علمآموزی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
(←منابع) |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = علم | | موضوع مرتبط = علم | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = [[علمآموزی در معارف و سیره امام جواد]] | | مداخل مرتبط = [[علمآموزی در اخلاق اسلامی]] ـ [[علمآموزی در معارف و سیره امام جواد]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
[[ | == مقدمه == | ||
[[آموختن علوم]] و [[معارف]]، یکی دیگر از روشهای [[تربیت]] و تکمیل [[عقل نظری]] است. [[عقل]] موهبتی است که آرام آرام از راه فراگیری علم و [[دانش]]، شکوفا میگردد و به فعلیت میرسد. عقل، در آغاز [[زندگی]]، [[قوه]] و [[استعداد]] فراگیری معلومات نظری و عملی است. این قوه، باید با شیوهها و ابزارهای گوناگون و از جمله، [[شیوه]] علمآموزی پرورش یابد و با کسب [[کمالات]] نظری و عملی به فعلیت شایسته خود دست یابد. بدینسان، علمآموزی، از روشهای بنیادین خردپروری است. | |||
ب: غریزه: قریحه، سرشت، طبیعت، (بستانی، فؤاد افراد، [[فرهنگ]] جدید [[عربی]] به [[فارسی]]، ص۳۹۲).</ref> و [[تزکیه]] به معنای تنمیه و افزایش<ref>درباره «تزکیه» باید به این نکته توجه داشت که این واژه از ریشه «زکوة» گرفته شده که در اصل به معنای «نمو و زیادت» است. (فراهیدی، کتاب العین، ص۷۵۸؛ مفردات الفاظ القرآن، ص۳۸۰) اصل زکوة- چنانکه طبرسی و راغب گفتهاند- به معنی نمو و زیادت است. همچنین است قول قاموس و اقرب و صحاح که زکوة را نمو گفتهاند. (قاموس قرآن، ج۳، ص۱۶۸). البته در قرآن، این ماده در دو معنای دیگر نیز استعمال شده است، یکی «طهارت و پاکیزگی» مانند: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}} و دیگری «مدح و ستایش» مانند: {{متن قرآن|فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ}} (قاموس قرآن، ج۳، ص۱۶۹) بدیهی است که در روایات پیشگفته، تزکیه نمیتواند به معنای تطهیر و یا مدح باشد و با همان معنای ریشهای، یعنی «نمو و زیادت» تناسب دارد.</ref>. در [[روایت]] اول، [[امام]] از [[عقل]] به «[[غریزه]]» تعبیر کرده است که درخور [[تأمل]] است. یکی از معناهایی که منابع واژهشناسی برای غریزه ذکر کردهاند، قریحه است. قریحه به معنای آغاز هر چیز، نخستین آبی که در وقت حفر [[چاه]] پیدا میشود و یا نخستین آبی است که پس از حفر چاه از آن بیرون میکشند<ref>فرهنگ جدید عربی - فارسی، ص۴۴۰.</ref>. عقل در این معنا، [[استعداد]] و موهبتی [[خدادادی]] است که از آغاز تکون و [[تولد]] هر فرد، در وجود وی بر نهاده شده است. معنای دیگر غریزه، [[طبیعت]] و [[سرشت]] است. عقل در این معنا، برخوردار از ذات و سرشتی ویژه است که بر مبنای آن میتواند دارای تصدیقهای نظری و عملی ویژهای باشد؛ [[تصدیق]] به اصول [[عقلانی]] ویژهای مانند اصل [[امتناع]] [[اجتماع]]، و ارتفاع نقیضین، اصل کل و جزء، و اصل [[تساوی]] که «تصدیقهای ماقبل تجربه» نامیده میشوند، و نیز تصدیق به [[مصلحت]] و مفسدت یا [[حسن و قبح]] برخی [[اعمال]]، حاکی از آن است که عقل دارای طبیعت و سرشتی ویژه است و در صورت دوری از عوامل انحرافآور، از قبیل [[شهوات]] و [[تمایلات نفسانی]]، و [[برخورداری از علم]] سودمند و نافع - که تصورهای لازم برای این تصدیقها را فراهم میآورد. میتواند به [[درک]] آنها نایل آید<ref>این تصدیقات ما قبل تجربه، فطری عقل است؛ اما نه معنایی که عقلگرایان غربی (Rationalists) از قبیل دکارت پنداشتهاند. بدون شک، آدمی در آغاز تولد، بنابه ادله نقلی (مانند آیه {{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا}}) و عقلی، فاقد هیچ تصدیقی و حتی تصوری نیست. اما پس از فراهم آمدن مواد خام اولیه، یعنی تصورات حسی، بدون احتیاج به آموزش و معلم و تجربه و استدلال، میتواند تصدیقات نظری و عقلانی خاصی داشته باشد. (برای آشنایی بیشتر، ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۶۱۲-۶۱۵ و ۴۷۴ - ۴۸۳ و ج۶، ص۳۳۲ - ۳۳۴ و ۳۴۷؛ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۱، ص۲۳۸-۲۴۰؛ المیزان، ج۵، ص۲۶۱؛ شیروانی، علی، سرشت انسان، ص۶۹-۷۴). فطرت عقل. از زاویه دیگری هم قابل توجه است و آن فطری بودن «روش تفکر» است. اگرچه قرآن کریم صریحاً نمیگوید که باید چنین اندیشید، روش عقلا را امضا کرده است و با ما هم با همین روش سخن گفته است. (جوادی آملی، عبدالله، به نقل از مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، ص۱۹۶) علامه طباطبایی در این زمینه مینویسد: {{عربی|و لم یعین فی الکتاب العزیز هذا الفکر الصحیح القیم الذی یندب الیه الا انه احال فیه إلی ما یعرفه الناس بحسب عقولهم الفطریة و ادراکهم المرکوز فی نفوسهم، و انک لو تتبعت الکتاب الالهی ثم تدبرت فی آیاته وجدت ما لعله یزید علی ثلاث مائة آیة تتضمن دعوة الناس الی التفکر...}} (المیزان، ج۵، ص۲۶۰).