توحید در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۳۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{اعتقادات شیعه}}
{{ولایت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| موضوع مرتبط = توحید
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[توحید]]''' است. "'''[[توحید]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| عنوان مدخل  = [[توحید]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مداخل مرتبط = [[توحید در قرآن]] - [[توحید در حدیث]] - [[توحید در نهج البلاغه]] - [[توحید در کلام اسلامی]] - [[توحید در اخلاق اسلامی]] - [[توحید در معارف دعا و زیارات]] - [[توحید در معارف و سیره سجادی]] - [[توحید در فقه اسلامی]]
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[توحید در قرآن]] | [[توحید در حدیث]] | [[توحید در نهج البلاغه]] | [[توحید در اخلاق اسلامی]] | [[توحید در معارف دعا و زیارات]] | [[توحید در کلام اسلامی]]</div>
| پرسش مرتبط  =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
}}
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[توحید (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==اقسام [[توحید]]==
== مقدمه ==
*[[توحید]] در شمار [[برترین]] [[فضیلت‌ها]] قرار دارد، و می‌‌توان آن را پایه و اساس [[ادیان الهی]] و بویژه [[اسلام]] به شمار آورد. از همین روست که در [[قرآن کریم]]، به صورت‌های گوناگون، یکهزار [[آیه]] درباره آن نازل شده است.  
[[توحید]] در شمار [[برترین]] [[فضیلت‌ها]] قرار دارد، و می‌‌توان آن را پایه و اساس [[ادیان الهی]] و به‌ویژه [[اسلام]] به شمار آورد. از همین روست که در [[قرآن کریم]]، به صورت‌های گوناگون، یک‌هزار [[آیه]] درباره آن نازل شده است.  
*[[توحید]] به چهار قسم تقسیم می‌‌شود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۱۹.</ref>:
===[[توحید ذاتی]]===
===[[توحید صفاتی]]===
===[[توحید عبادی]]===
===[[توحید افعالی]]===


==[[توحید ذاتی]]==
== [[توحید]] چیست؟ ==
*مراد از "[[توحید ذاتی]]"، آن است که هیچ موجود [[واجب]] جز از [[خداوند]] یگانه، وجود ندارد؛ و هرچه جز اوست بوئی از [[وجوب]] نبرده است. از همین روست که بعضی از [[فرزانگان]]، [[توحید ذاتی]] را همان معنای عبارت [[شریف]] {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref> دانسته‌اند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۱۹.</ref>.
[[توحید]] در لغت از ماده "وحد" به معنی یگانه باوری و [[یگانه پرستی]] است و در اصطلاح [[معارف دینی]]، عبارت است از [[اعتقاد]] به [[یگانگی]] و یکتایی [[خدا]] در [[مقام]] ذات، صفت‌ها، فعل و [[عبادت]]. [[توحید]] در [[مقام]] ذات صفت‌ها و و [[افعال]] [[توحید نظری]] است و به [[معرفت]] و [[شناخت]] [[انسان]] از [[خدا]] و به معنی یگانه باوری ناظر است و [[توحید]] در [[مقام]] [[عبادت]] که از آن به [[توحید عبادی]] و [[یگانه‌پرستی]] تعبیر می‌شود، نتیجه یگانه باوری و به [[پرستش]] و عبادت‌هایی ناظر است که از [[انسان]] صادر می‌شود. یگانه پرست به کسی می‌گوییم که یک [[معبود]] دارد و جز او را لایق [[پرستش]] نمی‌داند و جز او بر آستان دیگری سر نمی‌ساید<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۳۳۲.</ref>.


==[[توحید صفاتی]]==
== [[ستایش]] توحيد ==
*مراد از "[[توحید صفاتی]]" نیز، آن است که صفات [[حضرت]] [[حق]] جل و علا عین ذات اوست و از اینرو ذات او مرکب نبوده بسیط صرف است؛ بلکه او وجود یگانه و یگانه وجودِ عالم است.
[[توحید]] بالاترین منازل [[دین]] و [[برترین]] [[مقامات]] مقربین است و به خودی خود، دانستنش پیچیده و دقیق و از حیث [[توکل]] و عمل، سخت و دشوار است. فهمیدنش غامض است که اکثر [[اهل]] [[درک]] و [[فهم]]، از [[درک]] [[حقیقت]] آن باز مانده یا مانند مجسمه و [[حنابله]]، در [[مقام]] ذات به تجسیم و تکثیر گرفتار آمده یا مثل مشيهه و [[اشاعره]]، در مورد صفت‌ها، به [[تغییر]] و تشبيه قائل شده یا چون [[قدریه]] و جبریه درباره [[افعال]] به [[جبر]] و تفویض ‌گراییده‌اند. از حيث عمل یعنی رضادادن و [[توکل]] کردن دشوار است؛ چون دیدن اسباب و وسائط و تکیه بر آنها [[شرک]] است و رها کردن آن و [[بی‌اعتنایی]] به آنها، ایراد بر [[شریعت]] و طعنه بر [[سنت نبوی]] و [[حکمت]] الاهی است؛ بنابراین معنی [[توحید]] را به [[درستی]] فهمیدن و مطابق [[عقل]] و [[شرع]] به آن عمل کردن، به نهایت پیچیده و دشوار است و کسی نمی‌تواند پرده از این همه پیچیدگی و نهانی بردارد، جز آنان که با [[پیروی]] از آثار [[سید]] [[انبیا]]، چشمان [[عقل]] خویش را از [[نور]] حقایق روشن کرده و از [[انوار]] [[اهل بیت]] پاکش پرتوی گرفته‌اند<ref>محمد صدرالدین شیرازی، شرح اصول کافی، ج۲، ص۲ با تلخیص.</ref>. [[توحید]] به معنای [[خدا]] را به [[یگانگی]] و یکتایی شناختن و تنها او را پرستیدن، شرط اساسی [[مسلمانی]] و نخستین درس همه [[ادیان]] الاهی و موضوع [[دعوت]] تمامی [[پیامبران]] است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ}}<ref>«و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۳۳۲-۳۳۳.</ref>.
*نمونه را ذات ما [[آدمیان]] غیر از دانشمان، و دانشمان غیر از توانائیمان است؛ امّا در [[حضرت]] [[حق]]، ذات او عین علمش و عین قدرتش و نیز عین دیگر صفات اوست؛ از اینرو، صفات مختلف او تنها عباراتی گونه گون‌اند، که به ذاتی [[واحد]] اشاره می‌‌نمایند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} راست: "[[غایت]] [[توحید]] او اخلاص‌ورزی برای او، و کمال اخلاص‌ورزی برای او، نفی صفات از اوست"<ref>{{متن حدیث|كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ}}؛نهج‌البلاغه،‌ خطبه ۱.</ref>؛ این گونه از [[توحید]]، در شمار مسائل واضح و بدیهی است؛ چه اگر چنین نبود، ذات - از باب احتیاج کل به اجزاء خود، به صفات که در شمار اجزای او قرار می‌‌گرفتند، محتاج شده از [[وجوب]] وجود و [[بی‌نیازی]] به غیر، خارج می‌‌شد؛  و واضح است که این مطلب با [[وجوب]] او [[سازگاری]] ندارد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۲۰.</ref>.


