ابوسعید خدری: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'توضیح تصویر = تصویر قدیمی مدینه' به 'توضیح تصویر = تصویر کهنی از مدینه') |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابوسعید خدری در | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل = ابوسعید خدری | مداخل مرتبط = [[ابوسعید خدری در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
{{جعبه اطلاعات اصحاب | |||
| نام = ابوسعید خدری | |||
| مشهور به = | |||
| نام تصویر = تصویر قدیمی مدینه.jpg | |||
| عرض تصویر = | |||
| توضیح تصویر = تصویر کهنی از مدینه | |||
| نام کامل = سعد بن مالک بن سنان خزرجی | |||
| نامهای دیگر = | |||
| جنسیت = مرد | |||
| کنیه = | |||
| لقب = | |||
| اهل = | |||
| از قبیله = [[خزرج]] | |||
| از تیره = [[بنی عوف بن حارث]] | |||
| پدر = [[مالک بن سنان]] | |||
| مادر = [[انیسه بنت ابوحارثه]] | |||
| همسر = | |||
| پسر = | |||
| دختر = | |||
| خواهر = | |||
| برادر = | |||
| خویشاوندان = | |||
| وابستگان = | |||
| تاریخ تولد = | |||
| محل تولد = | |||
| محل زندگی = [[مدینه]] | |||
| تاریخ درگذشت = [[۷۳ هجری]] | |||
| محل درگذشت = [[مدینه]] | |||
| تاریخ شهادت = | |||
| محل شهادت = | |||
| طول عمر = | |||
| محل دفن = [[قبرستان بقیع]] | |||
| دین = | |||
| مذهب = | |||
| از اصحاب = {{فهرست جعبه افقی| [[پیامبر خاتم]] | [[امام علی]] }} | |||
| از طبقه = | |||
| در جنگ = {{فهرست جعبه افقی| [[غزوه بنیالمصطلق]] | [[جنگ صفین]] || [[جنگ نهروان]] }} | |||
| نقشها = | |||
| فعالیتها = | |||
| علت شهرت = | |||
| علت درگذشت = | |||
| علت شهادت = | |||
| راوی از = | |||
| روایات مشهور = | |||
| مشایخ او = | |||
| راویان از او = | |||
| آخرین راوی از او = | |||
}} | |||
== | == آشنایی اجمالی == | ||
نام وی، [[سعد بن مالک بن سنان خزرجی]] از خُدره، تیرهای از [[بنی عوف بن حارث]] است<ref>ابن کلبی، ج۲، ص۷۲.</ref>. او از مشاهیر و جوانترین فقهای [[صحابه]] [[مدینه]] به شمار میآمد<ref>ابن سعد، ج۲، ص۲۸۵؛ ذهبی، العبر، ج۱، ص۶۱.</ref>. خدره، جد اعلای ابوسعید به ابجر<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۳۸.</ref> و نیای سوم او به سنان [[شهید]] [[شهرت]] داشت<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۳۵.</ref>. مادرش انیسه دختر ابوحارثه از تیره بنی نجار بود<ref>خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۱۶۶.</ref>، ابوسعید در [[احد]] سیزده سال داشت و پدرش بر شرکت او در [[جنگ]] پافشاری کرد، اما [[رسول خدا]] {{صل}} به دلیل کم بودن سن ابوسعید، مانع شرکت او در جنگ [[أحد]] شد<ref>بلاذری، ج۱، ص۳۸۶؛ ذهبی، تاریخ، ج۵، ص۵۵۳.</ref>، اما خود مالک بن سنان در [[جنگ احد]] به [[شهادت]] رسید <ref>واقدی، ج۱، ص۳۰۲.</ref>. گویا ابوسعید نخستین بار در [[غزوه]] [[ | نام وی، [[سعد بن مالک بن سنان خزرجی]] از خُدره، تیرهای از [[بنی عوف بن حارث]] است<ref>ابن کلبی، ج۲، ص۷۲.