تطیر در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = | | موضوع مرتبط = تطیر | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = تطیر | ||
| مداخل مرتبط = [[تطیر در قرآن]] - [[تطیر در | | مداخل مرتبط = [[تطیر در قرآن]] - [[تطیر در معارف و سیره نبوی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== | == مقدمه == | ||
تطیر که از طیر (پرنده) در اصل به معنای فال زدن به پرنده است. [[عرب]] گاه کلاغی و یا جغدی پرواز میکرد، آن را به شومی حمل میکردند، سپس در هر مورد که شوم باشد و به آن تفأل زده شود، استعمال میشود: (مفردات راغب ص ۵۲۸ «طیر») | |||
#{{متن قرآن|أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمٰا لِهٰؤُلاٰءِ الْقَوْمِ لاٰ یکٰادُونَ یفْقَهُونَ حَدِیثاً * مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}}<ref>«هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در مییابد و اگر نیکییی به ایشان رسد میگویند این از سوی خداوند است و اگر بدییی به آنان رسد میگویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را * (ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستادهایم و خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه ۷۸-۷۹.</ref>. | |||
== نکات == | |||
در دو [[آیه]] فوق [[خداوند]] این موضوع را مطرح میکند که [[منافقان]] و افرادی بدون [[تعقل]] به هنگامی که [[نعمت]] و خوبی نصیب آنها میشود، میگویند این [[نعمت]] از [[ناحیه]] [[خدا]] است و هنگامی که [[بدی]] به آنها برسد به [[پیامبر]] -[[تطیر]] - میزنند و میگویند از [[ناحیه]] تو است. ای [[پیامبر]] به آنها بگو همه این حوادث و پیروزیها و شکستها از [[ناحیه]] خدااست که براساس لیاقتها و [[ارزش]] وجودی [[انسانها]] به آنها داده میشود: «{{متن قرآن|قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ}}<ref>«هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در مییابد و اگر نیکییی به ایشان رسد میگویند این از سوی خداوند است و اگر بدییی به آنان رسد میگویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را» سوره نساء، آیه ۷۸.</ref>» و چرا این افراد [[تفکر]] و تعمق نمیکنند تاحقایق را [[درک]] کنند: {{متن قرآن|فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا}}<ref>«هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در مییابد و اگر نیکییی به ایشان رسد میگویند این از سوی خداوند است و اگر بدییی به آنان رسد میگویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را» سوره نساء، آیه ۷۸.</ref>.<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱]]، ص ۲۹۷.</ref> | |||
== | == تطیر در قرآن == | ||
پدیده تطیر سابقه دیرینهای دارد و در میان ملتهای گوناگون رواج داشته و ریشه آن، [[ناآگاهی]] نسبت به علتهای [[واقعی]] حوادث بوده است. [[امتها]] [[پیامبران]] را عامل [[گرفتاریها]] و مشکلهای خود میدانستند و حضورشان را شوم میپنداشتند. به همین دلیل، به آنان [[ایمان]] نمیآوردند. [[مردم]] این [[عقیده]] را در برخورد با [[حضرت صالح]]<ref>نک: {{متن قرآن|قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ}} «گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید» سوره نمل، آیه ۴۷.</ref> و [[حضرت موسی]] {{ع}}<ref>نک: {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ}} «ای فرزندان آدم! در هر نمازگاهی زیور خود را بردارید و بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمیدارد» سوره اعراف، آیه ۳۱.</ref> مطرح کردهاند. [[قرآن کریم]] به [[انسان]] [[تذکر]] میدهد که مصدر [[نیکی]] و [[بدی]] خود شما هستید و بیجهت به موجودهای دیگر فال [[نیک]] و بد میزنید<ref>نک: {{متن قرآن|قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ}} «گفتند: فال بدتان با خودتان است؛ آیا چون پندتان دهند (باز فال بد میزنید)؟ بلکه شما گروهی گزافکارید» سوره یس، آیه ۱۹.</ref>. | |||
پس هر [[شومی]] که وجود دارد، مربوط به [[پندار]] و [[کردار]] و گفتار انسان است. شومی در [[اخلاق]] [[فاسد]]، [[نادانی]] و [[کارهای زشت]] [[آدمی]] است<ref>[[فتحیه فتاحیزاده|فتاحیزاده، فتحیه]]، [[پیامبر اعظم و خرافهزدایی (کتاب)|پیامبر اعظم و خرافهزدایی]] ص ۳۷.</ref>. | |||
==[[فال بد زدن]]، بدشگون دانستن== | |||
«تطیّر» بر وزن تفعّل از ریشه «ط ـ ی ـ ر» به معنای مطلق فال<ref>صبح الاعشی، ج۱، ص۳۹۹.</ref> یا فال بدزدن و شوم دانستن است<ref>لسان العرب، ج۸، ص۲۴۰، «طیر».</ref>. کاربرد نخستین این واژه در فال بدزدن و شوم دانستن بر اثر پرواز یا [[مشاهده]] پرندگان بوده<ref>لسان العرب، ج۸، ص۲۴۰، «طیر».</ref>، سپس بر مطلق شوم بودن و فال بدزدن، بر اثر هر چیزی حاصل شود، اطلاق شده است<ref>مفردات، ص۵۲۸، «طیر»؛ سفینة البحار، ج۲، ص۱۰۲؛ التحریرو التنویر، ج۲۲، ص۳۶۲.</ref>. برخی، مفهوم این واژه را مطلق [[سوءظن]] و توقع [[بلا]] دانستهاند<ref>دائرةالمعارف الشیعیه، ج۱۱، ص۴۲۹.</ref>. برخی نیز با [[اذعان]] به [[غلبه]] کاربرد این واژه در شوم دانستن، مفهوم اصلی تطیر را اعم از بدشگون دانستن و فال [[نیک]] زدن دانستهاند<ref>التحریر و التنویر، ج۹، ص۶۵ ـ ۶۶.</ref>. واژگان «طَیْرَه»<ref>فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۱ ـ ۲۶۲؛ ترتیب العین، ج۷، ص۴۴۷.</ref> و «طَیْر»<ref>الصحاح، ج۲، ص۷۲۷، «طیر».</ref> از همین ریشه، همچنین الفاظی چون تشاؤم، شوم و نحوست نیز به معنای فال بدزدن و شوم دانستن آمدهاند<ref>ترتیبالعین، ج۳، ص۱۴۴،«نحس»؛ الافعال، ج۳، ص۲۳۷.</ref>. کلمه طائر نیز که اسم فاعل از همین ریشه است به معنی شانس و [[بخت]]<ref>لسان العرب، ج۸، ص۲۴۰، «طیر».</ref> یا کنایه از شوم بودن به کار رفته است. [[راز]] این کاربرد، نامگذاری تطیر است به نام سبب آنکه پرنده است<ref>تاج العروس، ج۷، ص۱۵۴، «طیر».</ref>. واژه تطیر سه بار و در قالب واژگان {{متن قرآن|تَطَيَّرْنَا}}<ref>{{متن قرآن|قَالُوٓا۟ إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا۟ لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌۭ}} «گفتند: ما به شما فال بد میزنیم، اگر دست نکشید، سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما عذابی دردناک خواهد رسید» سوره یس، آیه ۱۸.