اجتناب از ظلم: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ') == منابع == {{منابع}}' به ') {{پایان مدخل وابسته}} == منابع == {{منابع}}') |
جز (جایگزینی متن - '*[' به '* [') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
راهها عملی درمان [[ستمکاری]] به دو شاهراه عمده بر میگردد: نخست [[تزکیه]] و [[تهذیب نفس]] و دیگر تحکیم پایههای [[ایمان]]. برای [[تزکیه نفس]] باید قوای [[نفسانی]] را به حالت [[اعتدال]] آوریم تا نه تنها [[بدیها]] از [[ساحت]] وجود ما رخت بربندد، بلکه میل به [[بدی]] هم در نفس نماند و برای تحکیم پایههای [[ایمان]] باید به راهکارهایی که [[شریعت]] پیش روی ما نهاده است، عمل کنیم. | راهها عملی درمان [[ستمکاری]] به دو شاهراه عمده بر میگردد: نخست [[تزکیه]] و [[تهذیب نفس]] و دیگر تحکیم پایههای [[ایمان]]. برای [[تزکیه نفس]] باید قوای [[نفسانی]] را به حالت [[اعتدال]] آوریم تا نه تنها [[بدیها]] از [[ساحت]] وجود ما رخت بربندد، بلکه میل به [[بدی]] هم در نفس نماند و برای تحکیم پایههای [[ایمان]] باید به راهکارهایی که [[شریعت]] پیش روی ما نهاده است، عمل کنیم. | ||
#'''[[تهذیب نفس]]''': درباره راهکارهای [[تهذیب نفس]] و [[معتدل]] ساختن قوای [[نفسانی]] در جای مناسب خود به تفصیل سخن گفتهایم؛ در اینجا به ذکر یک نکته در این باره اکتفا میکنیم. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ}}<ref>«پس چون (از کار) آسودی (به دعا) بکوش» سوره انشراح، آیه ۷.</ref>. در این [[آیه شریفه]] دو مفهوم به کار رفته است یکی فراغت و دیگری کوشیدن. در این باره که متعلق فراغت و کوشش چیست وجوه بسیاری گفته شده. مفاد برخی از آنها این است که چون از طاعتی فارغ شدی به [[طاعت]] دیگری روی آور<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۳۷۳؛ حسن بن فضل طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۸۰۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۲، ص۳۱۳ و ۳۳۵؛ سید علیخان کبیر مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۴، ص۸۶.</ref>. از این [[آیه کریمه]] استفاده میشود که در [[راه کمال]] سه چیز لازم است: فعالیت، پیگیری و [[استقامت]] و توجه. کسی که این سه عنصر را فراهم کند حتماً به [[هدف]] میرسد. اگر کسی در کاری [[پیروز]] نشد باید بدانیم فعالیت نداشته، اگر فعالیت و تلاش کرده، ممکن است استمرار و [[استقامت]] نداشته است و اگر این عنصر را نیز فراهم کرده بدون [[شک]] بیتوجهی کرده است. در غیر این صورت با هر استعداد و توانی و با وجود همه موانع، [[پیروزی]] حتمی است. از جمله کسانی که با وجود موانع در [[راه کمال]] به [[پیروی]] رسیدهاند، جناب [[میثم تمار]] نمونه خوبی است. پیرمردی که فقط چهار سال در [[خدمت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود، ولی به جایی رسید که از [[اصحاب]] سرّ [[حضرت]] شد. مردی که حتی سواد [[خواندن و نوشتن]] هم نداشت از نظر وجودی چنان وسعتی پیدا کرد و به چنان مرتبه رفیعی رسید که توانست سرّ [[ولایت]] را [[تحمل]] کند. هنگامی که [[ابن زیاد]] دستگیرش کرد، فرمود: مولایم [[علی]] به من فرموده است که تو مرا دار میزنی و زبانم را میبری. ابنزیاد گفت: من دارت میزنم، ولی زبانت را نمیبرم تا [[دروغ]] مولایت آشکار شود. او را بر درخت خرمایی به دار کشیدند. [[میثم]] بر سر دار چون خطیبی بر [[منبر]] [[سخن]] به [[فضایل امیرالمؤمنین]] گشود، فرمود: [[مردم]] من از تمام وقایع [[تاریخ]] [[آفرینش]] با خبرم، این [[علم]] را مولایم [[علی]] به من آموخته است. [[مردم]] در اطراف درخت جمع میشدند و به سخنان [[میثم]] گوش میکردند کار به جایی رسید که [[ابن زیاد]] از [[ترس]] [[شورش]] [[مردم]] [[دستور]] داد زبانش را نیز بریدند. بعد از چند روز کسی به پای دار آمد، خطاب به جناب [[میثم]] گفت: من تو را میشناسم از همه [[عبادات]] و خدماتت باخبرم، ولی برای خوشآمد ابنزیاد تو را میکشم. آنگاه با حربهای که در دست داشت پهلوی او را شکافت و او را به [[شهادت]] رسانید. شما این دو نفر را مقایسه کنید یکی به خاطر فعالیت پیگیر و توجه به خویش به [[مقام]] سرّ [[ولایت]] میرسد، یکی به [[دلیل]] [[تنبلی]] و بیتوجهی [[قاتل]] [[میثم]] میشود. [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۹.</ref>؛ از [[تنبلی]] و [[افسردگی]] بپرهیز که از بهره [[دنیا]] و [[آخرت]] محرومت میکنند. از نظر [[اسلام]] [[انسان]] [[درستکار]] موفق کسی است که هم برای اهداف [[دنیوی]] تلاش کند و هم برای اهداف [[اخروی]]. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا}}<ref>«و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۷۷.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|أَبْغَضُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ جِيفَةٌ بِاللَّيْلِ بَطَّالٌ بِالنَّهَارِ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۶، ص۳۴۰.</ref>؛ مبغوضترین آفریدگان نزد [[خدا]] کسانیاند که در [[شب]] چون مردار میخوابند و روز را به [[بطالت]] میگذرانند. بنابر آنچه گذشت، یکی از شرایط [[پیروزی]] و دستیابی به [[هدف]]، تلاش و فعالیت است. شرط دیگری که از آن یاد کردیم پیگیری و [[مداومت]] است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ}}؛ کار اندکی که با [[مداومت]] صورت گیرد بهتر است از کار زیادی که [[انسان]] را خسته و ملول کند. و میفرماید: {{متن حدیث|قَلِيلٌ يَدُومُ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مُنْقَطِعٍ}}<ref>شریف رضی، نهج البلاغه، ۴/۱۰۳.</ref>؛ کمی که ادامه یابد بهتر است از زیادی که بریده شود. | #'''[[تهذیب نفس]]''': درباره راهکارهای [[تهذیب نفس]] و [[معتدل]] ساختن قوای [[نفسانی]] در جای مناسب خود به تفصیل سخن گفتهایم؛ در اینجا به ذکر یک نکته در این باره اکتفا میکنیم. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ}}<ref>«پس چون (از کار) آسودی (به دعا) بکوش» سوره انشراح، آیه ۷.</ref>. در این [[آیه شریفه]] دو مفهوم به کار رفته است یکی فراغت و دیگری کوشیدن. در این باره که متعلق فراغت و کوشش چیست وجوه بسیاری گفته شده. مفاد برخی از آنها این است که چون از طاعتی فارغ شدی به [[طاعت]] دیگری روی آور<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۳۷۳؛ حسن بن فضل طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۸۰۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۲، ص۳۱۳ و ۳۳۵؛ سید علیخان کبیر مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۴، ص۸۶.</ref>. از این [[آیه کریمه]] استفاده میشود که در [[راه کمال]] سه چیز لازم است: فعالیت، پیگیری و [[استقامت]] و توجه. کسی که این سه عنصر را فراهم کند حتماً به [[هدف]] میرسد. اگر کسی در کاری [[پیروز]] نشد باید بدانیم فعالیت نداشته، اگر فعالیت و تلاش کرده، ممکن است استمرار و [[استقامت]] نداشته است و اگر این عنصر را نیز فراهم کرده بدون [[شک]] بیتوجهی کرده است. در غیر این صورت با هر استعداد و توانی و با وجود همه موانع، [[پیروزی]] حتمی است. از جمله کسانی که با وجود موانع در [[راه کمال]] به [[پیروی]] رسیدهاند، جناب [[میثم تمار]] نمونه خوبی است. پیرمردی که فقط چهار سال در [[خدمت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود، ولی به جایی رسید که از [[اصحاب]] سرّ [[حضرت]] شد. مردی که حتی سواد [[خواندن و نوشتن]] هم نداشت