</ref>. او از مشاهیر و جوانترین فقهای [[صحابه]] [[مدینه]] به شمار میآمد<ref>ابن سعد، ج۲، ص۲۸۵؛ ذهبی، العبر، ج۱، ص۶۱.</ref>. خدره، جد اعلای ابوسعید به ابجر<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۳۸.</ref> و نیای سوم او به سنان [[شهید]] [[شهرت]] داشت<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۳۵.</ref>. مادرش انیسه دختر ابوحارثه از تیره بنی نجار بود<ref>خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۱۶۶.</ref>، ابوسعید در [[احد]] سیزده سال داشت و پدرش بر شرکت او در [[جنگ]] پافشاری کرد، اما [[رسول خدا]] {{صل}} به دلیل کم بودن سن ابوسعید، مانع شرکت او در جنگ [[أحد]] شد<ref>بلاذری، ج۱، ص۳۸۶؛ ذهبی، تاریخ، ج۵، ص۵۵۳.</ref>، اما خود مالک بن سنان در [[جنگ احد]] به [[شهادت]] رسید <ref>واقدی، ج۱، ص۳۰۲.</ref>. گویا ابوسعید نخستین بار در [[غزوه]] [[بنیالمصطلق]] شرکت کرد و در آن ایام پانزده سال داشت<ref>واقدی، ج۱، ص۴۱۳؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۳۸.</ref>. او بعد از آن، در تمام [[غزوات]] رسول خدا {{صل}} شرکت کرد<ref>مزی، ج۷، ص۱۱۵.</ref>. | ||
رسول خدا {{صل}} میان وی و حویصه [[پیمان برادری]] بست<ref>ابن سعد، ج۲، ص۹۶.</ref>. ابوسعید در جنگهای [[صفین]] و [[نهروان]] [[امام علی]] {{ع}} را در [[نبرد]] با [[ | رسول خدا {{صل}} میان وی و حویصه [[پیمان برادری]] بست<ref>ابن سعد، ج۲، ص۹۶.</ref>. ابوسعید در جنگهای [[صفین]] و [[نهروان]] [[امام علی]] {{ع}} را در [[نبرد]] با [[قاسطین]] و [[مارقین]] [[همراهی]] کرد<ref>طوسی، رجال، ص۴۳؛ سید مرتضی ص۱۴۲.</ref>. ظاهرا علت شرکت او در این [[جنگها]]، [[حدیثی]] است که نقل کرده است: رسول خدا {{صل}} ما را به جنگ [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و مارقین [[امر]] کرد. گفتیم: یا [[رسول الله]]! ما را به جنگ با این گروه همراه چه کسی امر میکنی. فرمود: «همراه [[علی بن ابی طالب]]»<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۴۵۹؛ ابن عساکر، ص۴۲ و ۴۷۱.</ref>. وی احادیثی بر [[ضد]] [[بنی امیه]]، از رسول خدا {{صل}} نقل کرده است<ref>بلاذری، ج۵، ص۱۳۶.</ref>. [[عثمان بن عفان]] در [[زمان]] [[خلافت]] خویش در [[نماز]] عیدین ([[عید قربان]] و [[فطر]]) [[خطبه]] نماز را قبل از نماز میخواند. ابوسعید، [[جابر انصاری]] و [[براء بن عازب]] این را خلاف [[سنت پیامبر]] میدانستند<ref> نووی، ج۵، ص۱۱.</ref>. [[مروان بن حکم]] نیز به [[پیروی]] از [[عثمان]]، خواست [[خطبه]] عیدین را قبل از [[نماز]] بخواند، ولی ابوسعید با توجه به [[سنت رسول خدا]] {{صل}}، مانع از رفتن او به [[منبر]] شد و آن دو درگیر شدند<ref>مسلم، ج۱، ص۲۴۲؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۰، ۲۰، ۵۲، ۵۴ و ۹۲؛ به نقل از شهرستانی، ج۲، ص۴۲۴.</ref>. او بعد از [[خلافت]] [[معاویه]]، به اعمال [[خلاف شرع]] او [[اعتراض]] داشت و برای این منظور به [[شام]] رفت <ref>ابن عساکر، ج۱۰، ص۲۷۲.