</ref>. البته درباره [[تصدیق]] معقولات نظری فوق، باید توجه داشت که آنها از قبیل «اولیات» (نوع نخست از انواع ششگانه «[[یقینیات]]» در اصطلاح منطقیین) هستند که نیازی به [[حد وسط]] و [[استدلال]] و [[اثبات]] ندارند، در حالی که معقولات و [[احکام عملی]]، مانند پسندیدگی [[دادگری]]، و ناپسندی [[بیدادگری]]، و [[وجوب]] [[پرهیز از حرام]] و [[زشتی]] [[آزار]] حیوانات، ریشه در مشهورات یا ذاتیات دارند و تصدیق آنها - برخلاف اولیات - به حد وسط و استدلال نیازمند است<ref>برای آشنایی بیشتر، ر.ک: مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۳۰۳-۳۱۱ و ۲۹۱-۲۹۲؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۶ مقاله «ادراکات اعتباری». دقیقاً به جهت همین بینیازی اولیات به حد وسط است که اینگونه قضایا، اولی و مقدم بر حس و تجربه و معقول محضاند. باز هم تأکید میکنیم که درک و تصدیق این قضایا هر چند مقتضای ساختمان ذهن آدمی و فطری آن است، معنای این سخن، آن نیست که انسان، از همان ابتدای تولد، بالفعل واجد آنها است. بدون شک، هر تصدیقی مسبوق به تصور و هر تصوری (اعم از تصورات کلی و تصورات جزئی، و تصورات کلی، اعم از معقولات اولی یا مفاهیم ماهوی، و معقولات ثانیه فلسفی و معقولات ثانیه منطقی) مسبوق به حس است؛ لذا از ارسطو جملهای را نقل میکنند که {{عربی|من فقد حسا فقد علما}}. سخن در این است که هرگاه عناصر تصوری اولیات فراهم آمد، ذهن خود به خود و بدون نیاز به تشکیل قیاس و صغری و کبری، و صرفاً با تصور طرفین این قضایا آنها را تصدیق میکند.</ref>. پس [[عقل]]، گونهای [[غریزه]] است و غریزه بودن عقل - چه به معنای قریحه و چه به معنای [[سرشت]]- حاکی از آن است که عقل از هنگام [[تولد]]، به صورت بالقوه در وجود [[انسان]] به [[ودیعت]] نهاده شده است و در صورت فراهم شدن زمینهها و شرایط لازم، از [[قوه]] به فعل در میآید و میتواند صحیح و خیر را از سقیم و [[شر]] بازشناسد و یکی از این شرایط، علمآموزی است. [[استاد مطهری]] درباره [[نیازمندی]] عقل به [[علم]] میگوید: | [[حضرت علی]] {{ع}} درباره تأثیر [[علم]] و علمآموزی در [[تربیت عقلانی]] بسیار سخن گفته است. در برخی از [[سخنان امام]]، زیادت و نمو عقل از راه علم و تجربه، مورد توجه قرار گرفته است: {{متن حدیث|الْعَقْلُ غَرِيزَةٌ تَزِيدُ بِالْعِلْمِ وَ التَّجَارِبِ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۲، ح۹۵۰.</ref>؛ {{متن حدیث|إِنَّكَ مَوْزُونٌ بِعَقْلِكَ فَزَكِّهِ بِالْعِلْمِ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۲، ص۹۵۷.</ref> و {{متن حدیث|أَعْوَنُ الْأَشْيَاءِ عَلَى تَزْكِيَةِ الْعَقْلِ التَّعْلِيمُ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۲، ص۱۰۲۶.</ref>. «[[غریزه]]» در لغت به معنای قریحه، [[طبیعت]] و [[سرشت]] است<ref>الف: {{عربی|الغَرِيزَةُ: الطبيعةُ و القريحةُ و السَّجِيَّة من خير أَو شر}}؛ (لسان العرب، ج۱۰، ص۵۰). | ||
ب: غریزه: قریحه، سرشت، طبیعت، (بستانی، فؤاد افراد، [[فرهنگ]] جدید [[عربی]] به [[فارسی]]، ص۳۹۲).</ref> و [[تزکیه]] به معنای تنمیه و افزایش<ref>درباره «تزکیه» باید به این نکته توجه داشت که این واژه از ریشه «زکوة» گرفته شده که در اصل به معنای «نمو و زیادت» است. (فراهیدی، کتاب العین، ص۷۵۸؛ مفردات الفاظ القرآن، ص۳۸۰) اصل زکوة- چنانکه طبرسی و راغب گفتهاند- به معنی نمو و زیادت است. همچنین است قول قاموس و اقرب و صحاح که زکوة را نمو گفتهاند. (قاموس قرآن، ج۳، ص۱۶۸). البته در قرآن، این ماده در دو معنای دیگر نیز استعمال شده است، یکی «طهارت و پاکیزگی» مانند: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}} و دیگری «مدح و ستایش» مانند: {{متن قرآن|فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ}} (قاموس قرآن، ج۳، ص۱۶۹) بدیهی است که در روایات پیشگفته، تزکیه نمیتواند به معنای تطهیر و یا مدح باشد و با همان معنای ریشهای، یعنی «نمو و زیادت» تناسب دارد.</ref>. در [[روایت]] اول، [[امام]] از [[عقل]] به «[[غریزه]]» تعبیر کرده است که درخور [[تأمل]] است. یکی از معناهایی که منابع واژهشناسی برای غریزه ذکر کردهاند، قریحه است. قریحه به معنای آغاز هر چیز، نخستین آبی که در وقت حفر [[چاه]] پیدا میشود و یا نخستین آبی است که پس از حفر چاه از آن بیرون میکشند<ref>فرهنگ جدید عربی - فارسی، ص۴۴۰.</ref>. عقل در این معنا، [[استعداد]] و موهبتی [[خدادادی]] است که از آغاز تکون و [[تولد]] هر فرد، در وجود وی بر نهاده شده است. معنای دیگر غریزه، [[طبیعت]] و [[سرشت]] است. عقل در این معنا، برخوردار از ذات و سرشتی ویژه است که بر مبنای آن میتواند دارای تصدیقهای نظری و عملی ویژهای باشد؛ [[تصدیق]] به اصول [[عقلانی]] ویژهای مانند اصل [[امتناع]] [[اجتماع]]، و ارتفاع نقیضین، اصل کل و جزء، و اصل [[تساوی]] که «تصدیقهای ماقبل تجربه» نامیده میشوند، و نیز تصدیق به [[مصلحت]] و مفسدت یا [[حسن و قبح]] برخی [[اعمال]]، حاکی از آن است که عقل دارای طبیعت و سرشتی ویژه است و در صورت دوری از عوامل انحرافآور، از قبیل [[شهوات]] و [[تمایلات نفسانی]]، و [[برخورداری از علم]] سودمند و نافع - که تصورهای لازم برای این تصدیقها را فراهم میآورد. میتواند به [[درک]] آنها نایل آید<ref>این تصدیقات ما قبل تجربه، فطری عقل است؛ اما نه معنایی که عقلگرایان غربی (Rationalists) از قبیل دکارت پنداشتهاند. بدون شک، آدمی در آغاز تولد، بنابه ادله نقلی (مانند آیه {{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا}}) و عقلی، فاقد هیچ تصدیقی و حتی تصوری نیست. اما پس از فراهم آمدن مواد خام اولیه، یعنی تصورات حسی، بدون احتیاج به آموزش و معلم و تجربه و استدلال، میتواند تصدیقات نظری و عقلانی خاصی داشته باشد. (برای آشنایی بیشتر، ر. ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۶۱۲-۶۱۵ و ۴۷۴ - ۴۸۳ و ج۶، ص۳۳۲ - ۳۳۴ و ۳۴۷؛ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۱، ص۲۳۸-۲۴۰؛ المیزان، ج۵، ص۲۶۱؛ شیروانی، علی، سرشت انسان، ص۶۹-۷۴). فطرت عقل. از زاویه دیگری هم قابل توجه است و آن فطری بودن «روش تفکر» است. اگرچه قرآن کریم صریحاً نمیگوید که باید چنین اندیشید، روش عقلا را امضا کرده است و با ما هم با همین روش سخن گفته است. (جوادی آملی، عبدالله، به نقل از مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، ص۱۹۶) علامه طباطبایی در این زمینه مینویسد: {{عربی|و لم یعین فی الکتاب العزیز هذا الفکر الصحیح القیم الذی یندب الیه الا انه احال فیه إلی ما یعرفه الناس بحسب عقولهم الفطریة و ادراکهم المرکوز فی نفوسهم، و انک لو تتبعت الکتاب الالهی ثم تدبرت فی آیاته وجدت ما لعله یزید علی ثلاث مائة آیة تتضمن دعوة الناس الی التفکر...}} (المیزان، ج۵، ص۲۶۰).</ref>. البته درباره [[تصدیق]] معقولات نظری فوق، باید توجه داشت که آنها از قبیل «اولیات» (نوع نخست از انواع ششگانه «[[یقینیات]]» در اصطلاح منطقیین) هستند که نیازی به [[حد وسط]] و [[استدلال]] و [[اثبات]] ندارند، در حالی که معقولات و [[احکام عملی]]، مانند پسندیدگی [[دادگری]]، و ناپسندی [[بیدادگری]]، و [[وجوب]] [[پرهیز از حرام]] و [[زشتی]] [[آزار]] حیوانات، ریشه در مشهورات یا ذاتیات دارند و تصدیق آنها - برخلاف اولیات - به حد وسط و استدلال نیازمند است<ref>برای آشنایی بیشتر، ر. ک: مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۳۰۳-۳۱۱ و ۲۹۱-۲۹۲؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۶ مقاله «ادراکات اعتباری». دقیقاً به جهت همین بینیازی اولیات به حد وسط است که اینگونه قضایا، اولی و مقدم بر حس و تجربه و معقول محضاند. باز هم تأکید میکنیم که درک و تصدیق این قضایا هر چند مقتضای ساختمان ذهن آدمی و فطری آن است، معنای این سخن، آن نیست که انسان، از همان ابتدای تولد، بالفعل واجد آنها است. بدون شک، هر تصدیقی مسبوق به تصور و هر تصوری (اعم از تصورات کلی و تصورات جزئی، و تصورات کلی، اعم از معقولات اولی یا مفاهیم ماهوی، و معقولات ثانیه فلسفی و معقولات ثانیه منطقی) مسبوق به حس است؛ لذا از ارسطو جملهای را نقل میکنند که {{عربی|من فقد حسا فقد علما}}. سخن در این است که هرگاه عناصر تصوری اولیات فراهم آمد، ذهن خود به خود و بدون نیاز به تشکیل قیاس و صغری و کبری، و صرفاً با تصور طرفین این قضایا آنها را تصدیق میکند.</ref>. پس [[عقل]]، گونهای [[غریزه]] است و غریزه بودن عقل - چه به معنای قریحه و چه به معنای [[سرشت]]- حاکی از آن است که عقل از هنگام [[تولد]]، به صورت بالقوه در وجود [[انسان]] به [[ودیعت]] نهاده شده است و در صورت فراهم شدن زمینهها و شرایط لازم، از [[قوه]] به فعل در میآید و میتواند صحیح و خیر را از سقیم و [[شر]] بازشناسد و یکی از این شرایط، علمآموزی است. [[استاد مطهری]] درباره [[نیازمندی]] عقل به [[علم]] میگوید: | |||
ولی به عقل تنها هم نباید اکتفا کرد، عقل را باید با علم توأم کرد، چون عقل یک حالت غریزی و طبیعی دارد که هر کسی دارد، ولی علم، عقل را [[تربیت]] میکند؛ عقل باید با علم پرورش پیدا کند<ref>مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۲۸۱-۲۸۲. یادآور میشویم که بر اساس تعاریفی که در این تحقیق، از عقل نظری و عقل عملی ارائه گردید، تأثیر روش علمآموزی در تربیت عقل به این ترتیب خواهد بود که استفاده از آن، اولاً و بالذات موجب تربیت و تکامل عقل نظری و ثانیاً و بالعرض باعث تربیت و تکامل عقل عملی میگردد.</ref>. | ولی به عقل تنها هم نباید اکتفا کرد، عقل را باید با علم توأم کرد، چون عقل یک حالت غریزی و طبیعی دارد که هر کسی دارد، ولی علم، عقل را [[تربیت]] میکند؛ عقل باید با علم پرورش پیدا کند<ref>مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۲۸۱-۲۸۲. یادآور میشویم که بر اساس تعاریفی که در این تحقیق، از عقل نظری و عقل عملی ارائه گردید، تأثیر روش علمآموزی در تربیت عقل به این ترتیب خواهد بود که استفاده از آن، اولاً و بالذات موجب تربیت و تکامل عقل نظری و ثانیاً و بالعرض باعث تربیت و تکامل عقل عملی میگردد.</ref>. | ||
