عصمت پیامبر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==چیستی [[عصمت]]==
* آیا ممکن نیست پیامبر واقعی از روی خطا پیام الهی را وارونه دریافت و ابلاغ کند یا تحت تأثیر هواهای نفسانی واقع شود؟ پیام‌آور الهی باید از مصونیت کافی نسبت به انتقال پیام الهی، برخوردار باشد<ref>[[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۱۲۷. </ref>.
*[[عصمت]] در لغت به معنای [[پرهیز]]، [[حفظ]] کردن و نگه‌داشتن است و در اصطلاح مقصود از [[عصمت پیامبران]] این است که [[پیامبران]] به وسیلۀ [[قوه]] یا ملکه‌ای که [[خداوند]] در وجوشان نهادینه کرده از صدور هرگونه [[گناه]]، [[خطا]] و اشتباهی مصون هستند<ref>ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۲۸. </ref>.  
* در خصوص عصمت پیامبران، از دیرباز مباحث بسیاری در بین متفکران و متدینان مطرح شده است که در اینجا تنها می‌توان به چند مبحث مقدماتی در این زمینه اشاره کرد<ref>[[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ص ۱۹۵-۲۰۲. </ref>.
==عدم تضاد بین [[اختیار]] و [[عصمت پیامبران]]==
* بی‌شک سرآغاز اندیشه عصمت در میان مسلمانان قرآن بوده و از صدر اسلام پدید آمده است. خداوند در مورد برخی از انسان‌ها از زبان شیطان چنین بیان کرده: {{متن قرآن|فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين‏َ * إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين‏َ}}<ref>[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۲۹ و ۱۳۰. </ref>.
*برخی [[گمان]] کرده‌اند [[عصمت پیامبران]] با [[اختیار]] آنان منافات دارد، زیرا زمانی که مصون بودن [[پیامبران]] از هر [[گناه]] و خطایی به سبب ملکه یا قوۀ خدادای باشد می‌‌توان نتیجه گرفت که آنان مجبورند در برابر [[گناه]] و [[اشتباه]]، [[معصوم]] یا مصون بمانند، و فرض [[اختیار]] در برابر این ملکه و قوۀ [[الهی]]، فرض بی موردی است. این عده بر همین مبنا [[مدح]] کردن [[پیامبران]] برای دوری از گناهانشان را امری [[بیهوده]] و لغو دانسته و معتقدند [[پیامبران]] در [[روز قیامت]] در برابر [[پرهیز]] از گناهانشان [[مستحق]] هیچگونه جزای خیری نیستند. ریشه این اشکال به عدم [[تبیین]] درست ملکه و قوۀ [[نفسانی]] است<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص ۹۰-۹۲. </ref>.
 
*اما عده ای منظور از ملکۀ [[نفسانی]] را [[علم]] داشتن [[پیامبر]] به تمام موضوعات [[دینی]] از جمله دریافت و [[ابلاغ]] [[کلام]] [[وحی]] می‌‌دانند و دلیلشان بر [[آگاهی]] [[پیامبران]] نسبت به مسائل [[دینی]] که مقدمۀ [[عصمت]] است اینکه اگر [[پیامبران]] نسبت به دریافت و [[ابلاغ وحی]] دچار [[خطا]] و [[اشتباه]] شوند، [[نقض غرض]] و مایۀ [[انحراف]] [[انسان‌ها]] خواهد شد، زیرا معنا ندارد [[خدای حکیم]] راه [[سعادت]] و [[هدایت]] [[انسان‌ها]] را در [[اختیار]] کسی قرار دهد که اطمینانی برای دریافت و [[ابلاغ وحی]] در وجود او نمی‌بیند. بنابراین عصمتی که زاییدۀ [[علم]] و [[آگاهی]] باشد، نمی‌تواند منافاتی با مقولۀ [[اختیار]] داشته باشد، چراکه [[پیامبر]] باید از اراده‌ای [[قوی]] برخوردار باشد تا در انتقال [[پیام الهی]] تحت تأثیر [[هوای نفس]] و [[شیطان]] قرار نگیرد و این مطلب [[اثبات]] کنندۀ [[اختیار]] و ارادۀ [[پیامبران]] همراه با عصمتشان است<ref>ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۲۸.</ref>.  
==تعریف [[عصمت]]==
==[[عصمت پیامبر]] مرکب از [[موهبت]] و اکتساب==
* "عصمت" در لغت به معنای بازداشتن، حفظ کردن و نگه‌داشتن است<ref>تاج العروس، ج ۱۷، ص ۴۸۱ و ۴۸۲. </ref> مقصود از "عصمت" این است که [[پیامبران]] باید در مقابل گناه و خطا مصون و بیمه باشند. [[امام صادق]] {{ع}}، [[معصوم]] را این‌چنین تعریف می‌فرمایند: {{عربی|"الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى:}} {{متن قرآن|وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيم}} "}}<ref>سوره آل عمران؛ آیه: ۱۰۲. </ref>. <ref>[[معانی الاخبار (کتاب)|معانی الاخبار]]، ص ۱۳۲. </ref> معصوم کسی است که به کمک خداوند، خود را از همه حرام‌ها، بازمی‌دارد؛ خداوند متعال [در همین خصوص] می‌فرماید: "هر کس به خداوند چنگ زند، به‌یقین به راه مستقیم هدایت می‌گردد".
*باید توجه داشت [[عصمت پیامبران]] مرکب از امر اکتسابی و امر موهبتی است؛ موهبتی است به این [[دلیل]] که [[حکما]] و [[فلاسفه]] [[عصمت پیامبر]] را چنین [[تفسیر]] کردند، ملکه [[عصمت]] محصول صفای [[فطرت]] و [[علم ویژه]] [[پیامبر]] به [[صفات خداوند]] و پیامدهای [[اعمال]] است که هرگز [[میل به گناه]] در او پدیدار نخواهد شد. با توجه به این نگاه بخش موهبتی [[عصمت پیامبران]] یعنی [[علم]] و [[فطرت]] در تعریف [[عصمت پیامبر]] نشان داده می‌‌شود؛ اما بخش دیگر [[عصمت پیامبران]] [[امر]] اکتسابی است، چرا که وقتی [[پیامبران]] با توجه به علمشان، نزدیک به [[گناه]] و [[خطا]] نمی‌شوند، به خاطر امر اکتسابی یعنی [[اراده]] و اختیارشان برای مقابله با [[گناه]] است<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۷.  </ref>.
* در لغت، به معنی "امساک"، حفظ و منع است از ریشه "عصم" یعنی خداوند بنده خویش را از هر ناگواری که موجب هلاکت است و بر او وارد شود نگه می‌دارد.اعتصام نیز به معنی تمسک نمودن به چیزی است<ref>[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۸۷ و ۸۸. </ref>.  
*البته برخی هم قایل شده‌اند [[عصمت]] ترکیبی از عناصر چهارگانه است:
* قوه یا ملکه‌ای از سوی خداوند ست که مانع از صدور خطا و گناه می‌شود. علم کامل، شرط لازمِ تحقق عصمت است تا پیامبر با بیان امری باطل و خلاف حقیقت موجب انحراف مردم نشود. پیامبر باید از اراده‌ای قوی برخوردار باشد تا در انتقال پیام الهی تحت تأثیر هوای نفس و شیطان قرار نگیرد. با توجه به این تحلیل از عصمت، [[معصوم]] بودن با اختیار انسان منافاتی ندارد<ref>[[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۱۲۸. </ref>.
#در نفس یا [[بدن]] خاصیت و ملکه‌ای است که [[مانع]] [[گناه]] شود.
 