</ref>، او در [[واقعه حره]] مورد [[هجوم]] [[بنی امیه]] قرار گرفت<ref>ابن کثیر، ج۸، ص۲۴۲؛ ذهبی، تاریخ، ج۳، ص۲۲۱.</ref> و پس از خلافت [[مروان]]، به بدعتهای او نیز اعتراض کرد<ref>صفدی، ج۱۵، ص۱۴۸.</ref>. [[ابن سعد]] گفته است: ابوسعید [[امام حسین]] {{ع}} را از [[قیام]] علیه [[حکومت]] ([[یزید]]) منع کرد<ref>ابن سعد، ج۱۰، ص۴۴۵.</ref>، ولی به نقل [[ابن کثیر]]<ref>ابن کثیر، ج۸، ص۱۷۴.</ref>، ابوسعید در مورد وفای [[اهل کوفه]] [[تردید]] داشت و به [[سخنان امام علی]] {{ع}} استناد میکرد که از آنان [[راضی]] نبود. [[روایت]] زیر نیز که از ابوسعید نقل شده، بیشتر با نقل ابن کثیر سازگار است که گفته: «هر کس منکری را ببیند و بتواند، باید از آن جلوگیری کند. اگر نتواند، باید با زبانش او را [[نهی]] کند. اگر با زبان نیز نتوانست، باید قلباً از او [[بیزاری]] جوید و این از ضعیفترین [[درجات ایمان]] است»<ref>طوسی، خلاف، ج۱، ص۶۶۴.</ref>. | ||
در [[واقعه کربلا]]، هنگامی که [[امام حسین]] {{ع}} در مقابل [[لشکر]] یزید قرار گرفت، با قول [[رسول خدا]] {{متن حدیث| اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ }}<ref>احمد بن حنبل، ج۳، ص۳؛ ترمذی، ج۵، ص۳۲۱.</ref>؛ بر آنان [[احتجاج]] کرد و فرمود: | در [[واقعه کربلا]]، هنگامی که [[امام حسین]] {{ع}} در مقابل [[لشکر]] یزید قرار گرفت، با قول [[رسول خدا]] {{متن حدیث| اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ }}<ref>احمد بن حنبل، ج۳، ص۳؛ ترمذی، ج۵، ص۳۲۱.</ref>؛ بر آنان [[احتجاج]] کرد و فرمود: «اگر این سخن را از من قبول ندارید، از ابوسعید خدری بپرسید». همچنین فرمود: «در روی کره [[زمین]] برای رسول خدا {{صل}} پسری جز من باقی نمانده است. اگر نمیدانید، از ابوسعید سؤال کنید»<ref>طبری، ج۵، ص۴۲۵.</ref>. ابوسعید در سال ۷۳ هجری همراه [[سلمة بن اکوع]] با [[عبدالملک]] [[بیعت]] کرد<ref>ابن سعد، ج۵، ص۱۷۷.</ref>. | ||
[[روایات]] زیادی از او در کتابهای [[فقهی]] [[شیعه]] و [[سنی]] نقل شده<ref>طوسی، خلاف، ج۱، ص۴۸۱.</ref> و [[شیخ طوسی]]، بسیاری از فتواهای ابوسعید را در [[مدینه]] نقل کرده است<ref>طوسی، خلاف، ج۱، ص۱۲۴ و ۳۱۹.</ref>. او روایات بسیاری از [[رسول خدا]] {{صل}} به صورت مستقیم یا از طریق [[امام علی]] {{ع}}، [[اسید بن حضیر]]، [[جابر بن عبدالله]]، [[زید بن ثابت]] و... نقل کرده و تعداد زیادی از [[صحابه]] و [[تابعین]] از او [[روایت]] نقل کردهاند<ref>مزی، ج۷، ص۱۰۳؛ طبرانی، ج۶، ص۳۴.</ref>. بخشی از روایات او، در [[فضایل امام علی]] {{ع}} و [[اهل بیت]] {{ع}} است. از آن جمله است: او از رسول خدا {{صل}} نقل کرده که [[آیه تطهیر]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>، در خانهای که [[علی بن ابی طالب]]، [[حضرت فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{ع}} در آن بودند، نازل شد<ref>محقق حلی، المعتبر، ج۱، ص۲۲.</ref>. سپس گفته است: بعد از [[نزول]] این [[آیه]]، رسول خدا {{صل}}، آنان را جمع کرد، سپس کسایی بر سرشان انداخت و فرمود: | [[روایات]] زیادی از او در کتابهای [[فقهی]] [[شیعه]] و [[سنی]] نقل شده<ref>طوسی، خلاف، ج۱، ص۴۸۱.