اثبات نقلی ضرورت امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = اثبات ضرورت امامت
| موضوع مرتبط = ضرورت امامت
| عنوان مدخل  = اثبات ضرورت امامت
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[اثبات عقلی ضرورت امامت]] - [[اثبات ضرورت امامت در کلام اسلامی]]
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
}}
}}


== [[دلیل]] [[قرآنی]] [[ضرورت امامت]] ==
== معناشناسی ==
آیاتی که در [[قرآن کریم]] [[ضرورت نبوت]] را اثبات می‌‌کند، بر [[ضرورت امامت]] و استمرار [[هدایت الهی]] بعد از [[نبی اکرم]] {{صل}} هم دلالت دارد مانند [[آیه کریمه]]: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>. بدیهی است که در صورت عدم استمرار [[وظائف]] [[رسول]] و در فرض نبودن [[هادی]] [[الهی]]، [[حجت]] بر [[انسان‌ها]] تمام نخواهد شد بلکه آنها بر [[خداوند]] [[حجت]] خواهند داشت. در [[قرآن کریم]] آیاتی هم بر [[ضرورت امامت]] و [[جانشینی]] [[نبی گرامی اسلام]] {{صل}} دلالت دارد که به یک [[آیه]] اشاره می‌‌گردد:
=== معنای لغوی ===
[[ضرورت]] در لغت به معنای نیاز، [[لزوم]] و انفکاک ‌ناپذیری است<ref>طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج‏۳ ص۳۷۳؛ حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۷ ص۱۲۴؛ مدنی شیرازی، علی خان بن أحمد، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول‏، ج۸ ص۲۹۰.</ref>. [[امامت]] نیز در لغت به معنای رهبری مسلمین یا [[رهبری عمومی]] بر [[مردم]] است<ref>جمعی از نویسندگان، معجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹.</ref>. به همین جهت در بیان معنای لغوی امام گفته شده است: "امام هر کسی یا چیزی است که در [[کارها]] به او [[اقتدا]] می‌‌شود"<ref>ابن فارس، احمد، معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷.</ref>. ترجمه فارسی [[امامت]]، [[پیشوایی]] و رهبری است<ref>بندر ریگی، محمد، فرهنگ جدید عربی فارسی، ص۱۰؛ عمید، حسن، فرهنگ عمید یک جلدی ص۱۸.</ref>.


'''[[آیه اولی الامر]]'''
=== معنای اصطلاحی ===
در اصطلاح [[قرآن]]، برای معنای امام، مصادیق متعددی بیان شده است که علاوه بر کاربرد آن برای [[انسان]]، برای دیگر موجودات هم به [[کار]] رفته است. امامانِ [[انسانی]]، همچون [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} و برخی [[ذریه]] او<ref>سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، [[حضرت اسحاق]] {{ع}} و [[یعقوب]] {{ع}}<ref>سوره انبیاء، آیه ۷۱ ـ ۷۳.</ref>، برخی از [[پیامبران بنی اسرائیل]]<ref>سجده، آیه ۲۴.</ref>، [[حضرت موسی]] {{ع}}<ref>سوره قصص، آیه ۵.</ref> و عبادالرحمن<ref>سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref> که به عنوان امام حق و [[فرعون]] و لشکریانش<ref>سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> و گروهی از [[مشرکین]]<ref>سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> به عنوان امام باطل به کار رفته است.


{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>
[[قرآن کریم]] در کاربردی دیگر از [[لوح محفوظ]]<ref>سوره یس، آیه ۱۲.</ref>، راه آشکار<ref>سوره حجر، آیه ۷۹.</ref> و [[کتب آسمانی]]<ref>سوره هود، آیه ۱۷، سوره احقاف، آیه ۱۲.</ref> به عنوان [[امامان]] غیر [[انسانی]] یاد کرده است که همه این معانی را [[آیه]] {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> شامل می‌‌شود. از منظر [[قرآن]]، [[امامت]] مقامی بالاتر از [[نبوت]] و [[رسالت]] است که پس از امتحانات سخت به برخی [[برگزیدگان الهی]] عطا می‌‌شود<ref>سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.


در این [[آیه کریمه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق و هم ردیف اطلاعت از [[خداوند تعالی]] و [[رسول]] {{صل}} قرار داده شده است و بدون تردید [[فرمان]] برداری و امتثال [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] لازم و ضروری است. بنابراین اطلاعات از [[اولی الامر]] هم لازم و ضروری است و [[لزوم]] اطلاعات هم مستلزم [[وجود امام]] است و این [[آیه کریمه]] [[ضرورت]] وجود [[اولی الامر]] در هر زمان را نیز ثابت می‌‌کند<ref>ر. ک: نقد المحصل، ص ۴۰۷ و امامت در بینش اسلامی، ص ۵۶ وامامت پژوهی، ص ۲۷۵ و تفتازانی (م ۷۹۳) در عداد ادله ضرورت امامت می‌‌گوید: {{عربی|و قد یتمسک بمثل قوله تعالی {{متن قرآن| أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹. {{عربی| و قوله {{صل}}:}}{{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}{{عربی| و قوله فان وجوب الطاعه و المعرفه یقتضی وجوب الحصول}} شرح المقاصد فی علم الکلام ج۲، ص ۲۷۵.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۶۵-۷۰</ref>.
با توجه به آنچه گفته شد روشن می‌‌شود مراد از [[ضرورت امامت]]، [[لزوم وجود امام]] یا وجوبِ [[وجود امام]] است به گونه‌ا‌ی که معنای وجود و [[وجوب]] از [[امامت]] انفکاک ناپذیر باشد و هیچ زمانی [[جامعه]] خالی از [[امام]] نباشد.