از نظر وجودی چنان وسعتی پیدا کرد و به چنان مرتبه رفیعی رسید که توانست سرّ [[ولایت]] را [[تحمل]] کند. هنگامی که [[ابن زیاد]] دستگیرش کرد، فرمود: مولایم [[علی]] به من فرموده است که تو مرا دار میزنی و زبانم را میبری. ابنزیاد گفت: من دارت میزنم، ولی زبانت را نمیبرم تا [[دروغ]] مولایت آشکار شود. او را بر درخت خرمایی به دار کشیدند. [[میثم]] بر سر دار چون خطیبی بر [[منبر]] [[سخن]] به [[فضایل امیرالمؤمنین]] گشود، فرمود: [[مردم]] من از تمام وقایع [[تاریخ]] [[آفرینش]] با خبرم، این [[علم]] را مولایم [[علی]] به من آموخته است. [[مردم]] در اطراف درخت جمع میشدند و به سخنان [[میثم]] گوش میکردند کار به جایی رسید که [[ابن زیاد]] از [[ترس]] [[شورش]] [[مردم]] [[دستور]] داد زبانش را نیز بریدند. بعد از چند روز کسی به پای دار آمد، خطاب به جناب [[میثم]] گفت: من تو را میشناسم از همه [[عبادات]] و خدماتت باخبرم، ولی برای خوشآمد ابنزیاد تو را میکشم. آنگاه با حربهای که در دست داشت پهلوی او را شکافت و او را به [[شهادت]] رسانید. شما این دو نفر را مقایسه کنید یکی به خاطر فعالیت پیگیر و توجه به خویش به [[مقام]] سرّ [[ولایت]] میرسد، یکی به [[دلیل]] [[تنبلی]] و بیتوجهی [[قاتل]] [[میثم]] میشود. [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۹.</ref>؛ از [[تنبلی]] و [[افسردگی]] بپرهیز که از بهره [[دنیا]] و [[آخرت]] محرومت میکنند. از نظر [[اسلام]] [[انسان]] [[درستکار]] موفق کسی است که هم برای اهداف [[دنیوی]] تلاش کند و هم برای اهداف [[اخروی]]. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا}}<ref>«و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۷۷.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|أَبْغَضُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ جِيفَةٌ بِاللَّيْلِ بَطَّالٌ بِالنَّهَارِ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۶، ص۳۴۰.</ref>؛ مبغوضترین آفریدگان نزد [[خدا]] کسانیاند که در [[شب]] چون مردار میخوابند و روز را به [[بطالت]] میگذرانند. بنابر آنچه گذشت، یکی از شرایط [[پیروزی]] و دستیابی به [[هدف]]، تلاش و فعالیت است. شرط دیگری که از آن یاد کردیم پیگیری و [[مداومت]] است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ}}؛ کار اندکی که با [[مداومت]] صورت گیرد بهتر است از کار زیادی که [[انسان]] را خسته و ملول کند. و میفرماید: {{متن حدیث|قَلِيلٌ يَدُومُ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مُنْقَطِعٍ}}<ref>شریف رضی، نهج البلاغه، ۴/۱۰۳.</ref>؛ کمی که ادامه یابد بهتر است از زیادی که بریده شود. | ||
*[[امام باقر]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَيْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۳۷۰.</ref>؛ محبوبترین [[عبادات]] نزد [[خدا]] عبادتی است که [[بنده]] آن را مستمر انجام دهد اگرچه کم باشد. فایده اصلی [[عبادت]] تأثیری است که بر [[نفس انسان]] میگذارد و میدانیم که اثرگذاری به [[پیوستگی]] و استمرار منوط است. قطرهای که پیوسته میچکد، سنگ را سوراخ میکند، ولی رودی که یکباره بریزد بیآنکه بر سنگ اثری کند، راه خود را در پیش میگیرد. شرط سوم [[پیروزی]] توجه است. مهمترین عامل [[سقوط]]، [[غفلت]] و بیتوجهی است. [[انسان]] پیوسته در خطر برخورد با مانع و لغزیدن به سرازیری است. با توجه است که میتوان راه خود را از میان موانع و در گردنههای سنگلاخی از بین ورطههای هولناک پیدا کرد و به [[سلامت]] در [[منزل]] نشست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۸۲.