</ref> و [[شیخ طوسی]]، بسیاری از فتواهای ابوسعید را در [[مدینه]] نقل کرده است<ref>طوسی، خلاف، ج۱، ص۱۲۴ و ۳۱۹.</ref>. او روایات بسیاری از [[رسول خدا]] {{صل}} به صورت مستقیم یا از طریق [[امام علی]] {{ع}}، [[اسید بن حضیر]]، [[جابر بن عبدالله]]، [[زید بن ثابت]] و... نقل کرده و تعداد زیادی از [[صحابه]] و [[تابعین]] از او [[روایت]] نقل کردهاند<ref>مزی، ج۷، ص۱۰۳؛ طبرانی، ج۶، ص۳۴.</ref>. بخشی از روایات او، در [[فضایل امام علی]] {{ع}} و [[اهل بیت]] {{ع}} است. از آن جمله است: او از رسول خدا {{صل}} نقل کرده که [[آیه تطهیر]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>، در خانهای که [[علی بن ابی طالب]]، [[حضرت فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{ع}} در آن بودند، نازل شد<ref>محقق حلی، المعتبر، ج۱، ص۲۲.</ref>. سپس گفته است: بعد از [[نزول]] این [[آیه]]، رسول خدا {{صل}}، آنان را جمع کرد، سپس کسایی بر سرشان انداخت و فرمود: «خدایا! اینان اهل بیت من هستند. [[پلیدی]] را از آنان دور کن و پاکشان گردان»<ref>حاکم حسکانی، ج۲، ص۳۸ و در، ج۵، ص۱۹۸؛ ابن عساکر، ترجمه امام حسین {{ع}}، ص۱۰۸؛ مقریزی، ص۲۹.</ref>، همچنین از اوست: رسول خدا {{صل}} چهل صبح بر در [[خانه علی]] میآمد و بعد از آنکه بر فاطمه {{ع}} وارد میشود، میفرمود: «[[سلام]] بر شما اهل بیت و [[رحمت]] و [[برکات]] [[خداوند]] بر شما باد»<ref>حاکم حسکانی، ج۲، ص۴۲ و ۴۴؛ میثمی، ج۹، ص۱۶۹.</ref> و تا یه ماه نیز در موقع هر [[نماز]]، در [[خانه فاطمه]] {{ع}} میآمد و میفرمود: {{متن حدیث|الصلاة الصلاة}}؛ و سپس آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ }} را قرائت میکرد<ref>اردبیلی، ص۵۱.</ref>. شخصی به ابوسعید گفت: [[علی]] تو را [[نکوهش]] کرده که از او [[تخلف]] کردی. ابوسعید گفت: سه چیز به [[علی بن ابی طالب]] داده شد که اگر یکی از آنها را به من میدادند، از [[دنیا]] و هر چه در آن است برای من محبوبتر بود. سپس [[فضایل امام علی]] {{ع}} را از [[سخنان رسول خدا]] {{صل}} در [[حدیث سد ابواب]]، [[خیبر]] و [[غدیر خم]] یاد کرد<ref>کوفی، مناقب، ج۲، ص۴۵۹؛ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۱۶.</ref>. همچنین از او نقل شده است: ما گروه [[انصار]]، [[منافقان]] را به [[دشمنی]] علی بن ابی طالب {{ع}} میشناختیم<ref>بلاذری، ج۲، ص۳۵۰؛ طوسی، اختیار، ج۱، ص۲۱۰؛ ابن عساکر، ج۴۲، ص۲۸۵.</ref>. | ||
برخی [[روایات]] دیگر او در فضایل امام علی {{ع}} چنین است که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث| أَنَا مَدِينَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا }}<ref>ابن کثیر، ج۱، ص۲۱۱ و ج۷، ص۳۷۵.</ref>؛ [[حدیث غدیر]]، [[حدیث منزلت]] و [[حدیث رایت]] - {{متن حدیث| لَأُعْطِيَنَّ اَلرَّايَةَ }}<ref>بلاذری، ج۲، ص۳۴۸؛ ابن سعد، ج۳، ص۱۷.</ref>. او در مقابل، خبر فرار [[عمر]] را در [[جنگ خیبر]] نقل کرده است<ref>سید المرتضی، ج۴، ص۱۰۵. در منابع اهل سنت، نام فرار کننده به جای عمر، فلان و فلان نقل شده است؛ ر. ک: ابن کثیر، ج۴، ص۲۱۱ و ج۷، ص۳۷۵.