برخی دیگر از [[سخنان امام علی]]{{ع}}، ناظر بر [[روشنایی]] و [[نورانیت]] عقل به وسیله علم است؛ مانند {{متن حدیث|العلم... منیر اللب}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی{{ع}}، ج۲، ص۹۹۲.</ref>؛ {{متن حدیث|الْعِلْمُ مِصْبَاحُ الْعَقْلِ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی{{ع}}، ج۲، ص۹۹۱.</ref> و «علم، [[آدمی]] را از فرو رفتن در [[حیرت]]، میرهاند»<ref>{{متن حدیث|الْعِلْمُ يُنْجِي مِنَ الِارْتِبَاكِ فِي الْحَيْرَةِ}}؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی{{ع}}، ج۲، ص۹۹۲).</ref>. میدانیم که [[علم]]، مقدمه عمل است و [[بینش]]، شالوده کنش و از این رو، [[عقل نظری]]، بنیان [[عقل عملی]] است<ref>افزون بر این عقل نظری دو قسم ادراک دارد: ادراکات نظری (مانند خدا هست، نبوت و رسالت هست، معاد هست و...) و ادراکات عملی (مانند اطاعت از خدا و پیامبر و امام، خیر است، معصیت بد است و...) انسان مؤمن و معتقد (ایمان و اعتقاد از شئون عقل عملی است) در سایه بینش و معرفتی که در ناحیه عقل نظری کسب کرده، واجبات و مستحبات را به جای میآورد و از محرمات و مکروهات- و در مدارج بالاتر، از مباحات - میپرهیزد. پس عقل نظری، اساس عقل عملی است.</ref>. [[انسان]] برای باز شناختن [[حقیقت]] از [[خطا]] در ناحیه مدرکات [[تکوینی]] غیراختیاری و خوب از بد در ناحیه مدرکات عملی اختیاری، باید از [[عقل]] خویش مدد گیرد و آنگاه در سایه بینش و [[معرفت]]، نفس خویش را از منهیات بازدارد و به انجام [[حسنات]] و معروفات وادارد. اما سخن در این است که [[حق و باطل]] و [[خیر و شر]]، گاه در هالهای از ابهام و [[تاریکی]] پنهان میمانند و مجهول و ناشناخته میگردند. آنچه میتواند این ابهام و تاریکی را بزداید و فضای [[معرفتی]] عقل را روشن و منور سازد، علم است و عقل با چراغ تابناک و فروزان علم، میتواند [[وظایف]] نظری و عملی خویش را به انجام رساند و صاحب خویش را به [[سعادت]] و [[رستگاری]] [[ابدی]] راه نماید. این جا است که به رمز برخی [[روایات]] درباره [[روابط]] میان عقل و علم پی میبریم؛ برای مثال: {{متن حدیث|الْعَقْلُ وَ الْعِلْمُ مَقْرُونَانِ فِي قَرَنٍ لَا يَفْتَرِقَانِ وَ لَا يَتَبَايَنَانِ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی{{ع}}، ج۲، ص۹۵۰.</ref>؛ {{متن حدیث|لَا شَيْءَ أَحْسَنُ مِنْ عَقْلٍ مَعَ عِلْمٍ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی{{ع}}، ج۲، ص۹۶۸.</ref>؛ {{متن حدیث|وَ الْعِلْمُ إِمَامُ الْعَقْلِ وَ الْعَقْلُ تَابِعُهُ}}<ref>بحارالانوار، ج۱، ص۱۶۶.</ref>؛ روایتی دیگر نیز از [[حضرت علی]]{{ع}} نقل است که [[علم]]، کسب کننده [[عقل]] است: {{متن حدیث|الْعِلْمُ قَاتِلُ الْجَهْلِ وَ مُكْسِبُ النُّبْلِ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی{{ع}}، ج۲، ص۹۹۱.</ref>. | برخی دیگر از [[سخنان امام علی]] {{ع}}، ناظر بر [[روشنایی]] و [[نورانیت]] عقل به وسیله علم است؛ مانند {{متن حدیث|العلم... منیر اللب}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۲، ص۹۹۲.</ref>؛ {{متن حدیث|الْعِلْمُ مِصْبَاحُ الْعَقْلِ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۲، ص۹۹۱.</ref> و «علم، [[آدمی]] را از فرو رفتن در [[حیرت]]، میرهاند»<ref>{{متن حدیث|الْعِلْمُ يُنْجِي مِنَ الِارْتِبَاكِ فِي الْحَيْرَةِ}}؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۲، ص۹۹۲).</ref>. میدانیم که [[علم]]، مقدمه عمل است و [[بینش]]، شالوده کنش و از این رو، [[عقل نظری]]، بنیان [[عقل عملی]] است<ref>افزون بر این عقل نظری دو قسم ادراک دارد: ادراکات نظری (مانند خدا هست، نبوت و رسالت هست، معاد هست و...) و ادراکات عملی (مانند اطاعت از خدا و پیامبر و امام، خیر است، معصیت بد است و...) انسان مؤمن و معتقد (ایمان و اعتقاد از شئون عقل عملی است) در سایه بینش و معرفتی که در ناحیه عقل نظری کسب کرده، واجبات و مستحبات را به جای میآورد و از محرمات و مکروهات- و در مدارج بالاتر، از مباحات - میپرهیزد. پس عقل نظری، اساس عقل عملی است.</ref>. [[انسان]] برای باز شناختن [[حقیقت]] از [[خطا]] در ناحیه مدرکات [[تکوینی]] غیراختیاری و خوب از بد در ناحیه مدرکات عملی اختیاری، باید از [[عقل]] خویش مدد گیرد و آنگاه در سایه بینش و [[معرفت]]، نفس خویش را از منهیات بازدارد و به انجام [[حسنات]] و معروفات وادارد. اما سخن در این است که [[حق و باطل]] و [[خیر و شر]]، گاه در هالهای از ابهام و [[تاریکی]] پنهان میمانند و مجهول و ناشناخته میگردند. آنچه میتواند این ابهام و تاریکی را بزداید و فضای [[معرفتی]] عقل را روشن و منور سازد، علم است و عقل با چراغ تابناک و فروزان علم، میتواند [[وظایف]] نظری و عملی خویش را به انجام رساند و صاحب خویش را به [[سعادت]] و [[رستگاری]] [[ابدی]] راه نماید. این جا است که به رمز برخی [[روایات]] درباره [[روابط]] میان عقل و علم پی میبریم؛ برای مثال: {{متن حدیث|الْعَقْلُ وَ الْعِلْمُ مَقْرُونَانِ فِي قَرَنٍ لَا يَفْتَرِقَانِ وَ لَا يَتَبَايَنَانِ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۲، ص۹۵۰.</ref>؛ {{متن حدیث|لَا شَيْءَ أَحْسَنُ مِنْ عَقْلٍ مَعَ عِلْمٍ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۲، ص۹۶۸.</ref>؛ {{متن حدیث|وَ الْعِلْمُ إِمَامُ الْعَقْلِ وَ الْعَقْلُ تَابِعُهُ}}<ref>بحارالانوار، ج۱، ص۱۶۶.</ref>؛ روایتی دیگر نیز از [[حضرت علی]] {{ع}} نقل است که [[علم]]، کسب کننده [[عقل]] است: {{متن حدیث|الْعِلْمُ قَاتِلُ الْجَهْلِ وَ مُكْسِبُ النُّبْلِ}}<ref>گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۲، ص۹۹۱.</ref>. | ||