==[[توحید عبادی]]==
== اقسام [[توحید]] ==
*منظور از "[[توحید عبادی]]"، آنست که هیچ موجودی جز از [[حضرت]] [[حق]]، [[شایستگی]] پرستیده شدن را ندارد. این سخن همان معنی عبارت مشهور {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref> است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۲۰.</ref>.
[[توحید]] دارای مراتبی است. منظور از مرتبه در این عنوان، جهتی است که [[خدا]] را در آن یگانه میدانی. هرچند مشهور است که از این جهات به مراتب تعبیر می‌شود، در [[حقیقت]] مرتبه نیستند بلکه به اقسام و حوزه‌ها شبیه ترند. [[مراتب توحید]] با توجه به عمق [[باور]] [[موحدان]] [[تعیین]] می‌شود که ما برای جلوگیری از خلط اصطلاح، آن را درجات [[موحدان]] می‌نامیم و در جای مناسب درباره آن سخن خواهیم گفت. به هرحال طبق اصطلاح مشهور در [[علم کلام]]، [[توحید]] دارای چهار مرتبه است:
# [[توحید ذاتی]]: مراد از "[[توحید ذاتی]]"، آن است که هیچ موجود [[واجب]] جز از [[خداوند]] یگانه، وجود ندارد؛ و هرچه جز اوست بوئی از [[وجوب]] نبرده است. از همین روست که بعضی از [[فرزانگان]]، [[توحید ذاتی]] را همان معنای عبارت [[شریف]] {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref> دانسته‌اند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۱۹.</ref>. [[توحید]] در [[مقام]] ذات ([[توحید ذاتی]])، عبارت است از اینکه [[انسان]] [[خدا]] را ذات یگانه و یکتا بداند؛ به این معنا که [[باور]] کند که وجودش بی‌نهایت است، هیچ حدی ندارد، شبیه و نظیر و ضدی ندارد، دچار [[نقص]] و نیازی نیست و ذات مقدسش از ترکیب منزه است؛ زیرا هر مرکبی به اجزای خود [[نیازمند]] است و [[خداوند]] از نیاز منزه، [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌فرماید: "یکی از معانی [[توحید]] [[خدا]]، [[یگانگی]] ذات اوست؛ یعنی نه در خارج، نه در [[عقل]] و نه در [[وهم]] قابل قسمت نیست و چنین است [[پروردگار]] ما"<ref>علی بن حسین صدوق، توحید، ص۸۱، باب ۳ ح۳.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۳۳۳-۳۳۴.</ref>.
==[[توحید افعالی]]==
# [[توحید صفاتی]]: مراد از "[[توحید صفاتی]]" نیز، آن است که صفات [[حضرت حق]] جل و علا عین ذات اوست و از این‌رو ذات او مرکب نبوده بسیط صرف است؛ بلکه او وجود یگانه و یگانه وجودِ عالم است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۲۰.</ref>. عبارت از این است که [[باور]] کنیم صفت‌های [[خدا]] همگی عین ذات اوست و در نتیجه صفت هایش عین یکدیگرند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۳۳۴.</ref>.
*مراد از "[[توحید افعالی]]" نیز، آنست که هیچ چیزی بجز از او در عالم وجود مؤثّر نیست، و تمامی تأثیرها تنها و تنها از آن اوست و بس. عبارت [[شریف]] {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref> را، بدین معنی نیز می‌‌توان دانست.  
# [[توحید عبادی]]: منظور از "[[توحید عبادی]]"، آنست که هیچ موجودی جز از [[حضرت حق]]، [[شایستگی]] پرستیده شدن را ندارد. این سخن همان معنی عبارت مشهور {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref> است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۲۰.</ref>.
*هرچند ادلّه بسیاری بر [[توحید ذاتی]]، صفاتی و افعالی بیان شده، امّا [[دلیل]] روشنی که با مبحث حاضر تناسبی کامل دارد، همان [[دلیل]] [[فطرت]] است؛ چه همة [[انسانها]] در می‌‌یابند که چون با خطری بزرگ مواجه شوند، خواه‌ناخواه [[فطرت]] آنها رو به سوی قدرتی بی‌پایان می‌‌کند، که [[توان]] مقابله با تمامی خطرات را داشته؛ تنها و تنها او می‌‌تواند [[آدمی]] را از مهالک گوناگون [[نجات]] بخشد.
# [[توحید افعالی]]: مراد از "[[توحید افعالی]]" آن ست که هیچ چیزی بجز از او در عالم وجود مؤثّر نیست، و تمامی تأثیرها تنها و تنها از آن اوست و بس. عبارت [[شریف]] {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref> را، بدین معنی نیز می‌‌توان دانست<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۲۱.</ref>.
*همین [[فطرت]] که [[انسان]] را در این حال به سوی [[خداوند]] رهنمون می‌‌شود، [[گواهی]] می‌دهد که هیچ علّتی در این جهانی پر پیچ و [[خم]]، نمی‌تواند در مقابل او عرض اندام کرده با [[اراده]] او [[مخالفت]] ورزد. این مطلب، به اینگونه در [[قرآن کریم]] به [[اسارت]] گرفته شده است: {{متن قرآن|فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ}}<ref>«و چون در کشتی سوار می‌شوند خداوند را می‌خوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌گردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک می‌ورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۲۱.</ref>.


[[توحید افعالی]] به معنی [[اعتقاد]] به یکتایی [[خدا]] در [[مقام]] فعل و عمل است. یعنی [[انسان]] [[باور]] کند که [[جهان]] و تمام نظام‌های موجود در آن و [[قوانین]] [[حاکم]] بر آن [[آفریده]] [[خدا]] و معلول [[اراده]] اوست.


انواع [[توحید ذاتی]]
{{متن قرآن|اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ}}<ref>«خداوند آفریننده همه چیز است و او بر هر چیزی نگاهبان است» سوره زمر، آیه ۶۲.</ref>. مقصود از این سخن آن است که غیر [[خدا]] به طور مستقل هیچ کاری نمی‌کنند و هیچ تأثیری ندارند موجودات [[جهان]] همان طور که در اصل وجود خود به [[خدا]] وابسته هستند و از خود استقلالی ندارند، بدون [[اراده]] او، هیچ تأثیری ندارند. بدون خواست [[خدا]]، از هیچ علتی هیچ معلولی پیدا نمی‌شود و هیچ سیبی مسبب خود را در پی ندارد، علل و اسباب، همان طور که اصل وجود خود را به [[خدا]] مدیون‌اند، تأثیرات خود را نیز از آن [[خالق]] یکتا می‌گیرند.
اکنون، اضافه می‌کنیم که [[توحید ذاتی]] نیز خود بر چندگونه است:
۱. [[توحید]] عوام؛
۲. [[توحید]] [[خواص]]؛
٣. و [[توحید]] اخصّ [[خواص]].
۱. [[توحید]] عوام
مراد از "[[توحید]] عوام"، [[اعتقاد]] عامّه مردمانست که: [[خداوند]] یگانه است و هیچ موجود واجبی جز او نیست. اینان امّا به سراسر عالم وجود به گونه‌ای می‌‌نگرند که گویا ذرّه ذرّه این عالم را مستقل دانسته، برای هریک از آنها به گونه‌ای از [[ثبات]] و [[استقلال]] معتقدند.
۲. [[توحید]] [[خواص]]
[[خواص]] امّا این نگرش استقلالی به موجودات را عین [[شرک]] دانسته، برآنند که در دار وجود جز او - جلَّ وعلا! - موجود دیگری نیست. آری! موجودات گوناگونی که به ظاهر در این عالم دیده می‌‌شوند، تنها و تنها سرابی هستند که لحظه‌ای [[ظهور]] می‌‌نمایند و لحظه‌ای دیگر ناپدید می‌‌شوند؛ بدیهی است که جز [[جاهلان]]، هیچکس سراب را [[آب]] نمی‌پندارد و برای او ارزشی قائل نمی‌شود. از اینرو، با مشاهدة [[ملکوت]] [[جهان]]، ذرّه ذرّه این عالم را وابسته و ایستادة به او می‌‌دانند، و او را عامل حیات و بقای تمامی موجودات. [[حضرت]] [[حق]] در ذکر مبین می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref>.
گویا مراد از ملکوتی که به [[ابراهیم]]{{ع}} نمایانده شد، صورت واقعی عالم بود؛ صورتی که نشان از بطلان محض و ایستائی آن به ذات [[حضرت]] [[حق]] داشت.
[[ابراهیم]]{{ع}} چون به ###[[313]]### عالم [[آگاه]] شد، به [[فقر]] موجودات و غنای [[حضرت]] [[حق]] [[آگاهی]] یافته او را تنها موجود [[حقیقی]] [[جهان]] یافت. وقتش خوش و سرش سبز، که دردمندانه امّا با [[شادمانی]] سرود:
بصحرا بنگرم صحرا تو بینم به دریا بنگرم دریا تو بینم
بهرجا بنگرم کوه و در و دشت نشان از قامت رعنا تو بینم
٣. [[توحید]] أخضّ [[خواص]]
اَخصّ [[خواص]] امّا، این مرتبه از [[توحید]] را نیز آلوده به [[شرک]] می‌‌دانند؛ چه در این مرتبه، هنوز شائبه‌ای از هستی‌های دیگر - هرچند در کمال [[فقر]] و [[نیاز]] به [[حضرت]] [[حق]] - به چشم می‌‌آید؛ و این نشان از [[مشرک]] بودن [[انسان]] موحّد دارد!.
اینان بر آنند که [[توحید]] کامل، آنست که نه به دیدة [[استقلال]] و نه به دیدة [[فقر]] به موجودات نگریسته شود؛ که اصلاً موجود دیگری در این عالم پرهیاهو دیده نشود.
رسیدن به این مرتبه و نشستن آن مطلب بر [[جان]] [[انسان]] موحّد، سخت دشوار است؛ و تنها و تنها از پی مجاهدت‌های شرعی بسیار پدید می‌‌آید. این مرتبه چون فراچنگ [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} رسید چنین فرمود که: {{متن قرآن|إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۹.</ref>.
انواع [[توحید صفاتی]].
۱. [[توحید]] [[خواص]]
این گونه از [[توحید]]، پیش از این در بیان [[توحید صفاتی]] توضیح داده شد.
۲. [[توحید]] أخصّ [[خواص]]
این نوع از [[توحید]]، که در مرتبه‌ای فراتر از مرتبه پیشین قرار داشته از معنای دقیقتری برخوردار است، بدان معنا است که تمامی نیکوئی‌ها، قدرت‌ها، [[دانش‌ها]] و... و در یک سخن، تمامی زیبائی‌ها و صفات زیبا، تنها و تنها از آنِ اوست؛ و جز او هیچ موجود دیگری را بهره‌ای از این امور نیست. [[حضرت]] [[حق]] خود در این رابطه می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ}}<ref>«و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرستیم» سوره حجر، آیه ۲۱.</ref>.
از اینروست که بنظر [[دانشمندان]] موحّد، هرکس به [[ستایش]] از کسی می‌‌پردازد، خواه ناخواه و دانسته و نادانسته، [[خداوند متعال]] را [[ستایش]] کرده است؛ چراکه تمامی نیکی‌ها که [[ستایش]] کسان را بر می‌‌انگیزاند، تنها از آنِ اوست و جز او هیچکس را هیچ بهره‌ای از آن نیست:
{{متن قرآن|أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ}}<ref>«آگاه باشید که همه کارها به سوی خداوند باز می‌گردد» سوره شوری، آیه ۵۳.</ref>.
{{متن قرآن|لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست و کارها به سوی او باز گردانده می‌شود» سوره حدید، آیه ۵.</ref>.