== [[دلیل]] [[روائی]] [[ضرورت امامت]] ==
در مجموع ضرورت امامت در قرآن، یعنی بررسی لزوم وجود امام یا [[وجوب وجود امام]] از منظر قرآن.
در [[روایات]] به بیان‌های مختلفی بر [[ضرورت امامت]] تاکید شده است:


'''[[امام]] برای [[اتمام حجت]]'''
== اثبات قرآنی ضرورت امامت ==
{{اصلی|اثبات ضرورت امامت در قرآن}}
آیاتی که در [[قرآن کریم]] [[ضرورت نبوت]] را اثبات می‌‌کند، بر [[ضرورت امامت]] و استمرار [[هدایت الهی]] بعد از [[نبی اکرم]] {{صل}} هم دلالت دارد<ref>سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>. بدیهی است که در صورت عدم استمرار [[وظائف]] [[رسول]] و در فرض نبودن [[هادی]] [[الهی]]، [[حجت]] بر [[انسان‌ها]] تمام نخواهد شد بلکه آنها بر [[خداوند]] [[حجت]] خواهند داشت. در [[قرآن کریم]] آیاتی هم بر [[ضرورت امامت]] و [[جانشینی]] [[نبی گرامی اسلام]] {{صل}} دلالت دارد<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]]، ص ۶۵-۷۰.</ref>.
# '''[[آیه اولی الامر]]:''' از آیاتی که دلالت بر ضرورت امامت می‌کند آیه اولی الامر است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. [[خداوند]] در این آیه، در کنار [[اطاعت]] از خود و [[پیامبر]]، [[اطاعت از اولی الامر]] را [[واجب]] نموده است و [[مؤمنین]] را [[مأمور]] به [[تبعیت]] از [[اولی الامر]] می‌‌کند و روشن است وجوب اطاعت از اولی الامر، فرع بر اصل وجود آنهاست<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>.<ref>ر.ک: جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۲۵۷.</ref>
# '''[[آیه صادقین]]:''' از دیگر آیاتی که دلالت بر [[ضرورت وجود امام]] می‌‌کند و برخی از اندیشمندان امامیه بدان استناد کرده‌اند<ref>عماد الدین طبری، تحفة الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، ص۱۵۴؛ بحار الأنوار، ج۲۴ ص۳۵؛ ملا مهدی نراقی‏‏، أنیس الموحدین، ص۱۹۳؛ مکارم شیرازی‏، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۳؛ میلانی‏، سید علی، تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۲، ص۷۹.</ref>، [[آیه صادقین]] است. [[خداوند متعال]] در این [[آیه]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. در این آیه [[خداوند]] [[دستور]] به همراهی با صادقین می‌‌دهد. همراهی با صادقین، مستلزم [[تبعیت]] و [[پیروی]] از آنان در همه امور است، بنابراین ضروری‌ست در هر زمانی صادقانی وجود داشته باشند تا [[امر خداوند]] به [[همراهی]] با آنان، محقق شود. مراد از راستگویانی که [[مؤمنان]] باتقوا باید با آنان معیت و همراهی داشته باشند نمی‌تواند غیر از هادیان الهی و [[امامان معصوم]] باشد، یعنی کسانی که در اعلا [[درجه]] [[صدق]] و [[راستگویی]] قرار دارند؛ لذا وقتی از [[امام رضا]] {{ع}} در مورد آیه سوال شد؛ حضرت فرمودند "مراد از [[صادقین]] [[امامان]] شما هستند و [[طاعت]] آنان [[گواه]] [[راستی]] و [[صداقت]] آنان است"<ref>{{متن حدیث|عن ابن أبی نصر عن أبی الحسن الرضا {{ع}} قال: سألته عن قول الله عز و جل‏ یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین‏ قال الصادقون هم الأئمة و الصدیقون‏ بطاعتهم}}‏؛ کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، الکافی، ج۱ ص۲۰۸.</ref>.<ref>ر.ک: جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص ۲۵۵؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]]، ص۱۲۵ ـ ۱۲۹.</ref>
# '''[[آیه هدایت]]:''' از آیاتی که [[ضرورت وجود امام]] معصوم در هر [[عصر]] و زمان استفاده می‌‌شود آیه هدایت است. در [[سوره رعد]] خطاب به [[پیامبر]] {{صل}} آمده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref>. برای هر گروهی، [[هدایت کننده]]‌ای هست. خداوند در این [[آیه]]، به صورت مجمل به حضور دائمی و همیشگی هادیان و رهنمایان خود بر روی [[زمین]] اشاره کرده است<ref>ر.ک: جمعی از نویسندگان، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۱۰۳.</ref>. با توجه به اینکه، کلمه «هاد» مطلق است معنایش این می‌‌شود که در هر زمانی یک [[هادی]] وجود دارد که در هر مسأله‌ای ما را به [[امر الهی]] [[هدایت]] می‌‌کند و هیچ اشتباهی در هدایتش وجود ندارد. بنابراین [[هدایت امت]] به عهده امامانی است که از طرف [[خداوند]] [[انتخاب]] شده است<ref>ر.ک: [[توفیق اسداف|اسداف، توفیق]]، [[ضرورت وجود دائمی امام در منابع فریقین (مقاله)|ضرورت وجود دائمی امام در منابع فریقین]]، ص۹۱؛ [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[قرآن و وجود امام مهدی (مقاله)| قرآن و وجود امام مهدی]]، ص۱۵۵.</ref>.