راهی دیگر نیز برای تبیین سهم علم و علمآموزی در پرورش [[قوه عاقله]] هست. سه گروه روایاتی که گذشت، به گونهای مستقیم به این موضوع پرداختهاند، اما به گونه نامستقیم و به وساطت موضوعاتی مانند [[فکر]] نیز میتوان پرورش عقل از راه علم را [[اثبات]] کرد. برای مثال، با انضمام و تلفیق این [[روایات]] که علم، فکر را [[توانمند]] میکند<ref>{{متن حدیث|الْعِلْمُ يُنْجِدُ الْفِكْرَ}}؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی{{ع}}، ج۲، ص۱۰۰۰).</ref> و فکر، روشن کننده<ref>{{متن حدیث|الْفِكْرُ يُنِيرُ اللُّبَّ}}؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی{{ع}}، ج۲، ص۱۱۵۸).</ref> و [[صیقل]] دهنده<ref>{{متن حدیث|الْفِكْرُ جِلَاءُ الْعُقُولِ}}؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی{{ع}}، ج۲، ص۱۱۵۸).</ref> عقل است، نتیجه میگیریم که «علم، روشن کننده و صیقل دهنده عقل است». | راهی دیگر نیز برای تبیین سهم علم و علمآموزی در پرورش [[قوه عاقله]] هست. سه گروه روایاتی که گذشت، به گونهای مستقیم به این موضوع پرداختهاند، اما به گونه نامستقیم و به وساطت موضوعاتی مانند [[فکر]] نیز میتوان پرورش عقل از راه علم را [[اثبات]] کرد. برای مثال، با انضمام و تلفیق این [[روایات]] که علم، فکر را [[توانمند]] میکند<ref>{{متن حدیث|الْعِلْمُ يُنْجِدُ الْفِكْرَ}}؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۲، ص۱۰۰۰).</ref> و فکر، روشن کننده<ref>{{متن حدیث|الْفِكْرُ يُنِيرُ اللُّبَّ}}؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۲، ص۱۱۵۸).</ref> و [[صیقل]] دهنده<ref>{{متن حدیث|الْفِكْرُ جِلَاءُ الْعُقُولِ}}؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ج۲، ص۱۱۵۸).</ref> عقل است، نتیجه میگیریم که «علم، روشن کننده و صیقل دهنده عقل است». | ||
در پایان [[شایسته]] است روایتی دیگر را نیز ذکر کنیم که هرچند از حضرت علی{{ع}} نیست، شاهدی دیگر بر پرورش عقل از راه فکر است. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: «پرنگری در علم، عقل را میگشاید»<ref>{{متن حدیث|كَثْرَةُ النَّظَرِ فِي الْعِلْمِ يَفْتَحُ الْعَقْلَ}}؛ (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص۱۵۹) باید توجه داشت که بنا بر فرمایش امام دهم، حضرت هادی{{ع}}، در زیارت جامعه کبیره که {{متن حدیث|أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ}} هیچگونه تفرقه و تشتتی میان بیانات ائمه معصومین{{عم}} وجود ندارد و بیانات نورانی آنها به مصداق {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}} همگی از منبع متقن و خطاناپذیر وحی سرچشمه میگیرد و از هر گونه شائبه هوا و هوس، مصون و محفوظ است.</ref>.<ref>[[سعید بهشتی|بهشتی، سعید]]، [[تربیت عقلانی (مقاله)| مقاله «تربیت عقلانی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۱۹۷-۲۰۱.</ref> | در پایان [[شایسته]] است روایتی دیگر را نیز ذکر کنیم که هرچند از حضرت علی {{ع}} نیست، شاهدی دیگر بر پرورش عقل از راه فکر است. [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: «پرنگری در علم، عقل را میگشاید»<ref>{{متن حدیث|كَثْرَةُ النَّظَرِ فِي الْعِلْمِ يَفْتَحُ الْعَقْلَ}}؛ (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص۱۵۹) باید توجه داشت که بنا بر فرمایش امام دهم، حضرت هادی {{ع}}، در زیارت جامعه کبیره که {{متن حدیث|أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ}} هیچگونه تفرقه و تشتتی میان بیانات ائمه معصومین {{عم}} وجود ندارد و بیانات نورانی آنها به مصداق {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}} همگی از منبع متقن و خطاناپذیر وحی سرچشمه میگیرد و از هر گونه شائبه هوا و هوس، مصون و محفوظ است.</ref>.<ref>[[سعید بهشتی|بهشتی، سعید]]، [[تربیت عقلانی (مقاله)| مقاله «تربیت عقلانی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۱۹۷-۲۰۱.</ref> | ||
==[[ | ==[[کسب دانش]] نیازمندیها== | ||
از آنجا که رفع هر گونه [[کاستی]] و فقری در زندگی یا [[پیشگیری]] از آن مترتب بر [[شناخت]] نیاز و [[علم]] به دفع و رفع آن است، [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} برخورداری از [[دانش]] نیازمندیها را از بهترین راهکارهای تأمین نیازهای زندگی و مقابله با فقر معرفی کرده است: «سزاوارترین [[علوم]] و فنونی که میباید [[جوانان]] و [[نوجوانان]] آن را بیاموزند، دانش نیازمندیهای [[آینده]] آنها است»<ref>{{متن حدیث|أولى الأشياء أن يتعلمها الأحداث الأشياء التي إذا صاروا رجالا احتاجوا إليها}} (ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۲۰، ص۳۳۳).