# [[علم]] به [[بدی]] و [[زشتی]] [[گناه]] [[مانع]] از [[گناه]] شود.
==[[چرایی عصمت پیامبر]]==
#این [[علوم]] از طریق [[وحی به معصوم]] می‌رسد.
==[[ضرورت عصمت پیامبر]]==
# [[معصوم]] در ترک اولی یا [[نسیان]]، [[عقاب]] می‌شود. اجتماع این عوامل چهارگانه، [[صدور گناه]] از [[معصوم]] را معدوم و محال می‌‌کند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۴-۱۳۶.  </ref>.
معنا ندارد که خدای حکیم راه سعادت و هدایت انسان‌ها را در اختیار کسی قرار دهد که اطمینانی به او نباشد و اگر چنین باشد، هر ارسال پیامبر و هم ابلاغ راه سعادت از سوی خدای متعال، نقض غرض و مایه انحراف انسان‌ها خواهد بود<ref>[[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۱۲۸. </ref>.
==تقسیم‌بندی [[عصمت پیامبران]]==
 
*[[عصمت پیامبر]] در دو حوزه [[عام و خاص]] تقسیم‌بندی می‌‌شود:
==گونه‌های [[عصمت]] [[پیامبران]]==
# [[عصمت]] عام: یعنی [[عصمت]] از [[ارتکاب گناه]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] در امور فردی و [[اجتماعی]]: در روایتی [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: «[[انبیا]] [[گناه]] نمی‌کنند؛ زیر آنها پاک‌شدگان و معصومند، [[گناه]] نمی‌کنند و راه کج نمی‌روند و مرتکب هیچ گناهی، چه صغیره و چه کبیره نمی‌شوند»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَزِیغُونَ وَ لَا یَرْتَکِبُونَ ذَنْباً صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً}}؛ الخصال، ص ۳۹۹.  </ref>.<ref>انسان‌شناسی، ص ۱۲۹.</ref> درباره این نوع از [[عصمت]] بین [[مذاهب]] مختلف [[اختلاف]] نظر وجود دارد:
# [[عصمت از ارتکاب گناه]]
##برخی قائلند [[ارتکاب گناهان]] کبیره از سوی [[پیامبران]]، قبل از [[بعثت]] آنان، ممکن است.
# [[عصمت از خطا]] و [[عصمت از فراموشی در دریافت وحی|فراموشی در دریافت]] و [[عصمت از فراموشی در ابلاغ وحی|ابلاغ وحی]]
##برخی دیگر می‌‌گویند: [[ارتکاب گناهان]] صغیره‌ای که سبب [[نفرت]] [[مردم]] نشود ممکن است چه قبل از [[بعثت]] و چه بعد از آن.
# [[عصمت از خطا]] و [[عصمت از فراموشی در اجرای احکام الهی|اجرای احکام الهی]] و امور فردی و اجتماعی<ref>[[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج ۲، ص ۸۰. </ref>.
##عده ای مانند [[امامیه]] معتقدند [[انبیاء الهی]] [[عصمت]] مطلق در تمام زمینه‌ها دارند. در بین [[مذاهب]] مختلف، عصمتی که مورد [[پذیرش]] تمامی [[مذاهب]] است [[عصمت پیامبران]] از [[گناهان کبیره]] از جمله [[شرک]]، [[کفر]]، [[کذب]] و [[تحریف]] عمدی پس از [[نبوت]] است. [[امامیه]] و [[معتزله]] معتقدند [[پیامبران]] به صورت سهوی در زمان نبوتشان [[مبتلا]] به [[گناهان کبیره]] نمی‌شوند؛ عده ای از [[معتزله]] و [[اشاعره]]، [[عصمت]] از [[گناهان]] صغیره را حتی به صورت سهوی، پس از [[نبوت]]، برای [[پیامبران]] لازم می‌دانند و چنین [[استدلال]] کرده‌اند: اولاً: در حقیقتِ [[گناه صغیره]] و کبیره اختلافی وجود ندارد، ثانیاً: [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] به تمام [[اعمال]] [[پیامبر]] اعم از کبیره و صغیره، عمدی و سهوی [[احتجاج]] می‌‌کردند با این حساب چگونه می‌‌شود تمامی [[اعمال]] [[پیامبر]] [[معصومانه]] نباشد؛ اما برخی از [[اشاعره]] و [[معتزله]] [[عصمت]] از [[گناه]] را قبل از [[نبوت]] خواه عمدی باشد یا سهوی، کبیره باشد یا صغیره، لازم نمی‌دانند<ref>کلام تطبیقی، ص ۹۵-۹۷. </ref>. همچنین [[عصمت از خطا]] و [[سهو]] و [[نسیان]] در انجام [[تکالیف دینی]] و [[اجرای احکام]] فردی و [[اجتماعی]]، نوع دیگری از [[عصمت]] است که وجودش ضروری است؛ زیرا رسیدن [[پیامبران]] به [[هدف بعثت]]، مستلزم این است که [[پیامبران]] در تمام جهات، مورد [[اطمینان]] و [[اعتماد]] [[مردم]] باشند و اگر این [[اعتماد]] به [[دلیل]] عدم [[عصمت پیامبر]] در یک حوزه از [[مردم]] سلب شود در حوزه‌های دیگر هم [[مردم]] به پیامبرانشان [[اعتماد]] نمی‌کنند و این امر موجب [[نقض]] [[هدف بعثت]] [[انبیاء]] خواهد شد. بنابراین [[پیامبران]] در تمام موارد، اعم از موادی که موجب [[خطا]] و [[سهو]] و [[نسیان]] می‌‌شود و همچنین در موارد [[اجرای احکام الهی]] و امور فردی و [[اجتماعی]] که منوط به [[عصمت]] آنان است باید [[معصوم]] باشند<ref>آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰  </ref>.
* پیامبران سه نوع عصمت دارند:
# [[عصمت]] خاص: یعنی [[عصمت از خطا]] و [[فراموشی]] در دریافت و [[ابلاغ وحی]]؛ در این امور [[پیامبر]] باید [[معارف]] را به طور صحیح دریافت و ضبط کند تا بتواند [[احکام الهی]] را در امور فردی و [[اجتماعی]] جاری کند<ref>ر.ک: احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص ۲۰۱-۲۰۳. </ref>. به اینگونه [[عصمت]]، [[عصمت]] در امور [[وحیانی]] می‌‌گویند. این نوع [[عصمت]] به دو بخش تقسیم می‌‌شود:
#[[عصمت در تلقی وحی]]: یعنی خود [[پیامبر]] باید [[وحی]] را بدون خطا اخذ کند و این مربوط به قوای ادراکی پیامبر است که وحی را درست بفهمد.
## [[عصمت در تلقی وحی]]: یعنی خود [[پیامبر]] باید [[وحی]] را بدون [[خطا]] اخذ کند و این مربوط به [[قوای ادراکی]] [[پیامبر]] است که [[وحی]] را درست متوجه بشود.
# [[عصمت در تبلیغ وحی]] که به زبان پیامبر مربوط است و باید وحی را درست به دیگران انتقال داد. این دو مرحله از عصمت، به خود وحی مربوط می‌شود.
## [[عصمت در تبلیغ وحی]]: به زبان [[پیامبر]] مربوط است و باید [[وحی]] را به گونۀ صحیح به دیگران انتقال دهد، این دو مرحله از [[عصمت]]، به خود [[وحی]] و [[عصمت]] [[وحیانی]] [[پیامبران]] مربوط می‌شود<ref>آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۸۰؛ آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰.  </ref>.
# [[عصمت از معصیت]] که پیکره [[وحی]] نیست و از دایره بحث ما خارج است. و [[پیامبر]] باید از گناه در فعل و گفتار [[معصوم]] باشد؛ زیرا مردم سخن او را نخواهند پذیرفت.
==[[عصمت پیامبر]] از نگاه [[قرآن]]==
در بُعد علمی، بر [[پیامبران]] لازم است که:
*با ضمیمه کردن برخی از [[آیات]] به یکدیگر، می‌توان دلالت [[قرآن]] را بر [[عصمت انبیا]] دریافت:
#معارف را به‌طور صحیح دریافت کنند.
#بر اساس آیۀ {{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲ ـ ۸۳</ref> [[شیطان]] در [[بندگان]] [[مخلص]] نمی‌تواند نفوذ کند، از طرفی، [[پیامبران الهی]] با توجه به این [[آیه]] از [[بندگان]] [[مخلَص]] [[الهی]] اند: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}}<ref>«و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.</ref>، بنابراین ترکیب دو [[آیه]] می‌‌تواند بیانگر [[عصمت پیامبران]] باشد. نکته ای که در این [[آیه]] وجود دارد اینکه منظور از نفوذناپذیری [[پیامبران]] توسط [[شیاطین]] این نیست که آنان ([[شیاطین]]) هیچگونه عملی را برای [[گمراهی]] [[پیامبران]] انجام نداند، بلکه منظور این است که تمام نقشه‌های [[شیطانی]] برای [[گمراهی]] [[پیامبران]] با توجه به ارادۀ [[قوی]] آنها [[شکست]] خورد<ref>ر.ک:  خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۸-۱۵۳.  </ref>. 
# خوب ضبط نمایند.
# [[پیامبران الهی]] مشمول [[هدایت]] خاص [[الهی]] بوده‌اند: {{متن قرآن|وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد» سوره انعام، آیه ۸۷ ـ ۸۸</ref> در جای دیگر، به این [[حقیقت]] اشاره می‌کند که مشمولان [[هدایت]] خاص [[الهی]] هیچ‌گاه در معرض [[گمراهی]] و [[ضلالت]] قرار نمی‌گیرند: {{متن قرآن|أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقَامٍ}}<ref>«آیا خداوند بنده خویش را بسنده نیست؟ و تو را از کسانی  جز او می‌ترسانند و هر کس را خداوند گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده  نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۶  ـ ۳۷</ref> از آنجا که [[ارتکاب گناه]] از مصادیق [[گمراهی]] است، این [[آیات]] نیز بیانگر [[عصمت پیامبران]] است<ref>ر.ک:  خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۸-۱۵۳. </ref>.
# بدون کم و زیاد کنند<ref>[[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۰۱-۲۰۳.</ref>.
==[[شبهه]] در رابطه با [[عصمت پیامبران]]==
==[[قلمرو عصمت پیامبر]]==
*در رابطه با [[عصمت پیامبران]] شبهاتی دربارۀ [[عصمت]] برخی از [[انبیاء]] مطرح شده است که به بررسی و پاسخ آنها می‌‌پردازیم:
 