همان گونه که ارسال [[پیامبر]] و [[شریعت آسمانی]] برای [[هدایت]] و [[اتمام حجت]] بر خلق است در ادمه این کار [[وجود امام]] و [[جانشین رسول خدا]] {{صل}} نیز وسیله‌ای برای [[اتمام حجت]] است. [[امام صادق]] {{ع}} درباره ضروت [[امامت]] بر [[اتمام حجت]] می‌‌فرماید: {{متن حدیث|لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلَّا يَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَيْهِ}}<ref>«اگر مردم زمین تنها دو نفر باشند یکی از آن دو امام است و فرمود: آخرین کسی که بمیرد امام است تا کسی بر خدای عزوجل احتجاج نکند که او را بدون حجت واگذاشته است» کافی ج۱، ص ۱۷۹ {{عربی|بَابُ أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا رَجُلَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّةَ}} حدیث ۳.</ref>.
== اثبات روایی ضرورت امامت ==
[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در سخنی با [[کمیل بن زیاد نخعی]] می‌‌فرماید: آری، هرگز روی [[زمین]] خالی نمی‌شود از کسی که به [[حجّت الهی]] [[قیام]] کند خواه ظاهر و آشکار باشد یا خائف و پنهان، تا [[دلایل]] [[الهی]] و نشانه‌های روشن را [[باطل]] نگردد... [[خداوند]] به واسطه آنها حجتها و دلایلش را حفظ می‌‌کند تا به افرادی نظیر خود بسپارند و بذر آن را در [[قلوب]] افرادی شبیه خود بیفشانند<ref>علل الشرائع، ج۱ ص۱۲۳ و نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷.</ref>.
{{اصلی|اثبات ضرورت امامت در حدیث}}
 
[[روایات]] فراوانی از [[رسول خدا]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} درباره [[ضرورت]] حكومت در جامعه [[بشر]] وارد شده است. این [[روایات]] كه همگی همانند سایر [[روایات]] وارده از [[معصومین]] {{عم}} در شرح و [[تفسیر]] [[آیات]] كریمه [[قرآن]] وارد شده‌اند به سه نوع [[ضرورت]] حكومت اشاره كرده‌اند:
'''[[امام]] برای تشخیص [[حق]]'''
# '''[[ضرورت]] تكوینی طبیعی:''' مقصود از [[ضرورت]] تكوینی طبیعی این است که سنت‌ها و قوانین طبیعی حاكم بر هستی اقتضا دارند در جامعه [[بشر]] حكومتی برپا باشد. [[کلینی]] به سند صحیح [[روایت]] می‌كند: "[[ابوحمزه]] گفت: به [[امام صادق]] {{ع}} گفتم: آیا [[زمین]] بدون [[امام]] می‌ماند؟ فرمود: هر آینه اگر زمین بدون امام بماند فرو خواهد رفت<ref>{{متن حدیث|عَنْ عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ {{ع}}أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیرِ إِمَامٍ؟ قَالَ: لَوْ بَقِیتِ الْأَرْضُ بِغَیرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ‏‏}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۷۹.</ref>. معنای [[روایت]] فوق این است كه [[قوانین]] حاكم بر [[زمین]]، تهی بودن [[زمین]] از [[حجت]] و [[امام]] [[الهی]] را بر نمی‌تابند و چنانچه [[زمین]] از [[امام]] و [[حجت الهی]] كه حاكم [[عادل]] [[زمین]] است تهی شود، [[زمین]] ساكنان خود را فرو می‌برد و اثری از ساكنان [[زمین]] باقی نمی‌ماند.
 