</ref>. خلاصه سخن آنکه برای درمان [[ستمکاری]] باید قوای [[نفسانی]] را به حالت [[اعتدال]] آورد و برای رسیدن به این [[هدف]] باید با توجه و پیگیری تلاش کرد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص141-145.</ref>. | * [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَيْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۳۷۰.</ref>؛ محبوبترین [[عبادات]] نزد [[خدا]] عبادتی است که [[بنده]] آن را مستمر انجام دهد اگرچه کم باشد. فایده اصلی [[عبادت]] تأثیری است که بر [[نفس انسان]] میگذارد و میدانیم که اثرگذاری به [[پیوستگی]] و استمرار منوط است. قطرهای که پیوسته میچکد، سنگ را سوراخ میکند، ولی رودی که یکباره بریزد بیآنکه بر سنگ اثری کند، راه خود را در پیش میگیرد. شرط سوم [[پیروزی]] توجه است. مهمترین عامل [[سقوط]]، [[غفلت]] و بیتوجهی است. [[انسان]] پیوسته در خطر برخورد با مانع و لغزیدن به سرازیری است. با توجه است که میتوان راه خود را از میان موانع و در گردنههای سنگلاخی از بین ورطههای هولناک پیدا کرد و به [[سلامت]] در [[منزل]] نشست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۸۲.</ref>. خلاصه سخن آنکه برای درمان [[ستمکاری]] باید قوای [[نفسانی]] را به حالت [[اعتدال]] آورد و برای رسیدن به این [[هدف]] باید با توجه و پیگیری تلاش کرد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص141-145.</ref>. | ||
* [[امام]]{{ع}} راههایی را فراروی [[انسانها]] قرار میدهد که با تقویت و بهکارگیری آنها، [[انسانها]] از [[ستمگری]] بازمیاستند. از جمله: تقویت [[ایمان به خدا]] و [[روز رستاخیز]]<ref>نک: {{متن حدیث|لا يؤمن بالمعاد من لم يتحرّج عن ظلم العباد}}؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵، ۶۶۲ و ۸۵۲</ref>؛ به یاد آوردن [[قدرت]] [[خداوند]] در برابر قدرتنماییهای [[انسانها]] در عرصههای مختلف [[اجتماع]] و یادکرد [[قدرت]] لایزال [[الهی]] در [[کیفر]] و [[مجازات]] [[خطاکاران]]<ref>{{متن حدیث|أذكر عند الظّلم عدل اللّه فيك و عند القدرة قدرة اللّه عليك}}؛ غررالحکم، ۱ / ۳۱۹</ref>؛ توجه به [[پاداش]] [[رفتار عادلانه]] نزد [[پروردگار]] و اینکه [[پاداش]] [[عدالت]] چندان بزرگ است که بهانهای برای ظلم و [[تباهی]] باقی نمیگذارد<ref>{{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَا كُلِّفْتُمْ بِهِ يَسِيرٌ وَ أَنَّ ثَوَابَهُ كَثِيرٌ. وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِيمَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الْبَغْيِ وَ الْعُدْوَانِ عِقَابٌ يُخَافُ، لَكَانَ فِي ثَوَابِ اجْتِنَابِهِ مَا لَا عُذْرَ فِي تَرْكِ طَلَبِهِ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۱</ref>؛ [[شناخت حق]] و [[یاری]] و عمل به آن، چنانکه فرمود: خدای [[رحمت]] کند کسی را که [[حق]] را بشناسد و آن را [[یاری]] کند یا ظلم و تجاوزی را ببیند و با آن بستیزد و همواره [[اهل حق]] را [[یاور]] و طرفدار باشد<ref>{{متن حدیث|رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَيْهِ، أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ وَ كَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَى صَاحِبِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ٢٠٥</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۱.