</ref>، [[سهم بن حصین اسدی]] میگوید: من و [[عبدالله بن علقمه]] به [[مکه]] آمدیم. [[عبدالله]] مدتها بود به علی {{ع}} [[ناسزا]] میگفت! به او گفتم: آیا مایلی با ابوسعید خدری [[دیدار]] کنی؟ قبول کرد و باهم نزد او رفتیم. عبدالله از ابوسعید پرسید: آیا درباره علی از رسول خدا {{صل}} فضیلتی شنیدهای؟ گفت: بله پس از آنکه آن را برای تو بیان کردم، آن را از [[مهاجر]] و انصار نیز بپرس. رسول خدا {{صل}} [[روز غدیر خم]] با تأکید فرمود: | برخی [[روایات]] دیگر او در فضایل امام علی {{ع}} چنین است که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث| أَنَا مَدِينَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا }}<ref>ابن کثیر، ج۱، ص۲۱۱ و ج۷، ص۳۷۵.</ref>؛ [[حدیث غدیر]]، [[حدیث منزلت]] و [[حدیث رایت]] - {{متن حدیث| لَأُعْطِيَنَّ اَلرَّايَةَ }}<ref>بلاذری، ج۲، ص۳۴۸؛ ابن سعد، ج۳، ص۱۷.</ref>. او در مقابل، خبر فرار [[عمر]] را در [[جنگ خیبر]] نقل کرده است<ref>سید المرتضی، ج۴، ص۱۰۵. در منابع اهل سنت، نام فرار کننده به جای عمر، فلان و فلان نقل شده است؛ ر. ک: ابن کثیر، ج۴، ص۲۱۱ و ج۷، ص۳۷۵.</ref>، [[سهم بن حصین اسدی]] میگوید: من و [[عبدالله بن علقمه]] به [[مکه]] آمدیم. [[عبدالله]] مدتها بود به علی {{ع}} [[ناسزا]] میگفت! به او گفتم: آیا مایلی با ابوسعید خدری [[دیدار]] کنی؟ قبول کرد و باهم نزد او رفتیم. عبدالله از ابوسعید پرسید: آیا درباره علی از رسول خدا {{صل}} فضیلتی شنیدهای؟ گفت: بله پس از آنکه آن را برای تو بیان کردم، آن را از [[مهاجر]] و انصار نیز بپرس. رسول خدا {{صل}} [[روز غدیر خم]] با تأکید فرمود: «آیا من به [[مؤمنان]] از خودشان اولی نیستم؟» و این [[پرسش]] را سه بار تکرار کرد. سپس فرمود: «ای علی! نزدیک بیا». پس دستهای او را بلند کرد و فرمود: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ ....}}؛ پس از سخنان ابوسعید، [[عبدالله بن علقمه]] [[توبه]] کرد<ref>بخاری، ج۴، ص۱۹۳؛ طوسی، امالی، ص۲۴۷.</ref>. ابوسعید [[روز جمعه]] در سال ۷۴ هجری و در ۹۴ سالگی در [[مدینه]] درگذشت و در [[بقیع]] مدفون شد<ref>خلیفة بن خیاط، التاریخ، ص۲۰۸؛ طبری، ج۱، ص۵۲۶؛ ابونعیم، ج۳، ص۱۲۶۱.</ref>. برخی، از [[صحابه]] دیگری به نام [[ابوسلمه خدری]] نام بردهاند که این [[اشتباه]]، ناشی از «سقط» و افتادن واژه «عن» از بین ابوسلمه و خدری است<ref>ابن حجر، ج۷، ص۱۷۰.</ref><ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوسعید خدری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۴۰-۳۴۱.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۱۶: | خط ۶۴: | ||
* [[دانش تفسیر قرآن]] | * [[دانش تفسیر قرآن]] | ||
* [[مفسران اهل سنت]] | * [[مفسران اهل سنت]] | ||
* [[خزرج]] (قبیله) | |||
* [[بنی عوف بن حارث]] (قبیله) | |||
* [[مالک بن سنان]] (پدر) | |||
* [[انیسه بنت ابوحارثه]] (مادر) | |||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