# '''[[ضرورت]] تكوینی [[اجتماعی]]:''' مقصود از [[ضرورت]] تكوینی [[اجتماعی]] این است كه سنت‌ها و [[قوانین]] حاكم بر [[جوامع]] [[بشر]]، [[هرج و مرج]] را در جامعه [[بشر]] برنمی‌تابند و وجود حكومتی كه [[نظم]] را در جامعه [[بشر]] برپا دارد ایجاب می‌كنند. [[متقی هندی]] در كنز العمال [[روایت]] می‌كند: "از [[امام علی]] {{ع}} [[روایت]] است که درباره حروریة که می‌گفتند:{{عربی|"لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ"}} فرمود: [[حکم]] جز از آنِ [[خدا]] نیست، در [[زمین]] [[حکام]] و فرمانروایانی وجود دارد، لکن اینان می‌گویند، نباید [[فرمانروایی]] باشد، در حالی که [[مردم]] چاره‌ای جز وجود [[امارت]] و [[حکومتی]] که در سایه او [[مؤمن]] کار کند، و [[فاجر]] و [[کافر]] بهره‌مند شوند، و [[خداوند]] آنان را تا اجلی که مقرر فرموده است مهلت می‌دهد"<ref>{{متن حدیث|"عن علی {{ع}} فِی الحَرُورِیةِ وَهُمْ یقولون: لا حُكْمَ إلّا للَّهِ؛ الحُكْمُ للَّهِ وَفِی الأرْضِ حُكَّامٌ، وَلكِنَّهُمْ یقُولُونَ: لَا إمَارةَ؛ وَلَا بُدَّ لِلنّاسِ مِنْ إمَارَةٍ یعْمَلُ فِیها المُؤْمِنُ، ویسْتَمْتِعُ فِیها الفَاجِرُ وَالكَافِرُ، وَیبَلِّغُ اللهُ فِیهَا الأجَلَ"}}؛ کنزالعمال، ح۳۱۵۶۷.</ref>. عبارت {{عربی|"وَلَا بُدَّ لِلنّاسِ"}} بر ضرورت اجتماعی تكوینی [[وجود امام]] و حاكم دلالت می‌كند.
[[امام]] برای [[امت]] به منزله [[روح]] است در [[بدن]] و مانند [[عقل]] است که [[فرمان]] [[روائی]] بر [[بدن]] را بر عهده دارد و [[حق]] را از [[باطل]] تشخیص می‌‌دهد. این نکته در [[لزوم]] و [[ضرورت]] [[امام]] برای [[امت اسلامی]] در [[مناظره]] هشام با [[عمرو بن عبید]] به خوبی [[تبیین]] شده است: جمعی از [[اصحاب]] که [[حمران]] و ابن نعمان و ابن سالم و [[طیار]] در میانشان بودند [[خدمت]] [[امام صادق]] {{ع}} بودند و جمع دیگری در اطراف [[هشام بن حکم]] که تازه [[جوانی]] بود، نیز حضور داشتند. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: ای هشام: گزارش نمی‌دهی که در مباحثه با عمروبن عبید چه کردی و چگونه از او سؤال نمودی؟ عرض کرد: جلالت شما مرا می‌‌گیرد و شرم می‌‌دارم و زبانم نزد شما به کار نمی‌افتد. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: چون به شما امری نمودم به جای آرید. هشام عرض کرد: از وضع عمروبن عبید و مجلس [[مسجد]] [[بصره]] او به من خبر رسید، بر من گران آمد، به سویش رهسپار شدم. از [[مردم]] راه خواستم، به من راه دادند تا آخر [[مردم]] به زانو نشستم. آنگاه گفتم: ای مرد دانشمند من مردی غریبم، اجاره دارم مسأله‌ای بپرسم؟ گفت: آری.
# '''[[ضرورت]] [[تشریعی]]:''' مقصود از [[ضرورت]] [[تشریعی]] این است که [[شریعت]] و [[قوانین]] [[تشریعی]] [[الهی]] [[حکم]] به [[وجوب]] اقامه [[حکومت]] و عدم جواز [[هرج و مرج]] در جامعه [[بشر]] می‌کنند. در [[روایات]] متواتر از [[رسول اکرم]] {{صل}} و [[ائمه هدی]] {{عم}} بدین مضمون آمده است: "هر آن کس که بمیرد در حالی که [[امام زمان]] خود را نشناخته، به [[مرگ جاهلیت]] مرده است"{{متن حدیث|مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ مَاتَ‏ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}. عبارت {{متن حدیث|مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}} دلالت بر این دارد كه [[معرفت]] [[امام]] و [[اطاعت]] و [[تبعیت]] از او در [[شرع اسلام]] آن چنان اهمیت دارد كه عدم آن به معنای عدم پای‌بندی به [[شریعت]] تلقی شده و بازگشت به دوران [[جاهلی]] و حیات [[جاهلیت]] به شمار آمده است؛ لهذا این دسته از [[روایات]] بر [[ضرورت]] بالشرع [[وجود امام]] و [[شناخت]] و [[معرفت]] و [[اطاعت]] او دلالت دارند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)| فقه نظام سیاسی اسلام ج۲]]، ص۵۵ - ۸۱.</ref>.
 
گفتم: شما چشم دارید گفت: پسرجانم این چه سؤالی است، چیزی را که می‌‌بینی چگونه از آن می‌‌پرسی؟ گفتم: سؤال من همین طور است. گفت: بپرس پسر جانم، اگر چه پرسشت احمقانه است. گفتم: شما جواب همان را بفرمائید، گفت: بپرس، گفتم شما چشم دارید؟ گفت: آری، گفتم: با آن چه کار می‌‌کنید؟ گفت: با آن رن گها و اشخاص را می‌‌بینیم. گفتم بینی دارید؟ گفت: آری گفتم: با آن چه می‌‌کنی گفت: با آن می‌‌بویم، گفتم: دهن دارید گفت آری گفتم: با آن چه می‌‌کنید؟ گفت: با آن مزه را می‌‌چشم گفتم: گوش دارید؟ گفت آری گفتم: با آن چه می‌‌کنید؟ گفت: با آن صدا را می‌‌شنوم. گفتم: شما [[دل]] دارید گفت آری گفتم: با آن چه می‌‌کنید گفت: با آن هر چه بر اعضاء و حواسم درآید، تشخیص می‌‌دهم، گفتم مگر با وجود این اعضاء ازدل بی نیازی نیست؟ گفت: نه، گفتم: چگونه؟ با آنکه اعضاء صحیح و سالم باشد (چه نیازی به [[دل]] داری)؟ گفت: پسرم هرگاه اعضاء [[بدن]] در چیزی که ببوید یا ببیند یا بچشد یا بشنود تردید کند، آن را به [[دل]] ارجاع دهد تا تردیدش برود و [[یقین]] حاصل کند.
 