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت آدم]]: عده‌ای [[خوردن]] میوۀ درخت ممنوعه توسط [[حضرت آدم]] را براساس آیۀ {{متن قرآن|وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی}}<ref>« آدم در پروردگار خويش عاصى شد و راه گم كرد.» سوره طه، آیه ۱۲۱</ref>، [[گناه]] ایشان می‌‌دانند. منتها باید دانست [[نهی]] [[آدم]] از [[خوردن]] میوه، [[نهی]] کراهتی بوده نه [[نهی]] ترحیمی لذا انجام این فعل توسط [[حضرت آدم]] ترک اولی بود نه [[گناه]]<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۴. </ref>.
==دلایل عصمت پیامبر ==
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت ابراهیم]]: در مورد [[عصمت]] [[حضرت ابراهیم]] وارد شده است:
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبر}}
## [[حضرت ابراهیم]] در جایی به ظاهر اظهار [[بت‌پرستی]] و خورشیدپرستی کرده است، اما روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} پاسخگوی این [[شبهه]] است چراکه ایشان فرمودند: «[[حضرت ابراهیم]]، جمله «هذا رَبِّی» را در [[مقام]] جست‌وجوی پروردگارش گفته، لذا موجب [[شرک]] او نمی‌شود»<ref>آدرس روایت؟؟؟ </ref>.<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۶ ـ ۲۱۷. </ref>
 