</ref>، {{متن قرآن|ٱطَّيَّرْنَا}}<ref>{{متن قرآن|قَالُوا۟ ٱطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَـٰٓئِرُكُمْ عِندَ ٱللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌۭ تُفْتَنُونَ}} «گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید» سوره نمل، آیه ۴۷.</ref> و {{متن قرآن|يَطَّيَّرُوا۟}}<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا جَآءَتْهُمُ ٱلْحَسَنَةُ قَالُوا۟ لَنَا هَـٰذِهِۦ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌۭ يَطَّيَّرُوا۟ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَلَآ إِنَّمَا طَـٰٓئِرُهُمْ عِندَ ٱللَّهِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}} «پس، هرگاه نیکی به آنان روی میآورد میگفتند این از آن ماست و اگر بلایی به ایشان میرسید به موسی و همراهان وی فال بد میزدند؛ آگاه باشید که فالشان نزد خداوند است اما بیشتر آنها نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۱۳۱.</ref> در [[قرآن]] آمده و در هر سه مورد به فال بدزدن و شوم دانستن [[تفسیر]] شدهاست<ref>حاشیه شیخ زاده، ج۴، ص۲۷۸.</ref>. در آیاتی دیگر نیز به موضوع تطیر بدون استفاده از واژه آن اشاره شده است.<ref>{{متن قرآن|أَيْنَمَا تَكُونُوا۟ يُدْرِككُّمُ ٱلْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِى بُرُوجٍۢ مُّشَيَّدَةٍۢ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌۭ يَقُولُوا۟ هَـٰذِهِۦ مِنْ عِندِ ٱللَّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌۭ يَقُولُوا۟ هَـٰذِهِۦ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلٌّۭ مِّنْ عِندِ ٱللَّهِ فَمَالِ هَـٰٓؤُلَآءِ ٱلْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا}} «هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در مییابد و اگر نیکییی به ایشان رسد میگویند این از سوی خداوند است و اگر بدییی به آنان رسد میگویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را دریابند» سوره نساء، آیه ۷۸.</ref> این [[آیات]]، بدشگون و شوم پنداشتن [[مؤمنان]] و [[پیامبران]] و فال بدزدن [[کافران]] به ایشان را گزارش کرده، ضمن [[جاهل]] خواندن تطیرکنندگان<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا جَآءَتْهُمُ ٱلْحَسَنَةُ قَالُوا۟ لَنَا هَـٰذِهِۦ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌۭ يَطَّيَّرُوا۟ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَلَآ إِنَّمَا طَـٰٓئِرُهُمْ عِندَ ٱللَّهِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}} «پس، هرگاه نیکی به آنان روی میآورد میگفتند این از آن ماست و اگر بلایی به ایشان میرسید به موسی و همراهان وی فال بد میزدند؛ آگاه باشید که فالشان نزد خداوند است اما بیشتر آنها نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۱۳۱.</ref>، در پاسخ به این ادعا و حربه ایشان، با به کاربردن شکل اسم فاعلی این واژه در سه جای [[قرآن]]<ref>{{متن قرآن|قَالُوا۟ ٱطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَـٰٓئِرُكُمْ عِندَ ٱللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌۭ تُفْتَنُونَ}} «گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید» سوره نمل، آیه ۴۷. {{متن قرآن|قَالُوا۟ طَـٰٓئِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌۭ مُّسْرِفُونَ}} «گفتند: فال بدتان با خودتان است؛ آیا چون پندتان دهند (باز فال بد میزنید)؟ بلکه شما گروهی گزافکارید» سوره یس، آیه ۱۹. {{متن قرآن|وَكُلَّ إِنسَـٰنٍ أَلْزَمْنَـٰهُ طَـٰٓئِرَهُۥ فِى عُنُقِهِۦ وَنُخْرِجُ لَهُۥ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ كِتَـٰبًۭا يَلْقَىٰهُ مَنشُورًا}} «و کارنگاشت هر انسانی را به گردن وی بربستهایم و روز رستخیز برای او کارنامهای برمیآوریم که آن را برگشوده میبیند» سوره اسراء، آیه ۱۳.</ref> [[شومی]] را به خود [[کافران]] نسبت داده یا هرگونه تأثیری در [[جهان هستی]] از جمله شومی تنها در [[اختیار]] و [[قدرت خداوند]] شمرده شده است.<ref>[[حمیده عبداللهی|عبداللهی]] و [[اباذر جعفری|جعفری]]، [[تطیر (مقاله)|مقاله «تطیر»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۵۹۲.</ref> | |||
==پیشینه و نامگذاری== | |||
[[عرب جاهلی]] را [[عادت]] این بود که هنگام [[سفر]] اگر پرندهای از سمت راست مسافر پرواز میکرد، آن را نشانه شوم بودن سفر پنداشته و اگر از سمت چپ وی پرواز میکرد آن را به فال [[نیک]] میگرفتند<ref>فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۱.</ref>. به تدریج مورد آن عمومیت یافت و هنگام اقدام به هر کاری جز سفر نیز چنانچه این اتفاق روی میداد، [[عرب]] به آن اتفاق فال بد یا فال نیک میزد که پیامد آن ترک آن کار یا [[تعجیل]] در انجام آن بود<ref>همان؛ المیزان، ج۸، ص۲۲۷؛ عونالمعبود، ج۳، ص۱۴۱.</ref>؛ همچنین سبب آن از پرواز پرندگان، به شنیدن صدای آنها یا دیدن نوعی خاص از پرندگان نیز تعمیم یافت<ref>فتحالباری، ج ۱۰، ص۲۶۱؛ نیز ر.ک: کشف الظنون، ج۲، ص۱۲۱۶؛ الکنی و الالقاب، ج۱، ص۲۹۲.</ref>. اطلاق «تطیر» بر این کار به لحاظ ارتباط این مفهوم با پرندگان<ref>لسان العرب، ج۸، ص۲۴۰، «طیر».</ref>، از باب نامگذاری شئ به نام سبب آن است<ref>همان، ص۲۳۹؛ حاشیه شیخ زاده، ج۴، ص۲۷۹.</ref>. برخی واژه پژوهان معاصر در تحلیلی متفاوت در این باره گفتهاند: ماده «طیر» به معنای، [[حرکت]] سریع، پنهان و بدون هرگونه سنگینی است و علت اطلاق آن بر پرواز پرندگان نیز همین است که آنها بدون جنب و [[جوش]] فراوان و بسیار سبکبال به حرکت درمیآیند<ref>التحقیق، ج۷، ص۱۵۵، «طیر».</ref>. بر اساس همین معنا، یعنی حرکت سریع پرنده و پرواز آرام آن، مفهوم اولیه واژه «تطیر» در [[فرهنگ]] [[عربی]]، پدید آمدن حرکت [[فکری]] سریعی در [[ذهن]] تطیرکننده و پی بردن به فرجام کار است و به صورت کنایی بر فال بدزدن و شوم پنداشتن نیز دلالت میکند<ref>التحقیق، ج۷، ص۱۵۵.</ref>. [[عرب جاهلی]] به هنگام [[مسافرت]]، وضع [[سفر]] خود را با پرواز پرندهای [[پیش بینی]] میکرد؛ اگر پرنده از سمت راست وی پرواز میکرد، آن را «بارح» یا «مانح» نامیده و نشانه شوم بودن سفر میپنداشت و اگر از سمت چپ وی پرواز میکرد، آنرا «سانح» نامیده و نشانه خوب بودن سفر خود میدانست<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۶۲۱ ـ ۶۲۲.