</ref>. این فراخوانی اولاً حاکی از نیازهای پیچیده [[انسان]] و نیاز او به دانش آن در رفع و پیشگیری از آن است، ثانیاً هشدار میدهد علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد، نه پس از [[سیطره]] آن بر زندگی و نیازمندشدن به بیگانگانی که در پی [[سروری]] بر دیگرانند؛ درحالیکه خود به دور از [[غفلت]] و کسب دانش آن شایسته سربلند و [[سرافرازی]] همواره خود میباشد. از همین رو آن حضرت در بیان دیگری بر کسب دانش در [[جوانی]] و [[نوجوانی]] برای نیل به سروری و [[سیادت]] در بزرگسالی تأکید کرده است: «دانش را در خُردسالی فرا بگیرید تا در بزرگسالی بر دیگران سیادت و سروری کنید نه اینکه دیگران با [[کسب علم]] نیاز خویش برآورند و شما در رفع نیازتان نیازمند آنان باشید و با دستی تهی ناگزیر از پذیرش [[برتری]] آنها باشید»<ref>{{متن حدیث|تعلموا العلم صغارا تسودوا به كبارا}} (عبدالحمید بن هبةالله، ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۶۷).</ref>.<ref>[[محمد حسین علی اکبری|علی اکبری، محمد حسین]]، [[سیره معصومان در فقرزدایی (کتاب)|سیره معصومان در فقرزدایی]]، ص ۱۵۹۹.</ref> | |||
==جستارهای وابسته== | == جستارهای وابسته == | ||
* [[تعلیم]] | * [[تعلیم]] | ||
خط ۲۸: | خط ۲۹: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1368102.jpg|22px]] [[سعید بهشتی|بهشتی، سعید]]، [[تربیت عقلانی (مقاله)| مقاله «تربیت عقلانی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۴''']] | # [[پرونده:1368102.jpg|22px]] [[سعید بهشتی|بهشتی، سعید]]، [[تربیت عقلانی (مقاله)| مقاله «تربیت عقلانی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۴''']] | ||
# [[پرونده:IM010610.jpg|22px]] [[محمد حسین علی اکبری|علی اکبری، محمد حسین]]، [[سیره معصومان در فقرزدایی (کتاب)|'''سیره معصومان در فقرزدایی''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۳۴: | خط ۳۶: | ||
[[رده:علم]] | [[رده:علم]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۷
مقدمه
آموختن علوم و معارف، یکی دیگر از روشهای تربیت و تکمیل عقل نظری است. عقل موهبتی است که آرام آرام از راه فراگیری علم و دانش، شکوفا میگردد و به فعلیت میرسد. عقل، در آغاز زندگی، قوه و استعداد فراگیری معلومات نظری و عملی است. این قوه، باید با شیوهها و ابزارهای گوناگون و از جمله، شیوه علمآموزی پرورش یابد و با کسب کمالات نظری و عملی به فعلیت شایسته خود دست یابد. بدینسان، علمآموزی، از روشهای بنیادین خردپروری است.
حضرت علی (ع) درباره تأثیر علم و علمآموزی در تربیت عقلانی بسیار سخن گفته است. در برخی از سخنان امام، زیادت و نمو عقل از راه علم و تجربه، مورد توجه قرار گرفته است: «الْعَقْلُ غَرِيزَةٌ تَزِيدُ بِالْعِلْمِ وَ التَّجَارِبِ»[۱]؛ «إِنَّكَ مَوْزُونٌ بِعَقْلِكَ فَزَكِّهِ بِالْعِلْمِ»[۲] و «أَعْوَنُ الْأَشْيَاءِ عَلَى تَزْكِيَةِ الْعَقْلِ التَّعْلِيمُ»[۳]. «غریزه» در لغت به معنای قریحه، طبیعت و سرشت است[۴] و تزکیه به معنای تنمیه و افزایش[۵]. در روایت اول، امام از عقل به «غریزه» تعبیر کرده است که درخور تأمل است. یکی از معناهایی که منابع واژهشناسی برای غریزه ذکر کردهاند، قریحه است. قریحه به معنای آغاز هر چیز، نخستین آبی که در وقت حفر چاه پیدا میشود و یا نخستین آبی است که پس از حفر چاه از آن بیرون میکشند[۶]. عقل در این معنا، استعداد و موهبتی خدادادی است که از آغاز تکون و تولد هر فرد، در وجود وی بر نهاده شده است. معنای دیگر غریزه، طبیعت و سرشت است. عقل در این معنا، برخوردار از ذات و سرشتی ویژه است که بر مبنای آن میتواند دارای تصدیقهای نظری و عملی ویژهای باشد؛ تصدیق به اصول عقلانی ویژهای مانند اصل امتناع اجتماع، و ارتفاع نقیضین، اصل کل و جزء، و اصل تساوی که «تصدیقهای ماقبل تجربه» نامیده میشوند، و نیز تصدیق به مصلحت و مفسدت یا حسن و قبح برخی اعمال، حاکی از آن است که عقل دارای طبیعت و سرشتی ویژه است و در صورت دوری از عوامل انحرافآور، از قبیل شهوات و تمایلات نفسانی، و برخورداری از علم سودمند و نافع - که تصورهای لازم برای این تصدیقها را فراهم میآورد. میتواند به درک آنها نایل آید[۷]. البته درباره تصدیق معقولات نظری فوق، باید توجه داشت که آنها از قبیل «اولیات» (نوع نخست از انواع ششگانه «یقینیات» در اصطلاح منطقیین) هستند که نیازی به حد وسط و استدلال و اثبات ندارند، در حالی که معقولات و احکام عملی، مانند پسندیدگی دادگری، و ناپسندی بیدادگری، و وجوب پرهیز از حرام و زشتی آزار حیوانات، ریشه در مشهورات یا ذاتیات دارند و تصدیق آنها - برخلاف اولیات - به حد وسط و استدلال نیازمند است[۸]. پس عقل، گونهای غریزه است و غریزه بودن عقل - چه به معنای قریحه و چه به معنای سرشت- حاکی از آن است که عقل از هنگام تولد، به صورت بالقوه در وجود انسان به ودیعت نهاده شده است و در صورت فراهم شدن زمینهها و شرایط لازم، از قوه به فعل در میآید و میتواند صحیح و خیر را از سقیم و شر بازشناسد و یکی از این شرایط، علمآموزی است. استاد مطهری درباره نیازمندی عقل به علم میگوید: ولی به عقل تنها هم نباید اکتفا کرد، عقل را باید با علم توأم کرد، چون عقل یک حالت غریزی و طبیعی دارد که هر کسی دارد، ولی علم، عقل را تربیت میکند؛ عقل باید با علم پرورش پیدا کند[۹].