## [[حضرت ابراهیم]] عامل [[شکستن بت‌ها]] را [[بت]] بزرگ معرفی کرد. در جواب باید گفت [[حضرت ابراهیم]] با این کار می‌‌خواستند به عنوان [[استهزاء]]، عجز و [[ناتوانی]] [[بت‌ها]] را به [[مردم]] [[شهر]] نشان دهند که در این امر موفق هم شدند.
==[[منشأ عصمت پیامبر]]==
## [[حضرت ابراهیم]] در پاسخ درخواست [[مردم]] برای [[خروج]] از [[شهر]] گفت من بیمارم {{متن قرآن|إِنِّي سَقِيمٌ}}<ref>«و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.</ref>، در حالی که [[بیمار]] نبود. در جواب گفته شده، طبق تصریح اهل لغت، واژه سقیم، در ناراحتی‌های [[روحی]] نیز استعمال می‌‌شود<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۹۶. </ref>.
{{ستون-شروع|3}}
# [[شبهه]] [[عصمت]] حصرت [[یونس]]: [[یونس]]{{ع}} با درخواست [[نفرین]] از [[خداوند]]، منطقه [[مأموریت]] خویش را خودسرانه ترک و در شکم ماهی اعتراف کرد که مرتکب [[ظلم و ستم]] شده است: {{متن قرآن|وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و یونس  را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم  پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام» سوره انبیاء، آیه ۸۷.</ref>. در جواب گفته شده است: اصل درخواست [[عذاب]] و [[نفرین]]، امری معقول، پذیرفتنی و سازگار با [[عصمت]] است، زیرا بعد از [[اتمام حجت]] با [[قوم]] خود و عدم [[پذیرش]] آنان، چنین درخواستی صورت گرفت. بنابراین زمانی که اصل درخواست [[نفرین]]، توسط [[یونس]] جایز شد منطقی است که ماندن در منطقه [[عذاب]] نیز جایز نباشد<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۹۶. </ref>.
{{اصلی|علم پیامبر}}
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت یوسف]]: عده‌ای با [[توسل]] به ظاهر آیۀ {{متن قرآن|وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ  وَ هَمَّ بهَِا لَوْ لَا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّه}}<ref>«آن زن آهنگ او كرد. و اگر نه برهان پروردگارش را ديده بود، او نيز آهنگ آن زن مى ‏كرد» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>‏ به [[حضرت یوسف]] نسبت می‌دهند که ایشان قصد [[گناه]] با [[زلیخا]] را داشت. این عده با [[روایات]] مجعولی این مطلب را نیز [[تأیید]] می‌‌کنند. منتها باید دانست این برداشت مخالف [[ظاهر قرآن]] است، چراکه [[حضرت یوسف]] [[برهان]] پروردگارش را مشاهده کرد و به هیچ وجه قصد [[گناه]] نکردن نداشت، قبلا [[گذشت]] که پایۀ اصلی [[عصمت پیامبران]]، [[علم]] آنان به [[حقیقت]] [[گناه]] است و دیدن [[برهان]] [[خداوند]] توسط [[حضرت یوسف]]، یعنی عالم شدن آن [[حضرت]] به [[حقیقت]] [[گناه]]. بنابراین این موضوع نه تنها [[عصمت]] [[حضرت]] را [[انکار]] نمی‌کند بلکه سبب [[اثبات]] [[عصمت]] ایشان نیز می‌‌شود<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۳۰۳ ـ ۳۰۴. </ref>.
{{اصلی|امداد غیبی}}
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت موسی]]: عده‌ای [[عصمت]] [[حضرت موسی]] را به [[دلیل]] [[قتل]] یکی از قبطیان رد کرده و آن را قبول ندارند. جواب این [[شبهه]] روشن است چراکه [[ظلم]] قبطیان به [[مردم]] [[بنی‌اسرائیل]] در آن زمان برای همه از جمله [[موسی]]{{ع}} [[آشکار]] بود. چنانکه عبارت {{متن قرآن|فَاسْتَغَاثَهُ}}<ref>«از وی یاری خواست» سوره قصص، آیه ۱۵.</ref> به معنای کمک خواستن فرد [[مظلوم]]، [[اثبات]] کنندۀ همین مطلب است. بنابراین دخالت [[حضرت موسی]] در این امر کاملا [[عقلی]] و [[شرعی]] بود. از طرفی دیگر ضربه [[حضرت موسی]] برای به [[قتل]] رساندن فرد قبطی نبود بلکه تنها برای [[تنبیه]] او بود که در این صورت چنین قتلی، [[قتل]] خطأیی محسوب شده و منافاتی با [[عصمت]] ندارد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۹.  </ref>.
{{اصلی|تأیید الهی}}
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت سلیمان]]: عده‌ای درباره [[قضا]] شدن [[نماز]] [[حضرت سلیمان]]، آنگاه که مشغول سان دیدن اسب‌هایش شد ایراد گرفته و عصمتش را زیر سوال بردند؛ در جواب گفته شده این داستان با صفت بارز [[حضرت]] یعنی «أَوَّابٌ» (بسیاربازگشت کننده به سمت [[خدا]]) منافات دارد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۲۱ ـ ۲۲۲. </ref>.
{{اصلی|تصرف تکوینی}}
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت داوود]]: عده‌ای نسبت به [[عصمت]] [[حضرت داوود]] در مورد داستان صاحبان گوسفند، اشکال گرفتند که چرا [[حضرت]] بدون شنیدن سخن هر دو طرف دعوا، [[حکم]] غیرعادلانه صادر کرده است. در جواب می‌‌گوییم این دعوا واقعیت خارجی نداشته و برای [[امتحان]] [[داوود]]{{ع}} از سوی [[فرشتگان]] طراحی شده بود.
{{اصلی|تبار پیامبر}}
# [[شبهه]] به [[عصمت]] [[حضرت ایوب]]: عده‌ای درباره مس [[شیطان]] توسط [[حضرت ایوب]] با توجه به آیۀ {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.</ref>، [[عصمت]] ایشان را زیر سوال بردند. جواب این [[شبهه]] روشن است، چراکه مراد [[حضرت ایوب]] از مس [[شیطان]] این است که [[مردم]] به وسیلۀ [[وسوسه]] [[شیطان]] به ایوب توهین و [[استهزاء]] می‌‌کنند و این موضوع ارتباطی با [[عصمت]] [[حضرت]] ندارد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۹.</ref>.
{{پایان}}
# [[شبهه]] [[عصمت پیامبر]] خاتم: عده ای براساس آیۀ {{متن قرآن|لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ}}<ref>«تا خداوند گناه پیشین و پسین  تو را بیامرزد» سوره فتح، آیه ۲.</ref> به [[عصمت پیامبر]] اشکال گرفته‌اند. منتها اشکال به [[عصمت پیامبر]] وارد نیست زیرا [[آیه]] درصدد بیان [[گناه]] [[پیامبر]] نیست، چراکه در [[آیه]] پیشین می‌فرماید: إِ{{متن قرآن|نَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا}}<ref>«بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم» سوره فتح، آیه ۱.</ref> و به فرموده [[امام رضا]]{{ع}}، [[آیه]] از زبان [[مشرکان]] [[مکه]] سخن می‌‌گوید،  یعنی از نظر [[مشرکان]] [[مکه]]، [[پیامبر]] فردی [[گناهکار]] شمرده می‌شد.
 