</ref>. علت [[شومی]] و نحوستِ پنداری «بارح» یا «مانح» این بوده که برای شکار آن و [[تیراندازی]] به سوی آن شخص باید از جهت اصلی خود [[منحرف]] شود<ref>فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۱.</ref>. البته برخی از [[عربها]] به عکس ترتیب یاد شده «سانح» را نشانه شوم بودن و «مانح» یا «بارح» را نشان خوش [[یمن]] بودن سفر میدانستند<ref>المخصص، ج۱۳، ص۲۴.</ref>. بر اساس [[پندار]] مزبور، اگر پرندهای در مسیر حرکت شخص بود، وی شخصا آنرا میپراند تا با پرواز آن به شوم بودن یا نبودن سفر خود پی ببرد. این کار را «زجر» مینامیدند<ref>الکشاف، ج۳، ص۳۷۱.</ref>. این مفهوم بعدها گسترش یافت و به هر چیز یا کسی که شوم بودن از وی برداشت شود، «زجر» اطلاق گردید. انواع پرندگان و صدای آنها، به ویژه صدای کلاغ<ref>المسائل التی خالف فیها، ص۸۶۵ ـ ۸۶۶؛ اللباب، ج۹، ص۲۷۸.</ref>، همچنین انواع حیوانات، به ویژه [[آهو]]<ref>لسان العرب، ج۸، ص۲۴۰.</ref> و شتر<ref>المستطرف، ج۲، ص۵۱۶.</ref>، نیز افراد مختلف [[انسان]]، به ویژه کسانی که [[نقص]] یا عیبی داشتند، همچنین برخی کلمات و حرکات، مانند [[عطسه]] کردن، از اسباب برداشت شوم بودن امور به شمار میآمدند<ref>المسائل التی خالف فیها، ص۸۶۸.</ref>. تعداد دفعات نیز در برخی امور در [[مبارک]] یا شوم پنداری دخیل بوده است؛ نمونه اینکه برخی سه بانگ کلاغ را چون به تعداد حروف کلمه «خیر» است، مبارک دانسته و دو بانگ آن را چون به شمار حروف کلمه «[[شر]]» است، شوم دانستهاند<ref>یواقیت العلوم، ص۲۶۷؛ جامع النورین، ص۲۷۰.</ref>. برخی فراتر از این، حتی اگر چیزی خاص دیده یا شنیده نمیشد، به صرف [[حدس]] و گمانی بر وقوع امور بدشگون، بدان تطیر زده، آن را شوم میپنداشتند<ref>المخصص، ج۱۳، ص۲۴.</ref>. [[تطیر]] و شوم دانستن، با تفاصیل مختلف آن، مختص [[عرب جاهلی]] نبوده و در میان سایر [[اقوام]] و [[ملل]] نیز شایع است<ref>التفسیر الکبیر، ج۷، ص۳۰۸؛ اللباب، ج۹، ص۲۷۸.</ref>. حتی برخی با ذکر شواهدی [[روایی]]، مدعیاند که [[انسان]] را گریزی از تطیر نیست و [[انسانها]] در همه دورهها به نوعی به این [[خرافه]] [[مبتلا]] بودهاند<ref>نمونه، ج۶، ص۳۱۹.</ref> که البته باید با روشهای خاص آن را [[درمان]] کرد<ref>سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰؛ فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۱ ـ ۲۶۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۶۶.</ref>. گروهی علت تطیر [[کافران]] به [[پیامبران]] را [[مشکلات]] و [[اختلافات]] داخلی دانستهاند که بر اثر [[دعوت انبیا]] در میان کافران رخ میداده و [[جمعیت]] یکپارچه آنان را دچار [[تفرقه]] و چند دستگی میکرده است<ref>التحریر والتنویر،ج۲۲، ص۳۶۳؛ من وحی القرآن، ج۱۹، ص۱۳۵.</ref>. برخی دیگر علت آن را [[وعید]] [[انبیا]] و نشانه [[بغض]] کافران نسبت به ایشان دانستهاند<ref>روح المعانی، ج۱۲، ص۳۳۳؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج۵، ص۶۱.</ref> که به سبب عجز در مقابل انبیا{{ع}} به این [[سلاح]] [[متوسل]] میشدند تا در برابر [[دعوت]] پیامبران [[مقاومت]] کنند<ref>من وحی القرآن، ج۱۹، ص۱۳۵ ـ ۱۳۶؛ الفرقان، ج۹، ص۲۶۱ ـ ۲۶۲؛ ج۲۳، ص۳۲.</ref>. برخی از [[مفسران]] نیز تطیر [[منافقان]] به پیامبران را نشانه [[ترس]] آنان از [[جهاد]] و بهانهای برای [[ترک جهاد]] ذکر کردهاند<ref>التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۴۵.</ref>.<ref>[[حمیده عبداللهی|عبداللهی]] و [[اباذر جعفری|جعفری]]، [[تطیر (مقاله)|مقاله «تطیر»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۵۹۳.</ref> | |||
==مفهوم طایر== | |||
در آیاتی که تطیر [[کافران]] نسبت به [[پیامبران]] و [[مؤمنان]] را یاد میکنند، تعبیر {{متن قرآن|طَـٰٓئِرُكُم مَّعَكُمْ}}<ref> سوره یس، آیه ۱۹.</ref> و مانند آن تکرار شده است. در [[تفسیر]] واژه طائر و بیان مقصود از این لفظ در این [[آیات]] و همچنین علت [[اختلاف]] انتساب آن به کافران و به [[خداوند]]، سخن و نظر [[مفسران]] گونهگون است. | |||
#عدهای از مفسران بر آناند همانگونه که پرنده در [[فرهنگ]] [[عرب جاهلی]] سبب [[خیر و شر]] دانسته شده است، مراد از طائر نیز اسباب خیر و شر است. ایشان اشارهای به مصادیق یا تبیین بیشتری از این اسباب نکردهاند<ref>حاشیه شیخ زاده، ج۵، ص۳۶۱.</ref>. | |||
#برخی واژه طائر را به معنای [[رزق]] یا [[سعادت]] و [[شقاوت انسان]] دانستهاند<ref>التفسیرالکبیر، ج۵، ص۳۴۴؛ تاج العروس، ج۷، ص۱۵۴.</ref>. | |||
#عدهای دیگر آنرا استعارهای از مطلق [[قضا و قدر الهی]] مؤثر در [[حظ]] و بهره [[انسان]]<ref>روح المعانی، ج۹، ص۴۹؛ الکشاف، ج۳، ص۳۷۱.</ref> و [[سرنوشت]] [[پیش بینی]] شده از سوی خداوند برای وی میدانند<ref>جامع البیان، ج۹، ص۶۶؛ ج۸، ص۲۳۹.</ref>. | |||
#برخی با تفسیر آن به سبب شوم بودن، گفتهاند که این سبب در [[علم الهی]] مقدر است<ref>التحریر والتنویر، ج۹، ص۶۷.</ref>. | |||
#در قولی دیگر نیز «طائر» به خود شومبودن مقدر در [[قضای الهی]] تفسیر شده است<ref>التحریر والتنویر، ج۹، ص۶۷.</ref>. | |||
#عدهای طائر را به معنای [[اعمال]] ثبت شده انسان در کتاب دانستهاند که به همان تفصیل [[سبب نزول]] خیر و شر بر انسان میگردد<ref>الکشاف، ج۳، ص۳۷۱.</ref>. | |||
#برخی دیگر مراد از طائر را مطلق کتاب [[اعمال انسان]] دانستهاند، بیآنکه اشارهای کنند که آیا مراد کتاب اعمال انسان است یا کتاب قضا و قدر الهی<ref>روح المعانی، ج۱۵، ص۳۲.</ref>. | |||
#برخی با [[تمسک]] به عبارت شایع [[عربی]] که «طائر [[اللّه]] لا طائرک»، طائر در [[آیه]] را به فعل و [[حکمت الهی]] تفسیر کرده و گفتهاند: همه اتفاقات عالم بر اساس حکمت الهی و نه بر اساس [[افعال]] و [[حکمت]] [[انسانی]] رخ میدهد<ref>تاج العروس، ج۷، ص۱۵۴.</ref>. | |||
#گروهی طائر را به شوم بودنی تفسیر کردهاند که در افعال و [[کفر]] [[کافران]] ریشه دارد<ref>من وحی القرآن، ج۱۹، ص۱۳۶.</ref>. | |||
#عدهای با [[تفسیر]] طائر به [[جزا]] و [[عذاب]] تطیر، آن را [[عذاب الهی]] دانستهاند که برای تطیرکنندگان نسبت به [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] [[تدارک]] دیده شده است<ref>التفسیر والکبیر، ج۸، ص۵۶۰؛ روح المعانی، ج۶، ص۴۹.</ref>. | |||
#برخی نیز طائر را به معنای مطلق نتیجه [[اعمال انسان]] دانسته و آن را به عذابی تفسیر کردهاند که [[خداوند]] برای کافران به سبب [[اعمال]] آنان تدارک دیده است<ref>الفرقان، ج۹، ص۲۶۲.</ref>. | |||