برخی دیگر از سخنان امام علی (ع)، ناظر بر روشنایی و نورانیت عقل به وسیله علم است؛ مانند «العلم... منیر اللب»[۱۰]؛ «الْعِلْمُ مِصْبَاحُ الْعَقْلِ»[۱۱] و «علم، آدمی را از فرو رفتن در حیرت، میرهاند»[۱۲]. میدانیم که علم، مقدمه عمل است و بینش، شالوده کنش و از این رو، عقل نظری، بنیان عقل عملی است[۱۳]. انسان برای باز شناختن حقیقت از خطا در ناحیه مدرکات تکوینی غیراختیاری و خوب از بد در ناحیه مدرکات عملی اختیاری، باید از عقل خویش مدد گیرد و آنگاه در سایه بینش و معرفت، نفس خویش را از منهیات بازدارد و به انجام حسنات و معروفات وادارد. اما سخن در این است که حق و باطل و خیر و شر، گاه در هالهای از ابهام و تاریکی پنهان میمانند و مجهول و ناشناخته میگردند. آنچه میتواند این ابهام و تاریکی را بزداید و فضای معرفتی عقل را روشن و منور سازد، علم است و عقل با چراغ تابناک و فروزان علم، میتواند وظایف نظری و عملی خویش را به انجام رساند و صاحب خویش را به سعادت و رستگاری ابدی راه نماید. این جا است که به رمز برخی روایات درباره روابط میان عقل و علم پی میبریم؛ برای مثال: «الْعَقْلُ وَ الْعِلْمُ مَقْرُونَانِ فِي قَرَنٍ لَا يَفْتَرِقَانِ وَ لَا يَتَبَايَنَانِ»[۱۴]؛ «لَا شَيْءَ أَحْسَنُ مِنْ عَقْلٍ مَعَ عِلْمٍ»[۱۵]؛ «وَ الْعِلْمُ إِمَامُ الْعَقْلِ وَ الْعَقْلُ تَابِعُهُ»[۱۶]؛ روایتی دیگر نیز از حضرت علی (ع) نقل است که علم، کسب کننده عقل است: «الْعِلْمُ قَاتِلُ الْجَهْلِ وَ مُكْسِبُ النُّبْلِ»[۱۷].
راهی دیگر نیز برای تبیین سهم علم و علمآموزی در پرورش قوه عاقله هست. سه گروه روایاتی که گذشت، به گونهای مستقیم به این موضوع پرداختهاند، اما به گونه نامستقیم و به وساطت موضوعاتی مانند فکر نیز میتوان پرورش عقل از راه علم را اثبات کرد. برای مثال، با انضمام و تلفیق این روایات که علم، فکر را توانمند میکند[۱۸] و فکر، روشن کننده[۱۹] و صیقل دهنده[۲۰] عقل است، نتیجه میگیریم که «علم، روشن کننده و صیقل دهنده عقل است».
در پایان شایسته است روایتی دیگر را نیز ذکر کنیم که هرچند از حضرت علی (ع) نیست، شاهدی دیگر بر پرورش عقل از راه فکر است. امام صادق (ع) میفرماید: «پرنگری در علم، عقل را میگشاید»[۲۱].[۲۲]
کسب دانش نیازمندیها
از آنجا که رفع هر گونه کاستی و فقری در زندگی یا پیشگیری از آن مترتب بر شناخت نیاز و علم به دفع و رفع آن است، امیر مؤمنان علی(ع) برخورداری از دانش نیازمندیها را از بهترین راهکارهای تأمین نیازهای زندگی و مقابله با فقر معرفی کرده است: «سزاوارترین علوم و فنونی که میباید جوانان و نوجوانان آن را بیاموزند، دانش نیازمندیهای آینده آنها است»[۲۳]. این فراخوانی اولاً حاکی از نیازهای پیچیده انسان و نیاز او به دانش آن در رفع و پیشگیری از آن است، ثانیاً هشدار میدهد علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد، نه پس از سیطره آن بر زندگی و نیازمندشدن به بیگانگانی که در پی سروری بر دیگرانند؛ درحالیکه خود به دور از غفلت و کسب دانش آن شایسته سربلند و سرافرازی همواره خود میباشد. از همین رو آن حضرت در بیان دیگری بر کسب دانش در جوانی و نوجوانی برای نیل به سروری و سیادت در بزرگسالی تأکید کرده است: «دانش را در خُردسالی فرا بگیرید تا در بزرگسالی بر دیگران سیادت و سروری کنید نه اینکه دیگران با کسب علم نیاز خویش برآورند و شما در رفع نیازتان نیازمند آنان باشید و با دستی تهی ناگزیر از پذیرش برتری آنها باشید»[۲۴].[۲۵]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ح۹۵۰.
- ↑ گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۵۷.
- ↑ گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۰۲۶.
- ↑ الف: الغَرِيزَةُ: الطبيعةُ و القريحةُ و السَّجِيَّة من خير أَو شر؛ (لسان العرب، ج۱۰، ص۵۰). ب: غریزه: قریحه، سرشت، طبیعت، (بستانی، فؤاد افراد، فرهنگ جدید عربی به فارسی، ص۳۹۲).
- ↑ درباره «تزکیه» باید به این نکته توجه داشت که این واژه از ریشه «زکوة» گرفته شده که در اصل به معنای «نمو و زیادت» است. (فراهیدی، کتاب العین، ص۷۵۸؛ مفردات الفاظ القرآن، ص۳۸۰) اصل زکوة- چنانکه طبرسی و راغب گفتهاند- به معنی نمو و زیادت است. همچنین است قول قاموس و اقرب و صحاح که زکوة را نمو گفتهاند. (قاموس قرآن، ج۳، ص۱۶۸). البته در قرآن، این ماده در دو معنای دیگر نیز استعمال شده است، یکی «طهارت و پاکیزگی» مانند: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا﴾ و دیگری «مدح و ستایش» مانند: ﴿فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ﴾ (قاموس قرآن، ج۳، ص۱۶۹) بدیهی است که در روایات پیشگفته، تزکیه نمیتواند به معنای تطهیر و یا مدح باشد و با همان معنای ریشهای، یعنی «نمو و زیادت» تناسب دارد.