خط ۳۲: | خط ۸۴: | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||
[[رده:اصحاب پیامبر]] | [[رده:اصحاب پیامبر]] | ||
[[رده:اصحاب امام علی]] | |||
[[رده:خزرج]] | |||
[[رده:بنی عوف بن حارث]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۰:۰۰
ابوسعید خدری | |
---|---|
نام کامل | سعد بن مالک بن سنان خزرجی |
جنسیت | مرد |
از قبیله | خزرج |
از تیره | بنی عوف بن حارث |
پدر | مالک بن سنان |
مادر | انیسه بنت ابوحارثه |
محل زندگی | مدینه |
درگذشت | ۷۳ هجری، مدینه |
محل آرامگاه | قبرستان بقیع |
از اصحاب | |
حضور در جنگ | |
آشنایی اجمالی
نام وی، سعد بن مالک بن سنان خزرجی از خُدره، تیرهای از بنی عوف بن حارث است[۱]. او از مشاهیر و جوانترین فقهای صحابه مدینه به شمار میآمد[۲]. خدره، جد اعلای ابوسعید به ابجر[۳] و نیای سوم او به سنان شهید شهرت داشت[۴]. مادرش انیسه دختر ابوحارثه از تیره بنی نجار بود[۵]، ابوسعید در احد سیزده سال داشت و پدرش بر شرکت او در جنگ پافشاری کرد، اما رسول خدا (ص) به دلیل کم بودن سن ابوسعید، مانع شرکت او در جنگ أحد شد[۶]، اما خود مالک بن سنان در جنگ احد به شهادت رسید [۷]. گویا ابوسعید نخستین بار در غزوه بنیالمصطلق شرکت کرد و در آن ایام پانزده سال داشت[۸]. او بعد از آن، در تمام غزوات رسول خدا (ص) شرکت کرد[۹].
رسول خدا (ص) میان وی و حویصه پیمان برادری بست[۱۰]. ابوسعید در جنگهای صفین و نهروان امام علی (ع) را در نبرد با قاسطین و مارقین همراهی کرد[۱۱]. ظاهرا علت شرکت او در این جنگها، حدیثی است که نقل کرده است: رسول خدا (ص) ما را به جنگ ناکثین، قاسطین و مارقین امر کرد. گفتیم: یا رسول الله! ما را به جنگ با این گروه همراه چه کسی امر میکنی. فرمود: «همراه علی بن ابی طالب»[۱۲]. وی احادیثی بر ضد بنی امیه، از رسول خدا (ص) نقل کرده است[۱۳]. عثمان بن عفان در زمان خلافت خویش در نماز عیدین (عید قربان و فطر) خطبه نماز را قبل از نماز میخواند. ابوسعید، جابر انصاری و براء بن عازب این را خلاف سنت پیامبر میدانستند[۱۴]. مروان بن حکم نیز به پیروی از عثمان، خواست خطبه عیدین را قبل از نماز بخواند، ولی ابوسعید با توجه به سنت رسول خدا (ص)، مانع از رفتن او به منبر شد و آن دو درگیر شدند[۱۵]. او بعد از خلافت معاویه، به اعمال خلاف شرع او اعتراض داشت و برای این منظور به شام رفت [۱۶]، او در واقعه حره مورد هجوم بنی امیه قرار گرفت[۱۷] و پس از خلافت مروان، به بدعتهای او نیز اعتراض کرد[۱۸]. ابن سعد گفته است: ابوسعید امام حسین (ع) را از قیام علیه حکومت (یزید) منع کرد[۱۹]، ولی به نقل ابن کثیر[۲۰]، ابوسعید در مورد وفای اهل کوفه تردید داشت و به سخنان امام علی (ع) استناد میکرد که از آنان راضی نبود. روایت زیر نیز که از ابوسعید نقل شده، بیشتر با نقل ابن کثیر سازگار است که گفته: «هر کس منکری را ببیند و بتواند، باید از آن جلوگیری کند. اگر نتواند، باید با زبانش او را نهی کند. اگر با زبان نیز نتوانست، باید قلباً از او بیزاری جوید و این از ضعیفترین درجات ایمان است»[۲۱].