</ref>. | * [[امام]]{{ع}} راههایی را فراروی [[انسانها]] قرار میدهد که با تقویت و بهکارگیری آنها، [[انسانها]] از [[ستمگری]] بازمیاستند. از جمله: تقویت [[ایمان به خدا]] و [[روز رستاخیز]]<ref>نک: {{متن حدیث|لا يؤمن بالمعاد من لم يتحرّج عن ظلم العباد}}؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵، ۶۶۲ و ۸۵۲</ref>؛ به یاد آوردن [[قدرت]] [[خداوند]] در برابر قدرتنماییهای [[انسانها]] در عرصههای مختلف [[اجتماع]] و یادکرد [[قدرت]] لایزال [[الهی]] در [[کیفر]] و [[مجازات]] [[خطاکاران]]<ref>{{متن حدیث|أذكر عند الظّلم عدل اللّه فيك و عند القدرة قدرة اللّه عليك}}؛ غررالحکم، ۱ / ۳۱۹</ref>؛ توجه به [[پاداش]] [[رفتار عادلانه]] نزد [[پروردگار]] و اینکه [[پاداش]] [[عدالت]] چندان بزرگ است که بهانهای برای ظلم و [[تباهی]] باقی نمیگذارد<ref>{{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَا كُلِّفْتُمْ بِهِ يَسِيرٌ وَ أَنَّ ثَوَابَهُ كَثِيرٌ. وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِيمَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الْبَغْيِ وَ الْعُدْوَانِ عِقَابٌ يُخَافُ، لَكَانَ فِي ثَوَابِ اجْتِنَابِهِ مَا لَا عُذْرَ فِي تَرْكِ طَلَبِهِ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۱</ref>؛ [[شناخت حق]] و [[یاری]] و عمل به آن، چنانکه فرمود: خدای [[رحمت]] کند کسی را که [[حق]] را بشناسد و آن را [[یاری]] کند یا ظلم و تجاوزی را ببیند و با آن بستیزد و همواره [[اهل حق]] را [[یاور]] و طرفدار باشد<ref>{{متن حدیث|رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَيْهِ، أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ وَ كَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَى صَاحِبِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ٢٠٥</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۱.</ref>. | ||
*از نگاه آن [[حضرت]]، [[انسان]] باید همواره خود را ملاک و معیار سنجش قرار دهد: فرزندم، در [[روابط اجتماعی]] و [[حقوقی]] متقابل، "خویشتن خویش" را معیار سنجش قرار ده و با دیگران چنان باش که [[انتظار]] داری با تو باشند. پس آنچه را برای دیگران میپسندی برای دیگران بپسند و آنچه را برای خود [[ناپسند]] میبینی برای آنان نیز مپسند و همان گونه که ظلم را به خود روا نمیداری، هرگز دست [[ستم]] [بر دیگری] مگشا<ref>{{متن حدیث|یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ؛ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۱.</ref>. | *از نگاه آن [[حضرت]]، [[انسان]] باید همواره خود را ملاک و معیار سنجش قرار دهد: فرزندم، در [[روابط اجتماعی]] و [[حقوقی]] متقابل، "خویشتن خویش" را معیار سنجش قرار ده و با دیگران چنان باش که [[انتظار]] داری با تو باشند. پس آنچه را برای دیگران میپسندی برای دیگران بپسند و آنچه را برای خود [[ناپسند]] میبینی برای آنان نیز مپسند و همان گونه که ظلم را به خود روا نمیداری، هرگز دست [[ستم]] [بر دیگری] مگشا<ref>{{متن حدیث|یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ؛ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۱.</ref>. |
نسخهٔ ۲۷ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۳۹
مدخلهای وابسته به این بحث:
اجتناب از ظلم در قرآن - اجتناب از ظلم در حدیث - اجتناب از ظلم در نهج البلاغه - اجتناب از ظلم در معارف دعا و زیارات - اجتناب از ظلم در کلام اسلامی - اجتناب از ظلم در اخلاق اسلامی
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اجتناب از ظلم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
پیشگیری و درمان پدیده ظلم
- نفس انسانی به طور طبیعی و برخلاف فطرت الاهی متمایل به تجاوز و تعدی و گذر از مرزهای حقوقی اجتماعی است. به همین دلیل ترک ستم، و اصلاح نفس محتاج جهادی پیگیر است. رسول خدا(ص) میفرماید: «أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهُمُّ بِظُلْمِ أَحَدٍ»[۱]؛ برترین جهاد این است که انسان به جایی برسد که تصمیم ظلم بر کسی را نداشته باشد.