#در این میان برخی، طائر را به معنای دلیل دانستهاند؛ به این بیان: همانگونه که پرنده دلیلی بر [[خیر و شر]] بود، طائر [[انسان]] نیز دلیل وی و ملازم اوست<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۶۲۲.</ref>. بر اساس این بیان میتوان طائر را هم کتاب [[قضای الهی]] دانست که ملازم و راهنمای [[افعال]] وی در این دنیاست و هم میتوان به کتاب اعمال انسان تفسیر کرد که در [[آخرت]] دلیل و [[شاهد]] وی بر جزای اعمالش خواهد بود. | |||
دو [[آیه]] طائر را به انسان نسبت داده است.<ref>{{متن قرآن|وَكُلَّ إِنسَـٰنٍ أَلْزَمْنَـٰهُ طَـٰٓئِرَهُۥ فِى عُنُقِهِۦ وَنُخْرِجُ لَهُۥ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ كِتَـٰبًۭا يَلْقَىٰهُ مَنشُورًا}} «و کارنگاشت هر انسانی را به گردن وی بربستهایم و روز رستخیز برای او کارنامهای برمیآوریم که آن را برگشوده میبیند» سوره اسراء، آیه ۱۳. {{متن قرآن|قَالُوا۟ طَـٰٓئِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌۭ مُّسْرِفُونَ}} «گفتند: فال بدتان با خودتان است؛ آیا چون پندتان دهند (باز فال بد میزنید)؟ بلکه شما گروهی گزافکارید» سوره یس، آیه ۱۹.</ref> بیشتر [[مفسران]] این طائر را به اعمال انسان، [[کتاب اعمال]]، سبب شوم بودن یا شوم بودن تفسیر کردهاند<ref>من وحی القرآن، ج۱۹، ص۱۳۶؛ التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۳۶۴.</ref>. وجه استناد آن به انسان نیز آن است که وی فاعل آن اعمال بوده و اعمالی که منشأ خیر یا [[شر]] اوست از خود وی صادر شدهاند<ref>من وحی القرآن، ج۱۹، ص۱۳۶؛ التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۳۶۴.</ref>. در دو آیه دیگر طائر نزد خداوند دانسته شده است.<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا جَآءَتْهُمُ ٱلْحَسَنَةُ قَالُوا۟ لَنَا هَـٰذِهِۦ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌۭ يَطَّيَّرُوا۟ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَلَآ إِنَّمَا طَـٰٓئِرُهُمْ عِندَ ٱللَّهِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}} «پس، هرگاه نیکی به آنان روی میآورد میگفتند این از آن ماست و اگر بلایی به ایشان میرسید به موسی و همراهان وی فال بد میزدند؛ آگاه باشید که فالشان نزد خداوند است اما بیشتر آنها نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۱۳۱؛ {{متن قرآن|قَالُوا۟ ٱطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَـٰٓئِرُكُمْ عِندَ ٱللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌۭ تُفْتَنُونَ}} «گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید» سوره نمل، آیه ۴۷.</ref> این طائر به کتاب [[قضا]] و [[سرنوشت]] مقدر [[انسان]] از سوی [[خدا]]، یا به نتیجه [[اعمال انسان]]، اعم از [[ثواب و عقاب]]، [[تفسیر]] شده است<ref>جامع البیان، ج۹، ص۶۶؛ التفسیر الکبیر، ج۵، ص۳۴۵؛ التحریر و التنویر، ج۹، ص۶۷.</ref>. [[راز]] [[اسناد]] آن به [[خداوند سبحان]] نیز آن است که این امر از سوی وی انجام میگیرد<ref>الکشاف، ج۳، ص۳۷۱؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۵۶۰؛ روح المعانی، ج۹، ص۴۵.</ref>. در این میان برخی با [[هدف]] جمع بین انتساب طائر به [[خداوند]] و انسان، گفتهاند: طائر هرکسی از آن جهت که وی عامل آن بوده و مستحق نتیجه آن است، «بااوست»، و از آن رو که خدا [[جزا]] و نتیجه آن را محقق و عملی میسازد، «نزدخداست»<ref>الفرقان، ج۹، ص۶۲۶.</ref>؛ به عبارت دیگر [[قرآنکریم]] طائر را منحصر میداند در [[افعال]] خود انسان و اثر و جزای [[اخروی]] آنها که از سوی خداوند داده میشود<ref>الفرقان، ج۱۵، ص۹۵ ـ ۹۷.</ref>.<ref>[[حمیده عبداللهی|عبداللهی]] و [[اباذر جعفری|جعفری]]، [[تطیر (مقاله)|مقاله «تطیر»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۵۹۵.</ref> | |||
==اثرگذاری تطیر== | |||
[[اسلام]] تطیر را امری [[خرافی]] دانسته که معلول [[جهل]] انسان و تصور نادرست وی در مؤثر دانستن غیر خداوند در عالم و نیز اسناد [[گرفتاری]] و نتیجه [[ناپسند]] [[اعمال]] به غیر عامل آنهاست<ref>همان، ج۹، ص۲۶۲.</ref> که نتیجه آن [[یأس]] و [[ناامیدی از رحمت الهی]] است<ref>یواقیت العلوم، ص۲۶۷.</ref>. [[نادانی]] و در نتیجه [[ناتوانی]] [[تطیر]] کنندگان در [[شناخت]] علت برخی پدیدهها، سبب میشود آن پدیدهها را معلول اموری [[خرافی]] بدانند<ref>فی ظلال القرآن، ج۵، ص۲۶۴۵؛ نمونه، ج۱۵، ص۴۹۲.</ref>. برخی علت [[باور]] به چنین امری خرافی را استناد حوادث و پدیدهها به امور همزمان با آنها از سوی [[انسان]] دانسته و برآناند که [[جاهلان]] به امور ناسازگار با [[خواستهها]] و امیالشان عنوان «شوم» میدهند<ref>التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۳۶۳.</ref>. [[دلبستگی به دنیا]] نیز از عوامل تطیر دانسته شده به نحوی که هر امر خوشایند انسان [[مبارک]] است و گرنه شوم خواهد بود<ref>روح المعانی، ج۱۲، ص۳۳۳؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج۵، ص۶۱.</ref>. [[قرآنکریم]] در [[انکار]] تطیر، اصل اثرناگذاری غیر [[خدا]] در عالم را بیان فرموده: {{متن قرآن|قُلْ كُلٌّۭ مِّنْ عِندِ ٱللَّهِ}}<ref>«بگو همه (چیز) از سوی خداوند است» سوره نساء، آیه ۷۸.</ref><ref>من وحی القرآن، ج۷، ص۳۶۳.</ref> و تأکید میکند که انسان [[مؤمن]] و کسی که [[قلب]] او [[هدایت یافته]] به روشنی مییابد که هیچ مصیبتی بیاذن [[الهی]] به او نمیرسد<ref>جامع البیان، ج۲۸، ص۱۵۷.</ref> و در عین [[حال]] هر آنچه به انسان میرسد، نتیجه تلاش و [[کردار]] وی است: {{متن قرآن|وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَـٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ}}<ref>«و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود» سوره نجم، آیه ۳۹.</ref>.<ref>الفرقان، ج۲۳، ص۳۳.</ref>. [[روایات]] نیز بر بطلان تطیر تأکید داشته<ref>نمونه، ج۶، ص۳۱۷.</ref>، آن را نوعی [[شرک]] میدانند<ref>سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰.</ref>. البته [[باطل]] بودن تطیر به معنای بیتأثیری مطلق آن نیست، بلکه تطیر ممکن است نسبت به کسی که از آن [[بیم]] دارد، مؤثر واقع شود<ref>دائرة المعارف الشیعیه، ج۱۱، ص۴۲۹.</ref> و [[خداوند]] [[ابتلا]] به آن [[شر]] را جزای [[دنیوی]] تطیر وی قرار میدهد<ref>التحریر و التنویر، ج۹، ص۶۶.