[[خداوند متعال]] در [[آفرینش]]، روزی دهی، [[حیات]] بخشی، [[حفظ]] و [[هدایت]] [[جهان]]، پرورش مخلوقات تا [[رسیدن به کمال]]، می‌راندن زنده‌ها، [[بخشش]] و دیگر [[افعال]] خود شریکی ندارد، او با [[قدرت]] کامل خود همه [[کارها]] را انجام می‌دهد و در هیچ فعلی به [[یار]] و [[یاور]] نیاز ندارد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۳۳۴.</ref>.


== درجات [[موحدان]] ==
موحدان به تناسب رتبه خود در [[ایمان]]، دارای درجاتی هستند.
# '''[[توحید زبانی]]:''' که [[اهل]] [[معرفت]] آن را قشر القشر - به معنی پوسته پوست - می‌نامند. [[توحید زبانی]] مرتبه کسانی است که با زبان، [[خدا]] را به [[یگانگی]] یاد می‌کنند، {{متن حدیث|لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ}}، می‌گویند و اظهار می‌کنند که در [[عالم هستی]] جز [[خدا]] کسی و چیزی اثرگذار نیست، ولی قلبشان با به کلی از [[درک]] این معنی [[غافل]] است یا به آن [[باور]] ندارد. [[توحید زبانی]] از نظر [[معنوی]] هیچ ارزشی ندارد و تنها فایده آن این است که سایر [[مسلمانان]] موظف‌اند با گوینده به عنوان یک [[مسلمان]] [[رفتار]] کنند و [[خون]] و مالش از تعرض مصون بماند.
# [[توحید برهانی]]: به این معنی که گوینده {{متن حدیث|لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ}}، از راه [[استدلال]] به این [[حقیقت]] برسد که تنها [[مدبر]] عالم خداست. فایده این [[اعتقاد]] این است که علاوه بر [[حفظ]] [[خون]] و [[مال]]، [[انسان]] را در [[قیامت]] از [[عذاب]] الاهی [[نجات]] میدهد؛ ولی [[قلب]] [[انسان]] از این [[اعتقاد]]، شرح و صفایی نمی‌یابد.
# '''[[توحید]] کشفى:''' [[کشف]] به این معنی است که [[انسان]] [[حقیقت توحید]] را به واسطه [[نور]] [[حق]]، [[مشاهده]] کند؛ یعنی با آنکه تمامی موجودات را در حال [[کثرت]] می‌بیند، نسبت آنها را با [[خدا]] نیز ببیند و جز یک فاعل مؤثر در [[جهان]] به چشمش نیاید. این، مرتبة مقربین است.
# '''[[توحید حقیقی]]:''' به این معنی که [[انسان]] جز [[خدا]] را نبیند؛ [[اهل]] [[معرفت]]، این مرتبه را مرتبه فنا در [[توحید]] می‌نامند؛ چون [[موحد]] در این مرتبه خود را نیز نمی‌بیند و از [[توحید]] خویش هم بی‌خبر است، این مرتبه، مرتبه [[صدیقین]] است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۳۳۵.</ref>.


== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:1100246.jpg|22px]] [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|'''اخلاق الاهی ج۱''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
{{پانویس}}


چند [[حدیث]]
درباره [[توحید صفاتی]]
[۱۵۸] {{متن حدیث| عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ: أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِاللَّهِ{{ع}} عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ رِضًى وَ سَخَطٌ؟ قَالَ: نَعَمْ! وَ لَيْسَ ذَلِكَ عَلَى مَا يُوجَدُ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الرِّضَا وَ الْغَضَبَ دِخَالٌ يَدْخُلُ عَلَيْهِ فَيَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ مُعْتَمِلٌ مُرَكَّبٌ لِلْأَشْيَاءِ فِيهِ مَدْخَلٌ وَ خَالِقُنَا لَا مَدْخَلَ لِلْأَشْيَاءِ فِيهِ وَاحِدٌ أَحَدِيُّ الذَّاتِ وَ أَحَدِيُّ الْمَعْنَى.
فَرِضَاهُ ثَوَابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقَابُهُ مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ يَتَدَاخَلُهُ فَيُهَيِّجُهُ وَ يَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ فَإِنَّ ذَلِكَ صِفَةُ الْمَخْلُوقِينَ الْعَاجِزِينَ الْمُحْتَاجِينَ وَ هُوَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَى شَيْءٍ مِمَّا خَلَقَ وَ خَلْقُهُ جَمِيعاً مُحْتَاجُونَ إِلَيْهِ إِنَّمَا خَلَقَ الْأَشْيَاءَ لَا مِنْ حَاجَةٍ وَ لَا سَبَبٍ اخْتِرَاعاً وَ ابْتِدَاعاً}}<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۶۶.</ref>؛
مردی از [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[رضایت]] و [[نارضایتی]] [[حضرت]] [[حق]] سؤال نمود، که آیا او به این دو صفت متّصف می‌‌شود؟؛
ایشان فرمودند: "آری! متّصف می‌‌شود. آنگاه توضیح دادند که این مطلب نه چنان است که در موجودات ممکن دیده می‌‌شود، چرا که [[رضایت]] و [[نارضایتی]] دو صفتند که بر [[انسان]] وارد شده او را از حالتی به حالتی دیگر در می‌‌آورند، در حالی که هیچ چیزی در [[پروردگار]] عالم تأثیر نگذاشته، نمی‌تواند او را از حالتی به حالتی دیگر در آورد؛ چه او از ذاتی یگانه و حقیقتی یگانه برخوردار است، و از چندین حالت مختلف بوجود نیامده که گاهی به این حال و گاهی به آن حال در آید. از اینروست که [[رضایت]] او، همان ثوابی است که به [[بندگان]] می‌‌دهد، و [[نارضایتی]] او نیز همان عقابی است که شامل حال آنان می‌‌فرماید؛ بدون آنکه در اثر [[رضایت]] و یا [[نارضایتی]]، به [[هیجان]] آید و تغییر حالت دهد؛ چه این منشِ مخلوقات عاجزِ محتاج است، در حالی که او نه عاجز- که توانا - و نه محتاج - که بی‌نیاز است-؛
او به هیچ یک از آفریده‌هایش محتاج نیست، امّا تمامی آفریده‌هایش یکسر به او محتاجند. او موجودات را نه از سر [[حاجت]]، که به اختراع و نوآوری خویش آفریده است".
[۱۵۹] {{متن حدیث| عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} أَنَّهُ قَالَ فِي صِفَةِ الْقَدِيمِ إِنَّهُ وَاحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ أَحَدِيُّ الْمَعْنَى لَيْسَ بِمَعَانٍ كَثِيرَةٍ مُخْتَلِفَةٍ.
قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! يَزْعُمُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَنَّهُ يَسْمَعُ بِغَيْرِ الَّذِي يُبْصِرُ وَ يُبْصِرُ بِغَيْرِ الَّذِي يَسْمَعُ؟
قَالَ: فَقَالَ: كَذَبُوا وَ أَلْحَدُوا وَ شَبَّهُوا تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ إِنَّهُ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَسْمَعُ بِمَا يُبْصِرُ وَ يُبْصِرُ بِمَا يَسْمَعُ.
قَالَ: قُلْتُ: يَزْعُمُونَ أَنَّهُ بَصِيرٌ عَلَى مَا يَعْقِلُونَهُ؟
قَالَ: فَقَالَ: تَعَالَى اللَّهُ! إِنَّمَا يَعْقِلُ مَا كَانَ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِ وَ لَيْسَ اللَّهُ كَذَلِكَ}}<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۶۹.</ref>؛
 یکی از [[یاران امام]] [[باقر]]{{ع}}، از ایشان درباره چگونگی [[حضرت]] [[حق]] [[نقل]] می‌‌نماید، که ایشان فرمودند: "اوتک است و یگانه، بی‌نیاز است و از چندین حالت گوناگون ‌‌تشکیل نشده است.
[[راوی]] می‌‌گوید: عرض کردم: فدایت شوم! گروهی از عراقیان [[گمان]] می‌کنند که شنوائی و بینائی در او دو صفت گوناگون بوده، هیچیک از ایندو در او عین دیگری نیست‌. ایشان فرمودند: سخن ناصواب می‌گویند و بدین سبب به [[الحاد]] و [[تشبیه]] گرفتار شده‌اند!؛ [[خداوند]] [[برتر]] از این امور است؛ او شنوا و [[بینا]] است امّا می‌شنود همانگونه که می‌‌بیند، و می‌بیند ‌‌همانگونه که می‌‌شنود.
گفتم: آنان [[گمان]] می‌‌کنند که بینائی او آنگونه است که آنان [[درک]] می‌‌کنند؛
[[حضرت]] فرمودند: [[خداوند]] [[برتر]] از این سخنان است، تنها مخلوقاتِ ممکن و هرآنچه همچون آنان است، به [[ادراک]] [[آدمی]] در می‌‌آید؛ امّا [[خداوند]] اینچنین نیست که بتوان او را [[ادراک]] نمود".
[۱۶۰] {{متن حدیث| عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}}: أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ: كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُزَايَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِيرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ يَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>؛ 
"قدم اول در [[دین]]، [[شناخت]] [[پروردگار]] است، و [[شناخت کامل]] او، درست [[باور]] کردن اوست، و کمال درست [[باور]] کردن او، یگانه دانستن اوست، و کمال یگانه دانستن او، [[اخلاص]] به اوست، و کمال [[اخلاص]] به او، زدودن صفات از اوست، زیرا که هر صفتی [[گواه]] بر این است که با موصوف دوتاست، و هر موصوفی [[گواهی]] می‌دهد که غیر از صفت است. بنا بر این هر کسی برای [[خداوند]] - تبارک و تعالی! - صفتی [[معتقد]] شود برای او قرینی قرار داده، و هر که این چنین بیندیشد، دو تایش دانسته، و آنکه دو تایش بداند، او را به اجزاء، بخش کرده، و هر کس به اینجا رسید از [[شناخت]] او [[محروم]] است، و کسی که او را نشناسد بدو اشاره کرده، و هر که به او اشاره کند به تحقیق برای او جهت و سمتی قائل شده، و آنکه [[خداوند]] را در جهتی و یا سمتی بداند، او را در شمار مخلوقات قرار داده است. هر که بگوید [[خداوند]] در چیست او را در چیزی قرار داده. هر که بگوید [[خداوند]] بر چیست مکانی را از او خالی دانسته. او بوده و هست و تازه به وجود نیامده است، با همه چیز هست اما نه این که همنشین آن باشد و غیر از هر چیزی است نه بدان معنی که از آن کناره گیرد انجام دهنده هر کاری است اما نه با حرکات و وسایل، از اول [[بینا]] بود در آن هنگام که موجودی را خلق نکرده بود، تا با آن موجود انس گیرد و یا از فقدان او در [[وحشت]] افتد".
انواع [[توحید عبادی]]
"[[توحید عبادی]]" نیز بر چند نوع است:
۱. [[توحید در عبادت]]
به این معنی که [[انسان]] هیچگاه جز [[حضرت]] [[حق]] را به [[عبادت]] در نگیرد. بدین ترتیب [[انسان]] در سخن و در عمل، این [[آیه شریفه]] را متحقّق سازد: {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}<ref>«تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.</ref>.
۲. [[توحید در اطاعت]]
به این معنی که، [[انسان]] جز از [[حضرت]] [[حق]] و آنکس که طاعتش به [[طاعت]] [[حضرت]] [[حق]] باز می‌‌گردد، هیچکس را [[شایسته]] [[اطاعت]] و [[فرمانبرداری]] نداند: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>.
از اینرو، [[اطاعت]] از [[هوای نفس]] در شمار [[شرک]] است: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>.
و نیز [[اطاعت]] از [[شیطان]]: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>.
بلکه هر اطاعتی که به [[اطاعت]] او - جلَّ وعلا! - بازنگردد، [[شرک]] است : {{متن قرآن|وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref>«و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>.
٣. [[توحید]] در [[نیّت]]
به این معنی که، [[هدف]] قلبی [[انسان]] از انجام امور که به آن "[[نیّت]]" گفته می‌‌شود-، فقط و فقط تحصیل [[رضایت]] [[حضرت]] او باشد. از این منظر، اگر غیر او در [[نیّت]] آید، [[کفر]]؛ و اگر دیگری به همراه او آید، [[شرک]]؛ و تنها و تنها اگر او در [[نیّت]] [[انسان]] راه یابد، [[توحید عبادی]] حاصل شده است.
 [[حضرت]] [[حق]] خود در این زمینه می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ}}<ref>«ای مؤمنان! صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را می‌بخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد» سوره بقره، آیه ۲۶۴.</ref>.
بدست آوردن این مرتبه، سخت دشوار است و جانکاه؛ از همین روست که آن [[اهل دل]] برآنند که اگر [[آدمی]] [[نیّت]] خود را تنها و تنها برای [[حضرت]] [[حق]] نهد، امّا در کنار آن داعیِ دیگری را نیز در ذهن آورد- همچون آنکه [[نماز]] را برای او، امّا با این [[داعی]] که به [[بهشت]] راه یابد-، عمل او از شوب [[شرک]] [[خالص]] نشده بوئی از [[شرک]] از آن به مشام می‌‌رسد.
از همین روست که آنگونه که از دو [[فقیه]] عارف "ابن‌طاوس" و "[[شهید]] دوّم" [[نقل]] شده است، این دو بزرگوار این عمل را از بُن [[باطل]] دانسته‌اند: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ}}<ref>«به راستی، این رستگاری سترگ است * پس برای این (دستاورد)، اهل کردار باید کار کنند» سوره صافات، آیه ۶۰-۶۱.</ref>.
پر واضح است که منظور این دو، آن نیست که عمل عبادی‌ای که اینگونه انجام شده، صحیح نبوده [[نیاز]] به تکرار آن است؛ بلکه مراد آنان آن بوده که هرچند [[تکلیف]] از عهده [[انسان]] برآمده، امّا این عمل در بارگاه ربوبی پذیرفته نیست.
انواع [[توحید افعالی]]
"[[توحید افعالی]]" نیز خود بر چند نوع است:
۱. [[توحید]] در [[خالق]] بودن
به این معنی که، هیچ کس را در کنار [[حضرت]] [[حق]]، [[خالق]] به شمار نیاورده این امر را در او - جلّ وعلا! - منحصر داند. [[خداوند]] خود در این زمینه می‌‌فرماید: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیده‌اید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریک‌هایی تراشیده‌اند که همانند آفرین» سوره رعد، آیه ۱۶.</ref>.
این [[آیه]]، هم به همین صورت، و هم در صورت‌های دیگر، در [[قرآن کریم]] بارها و بارها تکرار شده است. در این شمار است: {{متن قرآن|وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«در حالی که خداوند، شما و چیزهایی را که می‌سازید آفریده است» سوره صافات، آیه ۹۶.</ref>
ابهامی که در اینجا روی می‌‌نماید، درباره مسأله [[اعمال انسان]] است؛ چه:
چگونه می‌‌توان تمامی [[اعمال نیک]] و بد [[انسان]] را مخلوق [[حضرت]] [[حق]]، و نه عمل خود [[انسان]] دانست؟؛
آیا این سخن، شائبة [[جبر]] را تقویت نکرده [[آدمی]] را از پاسخگوئی در برابر [[اعمال]] خود بی‌نیاز نمی‌سازد؟
همانگونه که ابتدا و انتهای این [[آیه شریفه]] نیز همگون نمی‌نماید: {{متن قرآن|مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ}}<ref>«(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستاده‌ایم و خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه ۷۹.</ref>.
حال چگونه می‌‌توان به آن پرسش، و این ناهمگونی پاسخ داد؟.
ورود به این گونه از مسائل، از موضوع رسالة حاضر خارج بوده در شمار مسائل [[حکمت]] متعالیه است؛ بویژه آنکه همگان را نرسد که در اینگونه مباحث به تأمّل پردازند - چه این مباحث، از مقدّمات بسیاری برخوردار است، که بسیاری از [[مردم]] سر در پی تحصیل آن نداشته امکان نتیجه گیری از این مباحث را بدست نیاورده‌اند-.
از اینرو، بدون آنکه به این مبحث درشت وارد شویم، تنها اشاره می‌‌کنیم که: به [[شهادت]] [[قرآن کریم]]، [[خداوند]] [[آسمان]] و [[زمین]] را در [[اختیار]] [[آدمی]] نهاده و تمامی اقسام نعمتها را برای او فراهم آورده است: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً}}<ref>«آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بی‌هیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش می‌ورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰.</ref>.
[[بعثت پیامبران]] و فرو فرستادن [[کتاب‌های آسمانی]] در همین شمار است، و نیروهای [[باطنی]] [[انسان]] - همچون [[عقل]]، که تشخیص صحیح از [[خطا]] را برای [[انسان]] ممکن می‌‌سازد -، نیز در همین شمار.
حال می‌‌توان گفت که: این عالم چون تجارت‌خانه‌ای است، که [[آدمی]] با [[سرمایه]] این نعمتها در آن به فعّالیّت می‌‌پردازد، تا چگونگی [[آخرت]] بی‌پایان خود را ترسیم نماید. از این دید، چون [[سرمایه]] از آن [[حضرت]] [[حق]] است، می‌‌توان سود و زیان کارگر را به او نسبت داد؛ و چون [[آدمی]] خود همچون کارگری مستقل در این بازار به [[تجارت]] پرداخته، می‌‌توان [[نیک]] و بد اعمالش را به خود او منسوب نمود: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ}}<ref>«آنان همان کسانند که گمراهی را به (بهای) رهنمود خریدند و سوداشان سودی نکرد و رهیافته نبودند» سوره بقره، آیه ۱۶.</ref>.
این مطلب، کاملاً روشن بوده تأمّلی اندک بر آن، نشان می‌دهد که هیچ جبری در [[عالم هستی]] حکمفرما نیست. امّا اگر [[انسان]] به تأمّل و [[اشعری]] گری فرو خواهد غلطید!؛ [[حضرت]] [[حق]] خود در این رابطه می‌فرماید: {{متن قرآن|فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا}}<ref>«هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در می‌یابد و اگر نیکی‌یی به ایشان رسد می‌گویند این از سوی خداوند است و اگر بدی‌یی به آنان رسد می‌گویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را» سوره نساء، آیه ۷۸.</ref>.
آری! دربارة کارهای شایست [[آدمی]] امّا، می‌‌توان آن را یکسر به [[خداوند]] نسبت داد؛‌ چه او هم [[سرمایه]] [[آشکار]] و [[نهان]] این امور را به [[آدمی]] بخشیده، و هم او را به واسطه [[شریعت]]،‌ امر نموده تا سر در پی این امور نهد؛ [[حضرت]] [[حق]] خود در این زمینه می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ}}<ref>«و ناسپاسی را برای بندگانش نمی‌پسندد » سوره زمر، آیه ۷.</ref>.
  و باز می‌‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ}}<ref>«بی‌گمان خداوند از این گروه نافرمان خشنود نخواهد گشت» سوره توبه، آیه ۹۶.</ref>.
اکنون می‌‌توانیم دریابیم که مراد از [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ}}<ref>«(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستاده‌ایم و خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه ۷۹.</ref>، چیست؛
و منظور از [[حدیث شریف]]: [۱۶۱] {{متن حدیث| لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ}}<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۱۶۰.</ref> -: "در این عالم، [[انسانها]] نه مجبورند و نه از [[اختیار]] کامل برخوردارند، بلکه از اختیاری میان این دو برخوردار می‌‌باشند"-، کدام است.
* * *
در اینجا، [[شایسته]] است که به جهت تکمیل بحث، به نکته‌ای دیگر نیز اشاره کنیم؛ و آن اینکه: [[خداوند متعال]] ازباب عنایتی که به [[بندگان]] صالحش دارد، در پی آن است که اینان را به [[هدف]] مطلوب رسانیده، و یا دست کم بر راه درست پابرجا دارد. این [[عنایت]]، شامل حال [[کافران]] و بدکرداران نمی‌گردد؛ چراکه اینان خود [[شایستگی]] پذیرش اینگونه [[عنایت]] را بدست نیاورده، مقتضای آن را نیز در وجود خود معدوم نموده‌اند.
پر واضح است که آنکس که از این [[عنایت ویژه]] برخوردار باشد، سرفخر بر [[آسمان]] خواهد سائید؛ و آنکس که از آن بی‌بهره ماند، در [[جهان]] جاودانه جز [[محرومیت]] و خذلان بهره‌ای نصیب نخواهد کرد.
 این مطلب، به گونه‌های مختلف در [[قرآن کریم]] به اشارت گرفته شده است؛ به این [[آیات]] بنگرید:
{{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.</ref>.
{{متن قرآن|وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ}}<ref>«خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند می‌دانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند می‌گویند:» سوره بقره، آیه ۲۶.</ref>.
{{متن قرآن|فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند بنابراین خداوند هر که را بخواهد بیراه می‌دارد و هر که را بخواهد به راه می‌آورد و او پیروزمند فرزانه است» سوره ابراهیم، آیه ۴.</ref>.
واضح است که مراد از "منسوب کردن ظلالت به [[حضرت]] [[حق]]" در این [[آیات]]، نه آنست که او خود [[کافران]] و بدکرداران را [[گمراه]] می‌‌نماید؛ بلکه منظور آن است که اینان خود [[شایستگی]] [[هدایت]] را از دست داده، پذیرای آن نخواهند بود. از اینروست که در شماری دیگر از [[آیات قرآن کریم]]، این امر به خود آنان نسبت داده شده است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ}}<ref>«آیا بر آنید که از پیامبرتان درخواست کنید چنان که پیش‌تر از موسی در خواست شد؟» سوره بقره، آیه ۱۰۸.</ref>.
۲. [[توحید]] در [[تدبیر]] عالم
منظور از این مرحله، آنست که [[آدمی]] در دار وجود، تنها به یک عامل و یک تدبیرگر نظر اندازد؛ و تنها او را [[شایسته]] [[تدبیر]] این عالم بداند.
  سرّ این نکته که در [[قرآن کریم]] از نام [[مقدّس]] "رَب" / [[تدبیر]] کننده، بیش از یک‌هزار مرتبه یاد شده و از نظر تکرار، تنها اسم [[شریف]] "اللّه" همسان آن است نیز، همین بوده؛ نشان از توجّه این [[کتاب آسمانی]] به این نوع از [[توحید]]، و [[دعوت]] [[مؤمنان]] به آن دارد.
[[حضرت]] [[حق]] خود در آغاز این کتاب [[هدایتگر]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.</ref>.
و باز خود می‌‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«بگو: آیا جز خداوند پروردگاری بجویم حال آنکه او پروردگار هر چیز است» سوره انعام، آیه ۱۶۴.</ref>.
آیاتی اینگونه، که [[تدبیر]] عالم را تنها و تنها در او منحصر می‌‌دارد، به تعداد بسیار زیادی در [[قرآن کریم]] آمده است.
٣. [[توحید در تشریع]] و [[قانون]] گذاری
منظور از این نوع از [[توحید افعالی]]، آنست که [[حکومت]] و [[قانون]] گذاری، تنها [[شایسته]] [[حضرت]] [[حق]] است؛ و هیچکس را نرسد که [[حکومت]] و تسلّط بر دیگران را بدون اجازت او، ادّعا نماید. در اینصورت، هرکس که بدون [[اذن]] او بر دیگران [[برتری]] جسته خود را [[حاکم]] آنان معرّفی نماید، به [[شرک]] دچار شده خود را در کنار او دریافته است!.
همو در این [[کتاب الهی]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|ِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>.
و باز می‌‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>.
 نه فقط حکمرانی، که قانونگذاری نیز ویژه اوست و بس:
{{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسی» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>.
{{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرس» سوره مائده، آیه ۴۵.</ref>.
{{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷.</ref>.
این بحث، از دامنی فراخ برخوردار است؛ از اینرو [[امید]] به [[فضل]] [[حضرت]] [[حق]] می‌‌بریم، تا موفّقمان دارد که در یکی از بخش‌های این کتاب، به تفصیل از این مطلب سخن گوئیم. در اینجا امّا، بیش از این به این مبحث نخواهیم پرداخت، تا از مبنای رساله حاضر خارج نشویم.
۴. [[توحید]] در مالکیّت
منظور از این نوع از [[توحید افعالی]]، آنست که مالکیّت، تنها و تنها در [[دست حضرت]] [[حق]] بوده؛ جز او هیچکس را نرسد که مالکیّت چیزی را به خود منسوب دارد.
این نوع از [[توحید]]، خود بر دو قسم است:
الف: [[توحید]] در مالکیّت [[حقیقی]]
به این معنی که سراسر هستی، مخلوق او و در تملّک [[قدرت]] اوست: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«و فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است » سوره آل عمران، آیه ۱۸۹.</ref>.
 ب: [[توحید]] در مالکیّت اعتباری / غیر [[حقیقی]]
بدان معنی که مالکیّت‌های اعتباری [[مردمان]] بر اشیاء نیز، تنها و تنها در دائره اعتبار – و نه واقعیّت - بوده، هیچ موجودی نه حقیقتاً و نه به اعتبار، از مالکیت او خارج نیست. [[حضرت]] [[حق]] خود در این رابطه می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ}}<ref>«و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برا» سوره نور، آیه ۳۳.</ref>.
و باز می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ}}<ref>«به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و از آنچه شما را در آن جانشین کرده است ببخشید؛ بنابراین از شما آن کسان که ایمان آورند و انفاق کنند پاداشی بزرگ خواهند داشت» سوره حدید، آیه ۷.</ref>.
توجّه به این نکته در اینجا لازم است که: مالکیّت [[حقیقی]] [[حضرت]] [[حق]]، [[مانع]] از تصوّر مالکیّت اعتباری [[مردمان]] بر آنچه در دست دارند، نخواهد شد؛ چه [[قرآن کریم]] خود به این مطلب در آیاتی چند اشاره کرده است؛ از آن شمار است: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیما» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>.
کوتاه سخن آنکه: تصرّف در مِلک [[الهی]] بدون اجازة او [[شرک]] است؛ همانگونه که نپذیرفتن [[فرمان]] او در این امور نیز، [[شرک]] و بلکه [[کفر]] می‌‌باشد.
۵. [[توحید]] در کمک‌خواهی
این نوع از [[توحید افعالی]] نیز، خود بر چند نوع است:
الف. [[توحید]] در تأثیرگذاری در عالم
به این معنی که، در این عالم، هیچ موجودی را تأثیری نیست. از اینرو، هرکس چیزی غیر از [[حضرت]] [[حق]] را در برآوردن حوائج خود شریک بداند، راه [[شرک]] پیموده و دیگری را با او همسان دانسته است.
ب. [[توحید]] در سببیّت
بدان معنی که، [[علل]] و عوامل ظاهری، تنها در ظاهرْ بوئی از علیّت برده و در واقع هیچ بهره‌ای از این مطلب ندارند. بنا بر این، سببیّت و علیّت، تنها در او محصور است و بس.
این مرحله، هرچند از لوازم جدایی‌ناپذیر [[ایمان]] است، امّا بسیاری از [[مردم]] از آن [[غفلت]] ورزیده در عمل با آن [[مخالفت]] می‌‌نمایند. در [[قرآن کریم]] می‌‌خوانیم: {{متن قرآن|وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ}}<ref>«و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان می‌آورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.</ref>.
در [[تفسیر]] "نورالثّقلین"، چندین [[حدیث]] در [[تفسیر]] این [[آیه شریفه]] وارد شده، که مراد از آن را بخوبی روشن می‌‌سازد. در یکی از این [[احادیث]] - که از وجود [[مبارک]] [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده است -، چنین می‌‌خوانیم:
[۱۶۲] {{متن حدیث| عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فِي قَوْلِهِ:}}{{متن قرآن|وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ}}<ref>«و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان می‌آورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.</ref>، {{متن حدیث| قَالَ: هُوَ الرَّجُلُ یَقَوْلُ: لَوْ لَا فُلَانٌ لَهَلَكْتُ وَ لَوْ لَا فُلَانٌ لَأَصَبْتُ كَذَا وَ كَذَا وَ لَوْ لَا فُلَانٌ لَضَاعَ عِيَالِي أَ لَا تَرَى أَنَّهُ قَدْ جَعَلَ شَرِيكاً فِي مُلْكِهِ يَرْزُقُهُ وَ يَدْفَعُ عَنْهُ؟
قَالَ: قُلْتُ فَيَقُولُ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَيَّ بِفُلَانٍ لَهَلَكْتُ؟
قَالَ: نَعَمْ! لَا بَأْسَ بِهَذَا}}<ref>نورالثّقلین،‌ ج۲،‌ ص۴۷۶.</ref>؛
آن [[حضرت]] درباره معنای "[[مشرک]] بودن [[مؤمنین]]"، می‌‌فرمایند: "این [[آیه]]، درباره کسی است که می‌‌گوید: اگر فلان کس نبود من نابود می‌شدم، و اگر فلان کس نبود من فلان سودرا نصیب می‌بردم، و اگر فلان کس نبود [[خاندان]] من نابود می‌شد. بنگر که چگونه این شخص، کسی دیگر را با [[خداوند]] شریک قرار داده، و پنداشته که آن شخص او را [[رزق]] می‌‌دهد و یا [[بلا]] را از او دفع می‌‌نماید!.
[[راوی]] می‌‌گوید: به ایشان عرض کردم: حال اگر بگوید: اگر [[خداوند]] به سبب وجود فلان کس بر من منّت ننهاده بود - که او وسیلة دفع فلان ضرر، یا جلب فلان سود شود-، در آن صورت نابود می‌شدم، آیا این سخن نیز [[شرک]] است؟
[[حضرت]] فرمودند: این سخن اشکالی ندارد".
۶. [[توحید]] در نادیده گرفتن علّتها
در این مرحله، موحّدان تنها [[حضرت]] [[حق]] را به عنوان علّت تامّه، و یا علّت ناقصه دیده، هیچ چیزی را نه در طول [[حضرت]] [[حق]]، و نه در عرض او نمی‌نهند. از اینرو تمام علّتها در نظر آنان غیر واقعی بوده، تنها صورتی از مؤثّر بودن را به نمایش درآورده است؛ و چه [[نیکو]] سروده است آنکه گفت:
دیده‌ای خواهم سبب سوراخ کن تا سبب را بَر کَند از بیخ و بُن
* * *
این، فهرستی کوتاه از انواع [[توحید]] بود؛ که به پانزده نوع بالغ شد.
این مراتب:
گاه تنها به صورت [[علمی]] برای [[انسان]] حاصل می‌‌شود؛
و گاه به صورت یقینی برای او بدست می‌‌آید.
حال با توجّه به آنکه [[یقین]] را سه مرتبه-:
۱. [[علم الیقین]]؛
۲. عین الیقین؛
٣. و [[حقّ]] الیقین است -، می‌‌توان گفت که: مجموع انواع [[توحید]]، به شصت نوع بالغ می‌‌شود. پر واضح است که تحصیل این اقسام، و بویژه برخی از اقسام آن - همچون مرتبه [[حقّ]] الیقین در [[توحید افعالی]] -، سخت دشوار بوده تنها با ریاضت‌های شرعی و آماده شدن برای دریافت الهام‌های [[الهی]]، بدست خواهد آمد.
[[امید]] است [[حضرت]] [[حق]]، تمامی سالکان [[راه کمال]] را دست گرفته به مراتب والای [[توحید]] نائل سازد، و ما را نیز از دام [[شرک]]- که در شمار بدترین و زشت‌ترین [[رذائل اخلاقی]] قرار دارد- وارهاند – {{عربی| بِمَنِّهِ وَ كَرَمِه إِنَّهُ بِالْإِجَابَةِ جَدِيرٌ}}.
* * *
توجه به نکته‌ای دیگر نیز در اینجا لازم است؛ و آن اینکه: هرچند [[شرک]] [[پلیدی]] آور است، امّا [[مبتلا]] بودن عموم [[مردم]] به مراحلی از آن، خللی در [[اسلام]] آنان و [[مسلمان]] [[خواندن]] ایشان وارد نمی‌سازد. فراتر از آن، بیشتر انواع [[شرک]] ۔ که در مقابل انواع [[توحید]] قرار دارد-، [[مانع]] از [[نجات]] در [[قیامت]] نخواهد بود؛ چه [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا}}<ref>«بی‌گمان خداوند شرک ورزیدن به خود را نمی‌آمرزد و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد به گمراهی ژرفی درافتاده است» سوره نساء، آیه ۱۱۶.</ref>، تنها [[شرک]] جلی را مطرح ساخته از [[شرک]] خفی سخنی به میان نیاورده است؛ از اینروست که هرچند گام نهادن در [[مسیر کمال]] و طیّ درجات [[توحید]]، سخت لازم است و [[آدمی]] بدون آن از [[حقیقت]] انسانیّت [[محروم]] خواهد ماند، امّا این بدان معنی نیست که آلودگان به مراتب [[شرک]] خفی، از [[ایمان]] و یا ورود به [[بهشت]] [[محروم]] شوند.
پر واضح است که این تنها [[لطف]] [[حضرت]] [[حق]] است که [[آدمیان]] را به [[درک]] مراتب والای [[اخلاقی]] مکلّف نفرموده، ورنه‌ای بسا بسیار کسان که در این مسیر [[ناتوان]] شده از سیر باز می‌‌ماندند.
چند [[روایت]]
درباره [[ارزش]] [[توحید]]
[۱۶۳] {{متن حدیث| عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}: مَا الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ؟
قَالَ: اتِّصَالُ التَّدْبِيرِ وَ تَمَامُ الصُّنْعِ كَمَا قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ:}} {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا}}<ref>«اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی می‌بودند، هر دو تباه می‌شدند » سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref><ref>بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۲۹.</ref>.
هشام به [[حکم]] گوید: اینکه: "به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: چه دلیلی بر [[یگانگی خداوند]] وجود دارد؟ فرمود: اینکه [[تدبیر]] عالم یگانه است و [[آفرینش]] آن تامّ و تمام؛ همانگونه که [[حضرت]] [[حق]] می‌‌فرماید: "اگر در [[زمین]] و [[آسمان]] خدایانی جز [[الله]] می‌‌بود، وهر دو تباه می‌شدند".
[۱۶۴]{{متن حدیث| عَنِ الرِّضَا{{ع}} قَالَ: سَمِعْتُ أَبِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ: سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ عَذَابِي قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا}}<ref>بحار الأنوار، ج ۳، ص ۷.</ref>؛
[[امام رضا]]{{ع}} در هنگامه بیان [[حدیث]] سلسلة الذَّهب در میان اجتماع نیشابوریان، از [[حضرت]] [[حق]] [[نقل]] نمودند که: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref> دژ من است، و هرکس که داخل دژ من شود از [[عذاب]] من در [[امان]] ماند. آنگاه چون مرْکب ایشان چند گامی به پیش رفت، باز به بانگ فرمودند: [[توحید]] را شروطی است، و من در شمار شروط آن هستم".
 [۱۶۵] {{متن حدیث| قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} التَّوْحِيدُ ثَمَنُ الْجَنَّةِ}}<ref>بحار الأنوار، ج ۳، ص ۳.</ref>؛
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: "[[توحید]]،‌ قیمت [[بهشت]] است".
[۱۶۶] {{متن حدیث| فِي خَبَرِ أَسْمَاءِ النَّبِيِّ وَ أَوْصَافِهِ{{صل}}: ... فَبِالتَّوْحِيدِ حَرَّمَ أَجْسَادَ أُمَّتِي عَلَى النَّارِ}}<ref>بحار الأنوار، ج ۳، ص ۳.</ref>؛
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: "[[خداوند]] بوسیله [[توحید]]، بدن‌های [[امّت]] مرا بر جهنّم [[حرام]] گردانید".
[۱۶۷] {{متن حدیث| عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عَنِ النَّبِيِّ{{صل}} عَنْ جَبْرَئِيلَ سَيِّدِ الْمَلَائِكَةِ قَالَ: قَالَ اللَّهُ سَيِّدُ السَّادَاتِ جَلَّ وَ عَزَّ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا مَنْ أَقَرَّ لِي بِالتَّوْحِيدِ دَخَلَ حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ عَذَابِي}}<ref>بحار الأنوار، ج ۳، ص ۱۰.</ref>؛
[[حضرت]] [[حق]] جلّ وعلا !- می‌‌فرماید: "من اللّهم که هیج خدائی جز من نیست، هرکس به [[توحید]] من [[اقرار]] نماید در دژ من وارد شده، و هرکس در دژ من وارد شود از [[عذاب]] من در [[امان]] ماند".
چند [[روایت]]
در فطری بودن [[توحید]]
[۱۶۸] {{متن حدیث| عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ{{ع}} عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ!}}:{{متن قرآن| فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا}}<ref>«بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛» سوره روم، آیه ۳۰.</ref> {{متن حدیث| قَالَ فَطَرَهُمْ عَلَى مَعْرِفَتِهِ أَنَّهُ رَبُّهُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَعْلَمُوا إِذَا سُئِلُوا مَنْ رَبُّهُمْ وَ لَا مَنْ رَازِقُهُمْ }}<ref>بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹.</ref>؛
زرارة گوید: از [[امام باقر]]{{ع}} درباره [[آیه شریفه]] "فطرتی است که [[خدا]] همه را بدان [[فطرت]] بیافریده است" سؤال نمودم. ایشان فرمودند: "[[خداوند]] در [[فطرت]] آنان [[علم]] به اینکه او پروردگارشان است را قرار داد، و اگر چنین نکرده بود، چون از آنان سؤال می‌‌شد که چه کسی [[پروردگار]] آنان است و چه کسی به آنان [[رزق]] می‌‌دهد، هیچ جوابی برای این سؤال نداشتند".
[۱۶۹] {{متن حدیث| سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ{{ع}} مِنْ قَوْلِ اللَّهِ}}: {{متن قرآن|حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ}}<ref>«پاک آیینان برای خداوند باشید، نه شرک‌ورزان به او » سوره حج، آیه ۳۱.</ref>، {{متن حدیث| مَا الْحَنِيفِيَّةُ؟ قَالَ هِيَ الْفِطْرَةُ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها فَطَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ عَلَى مَعْرِفَتِهِ}}<ref>بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹.</ref>؛
[[زراره]] گوید: از [[امام باقر]]{{ع}} درباره معنای [[آیه شریفه]] "روی آوردگان به [[خدا]] باشید و [[شرک]] نیاوردگان به او" سؤال کردم. ایشان فرمودند: "مراد، فطرتی است که [[مردم]] بر اساس آن آفریده شده‌اند. [[خداوند]] [[مردمان]] را بر اساس [[شناخت]] خود آفریده است".
[۱۷۰] {{متن حدیث| قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ يَعْنِي عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ فَذَلِكَ قَوْلُهُ}}: {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ می‌گویند: خداوند» سوره لقمان، آیه ۲۵.</ref><ref>بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹.</ref>.
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌‌فرمایند: "هر طفلی برپایه [[فطرت]] و به همراه آن بدنیا می‌‌آید، یعنی برپایه [[شناخت خداوند]] به اینکه او [[خالق]] اوست؛ این [[آیه]] نیز اشاره به همین مطلب دارد: "اگر از آنها بپرسی: چه کسی آسمانها و [[زمین]] را آفریده است؟ خواهند گفت: [[خدا]]".
[۱۷۱] {{متن حدیث| عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ!}}: {{متن قرآن|فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا}}<ref>«بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>، {{متن حدیث| قَالَ: التَّوْحِيدُ}}<ref>بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۷.</ref>؛
علاء گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[آیه شریفه]] "فطرتی است که [[خدا]] همه را بدان [[فطرت]] بیافریده است" پرسیدم. ایشان فرمودند: "منظور از این [[فطرت]]، [[توحید]] است".
<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۷.</ref>.
==منابع==
* [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۱''']]
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
[[رده: مدخل‌]]
[[رده: توحید]]
[[رده: توحید]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۱۱

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه

مقدمه

توحید در شمار برترین فضیلت‌ها قرار دارد، و می‌‌توان آن را پایه و اساس ادیان الهی و به‌ویژه اسلام به شمار آورد. از همین روست که در قرآن کریم، به صورت‌های گوناگون، یک‌هزار آیه درباره آن نازل شده است.

توحید چیست؟

توحید در لغت از ماده "وحد" به معنی یگانه باوری و یگانه پرستی است و در اصطلاح معارف دینی، عبارت است از اعتقاد به یگانگی و یکتایی خدا در مقام ذات، صفت‌ها، فعل و عبادت. توحید در مقام ذات صفت‌ها و و افعال توحید نظری است و به معرفت و شناخت انسان از خدا و به معنی یگانه باوری ناظر است و توحید در مقام عبادت که از آن به توحید عبادی و یگانه‌پرستی تعبیر می‌شود، نتیجه یگانه باوری و به پرستش و عبادت‌هایی ناظر است که از انسان صادر می‌شود. یگانه پرست به کسی می‌گوییم که یک معبود دارد و جز او را لایق پرستش نمی‌داند و جز او بر آستان دیگری سر نمی‌ساید[۱].

ستایش توحيد

توحید بالاترین منازل دین و برترین مقامات مقربین است و به خودی خود، دانستنش پیچیده و دقیق و از حیث توکل و عمل، سخت و دشوار است. فهمیدنش غامض است که اکثر اهل درک و فهم، از درک حقیقت آن باز مانده یا مانند مجسمه و حنابله، در مقام ذات به تجسیم و تکثیر گرفتار آمده یا مثل مشيهه و اشاعره، در مورد صفت‌ها، به تغییر و تشبيه قائل شده یا چون قدریه و جبریه درباره افعال به جبر و تفویض ‌گراییده‌اند. از حيث عمل یعنی رضادادن و توکل کردن دشوار است؛ چون دیدن اسباب و وسائط و تکیه بر آنها شرک است و رها کردن آن و بی‌اعتنایی به آنها، ایراد بر شریعت و طعنه بر سنت نبوی و حکمت الاهی است؛ بنابراین معنی توحید را به درستی فهمیدن و مطابق عقل و شرع به آن عمل کردن، به نهایت پیچیده و دشوار است و کسی نمی‌تواند پرده از این همه پیچیدگی و نهانی بردارد، جز آنان که با پیروی از آثار سید انبیا، چشمان عقل خویش را از نور حقایق روشن کرده و از انوار اهل بیت پاکش پرتوی گرفته‌اند[۲]. توحید به معنای خدا را به یگانگی و یکتایی شناختن و تنها او را پرستیدن، شرط اساسی مسلمانی و نخستین درس همه ادیان الاهی و موضوع دعوت تمامی پیامبران است. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ[۳][۴].

اقسام توحید

توحید دارای مراتبی است. منظور از مرتبه در این عنوان، جهتی است که خدا را در آن یگانه میدانی. هرچند مشهور است که از این جهات به مراتب تعبیر می‌شود، در حقیقت مرتبه نیستند بلکه به اقسام و حوزه‌ها شبیه ترند. مراتب توحید با توجه به عمق باور موحدان تعیین می‌شود که ما برای جلوگیری از خلط اصطلاح، آن را درجات موحدان می‌نامیم و در جای مناسب درباره آن سخن خواهیم گفت. به هرحال طبق اصطلاح مشهور در علم کلام، توحید دارای چهار مرتبه است:

  1. توحید ذاتی: مراد از "توحید ذاتی"، آن است که هیچ موجود واجب جز از خداوند یگانه، وجود ندارد؛ و هرچه جز اوست بوئی از وجوب نبرده است. از همین روست که بعضی از فرزانگان، توحید ذاتی را همان معنای عبارت شریف ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ[۵] دانسته‌اند[۶]. توحید در مقام ذات (توحید ذاتی)، عبارت است از اینکه انسان خدا را ذات یگانه و یکتا بداند؛ به این معنا که باور کند که وجودش بی‌نهایت است، هیچ حدی ندارد، شبیه و نظیر و ضدی ندارد، دچار نقص و نیازی نیست و ذات مقدسش از ترکیب منزه است؛ زیرا هر مرکبی به اجزای خود نیازمند است و خداوند از نیاز منزه، امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: "یکی از معانی توحید خدا، یگانگی ذات اوست؛ یعنی نه در خارج، نه در عقل و نه در وهم قابل قسمت نیست و چنین است پروردگار ما"[۷][۸].
  2. توحید صفاتی: مراد از "توحید صفاتی" نیز، آن است که صفات حضرت حق جل و علا عین ذات اوست و از این‌رو ذات او مرکب نبوده بسیط صرف است؛ بلکه او وجود یگانه و یگانه وجودِ عالم است[۹]. عبارت از این است که باور کنیم صفت‌های خدا همگی عین ذات اوست و در نتیجه صفت هایش عین یکدیگرند[۱۰].
  3. توحید عبادی: منظور از "توحید عبادی"، آنست که هیچ موجودی جز از حضرت حق، شایستگی پرستیده شدن را ندارد. این سخن همان معنی عبارت مشهور ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ[۱۱] است[۱۲].
  4. توحید افعالی: مراد از "توحید افعالی" آن ست که هیچ چیزی بجز از او در عالم وجود مؤثّر نیست، و تمامی تأثیرها تنها و تنها از آن اوست و بس. عبارت شریف ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ[۱۳] را، بدین معنی نیز می‌‌توان دانست[۱۴].

توحید افعالی به معنی اعتقاد به یکتایی خدا در مقام فعل و عمل است. یعنی انسان باور کند که جهان و تمام نظام‌های موجود در آن و قوانین حاکم بر آن آفریده خدا و معلول اراده اوست.

﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ[۱۵]. مقصود از این سخن آن است که غیر خدا به طور مستقل هیچ کاری نمی‌کنند و هیچ تأثیری ندارند موجودات جهان همان طور که در اصل وجود خود به خدا وابسته هستند و از خود استقلالی ندارند، بدون اراده او، هیچ تأثیری ندارند. بدون خواست خدا، از هیچ علتی هیچ معلولی پیدا نمی‌شود و هیچ سیبی مسبب خود را در پی ندارد، علل و اسباب، همان طور که اصل وجود خود را به خدا مدیون‌اند، تأثیرات خود را نیز از آن خالق یکتا می‌گیرند.

خداوند متعال در آفرینش، روزی دهی، حیات بخشی، حفظ و هدایت جهان، پرورش مخلوقات تا رسیدن به کمال، می‌راندن زنده‌ها، بخشش و دیگر افعال خود شریکی ندارد، او با قدرت کامل خود همه کارها را انجام می‌دهد و در هیچ فعلی به یار و یاور نیاز ندارد[۱۶].

درجات موحدان

موحدان به تناسب رتبه خود در ایمان، دارای درجاتی هستند.

  1. توحید زبانی: که اهل معرفت آن را قشر القشر - به معنی پوسته پوست - می‌نامند. توحید زبانی مرتبه کسانی است که با زبان، خدا را به یگانگی یاد می‌کنند، «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ»، می‌گویند و اظهار می‌کنند که در عالم هستی جز خدا کسی و چیزی اثرگذار نیست، ولی قلبشان با به کلی از درک این معنی غافل است یا به آن باور ندارد. توحید زبانی از نظر معنوی هیچ ارزشی ندارد و تنها فایده آن این است که سایر مسلمانان موظف‌اند با گوینده به عنوان یک مسلمان رفتار کنند و خون و مالش از تعرض مصون بماند.
  2. توحید برهانی: به این معنی که گوینده «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ»، از راه استدلال به این حقیقت برسد که تنها مدبر عالم خداست. فایده این اعتقاد این است که علاوه بر حفظ خون و مال، انسان را در قیامت از عذاب الاهی نجات میدهد؛ ولی قلب انسان از این اعتقاد، شرح و صفایی نمی‌یابد.
  3. توحید کشفى: کشف به این معنی است که انسان حقیقت توحید را به واسطه نور حق، مشاهده کند؛ یعنی با آنکه تمامی موجودات را در حال کثرت می‌بیند، نسبت آنها را با خدا نیز ببیند و جز یک فاعل مؤثر در جهان به چشمش نیاید. این، مرتبة مقربین است.
  4. توحید حقیقی: به این معنی که انسان جز خدا را نبیند؛ اهل معرفت، این مرتبه را مرتبه فنا در توحید می‌نامند؛ چون موحد در این مرتبه خود را نیز نمی‌بیند و از توحید خویش هم بی‌خبر است، این مرتبه، مرتبه صدیقین است[۱۷].

منابع

پانویس

  1. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۳۲.
  2. محمد صدرالدین شیرازی، شرح اصول کافی، ج۲، ص۲ با تلخیص.
  3. «و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.
  4. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳.
  5. «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
  6. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۱۹.
  7. علی بن حسین صدوق، توحید، ص۸۱، باب ۳ ح۳.
  8. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۴.
  9. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۲۰.
  10. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۳۴.
  11. «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
  12. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۲۰.
  13. «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
  14. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۲۱.
  15. «خداوند آفریننده همه چیز است و او بر هر چیزی نگاهبان است» سوره زمر، آیه ۶۲.
  16. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۳۴.
  17. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۳۵.