میگوید:
| |
| {{عربی|هذا حديث صحيح على شرط البخاري و لم يخرجاه}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۱۶.</ref>؛
| |
| این حدیث بنا بر مبانی [[بخاری]] در کتاب خود صحیح است.
| |
| | |
| [[عالمان اهل سنت]] همچون [[احمد بن حنبل]]، مسلم، [[ترمذی]]<ref>ترمذی پیرامون این حدیث مینویسد: {{عربی|هذا حديث حسن صحيح، وهو أحسن شيء روى في هذا الباب}}؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۶۱، ح۳۹۶۳. همچنین ر.ک: سیر أعلام النبلاء، ج۱۰، ص۳۴۷.</ref>، [[ابن حبان]] و [[ذهبی]]<ref>تلخیص المستدرک، ج۲، ص۴۵۱؛ أعلام النبلاء، ج٢، ص١٢٢.</ref> به [[صحت]] این حدیث تصریح دارند<ref>برای دیدن نظر این عالمان پیرامون صحت حدیث ر.ک: الإکمال فی أسماء الرجال، ص۱۲۶.</ref>.
| |
| و جالب اینجاست که حتی ناصبیِ متعصبی همچون [[ابن تیمیه]] نیز به صحت این حدیث اعتراف میکند و مینویسد:
| |
| {{عربی|وأما حديث الكساء فهو صحيح}}<ref>منهاج السنة، ج۵، ص۶.</ref>.
| |
| | |
| در روایت دیگری ترمذی از [[انس بن مالک]] نقل میکند:
| |
| «رسول خدا از آن [[تاریخ]] که آیه تطهیر نازل شد، به مدت شش ماه درِ [[خانه]] [[صدیقه]] [[طاهره]] فاطمه{{س}} را به هنگام [[نماز]] میزد و میفرمود:
| |
| {{متن حدیث|الصَّلَاةَ يَا أَهْلَ الْبَيْتِ، {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>سنن الترمذی، ج۵، ص۳۱، ش۳۲۵۹؛ همچنین ر.ک: المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵۸؛ مسند أحمد، ج۳، ص۲۵۹؛ مسند أبی یعلی، ج۷، ص۵۹، ح۳۹۷۸؛ مسند أبی داوود، ص۲۷۴؛ المصنف (ابن أبی شیبه)، ج۷، ص۵۲۷؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۵۶، ح۲۶۷۱؛ أسد الغابة، ج۵، ص۵۲۲؛ سیر أعلام النبلاء، ج۲، ص۱۳۴؛ البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۲۴؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۶۴۶، ش۳۷۶۳۲؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۸، ش۶۳۷؛ أحکام القرآن، ج۳، ص۵۷۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۹۲؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۹؛ فتح القدیر، ج۴، ص۲۸۰؛ مناقب علی بن أبی طالب{{ع}} وما نزل من القرآن فی علی{{ع}}، ص۳۰۴، ش۴۸۸؛ إمتاع الأسماع، ج۵، ص۳۸۷؛ تفسیر الطبری، ج۲۲، ص۹، ش۲۱۷۲۹.</ref>؛
| |
| ای [[اهل بیت]]، هنگام [[نماز]] فرا رسیده است و شمایید آن اهل بیت که همواره [[خدا]] [[اراده]] کرده است که هر گونه [[پلیدی]] را از شما دور کند.