- ↑ فرهنگ جدید عربی - فارسی، ص۴۴۰.
- ↑ این تصدیقات ما قبل تجربه، فطری عقل است؛ اما نه معنایی که عقلگرایان غربی (Rationalists) از قبیل دکارت پنداشتهاند. بدون شک، آدمی در آغاز تولد، بنابه ادله نقلی (مانند آیه ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا﴾) و عقلی، فاقد هیچ تصدیقی و حتی تصوری نیست. اما پس از فراهم آمدن مواد خام اولیه، یعنی تصورات حسی، بدون احتیاج به آموزش و معلم و تجربه و استدلال، میتواند تصدیقات نظری و عقلانی خاصی داشته باشد. (برای آشنایی بیشتر، ر. ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۶۱۲-۶۱۵ و ۴۷۴ - ۴۸۳ و ج۶، ص۳۳۲ - ۳۳۴ و ۳۴۷؛ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۱، ص۲۳۸-۲۴۰؛ المیزان، ج۵، ص۲۶۱؛ شیروانی، علی، سرشت انسان، ص۶۹-۷۴). فطرت عقل. از زاویه دیگری هم قابل توجه است و آن فطری بودن «روش تفکر» است. اگرچه قرآن کریم صریحاً نمیگوید که باید چنین اندیشید، روش عقلا را امضا کرده است و با ما هم با همین روش سخن گفته است. (جوادی آملی، عبدالله، به نقل از مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، ص۱۹۶) علامه طباطبایی در این زمینه مینویسد: و لم یعین فی الکتاب العزیز هذا الفکر الصحیح القیم الذی یندب الیه الا انه احال فیه إلی ما یعرفه الناس بحسب عقولهم الفطریة و ادراکهم المرکوز فی نفوسهم، و انک لو تتبعت الکتاب الالهی ثم تدبرت فی آیاته وجدت ما لعله یزید علی ثلاث مائة آیة تتضمن دعوة الناس الی التفکر... (المیزان، ج۵، ص۲۶۰).
- ↑ برای آشنایی بیشتر، ر. ک: مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۳۰۳-۳۱۱ و ۲۹۱-۲۹۲؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۶ مقاله «ادراکات اعتباری». دقیقاً به جهت همین بینیازی اولیات به حد وسط است که اینگونه قضایا، اولی و مقدم بر حس و تجربه و معقول محضاند. باز هم تأکید میکنیم که درک و تصدیق این قضایا هر چند مقتضای ساختمان ذهن آدمی و فطری آن است، معنای این سخن، آن نیست که انسان، از همان ابتدای تولد، بالفعل واجد آنها است. بدون شک، هر تصدیقی مسبوق به تصور و هر تصوری (اعم از تصورات کلی و تصورات جزئی، و تصورات کلی، اعم از معقولات اولی یا مفاهیم ماهوی، و معقولات ثانیه فلسفی و معقولات ثانیه منطقی) مسبوق به حس است؛ لذا از ارسطو جملهای را نقل میکنند که من فقد حسا فقد علما. سخن در این است که هرگاه عناصر تصوری اولیات فراهم آمد، ذهن خود به خود و بدون نیاز به تشکیل قیاس و صغری و کبری، و صرفاً با تصور طرفین این قضایا آنها را تصدیق میکند.
- ↑ مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۲۸۱-۲۸۲. یادآور میشویم که بر اساس تعاریفی که در این تحقیق، از عقل نظری و عقل عملی ارائه گردید، تأثیر روش علمآموزی در تربیت عقل به این ترتیب خواهد بود که استفاده از آن، اولاً و بالذات موجب تربیت و تکامل عقل نظری و ثانیاً و بالعرض باعث تربیت و تکامل عقل عملی میگردد.
- ↑ گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۹۲.
- ↑ گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۹۱.
- ↑ «الْعِلْمُ يُنْجِي مِنَ الِارْتِبَاكِ فِي الْحَيْرَةِ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۹۲).
- ↑ افزون بر این عقل نظری دو قسم ادراک دارد: ادراکات نظری (مانند خدا هست، نبوت و رسالت هست، معاد هست و...) و ادراکات عملی (مانند اطاعت از خدا و پیامبر و امام، خیر است، معصیت بد است و...) انسان مؤمن و معتقد (ایمان و اعتقاد از شئون عقل عملی است) در سایه بینش و معرفتی که در ناحیه عقل نظری کسب کرده، واجبات و مستحبات را به جای میآورد و از محرمات و مکروهات- و در مدارج بالاتر، از مباحات - میپرهیزد. پس عقل نظری، اساس عقل عملی است.
- ↑ گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۵۰.
- ↑ گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۶۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۱، ص۱۶۶.
- ↑ گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۹۱.
- ↑ «الْعِلْمُ يُنْجِدُ الْفِكْرَ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۰۰۰).
- ↑ «الْفِكْرُ يُنِيرُ اللُّبَّ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۱۵۸).
- ↑ «الْفِكْرُ جِلَاءُ الْعُقُولِ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۱۵۸).
- ↑ «كَثْرَةُ النَّظَرِ فِي الْعِلْمِ يَفْتَحُ الْعَقْلَ»؛ (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص۱۵۹) باید توجه داشت که بنا بر فرمایش امام دهم، حضرت هادی (ع)، در زیارت جامعه کبیره که «أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ» هیچگونه تفرقه و تشتتی میان بیانات ائمه معصومین (ع) وجود ندارد و بیانات نورانی آنها به مصداق ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾ همگی از منبع متقن و خطاناپذیر وحی سرچشمه میگیرد و از هر گونه شائبه هوا و هوس، مصون و محفوظ است.
- ↑ بهشتی، سعید، مقاله «تربیت عقلانی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۱۹۷-۲۰۱.
- ↑ «أولى الأشياء أن يتعلمها الأحداث الأشياء التي إذا صاروا رجالا احتاجوا إليها» (ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۲۰، ص۳۳۳).
- ↑ «تعلموا العلم صغارا تسودوا به كبارا» (عبدالحمید بن هبةالله، ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۶۷).
- ↑ علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۵۹۹.