در واقعه کربلا، هنگامی که امام حسین (ع) در مقابل لشکر یزید قرار گرفت، با قول رسول خدا « اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ »[۲۲]؛ بر آنان احتجاج کرد و فرمود: «اگر این سخن را از من قبول ندارید، از ابوسعید خدری بپرسید». همچنین فرمود: «در روی کره زمین برای رسول خدا (ص) پسری جز من باقی نمانده است. اگر نمیدانید، از ابوسعید سؤال کنید»[۲۳]. ابوسعید در سال ۷۳ هجری همراه سلمة بن اکوع با عبدالملک بیعت کرد[۲۴].
روایات زیادی از او در کتابهای فقهی شیعه و سنی نقل شده[۲۵] و شیخ طوسی، بسیاری از فتواهای ابوسعید را در مدینه نقل کرده است[۲۶]. او روایات بسیاری از رسول خدا (ص) به صورت مستقیم یا از طریق امام علی (ع)، اسید بن حضیر، جابر بن عبدالله، زید بن ثابت و... نقل کرده و تعداد زیادی از صحابه و تابعین از او روایت نقل کردهاند[۲۷]. بخشی از روایات او، در فضایل امام علی (ع) و اهل بیت (ع) است. از آن جمله است: او از رسول خدا (ص) نقل کرده که آیه تطهیر ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۲۸]، در خانهای که علی بن ابی طالب، حضرت فاطمه، حسن و حسین (ع) در آن بودند، نازل شد[۲۹]. سپس گفته است: بعد از نزول این آیه، رسول خدا (ص)، آنان را جمع کرد، سپس کسایی بر سرشان انداخت و فرمود: «خدایا! اینان اهل بیت من هستند. پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان»[۳۰]، همچنین از اوست: رسول خدا (ص) چهل صبح بر در خانه علی میآمد و بعد از آنکه بر فاطمه (ع) وارد میشود، میفرمود: «سلام بر شما اهل بیت و رحمت و برکات خداوند بر شما باد»[۳۱] و تا یه ماه نیز در موقع هر نماز، در خانه فاطمه (ع) میآمد و میفرمود: «الصلاة الصلاة»؛ و سپس آیه ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ ﴾ را قرائت میکرد[۳۲]. شخصی به ابوسعید گفت: علی تو را نکوهش کرده که از او تخلف کردی. ابوسعید گفت: سه چیز به علی بن ابی طالب داده شد که اگر یکی از آنها را به من میدادند، از دنیا و هر چه در آن است برای من محبوبتر بود. سپس فضایل امام علی (ع) را از سخنان رسول خدا (ص) در حدیث سد ابواب، خیبر و غدیر خم یاد کرد[۳۳]. همچنین از او نقل شده است: ما گروه انصار، منافقان را به دشمنی علی بن ابی طالب (ع) میشناختیم[۳۴].
برخی روایات دیگر او در فضایل امام علی (ع) چنین است که رسول خدا (ص) فرمود: « أَنَا مَدِينَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا »[۳۵]؛ حدیث غدیر، حدیث منزلت و حدیث رایت - « لَأُعْطِيَنَّ اَلرَّايَةَ »[۳۶]. او در مقابل، خبر فرار عمر را در جنگ خیبر نقل کرده است[۳۷]، سهم بن حصین اسدی میگوید: من و عبدالله بن علقمه به مکه آمدیم. عبدالله مدتها بود به علی (ع) ناسزا میگفت! به او گفتم: آیا مایلی با ابوسعید خدری دیدار کنی؟ قبول کرد و باهم نزد او رفتیم. عبدالله از ابوسعید پرسید: آیا درباره علی از رسول خدا (ص) فضیلتی شنیدهای؟ گفت: بله پس از آنکه آن را برای تو بیان کردم، آن را از مهاجر و انصار نیز بپرس. رسول خدا (ص) روز غدیر خم با تأکید فرمود: «آیا من به مؤمنان از خودشان اولی نیستم؟» و این پرسش را سه بار تکرار کرد. سپس فرمود: «ای علی! نزدیک بیا». پس دستهای او را بلند کرد و فرمود: « مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ ....»؛ پس از سخنان ابوسعید، عبدالله بن علقمه توبه کرد[۳۸]. ابوسعید روز جمعه در سال ۷۴ هجری و در ۹۴ سالگی در مدینه درگذشت و در بقیع مدفون شد[۳۹]. برخی، از صحابه دیگری به نام ابوسلمه خدری نام بردهاند که این اشتباه، ناشی از «سقط» و افتادن واژه «عن» از بین ابوسلمه و خدری است[۴۰][۴۱]
جستارهای وابسته
- دانش تفسیر قرآن
- مفسران اهل سنت
- خزرج (قبیله)
- بنی عوف بن حارث (قبیله)
- مالک بن سنان (پدر)
- انیسه بنت ابوحارثه (مادر)
منابع
پانویس
- ↑ ابن کلبی، ج۲، ص۷۲.
- ↑ ابن سعد، ج۲، ص۲۸۵؛ ذهبی، العبر، ج۱، ص۶۱.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۳۸.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۳۵.
- ↑ خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۱۶۶.
- ↑ بلاذری، ج۱، ص۳۸۶؛ ذهبی، تاریخ، ج۵، ص۵۵۳.
- ↑ واقدی، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ واقدی، ج۱، ص۴۱۳؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۳۸.
- ↑ مزی، ج۷، ص۱۱۵.
- ↑ ابن سعد، ج۲، ص۹۶.
- ↑ طوسی، رجال، ص۴۳؛ سید مرتضی ص۱۴۲.
- ↑ ابن اثیر، ج۲، ص۴۵۹؛ ابن عساکر، ص۴۲ و ۴۷۱.
- ↑ بلاذری، ج۵، ص۱۳۶.
- ↑ نووی، ج۵، ص۱۱.
- ↑ مسلم، ج۱، ص۲۴۲؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۰، ۲۰، ۵۲، ۵۴ و ۹۲؛ به نقل از شهرستانی، ج۲، ص۴۲۴.
- ↑ ابن عساکر، ج۱۰، ص۲۷۲.
- ↑ ابن کثیر، ج۸، ص۲۴۲؛ ذهبی، تاریخ، ج۳، ص۲۲۱.
- ↑ صفدی، ج۱۵، ص۱۴۸.
- ↑ ابن سعد، ج۱۰، ص۴۴۵.
- ↑ ابن کثیر، ج۸، ص۱۷۴.
- ↑ طوسی، خلاف، ج۱، ص۶۶۴.
- ↑ احمد بن حنبل، ج۳، ص۳؛ ترمذی، ج۵، ص۳۲۱.
- ↑ طبری، ج۵، ص۴۲۵.
- ↑ ابن سعد، ج۵، ص۱۷۷.
- ↑ طوسی، خلاف، ج۱، ص۴۸۱.
- ↑ طوسی، خلاف، ج۱، ص۱۲۴ و ۳۱۹.
- ↑ مزی، ج۷، ص۱۰۳؛ طبرانی، ج۶، ص۳۴.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ محقق حلی، المعتبر، ج۱، ص۲۲.
- ↑ حاکم حسکانی، ج۲، ص۳۸ و در، ج۵، ص۱۹۸؛ ابن عساکر، ترجمه امام حسین (ع)، ص۱۰۸؛ مقریزی، ص۲۹.
- ↑ حاکم حسکانی، ج۲، ص۴۲ و ۴۴؛ میثمی، ج۹، ص۱۶۹.
- ↑ اردبیلی، ص۵۱.
- ↑ کوفی، مناقب، ج۲، ص۴۵۹؛ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۱۶.
- ↑ بلاذری، ج۲، ص۳۵۰؛ طوسی، اختیار، ج۱، ص۲۱۰؛ ابن عساکر، ج۴۲، ص۲۸۵.
- ↑ ابن کثیر، ج۱، ص۲۱۱ و ج۷، ص۳۷۵.
- ↑ بلاذری، ج۲، ص۳۴۸؛ ابن سعد، ج۳، ص۱۷.
- ↑ سید المرتضی، ج۴، ص۱۰۵. در منابع اهل سنت، نام فرار کننده به جای عمر، فلان و فلان نقل شده است؛ ر. ک: ابن کثیر، ج۴، ص۲۱۱ و ج۷، ص۳۷۵.
- ↑ بخاری، ج۴، ص۱۹۳؛ طوسی، امالی، ص۲۴۷.
- ↑ خلیفة بن خیاط، التاریخ، ص۲۰۸؛ طبری، ج۱، ص۵۲۶؛ ابونعیم، ج۳، ص۱۲۶۱.
- ↑ ابن حجر، ج۷، ص۱۷۰.
- ↑ محمدی، رمضان، مقاله «ابوسعید خدری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۴۰-۳۴۱.