</ref>، بنابراین تأثیر روانی [[تطیر]] مورد تأکید روایات است<ref>وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۶۱؛ نیز نک: المیزان، ج۱۹، ص۷۹؛ نمونه، ج۶، ص۳۱۷ ـ ۳۱۸.</ref>، از همینرو برخی تطیر [[کافران]] به [[پیامبران]] را سبب بیتأثیری [[تبلیغ]] و [[انذار]] ایشان دانستهاند<ref>راهنما، ج۶، ص۲۰۴.</ref>. [[اسلام]] ضمن منع از تطیر، راه [[درمان]] آن را [[توکل]] و اتکا به خدا دانسته<ref>سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰؛ فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۲؛ نمونه، ج۱۲، ص۴۸.</ref>، حتی از [[توکل]] به عنوان [[کفاره]] تطیر یاد کرده است<ref>نور الثقلین، ج۴، ص۳۸۲.</ref>. برخی [[روایات]] با [[مذموم]] شمردن تطیر، «تفأل» را [[ستوده]]<ref>میزان الحکمه، ج۳، ص۲۳۴۸؛ نمونه، ج۶، ص۳۱۷.</ref> و آنرا [[حق]] دانستهاند<ref>فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۲ ـ ۲۶۴.</ref>. تفأل برخلاف تطیر که بدشگونی و توقع [[شر]] است، به توقع [[خیر و خوبی]] [[تفسیر]] شده است<ref>المخصص، ج۱۳، ص۲۴؛ لسان العرب، ج۸، ص۲۴۰؛ ج۱۰، ص۱۶۷.</ref>. البته برخی تفأل را عام و تطیر را منحصر در توقع شر دانستهاند که چندان صحیح به نظر نمیرسد<ref>لسان العرب، ج۱۰، ص۱۶۸، «فال»؛ لغت نامه، ج۹، ص۱۳۷۵۷، «تفأل».</ref>. در مقابل، عدهای تطیر را عام دانستهاند<ref>یواقیت العلوم، ص۲۶۷.</ref>. بعضی، علت حسن تفأل و [[قبح]] تطیر را در تفاوت سبب آن دو ذکر کردهاند؛ زیرا تفأل از [[حسن ظن]] و اتکا به [[خدا]] ناشی است<ref>فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۴.</ref>؛ ولی تطیر ناشی از غیر خداست. برخی دیگر علت حسن تفأل را در انبساط خاطر و امیدی دانستهاند که در شخص برای [[موفقیت]] حاصل میشود<ref>شرح اصول کافی، ج۱۲، ص۴۷۶.</ref>؛ همچنین [[استخاره]] به [[قرآنکریم]]، از آن جهت که تفأل مثبت بوده و سبب حسن ظن به خداست مجاز شمرده است<ref>بحارالانوار، ج۸۸، ص۲۴۱ ـ ۲۴۶.</ref>.<ref>[[حمیده عبداللهی|عبداللهی]] و [[اباذر جعفری|جعفری]]، [[تطیر (مقاله)|مقاله «تطیر»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۵۹۷.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۲۳: | خط ۴۸: | ||
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | # [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | ||
# [[پرونده:13681440.jpg|22px]] [[فتحیه فتاحیزاده|فتاحیزاده، فتحیه]]، [[پیامبر اعظم و خرافهزدایی (کتاب)|'''پیامبر اعظم و خرافهزدایی''']] | # [[پرونده:13681440.jpg|22px]] [[فتحیه فتاحیزاده|فتاحیزاده، فتحیه]]، [[پیامبر اعظم و خرافهزدایی (کتاب)|'''پیامبر اعظم و خرافهزدایی''']] | ||
# [[پرونده:000058.jpg|22px]] [[حمیده عبداللهی|عبداللهی]] و [[اباذر جعفری|جعفری]]، [[تطیر (مقاله)|مقاله «تطیر»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۷''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۲۸: | خط ۵۴: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:تطیر | [[رده:تطیر]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۴۶
مقدمه
تطیر که از طیر (پرنده) در اصل به معنای فال زدن به پرنده است. عرب گاه کلاغی و یا جغدی پرواز میکرد، آن را به شومی حمل میکردند، سپس در هر مورد که شوم باشد و به آن تفأل زده شود، استعمال میشود: (مفردات راغب ص ۵۲۸ «طیر»)
- أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمٰا لِهٰؤُلاٰءِ الْقَوْمِ لاٰ یکٰادُونَ یفْقَهُونَ حَدِیثاً * مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا[۱].
نکات
در دو آیه فوق خداوند این موضوع را مطرح میکند که منافقان و افرادی بدون تعقل به هنگامی که نعمت و خوبی نصیب آنها میشود، میگویند این نعمت از ناحیه خدا است و هنگامی که بدی به آنها برسد به پیامبر -تطیر - میزنند و میگویند از ناحیه تو است. ای پیامبر به آنها بگو همه این حوادث و پیروزیها و شکستها از ناحیه خدااست که براساس لیاقتها و ارزش وجودی انسانها به آنها داده میشود: «قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ[۲]» و چرا این افراد تفکر و تعمق نمیکنند تاحقایق را درک کنند: فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا[۳].[۴]
تطیر در قرآن
پدیده تطیر سابقه دیرینهای دارد و در میان ملتهای گوناگون رواج داشته و ریشه آن، ناآگاهی نسبت به علتهای واقعی حوادث بوده است. امتها پیامبران را عامل گرفتاریها و مشکلهای خود میدانستند و حضورشان را شوم میپنداشتند. به همین دلیل، به آنان ایمان نمیآوردند. مردم این عقیده را در برخورد با حضرت صالح[۵] و حضرت موسی (ع)[۶] مطرح کردهاند. قرآن کریم به انسان تذکر میدهد که مصدر نیکی و بدی خود شما هستید و بیجهت به موجودهای دیگر فال نیک و بد میزنید[۷].
پس هر شومی که وجود دارد، مربوط به پندار و کردار و گفتار انسان است. شومی در اخلاق فاسد، نادانی و کارهای زشت آدمی است[۸].
فال بد زدن، بدشگون دانستن
«تطیّر» بر وزن تفعّل از ریشه «ط ـ ی ـ ر» به معنای مطلق فال[۹] یا فال بدزدن و شوم دانستن است[۱۰]. کاربرد نخستین این واژه در فال بدزدن و شوم دانستن بر اثر پرواز یا مشاهده پرندگان بوده[۱۱]، سپس بر مطلق شوم بودن و فال بدزدن، بر اثر هر چیزی حاصل شود، اطلاق شده است[۱۲]. برخی، مفهوم این واژه را مطلق سوءظن و توقع بلا دانستهاند[۱۳]. برخی نیز با اذعان به غلبه کاربرد این واژه در شوم دانستن، مفهوم اصلی تطیر را اعم از بدشگون دانستن و فال نیک زدن دانستهاند[۱۴]. واژگان «طَیْرَه»[۱۵] و «طَیْر»[۱۶] از همین ریشه، همچنین الفاظی چون تشاؤم، شوم و نحوست نیز به معنای فال بدزدن و شوم دانستن آمدهاند[۱۷]. کلمه طائر نیز که اسم فاعل از همین ریشه است به معنی شانس و بخت[۱۸] یا کنایه از شوم بودن به کار رفته است. راز این کاربرد، نامگذاری تطیر است به نام سبب آنکه پرنده است[۱۹]. واژه تطیر سه بار و در قالب واژگان تَطَيَّرْنَا[۲۰]، ٱطَّيَّرْنَا[۲۱] و يَطَّيَّرُوا۟[۲۲] در قرآن آمده و در هر سه مورد به فال بدزدن و شوم دانستن تفسیر شدهاست[۲۳]. در آیاتی دیگر نیز به موضوع تطیر بدون استفاده از واژه آن اشاره شده است.[۲۴] این آیات، بدشگون و شوم پنداشتن مؤمنان و پیامبران و فال بدزدن کافران به ایشان را گزارش کرده، ضمن جاهل خواندن تطیرکنندگان[۲۵]، در پاسخ به این ادعا و حربه ایشان، با به کاربردن شکل اسم فاعلی این واژه در سه جای قرآن[۲۶] شومی را به خود کافران نسبت داده یا هرگونه تأثیری در جهان هستی از جمله شومی تنها در اختیار و قدرت خداوند شمرده شده است.[۲۷]