| |
| | |
| '''[[سعد بن ابیوقاص]] و «[[آیه تطهیر]]»''': بر اساس برخی [[منابع تاریخی]]، آنگاه که معاویه به [[قدرت]] رسید دستور داد همگان به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[ناسزا]] گویند و چون سعد بن ابیوقاص از این کار خودداری کرد، معاویه از وی پرسید: چرا به [[علی بن ابیطالب]] [[دشنام]] نمیدهی؟
| |
| [[نسائی]] -به سند خود - جواب سعد بن ابیوقّاص را چنین نقل میکند:
| |
| {{عربی|قال: لا أسبه ما ذكرت ثلاثاً قالهن رسول الله{{صل}} لأن يكون لي [[واحدة]] منهن أحب إلى من حمر النعم<ref>این جمله در عرب ضرب المثلی است که بیانگر ارزش و اهمیت موضوع است.</ref> لا أسبه ما ذكرت حين نزل الوحي عليه، فأخذ عليا و ابنيه و فاطمة فأدخلهم تحت ثوبه ثم قال: [[رب]] هؤلاء [[أهل]] بيتي و أهلي، و لا أسبه ما ذكرت حين خلفه في غزوة غزاها... و لا أسبه ما ذكرت يوم خيبر}}<ref>خصائص أمیر المؤمنین{{ع}} (نسائی): ۸۱ - ۸۲؛ السنن الکبری (نسائی)، ج۵، ص۱۲۲ - ۱۲۳، ش۸۴۳۹. همچنین ر.ک: المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۰۸ - ۱۰۹. گفتنی است که برخی از اهل سنت در این حدیث دست به تحریفات عجیبی زدهاند.</ref>؛
| |
| سعد در پاسخ معاویه گفت: به علی [[جسارت]] نمیکنم تا زمانی که سه فرمایش از [[رسول خدا]] را به خاطر دارم که اگر یکی از آنها درباره من بود، از باارزشترین [[نعمتها]] برای من بهتر بود: نخست در آن [[زمان]] که بر [[پیامبر]] [[وحی]] نازل شد، علی و دو پسرش را به همراه [[فاطمه]] به زیر پارچهای داخل نمود، سپس گفت: پروردگارا، اینان [[اهل بیت]] و [[اهل]] من هستند؛ دوم [[جانشینی علی]] در [[مدینه]] بجای [[رسول خدا]] در واقعه [[جنگ تبوک]] که پیامبر به او گفت: جایگاه تو نسبت به من همانند جایگاه [[هارون]] است به [[موسی]] و سوم [[پرچمداری]] [[روز خیبر]] که پیامبر گفت: فردا، [[پرچم]] را به کسی خواهم داد که [[خدا]] [[محبوب خدا]] و [[رسول]] است و او نیز خدا و رسول را [[دوست]] دارد، و در حالی که علی دچار چشمدرد بود، با آب دهان رسول خدا مداوا شد و [[خیبر]] را فتح نمود.
| |
| | |
| '''[[ابن حجر مکی]] و «[[آیه تطهیر]]»''': ابن حجر مکی که از سنّیان متعصّبی است که کتاب صواعق محرقه را در ردّ [[شیعه]] نگاشته، مینویسد:
| |
| {{عربی|الآية الأولى: قال الله تعالى {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} أكثر المفسرين على أنها نزلت في علي و فاطمة و [[الحسن]] و الحسين}}<ref>الصواعق المحرقة، ج۲، ص۴۲۱.</ref>؛
| |
| [[آیه]] نخست: آیه تطهیر است که بسیاری از [[مفسران]] معقتدند که در [[شأن علی]]، فاطمه، حسن و حسین{{عم}} نازل شده است.
| |
| | |
| '''آیه تطهیر از دیدگاه [[طبری]]''': [[تفسیر طبری]] نزد [[اهل سنت]] از معتبرترین [[کتابهای تفسیری]] است<ref>طبری مورد تجلیل اهل تسنن و نزد آنان محترم است از همین رو بر طبق قاعده باید روایت و حرف وی را بپذیرند اما تعصب بیش از حد برخی باعث برخورد دوگانه با طبری شده است. به عنوان مثال ابن تیمیه در منهاج السنة دچار تناقضگویی شده و گاه ضمن تجلیل از طبری به کلام وی استدلال و او را مقبول و مورد اعتماد معرفی میکند. برای نمونه ر.ک: منهاج السنة، ج۱، ص۶۶؛ ج۲، ص۲۸۶؛ ج۴، ص۴۱ و ج۶، ص۲۹. اما در جایی که طبری سخنی برخلاف نظر او میگوید و یا حدیثی نقل میکند که مورد استناد و استدلال شیعه است، وی را نفی و طرد میکند (برای نمونه ر.ک: منهاج السنة، ج۷، ص۱۰۲ و ۱۵۲). این برخورد دوگانه علاوه یر تعصب، نشان دهنده بیمبنائی ابن تیمیه است؛ ولی ما در بحثهای خود به قواعد و موازین مناظره التزام و تعهد داریم، و سنیان چارهای ندارند جز این که استدلال ما به روایات معتبر -که در کتب عالمان مورد وثوق اهل تسنن نقل شده است- را بپذیرند.</ref>. وی در ذیل [[آیه تطهیر]] احادیثی را نقل میکند که بر اساس آنها، آیه تطهیر هیچ ربطی به [[زنان]] [[رسول خدا]]{{صل}} ندارد<ref>تفسیر الطبری، ج٢٢، ص۸ - ١٢.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۱۰۷-۱۱۸.</ref>.
| |
| | |
| ====[[عصمت]] و مسئله [[جبر]]====
| |
| در مسئله [[جبر و اختیار]]، [[مسلمانان]] به سه دسته تقسیم میشوند:
| |
| # [[معتزله]] قائل به تفویضند، یعنی معتقدند که [[خداوند متعال]] [[اعمال]] [[بندگان]] را به خودشان واگذار کرده است.
| |
| # [[اشاعره]] و [[پیروان]] آنان نیز قائل به جبرند و معتقدند که اعمال بندگان، اعمال [[خدا]] است و هر آن چه از عبد سر میزند از خدا سر زده است<ref>ر.ک: فتح الباری، ج۱۳، ص۴۱۰؛ عمدة القاری، ج۲۵، ص۱۷۷.</ref>.
| |
| #در مقابل این دو قول، [[شیعیان]] به [[پیروی از پیشوایان]] خود هم [[تفویض]] و هم جبر را مردود میدانند و به «[[امر بین الأمرین]]» قائلند. در [[احادیث]] از [[امامان اهل بیت]]{{عم}} آمده است:
| |
| {{متن حدیث|لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ}}<ref>الهدایة، ص۱۹؛ الکافی، ج۱، ص۱۶۰، ح۱۳؛ الإعتقادات فی دین الإمامیة، ص۲۹؛ التوحید (شیخ صدوق)، ص۲۰۶؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۱۴؛ الإحتجاج، ج۲، ص۱۹۸؛ بحار الأنوار، ج۵، ص۱۲، ح۱۸ و برخی منابع دیگر.</ref>؛
| |
| نه جبر است و نه [[اختیار]]، بلکه امری است میان این دو.
| |
| [[حال]] این سؤال پیش میآید که آیا [[اعتقاد]] به [[اراده تکوینی]] [[خداوند]] بر [[عصمت اهل بیت]]{{عم}}، با قول «[[أمر]] بین الأمرین» سازگار دارد یا خیر؟ و اگر عصمت اهل بیت{{عم}} به اراده تکوینی خداوند باشد، آیا [[معصوم]] بودن فضیلتی برای [[اهل بیت]] خواهد بود؟
| |
| | |
| در پاسخ به این [[شبهه]] میگوییم، اگر [[نزول]] آیه تطهیر برای اهل بیت [[فضیلت]] نبود، حضرت [[امّسلمه]] [[آرزو]] نمیکرد که به زیر [[کسا]] داخل گردد و در زمره [[اهل بیت]] باشد.
| |
| اگر [[اراده خدا]] بر [[پاک]] ساختن اهل بیت{{عم}} [[فضیلت]] نبود، بزرگان [[صحابه]] – همچون [[سعد بن ابیوقاص]]- نمیگفتند که اگر نصیب ما میشد از [[دنیا]] و مافیها بهتر بود.
| |
| اگر [[نزول آیه]] در [[شأن اهل بیت]]{{عم}} فضیلت نبود، خود اهل بیت [[افتخار]] نمیکردند که این [[آیه]] در حقشان نازل شده است<ref>امام حسن مجتبی{{ع}} در خطبهای در برابر معاویه به این شرافت اشاره کرده، فرمودند، {{متن حدیث|نَحْنُ أَهْلُ الْبَيْتِ نَبِیِّکُم أَذْهَبَ اللَّهُ عَنَّا الرِّجْسَ وَ طَهَّرَنَا تَطْهِيراً}}؛ تذکرة خواص الأمة، ص۱۹۸.</ref>. اگر فضیلت نبود، [[عالمان]] بزرگ [[فریقین]]، چه در گفتار و چه در اشعار خود این موضوع را به عنوان یکی از [[فضائل]] و [[مناقب اهل بیت]]{{عم}} برنمیشمردند.
| |
| پس [[اراده خداوند]] بر پاک گردانیدن اهل بیت{{عم}} قطعاً برای ایشان فضیلت است و جبری در کار نیست. توضیح مطلب این است که اهل بیت مخلوق خدایند و [[خداوند]] پیش از [[آفرینش]] آنان از حالات آنان و عملکردشان در این دنیا [[آگاه]] بوده است، چنانکه میفرماید: {{متن قرآن|أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ}}<ref>«آیا آنکه آفریده است نمیداند؟ با آنکه او نازکبین آگاه است» سوره ملک، آیه ۱۴.</ref>.
| |
| | |
| و چون میدانست که آنان در دنیا هیچگونه [[معصیت]] و خطایی نخواهند داشت، پس [[اراده]] کرد که آنان را از ابتدا چنین قرار دهد.
| |
| [[آیه مبارکه]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>.
| |
| نیز [[شاهد]] دیگری بر این [[حقیقت]] است.
| |
| بر اساس [[ظاهر آیه]]، [[امامت]] از پیش برای [[امامان]] [[هدایتگر]] [[جعل]] شده و سبب جعل این [[مقام]] برای ایشان [[صبر]] و [[یقین]] آنان بوده است، در حالی که [[امامان الهی]] در این دنیا صبر و یقین خود را به منصه ظهور گزاردهاند.
| |
| | |
| حضرت [[صدیقه طاهره فاطمه زهرا]]{{س}} در [[خطبه فدکیه]]، [[علم خداوند]] به عمل [[بندگان]] و [[علم]] او به [[آینده]] را سبب همین [[گزینش]] میداند<ref>ر.ک: بلاغات النساء، ص۱۵.</ref>.
| |
| پس معلوم میشود که [[خداوند]] به علم سابق خویش از [[یقین]] و [[شکیبایی]] ایشان در [[دنیا]] [[آگاه]] بوده و به همین جهت از پیش [[مقام امامت]] و [[هدایت امت]] را برای ایشان [[جعل]] کرده است، چنان که اگر معلمی در ابتدای امر [[استعداد]] شاگردی را [[کشف]] کند و یقین داشته باشد که وی در [[امتحانات]] آخر سال قبول خواهد شد، همان وقت به او نمره قبولی میدهد و او را به مرتبه بالاتر منتقل میکند. پس [[موفقیت]] این [[شاگرد]] به [[اختیار]] خود است؛ اما کسی که رتبه او را ارتقا داد معلمش بوده است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۱۱۸.</ref>.
| |
| | |
| ===[[آیه]] پنجم: «[[اهل ذکر]]»===
| |
| {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>.
| |
| این آیه نیز بر [[عصمت]] دلالت میکند. در این آیه به «سؤال» از «اهل ذکر» امر شده است. امر به سؤال، یعنی پذیرش جواب و عمل به آن از [[ائمه]]{{عم}} نیز [[روایت]] شده که باید به آنها [[رجوع]] کنند و مسائل خود را از ایشان بپرسند، ولی بر ائمه{{عم}} [[واجب]] نیست بر هر پرسشی پاسخ بدهند<ref>الکافی، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱، ح۳.</ref>. اما آنگاه پاسخ به سؤالی داده شد، عمل بر اساس آن واجب خواهد شد و این [[وجوب]] عمل بر عصمت اهل ذکر دلالت دارد؛ چراکه به صرف احتمال [[خطا]]، [[فراموشی]] و یا [[سهو]] در پاسخ [[امام]]، عمل کردن به آن نیز جایز نخواهد بود و در نتیجه [[امر پروردگار]] به سؤال کردن از آنان [[لغو]] خواهد شد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۱۲۰.</ref>.
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
| # [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی''']]
| |
| # [[پرونده:Jawahir-kalam-2.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲''']]
| |
| {{پایان منابع}}
| |
|
| |
|
| == پانویس == | | == پانویس == |
| {{پانویس}} | | {{پانویس}} |