- برای درمان این بیماری اخلاقی دو راه علمی و عملی پیشنهاد شده است:
نخست: راه علمی درمان ظلم
- تفکر در آثار ظلم: آثار ظلم را پیش از این برشمردیم. منظور از این راهکار این است که انسان به یاد داشته باشد که ظلم چه آثاری در پی دارد، توجه داشته باشد که ستم بر دیگران نعمتها را تغییر میدهد، انتقام الاهی را بر میانگیزد، پیوندها را میگسلد، عمرها را کوتاه و خانهها را ویران میکند، تباهی و ذلت را برای فرزندان و نسلهای آینده به ارمغان میآورد و مهمتر از همه در قیامت عذاب ابدی را نصیب ظالم میکند.
- مطالعه حالات گذشتگان: تاریخ بشر سرشار است از سرگذشت ستمپیشگان و اهل عدالت. مطالعه این سرگذشتها که از نابودی اقوام و افراد ستمکار و کامیابی عدالتورزان پرده برمی دارد، انسان را در راه عدالتورزی و پرهیز از ستم استوار میکند.
- توجه به دست برتر: توجه به آثار، هرچند برای پیشگیری و درمان ظلم بسیار مؤثر است، ولی درمان قطعی نیست. به همین دلیل در روایات، توجه به دست برتر خداوند به عنوان مجری و ضامن انتقام از ظالم به عنوان راهکاری مؤثر و قطعی پیشنهاد شده است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «اذْكُرْ عِنْدَ الظُّلْمِ عَدْلَ اللَّهِ فِيكَ وَ عِنْدَ الْقُدْرَةِ قُدْرَةَ اللَّهِ عَلَيْكَ»[۲]؛ هنگامی که میخواهی دست به ستم بگشایی به یاد بیاور که خدا با عدالت با تو رفتار خواهد کرد و هنگامی که قدرتی داری به یاد آور که خداوند نیز بر تو قدرت دارد. این سخن شریف دو باب از تفکر را در پیش روی انسان باز میکند: نخست تفکر در عدالت الاهی که موجب میشود ستمِ هیچ ستمکاری بیپاسخ نماند. امیرالمؤمنین میفرماید: هر کس شمشیر ظلم برکشد، با همان شمشیر کشته میشود هر کس چاهی برای برادرش بکند، خود در آن میافتد، هرکس پرده اسرار برادرش را پاره کند، عیوب و زشتیهای خانهاش برملا میشود[۳]. این بازخوردها که حضرت نام میبرد همه بازتاب عدل الاهی است که در جهان آفرینش به صورت قانون قطعی اجرا میشود؛ بنابراین اگر کسی به این سنت تغییرناپذیر توجه داشته و بداند که چوب ظلمورزی بر سر خودش فرود میآید، دست از ستم بر میدارد. باب دوم، تفکر در قدرت خداست. انسان به طور طبیعی وقتی دست به ستم میگشاید که بداند کسی برتر از او نیست که پاسخ کردارش را بدهد. به همین دلیل امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: در آن هنگام که با احساس قدرت و برتری به سوی ستم پیش میروی، به یاد بیاور که دست قدرت خدا بالای سرت قرار دارد[۴]. این توجه باعث میشود که پای انسان در مسیر ستم بلرزد و دست از ستمکاری بردارد.
دوم: راههای عملی درمان ظلم
راهها عملی درمان ستمکاری به دو شاهراه عمده بر میگردد: نخست تزکیه و تهذیب نفس و دیگر تحکیم پایههای ایمان. برای تزکیه نفس باید قوای نفسانی را به حالت اعتدال آوریم تا نه تنها بدیها از ساحت وجود ما رخت بربندد، بلکه میل به بدی هم در نفس نماند و برای تحکیم پایههای ایمان باید به راهکارهایی که شریعت پیش روی ما نهاده است، عمل کنیم.