پیشینه و نامگذاری
عرب جاهلی را عادت این بود که هنگام سفر اگر پرندهای از سمت راست مسافر پرواز میکرد، آن را نشانه شوم بودن سفر پنداشته و اگر از سمت چپ وی پرواز میکرد آن را به فال نیک میگرفتند[۲۸]. به تدریج مورد آن عمومیت یافت و هنگام اقدام به هر کاری جز سفر نیز چنانچه این اتفاق روی میداد، عرب به آن اتفاق فال بد یا فال نیک میزد که پیامد آن ترک آن کار یا تعجیل در انجام آن بود[۲۹]؛ همچنین سبب آن از پرواز پرندگان، به شنیدن صدای آنها یا دیدن نوعی خاص از پرندگان نیز تعمیم یافت[۳۰]. اطلاق «تطیر» بر این کار به لحاظ ارتباط این مفهوم با پرندگان[۳۱]، از باب نامگذاری شئ به نام سبب آن است[۳۲]. برخی واژه پژوهان معاصر در تحلیلی متفاوت در این باره گفتهاند: ماده «طیر» به معنای، حرکت سریع، پنهان و بدون هرگونه سنگینی است و علت اطلاق آن بر پرواز پرندگان نیز همین است که آنها بدون جنب و جوش فراوان و بسیار سبکبال به حرکت درمیآیند[۳۳]. بر اساس همین معنا، یعنی حرکت سریع پرنده و پرواز آرام آن، مفهوم اولیه واژه «تطیر» در فرهنگ عربی، پدید آمدن حرکت فکری سریعی در ذهن تطیرکننده و پی بردن به فرجام کار است و به صورت کنایی بر فال بدزدن و شوم پنداشتن نیز دلالت میکند[۳۴]. عرب جاهلی به هنگام مسافرت، وضع سفر خود را با پرواز پرندهای پیش بینی میکرد؛ اگر پرنده از سمت راست وی پرواز میکرد، آن را «بارح» یا «مانح» نامیده و نشانه شوم بودن سفر میپنداشت و اگر از سمت چپ وی پرواز میکرد، آنرا «سانح» نامیده و نشانه خوب بودن سفر خود میدانست[۳۵]. علت شومی و نحوستِ پنداری «بارح» یا «مانح» این بوده که برای شکار آن و تیراندازی به سوی آن شخص باید از جهت اصلی خود منحرف شود[۳۶]. البته برخی از عربها به عکس ترتیب یاد شده «سانح» را نشانه شوم بودن و «مانح» یا «بارح» را نشان خوش یمن بودن سفر میدانستند[۳۷]. بر اساس پندار مزبور، اگر پرندهای در مسیر حرکت شخص بود، وی شخصا آنرا میپراند تا با پرواز آن به شوم بودن یا نبودن سفر خود پی ببرد. این کار را «زجر» مینامیدند[۳۸]. این مفهوم بعدها گسترش یافت و به هر چیز یا کسی که شوم بودن از وی برداشت شود، «زجر» اطلاق گردید. انواع پرندگان و صدای آنها، به ویژه صدای کلاغ[۳۹]، همچنین انواع حیوانات، به ویژه آهو[۴۰] و شتر[۴۱]، نیز افراد مختلف انسان، به ویژه کسانی که نقص یا عیبی داشتند، همچنین برخی کلمات و حرکات، مانند عطسه کردن، از اسباب برداشت شوم بودن امور به شمار میآمدند[۴۲]. تعداد دفعات نیز در برخی امور در مبارک یا شوم پنداری دخیل بوده است؛ نمونه اینکه برخی سه بانگ کلاغ را چون به تعداد حروف کلمه «خیر» است، مبارک دانسته و دو بانگ آن را چون به شمار حروف کلمه «شر» است، شوم دانستهاند[۴۳]. برخی فراتر از این، حتی اگر چیزی خاص دیده یا شنیده نمیشد، به صرف حدس و گمانی بر وقوع امور بدشگون، بدان تطیر زده، آن را شوم میپنداشتند[۴۴]. تطیر و شوم دانستن، با تفاصیل مختلف آن، مختص عرب جاهلی نبوده و در میان سایر اقوام و ملل نیز شایع است[۴۵]. حتی برخی با ذکر شواهدی روایی، مدعیاند که انسان را گریزی از تطیر نیست و انسانها در همه دورهها به نوعی به این خرافه مبتلا بودهاند[۴۶] که البته باید با روشهای خاص آن را درمان کرد[۴۷]. گروهی علت تطیر کافران به پیامبران را مشکلات و اختلافات داخلی دانستهاند که بر اثر دعوت انبیا در میان کافران رخ میداده و جمعیت یکپارچه آنان را دچار تفرقه و چند دستگی میکرده است[۴۸]. برخی دیگر علت آن را وعید انبیا و نشانه بغض کافران نسبت به ایشان دانستهاند[۴۹] که به سبب عجز در مقابل انبیا(ع) به این سلاح متوسل میشدند تا در برابر دعوت پیامبران مقاومت کنند[۵۰]. برخی از مفسران نیز تطیر منافقان به پیامبران را نشانه ترس آنان از جهاد و بهانهای برای ترک جهاد ذکر کردهاند[۵۱].[۵۲]
مفهوم طایر
در آیاتی که تطیر کافران نسبت به پیامبران و مؤمنان را یاد میکنند، تعبیر طَـٰٓئِرُكُم مَّعَكُمْ[۵۳] و مانند آن تکرار شده است. در تفسیر واژه طائر و بیان مقصود از این لفظ در این آیات و همچنین علت اختلاف انتساب آن به کافران و به خداوند، سخن و نظر مفسران گونهگون است.
- عدهای از مفسران بر آناند همانگونه که پرنده در فرهنگ عرب جاهلی سبب خیر و شر دانسته شده است، مراد از طائر نیز اسباب خیر و شر است. ایشان اشارهای به مصادیق یا تبیین بیشتری از این اسباب نکردهاند[۵۴].
- برخی واژه طائر را به معنای رزق یا سعادت و شقاوت انسان دانستهاند[۵۵].
- عدهای دیگر آنرا استعارهای از مطلق قضا و قدر الهی مؤثر در حظ و بهره انسان[۵۶] و سرنوشت پیش بینی شده از سوی خداوند برای وی میدانند[۵۷].
- برخی با تفسیر آن به سبب شوم بودن، گفتهاند که این سبب در علم الهی مقدر است[۵۸].
- در قولی دیگر نیز «طائر» به خود شومبودن مقدر در قضای الهی تفسیر شده است[۵۹].
- عدهای طائر را به معنای اعمال ثبت شده انسان در کتاب دانستهاند که به همان تفصیل سبب نزول خیر و شر بر انسان میگردد[۶۰].
- برخی دیگر مراد از طائر را مطلق کتاب اعمال انسان دانستهاند، بیآنکه اشارهای کنند که آیا مراد کتاب اعمال انسان است یا کتاب قضا و قدر الهی[۶۱].
- برخی با تمسک به عبارت شایع عربی که «طائر اللّه لا طائرک»، طائر در آیه را به فعل و حکمت الهی تفسیر کرده و گفتهاند: همه اتفاقات عالم بر اساس حکمت الهی و نه بر اساس افعال و حکمت انسانی رخ میدهد[۶۲].
- گروهی طائر را به شوم بودنی تفسیر کردهاند که در افعال و کفر کافران ریشه دارد[۶۳].
- عدهای با تفسیر طائر به جزا و عذاب تطیر، آن را عذاب الهی دانستهاند که برای تطیرکنندگان نسبت به انبیا و اولیای الهی تدارک دیده شده است[۶۴].
- برخی نیز طائر را به معنای مطلق نتیجه اعمال انسان دانسته و آن را به عذابی تفسیر کردهاند که خداوند برای کافران به سبب اعمال آنان تدارک دیده است[۶۵].
- در این میان برخی، طائر را به معنای دلیل دانستهاند؛ به این بیان: همانگونه که پرنده دلیلی بر خیر و شر بود، طائر انسان نیز دلیل وی و ملازم اوست[۶۶]. بر اساس این بیان میتوان طائر را هم کتاب قضای الهی دانست که ملازم و راهنمای افعال وی در این دنیاست و هم میتوان به کتاب اعمال انسان تفسیر کرد که در آخرت دلیل و شاهد وی بر جزای اعمالش خواهد بود.
دو آیه طائر را به انسان نسبت داده است.[۶۷] بیشتر مفسران این طائر را به اعمال انسان، کتاب اعمال، سبب شوم بودن یا شوم بودن تفسیر کردهاند[۶۸]. وجه استناد آن به انسان نیز آن است که وی فاعل آن اعمال بوده و اعمالی که منشأ خیر یا شر اوست از خود وی صادر شدهاند[۶۹]. در دو آیه دیگر طائر نزد خداوند دانسته شده است.[۷۰] این طائر به کتاب قضا و سرنوشت مقدر انسان از سوی خدا، یا به نتیجه اعمال انسان، اعم از ثواب و عقاب، تفسیر شده است[۷۱]. راز اسناد آن به خداوند سبحان نیز آن است که این امر از سوی وی انجام میگیرد[۷۲]. در این میان برخی با هدف جمع بین انتساب طائر به خداوند و انسان، گفتهاند: طائر هرکسی از آن جهت که وی عامل آن بوده و مستحق نتیجه آن است، «بااوست»، و از آن رو که خدا جزا و نتیجه آن را محقق و عملی میسازد، «نزدخداست»[۷۳]؛ به عبارت دیگر قرآنکریم طائر را منحصر میداند در افعال خود انسان و اثر و جزای اخروی آنها که از سوی خداوند داده میشود[۷۴].[۷۵]
اثرگذاری تطیر
اسلام تطیر را امری خرافی دانسته که معلول جهل انسان و تصور نادرست وی در مؤثر دانستن غیر خداوند در عالم و نیز اسناد گرفتاری و نتیجه ناپسند اعمال به غیر عامل آنهاست[۷۶] که نتیجه آن یأس و ناامیدی از رحمت الهی است[۷۷]. نادانی و در نتیجه ناتوانی تطیر کنندگان در شناخت علت برخی پدیدهها، سبب میشود آن پدیدهها را معلول اموری خرافی بدانند[۷۸]. برخی علت باور به چنین امری خرافی را استناد حوادث و پدیدهها به امور همزمان با آنها از سوی انسان دانسته و برآناند که جاهلان به امور ناسازگار با خواستهها و امیالشان عنوان «شوم» میدهند[۷۹]. دلبستگی به دنیا نیز از عوامل تطیر دانسته شده به نحوی که هر امر خوشایند انسان مبارک است و گرنه شوم خواهد بود[۸۰]. قرآنکریم در انکار تطیر، اصل اثرناگذاری غیر خدا در عالم را بیان فرموده: قُلْ كُلٌّۭ مِّنْ عِندِ ٱللَّهِ[۸۱][۸۲] و تأکید میکند که انسان مؤمن و کسی که قلب او هدایت یافته به روشنی مییابد که هیچ مصیبتی بیاذن الهی به او نمیرسد[۸۳] و در عین حال هر آنچه به انسان میرسد، نتیجه تلاش و کردار وی است: وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَـٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ[۸۴].[۸۵]. روایات نیز بر بطلان تطیر تأکید داشته[۸۶]، آن را نوعی شرک میدانند[۸۷]. البته باطل بودن تطیر به معنای بیتأثیری مطلق آن نیست، بلکه تطیر ممکن است نسبت به کسی که از آن بیم دارد، مؤثر واقع شود[۸۸] و خداوند ابتلا به آن شر را جزای دنیوی تطیر وی قرار میدهد[۸۹]، بنابراین تأثیر روانی تطیر مورد تأکید روایات است[۹۰]، از همینرو برخی تطیر کافران به پیامبران را سبب بیتأثیری تبلیغ و انذار ایشان دانستهاند[۹۱]. اسلام ضمن منع از تطیر، راه درمان آن را توکل و اتکا به خدا دانسته[۹۲]، حتی از توکل به عنوان کفاره تطیر یاد کرده است[۹۳]. برخی روایات با مذموم شمردن تطیر، «تفأل» را ستوده[۹۴] و آنرا حق دانستهاند[۹۵]. تفأل برخلاف تطیر که بدشگونی و توقع شر است، به توقع خیر و خوبی تفسیر شده است[۹۶]. البته برخی تفأل را عام و تطیر را منحصر در توقع شر دانستهاند که چندان صحیح به نظر نمیرسد[۹۷]. در مقابل، عدهای تطیر را عام دانستهاند[۹۸]. بعضی، علت حسن تفأل و قبح تطیر را در تفاوت سبب آن دو ذکر کردهاند؛ زیرا تفأل از حسن ظن و اتکا به خدا ناشی است[۹۹]؛ ولی تطیر ناشی از غیر خداست. برخی دیگر علت حسن تفأل را در انبساط خاطر و امیدی دانستهاند که در شخص برای موفقیت حاصل میشود[۱۰۰]؛ همچنین استخاره به قرآنکریم، از آن جهت که تفأل مثبت بوده و سبب حسن ظن به خداست مجاز شمرده است[۱۰۱].[۱۰۲]
منابع
پانویس
- ↑ «هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در مییابد و اگر نیکییی به ایشان رسد میگویند این از سوی خداوند است و اگر بدییی به آنان رسد میگویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را * (ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستادهایم و خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه ۷۸-۷۹.
- ↑ «هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در مییابد و اگر نیکییی به ایشان رسد میگویند این از سوی خداوند است و اگر بدییی به آنان رسد میگویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را» سوره نساء، آیه ۷۸.
- ↑ «هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در مییابد و اگر نیکییی به ایشان رسد میگویند این از سوی خداوند است و اگر بدییی به آنان رسد میگویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را» سوره نساء، آیه ۷۸.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱، ص ۲۹۷.
- ↑ نک: قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ «گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید» سوره نمل، آیه ۴۷.
- ↑ نک: يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ «ای فرزندان آدم! در هر نمازگاهی زیور خود را بردارید و بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمیدارد» سوره اعراف، آیه ۳۱.
- ↑ نک: قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ «گفتند: فال بدتان با خودتان است؛ آیا چون پندتان دهند (باز فال بد میزنید)؟ بلکه شما گروهی گزافکارید» سوره یس، آیه ۱۹.
- ↑ فتاحیزاده، فتحیه، پیامبر اعظم و خرافهزدایی ص ۳۷.
- ↑ صبح الاعشی، ج۱، ص۳۹۹.
- ↑ لسان العرب، ج۸، ص۲۴۰، «طیر».
- ↑ لسان العرب، ج۸، ص۲۴۰، «طیر».
- ↑ مفردات، ص۵۲۸، «طیر»؛ سفینة البحار، ج۲، ص۱۰۲؛ التحریرو التنویر، ج۲۲، ص۳۶۲.
- ↑ دائرةالمعارف الشیعیه، ج۱۱، ص۴۲۹.
- ↑ التحریر و التنویر، ج۹، ص۶۵ ـ ۶۶.
- ↑ فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۱ ـ ۲۶۲؛ ترتیب العین، ج۷، ص۴۴۷.
- ↑ الصحاح، ج۲، ص۷۲۷، «طیر».
- ↑ ترتیبالعین، ج۳، ص۱۴۴،«نحس»؛ الافعال، ج۳، ص۲۳۷.
- ↑ لسان العرب، ج۸، ص۲۴۰، «طیر».
- ↑ تاج العروس، ج۷، ص۱۵۴، «طیر».
- ↑ قَالُوٓا۟ إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا۟ لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌۭ «گفتند: ما به شما فال بد میزنیم، اگر دست نکشید، سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما عذابی دردناک خواهد رسید» سوره یس، آیه ۱۸.
- ↑ قَالُوا۟ ٱطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَـٰٓئِرُكُمْ عِندَ ٱللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌۭ تُفْتَنُونَ «گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید» سوره نمل، آیه ۴۷.
- ↑ فَإِذَا جَآءَتْهُمُ ٱلْحَسَنَةُ قَالُوا۟ لَنَا هَـٰذِهِۦ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌۭ يَطَّيَّرُوا۟ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَلَآ إِنَّمَا طَـٰٓئِرُهُمْ عِندَ ٱللَّهِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ «پس، هرگاه نیکی به آنان روی میآورد میگفتند این از آن ماست و اگر بلایی به ایشان میرسید به موسی و همراهان وی فال بد میزدند؛ آگاه باشید که فالشان نزد خداوند است اما بیشتر آنها نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۱۳۱.
- ↑ حاشیه شیخ زاده، ج۴، ص۲۷۸.
- ↑ أَيْنَمَا تَكُونُوا۟ يُدْرِككُّمُ ٱلْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِى بُرُوجٍۢ مُّشَيَّدَةٍۢ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌۭ يَقُولُوا۟ هَـٰذِهِۦ مِنْ عِندِ ٱللَّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌۭ يَقُولُوا۟ هَـٰذِهِۦ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلٌّۭ مِّنْ عِندِ ٱللَّهِ فَمَالِ هَـٰٓؤُلَآءِ ٱلْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا «هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در مییابد و اگر نیکییی به ایشان رسد میگویند این از سوی خداوند است و اگر بدییی به آنان رسد میگویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را دریابند» سوره نساء، آیه ۷۸.
- ↑ فَإِذَا جَآءَتْهُمُ ٱلْحَسَنَةُ قَالُوا۟ لَنَا هَـٰذِهِۦ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌۭ يَطَّيَّرُوا۟ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَلَآ إِنَّمَا طَـٰٓئِرُهُمْ عِندَ ٱللَّهِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ «پس، هرگاه نیکی به آنان روی میآورد میگفتند این از آن ماست و اگر بلایی به ایشان میرسید به موسی و همراهان وی فال بد میزدند؛ آگاه باشید که فالشان نزد خداوند است اما بیشتر آنها نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۱۳۱.
- ↑ قَالُوا۟ ٱطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَـٰٓئِرُكُمْ عِندَ ٱللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌۭ تُفْتَنُونَ «گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید» سوره نمل، آیه ۴۷. قَالُوا۟ طَـٰٓئِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌۭ مُّسْرِفُونَ «گفتند: فال بدتان با خودتان است؛ آیا چون پندتان دهند (باز فال بد میزنید)؟ بلکه شما گروهی گزافکارید» سوره یس، آیه ۱۹. وَكُلَّ إِنسَـٰنٍ أَلْزَمْنَـٰهُ طَـٰٓئِرَهُۥ فِى عُنُقِهِۦ وَنُخْرِجُ لَهُۥ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ كِتَـٰبًۭا يَلْقَىٰهُ مَنشُورًا «و کارنگاشت هر انسانی را به گردن وی بربستهایم و روز رستخیز برای او کارنامهای برمیآوریم که آن را برگشوده میبیند» سوره اسراء، آیه ۱۳.
- ↑ عبداللهی و جعفری، مقاله «تطیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۵۹۲.
- ↑ فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۱.
- ↑ همان؛ المیزان، ج۸، ص۲۲۷؛ عونالمعبود، ج۳، ص۱۴۱.
- ↑ فتحالباری، ج ۱۰، ص۲۶۱؛ نیز ر.ک: کشف الظنون، ج۲، ص۱۲۱۶؛ الکنی و الالقاب، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ لسان العرب، ج۸، ص۲۴۰، «طیر».
- ↑ همان، ص۲۳۹؛ حاشیه شیخ زاده، ج۴، ص۲۷۹.
- ↑ التحقیق، ج۷، ص۱۵۵، «طیر».
- ↑ التحقیق، ج۷، ص۱۵۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۶۲۱ ـ ۶۲۲.
- ↑ فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۱.
- ↑ المخصص، ج۱۳، ص۲۴.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۳۷۱.
- ↑ المسائل التی خالف فیها، ص۸۶۵ ـ ۸۶۶؛ اللباب، ج۹، ص۲۷۸.
- ↑ لسان العرب، ج۸، ص۲۴۰.
- ↑ المستطرف، ج۲، ص۵۱۶.
- ↑ المسائل التی خالف فیها، ص۸۶۸.
- ↑ یواقیت العلوم، ص۲۶۷؛ جامع النورین، ص۲۷۰.
- ↑ المخصص، ج۱۳، ص۲۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۷، ص۳۰۸؛ اللباب، ج۹، ص۲۷۸.
- ↑ نمونه، ج۶، ص۳۱۹.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰؛ فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۱ ـ ۲۶۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۶۶.
- ↑ التحریر والتنویر،ج۲۲، ص۳۶۳؛ من وحی القرآن، ج۱۹، ص۱۳۵.
- ↑ روح المعانی، ج۱۲، ص۳۳۳؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج۵، ص۶۱.
- ↑ من وحی القرآن، ج۱۹، ص۱۳۵ ـ ۱۳۶؛ الفرقان، ج۹، ص۲۶۱ ـ ۲۶۲؛ ج۲۳، ص۳۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۴۵.
- ↑ عبداللهی و جعفری، مقاله «تطیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۵۹۳.
- ↑ سوره یس، آیه ۱۹.
- ↑ حاشیه شیخ زاده، ج۵، ص۳۶۱.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۵، ص۳۴۴؛ تاج العروس، ج۷، ص۱۵۴.
- ↑ روح المعانی، ج۹، ص۴۹؛ الکشاف، ج۳، ص۳۷۱.
- ↑ جامع البیان، ج۹، ص۶۶؛ ج۸، ص۲۳۹.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۹، ص۶۷.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۹، ص۶۷.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۳۷۱.
- ↑ روح المعانی، ج۱۵، ص۳۲.
- ↑ تاج العروس، ج۷، ص۱۵۴.
- ↑ من وحی القرآن، ج۱۹، ص۱۳۶.
- ↑ التفسیر والکبیر، ج۸، ص۵۶۰؛ روح المعانی، ج۶، ص۴۹.
- ↑ الفرقان، ج۹، ص۲۶۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۶۲۲.
- ↑ وَكُلَّ إِنسَـٰنٍ أَلْزَمْنَـٰهُ طَـٰٓئِرَهُۥ فِى عُنُقِهِۦ وَنُخْرِجُ لَهُۥ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ كِتَـٰبًۭا يَلْقَىٰهُ مَنشُورًا «و کارنگاشت هر انسانی را به گردن وی بربستهایم و روز رستخیز برای او کارنامهای برمیآوریم که آن را برگشوده میبیند» سوره اسراء، آیه ۱۳. قَالُوا۟ طَـٰٓئِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌۭ مُّسْرِفُونَ «گفتند: فال بدتان با خودتان است؛ آیا چون پندتان دهند (باز فال بد میزنید)؟ بلکه شما گروهی گزافکارید» سوره یس، آیه ۱۹.
- ↑ من وحی القرآن، ج۱۹، ص۱۳۶؛ التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۳۶۴.
- ↑ من وحی القرآن، ج۱۹، ص۱۳۶؛ التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۳۶۴.
- ↑ فَإِذَا جَآءَتْهُمُ ٱلْحَسَنَةُ قَالُوا۟ لَنَا هَـٰذِهِۦ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌۭ يَطَّيَّرُوا۟ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَلَآ إِنَّمَا طَـٰٓئِرُهُمْ عِندَ ٱللَّهِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ «پس، هرگاه نیکی به آنان روی میآورد میگفتند این از آن ماست و اگر بلایی به ایشان میرسید به موسی و همراهان وی فال بد میزدند؛ آگاه باشید که فالشان نزد خداوند است اما بیشتر آنها نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۱۳۱؛ قَالُوا۟ ٱطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَـٰٓئِرُكُمْ عِندَ ٱللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌۭ تُفْتَنُونَ «گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید» سوره نمل، آیه ۴۷.
- ↑ جامع البیان، ج۹، ص۶۶؛ التفسیر الکبیر، ج۵، ص۳۴۵؛ التحریر و التنویر، ج۹، ص۶۷.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۳۷۱؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۵۶۰؛ روح المعانی، ج۹، ص۴۵.
- ↑ الفرقان، ج۹، ص۶۲۶.
- ↑ الفرقان، ج۱۵، ص۹۵ ـ ۹۷.
- ↑ عبداللهی و جعفری، مقاله «تطیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۵۹۵.
- ↑ همان، ج۹، ص۲۶۲.
- ↑ یواقیت العلوم، ص۲۶۷.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج۵، ص۲۶۴۵؛ نمونه، ج۱۵، ص۴۹۲.
- ↑ التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۳۶۳.
- ↑ روح المعانی، ج۱۲، ص۳۳۳؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج۵، ص۶۱.
- ↑ «بگو همه (چیز) از سوی خداوند است» سوره نساء، آیه ۷۸.
- ↑ من وحی القرآن، ج۷، ص۳۶۳.
- ↑ جامع البیان، ج۲۸، ص۱۵۷.
- ↑ «و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود» سوره نجم، آیه ۳۹.
- ↑ الفرقان، ج۲۳، ص۳۳.
- ↑ نمونه، ج۶، ص۳۱۷.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰.
- ↑ دائرة المعارف الشیعیه، ج۱۱، ص۴۲۹.
- ↑ التحریر و التنویر، ج۹، ص۶۶.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۶۱؛ نیز نک: المیزان، ج۱۹، ص۷۹؛ نمونه، ج۶، ص۳۱۷ ـ ۳۱۸.
- ↑ راهنما، ج۶، ص۲۰۴.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰؛ فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۲؛ نمونه، ج۱۲، ص۴۸.
- ↑ نور الثقلین، ج۴، ص۳۸۲.
- ↑ میزان الحکمه، ج۳، ص۲۳۴۸؛ نمونه، ج۶، ص۳۱۷.
- ↑ فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۲ ـ ۲۶۴.
- ↑ المخصص، ج۱۳، ص۲۴؛ لسان العرب، ج۸، ص۲۴۰؛ ج۱۰، ص۱۶۷.
- ↑ لسان العرب، ج۱۰، ص۱۶۸، «فال»؛ لغت نامه، ج۹، ص۱۳۷۵۷، «تفأل».
- ↑ یواقیت العلوم، ص۲۶۷.
- ↑ فتح الباری، ج۱۰، ص۲۶۴.
- ↑ شرح اصول کافی، ج۱۲، ص۴۷۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۸، ص۲۴۱ ـ ۲۴۶.
- ↑ عبداللهی و جعفری، مقاله «تطیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۵۹۷.