من گفتم: پس [[خدا]] [[دل]] را برای رفع تردید اعضاء گذاشته است؟ گفت: آری، گفتم: [[دل]] لازم است وگرنه برای اعضاء یقینی نباشد گفت: آری. گفتم، ای ابا [[مروان]] ([[عمرو بن عبید]]) [[خدای تبارک و تعالی]] که اعضاء تو را بدون امامی که صحیح را تشخیص دهد و تردید را متیقن کند وانگذاشته، این همه مخلوق را در سرگردانی و تردید و [[اختلاف]] واگذارد؟ و برای ایشان امامی که در تردید و سرگردانی خود به او [[رجوع]] کنند قرار نداده است؟ در صورتی که برای اعضاء تو امامی قرار داده که [[حیرت]] و تردیدت را به او ارجاع دهی. او ساکت شد و به من جوابی نداد. سپس به من متوجه شد و گفت: تو هشام بن حکمی؟ گفتم: نه گفت: از همنشین‌های او هستی؟ گفتم: نه گفت: اهل کجائی؟ گفتم: [[اهل کوفه]]. گفت: تو همان هشامی. سپس مرا در آغوش گرفت و به جای خود نشانید و خودش از آنجا برخاست و من تا آنجا بودم سخن نگفت. [[حضرت صادق]] {{ع}} خندید و فرمود این را کی به تو آموخت؟ عرض کردم: آنچه از شما شنیده بودم منظم کردم. فرمود: {{متن حدیث|هذَا وَ اللَّهِ مَكْتُوبٌ فِي صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسى}} به [[خدا]] [[سوگند]] این مطالب در [[صحف]] [[ابراهیم]] و [[موسی]] می‌‌باشد<ref>کافی، ج۱، ص ۱۶۹.</ref>.
 
'''[[امام]] محور [[اتحاد]] [[امت]]'''
 
[[امام]] و زعیم [[امت اسلامی]] محور [[اتحاد]] و [[انسجام]] [[امت]] است و نبود [[امام]] موجب تشتت و پراکندگی و [[هرج و مرج]] می‌‌گردد. [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در یک تنظیر بسیار دقیق این محوریت [[امام]] و [[پیشوا]] را [[تبیین]] می‌‌فرماید: {{متن حدیث|وَ مَكَانُ الْقَيِّمِ بِالْأَمْرِ مَكَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ}}<ref>«موقعیت زمامداری مانند رشته است که مهره‌ها را جمع می‌‌کند و ارتباط می‌‌بخشد، اگر رشته از هم بگسلد، مهره‌ها پراکنده می‌‌شوند و هر یک به جایی خواهد افتاد، به گونه‌ای که هرگز نتوان همه را جمع کرد». نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶.</ref>.
مسأله [[ضرورت حکومت]] در [[روایات اسلامی]] نیز بازتاب گسترده‌ای دارد و در آنها تصریح شده که [[مردم]] بدون [[حکومت]] نمی‌توانند [[زندگی]] کنند و حتی یک [[حکومت ظالم]] از [[هرج و مرج]] و نداشتن [[حکومت]] بهتر است.
 
امیرالمؤمنین [[علی]] {{ع}} به [[خوارج]] که می‌‌گفتند: {{متن حدیث|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ}} [[حکومت]] و [[حاکمیت]] و [[داوری]] مخصوص [[خدا]] است فرمود: {{متن حدیث|كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ}} این سخن حقی است که از آن [[اراده]] [[باطل]] شده. سپس فرمود: {{متن حدیث|نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ}} آری درست است که فرمانی جز [[فرمان خدا]] نیست، ولی اینها می‌‌گویند: [[زمامداری]] مخصوص [[خدا]] است. سپس فرمود: [[مردم]] به هر حال [[نیازمند]] به [[امیر]] و [[زمامداری]] هستند، خواه [[نیکوکار]] باشد یا [[بدکار]]. تا [[مؤمنان]] در سایه حکومتش به کار خویش مشغول باشند و [[کافران]] نیز بهره مند شوند و [[مردم]] در دوران [[حکومت]] او [[زندگی]] راحتی داشته باشند. به وسیله او [[اموال]] [[بیت المال]] گردآوری شود و به [[کمک]] او با [[دشمنان]] [[مبارزه]] کنند. جاده‌ها امن گردد و [[حق]] [[ضعیفان]] از [[زورمندان]] گرفته شود. [[مردم]] [[نیکوکار]] در [[رفاه]] باشند و از دست بدکاران در [[امان]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۰.</ref>.
 
بدیهی است اینکه می‌‌فرماید: "امیری لازم است، خواه [[نیکوکار]] یا [[بدکار]]" مفهومش این نیست که این دو یکسانند، بلکه منظور این است که در درجه اوّل باید [[زمامداری]] [[عادل]] و [[نیکوکار]] پیدا کرد و اگر نشد وجود [[زمامدار]] [[ظالم]] از [[هرج و مرج]] بهتر است و این امر منافات با [[حاکمیت]] [[خداوند]] بر کلّ [[جهان هستی]] ندارد، چرا که [[حاکمیت]] مانند [[نبوت]] و [[قضاوت]] از ذات [[پاک]] او نشأت می‌‌گیرد<ref>ر. ک: قرآن، ج ۱۰، ص ۱۴ و پیام امام، ج ۲، ص ۴۲۱.</ref>.
 
'''[[امام]] برای [[اجرای دین]]'''
 
[[احکام اجتماعی]] [[اسلام]] بدون [[وجود امام]] قابلیت [[اجرا]] ندارد زیرا در غیر این صورت یا اراده‌ای بر [[اجرای احکام]] نیست و یا سلایق و برداشت‌های متفاوت بیش از پیش منجر به بی نظمی و اختلال [[نظام]] می‌‌گردد. پس لازم است امامی باشد تا [[دستورات]] [[اجتماعی]] [[اسلام]] پیاده شود.
 