- تهذیب نفس: درباره راهکارهای تهذیب نفس و معتدل ساختن قوای نفسانی در جای مناسب خود به تفصیل سخن گفتهایم؛ در اینجا به ذکر یک نکته در این باره اکتفا میکنیم. قرآن کریم میفرماید: ﴿فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ﴾[۵]. در این آیه شریفه دو مفهوم به کار رفته است یکی فراغت و دیگری کوشیدن. در این باره که متعلق فراغت و کوشش چیست وجوه بسیاری گفته شده. مفاد برخی از آنها این است که چون از طاعتی فارغ شدی به طاعت دیگری روی آور[۶]. از این آیه کریمه استفاده میشود که در راه کمال سه چیز لازم است: فعالیت، پیگیری و استقامت و توجه. کسی که این سه عنصر را فراهم کند حتماً به هدف میرسد. اگر کسی در کاری پیروز نشد باید بدانیم فعالیت نداشته، اگر فعالیت و تلاش کرده، ممکن است استمرار و استقامت نداشته است و اگر این عنصر را نیز فراهم کرده بدون شک بیتوجهی کرده است. در غیر این صورت با هر استعداد و توانی و با وجود همه موانع، پیروزی حتمی است. از جمله کسانی که با وجود موانع در راه کمال به پیروی رسیدهاند، جناب میثم تمار نمونه خوبی است. پیرمردی که فقط چهار سال در خدمت امیرالمؤمنین(ع) بود، ولی به جایی رسید که از اصحاب سرّ حضرت شد. مردی که حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشت از نظر وجودی چنان وسعتی پیدا کرد و به چنان مرتبه رفیعی رسید که توانست سرّ ولایت را تحمل کند. هنگامی که ابن زیاد دستگیرش کرد، فرمود: مولایم علی به من فرموده است که تو مرا دار میزنی و زبانم را میبری. ابنزیاد گفت: من دارت میزنم، ولی زبانت را نمیبرم تا دروغ مولایت آشکار شود. او را بر درخت خرمایی به دار کشیدند. میثم بر سر دار چون خطیبی بر منبر سخن به فضایل امیرالمؤمنین گشود، فرمود: مردم من از تمام وقایع تاریخ آفرینش با خبرم، این علم را مولایم علی به من آموخته است. مردم در اطراف درخت جمع میشدند و به سخنان میثم گوش میکردند کار به جایی رسید که ابن زیاد از ترس شورش مردم دستور داد زبانش را نیز بریدند. بعد از چند روز کسی به پای دار آمد، خطاب به جناب میثم گفت: من تو را میشناسم از همه عبادات و خدماتت باخبرم، ولی برای خوشآمد ابنزیاد تو را میکشم. آنگاه با حربهای که در دست داشت پهلوی او را شکافت و او را به شهادت رسانید. شما این دو نفر را مقایسه کنید یکی به خاطر فعالیت پیگیر و توجه به خویش به مقام سرّ ولایت میرسد، یکی به دلیل تنبلی و بیتوجهی قاتل میثم میشود. حضرت موسی بن جعفر(ع) میفرماید: «إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۷]؛ از تنبلی و افسردگی بپرهیز که از بهره دنیا و آخرت محرومت میکنند. از نظر اسلام انسان درستکار موفق کسی است که هم برای اهداف دنیوی تلاش کند و هم برای اهداف اخروی. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا﴾[۸]. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «أَبْغَضُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ جِيفَةٌ بِاللَّيْلِ بَطَّالٌ بِالنَّهَارِ»[۹]؛ مبغوضترین آفریدگان نزد خدا کسانیاند که در شب چون مردار میخوابند و روز را به بطالت میگذرانند. بنابر آنچه گذشت، یکی از شرایط پیروزی و دستیابی به هدف، تلاش و فعالیت است. شرط دیگری که از آن یاد کردیم پیگیری و مداومت است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ»؛ کار اندکی که با مداومت صورت گیرد بهتر است از کار زیادی که انسان را خسته و ملول کند. و میفرماید: «قَلِيلٌ يَدُومُ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مُنْقَطِعٍ»[۱۰]؛ کمی که ادامه یابد بهتر است از زیادی که بریده شود.