*در یک جواب کلی، گناهانی که در [[آیات]] و [[روایات]] به [[پیامبران]] نسبت داده شده است، از قبیل [[گناه]] کردن انسان‌های عادی نیست، بلکه این [[گناهان]] به این معناست که ارتکاب کارهایی که برای افراد عادی مجاز شناخته شده، از [[انبیا]] مورد توقع نیست و به همین [[دلیل]] آنان در برابر [[خداوند]] اظهار [[قصور]] و [[تقصیر]] می‌کنند، لذا یا ترک اولی بوده و یا اینکه خواسته‌اند در پیشگاه الهی [[شکسته نفسی]] کنند تا [[رحمت الهی]] را جلب نمایند<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص ۱۰۱-۱۰۳. </ref>.
==آیا برخی [[پیامبران]] مرتکب معصیت شده‌اند؟==
منتقدان با شبهه‌های مختلف درصدد تضعیف شخصیت [[پیامبران]] برآمده‌اند:
{{ستون-شروع|3}}
# نسبت [[گناه حضرت آدم]]{{ع}}؛
# نسبت [[گناه حضرت ابراهیم]]{{ع}}؛
# نسبت [[گناه حضرت یونس]]{{ع}}؛
# نسبت [[گناه حضرت یوسف]]{{ع}}؛
# نسبت [[گناه حضرت موسی]]{{ع}}؛
# نسبت [[گناه حضرت سلیمان]]{{ع}}؛
# نسبت [[گناه حضرت داوود]]{{ع}}؛
# نسبت [[گناه حضرت ایوب]]{{ع}}؛
# نسبت [[گناه پیامبر خاتم]] {{صل}}.
{{پایان}}


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۳ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۸

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه
این مدخل از زیرشاخه‌های بحث عصمت و پیامبر است. "عصمت پیامبر" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عصمت پیامبر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

چیستی عصمت

عدم تضاد بین اختیار و عصمت پیامبران

عصمت پیامبر مرکب از موهبت و اکتساب

  1. در نفس یا بدن خاصیت و ملکه‌ای است که مانع گناه شود.
  2. علم به بدی و زشتی گناه مانع از گناه شود.
  3. این علوم از طریق وحی به معصوم می‌رسد.
  4. معصوم در ترک اولی یا نسیان، عقاب می‌شود. اجتماع این عوامل چهارگانه، صدور گناه از معصوم را معدوم و محال می‌‌کند[۵].

تقسیم‌بندی عصمت پیامبران

  1. عصمت عام: یعنی عصمت از ارتکاب گناه، خطا و اشتباه در امور فردی و اجتماعی: در روایتی امام باقر(ع) فرمودند: «انبیا گناه نمی‌کنند؛ زیر آنها پاک‌شدگان و معصومند، گناه نمی‌کنند و راه کج نمی‌روند و مرتکب هیچ گناهی، چه صغیره و چه کبیره نمی‌شوند»[۶].[۷] درباره این نوع از عصمت بین مذاهب مختلف اختلاف نظر وجود دارد:
    1. برخی قائلند ارتکاب گناهان کبیره از سوی پیامبران، قبل از بعثت آنان، ممکن است.
    2. برخی دیگر می‌‌گویند: ارتکاب گناهان صغیره‌ای که سبب نفرت مردم نشود ممکن است چه قبل از بعثت و چه بعد از آن.
    3. عده ای مانند امامیه معتقدند انبیاء الهی عصمت مطلق در تمام زمینه‌ها دارند. در بین مذاهب مختلف، عصمتی که مورد پذیرش تمامی مذاهب است عصمت پیامبران از گناهان کبیره از جمله شرک، کفر، کذب و تحریف عمدی پس از نبوت است. امامیه و معتزله معتقدند پیامبران به صورت سهوی در زمان نبوتشان مبتلا به گناهان کبیره نمی‌شوند؛ عده ای از معتزله و اشاعره، عصمت از گناهان صغیره را حتی به صورت سهوی، پس از نبوت، برای پیامبران لازم می‌دانند و چنین استدلال کرده‌اند: اولاً: در حقیقتِ گناه صغیره و کبیره اختلافی وجود ندارد، ثانیاً: مسلمانان صدر اسلام به تمام اعمال پیامبر اعم از کبیره و صغیره، عمدی و سهوی احتجاج می‌‌کردند با این حساب چگونه می‌‌شود تمامی اعمال پیامبر معصومانه نباشد؛ اما برخی از اشاعره و معتزله عصمت از گناه را قبل از نبوت خواه عمدی باشد یا سهوی، کبیره باشد یا صغیره، لازم نمی‌دانند[۸]. همچنین عصمت از خطا و سهو و نسیان در انجام تکالیف دینی و اجرای احکام فردی و اجتماعی، نوع دیگری از عصمت است که وجودش ضروری است؛ زیرا رسیدن پیامبران به هدف بعثت، مستلزم این است که پیامبران در تمام جهات، مورد اطمینان و اعتماد مردم باشند و اگر این اعتماد به دلیل عدم عصمت پیامبر در یک حوزه از مردم سلب شود در حوزه‌های دیگر هم مردم به پیامبرانشان اعتماد نمی‌کنند و این امر موجب نقض هدف بعثت انبیاء خواهد شد. بنابراین پیامبران در تمام موارد، اعم از موادی که موجب خطا و سهو و نسیان می‌‌شود و همچنین در موارد اجرای احکام الهی و امور فردی و اجتماعی که منوط به عصمت آنان است باید معصوم باشند[۹].
  2. عصمت خاص: یعنی عصمت از خطا و فراموشی در دریافت و ابلاغ وحی؛ در این امور پیامبر باید معارف را به طور صحیح دریافت و ضبط کند تا بتواند احکام الهی را در امور فردی و اجتماعی جاری کند[۱۰]. به اینگونه عصمت، عصمت در امور وحیانی می‌‌گویند. این نوع عصمت به دو بخش تقسیم می‌‌شود:
    1. عصمت در تلقی وحی: یعنی خود پیامبر باید وحی را بدون خطا اخذ کند و این مربوط به قوای ادراکی پیامبر است که وحی را درست متوجه بشود.
    2. عصمت در تبلیغ وحی: به زبان پیامبر مربوط است و باید وحی را به گونۀ صحیح به دیگران انتقال دهد، این دو مرحله از عصمت، به خود وحی و عصمت وحیانی پیامبران مربوط می‌شود[۱۱].

عصمت پیامبر از نگاه قرآن

  1. بر اساس آیۀ ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۱۲] شیطان در بندگان مخلص نمی‌تواند نفوذ کند، از طرفی، پیامبران الهی با توجه به این آیه از بندگان مخلَص الهی اند: ﴿إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ[۱۳]، بنابراین ترکیب دو آیه می‌‌تواند بیانگر عصمت پیامبران باشد. نکته ای که در این آیه وجود دارد اینکه منظور از نفوذناپذیری پیامبران توسط شیاطین این نیست که آنان (شیاطین) هیچگونه عملی را برای گمراهی پیامبران انجام نداند، بلکه منظور این است که تمام نقشه‌های شیطانی برای گمراهی پیامبران با توجه به ارادۀ قوی آنها شکست خورد[۱۴].
  2. پیامبران الهی مشمول هدایت خاص الهی بوده‌اند: ﴿وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۱۵] در جای دیگر، به این حقیقت اشاره می‌کند که مشمولان هدایت خاص الهی هیچ‌گاه در معرض گمراهی و ضلالت قرار نمی‌گیرند: ﴿أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقَامٍ[۱۶] از آنجا که ارتکاب گناه از مصادیق گمراهی است، این آیات نیز بیانگر عصمت پیامبران است[۱۷].

شبهه در رابطه با عصمت پیامبران

  1. شبهه عصمت حضرت آدم: عده‌ای خوردن میوۀ درخت ممنوعه توسط حضرت آدم را براساس آیۀ ﴿وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی[۱۸]، گناه ایشان می‌‌دانند. منتها باید دانست نهی آدم از خوردن میوه، نهی کراهتی بوده نه نهی ترحیمی لذا انجام این فعل توسط حضرت آدم ترک اولی بود نه گناه[۱۹].
  2. شبهه عصمت حضرت ابراهیم: در مورد عصمت حضرت ابراهیم وارد شده است:
    1. حضرت ابراهیم در جایی به ظاهر اظهار بت‌پرستی و خورشیدپرستی کرده است، اما روایتی از امام صادق(ع) پاسخگوی این شبهه است چراکه ایشان فرمودند: «حضرت ابراهیم، جمله «هذا رَبِّی» را در مقام جست‌وجوی پروردگارش گفته، لذا موجب شرک او نمی‌شود»[۲۰].[۲۱]
    2. حضرت ابراهیم عامل شکستن بت‌ها را بت بزرگ معرفی کرد. در جواب باید گفت حضرت ابراهیم با این کار می‌‌خواستند به عنوان استهزاء، عجز و ناتوانی بت‌ها را به مردم شهر نشان دهند که در این امر موفق هم شدند.
    3. حضرت ابراهیم در پاسخ درخواست مردم برای خروج از شهر گفت من بیمارم ﴿إِنِّي سَقِيمٌ[۲۲]، در حالی که بیمار نبود. در جواب گفته شده، طبق تصریح اهل لغت، واژه سقیم، در ناراحتی‌های روحی نیز استعمال می‌‌شود[۲۳].
  3. شبهه عصمت حصرت یونس: یونس(ع) با درخواست نفرین از خداوند، منطقه مأموریت خویش را خودسرانه ترک و در شکم ماهی اعتراف کرد که مرتکب ظلم و ستم شده است: ﴿وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ[۲۴]. در جواب گفته شده است: اصل درخواست عذاب و نفرین، امری معقول، پذیرفتنی و سازگار با عصمت است، زیرا بعد از اتمام حجت با قوم خود و عدم پذیرش آنان، چنین درخواستی صورت گرفت. بنابراین زمانی که اصل درخواست نفرین، توسط یونس جایز شد منطقی است که ماندن در منطقه عذاب نیز جایز نباشد[۲۵].
  4. شبهه عصمت حضرت یوسف: عده‌ای با توسل به ظاهر آیۀ ﴿وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بهَِا لَوْ لَا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّه[۲۶]‏ به حضرت یوسف نسبت می‌دهند که ایشان قصد گناه با زلیخا را داشت. این عده با روایات مجعولی این مطلب را نیز تأیید می‌‌کنند. منتها باید دانست این برداشت مخالف ظاهر قرآن است، چراکه حضرت یوسف برهان پروردگارش را مشاهده کرد و به هیچ وجه قصد گناه نکردن نداشت، قبلا گذشت که پایۀ اصلی عصمت پیامبران، علم آنان به حقیقت گناه است و دیدن برهان خداوند توسط حضرت یوسف، یعنی عالم شدن آن حضرت به حقیقت گناه. بنابراین این موضوع نه تنها عصمت حضرت را انکار نمی‌کند بلکه سبب اثبات عصمت ایشان نیز می‌‌شود[۲۷].
  5. شبهه عصمت حضرت موسی: عده‌ای عصمت حضرت موسی را به دلیل قتل یکی از قبطیان رد کرده و آن را قبول ندارند. جواب این شبهه روشن است چراکه ظلم قبطیان به مردم بنی‌اسرائیل در آن زمان برای همه از جمله موسی(ع) آشکار بود. چنانکه عبارت ﴿فَاسْتَغَاثَهُ[۲۸] به معنای کمک خواستن فرد مظلوم، اثبات کنندۀ همین مطلب است. بنابراین دخالت حضرت موسی در این امر کاملا عقلی و شرعی بود. از طرفی دیگر ضربه حضرت موسی برای به قتل رساندن فرد قبطی نبود بلکه تنها برای تنبیه او بود که در این صورت چنین قتلی، قتل خطأیی محسوب شده و منافاتی با عصمت ندارد[۲۹].
  6. شبهه عصمت حضرت سلیمان: عده‌ای درباره قضا شدن نماز حضرت سلیمان، آنگاه که مشغول سان دیدن اسب‌هایش شد ایراد گرفته و عصمتش را زیر سوال بردند؛ در جواب گفته شده این داستان با صفت بارز حضرت یعنی «أَوَّابٌ» (بسیاربازگشت کننده به سمت خدا) منافات دارد[۳۰].
  7. شبهه عصمت حضرت داوود: عده‌ای نسبت به عصمت حضرت داوود در مورد داستان صاحبان گوسفند، اشکال گرفتند که چرا حضرت بدون شنیدن سخن هر دو طرف دعوا، حکم غیرعادلانه صادر کرده است. در جواب می‌‌گوییم این دعوا واقعیت خارجی نداشته و برای امتحان داوود(ع) از سوی فرشتگان طراحی شده بود.
  8. شبهه به عصمت حضرت ایوب: عده‌ای درباره مس شیطان توسط حضرت ایوب با توجه به آیۀ ﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ[۳۱]، عصمت ایشان را زیر سوال بردند. جواب این شبهه روشن است، چراکه مراد حضرت ایوب از مس شیطان این است که مردم به وسیلۀ وسوسه شیطان به ایوب توهین و استهزاء می‌‌کنند و این موضوع ارتباطی با عصمت حضرت ندارد[۳۲].
  9. شبهه عصمت پیامبر خاتم: عده ای براساس آیۀ ﴿لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ[۳۳] به عصمت پیامبر اشکال گرفته‌اند. منتها اشکال به عصمت پیامبر وارد نیست زیرا آیه درصدد بیان گناه پیامبر نیست، چراکه در آیه پیشین می‌فرماید: إِ﴿نَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا[۳۴] و به فرموده امام رضا(ع)، آیه از زبان مشرکان مکه سخن می‌‌گوید، یعنی از نظر مشرکان مکه، پیامبر فردی گناهکار شمرده می‌شد.

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع عصمت


پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۲۸.
  2. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص ۹۰-۹۲.
  3. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۲۸.
  4. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۷.
  5. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۴-۱۳۶.
  6. «إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَزِیغُونَ وَ لَا یَرْتَکِبُونَ ذَنْباً صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً»؛ الخصال، ص ۳۹۹.
  7. انسان‌شناسی، ص ۱۲۹.
  8. کلام تطبیقی، ص ۹۵-۹۷.
  9. آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰
  10. ر.ک: احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص ۲۰۱-۲۰۳.
  11. آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۸۰؛ آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰.
  12. «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲ ـ ۸۳
  13. «و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.
  14. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۸-۱۵۳.
  15. «و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد» سوره انعام، آیه ۸۷ ـ ۸۸
  16. «آیا خداوند بنده خویش را بسنده نیست؟ و تو را از کسانی جز او می‌ترسانند و هر کس را خداوند گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۶ ـ ۳۷
  17. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۸-۱۵۳.
  18. « آدم در پروردگار خويش عاصى شد و راه گم كرد.» سوره طه، آیه ۱۲۱
  19. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۴.
  20. آدرس روایت؟؟؟
  21. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۶ ـ ۲۱۷.
  22. «و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.
  23. ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۹۶.
  24. «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام» سوره انبیاء، آیه ۸۷.
  25. ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۹۶.
  26. «آن زن آهنگ او كرد. و اگر نه برهان پروردگارش را ديده بود، او نيز آهنگ آن زن مى ‏كرد» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  27. ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۳۰۳ ـ ۳۰۴.
  28. «از وی یاری خواست» سوره قصص، آیه ۱۵.
  29. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۹.
  30. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۲۱ ـ ۲۲۲.
  31. «و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.
  32. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۹.
  33. «تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد» سوره فتح، آیه ۲.
  34. «بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم» سوره فتح، آیه ۱.
  35. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص ۱۰۱-۱۰۳.