[[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} بعد از ذکر آیاتی از [[قرآن]] مانند [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌‌بخشد پاسخ دهید» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref> ای کسانی که [[ایمان]] آورده [[اید]] [[اجابت]] کنید [[دعوت]] [[خدا]] و [[پیامبر]] را هنگامی که شما را [[دعوت]] می‌‌کنند به سوی چیزی که شما را زنده می‌‌سازد و [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است» سوره بقره، آیه ۱۷۹.</ref> می‌‌فرماید: در این [[آیات]] [[دلیل]] بسیار روشنی است بر اینکه امت باید [[امام]] و [[پیشوایی]] داشته باشند که [[قیام]] به کارهای آنها کند و به آنها [[امر و نهی]] نماید و [[حدود الهی]] را در میان آنها برپا دارد. با [[دشمن]] [[پیکار]] کند و [[غنائم]] را عادلانه تقسیم نماید. [[واجبات]] را تحقق بخشد و ابواب [[صلاح]] آنها را به آنان نشان دهد و از آنچه برای آنان زیان بخش است برحذر دارد؛ زیرا [[امر و نهی]] یکی از اسباب بقای خلق است و گرنه [[تشویق]] و [[ترس]] از بین می‌‌رود و هیچ کس از [[گناه]] باز نمی‌ایستد. [[نظام جامعه]] [[فاسد]] می‌‌شود و این سبب [[هلاکت]] [[بندگان خدا]] است<ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص ۴۰.</ref>.
 
[[فضل بن شاذان]] در خلال [[حدیث]] مفصلی از [[امام رضا]] {{ع}} برای [[بیان]] [[ضرورت]] [[امام]] سه مطلب را [[بیان]] می‌‌کند:
# هنگامی که برای [[مردم]] حدودی تعیین شود و [[دستور]] یابند که از آن حدود [[تجاوز]] نکنند - چون باعث [[فساد]] آنها می‌‌شود- این کار سازمان نمی‌گیرد، مگر به وسیله [[حاکم]] [[امین]] در رأس آنها که آنان را تعدّی و داخل شدن در امور ممنوعه بازدارد؛ زیرا اگر این موضوع نباشد، کسی لذّات و [[منافع]] خود را به خاطر [[فساد]] دیگران ترک نمی‌کند و لذا [[سرپرستی]] برای آنها قرار داده شده که آنان را از [[فساد]] منع کند و حدود و [[احکام الهی]] را در میان آنها برپا دارد.
# ما هیچ فرقه‌ای از فرق [[دنیا]] و هیچ ملتی از [[ملل]] را نمی‌یابیم که بدون [[رئیس]] و [[سرپرستی]] باقی مانده باشند، همان [[رئیس]] و [[سرپرستی]] که امر [[دین]] و دنیای آنها را سامان بخشد. پس در [[حکمت خداوند]] [[حکیم]] جایز نیست که خلق را بدون آنچه می‌‌داند برای آنان ضروری است رها کنند [[سرپرستی]] که به [[کمک]] او با [[دشمنان]] بجنگند و [[اموال]] [[بیت المال]] را به وسیله او تقسیم کنند و [[جمعه]] و [[جماعت]] آنها را برپا دارد و [[ظالم]] را از تعدّی بر [[مظلوم]] باز دارد، برای آنان تعیین نکند.
# اگر [[مردم]] [[پیشوا]] و [[سرپرست]] [[امین]] و درستکاری نداشته باشند [[دین]] و [[آیین خدا]] بر [[باد]] می‌‌رود، و [[سنّت]] و [[احکام الهی]] تغییر می‌‌یابد، و [[بدعت گذاران]] چیزهایی از پیش خود بر آنها می‌‌افزایند و [[مخالفان]] از آن کم می‌‌کنند، و امور را بر [[مسلمانان]] مشتبه می‌‌سازند<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص ۱۰۷، باب ۳۴.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۶۵-۷۰</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[ضرورت عقلی امامت]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
# [[پرونده:11124.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی در اسلام، ج۲''']]
{{پایان منابع}}  
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۱''']]
# [[پرونده:Imamat.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|'''امامت‌پژوهی''']]
# [[پرونده:234520.jpg|22px]] [[توفیق اسداف|اسداف، توفیق]]، [[ضرورت وجود دائمی امام در منابع فریقین (مقاله)|'''ضرورت وجود دائمی امام در منابع فریقین''']]، [[پژوهش‌نامه تبلیغ و ارتباطات دینی (نشریه)|دوفصلنامه پژوهش‌نامه تبلیغ و ارتباطات دینی]]
# [[پرونده:11830.jpg|22px]] [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[قرآن و وجود امام مهدی (مقاله)|'''قرآن و وجود امام مهدی''']]، [[انتظار موعود (نشریه)|فصلنامه انتظار موعود]]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۴۴

معناشناسی

معنای لغوی

ضرورت در لغت به معنای نیاز، لزوم و انفکاک ‌ناپذیری است[۱]. امامت نیز در لغت به معنای رهبری مسلمین یا رهبری عمومی بر مردم است[۲]. به همین جهت در بیان معنای لغوی امام گفته شده است: "امام هر کسی یا چیزی است که در کارها به او اقتدا می‌‌شود"[۳]. ترجمه فارسی امامت، پیشوایی و رهبری است[۴].

معنای اصطلاحی

در اصطلاح قرآن، برای معنای امام، مصادیق متعددی بیان شده است که علاوه بر کاربرد آن برای انسان، برای دیگر موجودات هم به کار رفته است. امامانِ انسانی، همچون حضرت ابراهیم (ع) و برخی ذریه او[۵]، حضرت اسحاق (ع) و یعقوب (ع)[۶]، برخی از پیامبران بنی اسرائیل[۷]، حضرت موسی (ع)[۸] و عبادالرحمن[۹] که به عنوان امام حق و فرعون و لشکریانش[۱۰] و گروهی از مشرکین[۱۱] به عنوان امام باطل به کار رفته است.

قرآن کریم در کاربردی دیگر از لوح محفوظ[۱۲]، راه آشکار[۱۳] و کتب آسمانی[۱۴] به عنوان امامان غیر انسانی یاد کرده است که همه این معانی را آیه ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۱۵] شامل می‌‌شود. از منظر قرآن، امامت مقامی بالاتر از نبوت و رسالت است که پس از امتحانات سخت به برخی برگزیدگان الهی عطا می‌‌شود[۱۶].

با توجه به آنچه گفته شد روشن می‌‌شود مراد از ضرورت امامت، لزوم وجود امام یا وجوبِ وجود امام است به گونه‌ا‌ی که معنای وجود و وجوب از امامت انفکاک ناپذیر باشد و هیچ زمانی جامعه خالی از امام نباشد.

در مجموع ضرورت امامت در قرآن، یعنی بررسی لزوم وجود امام یا وجوب وجود امام از منظر قرآن.

اثبات قرآنی ضرورت امامت

آیاتی که در قرآن کریم ضرورت نبوت را اثبات می‌‌کند، بر ضرورت امامت و استمرار هدایت الهی بعد از نبی اکرم (ص) هم دلالت دارد[۱۷]. بدیهی است که در صورت عدم استمرار وظائف رسول و در فرض نبودن هادی الهی، حجت بر انسان‌ها تمام نخواهد شد بلکه آنها بر خداوند حجت خواهند داشت. در قرآن کریم آیاتی هم بر ضرورت امامت و جانشینی نبی گرامی اسلام (ص) دلالت دارد[۱۸].

  1. آیه اولی الامر: از آیاتی که دلالت بر ضرورت امامت می‌کند آیه اولی الامر است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۹]. خداوند در این آیه، در کنار اطاعت از خود و پیامبر، اطاعت از اولی الامر را واجب نموده است و مؤمنین را مأمور به تبعیت از اولی الامر می‌‌کند و روشن است وجوب اطاعت از اولی الامر، فرع بر اصل وجود آنهاست[۲۰].[۲۱]
  2. آیه صادقین: از دیگر آیاتی که دلالت بر ضرورت وجود امام می‌‌کند و برخی از اندیشمندان امامیه بدان استناد کرده‌اند[۲۲]، آیه صادقین است. خداوند متعال در این آیه می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۲۳]. در این آیه خداوند دستور به همراهی با صادقین می‌‌دهد. همراهی با صادقین، مستلزم تبعیت و پیروی از آنان در همه امور است، بنابراین ضروری‌ست در هر زمانی صادقانی وجود داشته باشند تا امر خداوند به همراهی با آنان، محقق شود. مراد از راستگویانی که مؤمنان باتقوا باید با آنان معیت و همراهی داشته باشند نمی‌تواند غیر از هادیان الهی و امامان معصوم باشد، یعنی کسانی که در اعلا درجه صدق و راستگویی قرار دارند؛ لذا وقتی از امام رضا (ع) در مورد آیه سوال شد؛ حضرت فرمودند "مراد از صادقین امامان شما هستند و طاعت آنان گواه راستی و صداقت آنان است"[۲۴].[۲۵]
  3. آیه هدایت: از آیاتی که ضرورت وجود امام معصوم در هر عصر و زمان استفاده می‌‌شود آیه هدایت است. در سوره رعد خطاب به پیامبر (ص) آمده است: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۲۶]. برای هر گروهی، هدایت کننده‌ای هست. خداوند در این آیه، به صورت مجمل به حضور دائمی و همیشگی هادیان و رهنمایان خود بر روی زمین اشاره کرده است[۲۷]. با توجه به اینکه، کلمه «هاد» مطلق است معنایش این می‌‌شود که در هر زمانی یک هادی وجود دارد که در هر مسأله‌ای ما را به امر الهی هدایت می‌‌کند و هیچ اشتباهی در هدایتش وجود ندارد. بنابراین هدایت امت به عهده امامانی است که از طرف خداوند انتخاب شده است[۲۸].

اثبات روایی ضرورت امامت

روایات فراوانی از رسول خدا (ص) و ائمه (ع) درباره ضرورت حكومت در جامعه بشر وارد شده است. این روایات كه همگی همانند سایر روایات وارده از معصومین (ع) در شرح و تفسیر آیات كریمه قرآن وارد شده‌اند به سه نوع ضرورت حكومت اشاره كرده‌اند:

  1. ضرورت تكوینی طبیعی: مقصود از ضرورت تكوینی طبیعی این است که سنت‌ها و قوانین طبیعی حاكم بر هستی اقتضا دارند در جامعه بشر حكومتی برپا باشد. کلینی به سند صحیح روایت می‌كند: "ابوحمزه گفت: به امام صادق (ع) گفتم: آیا زمین بدون امام می‌ماند؟ فرمود: هر آینه اگر زمین بدون امام بماند فرو خواهد رفت[۲۹]. معنای روایت فوق این است كه قوانین حاكم بر زمین، تهی بودن زمین از حجت و امام الهی را بر نمی‌تابند و چنانچه زمین از امام و حجت الهی كه حاكم عادل زمین است تهی شود، زمین ساكنان خود را فرو می‌برد و اثری از ساكنان زمین باقی نمی‌ماند.
  2. ضرورت تكوینی اجتماعی: مقصود از ضرورت تكوینی اجتماعی این است كه سنت‌ها و قوانین حاكم بر جوامع بشر، هرج و مرج را در جامعه بشر برنمی‌تابند و وجود حكومتی كه نظم را در جامعه بشر برپا دارد ایجاب می‌كنند. متقی هندی در كنز العمال روایت می‌كند: "از امام علی (ع) روایت است که درباره حروریة که می‌گفتند:"لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ" فرمود: حکم جز از آنِ خدا نیست، در زمین حکام و فرمانروایانی وجود دارد، لکن اینان می‌گویند، نباید فرمانروایی باشد، در حالی که مردم چاره‌ای جز وجود امارت و حکومتی که در سایه او مؤمن کار کند، و فاجر و کافر بهره‌مند شوند، و خداوند آنان را تا اجلی که مقرر فرموده است مهلت می‌دهد"[۳۰]. عبارت "وَلَا بُدَّ لِلنّاسِ" بر ضرورت اجتماعی تكوینی وجود امام و حاكم دلالت می‌كند.
  3. ضرورت تشریعی: مقصود از ضرورت تشریعی این است که شریعت و قوانین تشریعی الهی حکم به وجوب اقامه حکومت و عدم جواز هرج و مرج در جامعه بشر می‌کنند. در روایات متواتر از رسول اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) بدین مضمون آمده است: "هر آن کس که بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته، به مرگ جاهلیت مرده است"«مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ مَاتَ‏ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً». عبارت «مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» دلالت بر این دارد كه معرفت امام و اطاعت و تبعیت از او در شرع اسلام آن چنان اهمیت دارد كه عدم آن به معنای عدم پای‌بندی به شریعت تلقی شده و بازگشت به دوران جاهلی و حیات جاهلیت به شمار آمده است؛ لهذا این دسته از روایات بر ضرورت بالشرع وجود امام و شناخت و معرفت و اطاعت او دلالت دارند[۳۱].

منابع

پانویس

  1. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج‏۳ ص۳۷۳؛ حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۷ ص۱۲۴؛ مدنی شیرازی، علی خان بن أحمد، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول‏، ج۸ ص۲۹۰.
  2. جمعی از نویسندگان، معجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹.
  3. ابن فارس، احمد، معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷.
  4. بندر ریگی، محمد، فرهنگ جدید عربی فارسی، ص۱۰؛ عمید، حسن، فرهنگ عمید یک جلدی ص۱۸.
  5. سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  6. سوره انبیاء، آیه ۷۱ ـ ۷۳.
  7. سجده، آیه ۲۴.
  8. سوره قصص، آیه ۵.
  9. سوره فرقان، آیه ۷۴.
  10. سوره قصص، آیه ۴۱.
  11. سوره توبه، آیه ۱۲.
  12. سوره یس، آیه ۱۲.
  13. سوره حجر، آیه ۷۹.
  14. سوره هود، آیه ۱۷، سوره احقاف، آیه ۱۲.
  15. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  16. سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  17. سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  18. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص ۶۵-۷۰.
  19. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  20. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.
  21. ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۲۵۷.
  22. عماد الدین طبری، تحفة الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، ص۱۵۴؛ بحار الأنوار، ج۲۴ ص۳۵؛ ملا مهدی نراقی‏‏، أنیس الموحدین، ص۱۹۳؛ مکارم شیرازی‏، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۳؛ میلانی‏، سید علی، تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۲، ص۷۹.
  23. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  24. «عن ابن أبی نصر عن أبی الحسن الرضا (ع) قال: سألته عن قول الله عز و جل‏ یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین‏ قال الصادقون هم الأئمة و الصدیقون‏ بطاعتهم»‏؛ کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، الکافی، ج۱ ص۲۰۸.
  25. ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص ۲۵۵؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص۱۲۵ ـ ۱۲۹.
  26. «تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
  27. ر.ک: جمعی از نویسندگان، معارف کلامی شیعه، ص۱۰۳.
  28. ر.ک: اسداف، توفیق، ضرورت وجود دائمی امام در منابع فریقین، ص۹۱؛ رضوانی، علی اصغر، قرآن و وجود امام مهدی، ص۱۵۵.
  29. {{متن حدیث|عَنْ عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ (ع)أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیرِ إِمَامٍ؟ قَالَ: لَوْ بَقِیتِ الْأَرْضُ بِغَیرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ‏‏}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۷۹.
  30. «"عن علی (ع) فِی الحَرُورِیةِ وَهُمْ یقولون: لا حُكْمَ إلّا للَّهِ؛ الحُكْمُ للَّهِ وَفِی الأرْضِ حُكَّامٌ، وَلكِنَّهُمْ یقُولُونَ: لَا إمَارةَ؛ وَلَا بُدَّ لِلنّاسِ مِنْ إمَارَةٍ یعْمَلُ فِیها المُؤْمِنُ، ویسْتَمْتِعُ فِیها الفَاجِرُ وَالكَافِرُ، وَیبَلِّغُ اللهُ فِیهَا الأجَلَ"»؛ کنزالعمال، ح۳۱۵۶۷.
  31. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام ج۲، ص۵۵ - ۸۱.