- امام باقر(ع) میفرماید: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَيْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ»[۱۱]؛ محبوبترین عبادات نزد خدا عبادتی است که بنده آن را مستمر انجام دهد اگرچه کم باشد. فایده اصلی عبادت تأثیری است که بر نفس انسان میگذارد و میدانیم که اثرگذاری به پیوستگی و استمرار منوط است. قطرهای که پیوسته میچکد، سنگ را سوراخ میکند، ولی رودی که یکباره بریزد بیآنکه بر سنگ اثری کند، راه خود را در پیش میگیرد. شرط سوم پیروزی توجه است. مهمترین عامل سقوط، غفلت و بیتوجهی است. انسان پیوسته در خطر برخورد با مانع و لغزیدن به سرازیری است. با توجه است که میتوان راه خود را از میان موانع و در گردنههای سنگلاخی از بین ورطههای هولناک پیدا کرد و به سلامت در منزل نشست[۱۲]. خلاصه سخن آنکه برای درمان ستمکاری باید قوای نفسانی را به حالت اعتدال آورد و برای رسیدن به این هدف باید با توجه و پیگیری تلاش کرد[۱۳].
- امام(ع) راههایی را فراروی انسانها قرار میدهد که با تقویت و بهکارگیری آنها، انسانها از ستمگری بازمیاستند. از جمله: تقویت ایمان به خدا و روز رستاخیز[۱۴]؛ به یاد آوردن قدرت خداوند در برابر قدرتنماییهای انسانها در عرصههای مختلف اجتماع و یادکرد قدرت لایزال الهی در کیفر و مجازات خطاکاران[۱۵]؛ توجه به پاداش رفتار عادلانه نزد پروردگار و اینکه پاداش عدالت چندان بزرگ است که بهانهای برای ظلم و تباهی باقی نمیگذارد[۱۶]؛ شناخت حق و یاری و عمل به آن، چنانکه فرمود: خدای رحمت کند کسی را که حق را بشناسد و آن را یاری کند یا ظلم و تجاوزی را ببیند و با آن بستیزد و همواره اهل حق را یاور و طرفدار باشد[۱۷][۱۸].
- از نگاه آن حضرت، انسان باید همواره خود را ملاک و معیار سنجش قرار دهد: فرزندم، در روابط اجتماعی و حقوقی متقابل، "خویشتن خویش" را معیار سنجش قرار ده و با دیگران چنان باش که انتظار داری با تو باشند. پس آنچه را برای دیگران میپسندی برای دیگران بپسند و آنچه را برای خود ناپسند میبینی برای آنان نیز مپسند و همان گونه که ظلم را به خود روا نمیداری، هرگز دست ستم [بر دیگری] مگشا[۱۹][۲۰].
استعاذه از ظلم
استغفار از ظلم
توبه از ظلم
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۶.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۳.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۳.
- ↑ طوسی، امالی، ص۳۰۳.
- ↑ «پس چون (از کار) آسودی (به دعا) بکوش» سوره انشراح، آیه ۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۳۷۳؛ حسن بن فضل طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۸۰۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۲، ص۳۱۳ و ۳۳۵؛ سید علیخان کبیر مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۴، ص۸۶.
- ↑ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۹.
- ↑ «و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۷۷.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۶، ص۳۴۰.
- ↑ شریف رضی، نهج البلاغه، ۴/۱۰۳.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۳۷۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۸۲.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص141-145.
- ↑ نک: «لا يؤمن بالمعاد من لم يتحرّج عن ظلم العباد»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵، ۶۶۲ و ۸۵۲
- ↑ «أذكر عند الظّلم عدل اللّه فيك و عند القدرة قدرة اللّه عليك»؛ غررالحکم، ۱ / ۳۱۹
- ↑ «وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَا كُلِّفْتُمْ بِهِ يَسِيرٌ وَ أَنَّ ثَوَابَهُ كَثِيرٌ. وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِيمَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الْبَغْيِ وَ الْعُدْوَانِ عِقَابٌ يُخَافُ، لَكَانَ فِي ثَوَابِ اجْتِنَابِهِ مَا لَا عُذْرَ فِي تَرْكِ طَلَبِهِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۱
- ↑ «رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَيْهِ، أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ وَ كَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَى صَاحِبِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ٢٠٥
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱.
- ↑ «یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ؛ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱.